هدایت شده از کانال : مؤسسه فرهنگی«سعا»
@saapoem1447
هوالحکیم
تقدیم :به روح آقام، آقاسید علی اکبر موسوی «ره»و روضه های خاطره انگیزش🌷🌴
✍️الهام📚
گفت: «هیهات»که«ذلت»ببردنام ازمن!
یا خطر نیز برد، فرصت آرام از من
چشم خورشید مگر کور شود، تا بیند
شب ستانده ست دراین معرکهها کام ازمن!
پرتوافشان ترازآن چشمهی نورم ، که سحر
آسمان شعله گرفته ست، فقط وام از من
گفت و خوش گفت: بیا در صف عاشورا باش
عشق با تو، خطر مسلخ و فرجام از من!
* *
... سالهارفت وگذشت ازپی هم، تاآمد
آن که میبرد، سحر خاطرهی شام از من
کربلا در سخنش، مشتری دیگر داشت
هر که میگفت، ببر در دل خود نام از من
دید چون سمت تماشای مرا، با من گفت:
شوق پروازهرآیینه ز تو، بام از من!
ملکوتی که شکفت از دم میخانهی او
برد در خلسهی می، نشوهی صد جام از من
سالها رفته، هم او رفته، همی گلبانگش
لیک مشکل ببرد فاصله، الهام از من📚
مکتب شعرامامیه
سیدعلی اصغرموسوی
1385- قم
#سیدعلی_اصغر_موسوی
درود بر استاد اسماعیلی.
نظر من بنده نیز همین است. مگر نظام اربابرعیتیست که ... .
سلام خدا بر اسوهی آزادگان و سالار شهیدان. 🌹
🔷🔸 امامُ صادق علیهالسلام:
لاتَنْظُرُوا في عُيُوبِ النّاسِ كَالْأرْبابِ وَانْظُرُوا في عُيُوبِكُمْ كَهَيْئَةِ الْعَبـْدِ.
ارباب گونه به عيوب ديگران ننگريد، بـلكه چـون بنـده اى متـواضع، عيب هاى خود را وارسى كنيد.
[تحف العقول/ 295]
#حدیث_روز
┄┅┅❅🌸❅┅┅┄
@roozaneha
سلام علیکم و رحمت الله
عزیز ارجمند جناب دکتر نعمتی عزیز
در حدیث فوق از حضرت امام صادق علیه السلام حتی طعنه به کلمه «کَالْاَرباب» را می بینید☝️
در اینجا به وضوح روش و منش اربابان در حدیث حضرت امام صادق علیه السلام فرزند امام حسین علیه السلام سیدالشهدا آمده است و مصداق خوبی برای نتیجه گرفتن است!
متعجب از رفتار جماعت مداح (به دلیل عدم اشراف به بار معنایی لغات) نمی شوم، بیشتر از عملکرد «وعاظ روحانی ملبس» هستم که چگونه این لغت را در منابر و میکروفون و تریبون و رسانه های صوتی و تصویری جا انداختند؟!
آن هم «ارباب بی کفن»!!!
یعنی : عریان!
بعد تصور کنید انسان در عالم خیال و ذهن تکوینی اش مشابه سازی کرده و متصوّر شود؟!
الا لعنة الله علی القوم الظالمین والفاسقین 🏴
هدایت شده از کانال : مؤسسه فرهنگی«سعا»
@saapoem1447
هدیهی زیبا 💐🌷
به:جناب عَمرو بن جناده انصاری (ره)
هدیه شد دسته گلی، از همه گلها خوش تر
به سزاوارترین مادر عاشورایی
آتشین، سرخ، که خورشید ز خلوتگاهش
با تبسم نظری کرد بر آن زیبایی
*
مادر، آن هدیه به میدان شهادت پس داد
گفت: از آن چه که دلتنگ شوم، دل کندم!
من که پرواز پسر، در دل توفان دیدم
لنگر مهر خود از دامن ساحل، کندم
*
یازده سال به پرواز پسر اندیشید
تا مگر اوج بگیرد، برود بالاتر !
مثل آزاده ترین سرو به بی همتایی
«عَمرو» او جلوه کنان، قد بکشد زیباتر
*
آن پسر قامت خود را به تمامی افراشت
تا کسی در پی اسطوره نگردد، آنجا
یا دلش خواست اگر باور خود را سنجد
باز دنبال بسی، سوره نگردد آنجا
*
فارغ از دغدغهی کودکی اش، مردی شد
رفت، تا مثل پدر، او به سعات برسد
عشق مادر سبب عشق خداوندی شد!
رفت، تا تشنه، به دریای شهادت برسد
*
صحنهی اوج پسر، آه عجب زیبا بود!
موج زد در دل مادر، غم و شادی با هم
گفت: مادر به فدای تو، عزیزم، ای کاش!
من به جایت ،دم آخر، به زمین میخوردم.
مکتب شعر امامیه
سیدعلی اصغرموسوی
قم ١٣٨١/١/١٠
هفدهم محرم
.🌷 تقدیم به روح بلند بانو بحریه بنت مسعود خزرجی مادر عمرو بن جناده انصاری نوجوان شهید در روز عاشورا./ ... . توضیح: لشکر کوفه بعد از شهادت این نوجوان مظلوم، سر او را بریده و به سمت خیمه ی مادر پرتاب کردند که مادر ضمن عودت سر گفتند: چیزی را که در راه خدا داده باشم، پس نمی گیرم!🌷
@saapoem
t.me/saapoem
بارقهی عشق
نذر حضرت قاسم(ع)
قافلهی اشک من، باز به دریا رسید
آینه بر آب زد، فصل تماشا دمید
ساحل موّاج عشق، کشتی دل را شکست
موج تلاطم به دل، غربت غم آفرید
اشک من آیینه شد، تا که ببینم در آن:
بارقه ای را که زد، بر شب ظلمت، نوید!
نوبت آزادگی، خورد رقم با جنون
حضرت عاشق، قلم روی سخنها کشید
سرو، چرا میزنی لاف، ز آزادگی!
نخل شهادت کنون، تا به ثریّا رسید
*
این که به میدان زده، پرچم عشق و شعور
آینهی حیدر است، شد به تجلّی پدید
این که نگاهش فقط، جانب چرخیدن است
میل شهادت چنان، کرده دلش را شهید –
خالی از احساس غم، مست تماشا شده
می رود از حال خود، شعله به هر جا که دید
روشنی سوسن اش، لالهی سرخ تنش
بار دگر میدمد، در دل صبحی سپید🌷
مکتب شعر امامیه
سیدعلی اصغرموسوی
قم - ١٣٨١/١/١
"" "" "" "" ""
نوجوانی مثل گل🌷
نذر حضرت قاسم(ع)
پیش میآید، ولی آشوب دریا، پیش روش
مثل شبنم، مثل گل، دشتی تماشا، پیش روش
با بهاری که گرفته خو، به صبح قامتش
بی اثر بادا، خزان سرد دنیا، پیش روش!
پیش میآیند، صیادان فرصت، ای دریغ!
موج خواهد زد در این سیلاب، دریا پیش روش
*
باغبان لحظههای سبز، در اندیشه است
اشکها را میفشاند، باز تنها، پیش روش
هر چه در هستی تماشا کرده، زیبا بوده است
جلوهزاری تازه گشته باز زیبا، پیش روش:
نوجوانی مثل گل، مثل سپیده، مثل آب
می کشد، تصویر نابِ تا خدا را، پیش روش!
مکتب شعر امامیه
سیدعلی اصغرموسوی
قم - محرم١٣٧٨
#سعا
#saapoem
@saapoem
🌹ققنوس عاشق 🥀
رفت و آغوش به آغوش تماشا وا کرد
در دل حادثه فریاد زنان، غوغا کرد
پیکر زخمی خود را به تماشا، سوزاند
مثل ققنوس که آغوش به آتش، وا کرد!
صحبت از یک زن دریا دلِ دریا روح است
که به همراهی همسر، گذر از صحرا کرد
سخن از وحدت محض است که در توفانها
قطره کوچید و شتابان سفر دریا کرد
قدرت عشق چنان جاذبه انگیخته بود
لیلی غرق جنون، راه حرم، پیدا کرد
همسر پاک "وهب" طاقت دوریش نداشت!
سهم آیینۀ خود، قامت عاشورا کرد 🌷🌴
مکتب شعردینی درایران
مکتب شعرامامیه
سیدعلی اصغرموسوی
قم-1381/8/1
#عاشورا #کربلا #همسر_وهب #شهیده🌷🌹 #وهب_بن_عبدالله_کلبی
تقدیم شده به: شهیده مظلومه همسر وهب بن عبدالله کلبی(ره)🌹
هدایت شده از کانال : مؤسسه فرهنگی«سعا»
@saapoem1447
زمان:
حجم:
6.79M
سلام علیکم و رحمت الله و برکاته
گله ای در باره رفتار و گفتار و عملکرد برخی از مخاطبان در طول ۳۰ سال گذشته
خالی از لطف نیست گوش دادنش!
درپناه حضرت حق جَلّ جلاله الشریف باشید ان شاء الله ☝️🌷🌴🏴⬅️📚🏴
هدایت شده از کانال : مؤسسه فرهنگی«سعا»
@saapoem1447
22.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷🌴🏴🇮🇷
کانال انجمن پژوهشگران ادبیات دینی ایران
🏴🇮🇷🌷🌴
هدایت شده از سید علی اصغر موسوی - سعا saapoem
هَیهات مِنّا الِذّله:
در نژندین چامه ات، دَم ازرخ جانان نزن!
کور مادرزادی، آهنگ َمهَ تابان نزن!
شاعر از توصیف حق بر اوج مطلب می رسد
تو سراپا نقص قالب، تکیه بر اوزان نزن!
شرّ مطلق : قوم شیطان درتمام هستی اند!
سکّه نُصرت به نام آل بوسفیان نزن!!
هر چه ذلّت در قلم داری نثار اولیاست؟!
دَم فرو بند و دَم از خون گلو، آسان نزن!
آن که درتدبیر"خندق" روز عاشورا نوشت
کاش می گفت:این چنین دادازلب عطشان نزن!!
حرمله (لعن) وقتی که زد،"اصغر"کنارخیمه بود!
این همه دَم از حضورش در دل میدان نزن!!!
"التماس آب!" آن هم از سپاهی بی شرف؟!
حرف این ننگ مبادا، با شَهَ خوبان نزن!
"یا سخن دانسته گوی ای مرد عاقل، یا خموش!"
در بساط نکته دانان، تکیه بر دَستان نزن!!
عترت و قرآن، نُصوص و مِنهج پیغمبرند(ص)
تهمت درماندگی بر حضرت قرآن نزن!
چون که فرموده ست در شأن ائمه: إنّما...
جملگی مصداق ایمان را، محک با جان نزن!
جانِ جانانند هر یک، در مصاف خیر و شّر
خیر مطلق را تلنگر در پی عنوان نزن!
با"سعا"همراه شو،داری توانِ شعرونثر!!
جاهلانه، دَم از اوراقِ گهرافشان نزن!
مکتب شعر امامیه
مکتب شعردینی درایران
سیدعلی اصغرموسوی
قم - ٢٣ تیر١۴٠٣
٧محرم ١۴۴۶
#یاحسین #عاشورا #هیهات_منا_الذله #هیهات_من_الذله
#حضرت_علی_اصغر
#سعا #استاد_سعا
#بصیرت #مکتب_امامیه #حوزه_علمیه
#saapoem
@saapoem
https://eitaa.com/saa_institute
#استاد_سید_علی_اصغر_موسوی
#شعر_حرفه_ای #غزل_عاشورایی
#شعر_قم #شاعران_قم #شعر_دینی #شعر_آیینی
#سیده_فاطمه_معصومه_موسوی
#مکتب_شعر_دینی_ایران
#مکتب_شعر_امامیه
هدایت شده از کانال : مؤسسه فرهنگی«سعا»
@saapoem1447
هوالعلیم
هَیهات مِنّا الِذّله:
در نژندین چامه ات، دَم ازرخ جانان نزن!
