eitaa logo
ای مسیرکاروانت تا ابد آیینه پوش
75 دنبال‌کننده
583 عکس
197 ویدیو
7 فایل
اشعار عاشورایی (وقف) سید علی اصغر موسوی «سعا»، شاعر و پژوهشگر ادبیات دینی «مکتب شعر امامیه» 🌷🌴🖋️📚
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴🌷شهود امامت ( نذر امام سجاد علیه السلام) سلسله ی عشق برد سوی حریم بقا آن که اسیرش شدند، صف به صف آیینه ها سلسله ی عشق برد، ناله کنان، نام او تا به رکوع آورد قامت قدر و قضا سلسله واشد ز هم، قصه جدا شد ز هم گشت عیان راز عشق، در سفر کربلا وه چه سلوکی شگفت، از حرم آغاز شد تا حرم دیگری، جلوه کند «إنَّما» نام اسارت مبر، در سفر سالکان کشف حقیقت مکن، ای به خطا مبتلا ! جوهر هستی اگر، تاب تناقض نداشت قید معمّا بزن، عِرض و عَرَض کن رها هست «امامت» شهود، جلوه گر هست و بود سنگ شنیدی چه گفت، در حرم کبریا[1]؟ [1] . اشاره به واقعه حجرالاسود و شهادت به امامت امام زین العابدین(ع). مکتب شعر امامیه مکتب شعردینی درایران سیدعلی اصغرموسوی ۳۰ آذر۱۳۹۰-قم 🌴🌷📚 السلام @saapoem
🏴حضرت امام ابالحسن علي بن الحسين(ع) 🖋️سیدعلی اصغرموسوی بقيع، فقط يادگار غربت امام مجتبي(ع) نيست، كه غريبستان داغ‌هاي نينوايي چهارمين حجت خداوند در زمين است؛ غريبستان فرزندي از فرزندان حضرت رسول صلی الله علیه و آله ، همان خورشيد پرفروغ عبادت و هدايت، همان هم‌نام مولايي كه مجموع صفات الهي بوده و هست؛ اصل و فرع تمام اوصاف حسنه! «علي» همانند نيايَش؛ در شجاعت و غيرت، در متانت و كمال، در عبادت و تسبيح، در كرامت و جود! او ادامه انبيا و تبلور انديشه‌هاي الهي در عصر خويش بود: اشراق آدم(ع) در نگاه؛ صداقت نوح(ع) در زبان؛ ايمان ابراهيم(ع) در دل؛ شهود موسي(ع) در بيان؛ قدرت عيسي(ع) در نفس؛ نور محمد صلی الله علیه و آله در جبين؛ بلاغت علي(ع) در بيان؛ صداقت زهرا(س) در زبان؛ كرامت حسن(ع) در نفس و شهامت حسين(ع) در دل، صفاتي‌اند كه از او «زين العابدين» ساخته بود. غربت‌نواز دل غريبان؛ آرامش دل يتيمان؛ خلوت‌فروز سينه بي‌پناهان و فروغ ديده دردمندان بود. خورشيدي از منظومه كوثر بود كه انوار الهي‌اش از مدينه تا شرق و غرب عالم سايه خواهد افكند و درماندگان طريق سعادت را به رستگاري رهنمون شد. امامي كه از عاشورا سخن‌ها داشت و در يك روز، تنها يك روزتمام، غم‌هاي عالم را تجربه كرد. از دارالاماره كوفه تا دارالخلافه شام، ذره ذره جسم و جانش در فشار غم‌ها و زنجير‌ها و از آن بدتر با رفتار ناشايست امت نادان، آزرده شد، ولي تمام آن مصائب نتوانست سيد عابدان و امام ستايشگران را به زانو در آورد. در شام تيره‌روز ستمگران، همچون خورشيد بر منبر جد خويش رفت و خود را چنين معرفي كرد: «ايها الناس! منم فرزند مكه و منا، منم فرزند زمزم و صفا، منم فرزند فاطمه زهرا(س)، منم فرزند دخت نبي مصطفي صلی الله علیه و آله ، منم فرزند خديجه كبري(س)، منم فرزند امام مقتول به تيغ اهل جفا»، منم فرزند شهيد لب تشنه كربلا، منم فرزند آن‌كه شما مردمان، او را با لب تشنه به شهادت رسانديد... . شهر شام؛ شهر فرومرده در جهل اموي را، تلنگر دستي «الهي» نياز بود تا پرده از چهره رياكاران و رفتار فريب‌كارانه آنها باز گيرد. خطبه‌هاي امام سجاد(ع) و حضرت زينب(س)، شرافت نبوي و صداقت علوي، نجابت وجودي اهل بيت(ع) را به شاميان معرفي كرد و قصرنشينان ميمون‌باز اموي دوباره مثل روز بدر به خفت و خواري مبتلا شدند. آي مدينه، به خود ببال كه عرش به خاك گرانبهاي تو رشك مي‌برد. كسي را كه آغوش گرفته‌اي، زيبا ستايشگر حضرت حق، سيد عابدان و امام عبادت كنندگان، فخر عالم امكان، افتخار تمام اولياءالله است. صلوات و درود خداوند بر تو باد اي صاحب صحيفه عشق، اي آيينه مكارم اخلاق، ترجمان نور؛ حضرت علي بن الحسين(ع)! مولا جان، يا ابالحسن، سلامت باد! سلامت باد هر لحظه‌اي كه با ياد خدا به سر مي‌بريم! سلامت باد در ذكر و تشهد، در ركوع و سجود، در قنوت و سلام! سلامت باد در برگ برگ صحيفه‌هاي عشق، در توسل و كميل، در «ياسين» و «كوثر»، در عطر لحظه لحظه «قدر» و «الرحمن»؛ در تك‌تك دعاهاي اوقات! سلامت باد در لحظه لحظه‌اي كه نفس مي‌كشيم و در سايه شما اهل‌بيت(ع)، سرافرازترين مردمان زمينيم؛ سرافراز از پاكي جسم و جان، زلالي روح و روان! مولا جان، علي بن الحسين(ع)، سلام و درود خداوند بر لحظه‌اي كه خاك مدينه، بوسه بر قدمت زد و بر لحظه‌اي كه تربت «بقيع» تن شريفت را در آغوش گرفت! درود خداوند بر لحظه‌اي كه ديگر بار، مبعوث خواهي شد و در آستان قرب الهي، ما شرمندگان آستان آسماني‌ات را شفاعت خواهي كرد! مکتب شعر دینی درایران 🖋️📚 قم -١٣٨۴
هوالعزیز عشق «سعا»در دل   مردی که ادب را شد ضرب‌المثلی قابل در مکتب «عاشورا»، هستند: «ابوفاضل» فرمانده جنگ‌آرا، رزم‌آور بی‌همتا در قول و عمل یکتا، بر مدح و ثنا قابل امساک  ز نوشیدن، در اوج عطش؟ آری! زین خصلت گُردانه، شد آیت حق کامل تحسین‌گر احساسش، تنها نه تغزّل شد بر جاذبۀ عشقش صد قبله‌نما، مایل! ممدوح وفاداری، آرایۀ حق یاری «اخلاص له الدّین»‌اش از جوهردل، حاصل پژواک جوانمردی در قحط فضایل بود تاهست جهان، بادا نامش به ثنا شامل!  دستش که جداکردند،مَشک ازکف خودننهاد در پاس وفا از او، شرمنده شده قاتل!  ای یاور محرومان، بر ما مددی فرما !  غرق غم دنیاییم، از عشق شما غافل سرمایۀ دینداری در دست کریمان نیست!  شد دخمه‌گزین عابد، شد خانه‌نشین عاقل تنگ است دل مردم، از جو شدن گندم اما همه جا، هر دم، هستید شما در دل دنیا شده تزیین‌گر، هر جامۀ پاجی را  تندیس سیه‌کاران در دست تجاهر وِل! دشمن همه جا حاضر، در باطن و در ظاهر گویی که به«عاشورا»هستیم دراین پازل!  تعجیل ظهورش را، ازحضرت حق، می‌خواه تا از دل این گرداب، ما را ببرد ساحل  * در هر غزل نابم، آرامش جان هستی ای عشق«سعا» در دل، عباس ابوفاضل!  مکتب شعر امامیه  سید علی اصغر موسوی ۵ مرداد۱۴۰۲ تاسوعای ۱۴۴۵ علیه السلام @saapoem t.me/saapoem
🌷🌴📜 أربعين : یعنی وصول به کمال در چهلمین روز از «چله نشینی»! اربعین روز کمال برای «عارفان» است! روز کمال «جناب جابر بن عبدالله انصاری» (رضوان اللّه تعالی علیه) تادرس «معرفت اللّه و معرفت رسول اللّه و معرفت مکتب ولی اللّه» را با «زیارت اربعین» به پایان برساند 📜📚🌷🌴 @saapoem ارغوان داغ (اربعین) ای مسیر کاروانت تا ابد آیینه پوش ارغوان داغ، تو زد در بهار سینه جوش رفتم از دل تا بپرسم، قصه‌ی اندوه چیست؟! این که در من شعله‌ها افروخته، از داغ کیست؟! عشق و عقل آیینه‌سان، فانوس دل افروختند اشک و مژگان، هر دو با هم در تماشا سوختند وسعت اندوه را در داغ تو، اندازه نیست این ارادت از ازل مانده، که رسمی تازه نیست ای فدای لحظه‌های سرخ یادت زندگی زندگی بی یادتو ،می افتد از تابندگی ! با تو هر قومی، بلند‌آوازه از بیداری است بی تو، نام زندگی، محکوم ذلت‌واری است اربعین تا اربعین ،صدقافله مهمان توست معرفت جوی حریم عشق بی پایان توست اربعین تا اربعین ،صد پیر با جابر قرین با تو می گیرد به یاد اربعینت ، اربعین🌷🌴
خورشید شرمناک تر از همیشه طلوع کرده است. گوشه چشمی به دروازه "شام" می اندازد؛ چقدر پستی این قوم گسترده است؟! پانصد هزار مترسک دهل نواز و مطرب دف نواز، با امیران "زر و زور و تزویر"! اینان به استقبال کدامین فتح الفتوح آمده اند؟! افسوس که مردم شام "رومی" اند! دینشان، شرافتشان، تخت و بخت و "خلافت" شان رومی است؛ در ازدحام چشم های پلید "زر پرست". در انبوه نظاره گران، قرآن خونین، قرآن مجسم رفته بر روی نی؛ چه زیبا آیه های عشق را تلاوت می کند ! "کاروان کربلا" وارد شام می شود ؛ شهری که در و دیوارش، بوی کفتار، بوی یزید، بوی مروان، بوی عفونت دهان های آلوده به شراب می دهد. شهری که "خلیفه" اش، سگ و شراب و میمون را به "مشاوره" بر می گزیند و "خلیفه گاهش" محل خودنمایی فرزندان "حرام" است و مردمان کوچه و بازارش، حتی به اندازه "نوک بینی شان" از "اسلام" اطلاع ندارند! چه جای شگفتی است؟ اگر "چوب خیزران" جرأت زیاده روی و دراز دستی کند! اگر حریم حرمت رسول خدا (ص) را اوباش شامی، "غنیمت جنگی" می پندارند! اگر اهالی غیرت و شرف و آزادگی را تنها به بهانه "اعتراض" به عملکرد آن ها، گردن می زنند! اگر حتی به غربت غریبانگی و وسعت اندوه حضرت رقیه (س) رحم نمی کنند! یکی باید برخیزد و پرده ی رنگارنگ فریب را از چهره این "بت" فرومایه جاهل، فروکشد! یکی باید باشد و بگوید: «چه امر عجیب و عظیمی است که نجیب زادگانی که لشکر خداوندند، به دست "طلقاء" که لشکر شیطان اند کشته شوند؟! ای یزید! اگر امروز ما را "غنیمت" خود دانستی، زود باشد که این غنیمت، موجب "غرامت" تو گردد. در هنگامی که نیابی، مگر آن چه را که از پیش فرستاده ای»[1] یکی باید برخیزد و خود را چنین معرفی کند: «ایها الناس! منم فرزند مکه و منا، منم فرزند زمزم و صفا! منم فرزند فاطمه ی زهرا (س)، منم فرزند دخت نبی مصطفا(ص)، منم فرزند خدیجه کبری(س)، منم فرزند امام مقتول به تیغ اهل جفا»، منم فرزند "شهید لب تشنه" کربلا.[2] گویی شهرشام ؛ شهر فرومرده در جهل اموی را، تلنگر دستی "الهی" نیاز بود؛ تا پرده از چهره ریایی و فریب کارانه اش باز گیرد . با خطبه های حضرت زینب (س) و امام سجاد (ع) شرافت نبوی و صداقت علوی نجابت وجودی اهل بیت (ع) را به شامیان معرفی کرد. " و قصر نشینان میمون باز اموی" دوباره مثل روز "بدر" به خفت و خواری مبتلا شدند...سال ها گذشته است اما چه کسی می تواند بگوید خون حسین (ع) از جوشش افتاده ؟! نگاهی آراسته به وجدان می باید انسان های مغرض را؛ تا ببینند این خیل عظیم عاشوراییان را ، که هر ساله تنها در کشور بی سامان عراق ، در راه زیارت حضرت سید الشهدا ابا عبدالله الحسین (ع)چه تعداد شهید می دهد؛تا چه رسد به قیام های مرتبط با مکتب جهانی عاشورا ؟! ...سال ها گذشته است اما چه کسی می تواند بگوید خون حسین (ع) از جوشش افتاده ؟! نگاهی آراسته به وجدان می باید انسان های مغرض را؛ تا ببینند این خیل عظیم عاشوراییان را ، که هر ساله تنها در کشور بی سامان عراق ، در راه زیارت حضرت سید الشهدا ابا عبدالله الحسین (ع)چه تعداد شهید می دهد؛تا چه رسد به قیام های مرتبط با مکتب جهانی عاشورا ؟! اربعین و عاشورا تنها دو روز از روز های سال و دو کلمه از کلمات عربی- فارسی است ؛ اما ذات این کلمات با نام مردی سترگ عجین شده اند. مردی که در عرصه حیات بشری زنده ترین مرد است و آرمانش پویا ترین آرمان ! کدامین تمدن توانسته به اندازه تمدن عارفانه – عاشقانه ی عاشورا این مقدار ماندگاری داشته باشد ؟! کدامین فرمانروا توانسته در طول تاریخ به اندازه امام حسین (ع) بر دل وجان آدمی این مقدار حکومت کند ؟! کدامین رهبر در جامعه توانسته در جهان این مقدار فدایی داشته باشد؟! فدایت شوم پسر فاطمه(س) ! کیستی ای جان ؟! که این گونه جانانه دوستت داریم . سلام و درودمان بر تو ! تویی، که تمام هستی بدون نام تو صفایی ندارد . صل الله علیک یا ابا عبدالله ! ** نویسنده : سید علی اصغرموسوی تکثیر بارعایت " امانت " بلامانع است —---------------------------------------------------------------------------------------------— [1] بخش از خطبه ی حضرت زینب (س) [2] همان 1382قم- /
🌷🌴📜 أربعين : یعنی وصول به کمال در چهلمین روز از «چله نشینی»! اربعین روز کمال برای «عارفان» است! روز کمال «جناب جابر بن عبدالله انصاری» (رضوان اللّه تعالی علیه) تادرس «معرفت اللّه و معرفت رسول اللّه و معرفت مکتب ولی اللّه» را با «زیارت اربعین» به پایان برساند 📜📚🌷🌴 @saapoem ارغوان داغ (اربعین) ای مسیر کاروانت تا ابد آیینه پوش ارغوان داغ، تو زد در بهار سینه جوش رفتم از دل تا بپرسم، قصه‌ی اندوه چیست؟! این که در من شعله‌ها افروخته، از داغ کیست؟! عشق و عقل آیینه‌سان، فانوس دل افروختند اشک و مژگان، هر دو با هم در تماشا سوختند وسعت اندوه را در داغ تو، اندازه نیست این ارادت از ازل مانده، که رسمی تازه نیست ای فدای لحظه‌های سرخ یادت زندگی زندگی بی یادتو ،می افتد از تابندگی ! با تو هر قومی، بلند‌آوازه از بیداری است بی تو، نام زندگی، محکوم ذلت‌واری است اربعین تا اربعین ،صدقافله مهمان توست معرفت جوی حریم عشق بی پایان توست اربعین تا اربعین ،صد پیر با جابر قرین با تو می گیرد به یاد اربعینت ، اربعین🌷🌴
همواره غریب،🌷🌴 غربت امام حسن علیه السلام وقتی سخن از مدینه، بعد از رسول خدا شد احساس کردم دل من، از قالب جان جدا شد موضوع باغ فدک را، با رای داغ سقیفه بگذار، باشد حسابی از انتخاب خلیفه! حتی غمی را که بشکست، جام شکیب علی را لحظه به لحظه عیان کرد، رنگ سرشک ولی را ! حتی غمی را که دیدی،آن شب به صحرا دمادم با یاد زهرا نهان شد، هم‌سنگ غم‌های عالم ! هریک به نوعی مهم اند، اما مهمتر از آن‌ها این نکته باشد، که دارد، از حق و باطل نشان‌ها: آن روز، وقتی که بردند، اسباب خیمه به غارت آن روز، وقتی ز پستی ، شد بر امامت جسارت آن روز، وقتی حسن را، سردار جاهل رها کرد راه خودش را ز راه حق و حقیقت، جدا کرد آن روز وقتی به ظلمت، گشتند راضی جماعت اسرار اصرار مردم ، شد برملا در خیانت آن روز، وقتی که قصد جان حسن را نمودند یک تن از آنان مسلمان ، حتی به ظاهر نبودند! شد آن زمان آشکارا، مفهوم غربت چه بوده ست غربت، نه تنها که حجم اندوه ومحنت، چه بوده ست وقتی علی بود، با خود، یاران یک‌دل کمی داشت جز چند هم‌خون کنارش، کی "مجتبی" آدمی داشت ؟! یاری که دیدم کنارش ، در پایمردی امین بود سالار مردان حسین و عباس ام‌البنین بود عماراگر بود و مالک ، مقداد اگر بود و سلمان فرزند حیدر به دشمن ، هرگز نمی داد میدان؟! دردا، دریغا، دریغا، فرزند زهرا، چو زهرا در بین دشمن رها شد ، تنهای تنهای تنها .... *** سید علی اصغر موسوی (مکتب شعر دینی) مکتب شعرامامیه https://telegram.me/saapoem قم/ 1387/سیدعلی اصغرموسوی/ /
هوالعلیم خنیای" اُدْعُونِی أَسْتَجِبْ" وقتی دلم برای خدا تنگ می شود نبض دعا و عشق، هم آهنگ می شود دیرینه الفتی که میان دل و خداست دل دل نکرده دل به دعا تنگ می شود! وا می کنم نگاه دلم را به سمت نور آژنگ های فاصله کم رنگ می شود لبریز نام و یاد حسین و حسن(ع) شدن منظومهٔ مصوّر فرهنگ می شود آرنگ های زندگی ام گرچه جانگزا ست! اما به لطف دوست، کم آژنگ می شود سر می نهم به سجده و با عشق واژگان شعرم شهود جاری افشنگ می شود شیطان که دائماً پی نابودی "سعا" ست! مثل هُبل، به وقت غزل، سنگ می شود. مکتب شعردینی درایران مکتب شعرامامیه سیدعلی اصغرموسوی قم-١١ شهریور ١۴٠٣ https://eitaa.com/saapoem1402 https://eitaa.com/saapoem @saapoem https://eitaa.com/saa_institute 🌷🌴📚✍️
سخن با خدا همیشه همزبانی کرده‌اند، آیینه‌ها با من بیا وا کن مرا از خود، بیا‌ ای هم‌صدا با من! از این بن بست، دلگیرم، رها کن نغمه‌هایم را که مانده حسرت دیرینه‌ی یک همنوا با من بیا وا کن مرا از خود، که دیگر وقت پرواز است نمی سازد از این پس پیله‌ها در این ناکجا، با من نیایی شمع جان خاموش خواهد شد، یقین دارم تو را در جستجو هستند امشب، کوچه‌ها با من! یقین دارم که امشب تا دل آیینه خواهم رفت و جاری، باز خواهد شد، غزل‌های دعا با من چگونه می نهی منت، بگو، فانوس نازک دل؟! چو با خورشید می‌گوید سخن، هر شب خدا با من! سیدعلی اصغرموسوی قم ـ ۱٣٨۵
هوالعلیم نکته : به درستی نمی دانم، چرا دربین شاعران معاصر چه در«مدیحه» و چه در«مرثیه»،کمتر کسی به «علم و حکمت ورفتار و کردار وگفتار متعالی»ائمه معصومین علیهم السلام می پردازد! و یابا شخصیت واقعی حضرات کاری ندارندواغلب اشعاریا اشاره به«مظلومیت» ایشان و یا«استغاثه» برای طلب حاجت و یا تعریف وتمجیداز«ساختمان های بارگاه و گنبد و گلدسته»است؟! مردم(فرهیخته)جهان، آیا امامان ما را در دانش و حکمت مادی و معنوی به اندازه«حکمای یونان»حتی می شناسند؟! یعنی اگرپرسشی را مطرح کنیم که مثلامی خواهیم دانش وحکمت حضرت جواد علیه السلام رابادانش وحکمت افلاطون بسنجیم وبین مردم کشورهای دیگر(حتی کشورهای اسلامی)مورد پرسش قرار دهیم؛ نتیجه اش چه خواهد بود؟! واقعاجامعه فرهنگی وفرهیخته مامی داندبا مدیران واستادان کم سواد، وفقهای«روضه‌خوان»چه بلایی برسرمکتب «تشیّع»درجهان معاصر آورده است؟! واقعاامروزه چقدربه جنبه«شخصیت پردازی»ائمه اطهار علیهم السلام درآثارادبی، فرهنگی،هنری اهمیت داده می شود؟! چرا؟ چرا؟ ... و قس علی هذا.... 📜📚✍️ @saapoem
هوالعزیز عشق «سعا»در دل مردی که ادب را شد ضرب‌المثلی قابل در مکتب «عاشورا»، هستند: «ابوفاضل» فرمانده جنگ‌آرا، رزم‌آور بی‌همتا در قول و عمل یکتا، بر مدح و ثنا قابل امساک ز نوشیدن، در اوج عطش؟ آری! زین خصلت گُردانه، شد آیت حق کامل تحسین‌گر احساسش، تنها نه تغزّل شد بر جاذبۀ عشقش صد قبله‌نما، مایل! ممدوح وفاداری، آرایۀ حق یاری «اخلاص له الدّین»‌اش از جوهردل، حاصل پژواک جوانمردی در قحط فضایل بود تاهست جهان، بادا نامش به ثنا شامل! دستش که جداکردند،مَشک ازکف خودننهاد در پاس وفا از او، شرمنده شده قاتل! ** ای یاور محرومان، بر ما مددی فرما ! غرق غم دنیاییم، از عشق شما غافل سرمایۀ دینداری در دست کریمان نیست! شد دخمه‌گزین عابد، شد خانه‌نشین عاقل تنگ است دل مردم، از جو شدن گندم اما همه جا، هر دم، هستید شما در دل دنیا شده تزیین‌گر، هر جامۀ پاجی را تندیس سیه‌کاران در دست تجاهر وِل! دشمن همه جا حاضر، در باطن و در ظاهر گویی که به«عاشورا»هستیم دراین پازل! تعجیل ظهورش را، ازحضرت حق، می‌خواه تا از دل این گرداب، ما را ببرد ساحل *** در هر غزل نابم، آرامش جان هستی ای عشق«سعا» در دل، عباس ابوفاضل! مکتب شعر امامیه سید علی اصغر موسوی ۵ مرداد۱۴۰۲ تاسوعای ۱۴۴۵ علیه السلام @saapoem
🌴🌷شهود امامت ( نذر امام سجاد علیه السلام) سلسله ی عشق برد سوی حریم بقا آن که اسیرش شدند، صف به صف آیینه ها سلسله ی عشق برد، ناله کنان، نام او تا به رکوع آورد قامت قدر و قضا سلسله واشد ز هم، قصه جدا شد ز هم گشت عیان راز عشق، در سفر کربلا وه چه سلوکی شگفت، از حرم آغاز شد تا حرم دیگری، جلوه کند «إنَّما» نام اسارت مبر، در سفر سالکان کشف حقیقت مکن، ای به خطا مبتلا ! جوهر هستی اگر، تاب تناقض نداشت قید معمّا بزن، عِرض و عَرَض کن رها هست «امامت» شهود، جلوه گر هست و بود سنگ شنیدی چه گفت، در حرم کبریا[1]؟ [1] . اشاره به واقعه حجرالاسود و شهادت به امامت امام زین العابدین(ع). مکتب شعر امامیه مکتب شعردینی درایران سیدعلی اصغرموسوی ۳۰ آذر۱۳۹۰-قم 🌴🌷📚 السلام @saapoem