📷از چپ:
مرحوم حاج غلامعلی یزدی زاده، آیتالله شیخ علی اکبر برهان، مرحوم سبط، شیخ محمود برهان (داماد)،
#شیخ_علی_برهان (فرزند)
✍مرحوم
#شیخ_محمود_برهان داماد آیتالله
#شیخ_علی_اکبر_برهان برایم تعریف میکردند:
من در جوانی سامرا بودم؛ پایتخت ولایت. هنگامی که من نجف بودم، آیتالله
#سید_ابوالحسن_اصفهانی که بسیار پرمحتوا و صاحب کرامات بود، من و آقای
#نجابت_شیرازی را با عدهای دیگر به
#سامرا فرستاد که هم مشغول درس و بحث باشیم و هم پاسدار خانۀ امامزمان(ع).
برنامۀ ما دو چیز بود: هم درس و بحث و هم پاسداری خانۀ امامزمان(ع). ما شبها در حرم پُست میدادیم که مبادا افراد خرابکار به آنجا بیایند. من و آقای نجابت و
#علامه_امینی و آقای بهجت و خیلیهای دیگر برای همین کار به سامرا میآمدیم.
آن ایامی که سامرا بودم، روزی دیدم که یک ماشین طلبه از ایران آمدند که آقای [حاج شیخ علیاکبر] برهان بود و جماعتی از شاگردان ایشان که در میان آنها آقای پهلوانی و آقا
#سید_عبدالله_جعفری هم بودند. آقای برهان با یک ماشین طلبه به سامرا آمد.
ایشان طلبههای خود را آنچنان تربیت کرده بود که هر کدام از آنها به نماز میایستاد، بقیۀ ایشان میآمدند و به او اقتدا میکردند، حتی خودش هم میآمد؛ اینطور تربیت کرده بود. اگر یکی از آنها پول داشت، انگار این پول برای همه بود. برهان شاگردان خود را اینطور تربیت کرده بود. من از حسن تربیت ایشان خیلی خوشم آمد.
هنگامی که آقای برهان به آنجا آمد و من این مناظر را دیدم، از حسن تربیت ایشان خیلی خوشم آمد.
🕌
@tarikh_hawzah_tehran