eitaa logo
تاریخ حوزه طهران
1.2هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
59 ویدیو
5 فایل
✍️به پژوهش و نگارش حمید سبحانی صدر 📃به همراه اخبار مرکز اسناد حوزه و روحانیت استان تهران ارتباط با ما: https://eitaa.com/hamid_sobhani_sadr
مشاهده در ایتا
دانلود
📷از چپ: مرحوم حاج غلامعلی یزدی زاده، آیت‌الله شیخ علی اکبر برهان، مرحوم سبط، شیخ محمود برهان (داماد)، (فرزند) ✍مرحوم داماد آیت‌الله برایم تعریف می‌کردند: من در جوانی سامرا بودم؛ پایتخت ولایت. هنگامی که من نجف بودم، آیت‌الله که بسیار پرمحتوا و صاحب کرامات بود، من و آقای را با عده‌ای دیگر به فرستاد که هم مشغول درس و بحث باشیم و هم پاسدار خانۀ امام‌زمان(ع). برنامۀ ما دو چیز بود: هم درس و بحث و هم پاسداری خانۀ امام‌زمان(ع). ما شب‌ها در حرم پُست می‌دادیم که مبادا افراد خراب‌کار به آنجا بیایند. من و آقای نجابت و و آقای بهجت و خیلی‌های دیگر برای همین کار به سامرا می‌آمدیم. آن ایامی که سامرا بودم، روزی دیدم که یک ماشین طلبه از ایران آمدند که آقای [حاج شیخ علی‌اکبر] برهان بود و جماعتی از شاگردان ایشان که در میان آن‌ها آقای پهلوانی و آقا هم بودند. آقای برهان با یک ماشین طلبه به سامرا آمد. ایشان طلبه‌های خود را آن‌چنان تربیت کرده بود که هر کدام از آن‌ها به نماز می‌ایستاد، بقیۀ ایشان می‌آمدند و به او اقتدا می‌کردند، حتی خودش هم می‌آمد؛ اینطور تربیت کرده بود. اگر یکی از آن‌ها پول داشت، انگار این پول برای همه بود. برهان شاگردان خود را اینطور تربیت کرده بود. من از حسن تربیت ایشان خیلی خوشم آمد. هنگامی که آقای برهان به آنجا آمد و من این مناظر را دیدم، از حسن تربیت ایشان خیلی خوشم آمد. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
✍ شاید مهمترین ، مکتبی است که آیت‌الله نمونه درخشانی از آن را از آغاز در مدرسه علمیه خود نمودار ساخت. شیوه‌ای تربیتی که بخش عمده‌ای از آن را از اساتید خود همچون آیت‌الله و به ارث برده بود. ✨عالمانی که همه مردم اعم از طلبه و غیرطلبه را حقیقتا فرزندان خود می‌دانستند و به همان اندازه برایشان وقت می‌گذاشتند. نگارنده خود از حاج شیخ حسین انصاریان که از شاگردان آیت‌الله برهان بود شنیدم که می‌فرمود: «در همه ایران مانند برهان را ندیده‌ام». 🔅یکی از جلوه‌های این مکتب تربیتی اثرگذار این بود که پایان هفته به همراه شاگردان خود از تهران و فضای مدرسه خارج شده و به مناطق نسبتا خوش آب و هوای اطراف می‌رفتند. مثلا شیخ محمدحسین زاهد که همراه با شاگردانش به امامزاده داوود می‌رفت و شیخ علی‌اکبر برهان به روستاهای اطراف دماوند. 🌿آیت‌الله مجتهدی هم روزهای جمعه به اتفاق شاگردانش به شهرری و نواحی آن از جمله امامزاده ابوالحسن می‌رفت و من خود از برخی قدیمی‌ها که در آن اردوهای یک روزه شرکت کرده بودند، خاطراتی شیرین و به‌یادماندنی شنیده‌ام که چگونه در فضای طبیعت، هم درس و بحث برقرار بود و هم بازی و تفریح. ✨بسیاری از چهره‌های اثرگذار در دهه‌های گذشته، تربیت یافته این مکتب بودند و اساسا تربیت در چنین فضاهایی شکل می‌گیرد، نه در جلسات اخلاقی یک طرفه و آن هم از شیوه کنونی‌اش که هر هفته یک استاد اخلاق و آن هم از طریق فضای مجازی. دلیل گرایش خیلی از بازاری‌ها و فرزندان آنها به طلبگی در آن دوران همین تعاملات شیرین و پرمهر علمای سلف بود که جای آن در روزگار ما خالی است و حوزه در گام دوم انقلاب، چاره‌ای جز طی آن طریق ندارد. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
