eitaa logo
تاریخ حوزه طهران
1.2هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
59 ویدیو
5 فایل
✍️به پژوهش و نگارش حمید سبحانی صدر 📃به همراه اخبار مرکز اسناد حوزه و روحانیت استان تهران ارتباط با ما: https://eitaa.com/hamid_sobhani_sadr
مشاهده در ایتا
دانلود
تصویر بالا: در حال گفتگوی مطبوعاتی در منزل خویش. تصویر پایین: فرزندان شهید نواب صفوی. استاد : نه منبع درآمد ثابتی داشتند و نه افرادی که از نظر مالی، مراقب آنها باشند. آنها با اعتقاد راسخ دینی خود و با توکل به خدا، دست به کار می‌شدند و اصلا در این فکر نبودند که همان غذای مختصرشان را چگونه تأمین کنند! از کسانی که تا حدی به آنها می‌رسید، حاج صرافان اصغری بود ــ که در سرچشمه تهران، مغازه کفاشی داشت ــ ولی بعدها، او هم از آنها برگشت! خانواده‌هایشان هم مثل خودشان، در به در و دائم بین مشهد، تهران و قم، در تردد بودند! بعد از اعدام آنها، از دارایی‌های شهید نواب و یارانش، صورت‌برداری کردند که من آن را در جلد دوم «نهضت روحانیون ایران» و کتاب «نقد عمر» آورده‌ام که به خوبی وضعیت زندگی ایشان را نشان می‌دهد. حجت‌الاسلام : سال ۱۳۲۷ یک سید لاغراندامِ نورانی را دیدم که شال سبزی به سر بسته بود. میهمان پدرم بود. مرا که دید، صدایم زد و در آغوشش گرفت و با من خوش و بش کرد. بعد هم گفت: «پسرعمو! سعی کن یاور قرآن و امام زمان(عج) باشی، امروز قرآن خیلی غریب است!». چهره و صدایش، حسابی مسحورم کرد! پدرم دو تا اتاق در منزلمان را در اختیار ایشان گذاشت تا با همسرشان، در آنجا زندگی کنند. بعدها که و ازدواج کردند، همگی با هم منزلی را در دولاب اجاره کردند که چهار اتاق داشت. هریک خانواده، در یک اتاق زندگی می‌کردند و اتاق چهارم را هم برای پذیرایی از خبرنگاران و میهمانان کنار گذاشته بودند. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
✍ مرحوم متولد 1275ه.ش، و متوفای ۲۰ فروردین‌ ۱۳۶۴ ش پس از تکمیل تحصیلات خود در نجف در سال 1319 ش به تهران آمد. 🔹وی با اقامت در تهران، با همکاری برخی کسبه بازار و جمعی از مردم، «جمعیت پیروان قرآن» را بنا نهد. اساس کار جمعیت بر پایه امر به ‌معروف و نهی از منکر از جمله مسأله بی‌حجابی بود. مجموعه سخنرانی‌های وی در باره حجاب در تیراژ نزدیک به ده هزار نسخه منتشر گردید و که رابطه‌ای نزدیک و صمیمانه با شیخ عباسعلی داشتند به تبلیغ آن پرداخته و فعالیت‌های خود علیه بی‌حجابی را وسعت بخشیدند. 🔹یکی از آثار جمعیت، شکل‌گیری مدارس است که کار اصلی و رسمی خود را از سال ۱۳۲۸ آغاز کرد. منزل وی ابتدا در بازار بود و بازاریان با مشاهده تلاش‌ها و زحمات طاقت‌ فرسای حاج شیخ عباسعلی و نیز ارتباط وی با مراجع عظام روحانیون بزرگی چون آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی، به وی اعتماد کرده خدمات مالی فراوانی جهت تحقق اندیشه‌هایش از جمله تأسیس مجموعه مدارس اهدا کردند. 📚در تألیف کتب ویژه جامعه تعلیمات برخی از شخصیت‌های برجسته حوزه و دانشگاه فعالیت می‌کردند. مثلاً استاد علامه سید محمدحسین طباطبایی کتاب تعلیمات دینی سال پنجم و ششم ابتدائی را نوشته بود. 🔹تعداد این مدارس را در سال ۱۳۲۹، در تهران و شهرستان‌ها ۱۳۲ باب مدرسه ابتدایی و متوسطه و در سال ۱۳۵۶، ۱۸۳ مدرسه نوشته‌اند. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
📷 نفر اول از راست، آیت‌الله در کنار امام خمینی (ره) ✍ حاج شیخ احمد مولایی در سال ۱۳۰۳ ش در تهران به دنیا آمد. ایشان در مدت تحصیلات مقدماتی در تهران به پیوست و با آیت‌الله کاشانی ارتباط خوبی داشت و آنگاه که برای ادامه تحصیل علوم دینی به قم رفت، حجره‌اش در محل تجمع طلاب تهرانی بود. 📖 در خاطرات خود از آن دوران می‌فرمودند: «حجره تهرانی ها که آقای مولایی صاحب اصلی‌اش بود مرکز تجمع طلبه های سیاسی و تهرانی بود. شب‌های پنج‌شنبه روضه خوانده می‌شد و معمولاً مرحوم در آنجا منبر می رفتند. این روضه وسیله‌ای برای جمع شدن طلبه ها و دیدار با طلاب بود. طلبه هایی که به مسائل سیاسی و اجتماعی علاقه داشتند و به اوضاع و احوال روز آشناتر بودند بیشتر آنجا جمع می‌شدند. منبرهای مرحوم شهید مطهری در جهت بیداری طلاب به طور غیرمستقیم خیلی موثر بود؛ چون غالباً آن زمان به طور مستقیم و علنی بحث‌های سیاسی نمی‌شد. ... وقتی به تهران می آمدیم در معیت آقای مولایی در مجامعی که آیت‌الله کاشانی در منزلشان تشکیل می داد حضور می‌یافتیم و از راهنمایی ها و تذکرات سیاسی ایشان بهره می‌گرفتیم.» 📚خاطرات آیت‌الله مهدوی کنی، ص۹۱ و ۹۲ ✨آیت‌الله مولایی در تاریخ ۱۹ اسفند ۵۷ از سوی امام خمینی (ره) به تولیت آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه (س) منصوب شد و تا پایان عمر شریفش یعنی دوم خرداد ۱۳۷۴ در همین مسؤولیت باقی ماند و پیکرش در حرم مطهر حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد.🍂 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
از راست: ، ، شهید تصویر مربوط به سال ۱۳۳۲ می‌باشد. 🔹تلاش در محرم و صفر پس از ۲۸_مرداد 👇👇👇👇 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
✍ پس از کودتای 28 مرداد 1332، جمعیت درصدد برآمد که از منابر و مجالس عزاداری ، بیشترین استفاده را ببرد تا ضمن بیان مسائل روز کشور به تبلیغ و افشاگری علیه رژیم بپردازد. بی‌شک، استفاده از این مجالس، با توجه به اوضاع خفقانی که رژیم پس از کودتا به وجود آورده بود، کمک شایانی به ادامه‌ مبارزات علیه رژیم می‌کرد. اصغر عمری در خاطرات خود درباره‌ سخنرانی فدائیان اسلام در ( ) پس از کودتای 28 مرداد 32 چنین می‌گوید: «در عاشورای پس از 28 مرداد، فدائیان اسلام از این فرصت استفاده کردند که در مسجد شاه آن زمان، سخنرانی داشته باشند. دسته‌‌های سینه‌زن‌ها به مسجد می‌آمدند و شهید نواب صفوی از این موقعیت استفاده کرد و گفت: حالا که این جمعیت‌ها به مسجد می‌آیند، ما آنجا یک سخنرانی می‌گذاریم و این کار را هم