eitaa logo
تاریخ حوزه طهران
1.2هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
59 ویدیو
5 فایل
✍️به پژوهش و نگارش حمید سبحانی صدر ارتباط با ما: https://eitaa.com/hamid_sobhani_sadr
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ شاید مهمترین ، مکتبی است که آیت‌الله نمونه درخشانی از آن را از آغاز در مدرسه علمیه خود نمودار ساخت. شیوه‌ای تربیتی که بخش عمده‌ای از آن را از اساتید خود همچون آیت‌الله و به ارث برده بود. ✨عالمانی که همه مردم اعم از طلبه و غیرطلبه را حقیقتا فرزندان خود می‌دانستند و به همان اندازه برایشان وقت می‌گذاشتند. نگارنده خود از حاج شیخ حسین انصاریان که از شاگردان آیت‌الله برهان بود شنیدم که می‌فرمود: «در همه ایران مانند برهان را ندیده‌ام». 🔅یکی از جلوه‌های این مکتب تربیتی اثرگذار این بود که پایان هفته به همراه شاگردان خود از تهران و فضای مدرسه خارج شده و به مناطق نسبتا خوش آب و هوای اطراف می‌رفتند. مثلا شیخ محمدحسین زاهد که همراه با شاگردانش به امامزاده داوود می‌رفت و شیخ علی‌اکبر برهان به روستاهای اطراف دماوند. 🌿آیت‌الله مجتهدی هم روزهای جمعه به اتفاق شاگردانش به شهرری و نواحی آن از جمله امامزاده ابوالحسن می‌رفت و من خود از برخی قدیمی‌ها که در آن اردوهای یک روزه شرکت کرده بودند، خاطراتی شیرین و به‌یادماندنی شنیده‌ام که چگونه در فضای طبیعت، هم درس و بحث برقرار بود و هم بازی و تفریح. ✨بسیاری از چهره‌های اثرگذار در دهه‌های گذشته، تربیت یافته این مکتب بودند و اساسا تربیت در چنین فضاهایی شکل می‌گیرد، نه در جلسات اخلاقی یک طرفه و آن هم از شیوه کنونی‌اش که هر هفته یک استاد اخلاق و آن هم از طریق فضای مجازی. دلیل گرایش خیلی از بازاری‌ها و فرزندان آنها به طلبگی در آن دوران همین تعاملات شیرین و پرمهر علمای سلف بود که جای آن در روزگار ما خالی است و حوزه در گام دوم انقلاب، چاره‌ای جز طی آن طریق ندارد. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
📃 به این برگ از تاریخ حوزه تهران دقت کنید: 🔹«در محرم ۱۳۷۰ ق / ۱۳۳۱ ش که آیت‌الله وفات کرد، اهالی تهران از آیت‌الله‌العظمی بروجردی(ره) تقاضا کردند که شخصیت با کفایتی را به تهران اعزام دارند تا در اقامه نماز کرده و به امور دینی مردم بپردازند و مرحوم آیت‌الله بروجردی، آیت‌الله را به تهران می‌فرستد. ایشان بلافاصله تمام اشتغالات علمی خود را قطع و به تهران عزیمت کرد و در آنجا علاوه بر امامت جماعت مسجد سید عزیزالله و رفع گرفتاری‌های مردم، به تدریس خارج فقه نیز پرداخت.» 💠 💡این یک نمونه از ساز و کار انتخاب امام جماعت برای مسجدی بزرگ در گذشته‌ی تهران است که الگویی برای مهاجرت علمای طراز اول به پایتخت هم به حساب می‌آید. آیت‌الله خوانساری پس از انتقال به تهران، اعلم علمای تهران و در زمره مراجع تقلید به شمار می‌آمد. در گذشته عمدتا به این شکل بود که جمعی از اهالی متدین و معتمد محله به محضر مرجع اعلای وقت رسیده و از وی درخواست می‌کردند امامی برای محله و مسجد آنها اعزام کند. گاهی نیز خودشان مستقیما از عالمی درخواست می‌کردند که امور مسجد را در دست بگیرد. مواردی هم بود که یکی از علما در محله‌ای ساکن می‌شد و با کمک اهالی آن مسجدی بنا می‌کرد و به امور دینی و اجتماعی مردم می‌پرداخت‌ و آنقدر در میان مردم اثرگذار بود که نام او بر سردر مسجد نقش می‌بست و اکنون نیز آثار این دسته از مساجد باقی است. در این سازوکار، امور مسجد