هم میزی
در زمان بچگی گاهی اوقات مادران لقمهای برای هممیزی بچهشان توی کیف او میگذاشتند. هممیزیها همدیگر را خیلی دوست داشتند. دنیای بچهها کلاس و مدرسه بود. هم میزیها، باهم میرفتند و باهم میآمدندو خلاصه جیک و پیکشون یکی بود.
حتی اگر هممسیر خانه همدیگر نبودند مقداری از راه را همراهی میکردند باکلی با شوخیها و بازیهای بچگانه. با دست تکان دادن به معنای خداحافظی از هم جدا میشدند تا صبح روز بعد.
گاهی وقتها مخصوصا عصر روز قبل امتحان، به خانه هممیزی میرفتند و زیر درخت توت سفید حصیری پهن میکردند و درس میخواندند.
خستگی بین درس را با لی لی و خالهبازی و قایم باشک و خوراکیهای خوشمزهی مامانی؛ لواشک، انجیرخشکه، آش جو و گاهی شبدر سرکه پر میکردند. صدای خندههای بچگی و بازی بالا بلندی و وسطی، هنوز گوشمان را نوازش میدهد و دلمان را آب میکند.
غم هممیزی غمِ ما بود. مراقب بودیم تا دیگران او را اذیت نکنند حتی حواسمان بود که کسی در مورد پدر دوستمان که از دنیا رفته بود، نپرسد تا مبادا دلش بلرزد.
بعد از هممیزی، با دوستان همکلاسی جلو میزی و پشتی ارتباط گرفتیم. پاک کن، مدادتراش و مداد قرمز کوچولوی همکلاسی که گم میشد از زیر میزمان پیدا میکردیم و به او میدادیم.
همکلاسیها در زنگ تفریح با قرارهای قبلی، زیر درخت انار مدرسه، سفره میانداختند و صبحانه میخوردند. نان و پنیر و خیار محلی و گوجهی بومی دل معلمان را نیز هوایی میکرد.
کنار هم میزی، همکلاسی، هم مدرسهای ها، خاطرات خوشِ مسجد و شبهای قدر رمضان و بیداری تا صبح... این دوستی ها را مضاعف کرده بود.
حالا همهایمان زیاد شده بودند، هم ها که زیاد میشوند غم ها نیز زیادتر.غم دوستی که صورتش را پشه ی سالک زده بود، غم دستهای آنی که درسش را خوب نمیخواند و برگ دفتری بود برای خوردن خط کشهای چوبی معلم! آن یکی برای خرید کیف و کفش و لباس عیدش مشکل داشت و دیگری رنج جدایی پدر و مادرش را.
هم ها از میز و کلاس و مدرسه به دایره ی بزرگتری رسید، در واقع ما رشد اجتماعی پیدا کردیم.
همسر گزینی و ازدواج و نه تنها غم های همسر و فرزند و خانواده ی هسته ای بلکه خانواده گسترده شد و رنجِ آنان رنج ما شد.
خانهداری، همسایهداری، هم محلهای، همشهری، هم نوع و هم وطن همه و همه..
حتی غمِ هم های ما شاید غم هم های آنها نبود. غم ما جدای از غم خیلیها بود. غم دخترانی که از نماز فرار میکنند، پوشش مناسب ندارند، مورد آسیبهای اجتماعی قرار میگیرند و در جنگ روانی مسمومیت وارد شدهاند.
هم میزی همان هم میزی است فقط تغییر زمان و مکان و گاهی تغییر هویت داده است. رنج کوچک شدن سفره اش، غم تربیت فرزند، رنج بیماری والدین و از دست دادن عزیزانش، را دارد. مراقب هممیزی هایمان باشیم.
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
✍فاطمه وجگانی
سطح سه تعلیم و تربیت جامعه الزهرا
کارشناسی ارشد روان شناسی
@talabemoshaver99