🌺باکری را همه میشناسند
نامش که برده میشود،
#شجاعت و خدمت در پسِ ذهنها نقش میبندد😌
🎀دو برادر👥 بودند که قلبشان برای
#انقلاب میتپید و دوشادوش یکدیگر در راهِ همین انقلابِ نوپا جانفشانی میکردند.
🎀قلم اینبار از
#حمید بنویسد...
#حمید_باکری، مبارزه را از برادر بزرگترشان
#علی آموخته بود. اویی که به دست رژیم شاه به شهادت رسید🕊
🎀قد میکشید اما روح بلندش😇 وَرای گنجایش زمین بود، آنقدر بزرگ که هیچ چیز
#آرامَش نمیکرد. به
#سوریه و لبنان رفت تا دوره های چریکی را بیاموزد و از آنجا به
#آلمان برای ادامه تحصیل اما خبرِ استقرارِ امام در
#پاریس، حمید را به آنجا کشاند!
🎀تمامِ فکر و ذکرش
#خدمت بود. خدمت به مردمی که حالا بانگِ انقلاب سر داده بودند و خونشان را به پایِ این نهالِ نوپا میریختند❣️
🎀رنگ و بویِ
#جبهه را که دید، گویی روحش به
#تکامل رسید، خستگی ناپذیر بود💪 و هیچ چیز روحِ بزرگش را آرام نمیکرد. حتی وقتی در شهرداری مشغول شد، چندی بعد پست و میز و صندلی را رها کرد و به خاکِ جبهه پناه برد. خدمتِ پشتِ میز کارِ حمید نبود...او مرد
#جهاد بود و میدان جنگ🙂
🎀بیوقفه در تکاپو بود، اصلا انگار متولد شده بود تا خستگی را
#شکست دهد. شاید هم به قول
#حاج_احمد_متوسلیان "استراحت را گذاشته بود بعد از شهادت"🌷 شهادتی که در
#خیبر اتفاق افتاد و پیکری که هیچ گاه از مجنون باز نگشت😔 اما آنچه حاکم است،
#عشقی است به حمید که در دلها مانده❤️
🎀فرمانده حمید؛ این روزها به چون تویی نیاز داریم ...کسی که خسته نشود و دردِ مردم را بفهمد✅درد مردم را درد خودش بداند، به کسی نیاز است که دلبسته به
#مقام و منصب و میز نباشد❌
🎀از آنجایی که تو هستی تا جایی که ما ایستاده ایم فرسنگها فاصله است
برای روحِ زمینگیرمان
#فاتحه بخوان...شاید نفسِ تو زنده مان کند!
🎊گرچه
#شهادت، طلوعِ جاودانگی تو بود اما...
#سالروزِ_زمینی_شدنت_مبارک فرمانده😍🌺
✍️نویسنده:
#زهرا_قائمی
🌺به مناسبت سالروز تولد
#شهید_حمید_باکری
#مفقودالاثر
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh