eitaa logo
کانال سیدمحمد خردمند
282 دنبال‌کننده
1هزار عکس
111 ویدیو
162 فایل
سیدمحمد خردمند
مشاهده در ایتا
دانلود
- 1380 * یکشنبه – 15 مهرماه 1380 – 19 رجب 1422 – 7 اکتبر 2001 • در دو جلسه ی 3 و 4 از زنگ دینی کلاس چهارم دبستان چند کار عمده انجام شد که البته در یکی از کلاس‌ها یکی از کارها زمان بیشتری گرفت و در یکی از کلاس‌ها زمان کمتر؛ اما عمده ی آنچه در این دو زنگ در دو کلاس انجام شد عبارتند از: • الف- توضیح راجع به این که چرا حضرت مهدی علیه السلام را «قائم» می‌نامند. برای توضیح این مطلب از حدیث امام صادق علیه السلام استفاده نمودم. حضرت می‌فرمایند: روز عاشورا که امام حسین علیه السلام را شهید کردند ملائکه به درگاه الهی از این ظلم بزرگ شکایت کردند. خدای متعال نور ائمه از فرزندان امام حسین علیه السلام را به آن ها نمایاند و یکی از آن انوار مقدسه نور ولی عصر در حال اقامه ی نماز بود. خداوند فرمود: به وسیله این قائم (به پا ایستاده) انتقام خون حسین علیه السلام را خواهم گرفت. • ب- توضیح راجع به این که نام امام زمان علیه السلام م ح م د است ولی ما به علل مختلف از جمله احترام و خطری که در زمان‌های گوناگون حضرت را تهدید می‌کرده و خصوصاً این که در روایات چنین دستوری به ما داده شده، نام حضرت را نمی‌بریم و ایشان را با القاب و اسماء دیگر یاد می‌کنیم. در کنار این موضوع راجع به احترام به پدر و ادا نکردن نام پدر نیز توضیحاتی داده شد. • ج- بازی جمله سازی به عنوان یک برنامه ی تفریح در کلاس اجرا شد. ۴ یا ۵ نفر به پای تخته می‌روند و هر نفر کلمه‌ای می‌گوید و کلمه خود را به جمله‌ای که با کلمات دیگران ساخته شده اضافه می‌کند. بازی جذابی است برای بچه‌ها. • د- متنی را در دفتر خود نوشتند تحت عنوان درس ۱. چند سؤال هم نوشتند که باید جوابش را در خانه یادداشت کنند تحت عنوان درس ۲. و آنچه در الف و ب توضیح داده شد را باید تحت عنوان درس ۳ در دفتر بنویسند که این‌ها به عنوان تکلیف داده شد. • در باره ی تکلیف: توضیح داده شد که دفاتر حتماً باید جلد نایلون داشته باشد و نام و مشخصاتشان در آن ثبت شده باشد. ما از بچه‌ها خواستیم برای هر درس سه تیتر داشته باشند: ۱- بسم الله الرحمن الرحیم. ۲- درس ۱ یا ۲ یا ۳. و تاریخ . بنابراین دفتری کامل است که این ویژگی‌ها را داشته باشد. متن درس ۱ و ۲ در دفتر تمیز نوشته شده باشد و درس ۳ نیز که در کلاس داده شده در دفتر نوشته شود. پس از جمع آوری و تصحیح و نمره دادن، دفاتر مجدداً به بچه‌ها بازگردانده می شود. • متون نوشته شده در دفتر بچه‌ها قرار زیر است: • درس ۱: خداوند در هر زمان نماینده‌ای دارد که اداره ی امور عالم را به او سپرده است. نماینده ی خدا با قدرت و نیرویی که پروردگار به او داده است مسؤول اداره ی مخلوقات خدا در آن زمان است. هر کدام از ائمه ی ما در زمان خود نماینده ی خدا بوده‌اند. در زمانی که ما زندگی می‌کنیم نیز خداوند نماینده‌ای دارد که ولی و سرپرست ما است. نام نماینده خداوند در زمان ما حضرت حجت بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف است. • درس ۲: نام و القاب امام زمان علیه السلام را بنویسید: امام زمان در کدام یک از روزهای هفته به دنیا آمده‌اند؟ روز و ماه و سال تولد امام زمان علیه السلام را بنویسید. نام شهر تولد امام زمان علیه السلام را بنویسید. توجه: هر کدام از جملات در یک خط نوشته شده و برای هر سؤال یک خط جا گذاشته می‌شود. https://t.me/S_M_Kheradmand
- 1380 * پنجشنبه – 29 آذر 1380 – 5 شوال 1422 – 20 دسامبر 2001 • امروز در زنگ دینی کلاس پنجم دبستان، راجع به جواب‌های پلی کپی توزیع شده که تصحیح شده بود صحبت کردم. سؤال ۱ و اشاره دوباره به کتاب شریف نهج البلاغه؛ سؤال ۲ و اهمیّت بسیار زیاد این سؤال؛ سؤال ۳ و نوشتن بیش از ۱۰ نام حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها با کمک بچه‌ها در دفاتر تحت عنوان درس ۱۰ دفتر؛ سؤال ۴ و ۵ و ۶ و گفتن برخی جواب‌های جالب بچه‌ها؛ مثلاً تعداد زیادی از بچه‌ها برترین دعایشان دعا بر فرج ولی عصر ارواحنا فداه بود و دعاها و درخواست‌هایشان از محضر مقدس امام عصر ارواحنا فداه بیشتر ظهور و سلامتی ایشان و توفیق خدمتگزاری ایشان بود و سلامتی پدر و مادر. * شنبه – 1 دی 1380 – 7 شوال 1422 – 22 دسامبر 2001 • امروز در زنگ دینی کلاس پنجم دبستان، پس از تبادل برگه‌های جاری که این جلسات معمولاً رخ می‌دهد کتاب را گشودیم و بخش احکام کتاب را آوردیم و بخشی از مطالب آن را خواندیم و توضیح دادم. قبل از گشودن کتاب از روی سؤالاتی که بچه‌های کلاس داشتند – در امور مختلف دینی - و در برگه ای که قبلا نوشته بودند سؤالاتی انتخاب شد و پاسخ داده شد. چون این امر ممکن است در هر کلاس و هر سال، به شکلی باشد، قابل توضیح نیست اما نکته‌ای که باید توجه شود این است که بچه‌ها برای شنیدن پاسخ این سؤالات حتی وقتی سؤال خودشان نبود علاقه خاصی نشان می‌دادند و این برایم بسیار جالب بو. البته من بنا نداشتم پاسخگویی به این سؤالات را به تأخیر بیندازم بلکه در پی آن بودم که آن ها را به شکل ماندگارتری پاسخ دهم و اقداماتی هم کرده‌ام که شاید امسال جواب ندهد. اما این زمان برای پاسخ هم زمان بدی نبود و بحث در جای خود نشست. در طی هفته پلی کپی دیگر داده شد. • در زنگ نماز کلاس سوم دبستان، در میان دو نماز، از آغاز داستان جناب میثم تمار علیه السلام و حشرنی الله معه و مع اولیائه، به شکلی که برای بچه‌ها جذاب و قابل پیگیری باشد و با داستان همراهی کنند گفته شد. (برای نمونه در کتاب اصول دین اثر مؤسسه در راه حق به این داستان اشاره دارد) بعد هم تصاویری از حرم آن بزرگوار نشان دادم. • از برخی دانش آموزان هم بخش‌هایی از نماز و کل اذان و اقامه پرسیده شد. https://t.me/S_M_Kheradmand
- 1378 * شنبه - 20/9/1378 – 2 رمضان المبارک 1420 – 11 دسامبر 19999 • نزدیک ظهر به مدرسه آمدم. مقوای دعای یا علی یا عظیم را در نمازخانه نصب کردم. تعدادی از لیست های نمازخانه را نوشتم و نماز پنجم و نماز سوم را اداره کردم. • خدایا ماه رمضان است و ماه لطف تو، به نظر مرحمتی مرا توفیق خدمت عطا فرما. * یکشنبه - 21/9/1378 – 3 رمضان المبارک 1420- 12 دسامبر 1999 • در کلاس های دوم دبستان، تمارین درس سوم و چهارم را حل کردیم و جواب هایش را برای بچه ها گفتم. بعد درباره ی کلمه ی اصول دین صحبت کردم؛ گرچه گمان می کردم که می دانند ولی نمی دانستند! • درباره ی اصول دین به آن ها تکلیف دادم که از مادر خود بپرسید و بنویسید و بیشتر از پنج خط شود. تکلیف دوم آن که درس ۵ و ۶ و ۷ روانخوانی کار شود. • در کلاس سوم از آقای محمدی و آقا مرتضایی خواستم لحظاتی را باشند؛ تا سوال ۱۴ جدولی که داده بودیم حل کردم تا جواب های اشتباه را تصحیح کنند؛ بعد تعدادی از بچه‌ها خاطره رفتنمان به مسجد را خواندند. • نماز کلاس پنجم و بعد هم نماز کلاس چهارم که تقریباً بدون کار اضافی گذشت. • جلسه ای درباره ی برگزاری نماز مشترک چهارم و پنجم تشکیل شد عمدتاً با مخالفت بنده فعلاً به نتیجه ای نرسید! * دوشنبه - 22/9/1378 – 4 رمضان المبارک 1420- 13 دسامبر 1999 • سر زنگ کلاسم رسیدم مدرسه. ادامه ی جدولی که داده بودم حل کردم و تعداد دیگری از بچه هاس سوم خاطره ی اردوی مسجد را خواندند. • نماز کلاس پنجم و کلاس سوم به خوبی گذشت؛ به لطف الهی بچه ها شکل گرفته اند. https://ble.ir/S_M_Kheradmand
- 1378 * سه شنبه- 7 دی 1378 -19 رمضان المبارک 1420- 28 دسامبر 1999 • به جهت حضور دیشب در مراسم احیا، حدود ساعت یازده و سی و پنج دقیقه به مدرسه رسیدم. • آقای بنکدار (رحیم) برای پنجم ها راجع به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام صحبت کردند و برای چهارم ها خودم درباره ی بهترین دعا در این شب ها یعنی دعای برای فرج امام عصر علیه السلام صحبت کردم که الحمدلله منقلب شدم در حین صحبت اشک ریختیم و بچه‌ها هم همراهی کردند. *یکشنبه – 12 دی 1378 – 24 رمضان المبارک1420 – 2 ژانویه 2000 • در کلاس های دوم دبستان، درس های ۶ و ۷ را پرسیدم. قرار شد درس ۷ را دوباره بخوانند و شعر را حفظ کنند چون گروهی حفظ نبودند. درباره جزوه ای که از کارهایشان تشکیل خواهد یافت سخن گفتم: «در نظر دارم جزوه ای از کارهای جالب برای دومی ها درست شود و با عنوان صفای غدیر که طرح آن را از آقای فارسی - معلم هنر - خواسته‌ام طراحی کنند تکثیر شود». • یک برگه A5 دادم و گفتم کادری در آن باز کنند و هرچه می خواهند در آن قاب بکشند و بعد در قسمتی از آن بنویسند: ما همه فرزندان مولای مهربانیم، ما یاران حضرت مهدی امام زمانیم؛ بر تمیزی و زیبایی آن تاکید کردم. گفتم نام هایشان را پشت برگه بنویسند. تاریخ بزنند و اگر از کسی کمک گرفتند بنویسند. • به بچه‌های سوم در حین خواندن بخش آخر کتاب - درباره روزه و نماز - گروه گروه تکلیف دادم. مثلاً ۳ نفر اذان را همراه ترجمه‌اش، گروهی یک سوره که بعد از حمد می توان خواند با ترجمه اش، گروهی تشهد با ترجمه اش، سوره ی مبارکه ی حمد و ترجمه اش، ذکر رکوع و ترجمه اش، اقامه و ترجمه اش و تعداد باری که باید بگوییم و ... در دفتر بنویسند و یاد بگیرند. • نماز پنجم به خوبی گذشت؛ نماز چهارم ناراحت شدم ولی به روی خودم نیاوردم. آقای فلاحی آمدند و بچه ها را ساکت کردند. یکی از بچه ها اعتراض جالبی کرد! وقتی از نظم می گفتم و وعده می دادم دانش آموز هاشمی گلپایگانی گفت: «آقا شما از اول سال همین مطلب – پاداش به نظم کلاس - را گفته اید اما عمل نکردید! ما ساکت هم که هستیم شما عمل نمی کنید!» دیدم چقدر حواسم از زمان پرت است و منتظر ایجاد یک حالت آرمانی در نمازخانه هستم. حرفش را پذیرفتم و گفتم که به زودی وعده ی داده شده را انجام می دهم. https://t.me/S_M_Kheradmand
- 1379 * یکشنبه – 14 فروردین 1379 – 26 ذی الحجه 1420 – 2 آپریل 2000 • بسم الله الرحمن الرحیم؛ افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد. آغاز تدریس ها و فعالیتم در سال جدید. زنگ اول کلاس دینی دوم «ب» و بعد دوم «الف» در دبستان صلحا. نام درس: معصومین علیهم السلام. • ابتدا فرصتی برای مطالعه و تسلط بچه ها بر محتوای کتاب را دادم و بعد به شکل مسابقه به ترتیب باید در دو گروه نام ائمه علیهم السلام را می‌بردند. نیم کلاس این طرف و نیم کلاس آن طرف. ادامه ی مسابقه موکول شد به هفته آینده و کتاب ها را جمع کردم. بنا شد برای هفته آینده کاسه ای آورند برای گرفتن وضو در مدرسه و نام ائمه علیهم السلام را برای هفته بعد بلد باشند. به معلمان دوم هم گفته شد که راجع به این دو مطلب درطی هفته در کلاس توجهاتی داشته باشند. • در کلاس های سوم دبستان، تاریخ کنفرانس ها و گروهی که باید کنفرانس دهد اعلام شد. بعد دو درس از کتاب خواندیم و کتاب ها را جمع کردیم. محتوای کلاس «الف» را ضبط کردم برای غلط گیری و اصلاح به آقای مرتضایی دادم؛ کلاس «ب» از آقای ترقی دعوت به حضور کردم که آمدند و بعد باید نکات را از ایشان جویا شوم. • نماز کلاس پنجم به جهت جابجایی های برنامه حذف شده است!! • در نماز چهارم داوطلبان بعضی فعالیت ها را پرسیدم و نماز خواندیم. مسؤول تعیین کردیم و بعد داستان حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و مرد یهودی و عبور از رود را تعریف کردم که صبح هم برای دوم ها گفته بودم. برگه هایی را جهت گرفتن تأیید و نصب در تابلوهای مدرسه به آقای ترقی دادم که تأیید شد. طرحی برای اقامه نماز دوم ها داشتم که آن هم تأیید شد. * دوشنبه – 15 فروردین 1379 – 27 ذی الحجه 1420 – 3 آپریل 2000 • نزدیکی های ظهر به مدرسه آمدم. • در زنگ نماز سوم ها، فیلم جناب علی بن مهزیار را نشان دادم و نماز خواندیم. • ظهر در جلسه ای راجع به نماز پنجم صحبت کردیم که در بین چند طرح زیر دومی تصویب شد: ۱- نماز در ساعت ۲ تا ۲:۳۰ خوانده شود.۲- زنگ نماز فعالیت‌های خودمان و زنگ تفریح بعد از ظهر نماز.۳- بین زنگ ۵ و ۶ بعد از ظهر نماز. • دیروز دانش آموز احمدیه مهر کربلایی را به جهت رسیدن پدر و مادرش از کربلا به من داد. اللهم ارزقنا زیارت الحسین فی الدنیا و شفاعته فی الاخره. دانش آموز خرازی کلاس دوم یک دفترچه ی «نوری در ظلمت» را هدیه داد و دانش آموز طاهرزاده یک کارت پستال بسیار بسیار کوچک. خداوند همه دوستداران امیرالمؤمنین علیه السلام را دلشاد نماید. http://sm-kheradmand.com
- 1379 * دوشنبه - 5 دی 1379 – 28 رمضان المبارک 1421 – 25 دسامبر 2000 • امروز جلسه ی 35 از کلاس دینی و قرآنِ سوم دبستان بود. • کاغذهایی به بچه‌ها داده شد تا رنگ آمیزی کنند. توضیحاتی هم درباره ی دفاتر دادم تا تکمیل نمایند. • در طول زنگ بچه ها تک تک برای وضو گرفتن به پایین می روند و آن ها که وضو می گیرند، خدمت آقای عباسی و آقای نژادحسینیان می روند و از انتهای جزء ۳۰ می خوانند و آن سوره هایی که غلط نداشتند علامت مثبت می خورد و سوره بعد را می خواندند. در این میان بعضی از دانش آموزان هم که تسلط داشتند بچه های دیگر نزد آن ها می رفتند و قرآن می خواندند؛ همچنین سرکلاس قسمت های مختلف نماز را از کسانی که مشغول رنگ آمیزی بودند می‌پرسیدم. خلاصه در این زنگ عده ای مشغول تکمیل دفاتر بودند، عده ای در حال وضو گرفتن، عده ای مشغول قرآن خواندن، عده ای مشغول رنگ آمیزی کاغذ طراحی جدید، عده ای در راهرو نزد همکلاسی‌هایشان قرآن می خواندند و عده هم مشغول آموزش خواندن قرآن به دوستانی که مسلط نبودند. الحمدلله رب العالمین. • عصرگاه، مطالعه ی کتاب «عصر طلایی ظهور» را که به قلم جمعی از محققین و توسط انتشارات پاسدار اسلام منتشر شده است به پایان رساندم. چاپ اول، نیمه ی شعبان 1421 و در 79 صفحه. • کتاب مختصر و بسیار خواندنی ای است در باره ی زمان ظهور حضرت ولی عصر علیه السلام. مطالب این جزوه به صورت نمایشگاهی از تابلو های مزین به روایات و تصاویر زیبا و به صورت غرفه غرفه تشکیل یافته بود و جوانانی با شرح روایات و توصیف عصر ظهور، برنامه ای شکیل و مفید ارائه می دادند. در پایان نمایشگاه نیز هر شب، یکی از فضلا را دعوت می کردند که به سوالات احتمالیِ مخاطبان پاسخ می گفتند و یا نکته ای را بر مطالب نمایشگاه بیفزاید. معمولا برنامه از بعد از ظهر تا پس از غروب بود. • کار ارزنده و مفیدی بود که چند سالی با موضوعات مرتبط با امام زمان علیه السلام برگزار می شد و یکی از سال ها، محتوای نمایشگاه (که در موضوع عصر ظهور) بود به صورتِ این جزوه نیز منتشر شد. کار جمعی و عاشقانه ای بود که عده ای جوان از طراحی اولیه و چیدمان نمایشگاه تا ارائه و پذیرایی فعالیت می کردند. خوب است کسانی که می خواهند برای اهل بیت علیهم السلام کاری انجام دهند از این قبیل فعالیت ها در مسجد و هیأت و محله شان طراحی کنند و با یک کار تحقیقی خوب مطالب ارزنده و مفیدی هم تحویل مخاطبانشان دهند. http://sm-kheradmand.com/Recommended/section5/section17/page9.aspx
- 1378 * یکشنبه - 14 آذر 1378 – 26 شعبان المعظم 1420 – 5 دسامبر 1999 • ساعت ۶:۳۰ با زبان روزه مدرسه بودم؛ ان شاءالله از امروز روزه خواهم گرفت. تصاویر نصب شده بر دیوارها را که مربوط به نیمه شعبان بود کندم تا امروز در کلاس ها پخش کنم. • جانماز ها پیدا شد. خدا این آقای ... (از همکاران) را هم توفیق دهد و الّا خرابکاری هایش کم نیست! ظاهراً دیروز جانمازها را آقای کلانتری به آقای ... داده و ایشان گذاشته بودند که به ما بدهد! و ما دربدر دنبال جانمازها! • در کلاس دینی دوم ها داستان محمد بن عیسی بحرینی و ماجرای تشرفش خدمت امام زمان علیه السلام گفتم. در کلاس دوم «ب» وقت زیاد آمد و مطالب درسی را هم مرور کردیم و برخی تمارین را حل کردیم. یکی از بچه‌های دوم یک بسته نقل مجلسی کوچک رمان بسته که شکلات و آبنبات هم داخل آن بود داد که به لطف حق امروز سر کلاس دانشگاه، افطارم را با آن باز کردم و تا قبل از رسیدن به خانه نقل ها و شکلات ها را خوردم. • بچه های دوم خیلی خوب به داستان توجه می کردند. داستان را از کتاب «در محضر دوست» نقل کردم‌. البته می خواستم تکلیف هم بدم که بچه ها داستان را بنویسند ولی دیدم احساس رضایت نداشتند و نگفتم؛ ولی اگر بنویسند معلوم می‌شود که از داستان چه فهمیده اند و اگر اشکالی باشد اصلاح می کنم. • در زنگ دینی کلاس سوم برگه ای دادم تا خاطره ی دیروز را بنویسند. با این عنوان که دیروز در مدرسه بعد از نهار تا زمان تعطیل شدن چه کردید و چه دیدید و چه شنیدید و چه فهمیدید! بعضی سه برگه نوشتند و بعضی چند خط. بخشی از وقت کلاس هم درباره ی ماه مبارک رمضان حرف زدیم؛ غیر از دانش آموزان ... و ... همه متمرکز و علاقه‌مند می‌نوشتند. دانش آموز ... منفی نگر است و دانش آموز ... در عین علاقه و توجه اش به من -یک ده تومانی هم عیدی به من داده- موجودی جالب و عجیب است. خدا توفیق دهد تا بتوانم یارش باشم و یاورش. • نماز بچه های پنجم دبستان، نسبتاً خوب گذشت. • در نماز کلاس چهارم، بین نماز درباره عظمت نماز گفتم و این که با چه کسی حرف می‌زنیم، که شنبه هم ان شاء الله همین را ادامه خواهم داد. • امروز جلسه ای داشتیم با آقایان ترقی و غفاری و نظافت دوست درباره ی ماه رمضان که خوب بود. لااقل آقایان غفاری و نظافت دوست تحریک خوبی شدند برای فعالیت بیشتر. * دوشنبه - 15 آذر 1378 – 27 شعبان المعظم 1420 – 6 دسامبر 1999 • به جهت استخر رفتن بچه ها، کلاس دینی نداشتیم و من حدود ظهر آمدم مدرسه جهت زنگ های نماز؛ خداوند توفیق دهد. • امروز عصر کنفرانس کلاس «بهداشت روانی» داشتم که مسلط نبودم. دعا کردم که ان شاءالله یا استان نیاید یا طوری شود که من کنفرانس را برای بعد آماده نمایم. جالب است که به لطف حق این گونه شد؛ بخش کنفرانس من را استاد سخن گفت و یکی و دو صفحه‌ای را قرار شد هفته ی آینده من بگویم. • ظهر نماز پنجم را خواندم. • وقت نماز سوم ها –طبق قرار قبلی- همه را به خواب دعوت کردم؛ آقایان محمدی و مرتضایی هم آمدند تا بچه ها بخوابند. نمازم را خوانده بودم اما کنارشان ایستادم به خواندن نماز قضا. می‌دانستم که تعدادی از بچه‌ها به من خواهند نگریست و احتمالاً .... • بعد از نماز اولین نفر از عبچه ها ، دانش آموز بزرگ خان بود که گفت آقا می شود من نماز بخوانم؟ بلند شد و وضو گرفت و به نماز ایستاد و بعد دانش آموزان مطهری و شهیدی و دبستانی و کم کم تعداد زیادی از بچه ها به نماز ایستادند و چه نمازهای فرادای زیبایی خواندند! لذت بردم. خستگی از تنم در رفت. • بعد از نماز به دانشگاه رفتم. یادم باشد قرار گذاشتم با خودم یک سوره ی «اسراء» بخوانم اگر مشکلی درباره کنفرانس پیش نیامد و البته که پیش هم نیامد. https://t.me/S_M_Kheradmand
- 1380 * یکشنبه – 18 آذر 1380 – 23 رمضان المبارک 1422 – 9 دسامبر 2001 • در زنگ دینی کلاس چهارم، از روی کتاب درس ۱۳ و ۱۴ و ۱۵ را که درباره ی مباحث کلی امامت و امام باقر علیه السلام بود خواندیم و راجع به نکات درس صحبت کردم. یکی از نکته‌ها این بود که: کتاب اصرار دارد امام باقر علیه السلام را در حال قیام و شورش معرفی کند و من این بحث را با توجه به روایتی که مربوط به لوح حضرت زهرا سلام الله علیها است که هر امامی مطابق وظیفه شان عمل می‌کنند توضیح دادم. این بحث ان شاء الله در جلسه ی نماز روز ۹٫۱۹ هم که نماز مشترک است بحث خواهد شد تا مطلب جا بیفتد. در آن جلسه به تنهایی ائمه‌ای که دست به قیام زدند نیز اشاره می‌شود. • تکلیف: نوشتن پرسش‌های درس ۳ به همراه پاسخ. نوشتن نکات مهم درس ۱۴ از متن درس. • در نماز کلاس چهارم دبستان اذان و اقامه و نماز و دعای بعد از نماز اجرا شد؛ بعد فردی به نام مسؤول پرونده ی نماز کلاس چهارم معرفی شد که لیست سفیدی به او دادم تا برای کسانی که مسؤولیتی در نمازخانه داشته‌اند علامت بزند تا آن ها که وظیفه ای نداشته اند از قلم نیفتند و کاری به اشان سپرده شود. • انتخاب مسئول با توجه به کامل بودن دفتر دینی انجام شد. برای وضوی فردا مسؤول‌هایی معرفی شد. • نماز عشای قضایی خواندم که هم چهار رکعتی باشد و هم بلند بخوانم، بچه‌ها هم فرادا اما نماز را همراه من خواندند. این شکل خود نوعی آموزش عملی برخی نکات نماز است. ضمن آن که من نماز را بلند می‌خوانم و اشکال‌هایشان برطرف می‌شود. مسؤولی در نمازخانه، نام متخلفین در هنگام اقامه نماز را یادداشت می‌کرد. متخلفین به تعداد باری که نامشان نوشته شود از مسؤولیت محروم می شوند. اینگونه هم در زمان هایی که خودم با بچه ها نماز می خوانم شرایط مدیریت می شود و هم داشتن مسؤولیت در نمازخانه امری مهم قلمداد می شود. https://eitaa.com/s_m_kheradmand
- 1379 * یکشنبه – 25 اردیبهشت 1379 – 9 صفر 1421 – 14می 2000 • برای کلاس های دوم دبستان، برنامه ی چهارشنبه را توضیح دادم و در این گستره شعر های کار شده را مرور کردیم. دعای فرج خواندیم و به سالن غدیر رفتیم. • در زنگ کلاس های سوم یکی از بچه ها داستانی را خواند. ورقه ی جدیدی دادم برای کار. کلاس های سوم موضوعات جالبی برای کار دارد؛ اما این طرح ها نفس گیر است و تنهایی هم نمی‌شود کار کرد. • با آقای ترقی درباره ی برگه های نوشته شده در چند روز تست بچه ها صحبت کردم و برگه ها را به ایشان تحویل دادم. درباره آقای ... که اضافه کردن وقت حضوریشان تا چیزی از ایشان خواسته نشود فایده ندارد و وقت را هدر می‌دهند تذکر دادم و این که ایشان برپاکننده ی بحث های سیاسی در مدرسه هستند؛ همچنین درباره این که با آقای هانی طلوع و سیدمرتضی نژادحسینیان مطرح کرده ام که طرح خود را درباره ی امور دینی سال آینده بدهند مشورت کردم. • با آقای مهندس حقیقی درباره برنامه روز چهارشنبه صحبت کردم و با آقایان مرتضایی و سیداحمدنژادحسینیان و طلوع درباره برنامه هایم در سال آینده؛ با آقایان کاویانی و هادی پور – معلمان سال دوم – هم درباره برنامه ی روز چهارشنبه هماهنگی هایی انجام دادم. • نماز چهارم دبستان را با مشاهده گری آقایان طلوع و نژادحسینیان برگزار کردم. برای بچه ها ماجرای لطف امام حسین علیه السلام را درباره فردی که بدهکار بود گفتم. • در پایان اشاره کردم که: بچه ها! حرف یکسال نماز خانه ما این است اگر کسی نماز بخواند و امیرالمؤمنین علی علیه السلام قبول نداشته باشد فایده ندارد. خیلی جالب بود که چند نفر از بچه ها مراجعه کردند و سوالاتی پرسیدند؛ معلوم شد ذهن‌ها تحریک شده اما مطلب ناقص منتقل شده است. باید سر کلاس نمازخانه سه‌شنبه توضیح دهم. • الان ساعت 17 است و در تاکسی هستم نزدیک سید خندان و به سمت منزل. کلاس آخر دانشگاه را نماندم. https://t.me/Kheradmand_S_M
- 1379 * دوشنبه – 24 بهمن 1379 – 18 ذی القعده 1421 –12 فوریه 2000 • در جلسه ی سی و سی و یکم دینی و قرآن دوم دبستان صلحا که در دو زنگ اول کلاس قرآن داشتم، آقای امیرحسین سهراب پور میهمان ما بودند که از بچه‌ها تک تک قرآن‌های تمرین شده در قرآن صبحگاهی را می‌پرسیدند و در جدولی که در اختیار داشتند علامت می‌زدند؛ ابتدا روخوانی پرسیده می‌شد و بعد حفظ قرآن. اصراری نبود که بچه‌ها یک تعداد خاصی را حتماً مطالعه کنند. هر کس هر میزان که می‌دانست می خواند؛ البته در پایان زنگ از بچه‌هایی که مسلط بودند برای کمک به آقای سهراب‌پور استفاده ‌شد. • در طی این دو زنگ کاغذی که نام سوره‌ها در آن نوشته شده بود در اختیار همه بود تا رنگ بزنند. قرار است این کاغذها بعداً توسط خود بچه‌ها بریده شود و در کنار تابلوی هواپیماهای یونولیتی قرار گیرد تا ببینند موشک هر کس تا چه میزان بالا می رود. در واقع هر کس قرآن‌های بیشتری از حفظ باشد موشکش بالاتر می‌رود. در این بین خودم تک تک بچه‌ها را صدا می‌زدم و دفترهایشان را بررسی می‌کردم. کسانی که دفترشان کامل بود یک کاغذ جدید طراحی می‌دادم با نقش «یا امیرالمؤمنین». به لطف الهی دو زنگ بسیار پربار و خوبی بود. • در این جا توضیح مشروح برنامه ی حفظ قرآن بچه ها به قلم آقای ناصر عباسی می‌آید: • با توجه به حد مناسبی که بچه‌ها از لحاظات درس قرآن رسیده‌اند، قرار بر این شد که کار حفظ سوره‌های کوچک قرآن را در کلاس جدی‌تر دنبال کنیم. در ضمن قبل از هر چیز قابل ذکر است که بچه‌ها از ابتدای کار قرآن صبحگاهی، که از سوره ی حمد و انتهای جزء سی شروع به کار کرده اند عملاً این سوره‌ها را که سه بار تکرار می‌شد حفظ می‌شدند. ولی برای پیگیری این‌ها از تابلویی که در کلاس دوم بود استفاده شد. هر یک از بچه‌های کلاس روی تابلو یک موشک دارد که با طناب مخصوصی بالا می‌رود. از ابتدای حرکت موشک به فاصله‌های ۱۰ سانتی‌متری به ۱۰ سانتی‌متر به ترتیب نام سوره‌ها از انتهای جزء سی‌ام قرآن زده شده است. هر کس سوره‌های بیشتری حفظ شود موشک او بالاتر می‌رود. بنابر برنامه‌ای که در کلاس دوم ریخته شده است در طول امسال تقریباً تا سوره بینه کار خواهد شد تا در سال سوم از سوره ی «بینه» به بعد پیش بروند، ان شاء الله. http://sm-kheradmand.com
- 1378 * دوشنبه – 12 مهر 1378 – 23 جمادی الثانی 1420– 4 اکتبر 1999 • صبح بعد از رسیدن به مدرسه گفتگوی کوتاهی با آقای ترقی و آقای امید در ارتباط با اتاق فوق برنامه داشتیم. در نماز خانه کمی فعالیت یَدی انجام دادم. کلاس دینی سوم «الف» و «ب»، سه تکه از شعر را در یک ربع آخر کلاس با بچه ها کار کردم و ادامه ی داستان را بیان نمودم. داستان ما از محل «دارالندوه» و ماجرای تلاش برای قتل حضرت‌رسول صلی الله علیه و آله و سلم شروع شده بود و تقریباً همگام مطالب کتابِ آقای سبحانی (فروغ ابدیت) پیش رفتیم. • یک برنامه ی نماز هم امروز با سوم ها داشتم که داستان را به رسیدن به مدینه پایان دادم. ماجرای مسجد و محله ی قبا در نزدیکی مدینه و بعضی اتفاقات در راه مدینه را هم گفتم و سه بخش شعر را هم را تمرین کردیم. آن چه در مورد برنامه ی نماز کلاس سوم ها به نظرم می رسد آن است که: سوم ها فعلاً چیزی به نام زنگ نماز نداشته باشند. بچه ها هنوز با هم بودن در یک سالن را برای نماز تجربه نکرده اند و این برای آن ها و من سخت است؛ نیاز به کارهای مقدماتی دارد. حداقل این که کمی باید کلاس مشترک را تمرین کنند. • به عنوان تکلیف به بچه ها گفته ام درس اول کتاب دینی را بخوانند و پرسش هایش را هم مطالعه کنند. تصمیم دارم در هفته آینده بخش اول کلاس را به مطالعه ی کتاب دینی، شعر و درسی از داستان‌های نماز بگذرانم و با شرایطی بچه ها را برای شروع برنامه ی نمازخانه آماده سازم؛ البته باید تا یکشنبه فکر کنم. • نماز پنجم امروز به تذکری درباره رکوع و قیام بعد از رکوع و اشاره مجددی به نظم و تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها گذشت. به نظرم رسیده در طی دو سه هفته ی آینده برنامه‌ای را آغاز کنم که در آن برای بچه های پنجم مهمان هایی دعوت کنم که نماز به جماعت خوانده شود و درضمن گفتگویی هم صورت پذیرد که البته موضوع صحبت را به مهمان پیشنهاد خواهم داد، ان شاالله. • درباره ی مُهرها و جمع جانمازها، نظم کفش ها، مکبر و پیش نماز هم باید توضیحاتی دهم و این که فرصت دهم هر سؤالی در مورد نماز و وضو دارند بپرسند و یا اگر خجالت می‌کشیدند صندوقی قرار بگذارم تا اگر حرفی دارند داخل آن بیاندازند. • اذان را باید یاد بگیرند با این تذکر که به زودی هر کسی را اعلام می‌کنیم باید بتواند اذان بگوید. در ضمن باید لیستی هم از سوم ها و چهارم ها و پنجم ها بگیرم برای وضوی بچه ها و درستی نماز هایشان. باید تلاشی انجام دهم که به کار سر و سامان دهد. به ذهنم رسیده تابلویی در نمازخانه داشته باشیم که روی آن تذکرات و بعضی حرف ها نصب شود تا بدون گرفته شدن وقت جهت بیان و توضیح، بچه ها بخوانند. • ان شاءالله فردا، یعنی سه شنبه که به مدرسه می روم می خواهم پیشنهاد برای دو نیروی جدید را در دبستان به آقای ترقی بدهم و مدارکی را هم که قرار بوده، به مدرسه تحویل دهم. بیمه را پیگیر باشم و اتاق فوق برنامه را هم بپرسم. • در میان این اندیشه ورزی ها طرح دعوت میهمانان برای پنجم ها برای خودم جالب بود. چرا که در حال داشتن نماز جماعت و داشتن یک مربی ناظر که خودم هستم و شنیدن نکاتی از میهمان که موضوع آن هم با پیشنهاد خود من است تا مسیر سخن روشن باشد، بر شکل ظاهری نماز هم نظارت دارم تا در حین نماز نسبت به درست قرار گرفتن مثلاً دستها و یا بدن هم تذکر دهم. • امروز در دانشگاه کلاس «بهداشت روانی» و«اصول روانشناسی بالینی» داشتیم. کلاس آقای دکتر طباطبایی که ... قربان امام زمان بروم! اما کلاس دکتر برجعلی امروز پربار و سنگین بود. بعد از کلاس با ایشان صحبت داشتم و گفتم که در مدرسه ام و ایشان تشویق کردند. • از خدا می‌خواهم مرا در کسب علم روانشناسی موفق گرداند تا با تسلط بر این دانش بتوانم خدمات خوبی داشته باشم. انشاالله. • شب سری به پدربزرگ و مادربزرگ زدم و بعد به منزل رفتم؛ شام شیربرنج خوردم و گفتگویی تلفنی با ناصر آقا عباسی داشتم. https://www.aparat.com/sm.kheradmand
- 1379 * چهارشنبه – 18 آبان 1379 – 11 شعبان المعظم 1421 – 8 نوامبر 2000 • امروز جلسه ی هفتم از کلاس دینی و قرآن و نماز دوم دبستان بود؛ ابتدای زنگ داستانی درباره ی تولد امام زمان علیه السلام به صورت اشاره بیان کردم. یعنی ابتدا به ظلم خاندان عباسی نسبت به اهل بیت علیهم السلام اشاره کردم و بعد به حضور حکیمه خاتون علیها السلام در منزل امام عسکری علیه السلام و بعد تولد امام عصر را به اجمال و ملاحظات لازم بیان کردم. بعد با بچه‌ها سرودی را که تمرین کرده بودیم آماده شدیم و رفتیم به سوی جشن بچه‌های دبستان. موقعی رفتیم که مولودی خوانی بود و بچه‌های دوم انتهای سالن نشستند. بعد آمدیم روی سن ایستادیم و سرود خواندیم، و معلم راهنمای کلاس اول به هر کدام از بچه‌های ما شاخه گلی داد و تقدیر نمود. برای بچه‌ها جالب و تجربه به یاد ماندنی بود؛ الحمدلله. http://sm-kheradmand.com