____🌱❣🌱___________ ۲ . . 🏝 . . محمدحسین برای این‌که فضا تلخ نشود گفت: - من که نمی‌تونم حرف بزنم به جای شما. - من فضای خونه خاله و نوع تربیت خاله رو اصلاً نمی‌پسندم. دخترم که حتماً به مادرش می‌ره. - پسر به کی می‌ره؟ - متأسفانه شبیه زنش می‌شه. محمدحسین برگشت و به صورت مصطفی زل زد. چه‌قدر دقت کرده به حال و احوال آدم‌ها که این دو نتیجه را از آزمایش زندگی‌ها در آورده بود. دختر به مادرش می‌رود. پسر به همسرش... - رو هوا یه چیزی می‌گی‌ها. مصطفی سر چرخاند سمت محمدحسین و گفت: - رو هوا نبود. بابا شبیه مامان شده، دوتا دوماد داریم زندگیشون با افکار خواهرامون اداره می‌شه. خاله شوهرشو شبیه خودش کرده با این‌که عموی ما هست و مثل بابا اما چقدر عوض شده، ناراضیه اما شده دیگه. تو ایل و تبارمون نگاه کن همه‌چیز دست زن‌هاست، مردا هم همون سمت زن‌ها نماز می‌خونند. منم مستثنی نیستم. حداقل یکی باشه افسار زندگی می‌دم دستش، خر فرضم نکنه، من و بچه‌ها رو گاری ببینه سوارمون شه و بره ناکجا آباد... محمدحسین با مکث نگاه از روی صورت مصطفی کند و دوخت به بچه‌ها که نزدیک می‌شدند. حرفی شنید که معلوم نبود چند درصد درست است یا غلط. حرف است یا حقیقت... سوار ماشین که شدند، به دقیقه نکشیده محسن معترض شد: - شما دعواتون شده؟ چرا این‌قدر ساکتید؟ مصطفی دست کرد ظرف قطاب را بر داشت. محسن کوتاه نیامد و گفت: - بحث شیرین رو کردید بدون من؟ نه مصطفی جواب داد و نه محمدحسین. خودش ادامه داد: - ببین کلاً از این شیرینیا زیاده. از اونورم هستا، فرهاد زیاده که می‌گه حاضره کوه بکنه اما اصلش یه تپه شنی هم جا به جا نمی‌کنه. فقط می‌خوان شیرینا رو بچشند که آره دیگه. محمدحسین می‌خواست بحث عوض شود اما سینا نگذاشت: - دیگه به این وسعت هم نیست. اصیل هم پیدا می‌شه. - ا... پیدا کردی گمشدتو؟ محسن از همان جلو قد کشید عقب و با چشمان و لبی‌ خندان رو به سینا پرسید: - جان من تاریخ رو بگو من یه وقت دوجا قول ندم. محمدحسین هم همراهی کرد: - مهم اینه که چی بپوشی شما. - این تن بمیره سینا. همون دختره که تو همایش صحبت کرد؟ آره. سینا بین تمام اصرارها فقط چند جمله‌ای گفت که مصطفی هیچ‌کدام را نشنید بس‌که ذهنش درگیر پیام جدیدی بود که شیرین برایش فرستاده است. رنگ پیام‌ها داشت عوض می‌شد . گاهی التماس‌آلود‌ بودنش لرزشی ته دل می‌انداخت که نه از روی محبت بود و نه از روی دل‌سوزی! شاید نوید آمدن یک لذت بود؛ لذت زودگذر نوجوانی و... ... ❌ 🍃https://eitaa.com/joinchat/1299841067Cf9aa36c49c🍃