eitaa logo
تاریخ حوزه طهران
1.2هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
60 ویدیو
5 فایل
✍️به پژوهش و نگارش حمید سبحانی صدر ارتباط با ما: https://eitaa.com/hamid_sobhani_sadr
مشاهده در ایتا
دانلود
📷 از راست: آیت‌الله ، و 🗓 ۲۳مهر ۹۱ رحلت آیت‌الله محی‌الدین انواری، (امام جماعت ، و سرپرست مرکز رسیدگی به ) 📖 برشی از کتاب : ✍ محی‌الدین انواری در با حجت‌الاسلام یکی از فعالان جمعیت و از دوستان و همراهان هم‌حجره بود. همین دوستی سبب شده بود که سید مجتبی نواب صفوی به مدرسۀ مروی و حجرۀ سید هاشم حسینی رفت و آمد داشته‌ باشد و به این شکل، محی‌الدین انواری نیز با نواب صفوی و اندیشه‌های فدائیان اسلام آشنا شد. 🔹آیت‌الله انواری دراین‌باره می‌گوید: «مرحوم نواب رحمةالله علیه آن وقت‌ها اوج فعالیت ایشان بود. گاهی می‌آمدند و در مدرسۀ مروی، حالا سوابقی با حاج سید هاشم حسینی داشتند، می‌آمدند در حجره و گعده‌ای با ایشان می‌کردیم. گاهی هم ما به محل آنها می‌رفتیم. من خوشم می‌آمد، آن شور و هیجان و حرف‌هایی که می‌زد. با تمام وجودش حرف می‌زد. خیلی قرص و محکم. بعد از مدتی آقا سید هاشم حسینی را جذب کرد.» 🔹بدون تردید همین اندک حضور شهید نواب صفوی در مدرسۀ مروی، تأثیر قابل توجهی در تقویت روحیۀ مبارزاتی عده‌ای از طلاب مدرسه داشته است. 🕌 @feyziye_tehran
📃 به این برگ از تاریخ حوزه تهران دقت کنید: 🔹«در محرم ۱۳۷۰ ق / ۱۳۳۱ ش که آیت‌الله وفات کرد، اهالی تهران از آیت‌الله‌العظمی بروجردی(ره) تقاضا کردند که شخصیت با کفایتی را به تهران اعزام دارند تا در اقامه نماز کرده و به امور دینی مردم بپردازند و مرحوم آیت‌الله بروجردی، آیت‌الله را به تهران می‌فرستد. ایشان بلافاصله تمام اشتغالات علمی خود را قطع و به تهران عزیمت کرد و در آنجا علاوه بر امامت جماعت مسجد سید عزیزالله و رفع گرفتاری‌های مردم، به تدریس خارج فقه نیز پرداخت.» 💠 💡این یک نمونه از ساز و کار انتخاب امام جماعت برای مسجدی بزرگ در گذشته‌ی تهران است که الگویی برای مهاجرت علمای طراز اول به پایتخت هم به حساب می‌آید. آیت‌الله خوانساری پس از انتقال به تهران، اعلم علمای تهران و در زمره مراجع تقلید به شمار می‌آمد. در گذشته عمدتا به این شکل بود که جمعی از اهالی متدین و معتمد محله به محضر مرجع اعلای وقت رسیده و از وی درخواست می‌کردند امامی برای محله و مسجد آنها اعزام کند. گاهی نیز خودشان مستقیما از عالمی درخواست می‌کردند که امور مسجد را در دست بگیرد. مواردی هم بود که یکی از علما در محله‌ای ساکن می‌شد و با کمک اهالی آن مسجدی بنا می‌کرد و به امور دینی و اجتماعی مردم می‌پرداخت‌ و آنقدر در میان مردم اثرگذار بود که نام او بر سردر مسجد نقش می‌بست و اکنون نیز آثار این دسته از مساجد باقی است. در این سازوکار، امور مسجد کاملا مردمی اداره می‌شد و عالم مذکور چند مشخصه بارز داشت که از جمله آن می‌توان به دانش فقهی بالا و روحیه مردمی قابل توجه او اشاره کرد. امروزه علاوه بر ضعف بنیه علمی و روحیه اجتماعی در برخی ائمه جماعات، مشکل جدی‌تر آن است که امام جماعت، امام محله نیست! نماز جماعت صبح که هیچ، نماز ظهر و عصر هم هریک امام جماعتی جداگانه دارد که البته هیچ کدام در آن محله ساکن نبوده و به عبارتی امام محله نیستند. در گذشته مردم با روحانیت زندگی می‌کردند و دینداری و اخلاق را نه تنها در موعظه، که در عمل نیز می‌آموختند، ولی متأسفانه، اکنون هر دو امر آسیب دیده است. به ذهن می‌رسد که که در سالهای بعد از انقلاب به تصدیگری امور مربوط به مساجد پرداخته، باید با تغییر در برخی سیاست‌ها که در بالا ذکر شد، خود تنها نقش نظارتی و حل اختلاف داشته باشد یا لااقل با راهکارهایی به هرچه بیشتر شدن پیوند ائمه جماعات (آن هم عالمانی در رتبه اجتهاد یا قریب اجتهاد) با مردم به عنوان امامان محله کمک کند. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
💡 💠 چند نمونه از و ائمه جماعات در گذشته‌ی تهران: ۱. آسید ابوالحسن اصفهانی با درکی که از شرایط تهران در اواخر حکومت رضاشاه داشت، شاگرد مجتهد خود شیخ علی‌اکبر برهان که چندی پیش به هندوستان فرستاده بود، با حکمی دیگر به تهران فرستاد تا امام محله خراسان شود و با بنای مسجد لرزاده، دارالمؤمنینی بسازد. ۲. اهالی یکی از مساجد به واسطه یکی از علما نامه‌ای به محضر آیت‌الله سید صدرالدین صدر نوشتند و از وی امام جماعت خواستند. آقای صدر، روی منبر درس خارج، نامه را خواندند تا هریک از شاگردان مجتهدش که امکان مهاجرت دارد راهی شود. ۳. تعدادی از متدینین محله تصمیم گرفتند مسجدی برای محله خود بنا کنند. مسجد را ساخته نساخته به قم رفتند و از محضر آیت‌الله بروجردی خواستند عالمی از افراد مورد اعتماد خود به تهران اعزام کند. آقای بروجردی هم یکی از شاگردان مجتهد، متخلق و مردمی خود را به تهران می‌فرستاد. شیخ عباس مشکوری به همین نحو به قلهک آمد. یک سفر که به حج رفت، اهالی محل، خانه قدیمی عالم را ظرف یک ماه کوبیدند و از نو ساختند و وسایل خانه را چیدند و امام محله در خانه جدید ساکن شد بی‌آنکه رنجی ببرد. عجیب نبود. او برای مردم خیلی چیزها از مسجد و هیئت و مدرسه ساخته بود. ۴. اهالی محله کوچه غریبان نزد آیت‌الله بروجردی رفتند و گفتند و میرزا عبدالکریم حق‌شناس را برای عهده‌دار شدن امور مسجد امین‌الدوله اعزام بفرمایید. آقای بروجردی درخواست مردم را انتقال دادند. آقای حق‌شناس تمایل نداشت. حاج آقا روح‌الله توصیه و تأکید کرد. میرزا عبدالکریم گفت: چرا خودتان نمیروید؟ فرمود: اگر گفته بودند روح‌الله بیاید رفته بودم! و آیت‌الله حق‌شناس به تهران آمد. ۵. آیت‌الله سید محمدحسین علوی بروجردی داماد آیت‌الله بروجردی بود. به درخواست آیت‌الله سید محمد بهبهانی که آن روز در حکم رئیس حوزه تهران بود برای امامت مسجد فخریه به تهران هجرت کرد. روز اول، آیات طراز اول تهران مثل شیخ محمدتقی آملی، سید احمد خوانساری، و شیخ محمدرضا تنکابنی به مسجدش رفتند و پشت سرش نماز خواندند تا تثبیت شود. ۶. عالمان مساجد، عمدتا در مجاورت همان مسجد سکونت داشته و غیر از تدریس دروس حوزوی، اشتغالی جز رسیدگی به امور مسجد و مراجعات مردمی نداشتند. سه وعده در مسجد نماز اقامه می‌کردند و امام محله خویش بودند. 💡جمع‌بندی: این روند بسیاری از مساجد شهر بود. مردم دعوت می‌کردند، حمایت می‌کردند و خود نظارت می‌کردند، چون آن عالم، امام «جماعت» (مردم) بود. روحانیت تهران هم برای خود آقای خوانساری را داشت. کلنگ بسیاری از مساجد را ایشان بر زمین زده بود. ائمه جماعت را تأیید یا احیانا رد می‌کرد. نظارت او برای سر و سامان یافتن مساجد کافی بود. ائمه جماعات هم دورهمی‌های غیر رسمی داشتند و همین اجتماعات عالمانه، تنظیم‌گر رویکرد فرهنگی و محتوایی مساجد بود. در برخی از این جلسات هفتگی و ماهانه، نکات مثبت و منفی وضعیت مساجد، ائمه جماعت و منبری‌ها مورد گفتگو قرار می‌گرفت و رویکردی تنظیم‌گر اتخاذ می‌شد. همه‌چیز مردمی، خودجوش، غیر اداری، و برآمده از اراده جمعی و خودتنظیمی اجتماعی و رابطه منطقی روحانیت و مردم. 🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran