eitaa logo
ای مسیرکاروانت تا ابد آیینه پوش
75 دنبال‌کننده
569 عکس
192 ویدیو
7 فایل
اشعار عاشورایی (وقف) سید علی اصغر موسوی «سعا»، شاعر و پژوهشگر ادبیات دینی «مکتب شعر امامیه» 🌷🌴🖋️📚
مشاهده در ایتا
دانلود
📜 کشتی بان طف اگر خم کرده تاریخ دغل ،قدّ رشیدت را به میدان می سپارم رزم بشکوه شدیدت را بنازم در چکاچک ها،بسان شهپر جبریل شراره ِ تیغهِ شمشیرِ به حق،آذرپدیدت را تماشا می کنم ای جان، میان واژگان هرآن همان «هَیهاتَ مِناالذّلهٔ»عزم أکیدت را دُژم دریای خون تصویرِطف را،نوح کشتی‌بان! به قرآن می سپارم شرح اوصاف حمیدت را شهید حقِ حق فرما،کتاب حضرت ِطٰهٰٓ(ص) قنوتانه قرائت می کنم نام مجیدت را به اندوهت نمی بالم،اگر از داغ می نالم: شفق واره غروبِ قامتِ سبز و سپیدت را - عزادار غمی هستم: که دارد دردها در دل غمین ماتمی هستم: درید از هم وَرید ت را گذشتی با«علی اکبر»، ز مرز فکرت باور ! گرفتی با«علی اصغر»هم ازخالق رسیدت را! «سعا»باهرمژه اشکی که تمرین می کندبادل شهودی تازه می بخشد،غزل نام شهیدت را مکتب شعر امامیه مکتب شعردینی درایران سید علی اصغر موسوی قم - ۲۲ مرداد ۱۴۰۰ جمعه ۴ محرم ۱۴۴۳ @saapoem 🌴🌷🌴📚🌴🖋🌴
📜 کشتی بان طف اگر خم کرده تاریخ دغل ،قدّ رشیدت را به میدان می سپارم رزم بشکوه شدیدت را بنازم در چکاچک ها،بسان شهپر جبریل شراره ِ تیغهِ شمشیرِ به حق،آذرپدیدت را تماشا می کنم ای جان، میان واژگان هرآن همان «هَیهاتَ مِناالذّلهٔ»عزم أکیدت را دُژم دریای خون تصویرِطف را،نوح کشتی‌بان! به قرآن می سپارم شرح اوصاف حمیدت را شهید حقِ حق فرما،کتاب حضرت ِطٰهٰٓ(ص) قنوتانه قرائت می کنم نام مجیدت را به اندوهت نمی بالم،اگر از داغ می نالم: شفق واره غروبِ قامتِ سبز و سپیدت را - عزادار غمی هستم: که دارد دردها در دل غمین ماتمی هستم: درید از هم وَرید ت را گذشتی با«علی اکبر»، ز مرز فکرت باور ! گرفتی با«علی اصغر»هم ازخالق رسیدت را! «سعا»باهرمژه اشکی که تمرین می کندبادل شهودی تازه می بخشد،غزل نام شهیدت را مکتب شعر امامیه مکتب شعردینی درایران سید علی اصغر موسوی قم - ۲۲ مرداد ۱۴۰۰ جمعه ۴ محرم ۱۴۴۳ @saapoem 🌴🌷🌴📚🌴🖋🌴
لحظه ی پرواز به: حضرت علی اکبر(ع)🌹 پا مي‏ گذاري در ركاب و دل اسيرت مي‏ شود حتي اسير لحظه ‏هاي دلپذيرت مي‏ شود گفتي كه از زيبايي‏ ات، ديگر ببندم چشم را چون مانع از پروازهاي ناگزيرت مي‏شود! عطر شهادت مي‏ دمد چون از نگاهت، خوبِ من! دل مثل يك آيينه، آگاه از ضميرت مي‏شود امّا چگونه مي‏ توانم دل بگيرم از تو، آه‏ ! وقتي گرفتار نگاهِ سر به زيرت مي‏شود؟ حالا كه مي‏ خوانند نامت را، عزيزم، زود باش‏! آماده شو، هنگام پرواز است: ديرت مي‏شود💐 سیدعلی اصغرموسوی قم - ۱۳۸۲ 🌴🌴🌴 @saapoem
🖌حق شهید،شهید حق 🌷 در آغاز ازل بود و نشاندن بذر، طوبی را به تقدیرش رقم زد کربلای نهضت آرا را حیات سبز تکوین را، غمش سرمایۀ جان شد که در پاییز می سازد خزان رنگی تماشا را دل «آدم» به درد آمد همین که قصه اش بشنید دو چشم نوح گریان شد، حدیث سرخ صحرا را گذشت و خاک آذین شد به نور سید طٰهٰٓ (ص) رسول الله حق گستر، مصفا کرده دنیا را گرفت آهسته در آغوش، طفل و سخت گریان شد پریشان کرد حتی با سرشک‌اش قلب زهرا(س) را چرا شادان نگردیدی پدر! آیا علل دیدی؟ نمی باید شدن گریان چنین مولود زیبا را ! شنیدآنچه از اسرارحسین(ع)وسرنوشت‌اش بود! جهان تاریک از غم شد، دل امّ ابیها را کنار اهل بیت حق، شبیه کوه ها بشکوه صلابت داده با شأنش شکوه آل طاها را غم جدّ و پدر ، مادر، برادر، یار و هم یاور شکسته گاه در غربت، دل بشکوه مولا(ع) را »»«« گذشت و سال ها طی شد، رسید ایام دشواری مسلمانان حق باور، به ویژه اهل معنا را معاویه مسلط شد به عمق کشور اسلام از آن روزی که بوسفیان مهیا کرد غوغا را همان غوغای بی جای« سقیفه»،اوج گمراهی! که طبق نقشۀ شیطان مشوّش کرد هرجا را نمی پرسی ،چرا گفتم سقیفه؟ بعد ده ها سال ! سقیفه اصل ظلمت شد «یزید» آسا قضایا را چراغ کفر در هرسو به نام دین نمایان شد امیران مُلوّث هم گرفته جام صهبا را شده ایرانی و مصری غلام کاخ الخضراء گرفته شامی و کوفی به بر محظور زیبا را خریده« آل بوسفیان» تمام غیرت ادیان! کشیده ظلم بی پایان سیه چادر ثریا را یزید(لعن)اینک شده حاکم،خلیفه،قدرت اول به نیمی از زمین ،حتی که دارد حکم دنیا را ! یکی اورا ردا داده ،یکی حکم و قضاداده وآن سوم، طلا داده ،امیرالقصر خضرا را! غرور جاهلی در سر،قبای سلطنت در بر ازاین مجموعهٔ دلبر! چگونه واکشد پا را ؟ جسارت تا به جایی رفت،حکم قتل مولا (ع) داد! که انگاری نمی داند شؤون مُلک بطحا را تعجب هم ندارد! چون « سقیفه» مکتبش بوده ست برای بیعتی، باید که« آتش» زد مُصلّیٰ را ! قیام حضرت مولا حسین بن علی (ع) حق است به هر منطق که بشناسی،دلیل خشم «زهرا»(س) را ! وگرنه با «علی اکبر» نمی آمد به میدانی -- که بین مقتل اش خوانی،حدیث « إرباً إرباً» را !🌷📚 مکتب شعر امامیه مکتب شعر دینی در ایران سید علی اصغر موسوی قم - ۹شهریور۱۳۹۹ تاسوعا و عاشورا ۱۴۴۲ # سعا @saapoem
گل احساس نو گل حساس، علی اصغر است غنچه ی احساس، علی اصغر است آن که برایش به شهادت رسید حضرت عباس، علی اصغر است تیر سه شعبه که ندارد نیاز برگ گل یاس، علی اصغر است آن که علیرغم عطشناکی اش ساقی دریاس، علی اصغر است گریه کن، ای دل به خزانش، غمش! نو گل حساس علی اصغر است سید علی اصغر موسوی🌷🌴🙏🏻
گل احساس نو گل حساس، علی اصغر است غنچه ی احساس، علی اصغر است آن که برایش به شهادت رسید حضرت عباس، علی اصغر است تیر سه شعبه که ندارد نیاز برگ گل یاس، علی اصغر است آن که علیرغم عطشناکی اش ساقی دریاس، علی اصغر است گریه کن، ای دل به خزانش، غمش! نو گل حساس علی اصغر است سید علی اصغر موسوی🌷🌴🙏🏻
✔️حرف اول، لفظ آخر آسمان را گرفت در مشتش، حرف ِاول به لفظِ آخر زد مثل پروازِ نرم پروانه، پَر و پَر، سوی لامکان پَر زد از بزرگانِ کوی جانان بود، گرچه در گاهواره می آسود! چند ماهی به خاطر لبخند، کودکانه سری به مادر زد با تبسم دل از پدر می بُرد، وقتی آرام، آب را می خورد عاقبت، غرق خون، گلابینه، پیش چشمش، چو لاله پرپر زد! حرمله(لعن)ازمیان انگشتان، نه فقط دید نای اصغر(ع) را عالَمی را دَریدحَنجرِ عشق، که شرر بر جهان اکبر زد! دست ِاحساس را علی اصغر(ع)، می فشارد به هر غزل وقتی هر مُژه سینه‌زن شده با دل، می تواند به کربلا سر زد افتخارم همین که در نامم، می درخشد بزرگی نامش! سرنوشتم چقدر عالی بود، مُهر بر نامِ پاک «اصغر» زد ✅ مکتب شعرامامیه سید علی اصغر موسوی عاشورای 1441- 1398 @saapoem
https://eitaa.com/saapoem1402 کانال «ای مسیرکاروانت تا ابد آیینه پوش» اشعار عاشورایی سید علی اصغر موسوی «سعا» شاعر و پژوهشگر ادبیات دینی
هوالعلیم پدیدارشناسی «رمانتیسم» در ادبيات عاشورایی معاصر سید علی اصغر موسوی ادبیات عاشورایی در طول تاریخ همیشه با گوناگونی بسیار مواجهه بوده و در ساختار و محتوا معمولا تأثیر پذیر از شرایط تمدنی «زبان، فرهنگ، اعتقاد » و ابعاد جامعه شناختی منطقه ای بوده است. با اینکه در اصل موضوع و «نصوص» مفهومی اش بسیار کم تغییر کرده؛ اما در ساختار زبانی اش هرگاه به شکلی متغیّر بروز کرده است! در طول ۱۴ قرن گرچه خوشبختانه به مدد ممدوحین آرمانگرایش از موضوعیت اصلی خارج نگردیده؛ اما به خاطر تأثیرش از «تقدس دینی» باعث پرورش احساس گرایی در هنر و ادبیات هر عصر و دوره شده است. متأسفانه به خاطر «مقاله» نبودن این متن، به «شاهد مثال» از هر دوره و تطورات تاریخی آن نمی توانم بپردازم، اما در طی این یاداشت، توجه مخاطبين عزیز مطالبم را معطوف به نگرش های «رمانتی سیسم» در ادبيات عاشورایی معاصر کرده و به آسیب شناسی آن خواهم پرداخت ان شاء الله. قبل از ورود به مباحث اصلی، نخست باید تعریفی از «مکتب رمانتیسم» داشته باشیم : [بحث اندیشه رمانتیک را بایستی در مقولاتی چون «قرداد اجتماعی (ژان ژاک روسو) » و «نظریه اندام‌وار دولت» جستجو کرد که اولی در آثار افرادی چون روسو، هابز و لاک و دومی در نظریات اندیشمندانی چون هگل مشهود است. این مکتب زاییدهٔ تمدن صنعتی و پیشرفت طبقه متوسط  در سدهٔ نوزدهم می‌باشد. رمانتیک‌ها به رؤیا و اندیشه خود بیش از هر انگیزه طبیعی و غیرطبیعی اهمیت می‌دادند و آنچه می‌نوشتند جلوه‌هایی از جهان نا شناخته اندیشه و پندار بود. خیال پردازان سده ۱۹ توده را آنگونه که بودند تصور نمی‌کردند بلکه آنگونه که می‌خواستند باشد تجسم می‌ساختند؛ بنابراین رمانتی‌سیسم در برابر واقع گرایی  بود. آن‌ها برعکس کلاسیست ها به خرد نمی‌پرداختند، بلکه به فرمان احساس و اندیشه گوش می‌دادند. البته رمانتیک‌ها کاوش عقلی را یکسره بیهوده نمی‌دانستند، بلکه معتقد بودند که عقل فقط نمایندهٔ جزئی از استعدادهای انسان است؛ بنابراین اغلب آن‌ها برای درک تمامیت عالم به نگرش‌های زیبایی شناسی  و شهودی روی می‌آوردند و اعتقادشان این بود که بینش عقلی از درک هستی ناتوان است. ژان ژاک روسو از مهم‌ترین متفکرین رمانتیک می‌گوید: «در نهایت، عقل راهی را در پیش می‌گیرد که قلب حکم می‌کند».] مکتب «رمانتیسم» درست نقطه مقابل مکتب «کلاسیسم» است و هر گونه «واقع گرایی و خرد گرایی(تعقّل) » را نفی می کند! خوب، پرسش اینجاست: آیا واقعه «عاشورا» یک حقیقت تاریخی است یا یک افسانه موهوم؟ آیا می توان حقایق تاریخی را با زبان هنر دگرگون کرد و ماهیت آن را با «تخیل گرایی» دچار چالش ساخت؟! آیا شعار «هنر و ادبیات متعهد» که ساخته و پرداختهٔ ناشیانه برخی از شاعران «بعد از انقلاب» می باشد؛ پاسخگوی این فرضیه هست؟! چگونه می شود «ادبیات متعهد» را در قالب «رمانتیک» عرضه کرد و به آن رنگ و روی «عواطف مقدس» داد؟!! «ادامه دارد...» ان شاء الله 🙏 🖋️📚🌴 Https://t.me/saapoem
سید علی اصغر موسوی «سعا» شاعر، نویسنده، پژوهشگر ونظریه پرداز مکتب شعر امامیه: بارقه‌ی عشق نذر حضرت قاسم(ع) قافله‌ی اشک من، باز به دریا رسید آینه بر آب زد، فصل تماشا دمید ساحل موّاج عشق، کشتی دل را شکست موج تلاطم به دل، غربت غم آفرید اشک من آیینه شد، تا که ببینم در آن: بارقه ای را که زد، بر شب ظلمت، نوید! نوبت آزادگی، خورد رقم با جنون حضرت عاشق، قلم روی سخن‌ها کشید سرو، چرا می‌زنی لاف، ز آزادگی! نخل شهادت کنون، تا به ثریّا رسید * این که به میدان زده، پرچم عشق و شعور آینه‌ی حیدر است، شد به تجلّی پدید این که نگاهش فقط، جانب چرخیدن است میل شهادت چنان، کرده دلش را شهید – خالی از احساس غم، مست تماشا شده می رود از حال خود، شعله به هر جا که دید روشنی سوسن اش، لاله‌ی سرخ تنش بار دگر می‌دمد، در دل صبحی سپید / /قم- سیدعلی اصغرموسوی / 1381/1/1 نوجوانی مثل گل نذر حضرت قاسم(ع) پیش می‌آید، ولی آشوب دریا، پیش روش مثل شبنم، مثل گل، دشتی تماشا، پیش روش با بهاری که گرفته خو، به صبح قامتش بی اثر بادا، خزان سرد دنیا، پیش روش! پیش می‌آیند، صیادان فرصت، ای دریغ! موج خواهد زد در این سیلاب، دریا پیش روش * باغبان لحظه‌های سبز، در اندیشه است اشک‌ها را می‌فشاند، باز تنها، پیش روش هر چه در هستی تماشا کرده، زیبا بوده است جلوه‌زاری تازه گشته باز زیبا، پیش روش: نوجوانی مثل گل، مثل سپیده، مثل آب می کشد، تصویر نابِ تا خدا را، پیش روش! سیدعلی اصغرموسوی محرم /قم/1378 /
اللهم أجعل عواقب امورنا خیرا🌴🙏🖋️📚
🌹ققنوس عاشق 🥀 رفت و آغوش به آغوش تماشا وا کرد در دل حادثه فریاد زنان، غوغا کرد پیکر زخمی خود را به تماشا، سوزاند مثل ققنوس که آغوش به آتش، وا کرد! صحبت از یک زن دریا دلِ دریا روح است که به همراهی همسر، گذر از صحرا کرد سخن از وحدت محض است که در توفان‌ها قطره کوچید و شتابان سفر دریا کرد قدرت عشق چنان جاذبه انگیخته بود لیلی غرق جنون، راه حرم، پیدا کرد همسر خوب "وهب" طاقت پاییز نداشت! سهم آیینۀ خود، قامت عاشورا کرد 🌷🌴 مکتب شعردینی درایران مکتب شعرامامیه سیدعلی اصغرموسوی قم-1381/8/1 🌷🌹 تقدیم شده به: شهیده مظلومه همسر وهب بن عبدالله کلبی(ره)🌹 https://telegram.me/saapoem @saapoem84 @parwaneha.ir @artqom_ir @adabiyatqom @anjoman_adabi_qom