eitaa logo
خط سبز
107 دنبال‌کننده
278 عکس
28 ویدیو
2 فایل
گاه نوشت های "محمدرضا اخضریان کاشانی" دانش جوی اندیشه و سیاست و جامعه
مشاهده در ایتا
دانلود
مشارکت، رقابت، نشاط با اعلام اسامی نامزدهای و حضور برخی چهره های سرشناس دو جریان اصلی سیاسی و چند زیرمجموعه آنها آشکارا می توان موجی از نشاط را در همین ساعات اولیه دست کم در فضای مجازی و بخشی از جامعه نخبگان و کنش‌گران سیاسی و اجتماعی مشاهده کرد. آنها که تا امروز صبح از هرگونه مشارکت، ناامید بودند امشب سخن از تغییر و بهبود شرایط می زنند و به آینده حتی اگر برایشان کمتر از یک ماه باشد امیدوار شده اند. ، میوه طبیعی واقعی و واقعی است و هرچه بر غلظت آن افزوده شود بر نشاط جامعه می افزاید. از سوی دیگر نیز می توان موجی از نگرانی را دید که دوستداران مشارکت پایین سیاسی را فراگرفته و به تصمیمات اعتراض دارند. تا همین جای کار و با وجود حداقلی ترین تاییدات مشارکت آفرین، نتیجه یک بر صفر به سود نظام است و با یک انتخابات پرشور و رقابتی و با هر نتیجه ای می توان یک برد سه بر صفر را پیش بینی کرد. اکنون آقایان و و سه ضلع قابل پیش بینی این رقابت اند که هم ظرفیت تحمل و نظام را تصویر کرد هم چالشی برای سنجش ظرفیت گروه های سیاسی بویژه فراهم ساخته است. اصلاح طلبانی که همواره از حذف گزینه های خود گلایه داشتند و اینک یکی از سه گزینه قطعی شان تایید شده و ممکن است تا یک ماه آینده بر کرسی ریاست جمهوری بنشیند و روی دیگر را به همه نشان دهد. امیدوارم دستاورد این ، با انتخاب هر یک از این شش نفر، افزایش نظام از یکسو و مردم به بهبود زندگی از سوی دیگر باشد. به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید. https://eitaa.com/sabzkhat
چند سناریوی انتخاباتی پیشگویی یا حتی پیش‌بینی برای نتایج انتخابات نه معقول است نه ممکن، تنها راه معقول، داشتن سناریوهایی بر مبنای داده های روشن است. گرفتار شدن در دام باورهای عقیدتی و تحلیل رای مردم و نتیجه انتخابات، فقط حماسه آفرین -بخوانید: شگفتی آفرین- است و آینده را با دشواری روبرو می سازد. همین جا موصعم را روشن کنم که با این فهرست نامزدها هر کدام رای بیاورد به سود جمهوری اسلامی است مشروط به مشارکت خوب مردم. رکن انتخابات پیش رو و عامل تعیین کننده نتیجه، بی تردید میزان مشارکت مردم است. با ملاحظه آرای انتخابات در سه دوره اخیر می توان تصویری از رای جامعه و حامیان جریانات مختلف سیاسی داشت که حاصل آن برداشتی ولو ناقص از سبد رای نامزدهاست. بر همین اساس، برآورد من از انتخابات -که قطعا اعتبار علمی لازم را ندارد- را می توان در چند سناریو تصور کرد: ✓ بعید است هیچ یک از نامزدها توان جلب آرای بالاتر از ۵۰ درصد را داشته باشد جز با دوقطبی هویتی + ائتلاف. لذا احتمال دور دوم بیش از انتخاب در دور اول است. ✓ سهم آرای باطله در شرایط عادی حدود ۱۰ درصد است. ✓ سهم نامزدهای اصولگرا جز قالیباف و جلیلی مجموعا کمتر از ۱۰ درصد است مگر اینکه یکی شان یه شکل غیرقابل تصوری شگفتی (بخوانید : حماسه!) بسازد. ✓ در صورت دو قطبی شدن جدی انتخابات، سهم آرای باطله میان سایر نامزدها توزیع بیشتری می شود. ✓ با مشارکت ۴۰ و ۵۰ درصدی قالیباف و جلیلی به دور دوم می روند. ✓ با مشارکت ۶۰ درصدی قالیباف و پزشکیان به دور دوم می روند. ✓ با مشارکت بالاتر از ۶۰ پزشکیان و قالیباف به دور دوم می روند. ✓ اگر دوقطبی هویتی ایجاد شود و فقط دو نفر محور رقابت شوند : ✓ اگر بین قالیباف و پزشکیان باشد به دور دوم می کشد. ✓ اگر بین جلیلی و پزشکیان باشد، پزشکیان دور اول انتخاب می شود. ✓ اگر بین قالیباف و جلیلی باشد، قالیباف دور اول انتخاب می شود. به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید. https://eitaa.com/sabzkhat
بیش فعالی و شوق خدمت محسن منصوری معاون اجرایی دولت سیزدهم با انتشار مطلبی در صفحه شخصی خود، ضمن مرخصی از دولت، کار خود را به عنوان رئیس ستاد انتخاباتی سعید جلیلی آغاز کرد. پی نوشت : اگر شهادت مومنانه تان برای آقای اسماعیلی در حالی که همان زمان هم دکتر جلیلی نامزد بودند راهگشا بود حضورتان در ستاد آقای جلیلی هم راهگشا خواهد بود. اگر هم فکر می کنید حضورتان آرای رییس جمهور فقید را به سمت ایشان سرازیر می کند خوب است جایگاه و میزان محبوبیت خود را بررسی کنید. ضمنا پیش از امضا و انتشار هر نامه ای یکبار با دقت بخوانید تا تاریخ آن را یکسال قبل نزنید. به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید. https://eitaa.com/sabzkhat
بی مایه فطیر است. یکی از مضحک ترین و شرم آورترین ویژگی های فضای انتخاباتی کشور، عدم دسترسی به نتایج پیمایش ها و نظرسنجی های معتبر و علمی است که مهمترین ابزار پژوهش و تحلیل ها و جهت دهنده به مشارکت سیاسی است. وجود مراکز تحلیلی و نظرسنجی معتبر که در موضوعات مختلف، دقت آنها تایید نسبی شده و گزارش های نزدیک به واقعیت را منتشر کرده اند سازوکاری مناسب برای نامزدها، حامیان رسمی، نهادهای مشارکت و کلیه افرادی است که ممکن است نیاز به انگیزه تازه ای برای رای دادن یا انتخابی متفاوت داشته باشند. در ایام انتخابات، انبوهی از نظرسنجی های بی پشتوانه علمی با اهداف مختلف منتشر می شود که امکان راستی آزمایی نداشته موجب سوئ تدبیرهای گوناگون یا ائتلاف های نادرست یا واگرایی های آسیب زا می گردد و تحلیل های سیاسی و جامعه شناختی را به بیراهه می برد. بدتر آنکه پس از شگفتی سازی نتایج انتخاباتی، جامعه شناسان و سیاست پژوهان به کم اطلاعی یا ارائه تحلیل های غلط متهم می شوند. امیدوارم روزی برسد که موسسات معتبری که برای سنجش واقعیت سیاسی و اجتماعی کشور آمادگی دارند زمینه انتشار گزارش های علمی خود را پیدا کرده یا مراکز دانشگاهی این مواد اولیه ضروری را بدون محدودیت های گوناگون که عمدتا توجیهاتی غیرواقعی دارند در اختیار پژوهشگران قرار دهند. به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید. https://eitaa.com/sabzkhat
مناظره از زاویه مخالف انتخابات رسانه محور، در هر کجا باشد پدید آورنده یک رییس جمهور رسانه ایست، یک بازیگر توانمند که بهتر از. دیگران بازیگری کرده و چشم و دل تماشاگران را برده است. مناظره عالی ترین سطح این نمایش رسانه ایست که قرار است در یک بازه زمانی محدود علاوه بر نمایش چهره و کلام، با کمک جدل، طرف مقابل را ناک اوت کند؛ کاری که گفتگوهای کارشناسی بعضا بهتر از پس آن برمی آید. تبدیل مناظره به میزگرد کارشناسی و تجمیع همه نامزدها در قالب یک دور همی به نام اخلاق و برای جلوگیری از هنجارشکنی های سیاسی و اخلاقی احتمالی ناکارکردن یک قالب رسانه ای از یکسو و بی خاصیت کردن یک فرصت تبلیغاتی است. مناظره انتخاباتی باید در پایان هر دوره و هر پرسش، برنده و بازنده  داشته باشد. اگر به دنبال چنین رویکردی نیستیم چه ضرورتی به اجرای آن است؟ همچنان معتقدم با وجود نتایج تلخ آن مناظره ها که هم به حرمت شکنی های اخلاقی هم به تبعات سیاسی ناگواری منجر شد مناظره های سال ۸۸ با اختلاف، بهترین مناظره های انتخاباتی است که برگزار شد. مناظره های انتخاباتی پس از آن تنها اشتراک لفظی بوده است. نمی دانم چرا خود نامزدها فرصت های مناظره دوطرفه با رقبای خود را فراهم نمی کنند؟ آیا حتما باید ذیل قالب های صداوسیما تبلیغ کرد؟ به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید. https://eitaa.com/sabzkhat
دوئل سیاسی بخش نخست بحث ها داغ داغ بود. چالش بر سر الگوی حکمرانی به گفتگوهای چالشی رسیده بود.‌ هر یک از آن هفت نفر نسبت به الگوهای مطرح شده نظری داشت. اوتان، ساختاری مبتنی بر رای مردم و مگابیزوس حکومت نخبگان و اشراف را پیشنهاد کردند و استدلال هایشان را علیه یکدیگر مطرح کردند. نوبت به داریوش بزرگ که رسید همه به سکوت کردند، او با قدرت، مبانی استدلال دو رقیبش را باطل و حکومت شاهنشاهی را بهترین الگوی حکمرانی معرفی کرد. چهار عضو دیگر شورای حکمرانی، با شنیدن استدلال های داریوش طرف او را گرفتند و نظر او حاکم شد. شاید چنانکه هرودوت حدود ۵۳۰ سال پیش از میلاد گفته، داریوش و آن شش نفر، هرگز گمان نمی کردند قرن ها بعد الگوی انتخاب حکمران شان  به یک شیوه رایج تبدیل و چند مدعی حکومت، استدلالات خود را طرح کنند و سایرین بر آن دیدگاه ها نقد و نظر وارد کنند و شاید اوتان هرگز گمان نمی کرد الگوی مردم‌سالارانه اش روزگاری شیوه غالب حکومت در ایران شود و حاکم پس از یک مناظره چند نفری میان مدعیان با رای مردم برگزیده شود. حدود ۴۰۰ سال پیش از میلاد در یونان، سقراط از نخستین کسانی بود که در دفاع از خود به شیوه مناظره روی آورد اما رای نهایی چندان خوشایندش نشد و جام شوکران را نصیبش ساخت. شاید همین اختلاف در دو الگوی مناظره در ایران و یونان بود که سرآغاز شکل گیری دو الگوی متفاوت امروزین در دو تمدن شد؛ یکی مبتنی بر دستیابی مسالمت آمیز و کم چالش به حکمران و دیگری مبتنی بر حذف رقیب. مناظره در لغت به معنی با هم نظر کردن، فکر کردن در حقیقت و ماهیت چیزی است. مناظره فرآیندی است که شامل  بحث و سخنرانی های شفاهی در مورد یک موضوع خاص یا مجموعه ای از موضوعات، اغلب با ناظم و مخاطب است. در طول سالیان دراز، مناظره ها در جلسات عمومی، مؤسسات دانشگاهی، قهوه‌خانه ها و مجالس قانونگذاری برگزار شده است. این بحث‌ها بر ثبات منطقی، دقت واقعی و جذابیت احساسی برای مخاطبان تأکید داشتند.  این شیوه دستیابی به دانش عملی، در ایران پس از اسلام نیز ادامه یافت به حدی که کتب متعددی با عنوان آدابِ المناظِره یا آداب البحث نگاشته شد که ناظر به قوانین مناظره بود. در ادبیات فارسی نیز قالب مناظره بر مبنای پرسش و پاسخ» رواج داشت و از  اسدی توسی صاحب لغت فرس در  مناظره‌هایی به نام‌های مناظره آسمان و زمین، مغ و مسلمان، نیزه و کمان، شب و روز تا ناصرخسرو و گلستان سعدی و در حکایت جدال سعدی با مدعی و  شاعران معاصری چون پروین اعتصامی از این شیوه بهره گرفتند. مناظره به عنوان یک الگوی رقابت انتخاباتی از دهه ۱۹۷۰ در آمریکا شکل تازه ای یافت. در این شیوه، مناظره به مثابه یک جدال نظری و عملی دو نامزد رقیب، همچون دو جنگجو در قفس با ضربات مهلک کلمات و نمایش های گوناگون، توجه مخاطبان را جلب و در رقابتی نفس گیر با رای داوران و تماشاچیان، امتیاز این رقابت را به نام خود ثبت می کنند. دستاورد آن نیز درصدی از رشد در نظرسنجی هایی است که به دقت طراحی شده و کنش های گوناگون نامزدها و کمپین آنها را اندازه گیری می کنند. همین الگوی رسانه بنیان، از دهه ۸۰ وارد رسانه ملی ایران نیز شد که برجسته ترین نمونه آن را می توان در مناظرات سال ۸۸ مشاهده کرد؛ مناظره های که بیشترین شباهت را با الگوی آمریکایی آن داشت و نامزدها را بسان گلادیاتور، به جان هم انداخت. ویژگی بارز مناظره های امریکایی، تبادل اطلاعات آشکار و پنهان و افشای زوایای نادیده از زندگی نامزدها و گاه تحقیر رفتار و گفتار طرف مقابل است که مناظره را به یک تلنت جذاب و تماشایی بدل نموده تماشاچیان را به هیجان می آورد و چراغ های سفید یا قرمز داوران غیررسمی این نمایش را روشن می کند. این فرم برنامه، مبتنی بر ژانر تفریح و سرگرمی تلاش می کند تا با تبدیل رقابت سیاسی به یک‌ دوئل مدرن، فرد پیروز را حاکم این سرزمین سازد. واقعیت این است که در سالهای گذشته گسترش این نگرش در. رقابت های سیاسی منجر به فروکاستن رقابت سیاسی به یک نمایش رسانه ای و طبعا تقلیل حکمران به بازیگر و حتی دلقک شده است. به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید. https://eitaa.com/sabzkhat
دوئل سیاسی بخش دوم مناظره های انتخاباتی رسانه ملی در انتخابات ۱۴۰۳، آشکارا تلاشی جدی برای دور شدن هرچه بیشتر از فرم مناظره های آمریکایی است که از یکسو، اخلاق شرقی را بر مدل غربی حاکم نموده اما از سوی دیگر، تمام کارکردهای این قالب را ناکار کرده است. مناظره هایی با کمترین کشش رسانه ای، رقابت انتخاباتی، پرسشگری واقعی، داوری منجر به رفع حیرت، ایجاد شور رقابت و مشارکت و حتی دستیابی به یک پاسخ روشن. مناظره های انتخاباتی کنونی، تنها چند میزگرد معمولی است که میان چند نامزد برگزار می شود و بیش از این هیچ چیز نیست. نه دو به دو است، نه میان دو رقیب واقعی، نه تماشاچی دارد نه داور و نه نظرسنجی قابل اعتماد و قابل انتشار. موضوعات نیز آنقدر کلیشه ای است که هر کارشناس با تجربه ای نیز می تواند پاسخ های قابل تاملی به پرسشها بدهد و کمترین نیازی به حضور چنین نامزدهایی در چنین سطحی نیست. در حالی که مناظره برای شکستن قیود و‌حدود رسمی و بردن گفتگوهای اثربخش به قالب های غیررسمی است، رسانه ملی با برگزاری مراسم تشریفات و استقبال رسمی از نامزدها و نشاندن اطراف دعوا در کنار هم و تنظیم زاویه دوربین از پشت سر مجری که نماد سخنگویی از جانب ملت است به جای ایجاد یک مناظره هیجان انگیز و تصمیم ساز، در صدد برندسازی از رسانه ملی و رفع تکالیفی است که قانون انتخابات بر پوشش نهاده است. مناظره ها یک تعارف رسانه ایست که گزاره های غیرقابل اثبات و ابطال افراد را مطرح نموده وعده های شیرینی به رای دهندگان عرضه می کند که گاه، حتی خود گوینده که ممکن است در همان زمان هم می داند که تا روز آخر رقابت ها هم حضور نخواهد داشت به آنها باور ندارد؛ شرایطی که به افزایش توقعات یک ملت منجر می شود در حالی که متهم، به سادگی و با کمترین پاسخگویی از این معرکه فرار می کند. این یادداشت را در شرایطی می نویسم که دو مناظره از پنج مناظره مدنظر رسانه ملی برگزار شده و به گزارش ایسپا، بیش از ۷۰ درصد مردم آن را ندیده اند و بعید می دانم با همین رویکرد، شاهد تغییر چشمگیری باشیم مگر آنکه خود نامزدها با کنار نهادن و زیرپا کذاشتن مرزهای آنچه در عرف رسمی، اخلاق انتخاباتی می خوانیم، تعادل رسمی و کلیشه ای موجود را بر هم زنند و با طرح‌حواشی جذاب از رقیب، امید به تماشای یک تلنت جذاب را زنده کنند، تلاشی که ممکن است منجر به پیروزی در دوئل نهایی نشود اما ممکن است جایگاه او را در رتبه بندی نامزدها تغییر دهد. هنوز سه مناظره دیگر باقیست. امیدوارم حرف تازه و رخداد تازه تری ببینیم. به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید. https://eitaa.com/sabzkhat
چکیده نامزدها مناظره های انتخاباتی فرصت تازه ای برای برندسازی یا تقویت برند آنان است. برخی از آنان در خال ساخت برندی جدید هستند که پیش از این تصوری از آن در اذهان نبود، برخی دیگر نیز تلاش دارند با صیقل دادن برند سابق خود، نمای بیرونی آن را رنگ تازه ای بزنند، بعضی شان نیز با خیال آسوده از انتخاب نشدن، برند شخصی خود را تقویت می کنند. اگر بنا باشد نامزدهای انتخابات را در یک عبارت کوتاه دسته بندی کرده و توصیف کنم شاید تعابیر زیر نزدیکترین برداشتم از آنان باشد.  بی شک این عبارات، بیانگر دقیق جریان شناسی انتخابات و نامزدهای آن نیست.  پزشکیان : اصلاح طلب اصولگرا  پورمحمدی : اصولگرای اصلاح طلب جلیلی : ارزشگرای نهادمند زاکانی : ارزشگرای عملگرا قاضی زاده : ارزشگرای محافظه کار قالیباف : نو ارزشگرای عملگرا به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید. https://eitaa.com/sabzkhat
و همچنان مظلومیت فرهنگ ... این یادداشت را برای خبرگزاری محترم مهر نوشتم. (۲ تیر ۱۴۰۳) سومین مناظره نامزدهای ریاست جمهوری ۱۴۰۳ نیز برگزار شد. فرهنگ و جامعه کلیدواژگان اصلی این نشست بود. دو مناظره پیشین با استانداردهای مناظره انتخاباتی که در همه دنیا برگزار می شود فاصله زیادی داشت: رسمی، هنجاری، کلیشه ای و کم هیجان. مناظره نخست با آن تشریفات ورود و پذیرش بیشتر شبیه یک اجلاس بین المللی بود که قرار است مهمانان روبان یک ساختمان را بریده و چند کلمه ای هم در باب اهمیت آن سخن بگویند. مناظره دوم با حذف این زواید کمی به شکل مناظره نزدیک تر شد اما پرسش ها از یکسو و پاسخ ها از سوی دیگر هر مخاطبی را ناامید می کرد. بر اساس گزارش پیمایش ایسپا، بیش از ۷۰ درصد مردم مناظره ها را ندیده بودند بویژه که زمان طولانی پخش آنها لذت تماشای دو مسابقه فوتبال یورو ۲۰۲۴ را هم می گرفت.  مناظره سوم با این زمینه ها آغاز شد و با دوئل پورمحمدی - زاکانی از یکسو و زاکانی – پزشکیان از سوی دیگر امید تماشای یک مناظره جذاب را زنده کرد. مناظره انتخاباتی بویژه در الگوی امریکایی آن یعنی دوئل تا پای مرگ طرف مقابل؛ یک مرگ سیاسی که امکان رای آوردن او را کم یا نابود سازد. در این مدل، اخلاق سیاسی تقریبا هیچ معنایی ندارد. نامزدها در دو سوی میدان هر آنچه ناگفتنی یا مرتبط با زوایای پنهان زندگی سیاسی و شخصی طرف مقابل است بیان نموده حتی از شکلک و نمایش های مضحک نیز دریغ نمی کنند. نتیجه آن هم تقریبا روشن است: برآمدن یک سیاستمدار – بازیگر که می تواند دل مخاطبان را برده و تحسین شان را برانگیزد. در این الگو، مناظره انتخاباتی چیزی فراتر از یک تلنت سیاسی نیست که داوران آن با رای خود، برنده را رییس جمهور می کنند. این مدل از مناظره در ایران را می توان در انتخابات ۱۳۸۸ یافت که حاصل آن دوقطبی شدن فضای سیاسی و اجتماعی کشور، زدن بالاترین رکورد مشارکت در انتخابات (84 درصد) و آغاز یک بحران عمیق سیاسی و اجتماعی بود که همچنان ادامه دارد. این تجربه مناظراتی هرگز در این سطح تکرار نشد و با تغییر الگوی گفتگو از دوئل به یک میزگرد، بخش مهمی از هیجان آفرینی آن مدیریت و یا به عبارت روشن تر حذف شد تا جامعه و مخاطبان "صیانت" شوند. مناظره فرهنگی و اجتماعی نامزدها بی تردید در همین چارچوب صیانت شده برگزار می شد لذا انتظار یک تلنت هیجان انگیز، توقعی بیجاست. نتیجه کار روشن بود : شعار محوری، کلی گویی، عدم ارائه نقشه راه اجرایی و نقطه عزیمت برنامه ها و تکرار کلیشه ها : زن، فرصت است نه چالش، اینترنت فرصت است نه تهدید، جوانان فرصت اند نه مساله، امنیت ضروری است، اخلاق مهم است، هنر یک ضرورت زندگی است، و جملاتی از این دست که شاید دو دهه پیش، شنیدن شان تازگی و جذابیت داشت. شاید مظلوم ترین بخش مناظرات سه گانه، زبان و گفتار فارسی است که جز یک نفر، دیگران کمترین تسلطی بر آن ندارند و در به کارگیری واژگان و آغاز و پایان عبارات و آیین ویرایش و آرایه های ادبی کمترین توانایی و ذوقی ندارند.  ساختار جمله بندی فارسی بیشتر نامزدها دچار ایرادات اساسی است. بیشترشان از کمترین شعر و تمثیل و کنایه ادبی بهره نمی برند.  بسیاری از جمع های فارسی شان هم نادرست است. آشکارا می توان فهمید بیشترشان فرصت چندانی نه برای کتاب خواندن دارند نه تماشای فیلم یا تئاتر نه رفتن به یک کنسرت موسیقی و شاید شنیدن یک قطعه زیبای موسیقی در خودرو. به نظرم این کار را باید بخشی از وظایف سرتیم حفاظت آقایان قرار داد. پایان کار هم چند وعده دلفریب بود: پس گرفتن لایحه موسوم به حجاب و عفاف، صدور کارت فرهنگی خانواده برای سفر و تفریحات ارزان، حذف مافیای وی پی ان، ارتقای جایگاه سکوهای اینترنتی داخلی. تنها نکته پنهان این گفتگوها این بود که اگر حذف این محدودیت ها ضروری و مورد توافق است، مسوول حفظ آنها کیست؟ مناظره پایان یافت و اندک چالش های دوسویه میان برخی نامزدها، حداقل استانداردهای یک مناظره انتخاباتی چالشی را نمایش داد اما در باب چند موضوع اساسی کمترین برنامه ای ارائه نشد : الزامات و نقاط عزیمت حکمرانی فرهنگی، نقشه راه سبک زندگی، صنایع فرهنگی، سبد فرهنگی خانواده، اعتیاد، طلاق، مهاجرت، اقوام، اقلیت ها، هویت ملی، زبان فارسی و گویش های محلی و... تا چند روز آینده یکی از این شش نفر، چهاردهمین رییس جمهور ایران خواهد شد اما کاش نقشه راه حکمرانی فرهنگی کشور تدوین شده و در اختیار نخبگان و کارگزاران عرصه فرهنگ بود. به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید. https://eitaa.com/sabzkhat
فردای هشتم انتخابات برای دست کم ۴ نفر تا ۴ روز دیگر و برای حداکثر ۲ نفر تا ۱۱ روز دیگر تمام می شود.  چند نفر از این ۶ تن، مشاغل رسمی مشخصی دارند که به آن باز خواهند گشت اما برای برخی دیگر فرصتی طلایی است تا با برندی جدید به عرصه سیاسی و اجتماعی بازگشته نقشی جدید در فرایند زندگی جمعی مردم ایفا کنند. پیشنهاد من برای نامزدها در صورت عدم انتخاب به عنوان رییس جمهور این هاست: پزشکیان : ساماندهی فراکسیون قدرتمند با ترکیب نمایندگان اصلاح طلبان و اعتدالگرا در مجلس پورمحمدی : نقش آفرینی جدید با رونمایی از کارویژه های تازه جامعه روحانیت مبارز و ورود به عرصه راهبری سیاسی و اجتماعی نسل جدید روحانیون سیاسی جلیلی : تاسیس یک حزب سیاسی با هدفی عینی همچون کسب آرای مردم در شوراهای شهر چند منطقه و اداره این شهرها به صورت عملیاتی زاکانی : تا اطلاع بعدی شهردار تهران است. قاضی زاده هاشمی : تاسیس بزرگترین سمن خانواده در کشور و پیگیری برنامه های اعلامی در انتخابات قالیباف : تا اطلاع بعدی رییس مجلس است. به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید. https://eitaa.com/sabzkhat
نبض ملی همه ما کمابیش به پزشکانی مراجعه داشته ایم که لحظاتی پس از ورود، نسخه مان را هم نوشته اند و نفر بعد را صدا زده اند. پزشکانی را هم دیده ایم که برای تشخیص بیماری ابتدا آزمایش و سپس عکس و ام آر آی و ... را ضروری دانسته و پس از مشاهده همه موارد، تجویزی کرده اند. نتیجه هر دو رویکرد را هم دیده ایم، اعتمادمان به هر دو دسته هم نسبتا روشن است. کمتر کسی است که پزشک نوع دوم را بهتر نداند و نسخه خود را از او نحواهد. جامعه شبیه یک انسان است که حالات خوشی و ناخوشی دارد. گاه تب می کند و گاه سرخوش است. هر آدمی هم می تواند با دیدن چند نشانه در خصوص سلامت و بیماری او ادعایی کند. مثلا بگوید مردم در خیابان خوشحال بودند پس جامعه سالم است یا بگوید در مترو هیچ کس با کناری خود حرف نمی زد، پس جامعه افسرده است، یا درب تاکسی ها را محکم می کوبند پس مردم خشمگین اند. اینها گزاره های است که بارها شنیده ایم. تا زمانی که چنین گزاره های منجر به یک تصمیم نشود ایرادی ندارد اما اگر همین الگو، سازوکار برنامه ریزی در کشور باشد فاجعه ای تمام عیار است. فهم سلامت و بیماری یک جامعه نیازمند ابزارهای تشخیصی است تا پزشک جامعه (جامعه شناس) امکان فهم مسأله را داشته باشد. متاسفانه به دلایل گوناگون ازجمله بی توجهی به جامعه شناسی به عنوان یک علم که گاه با تعابیر چون علم غربی و ... طرد می شود یا مسایل اقتصادی و‌ گرانی انجام آزمایش های اجتماعی (پیمایش و ...) یا دلایل امنیتی و نگرانی از آثار امنیتی انتشار نتایج و... دسترسی نخبگان حتی جامعه شناسان به داده های علمی اطمینان بخش بسیار اندک و به مثابه یک رانت اطلاعاتی ارزشمند در انحصار جمعی محدود متصل به جایگاه های ویژه است. وضعیتی که شناخت درست جامعه را با چالش اساسی روبرو ساخته یک علم مفید را به یک دانش ناکارآمد که تشخیص ها و تحلیل هایش با حقیقت فاصله زیادی دارد بدل می سازد به حدی که به یک نادان این امکان را می دهد که با کنار هم نهادن چند فیلسوف و مردم شناس و اقتصاددان، جامعه شناسان را متهم به سوگیری یا سکوت کند. این روزها و با انتخابات ریاست جمهوری بازار انتشار نتایج نظرسنجی ها داغ است و میان برخی اطلاعات منتشر شده بعضا شکاف های عمیقی نیز وجود دارد. صرفنظر از برخی نظرسازی ها و گزارش های کاذب که در غیاب گزارش های شفاف موسسات معتبر و با هدف انحراف افکار عمومی جعل می شوند تا چند روز آینده انتخابات برگزار شده و نتایج نظرسنجی ها به بوته نقد همگانی سپرده و مراکز نامعتبر، سیه روی خواهند شد اما چه خوب است دستورالعملی برای حمایت و انتشار پیمایش های گوناگون موسساتی که نتایج گزارش هایشان به حقیقت نزدیکتر بوده فراهم شود تا فهم جامعه در آینده علمی تر و دقیقتر صورت پذیرد. اگر رییس جمهور آینده همین یک کار را هم سامان دهد من به سهم خود از او سپاسگزارم. به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید. https://eitaa.com/sabzkhat
امان از اطرافیان نامزدهای ریاست جمهوری، کم و بیش سابقه قابل مطالعه ای دارند. اما امان از حلقه های اول و دوم اطرافیان اثرگذار بعضی شان که واقعا هولناکند. اصلاح طلب و اصولگرا هم ندارد. به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید. https://eitaa.com/sabzkhat
نامزدها در چند کلمه برداشت های کاملا شخصی من از نامزدهای ریاست جمهوری پزشکیان : بر خلاف تصور و تبلیغ رایج، او را دولت سوم روحانی نمی دانم، بلکه در گرایش سیاسی، دولت سوم خاتمی و در رویکردهای عملی، نسخه سوم میرحسین و احمدی نژاد می دانم حتی اگر خیلی ها بگویند این دو‌ چه ربطی به هم دارند. ریاست جمهوری او سرآغاز چالش با مجلس و قالیباف شکست خورده و رقبای او در مجلس است. دوره مدیریت او را می توان سرشار از هیجانات اجتماعی تصور کرد که با اعتراضات مدنی همراه بوده ممکن است به طرح ها و پیشنهادهایی چون عدم کفایت سیاسی او نیز منجر شود. پورمحمدی : یک بازگشت متفاوت به سیاست، نماینده فکری عملگرایان میانه رو با چارچوبی برآمده از اصولگرایی سنتی و مشابه چهره های چون لاریجانی. برندسازی تازه او حرف های تازه تری در آینده خواهد داشت، چنانکه صف بندی های تازه ای هم علیه او خواهد ساخت. جلیلی : نماینده ارزشگراترین جریان کشور که طی یک دهه موفق شده با مطالعه و مشاهده، بر زبان و بدن خود مسلط شده نمایش قابل قبولی از خود عرضه کند. حامیانش باورمندان به او و ارزشهای بنیادین نظامند که بخش مهمی از هسته سخت انقلاب را تشکیل می دهند اما بیشتر از واقعیت خود، هیاهو دارند. به سادگی امکان دوقطبی سازی به رقیب می دهد و شکست را نمی پذیرد. ریاست جمهوری او انتقال تند از ارزشگرایی میانه رو رییسی به نوارزشگرایی رادیکال و آغاز موجی از بازتاب های اجتماعی است. زاکانی : یک نامزد معمولی با عملکردی معمولی که نامزدی او تنها برای اطرافیانش اهمیت دارد. قاضی زاده هاشمی : تلاش وافری برای اثبات دلبستگی به رییس جمهور فقید دارد و خود را نماینده دولت سیزدهم می داند. بعید می دانم خودش هم جز دفاع از عملکرد دولت سیزدهم کارکرد دیگری برای نامزدی اش قایل باشد. قالیباف : عملگرای جهادی که یک پا در عملگرایی و پای دیگر در ارزشگرایی دارد. تلاش مستمر او بر زدن حرف های تازه و اقدامات ویژه بوده و در عین اقدامات بزرگ، چوب رویاپردازی هایش را هم خورده است. رویای بیست ساله اش ریاست جمهوری است که حتی ریاست مجلس هم مانع آن نشده است. ریاست جمهوری او انتقال آرام قدرت از ارزشگرایی به عملگرایی و احتمالا رشد کارآمدی در بخش هایی از نظام است. به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید. https://eitaa.com/sabzkhat
یک فرصت طلایی کمتر پژوهشگر یا تحلیلگر سیاسی است که آرای مردم بویژه در دور نخست انتخابات های ریاست جمهوری را رای سلبی نداند. همه کم و بیش می دانیم که بخش قابل توجهی از مردم یا مشارکت نکرده و انتخابات را تحریم می کنند یا مشارکت کرده و به کسی رای می دهند که گمان می کنند نماینده تفکر حاکم است، حال این تفکر حاکم هر که باشد بدا به حالش، چه ناطق نوری باشد چه هاشمی رفسنجانی، چه قالیباف و جلیلی و.... بسیاری از مردم اساسا رای نمی دهند تا گزینه اصلح را انتخاب کنند بلکه رای می دهند تا آن کسی را که از دید آنان، نظام، اصلح یا نزدیک به اصلح می داند رای نیاورد. رای به پزشکیان را جز این نمی توان تفسیر و تحلیل کرد. خوشبین ترین نزدیکان پزشکیان و خبره ترین تحلیلگران هم تا یک ماه پیش تصور نمی کرد او بتواند چنین اجماعی میان نخبگان منتقد و چنین اقبالی در میان توده جامعه کسب کند و آرایی بالاتر از باطله را در سبد خود بریزد. معنای آشکار این رای، افول سرمایه اجتماعی بخش رسمی حکمرانی و چالش جدی مشروعیت نظام سیاسی در دستیابی به اهداف است حتی اگر با نگاه خوشبینانه، رای به پزشکیان را رای به نظام و جمهوری اسلامی تفسیر کنیم. نکته حیاتی در این عرصه، فهم واقعیت است که از خود واقعیت بسیار مهمتر و راهگشاتر است. پزشکیان چه انتخاب شود و چه نشود، پیام واضحی به حکمرانی داد و با سه هفته حضور، آرای خود را در حد رقبایی بالا برد که بیش از یک دهه است عزم خود را برای ریاست جمهوری جزم کرده و حامیان و پایگاه های رسمی حکمرانی را نیز در اختیار داشته اند. چالش اصلی و باگ حکمرانی در این نکته است که شش نفر در شورای نگهبان تأیید صلاحیت شده اند اما در کمتر از دو هفته، بخشی از آنان از قطار انقلاب به بیرون پرتاب شده اند و به ضدانقلاب پیوند داده شده اند‌. پزشکیان چه رای بیاورد و چه نه یک ظرفیت تازه نظام است که اگر درک نشود تکرار خطاهای بزرگ حکمرانی است و اگر جایگاه تازه اش به رسمیت شناخته شود یک فرصت تازه برای اصلاح روند ناصحیح گذشته و بازگشت همه ملت به عرصه حکمرانی است. من به پزشکیان رای ندادم، رای آوردن و نیاوردن او هم اساسا موضوع این نوشته نیست، اما حتی ریاست جمهوری احتمالی او را بسان خاتمی پس از دوم خرداد یک فرصت طلایی و از الطاف خفیه الهی بر جمهوری اسلامی می دانم که می تواند مسیر سخت آینده را آسان تر و روند اصلاح نظام را با امیدی تازه تسهیل کند و عدم انتخابش را نیز یک ظرفیت طلایی برای احیای سرمایه اجتماعی و دریچه تازه ای برای گفتگوی قطع شده میان حاکمیت با منتقدان و خسته شدگان می دانم. با تجربه گذشته، به این الگوی تعاملی چندان امیدی ندارم و برعکس، تصور می کنم با انتخاب احتمالی پزشکیان ممکن است روند سیاسی به سمت رادیکال تر شدن رفته و امواج تازه ای از اعتراضات اجتماعی شکل بگیرد و در مقابل ایده هایی برای عدم‌کفایت سیاسی رییس جمهور و عزل وی شکل بگیرد؛ روندی که حکمرانی را دچار چالش های تازه تر و بزرگتری خواهد کرد. با این حال، معتقدم که این انتخابات را باید به فال نیک گرفت و نتایجش را فهم کرد و از تهدیدهایش فرصت و از فرصت هایش دستاورد ساخت. به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید. https://eitaa.com/sabzkhat
لیگ عدالت سرانجام پس از چالش های فراوان و در غیاب میلیونها نفر از مردم پای صندوق های رای، دو چهره مشهور به عدالت خواهی به دور دوم رقابت ها راه یافتند. عدالت، گمشده همیشگی این ملت و ملت های دیگر بوده و هست و هربار پس از فراز و نشیبی سخت، دوباره سربرآورده و اعلام حضور و ابراز وجود می کند. انقلاب اسلامی گرچه در شعارهای خیابانی خود عدالت را فریاد نمی زد اما حاملان آن که عمدتا چپگرایان پیش و پس از انقلاب بودند همواره از آن محافظت کردند و در پوششی از آیات و روایات، بخشی مهم و حیاتی از گفتمان انقلابی تعریف کردند. چه دولت کوپنی میرحسین موسوی، چه عدالت توسعه گرای رفسنجانی، چه عدالت سیاسی خاتمی، چه عدالت توزیعی احمدی نژاد همگی در یک دال مرکزی مشترک بودند و آن عدالت بود، هرچند که هریک با تعریفی متفاوت و گاه متعارض با دیگری عدالت خواهی مدنظر خود را دنبال می کرد. دوره هشت ساله روحانی شکاف میان عدالت و جامعه بود و عدالتخواهان، غمگین ترین بخش جامعه. عدالت‌خواهان چپ و راست، اقتصادی و سیاسی هشت سال را در سختی سپری و خود را برای یک مبارزه بزرگ آماده کردند. برآمدن رییسی قطره آبی بود بر لبان خشک بخشی از آنان که تازه عطش شان را بیشتر و فشارهایشان را بر دولت او سنگین تر کرد. انتخابات مجلس دوازدهم نیز قطره تازه تری بر لبان شان ریخت و فریادهای شان را رساتر کرد. فرصت ناخواسته انتخابات ۱۴۰۳، آبی بود بر عطش عدالت‌خواهان. پزشکیان با شعار برابری سفره ها و جلیلی با شعار فرصت های برابر و با گفتمانی از ترکیب عدالت و توسعه (جهش) ، دو عدالت خواهی بودند که پاسخ شایسته ای از حامیان به ظاهر متفاوت خود گرفتند. اما نکته مهم در گرایش عدالت‌خواهانه هر دو نامزد فاتح دور نخست، رویکرد فانتزی و رویاگونه آنان به عدالت است. جامعه عادلانه هر دوی آنان یک جامعه بی طبقه است که همه قرار است بر یک سفره بنشینند و آرمان های بزرگ بشری را محقق کنند، یکی با تکثر دیدگاه ها و دیگری با یک برنامه متمرکز. تا هفت روز دیگر یکی از این دو رییس جمهور ایران خواهد شد، در غیاب میلیونها ایرانی که هیچ شعاری حتی عدالت، جذبشان نکرده و توقعاتی که هر دولتی را با چالش روبرو می کند. تا اطلاع بعدی، عدالت، کلیدواژه اصلی کشور خواهد بود. به انتظار آینده می نشینیم و سرنوشت عدالت، عدالت‌خواهان و ابرقهرمان این لیگ عدالت را تماشا می کنیم. به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید. https://eitaa.com/sabzkhat
درس های یک انتخابات انتخابات هشتم تیر برگزار و دو نامزد از چهار نامزد باقیمانده به دور دوم راه یافتند درحالی که حدود ۶۰ درصد واجدین شرایط در کشور و ۷۷ درصد آنان در تهران پای صندوق نرفتند. این انتخابات، درس های دارد که شاید درک همه آنها مدتها زمان ببرد اما آنچه آشکارا می توان فرا گرفت در چند بند قابل خلاصه است : ✓بزرگترین چالش حکمرانی پذیرش وجود مشکل در آن است. فهم این نکته که چنین نتیجه ای یک چالش بزرگ برای نظام است کلید حل آن است. ✓جمهوری اسلامی نظامی است که مسوولانش در تلاش برای افول آن هستند اما مردم نمی گذارند. آرای نامزدها را می توان از این زاویه با دقت بیشتری ملاحظه کرد. ✓نه به روند حکمرانی : آمدن و نیامدن و رای دادن و رای ندادن مردم در مقابل حضور ارکان نظام با همه قوای رسمی و غیررسمی خود معنای روشنی داشت و آن اعلام آشکار نارضایتی از روند حکمرانی در کشور است. ✓نه به دولت سیزدهم : پرسش مهم این انتخابات که مهمترین کلیدواژه آن تداوم راه رییس جمهور شهید بود این است که ۱۸ میلیون رای مرحوم رییسی چه شد؟ پاسخ ملت، نشان داد که تصور مردم از تداوم دولت رییسی با تصور نظام و دولتمردان آن فاصله زیادی دارد. ✓ابطال نظریه تاثیر چشمگیر حضور نامزد اصلاح طلب بر میزان مشارکت ✓شکاف آشکار جریان موسوم به جبهه انقلاب و ضرورت ارایه جریان شناسی جدید ✓عبور جامعه از کارگزار به ساختار : شصت درصد مردم نقش کارگزار در بهبود شرایط را رد کردند و اینک تغییر را از مجرای اصلاح ساختار جستجو می کنند. این خطر را باید به تنهایی جدی گرفت. ✓تغییر پایگاه رای جامعه ✓رای سلبی جامعه و گزینش نامزدی که تقریبا هیچ شعار و وعده ای نداشت جز تغییر ریل حکمرانی ✓افول پایگاه رای اصولگرایان (جبهه انقلاب) : جمع آرای دو نامزد اصولگرا به سختی به ۵۰ درصد و حتی آرای رییس جمهور اصولگرای سابق می رسد. ✓ابطال این نظریه محبوب در میان برخی انقلابیون که مشارکت کمتر منجر به پیروزی گزینه انقلابی است. ✓نمایش آشکار ضعف نظام انتخابات در مراحل مختلف (ثبت نام، احزاب، بررسی صلاحیت، تبلیغات و...) ✓شکست فاجعه بار افکارسنجی در ایران در دو عرصه : ۱) چالش جامعه شناسی مردم ایران ۲) چالش موسسات نظرسنجی ✓پیروزی گفتمان چپ و احیای گفتمان (شعار) عدالت با رویکرد فانتزی ✓توسعه دوقطبی در جامعه و رشد نورادیکالیسم و حذف گزینه میانه از رقابت، این پدیده به تنهایی حاوی آثاری است که آینده روابط میان دولت و ملت را تحت تاثیر عمیقی قرار خواهد داد. به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید. https://eitaa.com/sabzkhat
ما سه نفر را کجا می برید؟ یک طنز کنایی قدیمی است که میگه پلیس، به دو نفر خلافکار دستبند زده بود، یک نفر برای اینکه برای دوستانش خودنمایی کنه رفت وسط،اون دونفر و گفت ما سه نفر را کجا می برید؟ بزودی و با اعلام نتیجه انتخابات ریاست جمهوری بازار انتشار فهرست های راست و دروغ معرفی کابینه و مقامات عالی رتبه اجرایی گرم خواهد شد. این فهرست را می توان در چند دسته تقسیم بندی کرد : یک گروه با هدف گمانه زنی و نمایش قدرت تحلیل و اطلاعات خود گروه دیگر با هدف تخریب یا تضعیف دولت و معرفی اسامی نامحبوب گروهی نیز برای قلق گیری برای معرفی افراد و کاستن از بار مخالفت های رقبا اقدام به انتشار چنین فهرست هوایی می کنند. اما گروه دیگری نیز هستند که فهرست شان نیازمند تامل بیشتر و گاه پرهیز از آنهاست. این گروه را می توان ذیل بازاریابان پست و مقام جای داد. یک فهرست حاوی جمع قابل توجهی از چهره های موجه نزدیک به رییس جمهور با یک یا دو گزینه ساختگی که با هدف جلب توجه مقامات اثرگذار دولت در میان آنها جای‌گذاری شده اند. بازاریابی فرایندی است که طی آن فروشنده با مشتری ارتباط قوی برقرار و برای او ارزش ایجاد می‌کند تا در ازای آن از مشتری ارزش دریافت کند. کار این بازاریابان پست و مقام، برساخت یک تصویر مطلوب فوری از کارفرمای خود برای خریداری است که می تواند ارزش برساخته را به پست اجرایی تبدیل کند. روشن است که با توجه به محدودیت زمانی یا توانمندی های محدود کارفرما، ارایه تصویری واقعی و دقیق از او ممکن نباشد لذا تمرکز این الگوی بازاریابی بر شباهت آفرینی میان گزینه مدنظر با چهره های موجه دولت از یکسو و القای محبوبیت او نزد مردم یا کارشناسان و نخبگان و بهره گیری از الگوی "ما سه نفر را کجا می برید؟" است. بدیهی است که هر چه این فهرست ها بیشتر و نام کارفرمای مدنظر در بیشتر آنها مشترک باشد، بخت او برای برساخت یک چهره مدیریتی بیشتر خواهد بود. تجربه نشان داده که به دلیل نبود نظام کارآمد احراز مناصب و مشاغل اجرایی، چنین بازاریابی هایی امکان توفیق نسبتا بالایی داشته نام گزینه مدنظر را برای یک جایگاه اجرایی خوب حتی اگر همان پیشنهاد فهرست جعلی هم نباشد بالا آورده و در ذهن و فهرست موقعیت های قابل توزیع ارتقا می بخشد و دو طرف این بازاریابی یعنی کارفرما و پیمانکار را بهره مند می سازد. اگرچه از نظر قانونی منعی برای این اقدام وجود ندارد اما ضرورت هشیاری دولتمردان و تعیین سازوکارهای دقیق انتخاب و نصب مدیران و پرهیز از چنین سیاه کاری هایی را گوشزد می کند. به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید. https://eitaa.com/sabzkhat
نتیجه طبیعی پزشکیان، پیروز انتخابات شد و جلیلی شکست خورد. شکست، عموما موجب ناراحتی است اما بعید می دانم عزیزان سوپر انقلابی از نتیجه انتخابات احساس ناراحتی داشته و اساسا آن را شکست تلقی کنند. اگر به خاطر بیاوریم با چه زحمتی موفق شدند پنج میلیون رای ناخالص مرحوم رییسی را خالص سازی کرده و به سبد ناخالص پزشکیان بریزند قاعدتاً باید خوشحالی امروز آنان را درک کنیم. بی شک اگر چند سال دیگر نقش آفرین بودند کل هجده میلیون رای رییسی منهای چند نفر را از ناخالصی ها پاک می کردند. اگر دیدید از امروز به جای پذیرش خطا و درک واقعیت، باز هم مردم را بی بصیرت و خواص انقلابی را نفوذی و ناخالص می خوانند خیلی تعجب نکنید. به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید. https://eitaa.com/sabzkhat
عصر بی قراری با اعلام نتایج انتخابات چهاردهمین دوره ریاست جمهوری، هم دولت چهاردهم هم از دید من دوره جدید جمهوری اسلامی ایران رسما آغاز شد. ممکن است بدبینانه باشد اما از دید من دوره پیش رو با گام اول نظام، کاملا متفاوت و از برخی جهات، تنها با دهه ۶۰ قابل مقایسه خواهد بود، شرایطی که چالش های نظام، بنیادین و سازوکارهای حل آن رادیکال بوده رقابت های هویتی، منشأ صف بندی های سیاسی و اجتماعی خواهد بود. دورانی که می توان بی قراری سیاسی را وجه ممیزه آن و ناآرامی اجتماعی را چهره غالب عرصه عمومی تلقی کرد. زمانه ای که فاضلی ها تکثیر خواهند شد و رییس جمهور، عبارت "آرام باش" را بارها به کار خواهد برد. جامعه را می توان به دوقطب رادیکال شده رسمی (مورد حمایت نهادهای نظام) و غیر رسمی (مورد حمایت نخبگان و توده های منتقد نظام) تقسیم کرد که مرزبندی ایدئولوژیک دارند و دولت، توان لازم برای برآوردن خواسته های هیچ یک از دوقطب را ندارد و نتیجه آن افول سرمایه اجتماعی از یکسو و پیگیری رادیکال مطالبات هم در نهادهای رسمی هم در کف جامعه از سوی دیگر است. وضعیتی که به تقابل رسمی دولت و مجلس و طرح های استیضاح و عدم کفایت سیاسی در زمانی کوتاه (شاید کمتر از یکسال آینده) میل کرده‌ و‌ در عرصه میدانی به اعتراضات خیابانی تمایل خواهد داشت. روشن است که این شرایط، که صادقانه امیدوارم مبتنی بر تحلیل نادرست من بوده و هرگز محقق نشود، حاصل تضعیف گفتمان جمهوری اسلامی و تقویت دال های مرکزی رقیبی است که سربرآورده و در حال عرض اندام برای گفتمان غالب اند‌ برخلاف ایده رایج، پزشکیان را اصلا دولت سوم روحانی نمی دانم بلکه در نوستالژی، نزدیک به دولت سوم خاتمی و از نظر مشی سیاسی و اقتصادی دولت سوم مشترک میرحسین و احمدی نژاد می دانم؛ یک ترکیب ناهمگون که توده گرایی در عرصه اجتماعی و گرایش های چپ کلاسیک در عرصه اقتصادی و رویکردهای چپ مدرن در عرصه سیاسی وجه غالب آن خواهد بود. با این حال، دولت آینده به زودی معنای واقعی دولت سایه را درک کرده و تاثیرات آن بر حکمرانی را به روشنی درک خواهد کرد. در این شرایط، شکاف دولت و ملت سناریویی طبیعی و چالش ملت با ملت، بدترین سناریو خواهد بود. من شخصا برای مدیران دولت آینده، آرزوی صبر و اجر دارم. به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید. https://eitaa.com/sabzkhat
صبح دولت در روزهای انتخابات، در یادداشتی جدال میان پزشکیان - جلیلی را چالش دو زبرگفتمان جمهوریت - اسلامیت دانستم. در تلقی جمهوریت، رای مردم مبنای مشروعیت دولت است و تنفیذ حکم و تحلیف، تنها تشریفات قانونی و الزامی هستند که "باید" برگزار شود. در این تلقی، منتخب مردم بلافاصله پس از انتخاب، مشروعیت داشته احکام او قانونی است. برداشتی که با تفسیر زیرگفتمان اسلامیت کاملا متفاوت است و البته با تفسیر شورای نگهبان نیز منافات دارد. نامه امروز پزشکیان به مخبر با ادبیات دستوری و ابلاغ چند فرمان به وی را می توان در همین چارچوب فهم کرد. این نامه، سرآغاز رویدادهایی است که در آینده بهتر نمایان خواهد شد. به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید. https://eitaa.com/sabzkhat
نمودار مناصب دولت چهاردهم این نمودار سازمانی را می توان از یکسو دسته بندی ذهنی دولتمردان چهاردهم و جایگاه هر سازمان و وزارتخانه و ربط و نسبت هر یک در ذهن آنان تلقی کرد و از سوی دیگر یک تلاش دیپلماتیک برای پنهان کردن نتیجه نهایی پشت یک ساختار گسترده دانست. تلاشی که در ظاهر با مشارکت دهها نفر صورت می پذیرد اما با تصمیم چند نفر محدود، نهایی و اعلام و شاید همان گزینه های نخست، اعمال می شود اما برای فرار از تبعات آن، تصمیم نهایی به گردن آن جمع بزرگ انداخته می شود. حاصل این فرایند نیز معمولا یکسان بوده است؛ به جای تولید همدلی و اتفاق نظر، اختلاف نظر ایجاد می کند و اعمال فشارها و پشت پرده ها در آینده بروز خواهد کرد. به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید. https://eitaa.com/sabzkhat
استاد ظریف! ۱) هر دانشجوی سال اول علوم سیاسی می داند اینجا ایران است و در ایران امروز، یک کارهایی نمی شود. از آن جمله وزارت اقلیت های دینی یا مذهبی. فوق فوقش، مشاور یا معاون ... ۲) هر دانشجوی سال دوم علوم سیاسی می داند که افزایش توقعات غیرقابل تحقق، منجر به گشودگی شکاف های اجتماعی و سرریز آن به کف جامعه می شود. ۳) هر دانشجوی سال سوم علوم سیاسی می داند که برای وزیر شدن باید از مجلس رأی گرفت. اگر مجلس همراه نباشد یا باید از رهبری هزینه کرد یا از سرمایه اجتماعی نظام. ۴) هر دانشجوی سال چهارم علوم سیاسی می داند که برای تحقق یک ایده، باید آن را عملی کرد و بر زبان نیاورد. اگر بر زبان بیاوری یا نمی خواهی انجام دهی یا تلاش می کنی هزینه تراشی کنی. ۵) هر دانشجوی ترم اول ارشد علوم سیاسی می داند که الگوی شورایی برای انجام یک کار سیاسی عمدتا برای فرار از پاسخگویی نسبت به عواقب احتمالی آن توسط یک نفر و حواله دادن آن به یک جمع است. کارگروه انتساب وزیران هم چیزی غیر از این نیست. ۶) هر دانشجوی سال دوم ارشد علوم سیاسی می داند وزرا، افراد اجرایی امین رییس جمهور هستند و باید در قالب یک تیم منسجم کار کنند. در آوردن وزیر از کارگروه و با شاخص هایی که از کار تیمی جداست شبیه هدیه گرفتن از لپ لپ است. فقط گاهی ممکن است هدیه خوبی گیرتان بیاید. این را رییس جمهور و مشاورانش هم حتما می دانند. ۷) هر دانشجوی سال اول دکتری علوم سیاسی می داند که کسی که خلاف موارد بالا عمل می کند یا اصلا سیاست نمی داند یا اینکه هم خیلی سیاست می داند‌ هم بازیگر خوبی است و تلاش دارد یا ذهن جامعه را به امور دیگری معطوف کند یا بنا دارد با فشار اجتماعی، هزینه مخالفت با تغییرات را بالا برده به گردن مخالفان بیندازد. ۸) هر دانشجوی سال دوم دکتری علوم سیاسی می داند که نتایج همه کارگروه ها و شوراها و شاخص ها، معرفی چند گزینه غیرقابل انتخاب در کنار یک گزینه مدنظر است که نهایتا همان فرد معرفی خواهد شد و سایر گزینه ها برای نمایش های نخ نمای توجه به اقلیت ها استفاده خواهد شد. ۹) دانش آموختگان علوم سیاسی به کسانی که کارهای بالاتر را انجام می دهند می گویند : استاد. به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید. https://eitaa.com/sabzkhat
در باب کارگروه انتخاب وزیران چند روزی است که رییس جمهور منتخب، کارگروه هایی را برای انتخاب وزیران تعیین نموده اند. اخیرا هم از شورای راهبری انتخاب اعضای کابینه رونمایی شد. در این باره نکاتی است که قابل تامل است : ۱) انتخاب وزیر از وظایف و اختیارات همزمان رییس جمهور است. ۲) رییس جمهوری که حزبی نیست و یک حزب واقعی از صفر تا صد امور مرتبط با دولت او را برعهده ندارد در انتخاب وزیران خود نیر متعهد به هیچ حزبی نیست. ۳) هیات دولت برخلاف نامش هیاتی اداره نمی شود بلکه مانند یک تیم ورزشی است که با یک مربی و چند بازیکن حرفه ای و تعدادی عوامل اجرایی وارد رقابت می شود. ۴) در هر تیمی، هماهنگی درونی و انسجام اعضا از یکسو و هماهنگی با تاکتیک مربی یک ضرورت اساسی است. ۵) در یک تیم موفق، همه بازیکنان، ستاره های برجسته نیستند و چه بسا چندین ستاره مانع تشکیل یک تیم منسجم شوند یا در بسیاری از موارد امکان استفاده همزمان از آنها نباشد. ۶) انتخاب وزیران که باید یک تیم منسجم و هماهنگ با نقشه راه رییس‌جمهور باشند نهایتا یک مسوولیت محدود است نه یک اقدام شورایی. شورا، کارگروه یا هر عنوان جمعی دیگر صرفا برای ارایه پیشنهاد به رییس جمهور، مفید است اما انتظاری بیشتر از آن نباید داشت. ۷) انتخاب شورا محور، ضرورتا یک نظام علمی و مبتنی بر عقلانیت نیست، بلکه این ملاک ها و سنجه های انتخاب است که ممکن است مبتنی بر علم باشد. ۸) تجربه انتخاب شورایی وزیران تجربه تازه ای نیست و حداقل در کمیته های چندگانه دولت نهم نیز سابقه دارد. ۹) ترکیب کارگروه های معرفی وزرای دولت چهاردهم که بر سهم گروه های سیاسی استوار است ضرورتا یک ترکیب علمی و کارشناسانه نیست بلکه پیش فرض های رییس جمهور و اطرافیان در مورد کارشناسان خبره است و قطعا می توان چهره های علمی و کارشناسان زبده تری نیز معرفی کرد. ۱۰) وزیر، بیشتر از جایگاه تخصصی خود یک پست سیاسی به عنوان عضوی از هیات دولت است که با مدیران تخصصی آن وزارتخانه تمایز آشکاری دارد. بر همین اساس، وزیر در هر وزارتخانه باید جایگاه سیاسی قابل تاییدی داشته باشد و رای لازم را از مراجع مختلف بویژه مجلس دریافت کند. ۱۱) اگر فهرست نهایی کابینه به یک تیم منسجم منتهی نشود این رییس جمهور است که باید پاسخگو باشد نه کارگروه مربوط. ۱۲) برای دولت چهاردهم که مبتنی بر گفتمان روشن یا برنامه، شعارها و وعده هایی عینی شکل نگرفته معرفی سنجه های عینی انتخاب وزیران، چندان نزدیک به واقعیت نیست، لذا انتظار از کارگروه های پراکنده که پیش از این جلسات مشترک هدفمندی نداشته اند برای معرفی یک تیم منسجم که اقتصادش با سیاست و فرهنگ و جامعه و ... هماهنگ باشد دور از واقعیت است. ۱۳) برجسته سازی نقش کارگروه ها و علمی نشان دادن الگوی انتخاب وزیران، بویژه بر اساس سنجه هایی که در سپهر فرهنگی، اجتماعی و سیاسی کشور به سادگی قابل تحقق نیست، جز به افزایش توقعات و احساس ناکامی جامعه منجر نخواهد شد. ۱۴) موارد فوق را حتی اگر خود رییس جمهور نداند باید مورد توجه نزدیکان اهل دقت ایشان باشد تا در آینده نزدیک، دولت چهاردهم را گرفتار چالش های گوناگون نسازد. به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید. https://eitaa.com/sabzkhat
در باب گفتمان دولت چهاردهم پیش از این در چند یادداشت از عدم بهره مندی دولت سیزدهم از هرگونه گفتمان ایجابی جدید نوشته بودم. دولت سیزدهم در شرایطی حاکم شد که گفتمان دوقطبی ساز افراط - اعتدال طی هشت سال حاکم و در تاروپود جامعه تنیده شده بود و در حالی که همچنان قوت گفتمانی خود را حفظ کرده بود به دلیل ناکارآمدی دولت دوازدهم و البته پایان دوره مدیریتی، جای خود را به دولت بعد داد. این در حالی است که به سبب عدم برآمدن دولت تازه در ذیل گفتمانی تازه همچنان دوقطبی سابق حاکم مانده بود با این تفاوت که این بار، بر اساس تداوم رویکرد تحلیلی سابق، افراط جای اعتدال را گرفت؛ شرایطی که طی سه سال مدیریت دولت سیزدهم همچنان پابرجا بود و نتیجه نهایی را در انتخابات زودهنگام تیرماه نشان داد و در چارچوب همان گفتمان سابق، همان نامزد سابق را مجددا شکست داد و به قدرت بازگشت. اینک دولت چهاردهم با فهم روشن از این مساله، تلاش وافری برای احیای گفتمان افراط - اعتدال با محوریت دوقطبی مبتنی بر کلیدواژه فراموش شدگان اجتماعی و سیاسی همچون اقوام و اقلیت ها و زنان و ... دارد، ترکیبی که به دلایل همواره امنیتی هرگز امکان بروز جدی نداشته اند. حرکت خطرناک گفتمان سازان دولت چهاردهم بر لبه های شمشیر چالش های امنیتی آشکارا با هدف تقویت دوقطبی های هویتی جامعه و رادیکالیزه کردن سپهر سیاسی و اجتماعی و چانه زنی از پایین از طریق فشار سخت بر ارکان قدرت و بردن رقیب به گوشه رینگ است. از دید من تلاش قربه الی الله جمعی از نیروهای انقلابی، بزرگترین هدیه به گفتمان سازان دولت چهاردهم به نمایندگی ظریف است، کاری که در ایام انتخابات نیز برخی نامزدهای رقیب به سود پزشکیان انجام دادند و پیروزی را تقدیم وی نمودند. در ایام تبلیغات به این نکته اشاره کردم که اصلاح طلبان به فناوری پیروزی بر اصولگرایان دست یافته اند : نقطه تحریک درد در اصولگرایان را فشار می دهند، پس از آن خود اصولگرایان به خوبی برای آنان وارد میدان می شوند. این روزها و تا اطلاع ثانوی، دولت چهاردهم محتاج هر اقدامی است که بتواند رقیب خود را به افراط متهم کند. دادن فهرست هایی با اسامی محرک تنش، بیان اظهارات خاص و حتی به میدان آوردن برخی گروه های اجتماعی کنش هایی است که دیدن آنها در آینده نزدیک تعجب آور نخواهد بود. در مقابل، مهمترین سازوکارهای قدرت رسمی همچون مجلس به عنوان مهمترین مجرای رای به وزیران همچنان در اختیار اصولگرایان است. در شرایطی که همه می دانند صبر ساختار امنیتی در موضوعات پرتنش چه میزان است و ممکن است به برخوردهای قهری با آنان منجر شود، مجلس می تواند با صبر راهبردی، از متهم شدن به افراط، دوری نموده، فهرست گزینه های وزارت که احتمالا ترکیبی از یک گزینه اعمالی واقعی و چند گزینه صرفا اعلامی و پوششی مبتنی بر چهره های قومیتی یا فراموش شدگان سیاسی و ... خواهد بود را در فضایی کم تنش، بررسی و به جای انتقال تنش به جامعه و توسعه دوقطبی به سود رقیب، تضعیف گفتمان حاکم را پیگیری نماید. به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید. https://eitaa.com/sabzkhat
دولت نوستالژی طی دو یادداشت در ۶ تیر (نامزدها در چند کلمه) پیش از انتخابات ریاست جمهوری و ۱۷ تیر (عصر بی قراری) دو روز پس از آن، نامگذاری دولت پزشکیان به عنوان دولت سوم روحانی را خطای تحلیل دانسته دولت او را به دولت سوم خاتمی نزدیکتر دانستم که در باورهای سیاسی و اجتماعی دنباله رو برنامه ها و رویکردهای او خواهد بود. (چنانکه معتقدم رویکرد وی در عرصه اقتصادی به ترکیبی از دولت میرحسین و احمدی نژاد نزدیکتر خواهد بود). با انتخاب عارف به عنوان معاون اول آنهم پس از دیدار با خاتمی در پاستور، این گمانه زنی را تقویت کرد. بازگشت اصلاح طلبان که در سه سال اخیر از عرصه سیاسی دور و هشت سال پیش از آن نیز تنها در قالب همکار در قدرت حضور داشته و هشت سال پیشتر هم سهمی در قدرت نداشتند عملا پس از ۱۹ سال حاوی معانی فراوانی است که درک آن می تواند سپهر سیاسی آینده کشور را روشن تر سازد. اصلاح طلبان با دو جناح میانه رو و تندرو که اولی حول خاتمی حلقه زده و خواهان اصلاحات تدریجی در ساختار حکمرانی هستند و دومی که در قالب یک جنبش بی سر اما دارای گره های ارتباطی متعدد از او عبور کرده و خواهان دگرگونی سریع تر در ارکان حاکمیت و تغییرات جدی در حکمرانی هستند با پیروزی پزشکیان خود را در میانه میدان رسمی سیاست و جامعه احساس می کنند. تجربه این بازگشت به قدرت و وزن کشی ها و سهم خواهی دو جریان یاد شده در کابینه چهاردهم، یادآور قدرت یابی اصلاح طلبان در شورای شهر اول تهران است؛ زمانی که دو جریان درونی اصلاح طلبان به دنبال انجام تغییرات از دریچه رویکرد اختصاصی خود بودند. عبدالله نوری، سعید حجاریان، جمیله کدیور، فاطمه جلایی‌پور، محمدابراهیم اصغرزاده، محمد عطریانفر، احمد حکیمی‌پور، سیدمحمود علیزاده طباطبایی و صدیقه وسمقی از جمله اعضای برجسته شورا بودند که در دو گروه میانه رو کارگزاران به رهبری عبدالله نوری و تندرو مشارکت به رهبری سعید حجاریان بر سر تقسیم پست ها بویژه انتخاب شهردار با هم درگیر شدند و با تهدید نوری به استعفا و میانداری بزرگان اصلاح طلب، گزینه قطعی شده برای شهرداری تغییر و پس از رد پیشنهاد شهرداری از سوی بهزاد نبوی، الویری شهردار شد در حالی که تا پایان دوره نیمه کاره اش درگیر اختلافات سخت میان همین دو طیف و نهایتا ناچار به کناره گیری شد. شورای شهر نیز سرانجام با وجود تغییر شهردار به آرامش نرسید و زودتر از خط پایان، منحل شد. این روزها نیز در شرایطی که همه تقریبا به این نتیجه قطعی رسیده اند که پزشکیان یک سیاستمدار کارکشته و ششدانگ به معنای رایج نیست و از سیاست بازی های حرفه ای ها به دور است زخم کهنه اصلاح طلبان میانه رو و تندرو سر باز نموده و به کشاکش میان آنان بر سر تقسیم مناصب دولتی منجر شده به حدی که حتی رییس ستاد پزشکیان را در جمع حامیان او هو می کنند. چالش آینده پزشکیان در حوزه راهبری دولت را می توان از یکسو در عرصه حامیان گفتمانی او بر سر سرعت و شدت اصلاحات در حکمرانی و در خارج از آن بر سر کارآمدی و تعهد به ارزشهای بنیادین نظام جستجو نمود. انتخاب عارف به عنوان معاون اول را می توان نخستین پیام پزشکیان به حامیان داخل و خارج گفتمان دولت دانست که حاکی از تلاش او برای انتخاب مسیر میانه در انجام اصلاحات و تعهد به ارزشهای بنیادین نظام سیاسی تلقی کرد؛ پیامی که ممکن است به مذاق تندروان اصلاح طلب خوش نیامده کارشکنی ها و سیل مطالبات، دولت او را وارد چالش های جدی نماید بویژه اگر متعهد به شعار دولت وفاق ملی بوده و جمعی از نزدیکان به جریان رقیب را نیز وارد دولت نماید. فعلا باید منتظر ماند و توان پزشکیان و حلقه نخست او در مدیریت روانی حامیان از یکسو و منتقدان از سوی دیگر را ارزیابی کرد و نتیجه آن را در فهرست نهایی وزیران مشاهده کرد. به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید. https://eitaa.com/sabzkhat
وزیران پوششی به نظرم مشاوران پزشکیان و طراحان کابینه، بعید است فهم درستی از شرایط مجلس و احتمال عدم کسب آرای لازم برای برخی از چهره های نشان دار در برخی وزارتخانه های کلیدی نداشته باشند. تعجب آور نخواهد بود اگر دستیاران رییس جمهور به ایشان پیشنهاد دهند که در چندین وزارتخانه حساس، گزینه دوم خود را به عنوان گزینه اول معرفی کند تا در صورت رد شدن در مجلس و در دور نخست، به دلیل فشارهای جانبی برای همراهی مجلس با دولت، در معرفی دوم، گزینه اصلی رای بیاورد. در این شرایط می توان با معرفی چند گزینه خاص، هم شعار حمایت از محروم شدگان، فراموش شدگان، بانوان، اقلیت ها و... را محقق کرد هم وزیر نشدن آنان به گردن مجلس رقیب بیفتد. به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید. https://eitaa.com/sabzkhat
مردی با لباس چروک در شرایطی که شیوه نشستن بر صندلی و تعاملات مرحوم هاشمی رفسنجانی با زیردستان یادآور جایگاه یک عالیجناب و والامقام سیاسی بود، احمدی نژاد با همه مصیبت هایش، یک خیر بزرگ به جمهوری اسلامی رساند و آن تقدس زدایی از قدرت و تخفیف جایگاه ریاست به سطح یک کارمند عادی بود. اینک، پزشکیان با تعاملات و ادبیات و زبان بدن و بویژه نوع پوشش خود پا بر جای پای احمدی نژاد نهاده و با گذر از مرز تخفیف ریاست به تحقیر آن رسیده است. رویکردی که صرفنظر از انتقادات به نوع پوشش ایشان، امیدوارم به تقویت مردم سالاری و اعتلای جایگاه مردم در فرایند حکمرانی در عین حفظ کارکرد مدیریتی آن بینجامد. به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید. https://eitaa.com/sabzkhat
در ستایش میانه روی پیش از این در چند یادداشت به دولت احتمالی چهاردهم و گفتمان آن اشاره کرده بودم. رای پزشکیان حاصل ائتلاف نانوشته ای میان دو گفتمان تغییر و میانه روی علیه محافظه کاری بود. انتخاب عارف به عنوان معاون اول رییس جمهور نخستین و صریح ترین پیام پس از پیروزی پزشکیان به همه طیف های سیاسی بود که بیانگر رویکرد او در دولت آینده است. پزشکیان با حکم عارف به همه گفت که اولا اصلاح طلب است، ثانیا میانه رو؛ پیامی که به مذاق طیف رادیکال اصلاح طلبان خوش نیامد و پیام های انتقادی آنان را روانه رسانه ها کرد. معرفی کابینه را می توان تیر خلاصی بر پیکر رادیکال ها دانست که آینده دولت چهاردهم را در مسیری تازه قرار خواهد داد. پزشکیان با معرفی این کابینه، در گزینش میان دو گفتمان تغییر و محافظه کاری، تغییر حداقلی با رویکرد میانه روی را برگزید تا شاید نشان دهد که اولویت نخست او نه تغییرات ایدئولوژیک و سیاسی که کار و کارآمدی است. اینک و با کابینه ای که به میانه طیف سیاست و چهره هایی چون عارف و لاریجانی و قالیباف نزدیکتر است و احتمالا در مجلس، با مهار نیروهای رادیکال، کار دشواری در کسب رای اعتماد نخواهد داشت(جز در موارد خاص و حتی کمتر از کابینه سیزدهم) روشن تر از گذشته می توان گفت که چالش اساسی دولت چهاردهم، ائتلاف نانوشته میان دو جبهه مشارکت و پایداری و همگرایی این دو جریان تندرو در تقابل با زیست بوم میانه روی -که زمینه رشد گفتمان تندروی را محدود می سازد- خواهد بود و پزشکیان به مثابه یک بندباز باید از این دره عمیق به آرامی، سلامت و تعادل گذر کند. به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید. https://eitaa.com/sabzkhat
وزارت توسعه پایدار وقتی که مهمترین ماموریت های یک وزارتخانه، ۱) تحقق و توسعه آزادی‌های سیاسی و اجتماعی ۲) تأمین توسعه سیاسی و اجتماعی پایدار ۳) ارتقاء سطح مشارکت عمومی. ۴) زمینه‌سازی برای فعالیت مطلوب احزاب و تشکل‌های سیاسی ۵) زمینه‌سازی برای فعالیت مطلوب تشکل های غیردولتی ۶) راهبری و پشتیبانی شوراهای اسلامی ۷) ایجاد نظام مطلوب تقسیمات کشوری. ۸) راهبری و نظارت بر امور اتباع و مهاجرین خارجی. ۹) پیشبرد برنامه‌های اجتماعی، اقتصادی و عمرانی دولت ۱۰) برنامه‌ریزی و اجرای امور انتخابات. ۱۱) توسعه امور عمرانی شهرها و روستاها ۱۲) هدایت و پشتیبانی فنی – اجرایی شهرداری‌ها و دهیاری‌ها ۱۳) مدیریت بحران‌های ناشی از حوادث طبیعی و سوانح غیرمترقبه. ۱۴) شناسائی و تعیین هویت ایرانیان باشد، فقط یک سوئ تفاهم سیاسی و مدیریتی است که مسوولیت مترقی توسعه پایدار کشور را به  تأمین و حفظ امنیت داخلی، ایجاد هماهنگی بین دستگاه‌های اطلاعاتی، انتظامی و نظامی، تمشیت امور فرماندهی انتظامی تقلیل داده و مهمترین ملاک تعیین وزیر را نظامی یا امنیتی بودن در نظر گیرد. جمهوری اسلامی در دوران ثبات و اقتدار، به توسعه سیاسی و اجتماعی پایدار، نیاز مبرم دارد. امنیتی کردن وزارت کشور، حداقلی ترین سطح نگرش به حکمرانی است. به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید. https://eitaa.com/sabzkhat
پزشکیان: اصلا فکر نمی‌کردم که بتوانم رئیس‌جمهور شوم. پزشکیان در جمع نخبگان : اول که در رشته پزشکی در دانشگاه قبول شدم، شوکه شده بودم، چون فکر نمی‌کردم یک روز بتوانم به دانشگاه بیایم، مثل همین الان که رئیس‌جمهور شدم، اصلا فکر نمی‌کردم که بتوانم رئیس‌جمهور شوم! آن زمان فکر می‌کردم نکند یک روز از دانشگاه به من بگویند که اشتباه شده است و شما برگردید! پی نوشت : همین چند جمله به عنوان مرثیه ای برای نمایش بحران حکمرانی کافیست. وضعیتی که در نبود احزاب واقعی و نظام انتخابات منطقی نه مردم، نه گروه های سیاسی و نه حتی فرد برگزیده به ریاست جمهوری تصویری حتی از آینده کوتاه مدت خود هم ندارند. شرایطی که بخت و اقبال مهمترین سازوکار تعیین کننده فرایند حکمرانی است. در دنیایی که میلیون ها محاسبات حکمرانی با ابزارهای قدرتمند هوش مصنوعی ممکن و تغییر در نظام محاسبات جامعه امکانپذیر است چنین روندی برای انتخابات حکمران، تنها یک شوخی تلخ و یک سوئ تفاهم مدیریتی است. تصور کنید که یک نظام سیاسی توانمند بتواند با دستکاری در نظام محاسبات یا روند جاری کشور دست به جابجایی مقامات بزند، آن وقت با این ساختار و فرایند انتخابات و‌ مشارکت چه شرایط وخیمی را می توان پیش بینی کرد.           به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید. https://eitaa.com/sabzkhat