eitaa logo
خط سبز
86 دنبال‌کننده
278 عکس
28 ویدیو
2 فایل
گاه نوشت های "محمدرضا اخضریان کاشانی" دانش جوی اندیشه و سیاست و جامعه
مشاهده در ایتا
دانلود
اصلاحات در برزخ ؟ از روز انتخابات مجلس این خبر شایع شد که خاتمی، رهبر جبهه اصلاحات در انتخابات شرکت نکرده است. به سیاق انتخابات های پیشین این شایعه را بر نوعی بازی رسانه ای حمل کردم که خاتمی ضمن اینکه مانند برخی دفعات پیش به شکل غیرعلنی در انتخابات، رای داده مایل نیست از حضورش به عنوان یک محرک رسانه ای به سود انتخابات و به زیان جریان اصلاحات بهره برداری شود و احتمالا چند روز بعد، خبر یا عکسی از حضورش را منتشر خواهند کرد.  ناباورانه گفتگویی با آقای خاتمی خواندم که گفته بود : «آگاهانه و صادقانه رأی ندادم.» و در ادامه ضمن تاکید بر اهمیت انتخابات گفته : «این بار تصمیم گرفتم  همراه و همنوا با خیل ناراضیانی باشم که در عمق وجودشان بر این باورند که اگر راه نجاتی باشد راه اصلاح امور است». (جماران) او در حالی همچنان از اصلاحات سخن گفته که با این اقدام خود عملا اصلاحات را به پایان رسیده اعلام نموده است. انجام چنین کاری شاید برای یک کنشگر جوان انقلابی و تجدیدنظر طلب یا یک نامزد انتخاباتی شکست خورده عجیب نباشد اما از یک سیاستمدار کهنه کار با سابقه دو دوره ریاست جمهوری شگفت انگیز است. برای هر دانشجوی سیاست روشن است که سیاست یعنی بازی در زمین احتمالات و پایان سیاست، یعنی رادیکالیسم و گرایش به خشونت. هر دانشجوی سیاست همچنین می داند که اصلاحات با تغییرات نرم، قانونی، آرام و محدود تعریف می شود و گذر از این سطح از مطالبه گری، پایان اصلاح طلبی و آغاز ورود به رویکرد اپوزیسیون غیرقانونی است. با مرور تاریخچه اصلاحات، می توان به روشنی دریافت که این جنبش اصیل بیش از یکصدساله، بر تغییرات آرام و قانونی استوار بوده و هرکجا تخلفی از این رویکرد رخ داده نه به اصلاح که به دشوارتر شدن فرآیندهای بهبود جامعه منجر شده است. تجربه تلخ استبداد صغیر پس از مشروطه که سرانجامی جز دیکتاتوری رضاخان نیافت یکی از این تجارب تلخ است که همواره پیش چشم است. جنبش اصلاحات در هر جای دنیا از جمله ایران با همین مختصات شناخته می شود و نقض این قاعده ورود به جنبشی تازه است که هرچه باشد جنبش اصلاحات نخواهد بود. ورود خاتمی به مرحله جدید کنش‌گری سیاسی، در واقع، اعلام استعفا از رهبری جنبش اصلاحات و اعلام عضویت و پیوستن به جنبش تغییرطلبی رادیکال است که سالیانی است از جنبش اصلاحات عبور کرده است؛ جنبشی که رهبری آن بی تردید در دست افرادی است که سابقه بیشتر و رادیکال تری داشته، هزینه های سنگین تری پرداخته اند؛ افرادی چون تاج زاده که مدتهاست از روش و منش خاتمی عبور کرده و او را نه رهبر که به عنوان یک عضو هم به سختی خواهند پذیرفت. به نظر می رسد حاکمیت جریان رادیکال اصلاحات همچون اذر منصوری و برخی دیگر بر فرآیندهای تصمیم گیری در جبهه اصلاحات و به حاشیه راندن چهره های معقول و باتجربه تری چون بهزاد نبوی بر خاتمی تاثیر زیادی داشته و راهبری اصلاحات با یک تغییر رویکرد راهبردی به سمت خروج بیشتر از حاکمیت و رفتارهای رادیکال سیاسی و اجتماعی سوق یافته است؛ رویکردی که ممکن است حاصل تحمیل تحلیل های پیشاانقلابی برخی چهره های رادیکال اصلاحات ناظر بر تغییرات قریب الوقوع ساختاری در نظام باشد. اقدام اخیر خاتمی را می توان تلاش برای رهایی از فشار افکار عمومی اطرافیان پرتوقع در آخرین روزهای عمر سیاسی خاتمی دانست تا از او یک قهرمان اصلاح طلب ساخته و به درجه بازنشستگی سیاسی نایل کنند. اقدامی که با هر تحلیلی صورت پذیرفته باشد به سبب نبود جایگزینی بالفعل و عدم جامعیت چهره های بالقوه ای چون روحانی یا لاریجانی و... به خلأ رهبری اصلاحات و رشد نئورادیکالیسم در عرصه های سیاسی و اجتماعی منجر خواهد شد. به نظر می رسد که نظام، در آینده نزدیک، شاهد دوقطبی پرچالش و همزمان مکملی میان رادیکالیسم محافظه کار و رادیکالیسم تجدیدنظر طلب خواهد بود که موجب برآمدن یکی در ساختارهای قانونی و برآمدن دیگری در گفتمان سیاسی کشور شده و می تواند به رادیکالیزه تر کردن سپهر سیاسی کشور منجر گردد و اصلاحات واقعی که ضرورت حکمرانی امروز است را به حاشیه براند. امروز به همان اندازه که بخش اقلیت افراطی اصولگرایان از دستیابی به قدرت خوشحالند، بخش اقلیت افراطی اصلاح طلبان سابق شادمانند و از دید هر دو دسته، امروز، روز انتقام است. این رویارویی همگرایانه رادیکال، در صورت قدرت یابی ترامپ، معنادارتر و به یک هم افزایی نئورادیکال در داخل و خارج منتهی خواهد شد. به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید. https://eitaa.com/sabzkhat
مانیفست نواصلاح طلبی امروز (دوشنبه ۲۴ اردیبهشت) آقای رییس جمهور سابق، در واکنش به نامه اعلام دلایل رد صلاحیتش در انتخابات خبرگان، طی یک نامه سرگشاده تفصیلی به آن واکنش نشان داد. تحلیل محتوای این رنجنامه مکتوب که به جای ، خطاب به مردم بویژه حامیانش در انتخابات های ۹۲ و ۹۶ نوشته شده بود را می توان در چند سطح مدنظر قرار داد. سطح نخست آن پاسخ هایی است که به اتهامات خود داده و از موقعیت خود دفاع نموده و از موضع مدعی، برخی از آنها را از افتخارات خود نیز دانسته است. اما در سطحی بالاتر نامه روحانی را می توان به تعبیر کرد که در عصر و در دوران بازنشستگی سیاسی ادعای رهبری جریان انتقادی را مطرح ساخته و همزمان، قدمت کنش‌گری هایش را مساوی با قدمت جمهوری اسلامی و در تراز یکی از بنیانگذاران آن معرفی می کند و در مقام یک عالیجناب و پدرخوانده سیاسی، فراتر از رسیدگی به اتهامات خود، حقوق استیفا نشده و را مطالبه می کند. بیانیه روحانی، آشکارا اعلام نامزدی او برای رهبری جریان در قابل تصور - است که در آینده نزدیک و در احتمال خودنمایی دارد. روشن است که روحانی نه از موضع یک نامزد احتمالی که از جایگاهی بالاتر و در مقام رهبر یک جریان سیاسی و فکری درصدد احیای رای ۲۳ میلیونی خویش به سود گفتمانی است که در چالش های کنونی مشارکت و کارآمدی ممکن است بر سپهر سیاسی کشور حاکم شود. بی شک چالش های روحانی در این مسیر فراوان است که از جمله آنها می توان به باورپذیری چنین جایگاهی از سوی جامعه گریزان شده از سیاست از یکسو و کنش‌گران اصلاح طلب معتدل و پذیرش روحانی به عنوان بدیل خاتمی از سوی دیگر اشاره کرد. چنانکه پیش از این، افرادی چون با طرح جایگاه رابط با رهبر انقلاب، ادعای برادرخواندگی اصلاح طلبان را مطرح نموده بودند که با واکنش سردی روبرو شد. در کنار این دو چالش، مخالفت و مقاومت طیف رادیکال اصلاحات از یکسو و رد و طرد مخالفان سیاسی و فکری روحانی  از سوی دیگر نیز قابل تامل خواهد بود. در گام مهم آخر نیز پذیرش روحانی به عنوان زبان تازه جریان منتقد و به رسمیت شناختن این نقش از سوی مقامات عالی نظام بزرگترین چالش سیاسی اوست که می تواند به او عمر سیاسی تازه ای ببخشد یا بازنشستگی اجباری او را نیز رقم بزند. به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید. https://eitaa.com/sabzkhat
دولت نوستالژی طی دو یادداشت در ۶ تیر (نامزدها در چند کلمه) پیش از انتخابات ریاست جمهوری و ۱۷ تیر (عصر بی قراری) دو روز پس از آن، نامگذاری دولت پزشکیان به عنوان دولت سوم روحانی را خطای تحلیل دانسته دولت او را به دولت سوم خاتمی نزدیکتر دانستم که در باورهای سیاسی و اجتماعی دنباله رو برنامه ها و رویکردهای او خواهد بود. (چنانکه معتقدم رویکرد وی در عرصه اقتصادی به ترکیبی از دولت میرحسین و احمدی نژاد نزدیکتر خواهد بود). با انتخاب عارف به عنوان معاون اول آنهم پس از دیدار با خاتمی در پاستور، این گمانه زنی را تقویت کرد. بازگشت اصلاح طلبان که در سه سال اخیر از عرصه سیاسی دور و هشت سال پیش از آن نیز تنها در قالب همکار در قدرت حضور داشته و هشت سال پیشتر هم سهمی در قدرت نداشتند عملا پس از ۱۹ سال حاوی معانی فراوانی است که درک آن می تواند سپهر سیاسی آینده کشور را روشن تر سازد. اصلاح طلبان با دو جناح میانه رو و تندرو که اولی حول خاتمی حلقه زده و خواهان اصلاحات تدریجی در ساختار حکمرانی هستند و دومی که در قالب یک جنبش بی سر اما دارای گره های ارتباطی متعدد از او عبور کرده و خواهان دگرگونی سریع تر در ارکان حاکمیت و تغییرات جدی در حکمرانی هستند با پیروزی پزشکیان خود را در میانه میدان رسمی سیاست و جامعه احساس می کنند. تجربه این بازگشت به قدرت و وزن کشی ها و سهم خواهی دو جریان یاد شده در کابینه چهاردهم، یادآور قدرت یابی اصلاح طلبان در شورای شهر اول تهران است؛ زمانی که دو جریان درونی اصلاح طلبان به دنبال انجام تغییرات از دریچه رویکرد اختصاصی خود بودند. عبدالله نوری، سعید حجاریان، جمیله کدیور، فاطمه جلایی‌پور، محمدابراهیم اصغرزاده، محمد عطریانفر، احمد حکیمی‌پور، سیدمحمود علیزاده طباطبایی و صدیقه وسمقی از جمله اعضای برجسته شورا بودند که در دو گروه میانه رو کارگزاران به رهبری عبدالله نوری و تندرو مشارکت به رهبری سعید حجاریان بر سر تقسیم پست ها بویژه انتخاب شهردار با هم درگیر شدند و با تهدید نوری به استعفا و میانداری بزرگان اصلاح طلب، گزینه قطعی شده برای شهرداری تغییر و پس از رد پیشنهاد شهرداری از سوی بهزاد نبوی، الویری شهردار شد در حالی که تا پایان دوره نیمه کاره اش درگیر اختلافات سخت میان همین دو طیف و نهایتا ناچار به کناره گیری شد. شورای شهر نیز سرانجام با وجود تغییر شهردار به آرامش نرسید و زودتر از خط پایان، منحل شد. این روزها نیز در شرایطی که همه تقریبا به این نتیجه قطعی رسیده اند که پزشکیان یک سیاستمدار کارکشته و ششدانگ به معنای رایج نیست و از سیاست بازی های حرفه ای ها به دور است زخم کهنه اصلاح طلبان میانه رو و تندرو سر باز نموده و به کشاکش میان آنان بر سر تقسیم مناصب دولتی منجر شده به حدی که حتی رییس ستاد پزشکیان را در جمع حامیان او هو می کنند. چالش آینده پزشکیان در حوزه راهبری دولت را می توان از یکسو در عرصه حامیان گفتمانی او بر سر سرعت و شدت اصلاحات در حکمرانی و در خارج از آن بر سر کارآمدی و تعهد به ارزشهای بنیادین نظام جستجو نمود. انتخاب عارف به عنوان معاون اول را می توان نخستین پیام پزشکیان به حامیان داخل و خارج گفتمان دولت دانست که حاکی از تلاش او برای انتخاب مسیر میانه در انجام اصلاحات و تعهد به ارزشهای بنیادین نظام سیاسی تلقی کرد؛ پیامی که ممکن است به مذاق تندروان اصلاح طلب خوش نیامده کارشکنی ها و سیل مطالبات، دولت او را وارد چالش های جدی نماید بویژه اگر متعهد به شعار دولت وفاق ملی بوده و جمعی از نزدیکان به جریان رقیب را نیز وارد دولت نماید. فعلا باید منتظر ماند و توان پزشکیان و حلقه نخست او در مدیریت روانی حامیان از یکسو و منتقدان از سوی دیگر را ارزیابی کرد و نتیجه آن را در فهرست نهایی وزیران مشاهده کرد. به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید. https://eitaa.com/sabzkhat
لباس چهل تکه کلیدی ترین شعار رییس جمهور، وفاق است که بر همین اساس، کابینه خود را کابینه وفاق نامیده است. دال مرکزی فهرست پیشنهادی وزیران را می توان میانه روی سیاسی و حرکت روی لبه تیز و دانست. فهرستی که بیش از آنکه نماینده یک گفتمان فکری باشد، حاصل توافقات ریش سفیدی با بزرگان سیاسی است. با این حساب، کابینه پزشکیان را می توان یک‌ دانست که هر تکه اش جنس و رنگ متفاوت دارد. کابینه پیشنهادی با وجود که نقطه برجسته مثبت آن به شمار می رود فاقد یک دال مرکزی اندیشه محور مبتنی بر ارزشهای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی یک جریان، حزب یا حتی جبهه سیاسی اجتماعی مشخص است که بخشی از ارکان آن تعارضات ساختاری و درونی دارند به نحوی که از هم اکنون می توان چالش های عقیدتی آینده میان وزرای نفت و کار و تامین اجتماعی و اقتصاد از یکسو و میان وزرای ارشاد و آموزش و پرورش و علوم از سوی دیگر را حس کرد. کابینه پزشکیان را می توان شبیه یک کابینه دانست که سهم بزرگان دو جریان سیاسی کشور، لحاظ و نمایندگانی از سوی چهره های شاخصی چون خاتمی، عارف، قالیباف، لاریجانی، روحانی، ظریف و... در هیات وزیران حضور خواهند داشت که بیش از آنکه وزیران پزشکیان باشند ممکن است نمایندگان این چهره ها باشند؛ رویکردی که با توجه به فرهنگ سیاسی کشور حتی ممکن است نتیجه بخش و کارآمد باشد. نکته قابل تاملی که پزشکیان باید مدنظر داشته باشد اینکه نیاز امروز کشور بی تردید، کارآمدی و دستیابی به نتیجه ملموس در سفره مردم است و وفاق، ضرورتا به منجر نمی شود چنانکه تصور دولت یکدست به کارآمدی منجر نشد، شرایطی که ممکن است سرنوشت دولتهای دوازدهم و سیزدهم را برای دولت چهاردهم تکرار کند. لازمه گذر از این وضعیت، گفتمان زدایی از ساختار حکمرانی و کمی سازی شاخص های کارآمدی است که مستلزم به کارگیری سطح گسترده ای از است که در گفتمان سیاسی و فرهنگی موجود، قطعا به تعبیر خواهد شد و دولت را وارد چالش های گسترده هویتی خواهد ساخت. باید منتظر ماند و آینده و چگونگی مدیریت پزشکیان بر این کابینه چهل تکه را به تماشا نشست. به کانال گاه نوشت های خط سبز بپیوندید. https://eitaa.com/sabzkhat