📌 تابلوی نقاشی شهید رئیسی کنار پارک بلوار قائم سمنان ایستاده بودیم. من داشتم دوربین‌ها را برای ضبط واکس‌پاپ آماده می‌کردم. محمد گفت: «این پیج اینستاگرام که بهت گفته بودم یادته؟ می‌خوام ازش چند تا وسیله بخرم تو چیزی نمی‌خوای؟» گفتم: «هنوز حقوق منُ نریختن ولی خیلی دوست دارم تابلوهای نقاشی شهدا رو بخرم؛ واقعا وقتی نقاشی حاج نادر و سیدمرتضی و بهشتی رو می‌بینم نمی‌تونم در برابر وسوسه‌های شیطان تقوای الهی پیشه کنم به خاطر همین اگر پول دستت هست برای منم بگیر تا بعدا پولشُ بهت بدم.» عکس شهدا را انتخاب کردیم و به پیج پیام دادیم تا سفارش‌ها را ثبت کنیم. محمد گفت: «عکسِ آقا و امام رو نمی‌خوای؟» گفتم: «نه بابا از آقا و امام عکس زیاد دارم حالا اگه نیاز شد بعدا می‌گیریم» حرفم تمام نشده بود که محمد با خنده گفت: «عکس رئیسی رو نمی‌خوای؟» خندیدم و گفتم: «نه بابا هنوز دولتی نشدم؛ حالا اگه یه وقتی شهید شد عکس اونم می‌خریم می‌زنیم توی دفتر کارمون!» کارمان روز شنبه تمام نشد و مجبور شدیم برای روز بعد هم بچه‌های تصویربردار را آفیش کنیم. حالا امروز یکشنبه حدود ساعت ۴ وقتی داشتم با یکی از شهروندان که توی چالش ما شرکت کرده بود مصاحبه می‌کردم بی‌دلیل گوشی موبایلم را درآوردم و طبق عادت همیشگی رفتم سراغ کانال‌های خبری و دیگر هیچ صدایی نمی‌شنیدم! کسی که داشتم باهاش مصاحبه می‌کردم گفت: «آقا نمی‌خوای بگی ادامه چالش چیه؟» از نوع حرف زدنش فهمیدم چندباری صدام کرده بود و من انگار توی خواب عمیق فرو رفته بودم و خواب می‌دیدم. چالش تمام شد و من بچه‌ها را صدا کردم و گفتم: «خبرها رو چک کردین؟» انگار بچه‌های گروه هم با من به خواب عمیقی فرو رفته بودند. محمد با یک لبخند تلخ فقط یک جمله گفت و دوباره حواسش رفت سمت گوشی‌اش... فکر کنم راست می‌گفت. باید تابلوی نقاشی شهید رئیسی را هم سفارش بدهیم... علی عرب به قلم: محسن حسن‌زاده چهارشنبه | ۲ خرداد ۱۴۰۳ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا