eitaa logo
تاریخ حوزه طهران
1.2هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
60 ویدیو
5 فایل
✍️به پژوهش و نگارش حمید سبحانی صدر ارتباط با ما: https://eitaa.com/hamid_sobhani_sadr
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 از شاگردان (ره) در نجف اشرف و از اساتید خارج حوزه علمیه تهران در بیان خاطرات خود می‌فرمایند: 🔻وقتی که بنده وارد نجف شدم این کشور هنوز به شکل جمهوری اداره نمی‌شد و حکومتی سلطنتی داشت و وقتی که حاکم وقت عراق قصد تشرف به حرم حضرت امیر را داشت، ماموران حکومتی مستقر در بازار مجاور حرم مطهر در مسیر عبوری شاه عراق، قالی هایی پهن می‌کردند تا به حرم مشرف بشود. یک شب من در عالم رویا دیدم که به جای ماموران حکومتی مردم هستند که در حال پهن کردن فرش‌هایی ١٢ متری در بازار بزرگ نجف هستند. وقتی از مردم پرسیدم که چرا این فرش‌ها را پهن کرده‌اید در جواب گفتند که قرار است آقای خمینی به نجف بیاید. ▫️یک چند روزی از آن خواب من گذشته بود، ناگهان تلفن مدرسه آیت‌الله بروجردی که تنها تلفن موجود در مدارس مستقر در نجف بود زنگ خورد و وقتی که تلفن را جواب دادیم متوجه شدیم که هستند و می‌گویند که هم اکنون با پدرم در کاظمین هستیم. (ع) 🍃 @feyziye_tehran
📷 از راست: آیت‌الله ، و 🗓 ۲۳مهر ۹۱ رحلت آیت‌الله محی‌الدین انواری، (امام جماعت ، و سرپرست مرکز رسیدگی به ) 📖 برشی از کتاب : ✍ محی‌الدین انواری در با حجت‌الاسلام یکی از فعالان جمعیت و از دوستان و همراهان هم‌حجره بود. همین دوستی سبب شده بود که سید مجتبی نواب صفوی به مدرسۀ مروی و حجرۀ سید هاشم حسینی رفت و آمد داشته‌ باشد و به این شکل، محی‌الدین انواری نیز با نواب صفوی و اندیشه‌های فدائیان اسلام آشنا شد. 🔹آیت‌الله انواری دراین‌باره می‌گوید: «مرحوم نواب رحمةالله علیه آن وقت‌ها اوج فعالیت ایشان بود. گاهی می‌آمدند و در مدرسۀ مروی، حالا سوابقی با حاج سید هاشم حسینی داشتند، می‌آمدند در حجره و گعده‌ای با ایشان می‌کردیم. گاهی هم ما به محل آنها می‌رفتیم. من خوشم می‌آمد، آن شور و هیجان و حرف‌هایی که می‌زد. با تمام وجودش حرف می‌زد. خیلی قرص و محکم. بعد از مدتی آقا سید هاشم حسینی را جذب کرد.» 🔹بدون تردید همین اندک حضور شهید نواب صفوی در مدرسۀ مروی، تأثیر قابل توجهی در تقویت روحیۀ مبارزاتی عده‌ای از طلاب مدرسه داشته است. 🕌 @feyziye_tehran
💡مَدرس‌های بی‌استاد! مدرسه‌ یا خوابگاه؟ ✍ قوام مَدرس به استاد و شاگرد است. از گذشته چنین بود که با تدریس یک استاد به شاگردان خود، مَدرسی شکل می‌گرفت و جا و مکان آن هم مهم نبود؛ در خانه استاد، در مسجد استاد، در یک مدرسه یا حرمی مطهر. اصل با وجود استاد بود که جویندگان علم را گرد می‌آورد. استاد، خود شاگردش را می‌آزمود و رتبه علمی‌اش را تأیید می‌کرد و همان تأیید کتبی یا شفاهی استاد و نهایتا توان تدریس دانش توسط آن طلبه کافی