#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_5
#دعا_پنجم_1
#عجايب_عظمت_حق
#عظمت_آفرینش
#عجايب_انسان 13
#انسان_ امانت_دار_الهى 2
🔴 امانتى كه بر تمام كاينات عرضه شده و در آن ميان تنها انسان بوده كه آن را عهده دار گرديده، اعم از جهات خصوصى و عمومىاى است كه مردم در برابر احكام الهى دارند. اما موضوع عرضه يك امر تكوينى و فطرى است كه عاقل و غيرعاقل، جاندار و بىجان، مخاطب به تبليغ و غير آن همه در برابرآن قرار گرفتند.
در اين جا كه قرآن سخن از اين گونه فطرت به ميان مىآورد، تمام موجودات را در برابر فطرت انسانى مقايسه مىكند، آنگاه مىفهميم چه امتيازى بشر با پذيرفتن اين امانت پيدا كرده و تمام عواقب آن را نيز بر ذمّه گرفته است. كشيدن بار چنين امانتى يعنى تحمّل عواقب آن نيز.
پس انسان، بسيار تجاوزكار و نادان است. انسان گاهى با علم به حدود تكاليف قدم به خطا بر مىدارد كه در اين صورت بسيار تجاوزكار است، و گاهى هم ندانسته اشتباهى مىكند، در اين صورت به عنوان نادان بودن مذمّت مىگردد چه او مىتوانست براى رفع جهل خود از فروغ عقل مدد بگيرد ولى نگرفت. جز موجود صاحب عقل، كدام موجودى به تعدّى و جهل موصوف مىتواند گشت؟ غير عاقل كه حدودى نمىشناسد. تنها كسى را ظالم و جاهل مىناميم كه دادگر و دانا نيز دربارهاش اطلاق كنيم.
اين فطرت كه ويژه انسانهاست در جاى ديگر قرآن به زبان تكريم ياد شده و انسان را برتر از بسيارى از مخلوقات و دارنده زمام كاينات معرّفى كرده است:
وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا
به يقين فرزندان آدم را كرامت داديم، و آنان را در خشكى و دريا [بر مركبهايى كه در اختيارشان گذاشتيم] سوار كرديم، و به آنان از نعمت هاى پاكيزه روزى بخشيديم، وآنان را بر بسيارى از آفريدههاى خود برترى كامل داديم.
جمله «بسيارى از آفريدهها» كه در آيه فوق مشاهده مىكنيد، شامل تمام موجوداتى است كه وديعه خير و شر يا تكليف را بر عهده نگرفتهاند، يعنى اين كار در صلاحيّت فطرتشان نبوده است.
در اين حكم عام، معناى «امانت» به طور كامل واضح شد و فهميديم كه مراد از آن تنها يك چيز است: تكليف. آن دسته از مفسّران كه به اين صراحت مقصود را بيان نداشتهاند، چندان از لوازم و متعلّقات آن سخن راندهاند كه جز بر معناى تكليف بر چيز ديگرى تطبيق نمىگردد.
فخر رازى مىگويد:
اين معنى نيز براى شما روشن باشد كه خوددارى كردن موجودات از پذيرفتن امانت مانند سرباز زدن ابليس از سجده نبود، كه قرآن دربارهاش فرموده: «ابليس از سجده خوددارى كرد» «1» زيرا به دو دليل اينها باهم فرق دارند:
اول: در داستان ابليس سجده واجب شده بود، اما در اين جا امانت پيشنهاد گرديد.
دوم: خوددارى ابليس ناشى از غرور و خودخواهيش بود، اما در موجودات از خود كم بينى سرچشمه گرفته؛ تمام موجودات خود را به چشم حقارت نگريستند و بار امانت را قبول نكردند، زيرا عبارت، وَأشْفَقْنَ مِنْها حال دردناك و شكست خورده آنها را بازگو مىكند. «2» در هر صورت اين گونه آيات دلالت بر عظمت روحى و معنوى انسان دارد و بايد گفت:
خوشا به حال كسى كه به حضرت حق و تكاليفى كه خالق بر عهدهاش گذاشته، براى تأمين سعادت دنيا و آخرت خود، با تمام وجود توجه كند.
ادامه دارد ...
تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج4، ص: 275
👌 دعای
#پنجم
◀️کانال انس با
#صحیفه_سجادیه
🆔
@sahife2