🤲🏼 خدایا ببخش! 💎 #دُرّ_گران ……………………………………… «همه چیز برای زندگی زیبا» 💐 @sad_dar_sad_ziba 💐

👥 انسان ها در قول و قرار شبیه همند. تنها در عمل است که با هم فرق دارند. ☘ @sad_dar_sad_ziba ☘ ‌‌ ‌ ‎

🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 در حوالی روزمره‌گی‌هایمان، #جای_خالی_زندگی عجیب توی ذوق می زند. شاید یادمان رفته است. زندگی ساده‌ترین اتفاق قشنگی‌ است که در بوییدن عطر گلهای شب بو، در رقص باران روی گونه ی پنجره، در حنجره ی کوک پرندگان در دمدمه‌های صبح، در چشمان مادربزرگ و لبخند پدربزرگ، در سوز زمستان که از لای پنجره دستی به استخوانمان می کشد، در صدای بادهای عصرانه پاییز، در چای تازه ‌دم مادر و اخم های خندان پدر؛ که در حال فریاد است. زندگی هنوز زیر کرسی مادربزرگ، با قصه‌هایش گرم می شود و صبح ها سرکوچه، اولین کسی‌ است که #صبح_به_خیر را بر سر زبانمان می ریزد. زندگی را یادمان نرود. ما فقط یک بار اجازه ی به آغوش کشیدنش را به ارث برده‌ایم! #جای_خالی_زندگی ‎‎‌‎🍁 @sad_dar_sad_ziba 🍁

🌳 بهشت لرستان #ایرانَما /نمایی از ایران زیبای ما 🇮🇷 @sad_dar_sad_ziba ┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄

🌳 بهشت لرستان #ایرانَما /نمایی از ایران زیبای ما 🇮🇷 @sad_dar_sad_ziba ┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄

🍃🍃🍃 مرد جوان، فقیر و گرسنه‌ای دلتنگ و افسرده روی پلی نشسته بود و گروهی از ماهی‌گیران را تماشا می‌کرد. در حالی که به سبد پر از ماهی کنار آنها چشم دوخته بود، با خود گفت: کاش من هم یک عالمه از این ماهی‌ها داشتم. آن وقت آنها را می‌فروختم و لباس و غذا می‌خریدم. یکی از ماهی‌گیران پاسخ داد: اگر لطفی به من بکنی هر قدر ماهی بخواهی به تو می‌دهم. این قلاب را نگه دار تا من به شهر بروم و به کارم برسم. مرد جوان با خوشحالی این پیشنهاد را پذیرفت. در حالی که قلاب مرد را نگه داشته بود، ماهی‌ها مرتب طعمه را گاز می‌زدند و یکی پس از دیگری به دام می‌افتادند. طولی نکشید که مرد از این کار خوشش آمد و خندان شد. مرد مسن وقتی برگشت، گفت: همه ماهی‌ها را بردار و برو اما می‌خواهم نصیحتی به تو بکنم. دفعه بعد که محتاج بودی، وقت خود را با خیال‌بافی تلف نکن. قلاب خودت را بینداز تا زندگیت تغییر کند، زیرا هرگز آرزوی ماهی داشتن، تور ما را پر از ماهی نمی‌کند. 🌱 #داستانک 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 🌱 @sad_dar_sad_ziba 🌱‌‌ ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

🍁 از دل بستن به دنیا 🔥 تا دشمنی با خدا 🎤 «امام خوبی ها» #نردبان /دینی، اخلاقی ……………………………………… 💐 @sad_dar_sad_ziba

↩️ خود کرده را تدبیر نیست! 💎 #دُرّ_گران ……………………………………… 💐 «همه چیز برای زندگی زیبا» 💐 @sad_dar_sad_ziba 🍃

💢 در مبحث رسانه، یکی از نکاتی که به آن توجه نمی‌شود این است که شبکه‌های اجتماعی مثل اینستاگرام مبتنی بر #تبرج‌ هستند. یعنی حیات شما در اینستاگرام مبتی بر #خودنمایی ا‌ست و اگر می‌خواهی در این فضا دوام داشته باشی باید طرفدار و دنبال کننده (فالور) بیشتر داشته باشی و لازمه‌اش این است که به هر شکل که ممکن است دیده شوی. 👈 نکته اسف‌بار این‌جاست که خیلی‌ها برای دیده شدن دست به هرکاری می‌زنند به ویژه این که اگر پای پول و کسب درآمد هم برای خودنمایی بیشتر در میان باشد و از این جاست که به تدریج در رفتار کاربران تغییرات ایجاد می شود؛ تغییراتی تدریجی که شاید خودشان هم متوجه آن ها نباشند. 🔸 در این تصویر ببینید چه گونه یک نفر گام‌به‌گام، از محجبه بودن، به کشف حجاب می‌رسد؛ کسی که به بهانه‌ی تبلیغ و ترویج چادر، وارد اینستاگرام شده بود! 📖 قرآن می فرماید: «لا تَتَّبِعوا خُطُواتِ الشَّیطان از گام های شیطان پیروی نکنید.» پس شیطانی شدن و سقوط، گام به گام و کم کم رخ می دهد. #قورباغه_ی_آرام_پز #گـام_هـای_شیــطان #جهان_جادو /جهان رسانه 📡 💻 📱 ╭─┅═ঊঈ💠💠ঊঈ═┅─ ‌ ‌ @sad_dar_sad_ziba ╰─┅═ঊঈ💠💠ঊঈ═┅─

🔴 حماقت‌ بی‌حد و مرز به روایت تصویر 👽 این آقای فرانسوی دو تا از انگشت‌های خودش رو قطع کرده، فقط و فقط به‌ خاطر این که بیشتر شبیه به آدم‌ فضایی‌ها بشه! 🔸این مرد قبلاً بینی، لب بالایی و زبان خودش رو بریده و تقریباً تمام جاهای بدن از جمله کره‌ چشمش رو هم خالکوبی کرده. تازه گفته تا حالا فقط ۳۴ درصد شبیه به آدم فضایی‌ها شده م! 🔥 #تمدن_نکبت! ……………………………………… #آواز_دُهُل /غرب و شرق شناسی مصداقی 🏁 ╭─┅═💠🌏💠═┅─ ‌ ‌ @sad_dar_sad_ziba ╰─┅═💠🌎💠═┅─

🌿🌧🌧🌿🌧🌧🌿 کاش باران بودم و غم پنجره را می شستم و به هر کس که پس پنجره غمگین مانده از سر عشق ندا می دادم: پاک کن پنجره از دلتنگی که هوا دلخواه هست گوش کن باران را که پیامی دارد دست از غم بردار زندگی کوتاه است باز کن پنجره را روز نو در راه هست 🌧 @sad_dar_sad_ziba 🌱

🎶 #جانا 🎙 «مازیار لشنی» #ترنم_ترانه /موسیقی 🎼🌹 🎵 _____________ 🗞 #مجله_ی_مجازی «صد در صد» @sad_dar_sad_ziba ┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄

🌿🌿🌿 با همه‌ی بی سر و سامانی‌ام باز به دنبال پریشانی‌ام طاقت فرسودگی‌ام هیچ نیست در پی ویران شدنی آنی‌ام آمده‌ام بلکه نگاهم کنی عاشق آن لحظه‌ی طوفانی‌ام دلخوش گرمای کسی نیستم آمده‌ام تا تو بسوزانی‌ام آمده‌ام با عطش سال‌ها تا تو کمی عشق، بنوشانی‌ام ماهی برگشته ز دریا شدم تا تو بگیری و بمیرانی‌ام خوب‌ترین حادثه می‌دانمت خوب‌ترین حادثه می‌دانی‌ام؟ حرف بزن ابر مرا باز کن دیر زمانی است که بارانی‌ام حرف بزن، حرف بزن، سال‌هاست تشنه‌ی یک صحبت طولانی‌ام ها به کجا می کشی‌ام خوب من؟ ها نکشانی به پشیمانی‌ام «محمدعلی بهمنی» 🌺🌺🌺🌺🌺 #شور_شیرین_شعر فارسی   ┏━🦋━━•••━━━━┓ 🦋 @sad_dar_sad_ziba 🦋 ┗━━━━•••━━🦋━┛ 

🇮🇷 فرزند ایران 🌷 چمران زمان خــار چشم دشمنــان #شهید_دکتر_مجید_شهریاری به فراخور فرارسیدن سالگشت شهادتش «صلوات» #یکی_از_میان_ما ...🌷... /یاد یاران ………………………………… @sad_dar_sad_ziba ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─

ترسوها هیچ وقت آغاز نمی کنند، ضعیف ها هیچ وقت تمام نمی کنند و برنده ها هیچ وقت کوتاه نمی آیند! 🌿 @sad_dar_sad_ziba

⚽️ بازی خاطره انگیز ایران - استرالیا امروز سالگرد شاهکار ورزشگاه ملبورن استرالیاست. این بازی حماسی ۸ آذر ۱۳۷۶ در مقدماتی جام جهانی ۱۹۹۸ با گزارشگری جواد خیابانی انجام شد. ایران که تا دقیقه ۷۶ با دو گل از استرالیا عقب بود، به یک‌باره در عرض چند دقیقه دو گل به ثمر رساند و راهی جام جهانی شد. 🍃 @sad_dar_sad_ziba 🍃

🌿🌿🌿 📒 «راهبی که فِراری اش را فروخت» ⏪ بخش ۳۲: فصل ۷: «باغ خارق‌ العاده» _ «خردمندان قویاً معتقدند که هرکس فقط باید افکار طبیعی یا خالص داشته باشد. این اعتقاد آن‌ها از تکنیکی نشأت می‌گیرد که همین الآن در اختیارت گذاشتم، به همراه سایر تمرینات مانند رژیم طبیعی؛ تکرار عبارات تأکیدی مثبت، مطالعه ی کتاب‌هایی غنی از دانش و اطمینان دائمی از این که همراهیشان آگاهی بخش است. حتی اگر یک فکر ناخالص وارد معبد ذهنشان شود، خود را تنبیه و مجبور می‌کنند تا کیلومترها، مسیری را بپیمایند تا به آبشار عظیمی برسند و تا زمانی که تحمل آب یخ آن را داشته باشند، باید زیر آن بایستند.» _ «فکر می‌کردم این خردمندان عاقل‌اند. ایستادن زیر آب یخ در اعماق کوه‌های هیمالیا، به خاطر یک فکر منفی، به نظرم رفتاری افراطی است.» ازآن جایی که جولیان سال‌های زیاد، وکیلی قدَر در سطح جهانی بود، مانند صاعقه جوابم را داد: «جان، رک بگویم، فکر نکن ساده است. خود تو حتی از پس یک فکر منفی هم بر نمی آیی.» _ «واقعاً؟» _ «بله واقعاً. افکار آزاردهنده مانند جنین هستند، در ابتدا کوچک‌اند ولی کم کم بزرگ و بزرگ‌تر می شوند و برای خود زندگی و حیاتی تشکیل می‌دهند.» _ جولیان لحظه‌ای صحبت خود را قطع کرد و لبخندی زد. «متأسفم، وقتی درباره فلسفه‌ای که طی سفرم آموخته‌ام، صحبت می‌کنم، کمی موعظه گرانه به نظر می‌رسد، چون ابزاری به دست آورده‌ام که می‌تواند زندگی خیلی از انسان‌ها را بهبود بخشد، انسان‌هایی که احساس ناکامل بودن، ناامیدی و ناراحتی می‌کنند. کمی اصلاح در زندگی روزمره ی آن‌ها با گنجاندن تکنیک قلب گل رز و برنامه دائمی تفکر متضاد، به آن‌ها حیاتی را می‌بخشد که می‌خواهند. فکر می‌کنم استحقاق دانستنش را دارند.» _«قبل از این که از باغِ داستان مرموز، به عنصر بعدی آن بروم، راز دیگری را با تو در میان می‌گذارم، رازی که در روند رشد شخصیتی تو کمکی بزرگ خواهد بود. این راز بر اساس اصلی کهن است که می‌گوید: «هر چیز همیشه، دو بار خلق می‌شود، اول در ذهن، سپس در واقعیت.» قبلاً توضیح داده‌ام که افکار مثل موجودات هستند، پیام آورانی مادی که آن‌ها را برای تأثیرگذاری بر دنیای فیزیکیمان، ارسال می‌کنیم. همچنین برایت گفته‌ام که اگر می‌خواهی پیشرفت چشمگیری در دنیای بیرونی‌ات داشته باشی، ابتدا باید از درون شروع کنی و ظرفیت افکارت را تغییر دهی. خردمندان روش شگفت انگیزی دارند تا بتوانند از خلوص و سلامت فکرشان اطمینان حاصل کنند. این تکنیک حتی در تبدیل آرزوهایشان به واقعیت بسیار مؤثر است، هر قدر هم آن آرزوها ساده باشند. این تکنیک برای همه جواب می‌دهد. به همان اندازه که به یک وکیل جوان برای داشتن وضعیت مالی بهتر کمک می‌کند، به مادری که به دنبال داشتن خانواده‌ای ثروتمندتر یا فروشنده‌ای که به دنبال افزایش فروشش است، کمک خواهد کرد. این تکنیک نزد خردمندان با نام « راز دریاچه » شناخته شده است. برای انجام آن، این معلمان ساعت چهار صبح بیدار می‌شوند، زیرا معتقدند صبح زود دارای کیفیتی جادویی است که می‌توانند از آن بهره مند شوند. سپس خردمندان از چند سراشیبی و مسیرهای باریک کوهستانی عبور می‌کنند تا بالاخره، به پایین‌ترین محل قابل دسترسی برسند که در منطقه سکونتشان وجود دارد. به محض ورود به آن جا، از میان انبوهی از درختان کاج و گل‌هایی خوش رنگ عبور می‌کنند. گل‌ها و درخت‌ها پشت سرهم قرار دارند و منظره ی پشتشان را به سختی می‌شود دید. سپس به فضایی باز می‌رسند. در کناره این فضای باز، دریاچه‌ای به رنگ آبی شفاف پوشیده از هزاران نیلوفر کوچک سفید وجود دارد. آب دریاچه کاملاً ساکن و آرام است، به راستی منظره‌ای معجزه گونه است. خردمندان می‌گفتند که این دریاچه در طول سال‌ها، دوست اجدادشان بوده است.» با اشتیاق پرسیدم: «راز دریاچه چه بود؟» ⏪ ادامه دارد... ……………………………………… 🌱 #حس_خوب ☘ @sad_dar_sad_ziba ☘

برای فصل عاشقی ❣ بودنت را آرزو می کنم هم قدم با پاییز بیا برگ های‌ پاییزی منتظر قدم های‌ ماست تا نوای دلدادگی سر دهند. 💚 #عشق_پاک 🍂 @sad_dar_sad_ziba 🍂

#طاق_بستان /کرمانشاه /پاییز 📸 عکس: مهدی رحیمی‌مقدم #ایرانَما /نمایی از ایران زیبای ما 🇮🇷 @sad_dar_sad_ziba ┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄

#طاق_بستان /کرمانشاه /پاییز 📸 عکس: مهدی رحیمی‌مقدم #ایرانَما /نمایی از ایران زیبای ما 🇮🇷 @sad_dar_sad_ziba ┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄

#طاق_بستان /کرمانشاه /بهار #ایرانَما /نمایی از ایران زیبای ما 🇮🇷 @sad_dar_sad_ziba ┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄

🏢 #بانک یا بلای اقتصاد کشور #چُرتکه 🧮 /آگاهی های اقتصادی 📉📊📈 ╰─┅═ঊঈ💠💠ঊঈ═┅─ ‌ ‌ 🗞 #مجله_ی_مجازی صد در صد 🌱 @sad_dar_sad_ziba ╰─┅═ঊঈ💠💠ঊঈ═┅─

#خاویار شده کیلویی شونزده میلیون تومن! حواستون باشه یه وقت گرون تر نخرید! #تلخند ☺ 😔😔 🌈 @sad_dar_sad_ziba 🌈

🍃🍃🍃 🚕 راننده ی تاكسی گفت: می‌دونی بهترين شغل دنيا چيه؟ گفتم: چيه؟ گفت: راننده تاكسی. خنديدم. راننده گفت: «جون تو! هر وقت بخوای می آی سركار، هروقت نخوای نمی آی، هر مسيری خودت بخوای می‌ری، هروقت دلت خواست يه گوشه می‌زنی بغل استراحت می‌كنی، مدام آدم جديد می‌بينی، آدم‌های مختلف، حرف‌های مختلف، داستان‌های مختلف. موقع كار می‌تونی راديو گوش بدی، می‌تونی گوش ندی، می‌تونی روز بخوابی شب بری سر كار. هر كيو دوست داری می‌تونی سوار كنی، هر كيو دوست نداری سوار نمی‌كنی، آزادی و راحت.» ديدم راست می‌گه، گفتم: خوش به حالتون. راننده گفت: حالا اگه گفتی بدترين شغل دنيا چيه؟ گفتم: چی؟ راننده گفت: راننده تاكسی. ادامه داد: «هر روز بايد بری سركار، دو روز كار نكنی ديگه هيچی تو دست و بالت نيست، از صبح هی كلاچ، هی ترمز، پادرد، زانودرد، كمردرد. با اين لوازم يدكی گرون، يه تصادفم بكنی كه ديگه واويلا می‌شه، هر مسيری مسافر بگه بايد همون رو بری، هرچی آدم عجيب و غريب هست سوار ماشينت می‌شه، همه هم ازت طلبكارن. حرف بزنی يه جور، حرف نزنی يه جور، راديو روشن كنی يه جور، راديو روشن نكنی يه جور. دعوا سر كرايه، دعوا سر مسير، دعوا سر پول خرد، تابستون‌ها از گرما می‌پزی، زمستون‌ها از سرما كبود می‌شی. هرچی می‌دويی آخرش هم لنگی.» به راننده نگاه كردم. راننده خنديد و گفت: زندگی همه چيش همين‌جوره. هم می‌شه بهش خوب نگاه كرد و هم بد. 🌱 #داستانک 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 🌱 @sad_dar_sad_ziba 🌱‌‌ ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

گذشته هایت را ببخش! زیرا آنها همچون کفش های کودکیت نه تنها برایت کوچکند بلکه تو را از برداشتن گام های بلند باز می دارند. 🌾 @sad_dar_sad_ziba 🌾