📌 بغض راننده تاکسی صبح دوشنبه ساعت ۷ که بیدار شدم، حال دلم همچون منطقه دیزمار مه گرفته و آشوب بود و این تنها حال دل من نبود. حال همه ما و مردم و اهل بیت همین بود. همه نگران حال خادم امام رضا بودیم. حوالی ۷:۴۰ تاکسی گرفتم که برسم سر کار؛ تاکسی پیدا نمی‌شد. بخشی از مسیر را پیاده طی کردم. سوار تاکسی شدم. حوالی ۷:۵۰ بود که راننده تاکسی گفت: خبر رو شنیدی؟ گفتم: نه با موبایل صدای رادیو را باز کرد. پیام تسلیت همراه با موسیقی غمنامی در حال اعلام بود. راننده گفت: خیلی ازش خوشم میومد (بغض کرد) نگاه موهای دستم سیخ شده... راست می‌گفت؛ به سختی جلوی گریه‌ی خودش را می‌گرفت و دماغ خودش را بالا می‌کشید. از حال او، حال منم عوض شد. حسن احمدوند دوشنبه | ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا