📌 خیلی طول کشید... خیلی!! دیشب را توی نمایشگاه عرضه مستقیم کالا سپری کردیم. سر بالا و پایین بودن قیمت پفک با مغازه‌دار چک و چانه زدیم. غر زدیم که این مردم انصافشان کجا رفته؟ کشک تازه و نرم را تست کردیم و چندتایی تو پلاستیک ریختیم و به خانه آوردیم. سر اینکه حالا شام چی بخوریم، بحث کردیم و شام ساده نان و پنیر را به فست فود ترجیح دادیم. دختر را زود خواباندیم که فردا صبح باید برود مدرسه. چند دقیقه جلوی تلویزیون چای نوشیدیم و هشت‌پای بی‌سروپا را نقد کردیم که کجای فیلمش باگ دارد! صبح دختر را رساندیم مدرسه و از کنار پارک مثل همیشه رد شدیم. مرد و زن توی پارک، توی پیاده‌روی از هم سبقت می‌گرفتند و درباره کبد چرب و مضراتش با هم بحث می‌کردند. مردی با سبیل‌های کلفت برگشته، آی نازنینم را می‌خواند و بقیه برایش کف می‌زدند. کنار مزار شهدای گمنام، مردم فاتحه‌ای نثار می‌کردند و بعد سرکارشان می‌رفتند. خیلی طول کشید تا نت گوشی را روشن کنیم و از ایتا بفهمیم که دیشب اسراییل به ایران حمله کرده و تا حالا دو نفر سپر جان ما شده‌اند، خیلی طول کشید. زهرا یعقوبی شنبه | ۵ آبان ۱۴۰۳ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلــه | ایتــا | ویراستی | شنوتو | اینستا