کرد. من در آنجا محافظ منبر و بلندگو بودم، مسجد و جمعیت و آدم‌ها را از بالا خوب می‌دیدم و به آنان اشراف داشتم. در قدیم رسم بود که روز عاشورا در تمام شبستان‌های مسجد، گروه‌ها و دسته‌های گوناگون جلساتی داشتند، عزاداری می‌کردند و سینه می‌زدند، از جمله در شبستان شمال شرقی مسجد، گروهی عزاداری می‌کردند و سخنرانِ آنجا فردی به نام آقا بود که بر منبر رفته بود. دسته‌ها وارد مسجد می‌شدند و مسجد مملو از جمعیت شد. در آن زمان حکومت نظامی برقرار بود و سربازان مسلح در بین مردم حضور داشتند. بالای منبر رفت و شروع به سخنرانی کرد، او می‌گفت که ما خیال داریم با ظلم حاکمان و ستم ستمگران مبارزه کنیم. کسانی که موافق هستند و می‌خواهند با ما بیعت کنند، دست‌‌های خود را روی سرشان بگذارند. تمام مردم دست‌‌های خود را روی سرشان گذاشتند. ایشان پس از بیعت گرفتن، شروع به سخنرانی کرد و به دولت اولتیماتوم داد که ما این برنامه‌ها را داریم.» در خاطرات خود درباره سخنرانی فدائیان اسلام در محرم بعد از کودتای 28 مرداد 32 چنین می‌گوید: «ماه محرم و صفر بود و مرسوم بود که تمام دسته‌‌های مذهبی به بازار می‌آمدند، از بازار وارد می‌شدند و از مسجد امام خارج می‌شدند. روز عاشورای آن سال شهید سید عبدالحسین واحدی در مسجد امام سخنرانی کرد. در حین سخنرانی ایشان، شهید نوابصفوی با حدود سیصد نفر از جوان‌‌های دولاب پای برهنه از دولاب وارد مسجد شدند. صبح تا ظهر روزهای عاشورا را دولاب تا مسجد امام را پای برهنه طی می‌کرد. در این سخنرانی، زاهدی (نخست‌وزیر) را مورد خطاب قرار داد و گفت: آقای زاهدی این مسجد همان مسجدی است که در آن رزم‌آرا به جهنم رفت، اگر برخلاف نظر مردم ایران گامی بردارید به سرنوشت رزم‌آرا دچار خواهید شد. از میان فدائیان اسلام شهید سید عبدالحسین واحدی بیشتر از دیگران منبر داشت و سخنرانی‌های تندی علیه رژیم ایراد می‌کرد. در ده روز محرم در مسجد شاه (امام) مجالس روضه‌خوانی برگزار می‌شد و شهید واحدی در این ده شب بر منبر می‌رفت و هر شب در آن مجالس، به شاه حمله می‌کرد و می‌گفت: محمدرضا ، اعلی‌حضرت و شاه نبود بلکه «پسرک پهلوی» بود. در آن زمان هیچ‌کس جرأت نمی‌کرد این‌گونه حرف بزند.» 📚کتاب «نهضت عاشورا و تأثیرات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن بر جامعه ایرانی». مرکز اسناد انقلاب اسلامی 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
. 🔰۲۷ دی سالروز شهادت شهید نواب صفوی 🔻پاسخ مكتوب پس از دستگیری، به سرتیپ كیهان خدیو درباره دلایل اقدام به ترور: «چون ایران متكی بر قوانین قرآن و اسلام است و تصریحات اكیدی دارد بر اینكه مملكت ایران، مملكت رسمی اسلامی است و نیز شاه باید مروج مذهب شیعه باشد و قوانین مصوبه مجلس بایستی هیچگونه مباینت و مخالفتی با قوانین اسلام نداشته باشد، بنابراین هر قانونی كه برخلاف اسلام باشد ملغی و غیر قانونی است و وظیفه هیأت حاكمه، اجرای قوانین اسلام در مملكت بوده و در