eitaa logo
مؤسسه فرهنگی، هنری «سَعا»
30 دنبال‌کننده
580 عکس
223 ویدیو
17 فایل
هوالجمیل،کانال مؤسسه فرهنگی،هنری(سرشت عشق ابد)"سَعا"،فعالیت درزمینه تالیف و تدوین پژوهش های ادبی،هنری،رسانه ای واجتماعی
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹فرشته  درعرق باران🌧☔️ به سمت پنجره می چرخد، نگاه بی رمق باران دوباره میل تراویدن نشسته در عرق باران همان، که عاشق تنها گفت: بدون عشق تو می میرم! شبی که ماه نمی گیرد، به روی سر طبق باران زلال زمزمه‌ی عشق است، کنار آینه می بارد: غزل غزل، غزلِ عاشق، ورق ورق، ورق باران !☔️ چه روزهای قشنگی بود از این که یک‌سره می دیدم کنار پنجره می روید، فرشته در عرق باران! کجاست، ای دل غم پرور ، شمیم گیسوی خنیاگر ؟ نگاه پنجره می چرخد به سمت بی رمق باران! 🌧☔️🌧 سیدعلی اصغرموسوی قم - ۱۳۷۷ @saapoem
هوالعزیز تشریف فرمایی ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران جناب آيت الله دکتر سید ابراهیم رئیسی "دامت توفیقاته" به استان قم را گرامی می داریم قطعا در راستای تحقق اهداف آرمان های فرهنگی انقلاب اسلامی واعاده حقوق رفاهی شهروندان قمی ، سفر ایشان موجب خیر و برکت و رفع مشکلات مناطق محروم و مستضعف نشین و تسریع در امور خدمات اجتماعی خواهد شد ان شاء اللّه سیدعلی اصغرموسوی مدیرانجمن پژوهشگران ادبیات دینی ایران وموسس موسسه فرهنگی، هنری سعا @saapoem https://eitaa.com/saa_institute 🖋️📚✅
هوالجمیل شهودشرق امامت🌹 سلام برلب و جاری، درودِ واژهٔ تعظیم که بوده اصل تعّلم، مرا مراد ز تعلیم کبیر، فهم زیارت، اگرچه داند و گویم: صغیر را چه تفاهم به درک ریشهٔ تفهیم؟! همیشه مات گمانم! به فرض عادت ایمان به لفظ:غرق توّهم، به معنی :آیت تحکیم - که این چه نوع طریقت به سمت مشرق عشق است؟ سپرده دل به کویر از بهشت جاری تسنیم! قم است و مهر فروزان، که در مدار طلوعش نشسته ماه و ستاره، به درس مکتب تنجیم چکامه شد متناسب به یُمن روز ولادت که ترجمان لغاتش، گزیده واژهٔ تعظیم : سلام دائم سرمد،به دخت پاک محمد(ص) کریمه ای که همیشه گرفته جانب تکریم به نام فاطمه(س) ، امّا به شأن ام ابیها سترگ دخترموسی(ع)، چکاد چامهٔ تفخیم به جبر رام کنم دل! به اختیار، کدامش؟ سرشت اگر که برایش، صواب صاحب تصمیم میان شهر"قم"و غم، قرابتی که عجیب است! ندیده اهل هنر جز مصاف خنجر ترخیم!! به ظاهر ارچه رقیب اند، دچار وَهم عجیب اند نخوانده درس شهودی به جز تسلسل تقویم! "سعا" به لطف ارادت، به آستان ولایت گذشته از سر نظمش به قصد قربت تنظیم کلام:ناقص وصف و کلیم : عاجز توصیف بگو چگونه بگیرد قوام، قدرت تقدیم؟! رهین یادشما باد، همین چکامهٔ مجمل برای عرض تحیت، برای کرنش و تعظیم مکتب شعر امامیه مکتب شعردینی درایران سیدعلی اصغرموسوی قم ـ ٢١ اردیبهشت ١۴٠٣ اول ذی القعده ١۴۴۵ @saapoem https://eitaa.com/saa_institute 🖋️📚✅🪴
هوالجمیل شهودشرق امامت🌹 سلام برلب و جاری، درودِ واژهٔ تعظیم که بوده اصل تعّلم، مرا مراد ز تعلیم کبیر، فهم زیارت، اگرچه داند و گویم: صغیر را چه تفاهم به درک ریشهٔ تفهیم؟! همیشه مات گمانم! به فرض عادت ایمان به لفظ:غرق توّهم، به معنی :آیت تحکیم - که این چه نوع طریقت به سمت مشرق عشق است؟ سپرده دل به کویر از بهشت جاری تسنیم! قم است و مهر فروزان، که در مدار طلوعش نشسته ماه و ستاره، به درس مکتب تنجیم چکامه شد متناسب به یُمن روز ولادت که ترجمان لغاتش، گزیده واژهٔ تعظیم : سلام دائم سرمد،به دخت پاک محمد(ص) کریمه ای که همیشه گرفته جانب تکریم به نام فاطمه(س) ، امّا به شأن ام ابیها سترگ دخترموسی(ع)، چکاد چامهٔ تفخیم به جبر رام کنم دل! به اختیار، کدامش؟ سرشت اگر که برایش، صواب صاحب تصمیم میان شهر"قم"و غم، قرابتی که عجیب است! ندیده اهل هنر جز مصاف خنجر ترخیم!! به ظاهر ارچه رقیب اند، دچار وَهم عجیب اند نخوانده درس شهودی به جز تسلسل تقویم! "سعا" به لطف ارادت، به آستان ولایت گذشته از سر نظمش به قصد قربت تنظیم کلام:ناقص وصف و کلیم : عاجز توصیف بگو چگونه بگیرد قوام، قدرت تقدیم؟! رهین یادشما باد، همین چکامهٔ مجمل برای عرض تحیت، برای کرنش و تعظیم مکتب شعر امامیه مکتب شعردینی درایران سیدعلی اصغرموسوی قم ـ ٢١ اردیبهشت ١۴٠٣ اول ذی القعده ١۴۴۵ @saapoem https://eitaa.com/saa_institute 🖋️📚✅🪴 🌹🏵️ثواب قرائت شعر برسد به روح اموات، بخصوص روح متعالی حضرت فاطمه معصومه سلام اللّه علیها و دختر ملکوتی ام رحمة اللّه علیها و رضوانه علیه ان شاء اللّه 🏵️🌹
هدایت شده از محمد شجاعی
محمد شجاعی: دههٔ کرامت را که آغاز آن ولادت حضرت معصومه(س) و روز دختر نامیده شده به شما و خانواده محترم تبریک عرض می‌کنم و شعر زیر را تقدیم می‌دارم. این شعر زندگانی حضرت معصومه(س) را به اختصار به تصویر کشیده است. در مدینه جلوه کرد گوهر یکدانه ای کز فروغ روی او گشت روشن، خانه ای چهرهٔ نجمه شکفت از گلِ رخسارِ او ریخت بابا اشک شوق لحظهٔ دیدارِ او _ شد علی موسی الرضا شادمان تر از همه چون که داد او را خدا خواهری چون فاطمه - در کتابِ سبزِ شعر یک غزل منظومه بود کهکشانی در زمین شهرتش معصومه بود _ می درخشید از نخست همچو نور آفتاب کودکی بود آشنا با حدیث و با کتاب - وارث علم پدر بود بانوی امید در ضمیرش می سپرد آنچه از او می شنید - آمدند از راه دور مردمی والامقام تا سؤال خویش را زود پرسند از امام - حضرت کاظم نبود بین قوم حق نهاد پاسخ آن جمع را حضرت معصومه داد - دید او را چون پدر در سخن صاحب نظر گفت از دل بارها «جان فدای تو پدر» - او شبیه مادرش مهربانی می سرود از گلِ رویِ پدر گَردِ غم را می زدود _ مثل یک لاله شکفت در دلش داغی شِگِفت چونکه بابا دور از او کنج زندان جا گرفت _ آه، از آن سوز و درد زان غم جانکاه، آه آه، از درد فراق از غریبی آه، آه _ دیده ای در هر طرف گردش پروانه را؟ تا مگر پیدا کند شمع جمع خانه را؟ _ دید جای خالی اش سوخت از عمق جگر گفت با بغض گلو ای برادر، کو پدر؟ _ درد انبوه فراق رشتهٔ جانش گسست ماتمی دیگر، بزرگ در کنار او نشست _ همچو باران، اشک غم از رخ او می چکید در غل و زنجیر ظلم والد او شد شهید _ از غم مرگ پدر نایِ بنشستن نداشت آه، قلب کوچکش تابِ بشکستن نداشت _ ناله کرد و ناله کرد تا که افتاد از نفس چشم او بعد از پدر بر برادر بود و بس _ او چو زینب یاوری گرم و با احساس داشت در کنارش گوییا حضرت عباس داشت _ دست مهرش را امام بر سرِ او می کشید خواهر از جام ولا جرعه جرعه می‌چشید _ بود بین این دو تن مهربانی از دو سر مثل یک جان در بدن چون شعاع یک گهر _ فاصله انداخت زود روزگار ناتمام بین گل با باغبان بین بانو با امام _ بُرد مأمون از حجاز تا خراسان، شاه را تا بپوشاند ز شهر نور قرص ماه را _ از کنار خواهرش شد جدا با چشم تر رفت گویی سوی مصر یوسف از پیش پدر _ باز، اندوهی دگر در مدینه تازه شد باز، بر آل علی غصه بی اندازه شد _ با دل بانو چه کرد درد جانسوز فراق آه، از شام وداع آه، از روز فراق _ یک طرف هجر امام یک سو اندوه پدر زینب ثانی چه دید در فراق تاجِ سر _ زین جدایی فاطمه همچو نی بی‌تاب شد طاقت دوری نداشت مثل شمعی آب شد _ عاقبت آن نور پاک کرد هجرت از حجاز آه از رنج سفر آه، از سوز و گداز _ رفت با آل علی از مدینه سوی طوس تا که بیند یک نظر چهرهٔ شمس الشموس - کاروان آن عزیز رفت با شور و نشاط تا به شهر ساوه شد با سرور و انبساط _ دشمنان کینه جو با هجومی سهمگین غرق در خون ساختند برخی از مردان دین _ کشتگان را تا که دید فاطمه اخت الرضا دردهایش تازه شد گشت تسلیم قضا - جمعی از پیران قم سوی او بشتافتند مردم گوهرشناس قدر دُر دریافتند - خواستند از آن عزیز شادی آرَد جای غم بر رواق چشمشان زود بگذارد قدم - مردمان، بیرون شهر منتظر، لحظه شمار مضطرب، دیده به راه ک کی سرآید انتظار - تا که آمد فاطمه شهر غرق نور شد از فروغ مهر او قلب ها پرنور شد - اهل قم بااشتیاق از جمال آفتاب خوب استقبال کرد با گل و نقل و گلاب - در پی او شد روان شهر تا میدان میر تا بگیرد همچو ماه نور از مهر مُنیر - میزبان آن عزیز آشنا در شهر بود حضرت آنجا روز و شب بود در ذکر و سجود - نور ذکر سجده اش آسمان ها را شکافت خانهٔ او زین سبب نام بیت النور یافت - نور حق از آن مکان پرتوافشانی نمود گشت روشن از دلش در دو عالم هرچه بود _ بانو از یاد امام باز شد لبریز غم در دل و جانش به پا گشت رستاخیز غم _ طاقت دوری نداشت زهر محنت می چشید تا ببیند روی او آه از دل می کشید _ آه، از فصل فراق کی رود تلخی ز یاد بین ماه و آفتاب چون جدایی اوفتاد _ باز بر قم رو نمود لحظه ای اندوهناک بعد هفده روز رفت سوی حق، آن نور پاک _ خواهر شاه غریب چونکه در قم درگذشت درد جانکاهی بزرگ در دل و جان، تازه گشت _ از در و دیوار شهر ناله می آمد به گوش سوی «بیت النور» شد سیل مردم در خروش _ میزبان فاطمه با دلی لبریز درد بین «باغ بابِلان» مرقدی آماده کرد _ بعد غسل و کفن او دو سوار با نقاب آمدند و دفن شد یادگار بوتراب _ ادامه دارد
✅ تشبیه چیست و چند نوع است؟ مانند کردن چیزی به چیز دیگر است و یکی از زیباترین آرایه‌های ادبیات فارسی است که شاعران در اشعار خود از آن بسیار استفاده می‌کنند. ویژگی‌های تشبیه عبارتند از؛ 1- این ویژگی از آن حیث جالب است که دو یا چند چیز را که تقریباً شباهتی آشکار به هم ندارند، به یکدیگر نسبت می‌دهد تا معنی و مقصود نویسنده یا شاعر از نوشته، برای خواننده قابل درک شود. 2- در تشبیه همیشه کمی اغراق وجود دارد. هرچقدر اغراق بیشتر باشد، زیبایی تشبیه را بیشتر می‌کند. 3- یکی از زیبایی‌های تشبیه در متن آن است که در ظاهر و با نگاه اول درست و بدیهی به نظر نمی‌رسد و خواننده را متحیر می‌کند، اما با کمی تأمل ربط آن نمایان می‌شود. در واقع نمی‌توان دو چیز را که در واقعیت از یک جنس هستند به هم نسبت داد و آن را تشبیه دانست. بیت زیر نمایش واضحی از کاربرد و وجود این آرایه برای زیبایی و خوانایی اشعار است که درخشندگی چهره را به خورشید تشبیه کرده است. رها شد ز بند زره ، موی او درخشان چو خورشید شد روی او (ارکان تشبیه یا اجزای تشبیه) همانطور که در معنی این آرایه‌ گفته شد تشبیه از اجزای مختلفی تشکیل می‌شود که عبارتند از مشبه، مشبه‌به، وجه شبه، ادات تشبیه که در ادامه درباره‌ی هرکدام توضیحاتی را می‌خوانید. رکن اول تشبیه، مشبه است. مشبه چیزی است که آن را به چیز دیگری تشبیه می‌کنیم؛ به تعبیری دیگر، طرف اول تشبیه مشبه است. در مثال زیر همدردی به چسب تشبیه شده است و مشبه است. همدردی در ارتباط انسان، مانند چسب است و اجازه می‌دهد عمق احساس دیگران را دریابیم. مشبه‌به رکن دوم است. چیزی است که مشبه به آن تشبیه شده‌است. به عبارتی طرف دوم تشبیه، مشبه‌به است. در مثال زیر زبان آدمیزاد به خود او (جسم و جانش) تشبیه شده است. پس عبارت خود او، مشبه به است. زبان آدمیزاد مثل خود او ناقص و ناتوان است. : کلمه یا صفتی که مشبه‌به قرار می‌گیرد، باید شناخته شده‌‌تر و معروف‌تر از مشبه باشد که فهم آن برای خواننده راحت‌ باشد. هرچه این ویژگی بیشتر در تشبیه رعایت شود، گیرایی و زیبایی متن بیشتر می‌شود. رکن سوم تشبیه، وجه شبه است که رابطه‌ای میان مُشبه و مُشبه‌به برقرار می‌کند؛ به عبارتی دیگر، وجه شبه همان ویژگی یا ویژگی‌های اشتراکی میان مُشبه و مُشبه‌بهْ است. پس مشبه با داشتن این ویژگی، شبیه به مشبه‌به می‌شود. در مثال زیر، تقسیم شدن، وجه اشتراک جهان سیاستمدارن و کیک عروسی است و وجه شبه قرار گرفته است. سیاستمداران جهان را مثل کیک عروسی میان خود تقسیم کرده‌اند. (ادات تشبیه یا ارکان تشبیه) رکن چهارم تشبیه، ارکان یا ادات تشبیه است و اجزای تشبیه را به یکدیگر مرتبط می‌کند. ادات در زبان فارسی، حروفی هستند که معنی شباهت را به خواننده می‌رسانند. پرکابردترین ادات تشبیه در زبان و ادبیات فارسی عبارتند از مثل، مانند، همچون، همچو، چون و چو. در مثال پایین، کلمه ما به وسیله چون، به شمع تشبیه شده است. امروز ما باید به لطف خداوند چون شمعی سوزان بتابیم. نکته: باید توجه داشت که کلمات چون و چو، هرگاه به معنای مثل و مانند در جملات ظاهر شوند، ارکان تشبیه به حساب می‌آیند و در غیر این صورت جزو ادات نیستند. (روش تشخیص اجزای تشبیه) برای تشخیض ارکان تشبیه بهترین کار این است که جمله را بر اساس قواعد دستور زبان فارسی مرتب کنید. چون در اشعار فارسی شاعر برای رعایت وزن و قافیه اجزای جمله را جابجا می‌کند. سپس با پرسیدن سؤالی ساده و پیداکردن جواب آن از داخل جمله به نتیجه‌ی مطلوب می‌رسیم. یعنی باید تشخیص بدهیم که چه چیزی مثل چه چیز دیگر است و چه چیزی باعث این شباهت شده است؟ حالا جواب سؤال اول، مشبه و جواب سؤال دوم، مشبه‌به و جواب بخش سوم، وجه شبه می‌شود و ادات تشبیه هم که مشخصاً در هنگام مرتب سازی اجزای جمله نمایان شده است. ستارگان همچون خورشیدی کوچک در آسمان می‌درخشند. اجزای این جمله از لحاظ دستوری مرتب‌اند. پس به سراغ پاسخ سوال می‌رویم: چه چیزی به چه چیزی و از چه جهتی به هم شباهت دارند؟ ستارگان از جهت درخشش به خورشیدی کوچک شباهت دارند. کانال آموزش عروض و قافیه و... سید محمدرضا شمس (ساقی) https://eitaa.com/arozghafie
ارکان لازم برای ساختن یک تشبیه مناسب رکن اول و دوم است. رکن سوم و چهارم می‌تواند به‌طور غیر‌مستقیم حضور پیدا کند یا اصلاً حاضر نشود. برخی از نویسندگان و شاعران معتقدند که اگر ادات و وجه شبه در تشبیه را حذف کنیم، ارزش تشبیه افزون می‌‌شود. یعنی تشبیه‌هایی که رکن سوم یا وجه شبه در آنها حاضر نشده باشند، بسیار گیراتر و رساتر خواهند بود. بنابراین تشبیه‌ها بر اساس اجزای حاضر خود می‌توانند اقسامی داشته باشند که در این مقاله ما پرکاربردترین تشبیه‌ها را به شما معرفی می‌کنیم: ۱- تشبیه مرسل تشبیهی است که در آن ادات تشبیه وجود دارد. روی چون ماهش در تاریکی می‌درخشید. در مثال بالا، کلمه چون، ادات تشبیه است و روی به ماه تشبیه شده است که می‌درخشد. ۲- اگر ادات تشبیه از جمله حذف شود به آن تشبیه مؤکد گفته می‌شود. برای آنکه تشبیه مؤکد را بهتر درک کنید،‌ شعر زیر را بخوانید: دلی به ظلمت شب دارم غمی، به وسعت ویرانی مشبه مصرع اول کلمه دل، مشبه به آن، کلمه شب و وجه شبه آن، ظلمت است و هیچ ادات تشبیهی را نمی‌توانیم بیابیم. به یاد داشته باشید که ارزش ادبی تشبیه مؤکد از تشبیه مرسل بیشتر است؛ زیرا حذف ادات تشبیه باعث می‌شود کلام طبیعی‌تر به نظر برسد و از طرفی ذهن مخاطب با معنا بیشتر درگیر می‌شود. 3- در تشبیه بلیغ، وجه شبه و ادات تشبیه ذکر نمی‌شود. پس این تشبیه تنها از مشبه و مشبه به ساخته می‌شود. تشبیه بلیغ در فن بیان، یکی از زیباترین انواع تشبیه است. درخت دوستی، پنجه تقدیر، دست روزگار باید بدانید که در کتاب‌ها، نام دیگر تشبیه بلیغ با عنوان اضافه‌ی تشبیهی نیز به کار برده شده است. زیرا این ترکیب از نظر دستوری از مضاف و مضاف‌الیه تشکیل شده است که بر پایه‌ی تشبیه شدن به یکدیگر در کنار هم قرار گرفته‌اند. دریای محبت، خورشید صلح، ابر مهربانی و ... : نباید اضافه‌ی استعاری را با اضافه‌ی تشبیهی یکسان دانست. روش تشخیص آن ساده است؛ می‌توانیم در ابتدا جای کلمات را با هم عوض کنیم و سپس مابین دو کلمه، لغت مانند را اضافه کنیم و در انتها، فعل است را قرار بدهیم. بدین‌صورت اگر جمله معنی داشت، ترکیب اضافه‌ی تشبیهی است. مهد زمین؛ یعنی زمین مانند مهد است. که این جمله معنا دارد پس اضافه تشبیهی است. اما اگر جمله معنایی نداشت،‌ اضافه‌ی استعاری است. دست سرنوشت؛ یعنی سرنوشت مانند دست است. 4- نوعی از تشبیه بلیغ وجود دارد که به آن تشبیه بلیغ اسنادی گفته می‌شود. یعنی در آن مشبه به به مشبه اسناد داده می‌شود. علم نور است. صورتش ماه بود. 5- هرگاه طرفین اول و دوم تشبیه از یک چیز تشکیل شده باشند و کلمات یا صفاتی، وجه شبه آن باشد، تشبیه مفرد است. برق چشمانش همچون ستاره درخشان و روشن بود. در این جمله، مشبه ‌ترکیب برق چشمانش و مشبه به کلمه ستاره است. همچون، ادات تشبیه و درخشان و روشن وجه شبه است. دقت کنید این جمله دو وجه شبه دارد. 6- در تشبیه مرکب، هیأتی به هیأت دیگر تشبیه شده است. در اشعار می‌توانید مشاهده کنید که مصرع اول در بیت، به‌کلی مشبه قرار گرفته و مصرع دوم مشبه به است. ديده‌ی اهل طمع به نعمت دنیا پُر نشود همچنان که چاه به شبنم   کانال آموزش عروض و قافیه و... سید محمدرضا شمس (ساقی) https://eitaa.com/arozghafie
باطلاع می رساند: روز پنجشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ از ساعت ۱۶ الی ۱۷ مراسم رونمایی از جلد اول دیوان اشعار عباس خوش عمل کاشانی برگزار می شود: نمایشگاه کتاب - در اصلی- انتهای راهرو ۱۵ - انتشارات سفیر اردهال.
سید علی اصغر موسوی «سعا» شاعر، نویسنده، پژوهشگر ونظریه پرداز مکتب شعر امامیه: 🌹🌷🌷 ۲۵ اردیبهشت، روز بزرگداشت حکیم سخن،اندیشمند گرانسنگ گسترهٔ ادبیات حماسی،شاعر وسخنور افتخارآفرین مکتب تشیع امامیه، ابوالمعالی،کنزالمعانی جناب مستطاب حکیم ابوالقاسم فردوسی رضوان اللّه تعالی علیه و پاسداشت زبان ارزشمند فارسی با تمدن کهن پارسی فرّه مند وخجسته باد💐🌳🌲🌴🖋️📚 انجمن پژوهشگران ادبیات دینی ایران ✅ ✍️ درباره مذهب حکیم ابوالقاسم فردوسی(ره ) استاد سید علی اصغر موسوی (نویسنده،پژوهشگر) ،،علاوه بر ابیات ,"ولایی" ابیاتی بس گرانسنگ در مقدمه شاهنامه هست ؛ از جمله ابیات زیر: همانا که باشد مرا دستگیر خداوند تاج و لِوا و سریر خداوند جوی و می و انگبین همان چشمه ی شیر و ماء معین حکیم در این ابیات، کشتی را فقط برای تمثیل و به عنوان استعاره نیاورده، بلکه تمام شیعیان می دانند که منظور از کشتی ،همان اهل بیت (ع) هستند. منجیانی که با کشتی نجات ، انسان ها را از دریای هلاکت نجات داده و خواهند داد. حدیث معروفی که حضرت امام حسین (ع) را به «سفینه ی نجات» تشبیه می کند، نیز یه همین معناست و یقینا حکیم این ابیات را، بر طبق همان حدیث سروده است.حدیثی که همگان در ایام محرم، بر سر هر در و دیوار دیده اند. اما نکته ی مهم و قابل بررسی مقدمه می تواند در این بیت باشد: همانا که باشد مرا دستگیر خداوند تاج و لِوا و سریر قبل از موشکافی و تشریح این بیت، به دو نکته توجه می کنیم: 1. این که در کتب مجوس یکی از نام های حضرت صاحب (عج)، "خسرو" است و صاحب تاج و تخت و پرچم! که بیت فاخر و زیبای خواجه شیراز (ره) به یاد می آورد: خسروا گوی فلک در خم چوگان توباد ساحت کَون و مکان، عرصهُ میدان تو باد 2. به توصیف آقای میرشکاک،" ولی" در شاهنامه، همان "شاه" است و او کسی است که از طرف خداوند ، تصرف در امور می کند و بر دیگران امارت و سلطنت دارد. ایشان در کتاب از کیخسرو، به عنوان پادشاهی که به تایید الهی رسیده نام می برد و از زبان افراسیاب درباره ی کیخسرو می گوید: جهان را به مهر وی آید نیاز به ایران و توران برندش نماز از دو نکته ای که اشاره شد، استنباط بنده این است که این بیت: همانا که باشد مرا دستگیر خداوند تاج و لِوا و سریر می تواند بهترین اشاره به سلطنت حضرت موعود باشد، چون توصیف نمادین تاج و لوا و سریر؛ نه در سیره ی حضرت پیامبر (ص) چنین توصیفی می گنجد و نه در سیره ی مولا علی (ع) و دیگر ائمه علیهم السلام ؛جز وجود مبارک حضرت حجت صاحب الزمان (عج) که دارای قدرت فرمانروایی است.فرمانروایی که تاج نماد آن است و پرچم شناسای حکومت او و سریر ، جایگاه امارت و امامت او بر امت است. گویی حکیم در همان چند بیت مقدمه شاهنامه که اغلب "شیعه و سنی" به آن جهت "تعیین مذهب فردوسی"استناد می کنند؛ همه مواضع و ایده و مذهب خودرا مشخص کرده است : که خود انواع حکومت ها را جز حکومت و ولایت اهل بیت (ع) نقض می کندو به حکومتی فرا می خواند که همانند کشتی نوح (ع)نجات دهنده ی مردمان از هلاکت است. کشتی نوح (نجات) مصداق ولایت ائمه ی معصومین (ع) است، که در زیارات و دعاهای آن بزرگواران بارها دیده ایم و در زیارت حضرت مهدی (عج) در روز جمعه هم می گوییم: «السلام علیک یا سفینة النجاة، السلام علیک یا عین الحیوة" و این که حکیم می گوید: یکی پهن کشتی بسان عروس بیاراسته، همچو شمع خروس محمد بدو اندرون، با علی همان "اهل بیت" نبیّ و وصی مصداق حدیث نبوی است که فرموده است: 🌹 «مثل اهل بیتی کمثل سفینة نوح من رکبها نجی و من تخلف عنها زخّ فی النّار» (سفینة البحار، ج 1، ص 630). {مقاله ی "نقدنظری مهدویت درسبک خراسانی" چون تاکنون توسط "موسسه ی آینده روشن" چاپ نشده است و من حدود ۱۵ سال پیش مقاله را تحویل و تسویه حساب کرده ام شرعا تمام این بخش مربوط به "حکیم توس فردوسی بزرگ "(ره) را نمی توانم ارائه دهم ، اما همین مقدارهم کافی است} (قسمتی از مقاله ی :نقدنظری مهدویت درسبک خراسانی - سیدعلی اصغرموسوی- فصل نامه عصرآدینه )📚 ✅ https://t.me/saapoem
🌹آبشار می گذری با گیسوان سپید و همسایه های سبزت را به زیبایی های تماشا می سپاری تو از آن بالا می آیی و تا دوردست ها صدایت شکسته نمی شود گل های نیلوفر تنها با صدای تو از خواب برمی خیزند و تنها در آغوش تو می آرامند ! ** توتنها معشوقه هم سن و سال منی که روزی درکنار جویباری "عاشق" هم شدیم ! سیدعلی اصغرموسوی /قم/1380 @saapoem84
هدایت شده از در محضر قرآن کریم و حضرات معصومین علیهم‌السلام
بِسْمِ ٱللّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحیمِ شمارهٔ ۱۷۴ سلام وَ ٱلْقُرْآنِ ٱلْحَکیمِ ( یٰس ۲ ) یعنی چه؟ کلمهٔ ( حَکیم ) چندین معنا را به ذهن متبادر می‌کند. ۱— وقتی کلام یک فرد ( حکیمانه ) باشد یعنی خودش فردی است ( حَکیم ) همانطور که وقتی أمرِ یک فرد ( رَشید ) نباشد یعنی خودش به رُشد عقلی نرسیده است: وَ ما أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشیدٍ ( هُود ۹۷ ) أَمر فرعون رشید نیست یعنی خودش رشید نیست. این مفهوم به گونه‌ای إسناد مجازی است و از بُعد منطقی هم صحیح است که از وجودِ دُخان می‌توان به وجود نار پی برد. از کلام یک فرد می‌توان به هویت وجودی او پی برد. وقتی از ناحیهٔ مقدّسهٔ خداوند متعال کلام ( حکیم ) صادر می‌شود حکایت از ( حَکیم ) بودنِ وجودِ حضرت ذُو الجَلال دارد. ( عَظُمَ سُلْطانُهُ وَ جَلَّتْ عَظَمَتُهُ ) ۲— ممکن است ( حَکیم ) بمعنای ( مُحْکَم ) باشد. کما اینکه وزن ( فَعیل ) در معنای ( إسم مفعول ) فراوان کاربرد دارد مثل ( قَتیل ) که در معنای ( مَقْتُول ) و ( جَریح ) که بمعنای ( مَجْروح ) باشد. در نتیجه وقتی میگوییم قرآن ( حَکیم ) است یعنی حاوی آیات مُحْکَمات است ( در مقابل آیات متشابهات ): هُوَ ٱلَّذي أَنْزَلَ عَلَیْکَ ٱلْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ ( آل عمران ۷ ) و یا حاوی آیات مُحْکَمات است ( نه در مقابل متشابهات ): کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ ( هُود ۱ ) قرآن ( حَکیم ) است یعنی ( مُحْکَم ) است یعنی هیچگونه تناقض و باطل بر آن وارد نمی‌شود: لا یَأْتیهِ ٱلْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ ( فُصِّلَتْ ۴۲ ) ۳— نیز إحتمال دارد ( حَکیم ) در معنای مبالغهٔ در ( حُکْم ) باشد. کلماتی که در وزن فَعیل هستند اگر وزن فاعِل هم داشته باشند دالّ بر مبالغه هستند. مثلاً ( راحِم ) یعنی کسی که رَحْم دارد ولی ( رَحیم ) یعنی کسی که بسیار رَحْم دارد. با این حساب، شک نیست که قرآن مجید ( حاکِم ) است یعنی صاحب حُکم است یعنی فَصْل ٱلْخطاب است یعنی به گونه‌ای دارای ( حُکْم ) است که ما فوقِ تمامی حکم ها است و اینکه ( حُکم ) می‌فرماید بطوریکه حُکم های سابق را منسوخ می‌کند و مُهَیْمِن هم هست: وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ ٱلْکِتابَ بِٱلْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ ٱلْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ ( مائده ۴۸ ) یعنی بر أحکام و أخلاق و أصول مُهَیْمِن است. نُسخه های پیشین را هم تصدیق می‌کند اگر مُحَرَّف نباشد و تکذیب می‌کند اگر مُحَرَّف باشد. ۴— محتمل است ( حَکیم ) بمعنای ( ذُو ٱلْحِکْمَة = صاحب حکمت ) باشد. چون آنچه که بیان فرموده است حاوی حِکمت است که شاید بخشی از حِکمت کلام وحي بر مردم روشن شده باشد ولی بخش عمدهٔ حکمتِ قرآن مجید بر مردم مخفی است. چه بسا همگان نتوانند راز حکیمانهٔ آیات إلهي را درک کنند جز آن بزرگواران که مؤیَّد مِنْ عِنْدِ ٱللّٰهِ هستند که رجاء واثق داریم خداوند متعال به لطف و کرامتش ظهور مفسّر واقعی کلام وحي را تعجیل فرماید. ( آمینَ ) به عنوان نمونه عرض می‌کنم: در تتمّهٔ بعض آیات وارد شده: إِنَّهُ هُوَ ٱلْحَکیمُ ٱلْعَلیمُ ( ذاریات ۳۰ ) کلمهٔ ( حکیم ) مقدّم آمده چون محوریّت کلام در این‌گونه آیات بر أحکام است که بر أساس حکمت متعالیهٔ إلهي وضع شده و یا سخن از عالَم ما وراء ٱلْغَیْب است که آن هم چیزی جز حکمت را حاوی نیست. از طرف دیگر در بعض آیات وارد شده: إِنَّکَ أَنْتَ ٱلْعَلیمُ ٱلْحَکیمُ ( بقره ۳۲ ) کلمهٔ ( علیم ) مقدّم آمده چون محوریّت کلام در این‌گونه آیات، بر ( عِلم ) است. همان چیزی که بر فراگیری و نگه داشتنِ آن بسیار توصیه شده است ولی متأسفانه کمتر کسی در جستجوی آن است. یکی از چیزهایی که مردم هرچه بیشتر داشته باشند إحساس کمبود می‌کنند و بیشتر در جستجوی آن هستند ( پول ) است و یکی از چیزهایی که چه بسا بعض افراد ندارند ولی ادّعای داشتن می‌کنند ( عِلم ) و ( سواد ) و ( عقل ) است. حال آنکه در تعالیم دینی، درست عکس این حالت مورد تأکید است. ( سخن کوتاه ) إلتماس دعاء ششم شَوّال ٱلْمُکَرَّم ۱۴۴۵ ألحقیر: مُحَمّد بن ٱلمرحوم عَليٍ ٱلْقَمْصَريّ
هدایت شده از در محضر قرآن کریم و حضرات معصومین علیهم‌السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏فیلم از طرف dr salamtian m
هدایت شده از در محضر قرآن کریم و حضرات معصومین علیهم‌السلام
بِسْمِ ٱللّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحیمِ شمارهٔ ۱۷۵ سلام ألف— ثُمَّ إِنَّکُمْ أَیُّهَا ٱلضّالُّونَ ٱلْمُکَذِّبُونَ ( واقعه ۵۱ ) سپس اینکه شما ای گمراهانِ تکذیب کننده... ب— وَ أَمّا إِنْ کانَ مِنَ ٱلْمُکَذِّبینَ ٱلضّالّینَ ( واقعه ۹۲ ) و امّا اگر شخصی از جملهٔ تکذیب کنندگان و گمراهان باشد... سؤال اینجاست که در آیهٔ ( ألف ) ابتداء فرموده است ( ضالّونَ = گمراهان ) و بعد فرموده است ( مُکَذِّبینَ = تکذیب کنندگان ) ولی در آیهٔ ( ب ) بر عکس آمده است. چرا؟ سابقاً عرض کردم نمی‌توان برای چینش کلمات در مصحف شریف یک فرمول خاصّ داشته باشیم. جایی داریم که مفضول بر فاضل مقدّم آمده و جایی داریم که فاضل بر مفضول مقدّم شده است. امّا آیهٔ مورد نظر: ألف— به سیاق آیات قبل توجه کنیم. وَ أَصْحابُ ٱلشِّمالِ ما أَصْحابُ ٱلشِّمالِ ( واقعه ۴۱ ) و أصحاب شِمال چیست؟ آنانکه نامهٔ أعمال به دست چپ داده می‌شوند چه فرجامی در انتظار آنها است ؟ في سَمُومٍ وَ حَمیمٍ ( واقعه ۴۲ ) جایگاه آنها سَمُوم و حَمیم است. سَمُوم بادهای داغ و مسموم است حَمیم آب جوش بطوریکه وقتی فراروی چهره می‌آورند از شدت داغ بودن پوست صورت در آن می‌ریزد و به غَسّاق تبدیل می‌شود. خدایا. به تو پناه می‌بریم. اینان همان کسانی هستند که بر گناهان کبیره إصرار داشتند. وَ کانُوا یُصِرُّونَ عَلَی ٱلْحِنْثِ ٱلْعَظیمِ ( واقعه ۴۶ ) کم کم در أثر بدی کردن و در أثر إرتکاب گناهان زیاد و مستمرّ، کارشان به جائی می‌رسد که آیات خداوند متعال را تکذیب می‌کنند و آیات را به إستِهزاء و مسخره می‌گیرند: ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ ٱلَّذینَ أَساؤُوا ٱلسُّوأیٰ أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ ٱللّٰهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُونَ ( روم ۱۰ ) اینان إبتداء گمراه شده اند که کارشان به تکذیب رسیده و به این جهت است که إبتداء فرموده ( ضالُّونَ ) و بعد فرموده ( مُکَذِّبُونَ ) ب— باز هم سیاق آیات روشن کنندهٔ مفهوم است. آیهٔ ( ب ) در سیاق ( تکذیب ) وارد شده است. أَفَبِهٰذا ٱلْحَدیثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ ( واقعه ۸۱ ) ( إِدْهان ) در لغت بمعنای ( روغن مالی ) است که در زبان فارسی هم از إصطلاح ( ماست مالی ) زیاد استفاده می‌شود. یعنی هرچه نفْس أمّاره حکم کرد تبعیت کنیم و بعد خیال کنیم خواهیم توانست ماست مالی کنیم و تمام؟ ( إِدْهان ) را مجازاً ( سست گرفتن و مماشات کردن ) ترجمه گذاشته اند. وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ ( قلم ۹ ) ای پیغمبر! آنها آرزو دارند که ای کاش تو مماشات کنی و آنها هم سستی کنند. ترجمهٔ آیهٔ مورد بحث اینگونه می‌شود: آیا شما مردم به این سخن ( سخن توحید و دینداری و نبوت و معاد ) سستی و إنکار و تکذیب می‌کنید ؟ و روزی و رزق خود را تکذیب آیات إلهی قرار داده اید؟ وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَکُمْ أَنَّکُمْ تُکَذِّبُونَ ( واقعه ۸۲ ) به همین جهت است که ( مُکَذِّبُونَ ) بر ( ضالُّونَ ) مقدّم آمده. یعنی در فهم این آیات شریفه، سیاق حکمفرما است. نتیجه اینکه: یک جادّهٔ دو طرفه است. گروهی ابتداء گناه بر روی گناه تا قساوت قلب باعث تکذیب می‌شود و گروهی تکذیب می‌کنند تا راه برای گناه کردن باز شود. در نهایت هر دو گروه هم ( ضالّ ) هستند و هم ( مُکَذِّب ) اگرچه دو مسیر متفاوت پیموده باشند. إلتماس دعاء هفتم شوّال ٱلْمُکَرَّم ۱۴۴۵ ألحقیر: مُحَمّد بن ٱلمرحوم عَليٍ ٱلْقَمْصَريّ
هدایت شده از در محضر قرآن کریم و حضرات معصومین علیهم‌السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏فیلم از طرف dr salamtian m
هدایت شده از در محضر قرآن کریم و حضرات معصومین علیهم‌السلام
بِسْمِ ٱللّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحیمِ شمارهٔ ۱۷۶ سلام هرچه در إکرام جناب پدر و والدهٔ ماجدهٔ مکرّمه بگوییم کم است. تکریم پدر و مادر به حدّی أهمیت دارد که در چندین موضع در کنار توحید و عدم شِرْک به خداوند متعال، إحسان به والِدَیْن توصیه شده است. ۱— لا تَعْبُدُونَ إِلَّا ٱللّٰهَ وَ بِٱلْوالِدَیْنِ إِحْساناً ( بقره ۸۳ ) ۲— وَ ٱعْبُدُوا ٱللّٰهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِٱلْوالِدَیْنِ إِحْساناً ( نِساء ۳۶ ) ۳— أَلّا تُشْرِکُوا بِهِ وَ بِٱلْوالِدَیْنِ إِحْساناً ( أنعام ۱۵۱ ) ۴— وَ قَضیٰ رَبُّکَ أَلّا تَعْبُدُوا إِلّا إِیّاهُ وَ بِٱلْوالِدَیْنِ إِحْساناً ( إِسْراء ۲۳ ) در این مقال إکرام به ( والِدَیْن ) را با مقایسهٔ دو آیهٔ شریفه در نظر دارم. ألف— یَوْمَ یَفِرُّ ٱلْمَرْءُ مِنْ أَخیهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبیهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبیهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنیهِ لِکُلِّ ٱمْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنیهِ ( عَبَسَ ۳۴ و ۳۵ و ۳۶ و ۳۷ ) قیامت روزی است که آدمی از برادرش و پدرش و مادرش و همسرش و فرزندانش فرار می‌کند. در چنین روزی هر کدام را گرفتاری هست که او را کفایت می‌کند. ب— یَوَدُّ ٱلْمُجْرِمُ لَوْ یَفْتَدي مِنْ عَذابِ یَوْمِئِذٍ بِبَنیهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ أَخیهِ وَ فَصیلَتِهِ ٱلَّتي تُؤْویهِ وَ مَنْ في ٱلْأَرْضِ جَمیعاً ثُمَّ یُنْجیهِ ( معارج ۱۱ و ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ ) فرد مجرم آرزو می‌کند که ای کاش فرزندانش و همسرش و برادرش و خاندانش که پناهشان می‌داده و تمام آنانکه در زمین هستند را فدا کند سپس از عذابِ چنین روزی نجات یابد. ( به ترجمه إعتماد نکنید ) سؤال اینجاست که در آیهٔ ( ألف ) ذکری از ( پدر و مادر ) آمده ولی در آیهٔ ( ب ) سخن از آن دو بزرگوار نیامده است. چرا؟ آیهٔ ( ألف ) خبر از أهوال قیامت است. چنان مردم به پروندهٔ أعمال خود مشغول هستند که همگان از یکدیگر گریزان خواهند بود. پروندهٔ بنده به حدّی سیاه است که در عرصهٔ قیامت إمکان رسیدگی و کمک به دیگری را ندارم. حتّی اگر آن شخص، برادر یا پدر یا مادر یا همسر یا فرزندانم باشند. آیهٔ ( ب ) خبر از وقوع فردِ مجرم در عذاب است. چنین فردی آرزو دارد شخص دیگری به جای او عذاب شود و او از این عذاب هولناک رهانیده شود. آن شخص دیگر چه کسی باشد؟ هر کس بجز پدر و مادر. چرا؟ چون اگر آرزو کند که پدر و مادر بجای او عذاب شوند، خشم خداوند متعال نسبت به او مضاعف خواهد شد. چون حضرت ذُو الجَلال ( عَظُمَ شَأْنُهُ وَ جَلَّتْ قُدْرَتُهُ ) به إکرامِ پدر و مادر أمر فرموده است. فردِ مجرم جرأت ندارد در بحبوحهٔ عذاب إسمی از پدر و مادر بیاورد. گویا اینگونه از جانب خداوند متعال جواب بیاید که آیا اینچنین است إکرامِ والِدَیْن که تو را بدان أمر کرده بودم؟ و این مدل دیگری از إکرامِ والِدَیْن است. هرکس پدر و مادر دارد قدر بداند و تکریم کند و هر کس هر دو را و یا یکی را از دست داده است، از خداوند منّان طلب غفران و رحمت کند. جالب است که در مقام إکرام و نیز در مقام دعاء لفظ ( والِدَیْن= پدر و مادر ) آمده است: وَ وَصَّیْنَا ٱلْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ ( لُقمان ۱۴ و آیات دیگر که در شمارهٔ ۱۷۲ صحبت گذشت ) رَبَّنَا ٱغْفِرْ لي وَ لِوالِدَيَّ ( إبراهیم ۴۱ ) رَبِّ ٱغْفِرْ لي وَ لِوالِدَيَّ ( نوح ۲۸ ) ( والِدَیْن ) از ریشهٔ ( وَ لَ دَ ) مشتقّ است یعنی ( ولادة ) یعنی ( زایمان ) و لذا در آیاتی که حاوی توصیه به إحسان به ( والِدَیْن ) است، سخن از حَمْل و وَضْع حَمْل آمده تا گویای غلبهٔ ( والِده = مادر ) بر ( والِد = پدر ) باشد. و این نوع بیان گویای إحسان به هر دو است ولی مادر بیشتر و گویای دعاء برای هر دو است ولی مادر بیشتر. حال آنکه در مقام غلبهٔ پدر بر مادر ( مثل أحکام تقسیم إرث ) لفظ ( أَبَوَیْن = پدر و مادر ) آمده است: وَ لِأَبَوَیْهِ لِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا ٱلسُّدُسُ ( نِساء ۱۱ ) إلتماس دعاء هشتم شوّال ٱلْمُکَرَّم ۱۴۴۵ ألحقیر: محمّد بن ٱلمرحوم عَليٍ ٱلْقَمْصَريّ
هدایت شده از در محضر قرآن کریم و حضرات معصومین علیهم‌السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏فیلم از طرف dr salamtian m
هدایت شده از در محضر قرآن کریم و حضرات معصومین علیهم‌السلام
بِسْمِ ٱللّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحیمِ شمارهٔ ۱۷۷ سلام ممکن است مبحث این مقال برای بعض سروران بزرگوار تخصصی باشد که پیشاپیش عذرخواهی میکنم. علماء علم صرف یک فرمول گفتند بنام قاعدهٔ ( إِبْدال جائز ) که طبق این فرمول گاهی حرفی به حرف دیگر تبدیل می‌شود و دو حرف همجنس پدید می‌آید و إدغام صورت می‌گیرد و در نتیجه تشدید بوجود می‌آید. قصد ندارم که بحث را تخصصی کنم. به یک مثال إکتفاء می‌کنم: در کلمهٔ ( یَتَذَکَّرُونَ ) در بعض آیات حرف ( ت ) به ( ذ ) تبدیل میشود ( یَذَذَکَّرُونَ ) حالا دو حرف ( ذَذَ ) إدغام می‌شود ( یَذَّکَّرُونَ ) حالا دو تا تشدید در این کلمه داریم. کلام علماء صرف در همینجا تمام است. ولی یک سوال عمده که محور این مقال است باقی می‌ماند: در کلام وحي هم ( یَتَذَکَّرُونَ ) داریم و هم ( یَذَّکَّرُونَ ) داریم. درست است که ریشهٔ هر دو کلمه ( ذَ کَ رَ ) باشد و وقتی به این شکل آمده، در معنای ( تذکّر گرفتن و پند گرفتن ) است امّا تفاوت کجاست که گاهی بدون إبدال و إدغام آمده و گاهی با إبدال و إدغام؟ به عبارت دیگر ( یَتَذَکَّرونَ ) که غیر از ( یَذَّکَّرُونَ ) نیست. پس چرا گاهی چنین و گاهی چنان وارد شده است؟ به کلمهٔ ( یَتَذَکَّرُونَ ) توجه کنیم: چند مقطع دارد؟ یعنی به قول بچه‌های مدرسهٔ إبتدائی، چند بخش دارد؟ ( یَ ) ( تَ ) ( ذَکْ ) ( کَ ) ( رُون )= پنج مقطع حال به کلمهٔ ( یَذَّکَّرُونَ ) توجه کنیم: چند مقطع دارد؟ ( یَذْ ) ( ذَکْ ) ( کَ ) ( رُون )= چهار مقطع کلمهٔ ( یَتَذَکَّرُونَ ) که در لفظ دارای مقطع بیشتر است، در معنا هم دارای طول زمان بیشتر است. یعنی در آیاتی که حاوی معنای طول زمان است کلمهٔ ( یَتَذَکَّر ) آمده: وَ جیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ ٱلْإِنْسانُ وَ أَنّیٰ لَهُ ٱلذِّکْریٰ ( فَجر ۲۳ ) در چنین روزی جهنّم آورده می‌شود و آدمی ( آنچه را که انجام داده ) یاد می‌کند. کی انجام داده؟ در طول عمرش. فَإِذا جاءَتِ ٱلطّامَّةُ ٱلْکُبْریٰ یَوْمَ یَتَذَکَّرُ ٱلْإِنْسانُ ما سَعیٰ ( نازعات ۳۴ ) پس آنگاه که ( ٱلطّامَّةُ ٱلْکُبْریٰ = یکی از أسماء قیامت است با معنائی تکان دهنده ) واقع شود در چنین روزی آدمی آنچه را که کرده، به یاد می‌آورد. کی آن أعمال را انجام داده؟ در طول عمرش. أَوَلَمْ نُعَمِّرْکُمْ ما یَتَذَکَّرُ فیهِ مَنْ تَذَکَّرَ ( فاطر ۳۷ ) آیا به شما آنقدر عمر ندادیم که هرکس بخواهد پند بگیرد زمان برای تذکّر گرفتن داشته باشد؟ ( استفهام تقریری است ) یعنی اعتراف و إقرار کنیم که بله. زمان برای پند گرفتن داشتیم و زمان را هدر دادیم. حال به تعداد تشدید دقت کنیم: ( یَتَذَکَّرُونَ ) که به روال عادی آمده است فقط یک تشدید دارد. ( یَذَّکَّرُونَ ) که إبدال و إدغام شده، دو تشدید دارد. دو تشدید یعنی مفهوم مبالغه و شدّت و تأکیدِ بیشتر. فَإِمّا تَثْقَفَنَّهُمْ في ٱلْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ ( أنفال ۵۷ ) حکایت از طول زمان نیست. صحنهٔ جنگ است. باید ترسانده شوند. باید تهییج شوند. لذا لفظ با إبدال و إدغام همراه شده و با دو تشدید آمده تا شدّت و سختیِ جنگ را بیان کند و مردم را برای مقاومت تشجیع نماید. أَوَلا یَرَوْنَ أَنَّهُمْ یُفْتَنُونَ في کُلِّ عامٍ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ لا یَتُوبُونَ وَ لا هُمْ یَذَّکَّرُونَ ( توبه ۱۲۶ ) آیا نمی‌بینند که آنها در هر سال یک بار یا دو بار به فتنه می‌افتند سپس توبه نمی‌کنند و پند نمی‌گیرند. أصلاً سخن از طول زمان نیست. هر سال یکی دو بار که بیانگر طول زمان نیست. این آیهٔ شریفه گویای أهمیت و شدّت و مبالغهٔ در فتنه است. فتنه را در کلام وحي معاني هفده باشد. اینکه فتنه در این آیهٔ شریفه چیست بماند برای مقال دیگر. إن شاء الله. ناگفته نماند که شبیه به موضوع مطرح شده در این مقال در کلمات دیگر قرآن مجید هم وجود دارد: إبدال و إدغام: کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّروا آیاتِهِ ( ص ۲۹ ) عدم إبدال و إدغام: أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ ٱلْقُرْآنَ ( نِساء ۸۲ ) و ( مُحَمَّد ۲۴ ) إبدال و إدغام: وَ ٱللّٰهُ یُحِبُّ ٱلْمُطَّهِّرینَ ( توبه ۱۰۸ ) عدم إبدال و إدغام: وَ یُحِبُّ ٱلْمُتَطَهِّرینَ ( بقره ۲۲۲ ) إبدال و إدغام: إِنَّ ٱلْمُصَّدِّقینَ وَ ٱلْمُصَّدِّقاتِ‌...( حدید ۱۸ ) عدم إبدال و إدغام: ....وَ ٱلْمُتَصَدِّقینَ وَ ٱلْمُتَصَدِّقاتِ...( أَحزاب ۳۵ ) ألبته که یک حکم برای همهٔ موارد فوق ٱلْإشاره وجود ندارد بلکه هر کدام را تفسیری است خاصّ به خود که مقال های متعدد دیگر می‌طلبد. إلتماس دعاء نُهُم شَوّال ٱلْمُکَرَّم ۱۴۴۵ ألحقیر: مُحَمّد بن ٱلمرحوم عَليٍ ٱلْقَمْصَريّ
هدایت شده از در محضر قرآن کریم و حضرات معصومین علیهم‌السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏فیلم از طرف dr salamtian m
هوالعلیم باران، همیشه نعمت نیست گاهی هم بلاست!! بسکه در "ریا و تظاهر" غرق شده ایم! وقت تذکر رسیده که در غرقاب سیل غرق شویم تا شاید به خود آییم!!! از تگرگ نامتعارف تا سیل دور از انتظار، نشان از "بلا" دارد! تا مگر جماعتی که حتی به خود و اطرافیان خود رحم نمی کنند به خود آید! روزگاری شده که هیچ همسایه ای مراعات همسایه و هیچ جوانی مراعات پیر و هیچ اداره ای پاسخگوی ارباب رجوع و هیچ دینداری جز تظاهر، به اصل اسلام که احترام به همنوع و برآوردن حاجات اوست، نمی پردازد! میلیون ها تومان خرج جشن های مذهبی می شود، ولی حاجت حاجتمندی را پاسخگو نیست! لاقل برای یک بار هم که شده، خداوند چشم ها را برای درک بصیرت واقعی (نه شعاری) با خلق این مناظر،ان شاء اللّه گشوده است!! فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ🖋️📚✅