📷تصویر پایین، از راست: آیت‌الله مکارم شیرازی، استاد ، آیت‌الله سید احمد کلانتر ✍ داشتم تصاویر گذشته را مرور می‌کردم، که خاطرات دیدار و گفتگو با آیت‌الله برایم مرور شد. به بهانه گفتگو درباره اساتیدشان مرحوم ، و به دیدنشان رفتم. روح لطیف و نفس گرمی داشتند و آن شب برایم بسیار ماندگار شد. 🔹آیت‌الله کلانتر متولد ۱۳۱۴ش از روحانیون مبارز است و همچون دیگر شاگردان مبارز امام خمینی ره طعم تبعید و زندان را چشیده‌ و سال ۵۷ هم در اثر اصابت گلوله از ناحیه پا مجروح شد. 🔸پدر دو شهید است که پسرانش را در دفاع مقدس از دست داده و می‌فرمود: این دو پسر تربیت شده مادرشان بودند، زیرا من بیشتر در تبعید بودم. مادرشان همه‌چیز تمام بود. سحرها دو ساعت به اذان صبح بیدار می‌شد و وقتی من بیدار می‌شدم می‌دیدم که مشغول عبادت است. 📃همینجا بد نیست یکی از نامه‌های امام خمینی ره مربوط به ۱۷ آذر ۴۹ را مرور کنیم که ضمن آن به فرزندشان سید احمد خمینی چنین توصیه می‌کنند: «مطلبی که لازم است تذکر دهم و منتظرم جواب بدهید آن است که آقای آقا سید احمد کلانتر که گرفتار است لازم است به خانواده‏ اش رسیدگی شود. شما اولًا تحقیق کنید که منزل پدر زنش کجا است؟ پس از آن از ایشان تحقیق کنید که اهل منزل ایشان کجا هستند؟ در صورتی که در تهران هستند لازم است همه ماهه ماهی سیصد تومان به ایشان برسد. شما یا خودتان آن وجه را بگیرید و با یک وسیله مطمئنی برسانید یا به آقای تهرانی بگویید به یک وسیله مطمئنی - بدون آنکه کسی مطلع شود - این وجه را ماهیانه به ایشان برسانید.» 🔹می‌فرمود: آن زمان برگزاری مراسم شهادت حضرت زینب(س) رسم نبود ولی شیخ علی‌اکبر برهان آن را راه انداخت و من برای اولین بار اعلامیه مجلس شهادت آن بانو را در تهران پخش کردم. 🔸درباره مرحوم شیخ محمدحسین زاهد می‌فرمود: «یکی از خصوصیات ایشان این بود که تا مادرشان درقید حیات بود ازدواج نکردند. مادر ایشان هم که مریض بود به یک طرف، از نظر روحی هم وضعش ناجور بود. مثلا دستهایش را میکرد داخل ظرفی که فضولاتش بود و میریخت به سر و صورت و لباس ایشان و ایشان اصلا خم به ابرویش نمی‌آمد. چون ایشان کمر همت را بسته بود برای خدمت به مادر تا مادرشان در قید حیات بود ازدواج نکردند. البته به ما خیلی سفارش می کردند که شما ازدواج کنید. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
🗓به مناسبت ۲۵ فروردین سالروز درگذشت در سال ۱۳۷۹ش ✍شیخ محمد رازی سال ۱۳۰۰ش در شهرری متولد شد. او به منظور تحصیل علوم دینی، با تشویق آیت‌الله که آن زمان در حضرت عبدالعظیم(ع) در حال تبعید بود به قم و پس از آن به نجف رفت و در مجموع از محضر آیت‌الله ، و بهره برد و به شهرری بازگشت. 🔹شیخ محمد رازی در همراهی با آیت‌الله به احیاء و اداره شهرری دست زد. ✨ او واعظی توانمند با روحیه‌ای معنوی بود و از این‌رو سفرهای بسیاری به نقاط دور و نزدیک داشت و با علما و صاحب‌دلانی گمنام همنشین می‌شد و به ثبت شرح حال و خاطرات آنها اقدام می‌کرد. 