کاملا مردمی اداره می‌شد و عالم مذکور چند مشخصه بارز داشت که از جمله آن می‌توان به دانش فقهی بالا و روحیه مردمی قابل توجه او اشاره کرد. امروزه علاوه بر ضعف بنیه علمی و روحیه اجتماعی در برخی ائمه جماعات، مشکل جدی‌تر آن است که امام جماعت، امام محله نیست! نماز جماعت صبح که هیچ، نماز ظهر و عصر هم هریک امام جماعتی جداگانه دارد که البته هیچ کدام در آن محله ساکن نبوده و به عبارتی امام محله نیستند. در گذشته مردم با روحانیت زندگی می‌کردند و دینداری و اخلاق را نه تنها در موعظه، که در عمل نیز می‌آموختند، ولی متأسفانه، اکنون هر دو امر آسیب دیده است. به ذهن می‌رسد که که در سالهای بعد از انقلاب به تصدیگری امور مربوط به مساجد پرداخته، باید با تغییر در برخی سیاست‌ها که در بالا ذکر شد، خود تنها نقش نظارتی و حل اختلاف داشته باشد یا لااقل با راهکارهایی به هرچه بیشتر شدن پیوند ائمه جماعات (آن هم عالمانی در رتبه اجتهاد یا قریب اجتهاد) با مردم به عنوان امامان محله کمک کند. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
سرمایه‌های انسانی حوزه حکمی تهران ✍ در دوره متأخر که حکمایی بزرگ همچون ، ، ، و دیگر بزرگان، مسند نشین تدریس فلسفه و عرفان در بودند، دو طیف از جویندگان حکمت از محضرشان بهره میبردند که در طبقه بعدی تدریس حکمت، نقش آفریدند. یک دسته آنها که در کسوت روحانیت بسر میبردند و متاسفانه جز اندکی، دیگر اثری از آن نسل باقی نمانده و آن قلیل هم کالمعدوم؛ دسته دیگر حکمایی که گرچه برخاسته از هستند، و بعضا در دوران گذشته در لباس روحانیت بودند، اما در این عرصه دیده نمیشوند؛ با این حال سهم بزرگی در حراست از میراث حکمی تهران دارند و متأسفانه قدرشان ناشناخته است. امروز هم که چراغ حکمت در حوزه تهران بسیار کمفروغ شده، این اندک روشنایی که سوسو میکند، بخش عمدهای مرهون همین طیف از اهل حکمت است. بزرگانی چون ، ، ، و دیگران که بهخاطر ضعف در مدیریت صحنه، ارتباطشان با محیط حوزوی قطع شد، اما در حال حاضر تقریبا تنها بازماندگان سلسله حکمی تهراناند. از همین خیل مفاخر حکمی تهران، استاد متخلص به نوشین بود که در روزهای گذشته دار فانی را وداع گفت و متاسفانه قدر او دانسته نشد. 📜مرحوم آیت‌الله در حاشیه لوح تقدیمی خود به مرحوم استاد رضانژاد نوشین (تصویر بالا) مرقوم فرمودند: «هدیه منی الی الأستاد العلامه الفحل الادیب العارف الحکیم الدکتور رضانژاد» 🔹آیت‌الله سید رضی شیرازی در جای دیگری دربارهی استاد رضانژاد به مناسبت ذکر خیری از استاد مشترکشان آیت الله رفیعی قزوینی میفرمایند: «مرد فاضل و آگاه و مسلط بر ادبیات فارسی است و شاعر بزرگواری است و مسلط است بر کتب فلسفه و عرفان، شرح فصوص را شرح کرده، شرح منظومه را شرح کرده و این مرد در فن خودش استادی است و انصافاً مرد جامعی است.» 📖 (حافظان شریعت؛ سیری در حیات علمی و اخلاقی آیت الله سیّد رضی شیرازی؛ ص ۹۴) 🔹 🙏باتشکر از آقای شهاب‌الدین شهرابی که مستندات این نوشتار را در اختیار این کمترین قرار دادند. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
✍ در سالهای پس از انقلاب، تصدی‌گری برخی نهادهای حوزوی در امور سیاسی، فرهنگی و حوزوی، موجب فراغت جمع گسترده‌ای از طلاب و روحانیون از آسیب‌شناسی و راهبری فرهنگی، اجتماعی و سیاسی شده است؛ در حالیکه خلأ آن به شدت احساس می‌شود. در سالهای اخیر تعدادی تشکیلات طلبگی به صورت خودجوش در تهران شکل گرفته است تا بتواند گامی در حل این بحران‌ها بردارد. تشکل‌هایی در سطح طلاب برخی مدارس، تشکل‌هایی فرا مدرسه‌ای، و تشکل‌هایی متعلق به وعاظ. با این حال جای تشکیلاتی در سطح علما و روحانیون شهر خالی است. تشکیلاتی جدا از نهادی چون شورای عالی حوزه علمیه تهران، و متشکل از مجموعه‌ای از علمای شهر که بتواند نقش ناظر و راهبر در مسائل فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، علمی و... در سطح تهران بلکه کشور ایفا کند. قطعا چنین تشکیلاتی با تنوع افکار و سلایق، قدرتمند و اثرگذار خواهد بود و می‌تواند جایگاهی مطالبه‌گر نسبت به مرکز مدیریت حوزه علمیه تهران، شورای عالی، امور مساجد، سازمان تبلیغات، اوقاف و... داشته باشد. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
🔰 مهاجرت علما به تهران! ✍ حقیقت آن است که اگر هجرت یا بازگشت برخی از فقها و حکمای گذشته به تهران نبود، هرگز به معنای حقیقی آن شکل نمی‌گرفت. شکل‌گیری با هجرت یکی از حکما یعنی از اصفهان به تهران آغاز شد و حکمای طبقه بعدی هم همگی مهاجر بودند. نخستین فقهای بزرگ حوزه تهران نیز عده‌ای از شاگردان و و بودند که از اقامت در حوزه نجف دست کشیدند و از میان همه شهرها تهران را برای اقامت، تدریس و ترویج برگزیدند. این مجموعه از حکما و فقها از آغاز تا چندی پیش، علت محدثه حوزه تهران بودند، اما امروز که این حوزه کهن نیازمند علت مبقیه است، دچار مهاجرت معکوس شده و متأسفانه بعد از پیروزی انقلاب تا امروز، این خلأ شدت یافته و به یک بحران تبدیل شده است. گذشتگان در مهاجرت به تهران چه انگیزه‌ و اندیشه‌‌ای داشتند که عالمان این عصر به آن نمی‌اندیشند؟! حتی در دوران طاغوت، آن زمان که حوزه علمیه قم به اقتدار رسیده بود، حوزه تهران همچنان در اوج بود؛ هم در فقاهت و هم در حکمت؛ مساجد و محلات هم سرشار از مجتهدانی مردمی و خدوم. اینان عمدتا شاگردان حاج شیخ یا آیت‌الله بروجردی و امام خمینی یا حوزه نجف بودند که ترجیح دادند به تهران بیایند و در حوزه تهران به تدریس و تبلیغ بپردازند. اما مشکل امروز چیست؟ علما به چه می‌اندیشند که از تهران، پایتخت نظام اسلامی دوری می‌کنند؟ چه موانعی برای مهاجرت فقها و حکما به تهران وجود دارد؟ 📷 نمایی از یک حجره در یکی از مدارس تهران قدیم 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
💠 مهاجرت علما به تهران نقدی بر تصدی‌گری نهادهای حاکمیتی ✍ در تاریخ ، به تهران به چند شکل اتفاق می‌افتاد: ۱. بازگشت به زادگاه: برخی از علما متولد تهران بودند و پس از تکمیل تحصیلات عالی خود در حوزه نجف یا مراکز علمی دیگر به زادگاه خود بازمی‌گشتند. ۲. مهاجرت به دعوت مردم، شخصیت‌های با نفوذ، یا علمای تهران: این مورد بسیار اتفاق می‌افتاد و معمولا دعوت کنندگان با در نظر گرفتن یک مسجد یا مدرسه جهت اقامه نماز و تدریس، امکانات حمایتی برای حضور و فعالیت یکی از علما را فراهم کرده و از وی می‌خواستند به تهران مهاجرت کند. ۳. مهاجرت به توصیه استاد و مرجع بزرگ آن عصر: در زمان قاجار، شیخ انصاری، میرزایی شیرازی، آخوند خراسانی و... به این امر اهتمام داشتند. هرچند جناب میرزایی شیرازی بیش از سایرین به ضرورت این امر توجه داشت.