eitaa logo
مؤسسه فرهنگی، هنری «سَعا»
30 دنبال‌کننده
580 عکس
223 ویدیو
17 فایل
هوالجمیل،کانال مؤسسه فرهنگی،هنری(سرشت عشق ابد)"سَعا"،فعالیت درزمینه تالیف و تدوین پژوهش های ادبی،هنری،رسانه ای واجتماعی
مشاهده در ایتا
دانلود
📝"ابومحمد اشعث بن قیس کِندی (لعنه الله علیه)"پلیدترین عنصربی دین منافق در زمان خلافت ،امامت و امارت حضرت علی (ع) برجهان اسلام، به شمار می آید ! اشعث و خانواده اش به اندازه یک لشگر5000 نفری به آرمان های "تشیع" علوی خسارت زدند! علاوه بر"شهادت امام علی (ع)،امام حسن (ع)وامام حسین (ع) ،حضرت مسلم (ع) و شیعیان دیگراز جمله شیعیان کوفه در مخالفت باقیام های:مسلم.امام حسین (ع)وقیام مختارثقفی(ره) دخیل بودند. لعنت خداوندبراشعث وفرزندان شومش باد! آمین یارب العالمین اشعث(لعنة اللّه علیه) در شهادت مولا علی علیه السلام دخالت مستقیم داشت چون عبدالرحمن بن ملجم (لعنة اللّه علیه ابدالآبدین) را درخانه خودجای دادو او را ترغیب به قتل حضرت علی علیه السلام کرد. جَعده لعنة اللّه علیها(همسر امام حسن علیه السلام)که حضرت را مسموم کرد. محمدبن اشعث (لعنة اللّه علیه)که در شهادت امام حسین علیه السلام وحضرت مسلم و قیام مختار و شهادت شیعیان کوفه به همراه برادرش «قیس بن اشعث» دخیل بود! قیس بن اشعث(لعنة اللّه علیه) ازجمله کسانی است که سر مطهّر حضرت امام حسين علیه السلام به شام و پیش یزید (لعنة اللّه علیه ابدالآبدین) می برند! ببینید یک فرد منافق جاه طلب ملعون با خاندان پیامبر (صل اللّه عليه و آله و سلم) چه کار کرده است؟! آیا این ملعون و خاندان و قبیله سفاک اش را می شود «مسلمان» نامید؟! آیا یک فردمسلمان می تواند در سه نسل (عبدالرحمن بن محمد بن اشعث که با مصعب بن زبیر لعنة اللّه علیهم أجمعين برای شهادت مختار و یارانش همداستان شد!) اینقدر پلیدی و پلشتی و خیانت و جنایت، به بار بیاورد؟! شگفت‌انگیز است عبرت های تاریخ!!
(اَلسَّلٰامُ عَلَیْكَ یٰا اَبٰاعَبْدِاللّٰهِ الْحُسَیْن) تا شهنشاه شهیدان ز حقیقت دم زد آتش عشق حقیقی به دل عالم زد شاه احرار جهان در ره عشق ابدی هرکجا رفت ز معشوق حقیقت دم زد قائد اعظم اسلام حسین بن علی رایت عدل به بام فلک اعظم زد میر میدان فضیلت به هواداری دین در صف ماریه بر رغم عدد پرچم زد مدعی خواست که آگه شود از عالم عشق تیغ حق گشت عیان ، گردن نامحرم زد نوح کشتی نجات از ره اخلاص عمل بهر آزادی دین ، یکدله دل بر یم زد با ید فضل و کرم پور یداللَه نه عجب مشت حق بر دهن دشمن دین محکم زد یکسره کرد فدا خیل جوانان حرم پشت پا بر همه اندوه و ملال و غم زد ز اثر خون گلوی علی اصغر، گل عشق بر جراحات دل مضطر خود مرهم زد حرمله خنجر اصغر بدرید و تیرش زو گذر کرد و به قلب نبی اکرم زد عاقبت کرد فدا جان به ره عزت دین داغ این واقعه بر قلب بنی آدم زد مظهر جود و کرم جان به ره جانان داد خط بطلان ز سخا بر کرم حاتم زد شجر دین چو ز خون گلویش یافت ثمر ریشه ی ظلم ، ز بستان جهان کم کم زد کاخ بیداد فرو ریخت چو با تیشهٔ عدل دستگاه خلل و کفر و ستم ، بر هم زد بر سر بام جهان کوفت درفش توحید بعد از آنی که به دل ها شرر ماتم زد ظلم و بیداد چو بنمود یزید بد کیش نام او دهر ، ردیف پسر ملجم زد (شمس قم) چونکه بوَد نوحه گر آل عبا کوس آزادگی و فخر ، به ملک جم زد. شادروان سید علیرضا شمس قمی https://eitaa.com/shamseqomi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥🔴هشدار تب‌ دنگی معاون درمان وزارت بهداشت: 🔹۶۳ مورد جدید به تب دنگی مبتلا شدند. 🔹۳۰ درصد از افرادی که با نشانه استخوان درد شدید و تب بالا به مراکز درمانی مراجعه کردند مبتلا به بیماری تب‌دنگی بوده‌اند. . ┈•✾🍏✾•┈ 🌐 روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی کاشان ✴️ @kaums_ac_ir
بِسْمِ ٱللّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحیمِ شمارهٔ ۲۵۹ سلام مفهومی وجود دارد به إسم ( وسوسه ) این لفظ از زبان قرآن کریم به زبان فارسی وارد شده. معادل فارسی آن را در نظر ندارم. ریشهٔ ( وَ سْ وَ سَ ) که رُباعی یعنی چهار حرفی است به دو صورت در زبان فارسی کاربرد دارد ( وَسْوَسَة ) و ( وَسْواس ) این مفهوم که همگان با آن آشنا هستند و به ذهن همه قریب و نزدیک هست در کلام وحي به دو لفظ بیان شده است. ألف— وَسْوَسَة و وَسْواس: اصل این کلمه بمعنای هَمْس و صوت خفيّ باشد که به دو صورت نمود پیدا می‌کند: ۱— گاه در قالب کلام، گفته و شنیده می‌شود: فَوَسْوَسَ لَهُمَا ٱلشَّیْطانُ ( أَعراف ۲۰ ) شیطان آن دو را ( یعنی جناب أبو البشر و حَوّاء را ) وسوسه کرد. چگونه وسوسه کرد؟ از طریق گفتار: قالَ یا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلیٰ شَجَرَةِ ٱلْخُلْدِ وَ مُلْکٍ لا یَبْلیٰ ( طٰهٰ ۱۲۰ ) و نیز از طریق قَسَم: وَ قاسَمَهُما إِنّي لَکُما لَمِنَ ٱلنّاصِحینَ ( أعراف ۲۱ ) و معلوم است که ( قالَ = گفت ) و نیز ( قاسَمَ = قَسَم داد ) تنها از طریق گفت و شنود ممکن است. ۲— و گاه از طریق وقوع در سینه که سینه مَمَرّ و راهرو و گذرگاه به سوی قلب است که تمام إلهامات و تمام شنیده ها و دیده ها و خوانده ها در سینه می‌چرخد تا راه رسیدن به قلب و روح و روان را پیدا می‌کند: یَتَغَلْغَلُ في ٱلصَّدْرِ حَتّیٰ یَصِلَ إِلَی ٱلْقَلْبِ لذا در کلام وحي وارد شده: مِنْ شَرِّ ٱلْوَسْواسِ ٱلْخَنّاسِ ٱلَّذي یُوَسْوِسُ في صُدُورِ ٱلنّاسِ ( ناس ۴ و ۵ ) و یا آنجا که سخن از ( نَفْس ) است که ( وسوسه ) بدون گفت و شنود پدید می‌آید. خالق و سازندهٔ یک أثر، می‌داند که چه چیزی باعث خرابی می‌شود. ما إنسان را آفریدیم و ما می‌دانیم که نفسش او را به چه چیز وسوسه می‌کند: وَ لَقَدْ خَلَقْنَا ٱلْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ ( ق ۱۶ ) ب— نَزْغ: ( وَسْوَسه ) و ( وَسْواس ) أَعَمّ است یعنی برای تمامی معاصي و گناهان کبیره و صغیره کاربرد دارد ولی ( نَزْغ ) أَخَصّ است یعنی فقط برای إِفْساد بین دو نفر به کار می‌رود. قرآن مجید بر هم زدنِ صلح بین دو برادر یا از هم گسستن پیوند دوستی بین دو شخص را به ( نَزْغ ) تعبیر فرموده است: مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ ٱلشَّیْطانُ بَیْني وَ بَیْنَ إِخْوَتي ( یُوسُف ۱۰۰ ) گاه یک حالتی برای آدمی حادث می‌شود که تصور می‌کند فلان شخص شاید با او رفتاری کرده که او نمی‌پسندیده، یا کلامی گفته که شاید حکایت از غرض ورزی داشته، غیبت، تهمت، کلامی که باعث دل آزردگی میشود و غیره. اینها همه ( نَزْغ ) است که شیطان به دل آدمی می‌افکند و زمینه را برای بر هم زدنِ رابطهٔ دوستی، فراهم می‌کند. قرآن کریم راهکار فرار از ( نَزْغ ) را اینگونه معرفی می‌فرماید: وَ إِمّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ ٱلشَّیْطانِ نَزْغٌ فَٱسْتَعِذْ بِٱللّٰهِ إِنَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ ( أَعراف ۲۰۰ ) وَ إِمّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ ٱلشَّیْطانِ نَزْغٌ فَٱسْتَعِذْ بِٱللّٰهِ إِنَّهُ هُوَ ٱلسَمیعُ ٱلْعَلیمُ ( فُصِّلَت ۳۶ ) حتماً إستعاذه و پناه بردن به خداوند متعال کارساز است که در دو آیهٔ شریفه با تأکید، بیان فرموده است. اینکه در یکی ( سَمیعٌ عَلیمٌ ) و در دیگری ( هُوَ ٱلسَّمیعُ ٱلْعَلیمُ ) آمده، گویای أهمیت إستعاذه است. دشمن قسم خورده حتی در زمان قراءت کلام وحي هم دست بردار نیست. لذا برای قراءت هم به إستعاذه أمر شده است: وَ إِذا قَرَأْتَ ٱلْقُرْآنَ فَٱسْتَعِذْ بِٱللّٰهِ مِنَ ٱلشَّیْطانِ ٱلرَّجیمِ ( نَحل ۹۸ ) در این خصوص مطالعهٔ کتاب ( إستعاذه ) از مرحوم دستغیب مورد توصیه است. شاید ( نَزْغ ) از ( وَسْوَسَة ) پیچیده تر باشد که هم برای آن لفظی جداگانه وارد شده و هم اینکه چه بسا عواقب ( وسوسه ) گریبانگیر شخص باشد ولی ( نَزْغ ) عواقب إجتماعي دارد. از جمله راهکارهای عملی که قرآن مجید بیان فرموده، پرهیز از گفتارهایی است که موجب ایجاد فساد و دل آزردگی بین مردم می‌شود. می‌فرماید به بندگان من بگو کلامی بر زبان آورند که بهترین سخن است. چرا؟ چون شیطان در کمین است که بین قلوب بندگان فاصله اندازد و بین مردم ( نَزْغ ) کند و بین دو دوست را بر هم زند: وَ قُلْ لِعِبادي یَقُولُوا ٱلَّتي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ ٱلشَّیْطانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ ( إِسراء ۵۳ ) در پایان هم یک سلام تقدیم کنیم: أَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا أَبا عَبْدِ ٱللّٰهِ وَ عَلَی ٱلْأَرْواحِ ٱلَّتي حَلَّتْ بِفِناءِکَ إلتماس دعاء سوم محرم الحرام ۱۴۴۶ ألحقیر: مُحَمّد بن ٱلمرحوم عَليٍ ٱلْقَمْصَريّ https://eitaa.com/joinchat/3980395085C2705350eb2
🖋️نگاهی به شهود عرفانی حافظ سیدعلی اصغرموسوی (سعا) 📚 در «عرفان شهودی» عارف، نه غلو و شطح صوفیانه مطرح است و نه نگاه کاملاً خردورزانه و خط کشی شده! حافظ عارف توکل و توسل است! نه  «جبر» را برمی تابد و نه تن فقط به «اختیار» می سپارد! عارف «وقت» دل است و همنشین آب و گِل! «باده ومی و شراب» در مکتب عرفانی حافظ هرکدام جایگاه خود را دارند و  «شراب» جایگاهش ویژه است! شراب فضیلت  «خاصان» است، کسانی که مثل شراب از صافی ها گذشته اند و به زلال معرفت رسیده اند. «می» مرتبه افراد متوسط در سلوک است و باید در «آب و آتش» امتحان شوند باید به خرابات» راه یابند تا با  «خراب» شدن دوباره  «ساخته» شوند! و  «باده» مرتبه، راهیان سرگشته مسیر عشق اند! «خام و غوغا و مغرور»! ✅🙂 http://iqna.ir/fa/news/3323439/%D9%86%D8%B9%D8%AA-%D9%88%DB%8C%DA%98%D9%87-%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%87%D9%84-%D8%AA%D8%B3%D9%86%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D8%B9 ✍اوصاف مؤکد💐 «وحدت» از کثرت پدید آورده اوصاف مجرّد را «کثرت» از وحدت فزوده، ویژگی های مجدّد را نور را در خود تبلور داده با آیینۀ  «توحید» جلوه در ادراک هستی کرده رؤیت های سرمد را «آیه در آیه» به هر «سوره» ، نشانی از علی(ع) دادن! ترجمان شد بر همان «اکمال دین» ، تعبیر ایزد را در شجاعت، در عبادت، در سخاوت، در شهادت هم عاشق خود کرده با تأویل «حکمت» ها، محمّد(ص) را در میان خیل  «محسوسات» عالم،  «عقل» کامل اوست در ضمیرش مستتر دارد «علی»(ع)، قاموس مفرد را عارف و عامی، به هر محفل «علی گویان»، «علی جویان» هم به شوق آورده نام «مرتضی»، ناقوس معبد را دشمن دانای حضرت، بهتر است از قوم نادانش عمرو عاص(لعن) آورده حتی در قصیده «مدح مسند» را جان فدایت یا علی(ع)، شمس الضحایِ مشرق ایمان جلوۀ حق‌ات، شکوفاینده انوار مؤبد را یک  «هزار و چارصد» سال از شهادت رفته است، اما لایزالی کرده اوصافت، مضامین مقیّد را «لا فتی الّا علی، لا سیف الّا ذوالفقار»  آری! باید از جوهر شناسانید،  «اوصاف مؤکد» را ✅📚💐🌴 سید علی اصغر موسوی مکتب شعرامامیه مکتب شعر دینی درایران قم. رمضان ۱۴۴۰- خرداد۱۳۹۸ @saapoem 🖋️تفاوت معقول و محسوس درکلام امیر 📚 سلام و سپاس استادان و اعاظم بزرگوار در بحث فرمایش مولا علی علیه السلام که شایع است زنان را در مراتب ادراک، در مرتبه ای نازل تر از مردان قرارداده! بسته به درک هرکس از سخن است! مثل سخن حکیم ابن سینا که مولا علیه السلام را  تنها «معقول در میان محسوسات» می داند! حال وقتی برخی به مولا اعتراض می کنند که چرا منبع(اهم) ادراک خَلقی و خُلقی مرد را  «عقل» و زن را  «حس» قرار داده است! زنان با سرشت محسوس باعث زایش و حفظ و نگهداری نسل اند که جنس نر نمی تواند نه حوصله حمل و زایش داشته باشد و نه ظرافت حفظ و تغذیه مولود!! جنس سرشت آفرینش مرد  «معقول» (آن هم نسبی و دارای درصد بیشتر که حد و اندازه اش را گاه هرمون جنسیتی تقویت و یا تعریف می کند) و جنس سرشت زن  «محسوس» است (که باز کمی یا زیادی هرمون ظرفیت و ظرافت جنسیتی را تعیین و تعریف می کند!) پس اگر سرشت مرد معقول است! به دلیل حرکات معقول (منظور خِرد و آگاهی نیست، بلکه مراتب رفتاری و ذات و جوهرهٔ خلقت اوست) می تواند با سیستم سخت افزار ی، جنگاوری و حفظ قلمرو بکند، اما نمی تواندبا رفتار نرم افزاری همچون جنس ماده باعث حفظ بقای نسل شود! اغلب کارهای محسوس و با دقت و حوصله جهان به دست زنان است! پس در محسوسات قوی و در معقولات ضعیف اند و تمام کارهای سخت و انرژی بر جهان با مردان است، چون در معقولات قوی و در محسوسات ضعیف اند! این حرکت ذاتی در سخنان دین و بزرگان، معمولاً تحلیل و تبین و تفسیر و تأویل می خواهد که از طریق خودش مورد بررسی قرار گیرد! (شعر سرایی در زن و مرد معمولا شبیه به هم است! اما چرا در فلسفه زنان نتوانسته اند بدرخشند؟ چون  منطق درگیری در مباحث فلسفی، خارج از عناصر حسی است و اصلاً برای هیج جنس ظریفی زیبایی و لطافت ندارد! اما شعر و موسیقی و عرفان و نقاشی، چون نیاز به عناصر ادراکی  «حس و تخیل» دارد معمولا درزنان گاه بهتر از مردان دیده می شود) بیان ناقص پنداشتن امری در سخن  «امیرکلام» با دیگران فرق دارد چراکه کلام امیر، امیرکلام است! از سر جمود و مطلق نیست! بلکه دارای منطق اطلاقی و اخلاقی است و سر رشته ای از جهان پیچیده  «نهج‌البلاغه» ! (اقیانوس کشف نشده حکمت علوی)! مؤید وموفق باشید ان شاءاللّه یا حق💐📚✅
(اَلسَّلَامُ عَلَیكَ یَا رَضِیعَ الحُسَین) شاه شهیدان چو دید یار ندارد یاور و غمخوار و غمگسار ندارد بعدِ جوانان و پیروان و عزیزان غیر علی ، طفل شیرخوار ندارد رفت به میدان و با سپاه عدو گفت: کودک بی شیر من ، قرار ندارد اصغر عطشان من که طفل صغیر است قدرت پیکار و گیرودار ندارد تشنه لب است و به غیر جرعهٔ آبی ز آن سپه کفر ، انتظار ندارد بهر خود آبی نخواستم اگر این حرف نزد شما قدر و اعتبار ندارد ـ خود ببرید و دهیدش آب و درین کار غیر شما ، فردی اختیار ندارد آب دهیدش که مرگ کودک عطشان بهر شما مجد و افتخار ندارد رحم کنیدش که کودک است و صغیر است طاقت این جور بی شمار ندارد تشنه بوَد درخور نبرد نباشد طفل بوَد قدرت فرار ندارد حرمله چون دید شَه به خاطر اصغر حالت پیکار و کارزار ندارد کرد هدف حلق عندلیب حرم را شرم ، حرامی ز کردگار ندارد کرد چو گلچین، خزان ز گلشن ایمان غنچه لبی را که نوبهار ندارد حنجر اصغر درید و قلب پیمبر حرمله گویا جز این دو کار ندارد دید شَه دین چو خون حنجر اصغر گفت که دیگر حسین ، یار ندارد خون علی ریخت سوی عرش و بگفتا بهتر از این درخور نثار ندارد بارخدایا قبول کن که پس از او چشمم جز مرگ ، انتظار ندارد بارخدایا تویی گواه که این جمع حتی رحمی به شیرخوار ندارد آنکه به طفل صغیر هم نکند رحم رحم به ناموس روزگار ندارد (شمس قمی) زین غزل زمین و زمان سوخت شمس فلک ، این چنین شرار ندارد . شادروان سید علیرضا شمس قمی https://eitaa.com/shamseqomi
(یا حسین) دانــی سبـب شهـــادت شـاه شهیــد کز بهر چه شد شهیـد بیــداد یـزیـد؟ یعنی به بهـای خـون خود در ره حق تسلیـم حکــومـت سـتمگـــر نشـوید شادروان سید علیرضا شمس قمی https://eitaa.com/shamseqomi
(یا حسین) در مُلک بقـا ، آب حیات است حسین در بزم ولا ، شمع هُدات است حسین با عشق حسین از یَم غم جان برهان! زیرا که "سفینة‌النجات" است حسین شادروان سید علیرضا شمس قمی https://eitaa.com/shamseqomi
(یا حسین) گر کشته ی بیـــداد یــزیــد است حسین غـم نیست که سردار رشید است حسین لیک از غـــم نــامــردی کــوفــی صفتـان شرمنــده ی دشمـــن پلیــد است حسین شادروان سید علیرضا شمس قمی https://eitaa.com/shamseqomi
(یا حسین) گر عاشق و شیدای تو هستیم حسین عهدی‌ست که از الست بستیم حسین مسـت می و پیمــانه و ساغـر نشویم از جــــام شهـــادت تو مستیم حسین شادروان سید علیرضا شمس قمی https://eitaa.com/shamseqomi
(یا حسین) گر تشنه به خون خویش غلتـید حسین یــا در ره حـــق ، شهیـــد گردید حسین پـاداش عمــل ، بـه قلـب جـــاویــد بشر حک کرده به‌ خون: شهیدِ جاوید حسین شادروان سید علیرضا شمس قمی https://eitaa.com/shamseqomi
✔️حرف اول، لفظ آخر آسمان را گرفت در مشتش، حرف ِاول به لفظِ آخر زد مثل پروازِ نرم پروانه، پَر و پَر، سوی لامکان پَر زد از بزرگانِ کوی جانان بود، گرچه در گاهواره می آسود! چند ماهی به خاطر لبخند، کودکانه سری به مادر زد با تبسم دل از پدر می بُرد، وقتی آرام، آب را می خورد عاقبت،غرق خون،گلابینه،پیش چشمش،چولاله پرپر زد! حرمله ازمیان انگشتان، نه فقط دید نای اصغر(ع) را عالَمی را دَریدحَنجرِ عشق، که شرر بر جهان اکبر زد! دست ِاحساس راعلی اصغر، می فشارد به هرغزل وقتی هر مُژه سینه‌زن شده با دل، می تواند به کربلا سر زد افتخارم همین که در نامم، می درخشد بزرگی نامش! سرنوشتم چقدر عالی بود، مُهر بر نامِ پاک «اصغر» زد ✅ مکتب شعرامامیه سید علی اصغر موسوی عاشورای 1441- 1398 @saapoem
حلقه‌ی گیسوی خون🌷 به: جناب عابس بن ابی شبیب(ره) چشم‌ها حلقه زده، دل به تپش افتاده! آن جوانمرد مگر، باز دل از کف داده؟! زره از تن به در آورده و خُود از سر خود یک نفر کو که بگوید: چه شده ست آزاده؟ رسم میدان نپسندد که بیافشانی زلف! ای خوش آن حلقه‌ی گیسو، که ز هم نگشاده – می برد زَهره‌ی دل‌های پریشان هردم می شود خاطره ی حسرت هر دلداده! * * ... آه از آن لحظه، که در آینه‌ی شب دیدم تاری از حلقه‌ی آن، دست کسی افتاده! مکتب شعر امامیه سیدعلی اصغرموسوی قم-١٣٧٨ 🌴🌷🌴 @saapoem
بارقه‌ی عشق نذر حضرت قاسم(ع) قافله‌ی اشک من، باز به دریا رسید آینه بر آب زد، فصل تماشا دمید ساحل موّاج عشق، کشتی دل را شکست موج تلاطم به دل، غربت غم آفرید اشک من آیینه شد، تا که ببینم در آن: بارقه ای را که زد، بر شب ظلمت، نوید! نوبت آزادگی، خورد رقم با جنون حضرت عاشق، قلم روی سخن‌ها کشید سرو، چرا می‌زنی لاف، ز آزادگی! نخل شهادت کنون، تا به ثریّا رسید * این که به میدان زده، پرچم عشق و شعور آینه‌ی حیدر است، شد به تجلّی پدید این که نگاهش فقط، جانب چرخیدن است میل شهادت چنان، کرده دلش را شهید – خالی از احساس غم، مست تماشا شده می رود از حال خود، شعله به هر جا که دید روشنی سوسن اش، لاله‌ی سرخ تنش بار دگر می‌دمد، در دل صبحی سپید🌷 مکتب شعر امامیه سیدعلی اصغرموسوی قم - ١٣٨١/١/١ "" "" "" "" "" نوجوانی مثل گل🌷 نذر حضرت قاسم(ع) پیش می‌آید، ولی آشوب دریا، پیش روش مثل شبنم، مثل گل، دشتی تماشا، پیش روش با بهاری که گرفته خو، به صبح قامتش بی اثر بادا، خزان سرد دنیا، پیش روش! پیش می‌آیند، صیادان فرصت، ای دریغ! موج خواهد زد در این سیلاب، دریا پیش روش * باغبان لحظه‌های سبز، در اندیشه است اشک‌ها را می‌فشاند، باز تنها، پیش روش هر چه در هستی تماشا کرده، زیبا بوده است جلوه‌زاری تازه گشته باز زیبا، پیش روش: نوجوانی مثل گل، مثل سپیده، مثل آب می کشد، تصویر نابِ تا خدا را، پیش روش! مکتب شعر امامیه سیدعلی اصغرموسوی قم - محرم١٣٧٨ @saapoem
هدیه‌ی زیبا 💐🌷 به:جناب عَمرو بن جناده انصاری (ره) هدیه شد دسته گلی، از همه گل‌ها خوش تر به سزاوار‌ترین مادر عاشورایی آتشین، سرخ، که خورشید ز خلوتگاهش با تبسم نظری کرد بر آن زیبایی * مادر، آن هدیه به میدان شهادت پس داد گفت: از آن چه که دلتنگ شوم، دل کندم! من که پرواز پسر، در دل توفان دیدم لنگر مهر خود از دامن ساحل، کندم * یازده سال به پرواز پسر اندیشید تا مگر اوج بگیرد، برود بالاتر ! مثل آزاده ترین سرو به بی همتایی «عَمرو» او جلوه کنان، قد بکشد زیباتر * آن پسر قامت خود را به تمامی افراشت تا کسی در پی اسطوره نگردد، آنجا یا دلش خواست اگر باور خود را سنجد باز دنبال بسی، سوره نگردد آنجا * فارغ از دغدغه‌ی کودکی اش، مردی شد رفت، تا مثل پدر، او به سعات برسد عشق مادر سبب عشق خداوندی شد! رفت، تا تشنه، به دریای شهادت برسد * صحنه‌ی اوج پسر، آه عجب زیبا بود! موج زد در دل مادر، غم و شادی با هم گفت: مادر به فدای تو، عزیزم، ای کاش! من به جایت ،دم آخر، به زمین می‌خوردم. مکتب شعر امامیه سیدعلی اصغرموسوی قم ١٣٨١/١/١٠ هفدهم محرم .🌷 تقدیم به روح بلند بانو بحریه بنت مسعود خزرجی مادر عمرو بن جناده انصاری نوجوان شهید در روز عاشورا./ ... . توضیح: لشکر کوفه بعد از شهادت این نوجوان مظلوم، سر او را بریده و به سمت خیمه ی مادر پرتاب کردند که مادر ضمن عودت سر گفتند: چیزی را که در راه خدا داده باشم، پس نمی گیرم!🌷 @saapoem t.me/saapoem
تبسم سرخ 🌷 به: جناب حبیب بن مظاهر(ره) بخوان به مرثیه دل را، بخوان تکلّم سرخ که حجم حنجره‌ها شد، پر از ترنّم سرخ * میان قافله شمعی، کشیده قامت بود درست مثل شقایق، پر از تبسم سرخ! ستاره‌وش به حریم پر از تشعشع مهر ندیم ساغر جم، در کنار یک خُم سرخ شبیه لاله، که گویی پر از حرارت عشق است به قصد نافله ای می‌کند، تیمّم سرخ – لطیف و پاک و دل انگیز، در هوای سحر نشست منتظر یک افق، تجسم سرخ! * حبیب، آینه‌ی عاشقانه بودن‌هاست حبیب، خاطره‌ی شعله در تکلّم سرخ بهانه شد دل میدان، که تا برانگیزد ز گیسوان سپیدش، صبا، تلاطم سرخ 🌷🌷 مکتب شعر امامیه سیدعلی اصغرموسوی قم - ١٣٧٨ @saapoem