بود که خروجی مدرس‌ها را به ظهور رساند؛ چه مدرس‌های خانگی و چه مدرسه‌ای. نمونه‌های تاریخی می‌گوید که مدرسه‌ها گاهی پس از شکل‌گیری مَدرس‌ها به یمن وجود یک یا چند استاد، به همت اهل خیر بنا شده‌اند و گاه نیز بانیان خیر، مدرسه ساخته‌اند و با دعوت از اساتید مبرز در علوم مختلف و از بلاد دیگر، مدرس‌هایی پدید آورده‌اند تا جویندگان معارف الهیه، انگیزه‌ای برای هجرت به این مدرسه بیابند. در حوزه قدیم تهران، یک مدرسه بود به نام صدر یک استاد اصلی در حکمت داشت به نام . اشتغال دیگری هم نداشت. مدرسه تهران، محل تدریس بود. او هم اشتغال دیگری نداشت. بود و حکیم هیدجی. قدیم بود و مدرس.‌ را تنها برای میرزا علی‌اکبر تفرشی بنا کردند و مدرس‌ش شکل گرفت. میرزا عبدالرحیم نهاوندی از شاگردان شیخ اعظم انصاری را در تهران نگه‌داشتند تا استاد فقه و اصول مدرسه مروی شود و شد. در عین حال، در خانه درس می‌داد؛ در خانه درس می‌داد. در این دوران اخیر هم را در تهران نگه‌داشتند تا استاد فقه و اصول مدرسه مروی شود و شد. چه بسیار مدرسه‌ها که چون خالی از مَدرس و مُدرّس است، خوابگاهی بیش نیست. چیزی که امروز نمونه‌اش کم نیست! چندی پیش به مدرسه علمیه‌ای در شهری غیر از قم سر زدم که بسیار خرج تجدید بنا و توسعه و تزئین آن شده است. دیدم بر اتاقی نوشته: مدرس درس خارج. پرسیدم در این مدرسه کدام بزرگوار درس خارج می‌دهد؟! مدیر مدرسه گفت: چون در اینجا درس خارج رسمی نداریم، درس خارج آیت‌الله جوادی آملی به صورت برخط برای طلاب پخش می‌شود! این است حال روز مدرسه‌هایی که خوابگاهی بیش نیستند! بهتر نیست بجای مدرسه‌سازی، شرایط هجرت و اقامت اساتید برجسته از مراکز اصلی علم به حوزه‌های پیرامونی را فراهم کنیم؟ با یک بررسی مختصر در حوزه‌های کهن شهرهای ایران می‌توان فهمید که چه تعداد از علمای قدیم آن بومی و چه تعداد مهاجر بوده‌اند. علمای مهاجر به بلاد، چه انگیزه‌هایی داشتند که از فعالیت علمی در قم و نجف و رسیدن به مرجعیت دست می‌کشیدند و سختی غربت و معاشرت با مردم و تربیت دینی اجتماع را به جان می‌خریدند؟! در شهری دیگر، اداره مسجد _ مدرسه‌ای اصیل را برعهده می‌گرفتند؛ به حوزه‌‌اش رونق بخشیدن و مربی راستین مردم می‌شدند. امروز چه اتفاقی رخ داده که دیگر آنگونه که باید نیست؟ همگی نام را شنیده‌ایم. یک فقیه و حکیم بزرگ که اگر نجف می‌ماند یا به قم می‌رفت در شمار مراجع بود. اما در تهران اقامت گزید و به حوزه‌اش قوامی غیر قابل انکار بخشید! مسجدی در یوسف‌آباد را برگزید و دغدغه‌اش شد تعلیم و تربیت. مدرس‌ش در خانه و مسجد بود. چه بسیار شاگرد تربیت کرد. در حیاط مسجد صندلی می‌چید تا برای دختران بی‌حجاب و پسران گرایش یافته به فرقه‌های غیر اسلامی فرصت گفتگو فراهم کند و چه بسیار موفق شد. آیا قرار نیست این سلسله پرافتخار استمرار یابد؟! 🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran