2 4 ‏ 3 ✳️ رسول بزرگوار اسلام صلى الله عليه و آله فرمود: در حال خشم و إعمال غضب، دوده متراكم و تيره‏اى به طرف مغز آدمى اوج مى‏گيرد و بر معادن و سرمايه‏هاى انديشه او مستولى مى‏گردد و بلكه احياناً اين دوده‏ها به مراكز حسّى نيز سرايت مى‏كند و چشمان آدمى در حال خشم تيره شده و رو به سياهى مى‏گذارد. در چنين حالتى است كه انسان همچون فرد نابينا جايى را نمى‏بيند. «1» گاهى آتش غضب آن چنان در وجود آدمى پايگاهى فراهم مى‏آورد كه فرد نمى‏تواند نه از درون و نه از بيرون، اين آتش سعادت سوز را خاموش سازد و اين آتش سوزى همچنان پيشروى مى‏كند تا گوهر گران‏بهاى وجود آدمى را در زير فشار لهيب خود بسوزاند و به خاكستر تبديل كرده و نابودى شخصيت او را فراهم سازد. و احياناً بر اثر شدت خشم، مايه حيات قلب انسان مى‏خشكد و آدمى از شدت خشم و كينه دچار مرگ زودرس مى‏گردد و سكته و مرگ ناگهانى او در مى‏رسد، چون خطر يك كشتى كه در دريايى ژرفناك و گرفتار طوفان حركت مى‏كند از خطر حالت روانى فرد كه مالامال از خشم و كينه است كمتر است؛ زيرا ناخدايان كشتى در نجات اين مركبى كه گرفتار تلاطم است مى‏كوشند، ولى در حالت غضب، قلب انسان، ناخداى كشتى وجود و شخصيت روانى اوست، بديهى است كه اين ناخدا در حال خشم روايى نيرويى است فرسوده و از كار افتاده كه تراكم تيرگى‏هاى خشم، بصيرت آن را از كار انداخته و نابينايش ساخته است. چنين قلبى كه خارهاى خشم در چشم بصيرت او خليده نمى‏تواند چاره‏سازى كند. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: ألا إنّ الْغَضَبَ جَمْرَةٌ تُوقَدُ فى جَوْفِ ابْنِ آدَمَ، ألا تَرَوْنَ إلى حُمْرَةِ عَيْنِهِ وَ انْتِفاخِ أوْداجِهِ؟ فَإذا وَجَدَ أحَدُكُمْ شَيْئاً مِنْ ذلِكَ فَالأْرْضَ الأْرْضَ. ألا إنَّ خَيْرَ الرِّجالِ مَنْ كانَ بَطى‏ءَ الْغَضَبِ، سَريعَ الرِّضا، وَ شَرَّ الرَّجُلِ مَنْ كانَ سَريعَ الْغَضَبِ، بَطى‏ءَ الرِّضا به هوش باشيد كه غضب پاره آتش و گدازه‏اى است كه در قلب آدم برافروخته مى‏گردد، براى پى بردن به چنين حقيقت به سرخى چشمان و برجستگى رگهاى چنبره گردن آدم خشمگين بنگريد. اگر كسى خود را در چنين حالت بيابد بر زمين نشيند. بدانيد كه بهترين مردم كسانى هستند كه دچار غضب زودرس نمى‏گردند، در خشم روايى گامشان كُنْد و آهسته است، ولى در رضا و خشنودى پيشتاز و سريع هستند. و بدترين مردم آنانند كه به سرعت خشم مى‏گيرند و به كندى تن به رضا و خوشحالى مى‏دهند. كسى به ملك رضا خشمگين نمى‏باشد در اين رياض گل آتشين نمى‏باشد ز خنده گل صبح اين دقيقه روشن شد كه عيش جز نفس واپسين نمى‏باشد دراز دستى ما كرد كار بر ما تنگ وگرنه جامه بى‏آستين نمى‏باشد به هر طرف نگرى دور باش برق بلاست به گرد خرمن ما خوشه چين نمى‏باشد ز سرافرازى ما اين قَدَر تعجّب نيست هميشه دانه به زير زمين نمى‏باشد تمام مهر و سراپا محبّتم به عالمى كه منم خشم و كين نمى‏باشد 👈 ادامه دارد ... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏ 5 ، ص: 368 👌 ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2