📚شیخ محمد رازی به خاطر استعداد و علاقه‌ای که به شرح‌حال‌نگاری داشت، مجموعه‌ای ارزشمند به نام در ۹ جلد گردآوری کرد و در آن به نگارش زندگینامه علما و خاطراتی خواندنی که بعضا خود از زبان صاحب ترجمه شنیده بود پرداخت. از دیگر آثار ارزشمند وی در همین موضوع کتابهای و می‌باشد. به جرأت می‌توان گفت اگر آثار شیخ محمد رازی نبود، امروز از شرح حال بسیاری از علما در یکصد سال اخیر بی‌اطلاع بودیم. 🔸 شیخ محمد رازی روحیه‌ای مبارزاتی هم داشت و در دوران در کنار و در سالهای بعد در همراهی با نهضت امام خمینی (ره) به مبارزه با طاغوت می‌پرداخت و در این راستا طعم زندان و تبعید را هم چشید. منبع تصویر: وارثون 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
💠 آیت‌الله در ۱۵ ذی‌الحجه برابر با ۲۰ خرداد ۱۳۳۹ش پس از اتمام اعمال حج در جده دار فانی را وداع گفت. 📖 به مناسبت سالگرد این عالم ربانی، بخشی از مقدمه بر در شرح حال آیت‌الله برهان را از نظر می‌گذرانیم: 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
💠 آیت‌الله در ۱۵ ذی‌الحجه برابر با ۲۰ خرداد ۱۳۳۹ش پس از اتمام اعمال حج در جده دار فانی را وداع گفت. 📖 به مناسبت سالگرد این عالم ربانی، بخشی از مقدمه بر در شرح حال آیت‌الله برهان را از نظر می‌گذرانیم: ✍ «ایشان مردی زحمتِ علم کشیده، و برخوردار تا حد فقاهت و اجتهاد بود، و اجازه‌های متعدد اجتهاد و نوشته‌های فقهی ایشان، گواه صادقی است بر این حقیقت؛ و از این مهم‌تر آنکه در عمل جدی و استوار بود، و نه سستی می‌ورزید و نه خستگی داشت، و به آنچه که می‌گفت، هم معتقد بود و هم عمل می‌کرد. از دنیا و مظاهر آن پرهیزکار بود و سادگی بر همه زندگی‌اش حکومت داشت. لباسش ساده بود، غذایش ساده بود، و بالاخره خانه‌اش در نهایت بی تکلّفی و سادگی بود. از آن روز که ما از ایشان خبر داریم، و از آن روز که مردم ایشان را می‌دیدند، پیوسته به تقوا و زهد عمل کرده بود... از همه اینها گذشته، او تربیت شده مربیان بزرگی چون شیخ مرتضی طالقانی و سید علی آقای قاضی رضوان الله علیهما بود و بنابراین می¬توانست خود مربّی بزرگی باشد؛ و آیا نشانه ای بهتر از اینکه در شهر ما علمای پرهیزکار و خوبی بوده و هستند که شاگرد و تربیت شده ایشان بودند. مرحوم آیت‌الله خوشوقت و آیت‌الله سعادت پرور رضوان الله علیهما از این کسان بودند. آیت‌الله باقری کنی حفظه الله تعالی و آیت‌الله مهدوی کنی(رحمة الله علیه) از بزرگان تربیت شده ایشان هستند و سیره این عالمان پرهیزکار می‌تواند تا اندازه‌ای رفتار و اخلاق آن مرد بزرگ را نشان دهد. از این جهات گذشته، ایشان مردی جدّی در جنبه اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بود، و اینها جنبه‌هایی هستند که گاه با زهد شدید در دنیا و سیر و سلوک ـ که ایشان بدان پایبند بود ـ جمع نمی‌شود و یکّه مردانی را طلب می‌کند که با صدری واسع، این ابعاد را جمع نمایند.» 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
💠 لیلة الرغائب در مسجد لرزاده 📖 یکی از شاگردان آیت‌الله حاج : «مرحوم برهان اکثر مستحبات را خودش با همان جثه‌ی نحیفش انجام می‌داد. من الان ۵۰ سال هست که سعی می‌کنم در ایام البیض ماه رجب، اعمالم ترک نشود و این همه‌اش از برکات مرحوم برهان است. ماه رجب در حقیقتاً ماه اصبّ بود. گویا حقیقتاً در آنجا باران می بارید؛ باران رحمت و معنویت. همه را نسبت به روزه گرفتن در آن ماه تشویق می‌فرمودند. همه‌ی جوان ها اهل روزه گرفتن بودند. اول ماه، دوم ماه، و... نماز مستحبی را نشسته خواندن، در مسجد لرزاده، اصلاً باب نبود. همه روی پا و ایستاده می‌خواندند، حتی خودش. الان با اینکه در تهران اعتکاف هست، ولی در مساجد نماز لیلة الرغائب را بین دو نماز مغرب و عشاء به جا نمی‌آورند. آنجا [مسجد لرزاده] به جا می‌آوردند و بعد از آن تازه نماز عشاء را می‌خواندند. برنامه‌ها و رفتارهای مرحوم برهان این گونه بود.» 📚 کتاب ص۵۵ و ۵۶ 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
▪️حاج سید علی‌اصغر رخصفت از دنیا رفت و رهبر فرزانه انقلاب در پیام خود، وی را از مبارزان قدیمی و دوستان دیرین خود خواندند. چند مرتبه پای خاطرات مرحوم رخصفت نشستم و گوشه‌هایی از آن را در کتاب در شرح حال آیت‌الله روایت کردم. در ادامه برشی از خاطرات وی را مرور می‌کنیم.👇 🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
▪️مرحوم حاج سید علی‌اصغر رخصفت: قبل از ۱۳۲۰، مرحوم پدر ما، حاج سید ابوطالب رخصفت، از متدینین خیابان لرزاده و از مریدان سرسخت مرحوم در خیابان لرزاده و بود. من از بچگی، از شش، هفت سالگی بودم تا مثلاً سی سال و چهل سال بعد از آنکه مرحوم برهان به رحمت خدا رفت. ما بچه بودیم، ولی خب، آن کشش مرحوم برهان، جوانان و افراد بسیاری را خیلی خوب جذب کرده بود. پدرهای ما خیلی به مرحوم برهان علاقه‌مند بودند؛ مثلاً اگر شما دو شب به مسجد لرزاده نمی‌آمدی، شب سوم در خانۀ شما بود و در میزد که شما کجا هستی و چی شده و چرا نمی‌آیی؟ من حدوداً شانزده سالم بود که دیگر به مرحوم ن علاقه‌مند شدم و به جمع پیوستم. در مسجد لرزاده منبر می‌رفتند و سخن‌رانی می‌کردند و البته کار خطرناکی هم بود. بالای منبر علناً به شاه و آمریکا و انگلیس فحش می‌دادند. راه‌‌دادن اینها از سوی مرحوم برهان، از سوی امام جماعتی در تهران و مسجد لرزاده که پایگاه متدینان تهران بود و تقریباً افراد آن هم متدین و از بازاری‌های پول‌دار و استخوان‌داری بودند که با مرحوم برهان انس داشتند، کار خطرناکی بود. شبی من تنها گوشۀ مسجد لرزاده، پای ستونی نشسته بودم. در همان حال بودم که مرحوم برهان دست خود را بر روی شانۀ من گذاشت. حدوداً ۱۷ سالم بود. من بچه بودم. یک دستشان روی زمین بود و یک دست روی شانۀ من. گفت: «آسید علی‌اصغر، من پیامی دارم برای شما؛ بگویم؟» عرض کردم: «بفرمایید حاج آقا.» گفت: «پدر شما به من پیغام داده که از شما راضی نیست.» گفتم: «چرا حاج آقا؟» گفت: «علاقه‌مند نیست که شما بین این فدائیان اسلام رفت‌و‌آمد می‌کنی.» من هم در همان حالت بچگی، همین طور که مرحوم برهان نیمه‌خیز دست خود را روی شانۀ من گذاشته بود، برگشتم و به صورت او نگاه کردم و گفتم: «اینها بد هستند؟ اگر بد هستند مقصر شمایی.» گفت: «من!؟ برای چی من!؟» گفتم: «شما اینها را به مسجد لرزاده آورده‌اید و به ما شناساندید. من از اینجا اینها را شناختم.» زد زیر خنده و گفت: «من فقط پیغام پدرت را برای شما آوردم.» من عکس مرحوم برهان و نواب را زده بودم داخل اتاق. هر وقت که من به خانه می‌آمدم و احیاناً اوقاتم تلخ بود، مرحوم پدرم می‌آمد و زیر این عکس‌ها می‌نشست و می‌گفت: «چیه؟! آقاتون طوری شده؟» شوخی می‌کرد و ما را دست می‌انداخت. 🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
▪️ انا لله و انا الیه راجعون آیت‌الله متولد ۱۳۱۴ش از شاگردان ، و در حوزه تهران، دار فانی را وداع گفت. شخصیتی اهل سلوک الی‌الله که کارنامه‌ای درخشان در مبارزات سیاسی داشت. ✍سید احمد کلانتر در شهریور ۱۳۴۴ دستگیر و با قید کفیل آزاد گردید. چهار ماه بعد مجدداً دستگیر و به سه ماه حبس محکوم و در سال ۱۳۴۵ به اتهام فعالیت‌های مضره برای مدت ۴ ماه به فردوس واقع در استان خراسان جنوبی تبعید شد. در سال ۱۳۴۸ در ساوه دستگیر و به چهار ماه و پانزده روز حبس محکوم شد. در خرداد سال ۱۳۴۹ به اتهام تحریک مردم در مراسم شهید آیت‌الله سعیدی، برای سه سال به زابل تبعید گردید که به علت فعالیت در آنجا، به سراوان منتقل شد و در آنجا نیز به اتهام اهانت به شاه دستگیر و به دو سال حبس تأدیبی محکوم شد. در خرداد ۱۳۵۴ به اتهام شرکت در تظاهرات مدرسه فیضیه دستگیر، ولی تبرئه شد. او در سال ۵۷ که با تعداد دیگری از مبارزین روحانی در انارک نائین تبعید بود، جهت تداوم مبارزه محل تبعید را ترک و به قم وارد شد و در ۱۴ /۹ /۵۷ در تظاهرات بر اثر برخورد گلوله مجروح شد. 🔹وی در دوران دفاع مقدس چهار فرزند خود را به جبهه‌های جنگ فرستاد. دو فرزند او به نام‌های سید کاظم و سید حسن به شهادت رسیدند‌ و دو فرزند دیگرش سید حسین و سید جواد به درجه جانبازی نائل آمدند. ▪️تشییع پیکر این عالم ربانی امروز ساعت ۱۵ از مسجد امام حسن عسکری علیه السلام تا حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها 🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
💠به یاد مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمین از شاگردان آیت‌الله «نماز خواندم و توی یکی از سنگرها دراز کشیدم. تاریکی هوا بهانه خوبی برای بچه‌ها بود. گوشه و کنار سنگرها خلوت می‌کردند. گاهی به خیال اینکه خوابیده‌اند به آنها نزدیک می‌شدم و آنها را در حال نماز و دعا می‌دیدم. گریه‌شان مرا یاد روزهایی می‌انداخت که در خانه‌مان روضه‌خوانی داشتیم. پدرم همسایه‌ها و امام جماعت‌های مسجدهای اطراف را دعوت می‌کرد بیشتر وقت‌ها روضه‌مان را شیخ مصطفی فتاحی منش، امام جماعت مسجد شریفیه نظام آباد می‌خواند. آن روزها پسر شیخ مصطفی کوچک بود ولی بزرگ که شد وارد سپاه شد و یک سال پس از شروع جنگ در درگیری با یکی از خانه‌های تیمی در خیابان خواجه عبدالله انصاری شهید شد. پسر خاله‌ام می‌گفت یک بار که با او به پابوس امام هشتم رفته بودند شیخ مصطفی در صحن گوهرشاد روضه خواند و لابلای نوحه پرسوز و گدازش، پته شاه را روی دایره ریخت. پسر خالم می‌گفت خبر به گوش مامورها رسید و آنها ریختند توی صحن و شیخ مصطفی زرنگی کرد عمامه‌اش را برداشت و بین مردم گم شد.» 📚«پسر آسید مصطفی» خاطرات سید مجتبی عبداللهی، ص۱۴۵ _______________ 🥀شهید محمدرضا فتاحی‌منش در تاریخ ۱۲ شهریور ۱۳۶۰ در ۱۹ سالگی به شهادت رسید. 🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran