📌
#رئیسجمهور_مردم
نامهی پسرم
من مادر پسر ۱۳ سالهای هستم که چند روز پیش یک دلنوشته برای آقای سید شهید نوشت.
نامهی مهدییار:
«آقای شهید!
سیمایی جدی و با اقتدار و با جبروت. قبای آبی و عبایی مشکی و عمامهای مشکی و مرتب که تا آن لحظه عمامهای به آن مرتبی ندیده بودم. مردم حیرتزده بودند و من مطمئن بودم آنها در دلشان میگفتند: «رئیسی و اینجا؟!» جمعیت زیادی دور رئیس جمهور را نگرفت بود ولی باز هم نمیشد رفت جلو. فقط عمامه سید دیده میشد. پسر بچهای هم در این میان همچو ماهی که بخواهد به آب برسد، بین جمعیت میلغزید و پیش میرفت. اما چندان در این حرکت موفق نبود و ناگهان شالاپ! پسربچه به زمین افتاد و جمعیت لحظهای متوقف شد. رئیس جمهور نگاهی به پسربچه انداخت و نگاهی به من. من هاج و واج مانده بودم، پاهایم روی زمین قفل شده بود. من غرق تماشای سیمای او شدم. این اتفاق فقط چند ثانیه طول کشید و جمعیت دوباره دور رئیس جمهور را گرفت و من هنوز پاهایم قفل بود. زنی داشت داد میزد. گویی داشت درخواستهای خود را مطرح میکرد. ولی من هیچ چیز نمیشنیدم. او خودش بود؟ رئیس جمهور آیتالله سید ابراهیم رئیسی. آیا او خودش بود؟ ولی به خودم آمدم. فوری دویدم و روی صندلی نزدیک به جایگاه نشستم. در پوست خودم نمیگنجیدم. به دلم افتاده بود که میآید. به مامان هم گفته بودم، ولی او گفت که نه، احتمالاً نمیآید. ولی آمد. آن روز، روز قدس بود و پس از راهپیمایی واقعاً دلچسب بود. راستش را بخواهید آنقدر خوشحال بودم که هیچ چیز از صحبتهایش را یادم نیست. راستی آقای فرهاد آذریبقا هم آمده بود. صحبتهای رئیسی تمام شد، به سرعت از جایم بلند شدم و دویدم سمت در که موقع برگشت ببینمش. اما دیدم مردم دور شکاف کوچکی جمع شدند. رفتم جلو. باورم نمیشد که مردی به آن جبروت از آن شکاف کوچک رد شده باشد.رفتم سمت ماشین، اما نرسیدم و او با ماشین پرشیایش رفت و قلب من را هم با خود برد و اما ..... چند روز دیگر دوباره میبینمش، اما نه در سمنان بلکه در مشهد. اما نه برای استقبال، بلکه برای تشییع و ای سید قلب من تا ابد پیش توست و همراه تو به قبر میرود. باشد هر وقت ما هم مشرف به شهادت شدیم، ازت پس میگیرم . دعا کن من هم مثل تو یک شهید با عزت شوم و مردم هنگامی که پیکرم مانند تو سوخت، به استقبالم بیایند. آرزو کن آقای شهید ...
آرزو کن...»
مادرِ مهدییار اسعدی
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ |
#سمنان
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎
بلـه|
ایتــا