کور مادرزادی، آهنگ َمهَ تابان نزن!
شاعر از توصیف حق بر اوج مطلب می رسد
تو سراپا نقص قالب، تکیه بر اوزان نزن!
شرّ مطلق : قوم شیطان درتمام هستی اند!
سکّه نُصرت به نام آل بوسفیان نزن!!
هر چه ذلّت در قلم داری نثار اولیاست؟!
دَم فرو بند و دَم از خون گلو، آسان نزن!
آن که درتدبیر"خندق" روز عاشورا نوشت
کاش می گفت:این چنین دادازلب عطشان نزن!!
حرمله (لعن) وقتی که زد،"اصغر"کنارخیمه بود!
این همه دَم از حضورش در دل میدان نزن!!!
"التماس آب!" آن هم از سپاهی بی شرف؟!
حرف این ننگ مبادا، با شَهَ خوبان نزن!
"یا سخن دانسته گوی ای مرد عاقل، یا خموش!"
در بساط نکته دانان، تکیه بر دَستان نزن!!
عترت و قرآن، نُصوص و مِنهج پیغمبرند(ص)
تهمت درماندگی بر حضرت قرآن نزن!
چون که فرموده ست در شأن ائمه: إنّما...
جملگی مصداق ایمان را، محک با جان نزن!
جانِ جانانند هر یک، در مصاف خیر و شّر
خیر مطلق را تلنگر در پی عنوان نزن!
با"سعا"همراه شو،داری توانِ شعرونثر!!
جاهلانه، دَم از اوراقِ گهرافشان نزن!
مکتب شعر امامیه
مکتب شعردینی درایران
سیدعلی اصغرموسوی
قم - ٢٣ تیر١۴٠٣
٧محرم ١۴۴۶
#یاحسین #عاشورا #هیهات_منا_الذله #هیهات_من_الذله
#حضرت_علی_اصغر
#سعا #استاد_سعا
#بصیرت #مکتب_امامیه #حوزه_هنری
#saapoem
@saapoem
https://eitaa.com/saa_institute
#استاد_سید_علی_اصغر_موسوی
#شعر_حرفه_ای #غزل_عاشورایی
#شعر_قم #شاعران_قم #شعر_دینی #شعر_آیینی
#مکتب_شعر_دینی_ایران
#مکتب_شعر_امامیه
هدایت شده از کانال : مؤسسه فرهنگی«سعا»
@saapoem1447
(ملاحسن نخود بریز)↘️
در خواب شهید کربلا را
دیدم که ز دیده اشکریز است
گفتم: زِ غمت ای آن که تا حشر
هر چشم ز گریه چشمهخیز است
ما بر تو همی چکیم کوکب
چشم تو چرا ستارهریز است؟
باز ابنِ زیاد در جدال است؟
یا شمر شریر در ستیز است؟
گفتا نه، ننالم از اَعادی
بر من زِ اَحباب رستخیز است
خاصه خرکی که در تکایا
هر شام و سحر به عَر و تیز است
رسوایی آلِمصطفی را
منبر منبر به جست و خیز است
پشت سر اهلبیت زارم
چون غارتی از پی گریز است
گاه در کوفه گهی به شام است
گاهی به مدینه گه حَجیز است
گاه گوید عابدین غلام است!
گاه گوید فاطمه کنیز است!!
در کینهی ما چنان که گویی
جنگ اُرُس است و اِنگریز است
صوت خشناش ز خنجرِ شوم
چون خنجرِ شمر تند و تیز است
گفتم: به فدایت، این سخنها
بر تو ز کدام بیتمیز است؟
این ..... از کدام پشت است؟
این ..... از کدام هیز است؟
مولود وی از چه مرزوبوم است؟
شغلاش چه و نام او چه چیز است؟
آهی ز جگر کشید و گفت: آخ
ملاحسننخودبریز است!!!😊☺️ ↗️
✅میرزا رحیم یغمای جَندَقی
(۱۱۶۰ – ۱۲۳۸) متخلص به« یغما» 📚
***
🌷🌴🏴