‏ 13 امانت_دار_الهى‏ 2 🔴 امانتى كه بر تمام كاينات عرضه شده و در آن ميان تنها انسان بوده كه آن را عهده دار گرديده، اعم از جهات خصوصى و عمومى‏اى است كه مردم در برابر احكام الهى دارند. اما موضوع عرضه يك امر تكوينى و فطرى است كه عاقل و غيرعاقل، جاندار و بى‏جان، مخاطب به تبليغ و غير آن همه در برابرآن قرار گرفتند. در اين جا كه قرآن سخن از اين گونه فطرت به ميان مى‏آورد، تمام موجودات را در برابر فطرت انسانى مقايسه مى‏كند، آنگاه مى‏فهميم چه امتيازى بشر با پذيرفتن اين امانت پيدا كرده و تمام عواقب آن را نيز بر ذمّه گرفته است. كشيدن بار چنين امانتى يعنى تحمّل عواقب آن نيز. پس انسان، بسيار تجاوزكار و نادان است. انسان گاهى با علم به حدود تكاليف قدم به خطا بر مى‏دارد كه در اين صورت بسيار تجاوزكار است، و گاهى هم ندانسته اشتباهى مى‏كند، در اين صورت به عنوان نادان بودن مذمّت مى‏گردد چه او مى‏توانست براى رفع جهل خود از فروغ عقل مدد بگيرد ولى نگرفت. جز موجود صاحب عقل، كدام موجودى به تعدّى و جهل موصوف مى‏تواند گشت؟ غير عاقل كه حدودى نمى‏شناسد. تنها كسى را ظالم و جاهل مى‏ناميم كه دادگر و دانا نيز درباره‏اش اطلاق كنيم. اين فطرت كه ويژه انسان‏هاست در جاى ديگر قرآن به زبان تكريم ياد شده و انسان را برتر از بسيارى از مخلوقات و دارنده زمام كاينات معرّفى كرده است: وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى‏ كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا به يقين فرزندان آدم را كرامت داديم، و آنان را در خشكى و دريا [بر مركب‏هايى كه در اختيارشان گذاشتيم‏] سوار كرديم، و به آنان از نعمت هاى پاكيزه روزى بخشيديم، وآنان را بر بسيارى از آفريده‏هاى خود برترى كامل داديم. جمله «بسيارى از آفريده‏ها» كه در آيه فوق مشاهده مى‏كنيد، شامل تمام موجوداتى است كه وديعه خير و شر يا تكليف را بر عهده نگرفته‏اند، يعنى اين كار در صلاحيّت فطرتشان نبوده است. در اين حكم عام، معناى «امانت» به طور كامل واضح شد و فهميديم كه مراد از آن تنها يك چيز است: تكليف. آن دسته از مفسّران كه به اين صراحت مقصود را بيان نداشته‏اند، چندان از لوازم و متعلّقات آن سخن رانده‏اند كه جز بر معناى تكليف بر چيز ديگرى تطبيق نمى‏گردد. فخر رازى مى‏گويد: اين معنى نيز براى شما روشن باشد كه خوددارى كردن موجودات از پذيرفتن امانت مانند سرباز زدن ابليس از سجده نبود، كه قرآن درباره‏اش فرموده: «ابليس از سجده خوددارى كرد» «1» زيرا به دو دليل اينها باهم فرق دارند: اول: در داستان ابليس سجده واجب شده بود، اما در اين جا امانت پيشنهاد گرديد. دوم: خوددارى ابليس ناشى از غرور و خودخواهيش بود، اما در موجودات از خود كم بينى سرچشمه گرفته؛ تمام موجودات خود را به چشم حقارت نگريستند و بار امانت را قبول نكردند، زيرا عبارت، وَأشْفَقْنَ مِنْها حال دردناك و شكست خورده آنها را بازگو مى‏كند. «2» در هر صورت اين گونه آيات دلالت بر عظمت روحى و معنوى انسان دارد و بايد گفت: خوشا به حال كسى كه به حضرت حق و تكاليفى كه خالق بر عهده‏اش گذاشته، براى تأمين سعادت دنيا و آخرت خود، با تمام وجود توجه كند. ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 275 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2