غیر این صورت رسمیت و قانونیت ندارد. و می‌بینیم كه شعائر اسلامی همگی از میان رفته و شدیدترین هجوم علیه اسلام رایج است و این هجوم سال‌هاست از طرف هیأت حاكمه رایج شده كه هیچ سابقه نداشته است. بنابراین شخص شاه و هیأت حاكمه عموماً مهاجمین شدیدی علیه اسلام بوده‌اند و بنابراین از نظر قانون اساسی، قانونی نیستند و رسمیت ندارند. در مقابل این هجوم همه جانبه هیأت حاكمه، اسلام و قانون اساسی دفاع را بر هر مسلمان عاقل و مكلفی واجب نموده است و از اول و آغاز هم جزو ضروریات اسلام، دفاع را قرار داده است و «ضروری» هم آن حكمی است كه احتیاجی به فتوای مجتهد نداشته و به استنباط و فتوا ابداً بستگی ندارد. پس كسی كه برای دفاع از قوانین اسلام، علیه حكومت یا شخص شاه، فعلی انجام داده، انجام وظیفه واجب نموده است. بنابراین من و برادران دینی نزدیكم با كمال وضوح و روشنی، سال‌ها و ماه‌ها و هفته‌ها تذكر داده و كتاب‌ها نوشته و گفته‌ایم قوانین اسلام را اجرا كنید و هرچه بیشتر گفتیم، كمتر نتیجه گرفتیم. به ناچار برای انجام وظیفه دفاعی واجب، قدم‌های خیلی كوچكی برداشتیم. سید مجتبی نواب صفوی.» 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
📷آیت‌الله کاشانی در بازدید از مجلس شورای ملی/ ۱۳۲۹ش در زمان مظفرالدین شاه امضا شد تا امتیاز اکتشاف و استخراج نفت را در اختیار یک تبعه انگلیس قراردهد. طبق این قرارداد سود ایران از نفت خود تنها ۱۶ درصد بود و مابقی برای دارسی. این قرارداد تا سال ۱۳۴۰ش تمام می‌شد اما انگلیس برای تمدید قرارداد تا سال ۱۳۷۰ش، به رضاخان فشار آورد و آن را تمدید کرد. با تمدید قرارداد، سود ایران با تنها ۴ درصد افزایش به ۲۰ درصد رسید. بعد از آنکه از تبعید لبنان بازگشت دو نکته را مورد تأکید قرار داد: نخست اینکه نفت ایران باید ملی شود و دوم اینکه ملت ایران نسبت به تأسیس رژیم صهیونیستی در منطقه بی‌تفاوت نمی‌ماند. به این شکل موجی از مخالفت با استعمار انگلستان در سایه مطالبه شکل گرفت. نخبگان و عموم مردم همگی به حرکت درآمدند و روحانیون به رهبری آیت‌الله کاشانی در صف نخست این مطالبه گری عمومی قرارداشتند. در این میان نخست‌وزیر وقت به خاطر مخالفت با ملی شدن صنعت نفت، مانعی برای این نهضت به شمار می‌آمد و گاه نطق‌هایش در اینباره نیز توسط انگلیسیها نوشته می‌شد، تا آنکه در تاریخ ۱۶ اسفند ۱۳۲۹ با گلوله در کشته شد. چند روز بعد، در مجلس شانزدهم، فراکسیون که با حمایت مردم و آیت‌الله کاشانی شکل گرفت، در اواخر اسفند ۱۳۲۹ طرح ملی شدن صنعت نفت را در مجلس به تصویب رساند و در ۲۹ اسفند مجلس سنا نیز طرح ملی شدن صنعت نفت را تأیید کرد؛ به این ترتیب نفت ایران ملی شد و کشور وارد مبارزه جدی با انگلستان و استعمار پیر گردید. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
🗓به مناسبت ۲۵ فروردین سالروز درگذشت در سال ۱۳۷۹ش ✍شیخ محمد رازی سال ۱۳۰۰ش در شهرری متولد شد. او به منظور تحصیل علوم دینی، با تشویق آیت‌الله که آن زمان در حضرت عبدالعظیم(ع) در حال تبعید بود به قم و پس از آن به نجف رفت و در مجموع از محضر آیت‌الله ، و بهره برد و به شهرری بازگشت. 🔹شیخ محمد رازی در همراهی با آیت‌الله به احیاء و اداره شهرری دست زد. ✨ او واعظی توانمند با روحیه‌ای معنوی بود و از این‌رو سفرهای بسیاری به نقاط دور و نزدیک داشت و با علما و صاحب‌دلانی گمنام همنشین می‌شد و به ثبت شرح حال و خاطرات آنها اقدام می‌کرد. 📚شیخ محمد رازی به خاطر استعداد و علاقه‌ای که به شرح‌حال‌نگاری داشت، مجموعه‌ای ارزشمند به نام در ۹ جلد گردآوری کرد و در آن به نگارش زندگینامه علما و خاطراتی خواندنی که بعضا خود از زبان صاحب ترجمه شنیده بود پرداخت. از دیگر آثار ارزشمند وی در همین موضوع کتابهای و می‌باشد. به جرأت می‌توان گفت اگر آثار شیخ محمد رازی نبود، امروز از شرح حال بسیاری از علما در یکصد سال اخیر بی‌اطلاع بودیم. 🔸 شیخ محمد رازی روحیه‌ای مبارزاتی هم داشت و در دوران در کنار و در سالهای بعد در همراهی با نهضت امام خمینی (ره) به مبارزه با طاغوت می‌پرداخت و در این راستا طعم زندان و تبعید را هم چشید. منبع تصویر: وارثون 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
▪️مرحوم حاج سید علی‌اصغر رخصفت: قبل از ۱۳۲۰، مرحوم پدر ما، حاج سید ابوطالب رخصفت، از متدینین خیابان لرزاده و از مریدان سرسخت مرحوم در خیابان لرزاده و بود. من از بچگی، از شش، هفت سالگی بودم تا مثلاً سی سال و چهل سال بعد از آنکه مرحوم برهان به رحمت خدا رفت. ما بچه بودیم، ولی خب، آن کشش مرحوم برهان، جوانان و افراد بسیاری را خیلی خوب جذب کرده بود. پدرهای ما خیلی به مرحوم برهان علاقه‌مند بودند؛ مثلاً اگر شما دو شب به مسجد لرزاده نمی‌آمدی، شب سوم در خانۀ شما بود و در میزد که شما کجا هستی و چی شده و چرا نمی‌آیی؟ من حدوداً شانزده سالم بود که دیگر به مرحوم ن علاقه‌مند شدم و به جمع پیوستم. در مسجد لرزاده منبر می‌رفتند و سخن‌رانی می‌کردند و البته کار خطرناکی هم بود. بالای منبر علناً به شاه و آمریکا و انگلیس فحش می‌دادند. راه‌‌دادن اینها از سوی مرحوم برهان، از سوی امام جماعتی در تهران و مسجد لرزاده که پایگاه متدینان تهران بود و تقریباً افراد آن هم متدین و از بازاری‌های پول‌دار و استخوان‌داری بودند که با مرحوم برهان انس داشتند، کار خطرناکی بود. شبی من تنها گوشۀ مسجد لرزاده، پای ستونی نشسته بودم. در همان حال بودم که مرحوم برهان دست خود را بر روی شانۀ من گذاشت. حدوداً ۱۷ سالم بود. من بچه بودم. یک دستشان روی زمین بود و یک دست روی شانۀ من. گفت: «آسید علی‌اصغر، من پیامی دارم برای شما؛ بگویم؟» عرض کردم: «بفرمایید حاج آقا.» گفت: «پدر شما به من پیغام داده که از شما راضی نیست.» گفتم: «چرا حاج آقا؟» گفت: «علاقه‌مند نیست که شما بین این فدائیان اسلام رفت‌و‌آمد می‌کنی.» من هم در همان حالت بچگی، همین طور که مرحوم برهان نیمه‌خیز دست خود را روی شانۀ من گذاشته بود، برگشتم و به صورت او نگاه کردم و گفتم: «اینها بد هستند؟ اگر بد هستند مقصر شمایی.» گفت: «من!؟ برای چی من!؟» گفتم: «شما اینها را به مسجد لرزاده آورده‌اید و به ما شناساندید. من از اینجا اینها را شناختم.» زد زیر خنده و گفت: «من فقط پیغام پدرت را برای شما آوردم.» من عکس مرحوم برهان و نواب را زده بودم داخل اتاق. هر وقت که من به خانه می‌آمدم و احیاناً اوقاتم تلخ بود، مرحوم پدرم می‌آمد و زیر این عکس‌ها می‌نشست و می‌گفت: «چیه؟! آقاتون طوری شده؟» شوخی می‌کرد و ما را دست می‌انداخت. 🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
💠 به مناسبت ۱۹ مهر نهـمین سالگرد ارتحال آیت‌الله حاج سـید محمدعلی حسینی لواسانی فرزند آیةالله حاج آقا میرسید احمد لواسانی فرزند آیةاللّه حاج آقا میرزا سید ابوالقاسم حسینی لواسانی طهرانی. 🔹اساتید ایشان درحوزه طهران و نجف أشرف حضرات آیات: حاج میرسید احمد لواسانی (والد معظمشان)، حاج شیخ علی اکبر برهان، حاج سید عبدالهادی شیرازی، حاج سید أبوالقاسم خویی، شهید سید مرتضی موسوی خلخالی، حاج سید نصراللّه مستنبط، حاج سید روح اللّه خمینی 🔸هم مباحث‌ها و رفقای طلبگی ایشان حضرات آیات و حجج إسـلام: باقری کنی، حاج آقا مجتبی تهرانی، شیخ علی تهرانی، سلمان غفاری، نصراللّه شاه آبادی. 🔹حضرت آیةاللّٰه حاج در جوانی و برهـه‌ای از تاریخ معاصر در فعالیتهای اجـتماعی- سـیاسی، علماً و عملاً ورود یافته، در اوج نهضت ملی شدن صنعت نفت ایـران، از اعضای هسته مرکزی جمعیت فدائیان إسلام و از همراهان و دوستان خاص شهید نواب صفوی بودند. سالها جلسات و دورهمی‌های مخفیانهٔ و افرادش، در منزل پدری ایشان (و به دور از چشم ‌پدرشان) برگزار میگردید. همچنین ایشان مدیر مسئول نشریه #«منشور_برادری» وابسـته به جمعیت بود. ✍متن به‌قلم: محمّدمجتبیٰ طلوع شریفی (سِبط اللّواسانی) 🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
💡کاشانی می‌گوید اول مرگ نفوذ انگلیس، بعد مرگ من! ✍پس از واقعه ساختگی ترور ناموفق محمدرضا پهلوی بدست فخرایی در ۱۵ بهمن ۱۳۲۷، به دستور آیت‌الله کاشانی را به بهانه دست داشتن در ترور دستگیر و به لبنان تبعید کردند. در انتخابات دوره شانزدهم مجلس، از لبنان نامزد و همراه با عده‌ای از چهره‌های مبارز، توسط مردم انتخاب شد. ولی دولت هژیر برای جلوگیری از ورود نمایندگان واقعی ملت به مجلس، در تعداد آراء تقلب کرد. مردم از این کار رژیم خشمگین گشتند و که از طرفداران کاشانی و شاهد تعویض آراء بود، به دستور ، هژیر را ترور کرد و زمینه برای انتخابات مجدد و ورود آیت‌الله کاشانی و یارانش به مجلس فراهم شد. از این رو پس از تشکیل مجلس شانزدهم، منصور الملک، نخست وزیر وقت ایران با فرستادن تلگراف، از آیت‌الله کاشانی عذر خواهی کرد و خواستار بازگشت وی به ایران شد و ایشان در روز بیستم خرداد ۱۳۲۹ در میان استقبال انبوه مردم تهران به وطن برگشت. 🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran