#شعر #روضه #شب_عاشورا
میبینه خواهر از رو تل غریب مادرش
میون گودی و نبود کنارش اکبرش
غریب که گیر آوردنش دور از برادرش
میشینه روی سینه و به دست خنجرش
میبینم از قفا که تیغ میبوسه حنجرش
داره رو تله میزنه به سینه خواهرش
میون نیزه ها و تیر دیگه اسیر شده
رمق نمونده تو تنش حرامی شیر شده
ندیدن حال و روزشو که خیلی پیر شده
سری به روی نیزه ها بدن تو قتلگاه
رفتن به سمت خیمه ها تموم این سپاه
چقدر زدن تو صورت دختر بی گناه
رو گونه های دخترا رد جسارته
طنابه توی دست و پا وقت اسارته
رو گوشه لخته های خون نشون غارته
سر علی رو نیزه هاست وای از دل رباب
میبینه خشکی لباش هنوز نخورده آب
از دست نیزه دار چقدر کشیده هی عذاب
شادی ودست و هلهله ،آتیش و ازدحام
دختر ارباب غریب، نگاه یک غلام
سر حسین و خیزران چی شد تو شهر شام...
سبک:چقدر شلوغه قتلگاه نمیرسه صدام
شعر:سید علی مرتضوی
@sabksher
Sabksher
#شب_عاشورا
میری برادر حرمو دیگه تنها میزاری
دلم میلرزه آخه میبینم سقا نداری
میبینی زینب میپوشه دیگه رخت اسیری
میبینی زینب غریب و تنهاست وقتی که میری
میبینی گریونم نگاه به حالم کن
میری پریشونم نگاه به حالم کن
کینه به دل دارن منتظر دشمن
رحمی به حالم کن نشو جدا از من
ای داداش با اشک چشمات من رو نگا کردی
عباس و علی و قاسم،حر و صدا کردی
هیچکسی نمونده حالا دیگه تنها موندی
تو دلم هنوز آتیشه از دمی که خوندی
شیعتی مَهْما شَرِبْتُم ماء عَذْبٍ فاذکرونی یا اخا حسین
اَوْ سَمِعْتُم بِغَـــــریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی یا اخا حسین
کجایی داداش اومده مرکب که بی سواره
کجایی داداش به خدا زینب طاقت نداره
میبینم از تل همه لشکر دور یه مرده
میبینم از تل نیزه و شمشیر با تو چی کرده
افتادی و یک پست میشینه رو سینه
با خنجری تو دست میشینه رو سینه
دیدم که میبره دیگه بریدم من
سر تو رو داداش به نیزه دیدم من
تو برادر من هستی سر به تن نداری
خواهرت بمیره داداش پیرهن نداری
جای صورتت من حالا رگهاتو میبوسم
ای غریب بی انگشتر دستاتو میبوسم
ای وای از نعلای تازه مرکب رو تنت میتازه تو قلب منی
میبینی اومده مادر ای داداش بمیره خواهر که بی کفنی
@sabksher
#شعر #روضه #واحد #دکلمه
#شب_عاشورا #شام_غریبان
قصه ما به سر آمد و به پایان نرسید
کاروان اسرا در خطر افتاد، الشام
کربلا مقتل هفتاد و دو تن بود ولی
مظهر صبر خدا ناله به سر داد، الشام
همه دیدند که قرآن غل و زنجیر شده
دختر حیدر کرار دگر پیر شده
بی وفایی لقب مردم کوفیست چه شد
رفته نامردی کوفی دگر از یاد، الشام
کودکی خسته و زارست کمی آهسته
مادری ابر بهارست کمی آهسته
سنگ بر آینه نور خدا خورد شکست
عرش لرزید و ملائک همه فریاد، الشام
مجلس شرب شراب است خدایا چه کنم
با نگاهی که خراب است خدایا چه کنم
غیرت الله نباشد همگی شیر شوند
بلبل باغ حسین،این همه صیاد، الشام
دل شام از غم ارباب اگر آشوب نبود
اجر قرآنِ لبش ضربهٔ با چوب نبود
زینب و درد و غم و غصه هفتاد و دو تن،
هلهله،کف زدن مرده دلی شاد،الشام
بهر گل های خزان خانه درین ویران نیست
زینب خسته اگر هست کسی حیران نیست
تا که بابا به گل گشته اسیرش سر زد
خسته از بند اسارت،شده آزاد... الشام
در و دیوار به هم ریخت، دگر غوغا شد
تا لب عمه سادات به صحبت وا شد
سر عباس به نی محو تماشا شده است
شعله ور گشته،چنین زوزه مکشباد، الشام
تا که زینب به میان آمده عالم مه شد
زیر گام سخنش مردک شامی له شد
کاروان میرود و قصه به پایان نرسید
مانده در دل اثر این همه بیداد، الشام
شعر:سید علی مرتضوی
@sabksher
#شب_عاشورا
وای
کسی نیست حسینو یاری کنه
کاش یکی بیاد و کاری کنه
حق داره زینب که زاری کنه
آه
تک و تنها بین میدون حسین
نگاهش به خیمه حیرون حسین
بین کشته ها پریشون حسین
غربت یعنی یاری نداری نه علی اکبر و علمداری
زینب دیگه داره میمیره تاکه کهنه لباسو میگیره
میگیره وقت رفتنش سکینه دستشو میگیره
میشینه رقیه پای اسبشو میگیره
میره ارباب و رباب معجرشو میگیره
غریبونه داره میره اما خیلی داغونه
تک و تنها غریب مادر تو بین میدونه
وای
هیچکسی نبود بشه یاورش
ضربه ای خورده به فرق سرش
خیلی تیر نشسته به پیکرش
آه
با ضربه ی سنگ پیشونی شکست
تیر حرمله به سینه نشست
داره میشکه تیر از پشت به دست
افتاد غرق و خون و بی حاله هدف شمشیرا تو گوداله
زینب روی تله میبینه ضربه ها جای ضربه میشینه
میشینه
نیزه اینبار بی هوا تو دهنش میشینه
میاد با چکمه روی بدنش میشینه
رد نعل تازه هم روی تنش میشینه
جدا میزد اگه خنجر تیزه پس چرا میزد
لب تشنه میون گودال و دست و پا میزد
@sabksher
#شب_عاشورا
ای خدا میبینی
که حسینه تنها
میون میدونه
نگاهش اما
دیگه سمت خیمست
بمیرم حیرونه
ای داداش غریبی و
دیگه هیچ یاری نداری
علی اکبرت که رفت
تو علمداری نداری
غریب داداش معجرارو گره میزنم
تو رفتی و گوشواره ها رو من میکنم
غریب داداش زینبت داره میمیره
میبینم که تو میدون جنگ داداشم پیره
مونده بین دشمن
دورشو میگیرن
غم عالم اینه
ضربه ی سنگو
خونِ رو پیشونی
تیر تو قلب میشینه
افتادی و غرق خون
خواهرت داره میبینه
شمر اومد با خنجرش
به روی سینه میشینه
غریب داداش ضربه ها جای ضربه نشست
چقدر نیزه خورد به پهلو و پهلو شکست
غریب داداش جای نعل رو تنت مونده
سر تو روی نیزه رو خاک بدنت مونده
سبک:جلوی آیینه حمید علیمی
شعر:سید علی مرتضوی
@sabksher
سبک های جدید هم آمادست که ان شالله برای دهه بعدی بعد از عاشورا ارسال میشه
شعر های مخصوص اربعین هم ان شالله در حال آماده شدن هستند
در این شب ها ما را از دعای خود بی نصیب نگذارید
27.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
السلام علیک یا زینب کبری سلام الله علیها⚫
@sabksher
4_6035135207927973772.mp3
31.77M
👇سبک مشترک
واحد شهادت امام سجاد علیه السلام
@sabksher
#امام_سجاد
#شهادت
بند اول
خمیده شد تن علی
خودش رو هی کشونده
زهر جفا خورده تنش
براش جونی نمونده
غریب مدینه می افته غریب
کسی نیست غریبی رو یاری کنه
شکسته شده پشتش از کربلا
دیگه بستشه گریه زاری کنه
ی کهنه لباسی توی دستشه
پره خونه اما پریشون شده
هنوزم پر از خون اشک چشاش
دوباره تو حجرش ی میدون شده
تودستش میگیره ی گوشواررو
رو چشماش میزاره پاره معجرو
تو هنگام رفتن هنوز مضطره
تو یادش میاد غربت عمرو
سکینه گرفت خسته دست حسین
رقیه گرفت پای اسب حسین
رباب اومده با نگاه ترش
دوباره هدف رفته قلب حسین
........
بند دوم
داره میگه زیر لبش
از قصه ی اسارت
دلش میلرزه این غریب
وقتی میگه جسارت
میگه شهر شام حال دل بد میشه
هنوز که هنوزه که دلواپسه
با دستای بسته میبینه علی
غریب مونده عمه چقدر بی کسه
گرفته نگاشو همه ابر غم
غریبه غریبه غریبه غریب
میلرزه نگاهش دم رفتنش
هنوز میخونه ذکر امن یجیب
یادش هست که رفته کنار حسین
روی نیزه دیده سر اصغرو
توخاک کرده تنها یل ساقی و
بمیرم که دیده علی اکبرو
دیده دختری سوخته شه معجرش
بمیرم تو شام آتیشه رو سرش
دیده توی تشت چوب و لبهای خون
میون خرابه که رفت خواهرش
شعر:سید علی مرتضوی
@sabksher