هدایت شده از شعر و سبک مداحی
مدح و مرثیه حضرت موسی بن جعفر (ع)
#چهار_پاره
همه جا و همیشه هر لحظه
به دل ما محبتت لازم
رو به را شد امور تا که شدیم
متوسل به حضرت کاظم
در مسیر رسیدن به خدا
آخرین مدارجت گویند
فقط از بین چهارده معصوم
به تو باب الحوائجت گویند
از سر صبح تا دل شب با
غل و زنجیر زندگی کردی
روزها روزه بودی و شبها
کنج زندان تو بندگی کردی
چارده سال دوری از خانه
چارده سال تلخ و بی لبخند
چه بلایی سر تو آورده
دوری از خانواده و فرزند
به چه جرمی امام خوبیها
قعر زندان معذبت کردند
تو که خورشید آسمانهایی
از چه زندانی شبت کردند
خوب شد دخترت نبود آنجا
که ببیند شده چه با جانت
خوب شد دخترت نبود آنجا
که ببیند شکسته دندانت
سیلی و تازییانه می آمد
به پذیرائی شما دائم
خرد شد استخوانتان وقتی
به زمین زد عدو تورا قائم
استخوانهای تو شکسته شدند
ولی در زیر سم مرکب نه
بسته بودند با طناب آقا
دستهای تو مثل زینب نه
گشته ای مثل عمه سادات
پیکرت پر شد از کبودیها
با تو و عمه ات چه ها که نکرد
دست سنگین این یهودیها
کنج زندان و در دل غربت
چهره بین تراب میکردی
زیر لب یا رقیه میگفتی
یاد شام خراب میکردی
به لبت جان رسیده بود اما
نیزه بر پیکر شما که نرفت
سر و رویت شکسته شد اما
بین خورجین سر شما که نرفت
ساق بشکسته ات خبر میداد
چه بلایی سر تو آوردند
روی یک تخته در غریبانه
چار تن پیکر تو آوردند
پسر فاطمه خدا را شکر
به تنت کهنه پیرهن داری
تو غریبی ولی در این غربت
جای شکرش که تو کفن داری
ابراهیم میرزائی
https://eitaa.com/sabkosher_madahi
هدایت شده از شعر و سبک مداحی
مرثیه شهادت حضرت موسی بن جعفر(ع)
السلام علی المعذب فی قعر السجون و ظلم المطامیر ذی الساق المرضوض
#موسی_بن_جعفر_الکاظم
#یا_باب_الحوائج
افتاده است روی زمین درد میکشد
پایش شکسته زیر فشار شکنجه ها
با تازیانه روزه ی خود باز می کند
مردی که مانده بین حصار شکنجه ها
کنج سیاه چال به این فکر میکند
معصومهام میان مدینه چه میکند؟
دارد مدام پهلوی او تیر می کشد
از بسکه یاد فاطمه و کوچه میکند
لحظه به لحظه چهرهی او زرد میشود
جسمش به زیر بار بلا تیر میکشد
با دستهای بستهی خود روی خاکها
تصویر یک جراحت زنجیر میکشد
اینجا اگرچه حرمت او را شکستهاند
اما چهخوب شد کهکنارش کسی نبود
با روضههای عمهی خود گریه میکند
وقتیکه دست بسته کنارش سکینه بود
محمد حسن بیات لو
https://eitaa.com/sabkosher_madahi
غزل مرثیه حضرت موسی ابن جعفر (ع)
ساق پایم را شکست اما سرم را بیشتر
سوخت جانم را ولی بال و پرم را بیشتر
حلقه زنجیر ها می ریخت خونم بر زمین
ریخت اما اشک چشمان ترم را بیشتر
این کبودیها مرا کشته شبیه عمه ام
کرده اما زنده یاد مادرم را بیشتر
بازویم جای خودش دارد ،مرا از بسکه زد
زخم کرده هر کجا کرده ورم را بیشتر
تازییانه دم به دم روح مرا آزار داد
کرد غرق زخم اما پیکرم را بیشتر
قعر زندان من از گودال چیزی کم نداشت
مثل جدم می زدم بال و پرم را بیشتر
استخوانهایم همه از جای خود در آمده
حس کنم من حال سقای حرم را بیشتر
آرزو کردم به بالینم پسر آید ولی
این دلم کرده هوای دخترم را بیشتر
✍ ابراهیم میرزائی
https://eitaa.com/sabkosher_madahi
موسی بن جعفر_Karaoke.mp3
2M
زمینه شهادت حضرت موسی ابن جعفر (ع)
بند اول
درسته که هنوزم تو رو دوست دارم
درسته که هنوز برات میمیرم من
درسته که هنوز دستمو میگیری
درسته روزیمو از تو میگیرم من
اما
یادش بخیر قدیما
که توی خونه هامون
ذکر شما شفا بود
دردا بزرگ بود اما
نون و پنیر نذری
دوای درد ما بود
همه همسایه ها همراه مادر
همه حاجت دارا با حال مضطر
کنار سفره نذریت میگفتن
دخیلم به تو یا موسیبنجعفر
باب الحوائج...باب الحوائج...باب الحوائج
.............
بند دوم
درسته که چیزی مثل قدیما نیست
بساط سفره های نذری برپا نیست
درسته که دیگه سرگرم دنیاییم
چشامون دنبال مشکل گشاها نیست
اما
مثل قدیم ندیما
قد همون بچگی
دوست دارم به ولله
اینکه تو مشکلاتم
هستی هنوز کنارم
میگم الحمدالله
امید سفرهی نذری مادر
ندیدم توی عمرم از تو بهتر
از همون بچگیم تا روز مرگم
دخیلم به تو یا موسیبنجعفر
باب الحوائج...باب الحوائج...باب الحوائج
.............
بند سوم
درسته که یه عمری اذیتت کردن
درسته بی کسی از پا درآوردت
ولی من مطمئنم گوشهی زندون
غم جد غریبت خیلی آزردت
آقا
توو تاریکی زندون
یاد تنور خولی
دل تو رو شکسته
زندونی بودی اما
کسی سرت رو آقا
رو نیزه ها نبسته
نیومد روی رگهای تو خنجر
ندیدی غارت ناموس و معجر
منم با گریه بر جد غریبت
دخیلم به تو یا موسیبنجعفر
باب الحوائج...باب الحوائج...باب الحوائج
✍ وحید خسروبیگی
https://eitaa.com/sabkosher_madahi
غزل مرثیه حضرت موسی ابن جعفر (ع)
خدایا آرزو دارم ببینم بچههایم را
در این خلوت اجابت کن دوبارهربنایم را
ندارد فرق چندانیبرایم روز و شب دیگر
از این رو که نمیبینم رخ ماه رضایم را
دلم تنگ است میخواهم کنار دخترم باشم
چه میشد باز بر دوشم بیاندازد عبایم را
نشد امروز دستم را بگیرد گرم در دستش
ولی یک روز میگیرد غریبانه عزایم را
دعا کردم برایحال زندانبان ولی افسوس
تلافی کرد با شلاّق همواره دعایم را
بلائی بر سرم آورد این جا سِندی نامرد
که جز مردن نمیبینم در این دنیا شفایم را
ندارد روزنی زندان، اماناز دست زندانبان
که با زنجیر غم بسته گلوی بیصدایم را
ندارم قوتی حتی که برخیزم به روی پا
فشار ضربهی پایی شکسته ساقِ پایم را
غریبو تشنه و زخمیبهفکر همسر وفرزند
"بیا مادر بیا مادر" ببینی کربلایم را
✍ محمد حسن بیات لو
https://eitaa.com/sabkosher_madahi
غزل مرثیه حضرت موسی ابن جعفر (ع)
اشک جاری بودهر لحظه به چشمان ترش
خشک شد از سوز سرمادست و پای لاغرش
از در و دیوار زندان هم گلایه کم نداشت
دست بر پهلو گرفته مثل زهرا مادرش
این دم آخر شبیه عمه سادات شد
بسکه پر شد از کبودیها تمام پیکرش
با تبر کمتر بزن بر شاخ و برگ این غریب
ساق پایش را شکستی دست بردار از سرش
زیر سنگینی بار حلقه زنجیرها
گردنش جای خودش دارد شکست انگشترش
چشم بر راه رضا مانده دو چشم تار او
دارد امید این دم آخر ببیند دخترش
با چه وضعی روی یک تخته تنش را می برند
خوب شد دیگر کنار او نبوده خواهرش
✍ابراهیم میرزائی
https://eitaa.com/sabkosher_madahi
غزل مرثیه حضرت موسی ابن جعفر (ع)
در کنج زندان دیده ایی آزار یا موسی بن جعفر
ای نور حق ای صاحب اسرار یا موسی بن جعفر
مانند خورشیدی که پشت ابر تیره گشته پنهان
نور تو را نتواند نمود انکار یا موسیبنجعفر
از کودکی دستم به دامانت بود یا باب الحوائج
نام تو را هردم کنم تکرار یا موسیبنجعفر
از بچگی هر وقت در کارم گره افتاد حل شد
با سفره های نذری ات هربار یا موسی بن جعفر
از صبح تا شب کنج محبس عاشقانه روزه بودی
تا صبح هم با چشم تر بیدار یا موسی بن جعفر
در گریه هایت من نمیدانم که در فکر چه بودی
در فکر در،دیوار،یا مسمار یا موسی بن جعفر
یا فکر تو پر بود از شام و غم داغ سه ساله
یا زینبی که دیده غم بسیار یا موسی بن جعفر
شاید میان گریه هایت رفته باشی سوی گودال
آنجا که دارد روضهی بسیار یا موسی بن جعفر
زینب به روی تل و شمر بی حیا بر روی سینه
و خنجری که میبرد دشوار یا موسی بن جعفر
✍وحید خسروبیگی
https://eitaa.com/sabkosher_madahi
حضرت دریا.pdf
335.8K
فایل pdf
🔸ذکر زمین و آسمان ها یا محمد
💠 مدح پیامبر اکرم صلوات الله علیه
🔸شاعر برادر علیرضا فلاحی
https://eitaa.com/sabkosher_madahi
إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاق
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#عید_مبعث
آقا اگر به بزم تو مهمان نمیشدیم
اینگونه عاشقانه غزلخوان نمیشدیم
حتی اگر محبت بی حد تو نبود
سوگند برخودت که مسلمان نمیشدیم
اخلاق نیک تو همه را جذب کرده است
بی مهر تو که صاحب ایمان نمیشدیم
قطعا اگر که ختم رسالت نمی شدی
ما مفتخر به مذهب سلمان نمیشدیم
قرآن اگر نبود کلام خدای تو
قاری نمیشدیم- به قرآن نمیشدیم
تو روشنای مشعل سبز هدایتی
پایان کار امر خدا در رسالتی
نقل محافل همه ی ما کلام توست
شیرینیِ دهان؛ رطب ذکر نام توست
فرمودهای که دین همهاش مهربانیاست
این یک حدیث نیست، تمام پیام توست
باید به سیرهی عملیات عمل کنیم
راه سعادت بشریت مرام توست
جایی که جبرئیل هم آنجا نمی پرد
اوج همیشگی بلندای بام توست
دل زنده شد بهعشق تو چیزی که بیگمان
ثبت است بر جریده عالم؛ دوام توست
امشب بخوان بهنام خداییکه منجلیست
از این به بعد یار و مددکار تو علیست
ای در کنار تو همه دم هر کجا علی
باطن ترین ظهور تو در اختفی علی
یک نور واحدید که فرقی نمی کند
یا مرتضی محمد و یا مصطفی علی
وقتی نبی علیست علی هم همان نبیست
در بین کعبه احمد و بین حرا علی
یا ایهاالرسول به نام خدا بخوان
اقْرَأْ بِاسْمِ ربّ و به نام خدا علی
از هر طرف به قصه ی بعثت نظر کنی
بحث ولایت علی است ابتدا - علی
خیل فرشتگان همه تکرار میکنند
صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی
تا حال علی علی و از این پس علی علی
رفته نجف دلم شب مبعث علی علی
✍ محمد حسن بیات لو
https://eitaa.com/sabkosher_madahi
هدایت شده از شعر و سبک مداحی
غزل مبعث پیامبر اسلام صلوات الله علیه
تو آمدی که بشیند به خاک شبنم عشق
بجوشد از دلِ دلهای مرده زمزم عشق
تو آمدی که لب تشنه مریدانت
به ظرف خویش بگیرند توشه از یم عشق
یتیم آمنه امروز نزد مادر تو
برای عرض ارادت رسیده مریم عشق
که بی ولای تو حتی پیمبران را نیز
نبود اذن دخولی به سوی عالم عشق
عبا اگر که عبا و ردا ردای شماست
خوشا به حال هر آنکس که شد معمم عشق
از آن زمان که نگارا نگار من شده ای
به لطف عشق تو حتی نخورده ام غم عشق
به جز علی که ولی و وصی و محرم توست
کسی شبیه تو هرگز نبوده محرم عشق
چقدر حضرت مرضیه می شود خوشحال
علی اگر که بگیرد به دست پرچم عشق
علی آمره
https://eitaa.com/sabkosher_madahi
هدایت شده از شعر و سبک مداحی
غزل مبعث خاتم الانبیاء (صلوات الله علیه)
شکر ایزد که پی زلف پریشان شده ام
در شب بعثتتان حوریه باران شده ام
تا که از محضر عرفانی حق بازایی
پای این کوه حراء سر به گریبان شده ام
آیه ای عرضه کن ای معتکف غار حراء
قلباً آماده ی بشنیدن قرآن شده ام
به حدیثی نبوی روح مرا تصفیه کن
که سرا پا همه بازیچه شیطان شده ام
تهنیت باد پیمبر شدنت مرد امین
که در آمیخته با سیل مریدان شده ام
منم آن گمشده در وادی سرگردانی
که به دستان کریم تو مسلمان شده ام
نبی الله ترین ای سبب خلقت انس
تازه از بعد تو حس میکنم انسان شده ام
برکه بی رمق و مرده دلی بودم و حال
از عنایات تو چون رود خروشان شده ام
بودم آن بتکده مملو از لات و هبل
که به دستان پسر عم تو ویران شده ام
حمدلله به نمایندگی از قوم عجم
روزبه* بودم و از عشق تو سلمان شده ام
*نام حضرت سلمان فارسی
علی آمره
https://eitaa.com/sabkosher_madahi
هدایت شده از شعر و سبک مداحی
سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی
#ایران 🇮🇷
اقرار کن بلندی این اقتدار را
این انقلاب مستمر ریشهدار را
بشکن طلسم ظلمت و از نور دم بزن
با چشم خود ببین قسم آشکار را
باید به تنگچشمی دشمن نشانه رفت
فرّ و شکوه این همه نقش و نگار را
مرگا به ما اگر که به ضحاک وا نهیم
این سرزمین رستم و اسفندیار را
ای کوه با شکوه! چه غم سنگ میخوری
میپوشی اینچنین به تن خود وقار را
::
بهمن اگرچه سرد ؛ ولی نیمههای آن
حس میکنم طراوت فصل بهار را
محمد حسن بیات لو
https://eitaa.com/sabkosher_madahi