eitaa logo
کانال سیدمحمد خردمند
281 دنبال‌کننده
1هزار عکس
111 ویدیو
163 فایل
سیدمحمد خردمند
مشاهده در ایتا
دانلود
Elm_dar_asre_zohor_192.mp3
7.01M
(22) در پیام رسان ایتا علم در عصر ظهور! .... https://t.me/S_M_Kheradmand
- 1 حوزه‌ه ی دیگری كه عفّت در آن مطرح می‌شود، زبان انسان است. این عضوِ بَلاخیزِ انسان می‌تواند زمینه‌ی نفی عفّت و تحریك شهوت را فراهم كند. اهل عفّت می‌كوشند با كنترل زبان خود اجازه‌ی سَر برآوردن شهوت را ندهند. در این زمینه مناسب است به روایت حساسی اشاره شود. جناب ابوبصیر از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهما السلام می‌گوید: به زنی قرائت قرآن را می‌آموختم. پس با او شوخی و مزاحی كردم. وقتی خدمت امام باقر علیه السلام رسیدم حضرت (با عتاب) فرمودند: به آن زن چه گفتی؟ من (از خجالت) چهره‌ی خود را پوشاندم. حضرت فرمودند: هرگز به سوی او باز نگرد (حرعاملی،1409ه.ق،وسایل الشیعه،ج20،ص198). توجه شود كه در این روایت دو نكته نهفته است: نخست این كه حضرت علیه السلام ابوبصیر را بازخواست كرده‌اند كه چرا لغزیده و با زن نامحرم شوخی نموده است؛ مسلماً شوخی با نامحرم در بستر گفت و گوی صمیمانه شكل می‌گیرد و رابطه‌ی طرفین را گرم می‌كند. این امر مُنافی با عفّت است چون عفّت یعنی وانهادن زمینه‌های تحریك شدن و این كار خود مصداق تهیه‌ی چنین زمینه‌ای است. نكته‌ی دوم آن که حضرت علیه السلام به ابوبصیر دستور می‌دهند كه دیگر پیش آن زن باز نگردد. چرا؟ آیا نمی‌شد ابوبصیر با حفظ جدیت و بدون مِزاح، دوباره تعلیم قرآن را به آن زن ادامه دهد؟ به نظر می‌رسد سِرّ این بازداشتن آن باشد كه مزاحِ مذكور زمینه‌ی قرابت میان دو نامحرم را فراهم كرده است و پس از آن تجربه، احتمال تكرار تجربه‌های بعدی و تقویت خطر بالا رفته است. به همین خاطر، حضرت، ابوبصیر را از بازگشتن به نزد آن زن نهی می‌كنند تا به این ترتیب، عفّت را در او رشد دهند و بستر شهوت‌انگیزی را برچینند. این مسأله وقتی حساسیت بیشتری می‌یابد كه بدانیم ابوبصیر (در آن زمان) نابینا بوده است، یعنی از دیدن چهره‌ی آن زن ناتوان بوده اما تأثیری كه شوخی و خنده با نامحرم در دل می‌گذارد ارتباطی با بینایی یا نابینایی ندارد. آدمی تا این حد تأثیرپذیر و زیر پای او تا این حد لغزنده است كه خنده‌ی نامحرمی می‌تواند دلش را بلرزاند. پس چرا با زبان خود، مقدمه‌ی این لرزش را فراهم كند؟ ترس از عذاب الهی، انگیزه‌ای مناسب برای حفظ عفّت است، چرا كه لذت آنی را نباید به قیمت بدبختی و مشقت عِقاب الهی خرید. درباره‌ی شوخی با نامحرم نیز وعده‌ی عذاب الهی به این صورت داده شده است: «مَن فاكَهَ إمرَأةً لا یَملِكُها، حَبَسَهُ اللهُ بِكُلِّ كَلِمَةٍ كَلَّمَها فِی الدُّنیا ألفَ عامٍ» (حرعاملی،1409ه.ق،وسایل الشیعه،ج20،ص198). هر كس با زنی كه اختیاردارش نیست (یعنی‌ اجازه ی سخن گفتن شهوانی با او را ندارد) شوخی كند خداوند به ازای هر كلمه‌ای كه در دنیا گفته، هزار سال محبوسش می‌كند. در فرایند تربیت عقلانی و پیشگیرانه، متربی باید طرز سلوك با نامحرمان را یاد بگیرد. نقطه‌ی مهمّ این یادگیری، الگوگیری است. اگر متربی ببیند مربیانش اهل این گونه رعایت‌ها نیستند نمی‌توان انتظار داشت كه او این تقیدها را داشته باشد. یاد گرفتن نحوه‌ی رفتار با نامحرم، واكسینه كردن متربی نسبت به آفات ارتباط صمیمانه با نامحرم است. عفّت در واقع، صورت مسئله را پاك می‌كند و نقش صیانتی ایفا می‌نماید و این همان است که ما در تربیت کودکان و نوجوانانِ مقاوم در برابر لغزش های جنسی نیازمندیم. برگرفته از کتاب منتشر نشده ای به اهتمام سیدمحمد خردمند، در موضوع . https://t.me/S_M_Kheradmand
محور حرکت امام حسین علیه السلام برگزار شده در پنج شنبه و جمعه، 12 و 13 مرداد ماه 1402 حقیقت تأمل و تحقیق در ماجرای شهادت حضرت ارباب، سیدالشهدا علیه السلام یک امر چند روزه و جند ساعتی نبوده و نیست. جوانب مختلفی هم دارد. گویندگان و نویسندگان تحلیل گران این وادی هم کم نیستند. اما من می کوشم برای هر سخنرانی و برنامه ای بر دانش و یادداشت های قبلی ام بیفزایم و سخنم را دقیق تر و مستند تر عرضه بدارم. الحمدلله این برنامه هم که در منزل جناب آقای چیت ساز برگزار شد، مورد استقبال و توجه قرار گرفت. هر چه هست لطف امام عصر علیه السلام است. از نکته های این مجلس آن بود که یکی از آشناسان قدیمی مرحوم پدرم با شنیدن فامیلی خردمند (بدون آن که بدانند بنده فرزند چه کسی هستم) از آشنای قدیمی شان در بازار یاد کردند و وقتی من گفتم مرحوم شده اند برایشان طلب مغفرت کردند؛ پدر! جایت خالیست! ... http://sm-kheradmand.com/Seminars/Archive/lang/Fa.aspx
- 1375 * یکشنبه 13 آبان ماه 1375 - برابر با 21 جمادی‌الثانی 1417 . ظهر رفتم شرکت آقایانِ زرین و با آقا علیرضا زرین در مورد کار در مدرسه به گفتگو پرداختم. ایشان تأکید خود را طبق معمول بر آن داشتند که «طرح بده و کارکن!». من را به فکر وا می داشتند: «اگر 1 دقیقه در مدرسه باشی و کار کنی بهتر از آن است که 1 ساعت باشی و کاری انجام ندهی!» * روز دوشنبه 14/8/1375 - برابر با 22 جمادی‌الثانی 1417. شب گذشته‌ فکر بسیاری در مورد صبحت های علی آقای زرین کرده بودم و با این اندیشه که چه به آقای بنکدار بگویم و یا چه بشنوم و یا چه خواهند گفت خود را به مدرسه رسانیدم. اول رفتم که کلید درِ سالن را بگیرم که آقای مرتضوی را یافتم. بعد به آقای بنکدار گفتم: می‌شود امروز 20 دقیقه وقت به من بدهید. گفتند: امروز خیلی کار دارم! آیا کار فوری فوتی است؟ گفتم: نه، فوتی نیست. منتظر شدم، گفتم چهارشنبه وقت دارید: گفتند: ...!..! چهارشنبه ...؟!! و بعد جوابی ندادند. مقداری معطلم کردم و بعد گفتند: حالا هستم! پیش خودم گفتم این شد جواب؟! ... رفتم پایین؛ در باز شد و آقای مرتضوی رفتند که کاری کند. با بچه‌ها مشغول بازی شدیم. کم کم نوآموزان آمدند. مصطفی خوشدل (نوآموز) بد اخلاقی و گریه می‌کرد و تمام کار امروز روی ساکت کردن او ‌گذشت! کلاسِ برش کاغذ، کلاس بازیِ فوتبال، تغذیه و بعد هم داستان تصویری. امروز برنامه‌ها به من نچسبید چون مدام در فکر گفتگو با آقای رحیم بنکدار (مدیر مدرسه) و موضوع‌هایی که می‌خواستم با ایشان طرح کنم بودم. بعد از کلاس‌ها به دنبالشان رفتم ولی نیافتمشان؛ کمی ناراحت شدم؛ بعد ناهار نخورده، وضو گرفتم و با یکی از سرویس‌ها آمدم تا حسینه ارشاد و از آن جا رفتم دبیرستان فرهنگ؛ امروز دوشنبه است و آن جا زیارت آل یس برپاست. آن چه می‌خواستم به آقای رحیم بنکدار بگویم برای خودم فهرست کردم: 1.‌ من با روابط نیکم با بچه‌ها راضی نمی‌شوم، با آن که لذت زیادی می‌برم ولی می‌خواهم کار انجام دهم. کاری که بگویم این فعالیت دیروزم بوده و فعالیت امروزم این است. 2. درست است که کار شیرین است ولی من نمی‌توانم این گونه کار را ادامه دهم؛ من از جهت کاری طوری هستم که مثلاً در هفته می توانم 6 ساعت در صلحا باشم و کار کنم، ولی اگر بخواهم وقتم را وقف مدرسه کنم کار، سخت می شود! من بهتر از یک مربی تمام وقت می‌توانم از وقتم استفاده کنم. 3. من دریافته ام که سِمَتِ مربی گری در اصل کار نیست! ... باید بدانم چه کردم و چه نتیجه داد. 4. با این توضیحات چه صلاح می‌دانید؟ آیا کار بخصوصی در پیش دبستانی هست که بپذیرم، بیایم، آن را انجام دهم و بروم یا از این بخش به جای دیگری منتقل شوم و یا از خدمتتان مرخص شوم. https://eitaa.com/s_m_kheradmand
تحلیلی بر واقعه ی عاشورا دو جلسه سخنرانی جناب آقای دکتر محمدهادی قندهاری که در پایان یکی از جلسات پرسش و پاسخ مفصلی هم صورت می گیرد. این دو جلسه را در مرداد 1402 شنیدم و یادداشت برداری کردم. (بیش از 2 ساعت) با توجه به تحقیقات و مطالعاتی که در این زمینه داشته ام در ارتباط با برخی فرمایشات ایشان صحبت دارم. https://eitaa.com/s_m_kheradmand
بسم الله الرحمن الرحیم المستغاثُ بِکَ یا صاحب الزمان سایت و کانال های منتسب به سیدمحمد خردمند، معرف بخشی از تلاش های علمی - فرهنگی و یا خاطرات و رویکردهای یک فرد است. فردی که نه ادعای کمال دارد و نه سخن و قلم خود را تمام می داند؛ اما با حسن ظن به لطف الهی گونه ای از کوشش ها و آموخته هایش را به امیدِ استفاده و مفید بودن و نوعی نظم بخشی به داشته ها و یافته هایش عرضه می نماید. خواسته است کمترین غلط را داشته و بهترین را تقدیم کند اما ...! در برابر تذکرات و توجّهاتی که عرضه می شود او خود اولین مخاطب و گاه توبیخ شونده است و البته از همگان می خواهد در مواجهه با هر ابهام و خطایی با مشخص نمودن مطلب مورد نظر (اعم از فایل صوتی یا متن ارسالی) او را در زلال تر ساختن مطالب یاری رسانند. ممنون شما 🌹 آدرس کانال سیدمحمد خردمند در تلگرام: https://t.me/S_M_Kheradmand آدرس کانال سیدمحمد خردمند در بله: https://ble.ir/S_M_Kheradmand آدرس کانال سیدمحمد خردمند در ایتا: https://eitaa.com/s_m_kheradmand آدرس سایت شخصی سیدمحمد خردمند: http://sm-kheradmand.com خدایا چنان کن سرانجام کار تو خوشنود باشی و ما رستگار
- 1402 سه شنبه – 1402/5/17 – 21 محرم (1) 1445 • قبل از نماز صبح یک خواب جالبی دیدم! خواب مرحوم جهانگیرخان قشقایی، استاد آیت الله بروجردی و بزرگانی دیگر. پدرم هم بودند و عالمانی دیگر که هیج کدام قبا و عبا و عمامه نداشتند. • جهانگیرخان در حالت احتضار بود و من در کنار دست ایشان؛ پرسیدم: «چه شد که شما به این مرتبه رسیدید؟» دیگران دوست داشتند سوالاتی دیگر بپرسند، بعضی هم ساکت بودند و به ما می نگریستند و ظاهرا صدای من بر صداهای دیگر غالب بود. جهانگیرخان کلماتی فرمود که برایم مبهم بود؛ می دانستم که آخرین لحظات عمر ایشان است؛ دم دریچه ای بودیم که به نظر می رسید بعد از جان دادن از آن عبور خواهند کرد و به دنیای دیگری می روند. پدرم سمت چپ من ایستاده بودند و ایشان را نگاه می کردند. عالمانی که آن سوی بدن و روبروی من ایستاده بودند چشم از صورت جهانگیرخان بر نمی داشتند؛ من مجدد سوالم را تکرار کردم و ایشان در حالی که به من نگاه می کردند با صدایی لرزان و مبهم گفتند: ....! مرحوم شیخ عباس قمی مؤلف کتاب مفاتیح الجنان در احوالات ایشان چنین بیان می‌کند: حکیم قشقایی عالمی جلیل و فاضلی دانا بود که در علوم معقول و منقول و در عرفان به کمال رسیده بود. او در علم و عمل به جایی رسید که بزرگان از شهرهای دیگر به حوزه درسش می‌آمدند. https://ble.ir/S_M_Kheradmand
- 1382 * جمعه - 1382٫۱٫۱ – 17 محرم الحرام (1) 1424 بسم الله الرحمن الرحیم. السلام علی المهدی و علی آبائه المعصومین علیهم السلام. سال ۸۲ هم آغاز شد اما با یک ویژگی استثنایی؛ یک ویژگی که اصلاً سابقه نداشت و شیرینی و جالبی آن نیز تکرار نشدنی است! آغاز سال ۱۳۸۲ در کنار همسرم در شهرستان دماوند! ساعت ۴:۲۹ صبح. دقایقی پیش از اذان صبح روز جمعه. با داشتن یک همراه، که انشاءالله به لطف الهی و عنایات صاحب الزمان علیه السلام خواهم توانست زندگی پرنورتر و پربرکت‌تری داشته باشم و دست در دست یار زندگی ام کمر به نوکری و خدمتگزاری آستان اهل بیت علیهم السلام بربندم. هر چه داریم به لطف وجود مقدس عزیز زهراست که ان شاءالله مشمول دعاهایش باشیم. گرچه هنوز گرفتار سربازی هستم و البته مشغولیت‌های طبیعی در آغاز زندگی مشترک ولی تصمیم دارم ان شاءالله نسبت به موارد زیر توجه و برنامه ی جدی تری داشته باشم: ترک نشدن دعای عهد در هر روز؛ هفته‌ای یک جلسه اعتقادی با همسرم، هفته‌ای ۱۰ ساعت مطالعات دینی؛ هفته ۱۰ ساعت مطالعات روانشناسی. دماوندیم. تا کمی قبل از ظهر استراحت؛ تبریک سال نو به دوستان و اقوام و اولین سالی که به مادر و پدر همسرم تبریک می‌گویم. عصر کمی بازی و استراحت. با همسفری ها رفتیم به چشم اعلی. دادن عیدی همسرم در اولین سال چیزی است که پدر و مادرم و من با هم تقدیمش می‌کنیم. فردا صبح عازم تهرانیم. ان شاءالله تعالی. هفته ی گذشته دعای عهد ترک نشد و یک شبانه روز هم نماز قضا خواندم و زیارت حضرت رضا علیه السلام را در برنامه داشتم. * شنبه - 1382٫۱٫2 – 18 محرم الحرام (1) 1424 صبح بعد از نماز صبح صبحانه خوردیم و با همسرم (دوتایی) رفتیم پیاده‌روی. بعد از مدتی زنگ زدند که همه ی همسفری ها منتظر ما هستند. حرکت به سوی تهران. منزل پدر خانم کار زیاد داشتیم اما ناهار را منزل پدر و مادرم بودیم. عیدی همسرم گردنبند و دستبندی بسیار زیبا؛ مبارکش باشد. عصر بعد از نماز مغرب و عشاء رفتیم به سوی مشهد مقدس. روز پرکاری بود. https://ble.ir/S_M_Kheradmand
سخنرانی های دهه ی اول محرم 1388 ارائه شده توسط آقای سیدمجتبی حسینی شرح برخی از قسمتهای زیارت جامعه بود و حدود 6 ساعت برای شنیدن این مجموعه زمان گذاشتم؛ آبان 1388. تذکرات خوب هم در میان صحبت ها بود اما سبک کلی سخن را نپسندیدم. http://sm-kheradmand.com/Recommended/section8/section12/page1/lang/Fa.aspx
تصویر ناسا از مشتری و بزرگ‌ترین قمرهایش در زیر نور ماه https://t.me/S_M_Kheradmand