‌ در دوران پهلوی هم مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی، آیت‌الله بروجردی و امام خمینی با هوشیاری، در موارد متعددی از برخی علما و مجتهدین به ویژه شاگردان توانمند خود می‌خواستند به تهران هجرت کنند. ۴. مهاجرت به دعوت حکومت: در زمان قاجار موارد متعددی از این امر به چشم می‌خورد. از جمله دعوت از حکیم ملا علی نوری و ملا محمد شریعتمدار استرآبادی توسط فتحعلی شاه، دعوت از میرزا ابوالقاسم زنجانی توسط محمدشاه قاجار جهت مقابله با فتنه بابی‌ها، دعوت از شیخ اسماعیل بهبهانی توسط ناصرالدین شاه و... ۵. مهاجرت به تهران به دلیل ضرورت دینی یا سیاسی که آن عالم شخصا احساس می‌کرد. 🔸در سالهای پس از انقلاب اسلامی، روند مهاجرت علما به تهران، رفته رفته کاهش یافته و از این جهت با فضایی بحرانی مواجهیم. در چرایی این امر تحلیل‌های متعددی بیان می‌شود که یکی از آنها تصدی‌گری نهادهای حاکمیتی مانند مرکز مدیریت حوزه، امور مساجد، سازمان تبلیغات اسلامی و... در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی است که باوجود مزیت‌هایی که دارد، آسیب‌های را در پی داشته است. 🔹در در دوران طاغوت، آسیب‌های اجتماعی و دینی در جامعه، علما را بر آن می‌داشت که با هر سختی و کمبودی که هست بسازند و خود در این میدان (مهاجرت) قدم بگذارند؛ اما بعد از انقلاب، گویا خیالشان از این بابت راحت شد و عرصه را به نهادهای مربوطه واگذار کردند و خود در مراکز حوزوی مقیم شدند. ورود نهادهای حاکمیتی هم باعث کاهش اقدامات مستقیم مردم، مدارس علمیه، مراجع تقلید و رجال با نفوذ در دعوت و حمایت از علما جهت مهاجرت شد و چه بسا جهت مدیریت صحیح این عرصه، با ورود بدنه مردمی متدین مقابله نیز شد. به نظر می‌رسد که یا نهادهای مربوطه باید هرچه زودتر اقدام شایسته و هوشمندانه‌ای در این زمینه کنند، یا با کاهش تصدی‌گری مستقیم و محدود ساختن خود به جنبه‌های تسهیل‌گری، حمایتی و نظارتی، به پایگاه‌های مردمی در ورود به این عرصه میدان بیشتری بدهند. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
ضرورت احیاء ظرفیت جمعی حوزه تهران ✍ آمارها حاکی از آن است که تعداد طلاب و روحانیون تهران بیش از ۱۰ هزار نفر است. فرد فرد این مجموعه در هر گوشه پایتخت به فعالیت و خدمتی از تحصیل، تدریس، تبلیغ، امامت جماعت و مدیریت اشتغال دارند، اما این جمعیت به دلیل گستردگی تهران و عدم تمرکز و اجتماع طلاب، کارکردهای جمعی خود را از دست داده است. در تاریخ معاصر، اجتماع روحانیون شهر منشأ آثار فراوانی بوده که در تاریخ مشروطه و برخی از تحصن‌های صورت گرفته در آن مانند حضرت عبدالعظیم علیه السلام نمونه‌های خوبی از آن در دست است. در دوران پهلوی دوم چه در زمان نهضت ملی و چه در زمان نهضت امام خمینی (مانند تحصن در دانشگاه تهران)، این اجتماعات طلبگی بسیار موفق عمل می‌کرد. متأسفانه در حال حاضر از ظرفیت جمعی بهره‌برداری مناسبی نمی‌شود. هر از گاه فراخوان‌هایی از سوی مرکز مدیریت حوزه تهران صورت می‌گیرد اما با استقبال چندانی مواجه نمی‌شود. تصور کنید در یکی از مطالبات دینی، اجتماعی یا اقتصادی، جمعیت ۱۰ هزار نفری طلاب و روحانیون تهران در جایی مثل خیابان انقلاب، میدان بهارستان یا میدان امام خمینی و... تجمع کنند. چقدر این تجمع بزرگ اثرات بیرونی خواهد داشت! به نظر می‌رسد برای حل این مشکل، نیرویی فراتر از مدیریت حوزه تهران باید شکل بگیرد که وقتی به میدان می‌آید طیف‌های متنوعی از حوزه را فعال کند. شما تا به حال، همه علما و مدرسین تراز اول تهران را در یک جا جمع دیده‌اید؟! آنقدر ندیده‌ایم که برایمان سؤال میشود مگر چه تعداد عالم تراز اول و دوم داریم؟ تصور کنید این ظرفیت ارزشمند در تهران فعال شود. حوزه تهران حتی یک ندارد تا بتواند با بهره‌گیری از قدرت این جمع، مسائل اصلی و مهم حوزه تهران در سطح کلان را رفع و رجوع کند و زمینه‌ای برای برانگیختن ظرفیت جمعی آن باشد، در حالی که به شدت جای خالی آن در مناسبات درون‌حوزوی، مناسبات اجتماعی، و ارتباط با حاکمیت، احساس می‌شود. و البته منظور، جامعه‌ای فراتر از شورای عالی حوزه تهران است تا از ظرفیت بیشتر علمای پایتخت بهره ببرد. به علاوه ما در حوزه تهران نیازمند شکل‌گیری تشکل‌های حوزوی هستیم، با گرایش‌های مختلف تا هریک ظرفیتی برای سازماندهی و فعال کردن بخشی از جمعیت طلاب و روحانیون باشند. یک روز روحانیون مبارز تهران احساس نیاز کردند تا مجموعه‌ای فعال به نام شکل دهند. به مرور در سالهای اخیر، با کند شدن فعالیت جامعه و از دست دادن ضریب تأثیرش، امروز نیازمند شکل‌گیری تشکل‌های نوین، فعال و تازه نفس با جهت‌گیری‌های درست در مختصات نیازهای امروز حوزه و جامعه هستیم. این مجموعه‌ها که نام برده شد، در کنار هم شاید بتوانند علاوه بر زنده کردن ظرفیت جمعی حوزه تهران، برخی کاستی‌های علمی، معنوی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی حوزه را آسیب‌شناسی و مرتفع کنند. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
✍حکیم پس از تحصیل در قمشه، اصفهان و مشهد، به عزم سفر به حوزه نجف به تهران آمد و موقتا در اقامت گزید. ملاقات قمشه‌ای با آیت‌الله که در آن وقت اداره امور مدرسه را برعهده داشت، وی را از سفر به حوزه نجف منصرف کرد و به استفاده از محضر آیت‌الله مدرس و حکیم و سپس تدریس ادبیات و فقه و حکمت در دانشکده معقول و منقول پرداخت که مدت ۳۵ سال تا زمان بازنشستگی ادامه یافت و پس از آن در خانه خود به تدریس ادامه داد. 🔹حکیم الهی قمشه‌ای درباره سفر خود به تهران و ترک سفر به نجف چنین سرود: زمانه وانگهی زد خیمه‌گاهم به طهران پایتخت و تاج کشور از آن جنت پس از دوران تحصیل مرا مسکن به طهران شد مقرر به طهران آمدم تا کز ری و قم شتابم زی عراق و کوفه یک‌سر عرفت الله من فسخ العزائم به ملک ری مرا انداخت لنگر 📚زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی حکیم الهی قمشه‌ای ص۱۵ و ۱۶ 🔸پی‌نوشت: همواره در عالمانی بزرگ برای آن دلسوزی می‌کردند و با درکی صحیح از واقعیت‌های اجتماعی و وضعیت حوزه، از دانشمندان بزرگ دعوت می‌کردند تا در آن اقامت گزینند و آن را پربارتر سازند و این باوجود همه محدودیت‌هایی بود که روحانیت در دوران در شهری مثل تهران داشت. این امر منوط به فهمی درست از موقعیت راهبردی حوزه پایتخت است! 🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
💡مَدرس‌های بی‌استاد! مدرسه‌ یا خوابگاه؟ ✍ قوام مَدرس به استاد و شاگرد است. از گذشته چنین بود که با تدریس یک استاد به شاگردان خود، مَدرسی شکل می‌گرفت و جا و مکان آن هم مهم نبود؛ در خانه استاد، در مسجد استاد، در یک مدرسه یا حرمی مطهر. اصل با وجود استاد بود که جویندگان علم را گرد می‌آورد. استاد، خود شاگردش را می‌آزمود و رتبه علمی‌اش را تأیید می‌کرد و همان تأیید کتبی یا شفاهی استاد و نهایتا توان تدریس دانش توسط آن طلبه کافی بود که خروجی مدرس‌ها را به ظهور رساند؛ چه مدرس‌های خانگی و چه مدرسه‌ای. نمونه‌های تاریخی می‌گوید که مدرسه‌ها گاهی پس از شکل‌گیری مَدرس‌ها به یمن وجود یک یا چند استاد، به همت اهل خیر بنا شده‌اند و گاه نیز بانیان خیر، مدرسه ساخته‌اند و با دعوت از اساتید مبرز در علوم مختلف و از بلاد دیگر، مدرس‌هایی پدید آورده‌اند تا جویندگان معارف الهیه، انگیزه‌ای برای هجرت به این مدرسه بیابند. در حوزه قدیم تهران، یک مدرسه بود به نام صدر یک استاد اصلی در حکمت داشت به نام . اشتغال دیگری هم نداشت. مدرسه تهران، محل تدریس بود. او هم اشتغال دیگری نداشت. بود و حکیم هیدجی. قدیم بود و مدرس.‌ را تنها برای میرزا علی‌اکبر تفرشی بنا کردند و مدرس‌ش شکل گرفت. میرزا عبدالرحیم نهاوندی از شاگردان شیخ اعظم انصاری را در تهران نگه‌داشتند تا استاد فقه و اصول مدرسه مروی شود و شد. در عین حال، در خانه درس می‌داد؛ در خانه درس می‌داد. در این دوران اخیر هم را در تهران نگه‌داشتند تا استاد فقه و اصول مدرسه مروی شود و شد. چه بسیار مدرسه‌ها که چون خالی از مَدرس و مُدرّس است، خوابگاهی بیش نیست. چیزی که امروز نمونه‌اش کم نیست! چندی پیش به مدرسه علمیه‌ای در شهری غیر از قم سر زدم که بسیار خرج تجدید بنا و توسعه و تزئین آن شده است. دیدم بر اتاقی نوشته: مدرس درس خارج. پرسیدم در این مدرسه کدام بزرگوار درس خارج می‌دهد؟! مدیر مدرسه گفت: چون در اینجا درس خارج رسمی نداریم، درس خارج آیت‌الله جوادی آملی به صورت برخط برای طلاب پخش می‌شود! این است حال روز مدرسه‌هایی که خوابگاهی بیش نیستند! بهتر نیست بجای مدرسه‌سازی، شرایط هجرت و اقامت اساتید برجسته از مراکز اصلی علم به حوزه‌های پیرامونی را فراهم کنیم؟ با یک بررسی مختصر در حوزه‌های کهن شهرهای ایران می‌توان فهمید که چه تعداد از علمای قدیم آن بومی و چه تعداد مهاجر بوده‌اند. علمای مهاجر به بلاد، چه انگیزه‌هایی داشتند که از فعالیت علمی در قم و نجف و رسیدن به مرجعیت دست می‌کشیدند و سختی غربت و معاشرت با مردم و تربیت دینی اجتماع را به جان می‌خریدند؟! در شهری دیگر، اداره مسجد _ مدرسه‌ای اصیل را برعهده می‌گرفتند؛ به حوزه‌‌اش رونق بخشیدن و مربی راستین مردم می‌شدند. امروز چه اتفاقی رخ داده که دیگر آنگونه که باید نیست؟ همگی نام را شنیده‌ایم. یک فقیه و حکیم بزرگ که اگر نجف می‌ماند یا به قم می‌رفت در شمار مراجع بود. اما در تهران اقامت گزید و به حوزه‌اش قوامی غیر قابل انکار بخشید! مسجدی در یوسف‌آباد را برگزید و دغدغه‌اش شد تعلیم و تربیت. مدرس‌ش در خانه و مسجد بود. چه بسیار شاگرد تربیت کرد. در حیاط مسجد صندلی می‌چید تا برای دختران بی‌حجاب و پسران گرایش یافته به فرقه‌های غیر اسلامی فرصت گفتگو فراهم کند و چه بسیار موفق شد. آیا قرار نیست این سلسله پرافتخار استمرار یابد؟! 🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
💡وضعیت مالی و معیشتی طلاب در حوزه قدیم تهران ✍وقتی با نگاه به تاریخ حوزه تهران از لزوم مهاجرت علما و مدرسین عالی مقام به حوزه پایتخت سخن می‌گوییم، مسأله دشواری معیشت ایشان نیز مطرح می‌شود. از این‌رو به نکات و نمونه‌های زیر توجه کنید: ۱. بانیان مدارس قدیم تهران که عمدتا از رجال متنفذ حکومت و بازاریان متمول بودند، رقباتی وقف مدرسه علمیه می‌کردند تا پشتوانه مالی مدرسه باشد و بعضاً در متن وقفنامه حق‌التدریسی برای مدرس اصلی مدرسه و سایر اساتید و طلاب لحاظ می‌کردند. واقف مدرسه مروی، از فتحعلی شاه قاجار حکمی مبنی بر معافیت ابدی مالیاتی مدرسه مروی گرفته بود. این هوشمندی‌ها این مدرسه را تا سالها محوری‌ترین مدرسه حوزه تهران قرار داده بود. ۲. در وقفنامه مدرسه مروی و سپهسالار قدیم، یک مدرّس اصلی و یک تالی مدرس لحاظ شده بود که پشتوانه علمی مدرسه بودند و حق‌التدریسی برای ایشان لحاظ شده بود. این جایگاه غیر از تولیت بود. از این‌رو عمدتا تولیت‌های مدرسه مروی محل تدریسشان در خانه یا مسجد خودشان بود. به این شکل تولیت مدرسه وظیفه یافتن، دعوت و حمایت مالی از مدرسان توانمند و خوشنام را برعهده داشت. ۳. شاهزاده هماخانم نوه فتحعلی شاه در بازگشت از سفر عتبات، ملا علی‌محمد طالقانی از شاگردان شیخ انصاری را با خود به تهران آورد و جایی اسکان داد و همزمان شروع به ساخت مسجد و مدرسه و خانه‌ای برای وی کرد. این مسجد و مدرسه تا سالها از پررونق‌ترین مراکز سنگلج بود، با حمایت همه‌جانبه به ویژه حمایت مالی از یکی از علمای بزرگ آن روزگار تا به پایتخت هجرت کند! ۴. علمایی چون حاج ملاعلی کنی به دلیل توانمندی و هوشمندی اقتصادی، در زمینه کشاورزی و آبادانی روستاها و احداث قنوات تلاش وافری داشتند و از این طریق ثروت شایانی کسب کردند. همینطور است سید محمدباقر جمارانی که در همان دوره می‌زیست. ۵. سید عبدالکریم لاهیجی از شاگردان شیخ انصاری که روحیه‌ای عرفانی هم داشت، وقتی از نجف به تهران هجرت کرد، بدون کسوت روحانیت، در بازار مشغول کار شد تا آنکه حاج ملاعلی کنی که خبر آمدنش را شنیده و در پی‌اش بود، او را یافت و داماد خویش کرد و مدرسی مدرسه مروی را به وی سپرد. ۶. عموما روحانیونی که به منبر و مسجد اشتغال داشتند وضعیت مالی بهتری داشتند. حتی گفته شده شخصیتی چون مرحوم فلسفی بنابر مصالحی، ابتدا پاکت را دریافت می‌کرد و بعد به منبر می‌رفت. اما سایر طلاب و روحانیون اگر از حمایت مالی خانوادگی و یا مدارس برخوردار نبودند به شدت در فقر بسر می‌بردند. ۷. تعداد قابل توجهی از اساتید مبرز حوزه حکمی تهران مجرد می‌زیستند. از جمله حکیم جلوه، آقا محمدرضا قمشه‌ای، حکیم هیدجی، میرزا محمود حکمی قمی و... . اینان در حجره‌ای در مدرسه ساکن بودند و در گیر و دار تأمین مخارج اهل و عیال نبودند. درباره میرزا محمود قمی گفته‌اند: «ابتلاى به فقر و تنگدستى چنان او را در تنگنا قرار داده بود که در این اواخر نظم فکرى را از دست داده بود». ۸. در بین حکما میرزا حسن کرمانشاهی مدرس راتب مدرسه سپهسالار قدیم چنان در فقر بسر می‌برد که برگه‌های نفیس مکتوبات فلسفی خود را به عنوان کاغذ باطله می‌فروخت تا مایحتاج خود را خریداری کند. هرچند حکیمی چون آقاعلی مدرس به خاطر پشتوانه خانوادگی و حمایت اعیان و رجال حکومتی وضعیت مطلوبی داشت. ۹. مراجع تقلید تهران به دلیل حمایت مالی مردم و پرداخت وجوهات شرعی و اشتغال به تدریس و محاکم شرع و تولیت موقوفات وضعیت معیشتی بهتری داشتند. ۱۰. حاج شیخ عباسعلی محقق خراسانی پدر دکتر مهدی محقق پس از تبعید به تهران، به کشاورزی مشغول شد. اتاقی اجاره کرد که همسر و برخی فرزندانش در آن ساکن شدند و خودش با پسر بزرگ‌ترش در حجره مدرسه سپهسالار قدیم سکونت داشت. با سقوط رضاشاه مجددا به منبر روی آورد و از وضعیت قبلی رهایی یافت. ۱۱. یکی از دلایل خروج‌ طلاب فاضل حوزه تهران از حوزه، درآوردن لباس روحانیت و اشتغال در دانشکده معقول و منقول مشکل معیشتی بود. کم نبودند علمایی که وارد عرصه‌های حکومتی پهلوی اول می‌شدند تا از نداری نجات یابند. مدرسه عالی سپهسالار به دلیل پیوند با پهلوی، از طلاب و اساتید حمایت خوبی می‌کرد و آنها هم از حکومت حمایت می‌کردند و این مسأله باعث مطرود شدن طیفی از این اشخاص از بدنه سنتی حوزه شد. ۱۲. از این نمونه‌ها بسیار است: آیت‌الله شیخ احمد مجتهدی که پس از چند سال تحصیل در قم، چنان از نظر مالی در مضیقه بود که تصمیم گرفت به تهران برگشته و در بازار مشغول کار شود. اما ورود به مسجد امین‌الدوله به واسطه آیت‌الله حق‌شناس و اشتغال به منبر و تدریس ایشان را از بحران مالی خارج کرد و... تحلیل و جمع‌بندی با شما.... 🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
💡 💠 چند نمونه از و ائمه جماعات در گذشته‌ی تهران: ۱. آسید ابوالحسن اصفهانی با درکی که از شرایط تهران در اواخر حکومت رضاشاه داشت، شاگرد مجتهد خود شیخ علی‌اکبر برهان که چندی پیش به هندوستان فرستاده بود، با حکمی دیگر به تهران فرستاد تا امام محله خراسان شود و با بنای مسجد لرزاده، دارالمؤمنینی بسازد. ۲. اهالی یکی از مساجد به واسطه یکی از علما نامه‌ای به محضر آیت‌الله سید صدرالدین صدر نوشتند و از وی امام جماعت خواستند. آقای صدر، روی منبر درس خارج، نامه را خواندند تا هریک از شاگردان مجتهدش که امکان مهاجرت دارد راهی شود. ۳. تعدادی از متدینین محله تصمیم گرفتند مسجدی برای محله خود بنا کنند. مسجد را ساخته نساخته به قم رفتند و از محضر آیت‌الله بروجردی خواستند عالمی از افراد مورد اعتماد خود به تهران اعزام کند. آقای بروجردی هم یکی از شاگردان مجتهد، متخلق و مردمی خود را به تهران می‌فرستاد. شیخ عباس مشکوری به همین نحو به قلهک آمد. یک سفر که به حج رفت، اهالی محل، خانه قدیمی عالم را ظرف یک ماه کوبیدند و از نو ساختند و وسایل خانه را چیدند و امام محله در خانه جدید ساکن شد بی‌آنکه رنجی ببرد. عجیب نبود. او برای مردم خیلی چیزها از مسجد و هیئت و مدرسه ساخته بود. ۴. اهالی محله کوچه غریبان نزد آیت‌الله بروجردی رفتند و گفتند و میرزا عبدالکریم حق‌شناس را برای عهده‌دار شدن امور مسجد امین‌الدوله اعزام بفرمایید. آقای بروجردی درخواست مردم را انتقال دادند. آقای حق‌شناس تمایل نداشت. حاج آقا روح‌الله توصیه و تأکید کرد. میرزا عبدالکریم گفت: چرا خودتان نمیروید؟ فرمود: اگر گفته بودند روح‌الله بیاید رفته بودم! و آیت‌الله حق‌شناس به تهران آمد. ۵. آیت‌الله سید محمدحسین علوی بروجردی داماد آیت‌الله بروجردی بود. به درخواست آیت‌الله سید محمد بهبهانی که آن روز در حکم رئیس حوزه تهران بود برای امامت مسجد فخریه به تهران هجرت کرد. روز اول، آیات طراز اول تهران مثل شیخ محمدتقی آملی، سید احمد خوانساری، و شیخ محمدرضا تنکابنی به مسجدش رفتند و پشت سرش نماز خواندند تا تثبیت شود. ۶. عالمان مساجد، عمدتا در مجاورت همان مسجد سکونت داشته و غیر از تدریس دروس حوزوی، اشتغالی جز رسیدگی به امور مسجد و مراجعات مردمی نداشتند. سه وعده در مسجد نماز اقامه می‌کردند و امام محله خویش بودند. 💡جمع‌بندی: این روند بسیاری از مساجد شهر بود. مردم دعوت می‌کردند، حمایت می‌کردند و خود نظارت می‌کردند، چون آن عالم، امام «جماعت» (مردم) بود. روحانیت تهران هم برای خود آقای خوانساری را داشت. کلنگ بسیاری از مساجد را ایشان بر زمین زده بود. ائمه جماعت را تأیید یا احیانا رد می‌کرد. نظارت او برای سر و سامان یافتن مساجد کافی بود. ائمه جماعات هم دورهمی‌های غیر رسمی داشتند و همین اجتماعات عالمانه، تنظیم‌گر رویکرد فرهنگی و محتوایی مساجد بود. در برخی از این جلسات هفتگی و ماهانه، نکات مثبت و منفی وضعیت مساجد، ائمه جماعت و منبری‌ها مورد گفتگو قرار می‌گرفت و رویکردی تنظیم‌گر اتخاذ می‌شد. همه‌چیز مردمی، خودجوش، غیر اداری، و برآمده از اراده جمعی و خودتنظیمی اجتماعی و رابطه منطقی روحانیت و مردم. 🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran