🔷 پناهیان، زلف مهدویّت و انتخابات
✅ تجربهی ادیان نشان میدهد که بعد از مسئلهی توحید و صفات خدا، هیچ چیز به اندازهی موعودیّت سبب ایجاد فرقههای مذهبی تازه نشده است. ادونتیستها، مورمونها، شاهدان یهوه، شیخیه، بهائیه، مهدی سودانی، و احمدالحسنِ یمانی و دهها فرقه و گروه دینی مسیحی و اسلامی دیگر از دلِ همین باورداشت پدید آمدهاند.
✅ در دهههای آغازین قرن نوزدهم میلادی، وقتی کلیسا خود را با پیدایش فرقههای موعودباور در چالش دید، آنان را به شنهای روانی تشبیه کرد که باید محصور شوند و کوشید که با مدیریّت الاهیاتِ آخرتشناسانه، زمینههای رشد این جریانها را محدود کند؛ اتفاقی که به نسبت موفقیّتآمیز بود. با این حال، در جهانِ مسلمانان و بویژه شیعیان تلاشی در این زمینه نشده است. هنوز هم کمتر کسی با زبان علم کلام و عقل از آموزه سخن میگوید به همین دلیل هر از چندی شاهد ظهور مدّعیانی در این زمینه هستیم. کافیست سری به زندانها بزنید تا ببینید چند مدّعی(در پیوند با) امام زمان زندانی هستند. (ماجرای کشته شدن امام جمعهی کازرون که یادتان هست؟)
✅ شاید مشکلِ اصلی در این زمینه بازیهای برخی سیاسیّون، منبریها، و مدّاحان باشد. واقعیّت آن است که این آموزه از مجامع علمی و حتّی کلامی و حوزوی خارج شده و دستمایهی اهدافی غیر دینی شده است. همین چند روز پیش شیخ علیرضا پناهیان، منبری رسمی برخی هیئتها و صدا و سیما، زلف مهدویّت را با انتخابات ریاست جمهوری آینده گره زد و چنین القاء کرد که قبولی مردم در این انتخابات ظهور را پیش میاندازد! چندان معلوم نیست که منظوری او از قبولی چیست، از "کَذَبَ الْوَقَّاتُونَ إِنَّا أَهْلُ بَیْتٍ لَا نُوَقِّت" هم میگذریم، از نتیجههای یأسآور اینگونه وعدهها هم حرفی نمیزنیم، ولی شیخ داستان ما باید از بیاعتمادیای که این سخنان پدید میآورند بیمناک باشد. او و همفکرانش در این دههها آنقدر در مفهومِ ظهور دمیدهاند که وعدههایی از این دست امیدی به وجود جامعه نمیدهد؛ ولی همان کمشمار آدمهایی که هنوز حوصلهی شنیدن حرفهای پناهیان را دارند، بعد انتخابات از او پاسخ خواهند خواست که الوعده وفا!
مهراب صادقنیا
۱۴۰۰/۱/۱۱
@sadeghniamehrab
https://t.me/sadeghniamehrab
🔷 مردان نامرئی، مردان بیاخلاق
✅ قرنهاست که یک پرسش اساسی ذهن پژوهشگران را به خود مشغول کرده است: «چه چیزی نظم اخلاقی ایجاد میکند؟ آیا ما خودمان هستیم که خودمان را محدود میکنیم یا دیگران؟ آیا ما خوب هستیم، زیرا ذاتاً خوب هستیم یا خوب هستیم، چون زیرنظر هستیم؟
✅ افلاطون در کتاب جمهوریت و در مناظرهای که گلاوکن و سقراط در مورد طبیعت عدالت و اخلاق انسانی دارند، تلاش میکند به این پرسش پاسخ دهد. در آنجا گلاوکن معتقد است که رفتار عادلانهی انسانها صرفاً، نتیجهی تمایل آنها برای اجتناب از مجازاتهای رسمی و غیررسمی است. او آزمایش فرضی زیر را دلیل سخن خود میداند و میگوید فرض کنید انسانها دارای انگشتری باشند که هر وقت دلشان بخواهد آنها را نامرئیکند. در این صورت آنها به افرادی هوسباز، غیراخلاقی، و بیبند و بار تبدیل میشوند. گر به کسانی که آنان را اخلاقمدار میدانیم قدرتی عطا میشد که بتوانند از دید مردم و ارزیابی آنها پنهان شوند، آنگاه آنها به افرادی شرور و بیاخلاق تبدیل میشدند. از نگاه او، هیچ فردی به قدر کافی از اراده آهنین برخوردار نیست که بتواند بدون آنکه دیدهشود به اصول اخلاقی پایبند باشد. در این نمونهی ذهنی، پیام گلاوکن این است که آزادی انسان از محاسبه، ارزیابی، نقد، و انتقاد، و مجازاتهای رسمی و غیررسمی باعث میشود که او رفتارهای جامعهستیز و غیرهنجاری داشته باشد. در واقع، اگر افراد کل جامعه نتوانند به نحوی بر یکدیگر نظارت داشته باشند، پیامد آن این است که خود را در یک وضعیت ظالمانه و مملو از ویژگیهای جامعهستیز خواهیم یافت. تنها چیزی که ما را از هرج و مرج دور میکند، دیدهشدن ما و در نتیجه پاسخگویی ما در برابر حسن شهرتمان است.
✅ مهم نیست که ما کاملاً با گلاوکن موافق باشیم یا نه؛ مهم این است که نمیتوانیم نقش نظارت جامعه را در کنترل اخلاقی شهروندان و مسئولان خود نپذیریم. اگر کسی بتواند خود را از چشم دیگران پنهان کند و از محاسبه و نقد آنان بگریزد، بعید است بتواند همچنان اخلاقی زندگی کند.
مهراب صادقنیا
۱۴۰۰/۱/۱۷
@sadeghniamehrab
https://t.me/sadeghniamehrab
🔺مهراب صادق نیا: اینجا قم است، شهرک قدس. جایی که دهها مسئول بلندپايه مملکتی خانه دارند! این عکس را (جمعه بیستم فروردین هزار و چهارصد) گرفتم. خانم جوانی که گاری ضایعات هل می داد، شرمنده اش شدم. کشوری که می خواهد ایدئولوژی خود را به جهان تحمیل کند، نباید زنان جوانش این گونه به دنبال لقمه ای نان خود را در معرض هزاران تهدید و تحقیر قرار دهند. راه های آسمان بسته است، وقتی زمین در حسرت جرعه ای آب له له می زند.
۱۴۰۰/۱/۲۰
@sadeghniamehrab
🔷 ماه رمضان ایرانیها در زمان قاجار
✅ عبدالله مستوفی در کتاب شرح زندگانی من، گزارش خواندنیای از روزهداری در دورهی قاجار نوشته است. خواندن و مقایسهی آن با وضع دینداری در امروز جامعهی ما میتواند جالب باشد:
🔸از اوقاتی که ما خیلی مترصّد رسیدن آن بودیم، ماه رمضان بود. زیرا در این ماه در وضع زندگی عمومی و خصوص تغییراتی حاصل میگشت و مقصود اصلی ما، که تخفیف از ساعات مکتب باشد بیشتر از ماه محرم و صفر بود. ... ماه رمضان ماه قرآن خوانی است، بعضی بودند که هر روز یک قرآنِ تمام میخواندند. اینها اکثراً اشخاصی بودند که قرآنِ استیجاری میخواندند و در مقابل هر قرآن تمام، دو قِران گرفته و برای پدر و مادر موجِر نیابتاً قرآن میخواندند. ... مسجدها عموماً پر میشد؛ مردم از هر طبقه و هر صنف نماز ظهر و عصر را به جماعت میخواندند. بعد از نماز، امامِ مسجد اگر اهل فضل بود، خود به منبر میرفت و مردم را موعظه میکرد. چنانچه به اصطلاح، دستِ منبر نداشت، واعظ دیگری از واعظهای شهر دعوت شده بود که بعد از نماز برای مردم موعظه کند. روزهای جمعه و احیاها به مناسبت تعطیلی، مساجد پرجمعیتتر از سایر روزها میشد. ... شبهای ماه رمضان را بخصوص در تابستان، مردم تا صبح بیدار میماندند و این کار در تمام طبقات مرسوم بود. بعضی مشغول عبادت و خواندن دعا و قرآن میشدند و برای درک ثواب هر شب تا صبح بیدار میماندند. ... دستهی دیگری هم بودند که شب را به قمار صبح میکردند. میگفتند اگر به این سرگرمی مشغول نشوند، ناچارند بخوابند و روز دیگر خواب نمیروند و روزه برای آنها مشکل خواهد شد. این دسته بیشتر اعیانزادهها بودند؛ ولی روزه را در هر حال، میگرفتند. و اگر اشخاصی بودند که میخواستند طفره بروند ، چون حتّی در خانهی خود هم جایی نداشتند که روزهخواری کنند، ناچار بودند همرنگ جماعت باشند.
🔸 مرحوم احمد منشور میگفت: «با برادرم "موقّر" شبی در مجلس قمار تا صبح مشغول بودیم، چون به سحری نرسیدیم روزه را خورده بعد به منزل آمدیم، خبر روزهخواری ما زودتر از خودمان به منزل رسیده بود، همین که وارد شدیم مادرم از ما رو گرفت. چند روز با مثل جذامیها رفتار میکردند. قدغن شده بود؛ نوکر و خدمتکار دور و وَر ما نمیآمدند. غذا که برای ما میآوردند، در اطاق گذاشته و فرار میکردند. ظرفهای غذای ما را علیحدّه و مخصوصاً در حضور ما کنار حوض خاکمال میکردند. تا بالاخره به وساطت برادرهای بزرگتر ما را توبه رسمی دادند؛ آنوقت ما را به عضویّت خانه پذیرفتند.
🔸اگر کسی پیدا میشد که بخواهد خود را ناخوش قلمداد کرده و بدینوسیله روزهخواری کند، طبیبی که تصدیق مرض بدهد، ولو شفاهی و برای متقاعد کردن اهل خانه هم باشد، گیر نمیآورد. اطبای آن دوره حتی یهودیهای آنها، ولو برای روزهخوری هم، احترام تصدیق خود را داشتند و مثل امروز برای خواهش دوست و رفیق و جلب ماده، تصدیق غیر واقع نمیکردند.
مهراب صادقنیا
صص. 327 . 328)
۱۴۰۰/۱/۲۴
@sadeghniamehrab
https://t.me/sadeghniamehrab
🔴 چالش قدرت اخلاقی نهاد روحانیت
🎙استاد صادق نیا:
🔹موضوع بحث قدرت اخلاقی است، امروز شاید جامعه ایران بیش از سایر جوامع نصیحت و موعظه می شنود، اما واقعیت جامعه نسبتی با این همه موعظه ندارد.
🔹نهاد دین در ایران بیش از هرکشور دیگری تریبون دارد، اما این به معنای فراوانی موقعیت اخلاقی این نهاد در جامعهی ایران نیست.
🔸قدرت اخلاقی به معنای میزان قدرت و نفوذ اخلاقی افراد و توانمندی ناشی از شأن اخلاقی آنان در اثرگذاری بر دیگران و متمایل کردن آنها به به پذیرش نظام ارزشی، یک باور، و یا رفتاری خاص است.
🔹در جامعه ما از والدین نسبت به فرزندان تا حاکمان نسبت به شهروندان، همه تمایل دارند قدرت اخلاقی داشته باشند تا دیگران را نسبت به پذیرش اعتقادات، ارزشها و رفتارهای مورد تمایلشان متقاعد کنند.
🔹قدرت اخلاقی متفاوت با قدرت نظامی، قدرت قانونی و قدرت اقتصادی دولتها و افراد است، چون وابسته به شان و منزلت اخلاقی فرد نزد دیگران است. یک شخص و یا یک حکومت ممکن است قدرت نظامی، اقتصادی، سیاسی، و یا قضایی داشته باشد و به وسیلهی آنها نظم اخلاقی ایجاد کند، ولی قدرت اخلاقی نداشته باشد.
البته قدرت اخلاقی با کاریزما متفاوت است، کاریزما لزوما اخلاقی نیست وحتی می تواند ضداخلاقی باشد.
🔹 دو سخنرانی توسط بوش و اوباما، درباره لزوم احترام به اسلام و تاریخ اسلام در سالهای ۲۰۰۶ و ۲۰۰۹، ایراد شد. محتوای این دو سخنرانی تا اندازهی زیادی یکیست؛ اما مستعمین واکنش متفاوتی داشتند، به سخنان بوش واکنش خوبی نشان ندادند، اما اوباما را تحسین کردند در حالیکه محتوای سخنرانی ها مشابه بود، چون مخاطب برای بوش قدرت اخلاقی قائل نبود اما برای اوباما قائل بود.
🔹در کشور خودمان نیز مثالی میزنم، آیت الله صانعی زمانی که به جبهه رفته بود، وقتی به سنگرها نزدیک میشود، کفشهایش را به احترام قداست جبهه درمی آورد و پابرهنه می شود و رزمندگان با مشاهده این صحنه منقلب شده و گریه می کنند؛ اما طلبه دیگری بعدا همین رفتار را انجام داد و رزمندگان با او شوخی کردند که مگر کفشهایت را دزیده اند؟! این تفاوت در قدرت اخلاقی و منزلت متفاوت افراد نزد دیگران است.
قدرت اخلاقی سه مولفه دارد:
1⃣اول نیت اخلاقی، یعنی مخاطبین احساس کنند گوینده انگیزه و نیت اخلاقی دارد که در این صورت با او همراه می شوند. اما اگر احساس کنند انگیزه دیگری چه مادی چه سیاسی و ... پشت موعظه اوست، همراهی نمی کنند و این با قسم خوردن و ظاهرسازی بدست نمی آید، بلکه به عمق احساس مخاطب و برقراری رابطه دو طرفه است، آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند.
2⃣مولفه دوم در قدرت اخلاقی، ظرفیت اخلاقی است. یک معلم اخلاق علاوه بر مصادیق اخلاق خوب و بد، باید نسبت به واقعیت اجتماعی هم آگاهی داشته باشد و بداند این جامعه چه ظرفیتی برای پذیرش رفتار اخلاقی دارد؟ بسیاری از رفتارها، هم می تواند اخلاقی و هم غیراخلاقی باشد و این به شرایط جامعه و واقعیتهای روز بستگی دارد. این یک آگاهی و بصیرت است که انسانها در هر شرایط می توانند قضاوت کنند که امری اخلاقی است یا غیر اخلاقی؟
🔸چه بسا عالمانی که در تشخیص مصداق، به اشتباه می افتند و ضد اخلاق را به جای اخلاق معرفی می کنند و جامعه را به سوی امری دعوت می کنند که جامعه و عموم مردم آن را غیراخلاقی تلقی می کنند.
بنابراین، توانایی تشخیص شرایط و ظرفیت توصیه مناسب اخلاقی بسیار مهم است.
3⃣مولفه سوم، جایگاه اخلاقی است؛ یعنی مخاطب این جایگاه، وجاهت و شایستگی را برای موعظه کننده بپذیرد و به اصطلاح آبرومند و معتبر باشد، کسی که در جامعه احترام و اعتبار کافی نزد مردم ندارد، طبیعتا حرف شنوی از او وجود نخواهد داشت.
❓پرسش اینجاست که آیا در جامعه امروز ایران، نهاد روحانیت دارای قدرت اخلاقی است یا قدرت اخلاقی آن دچار چالش شده است؟
قدرمسلم آن است که قدرت اخلاقی نهاد روحانیت در جامعه ایران با افول مواجه شده است
🔻یکی از علل آن، دخالت روحانیت در نهاد سیاست است که موجب می شود مولفه اول و انگیزه و نیت اخلاقی روحانیت با تردید مواجه شود و مخاطب ممکن است تصور کند این توصیه های اخلاقی با انگیزه های سیاسی بیان می شود.
🔻از نظر ظرفیت اخلاقی هم نهاد روحانیت با چالشهای زیادی مواجه شده است؛ چون رشد فضاهای ارتباطی نظام های اخلاقی دیگری را در کنار اخلاق سنتی در دسترس مردم قرارداده است، روانشناسان، دانشگاهیان و افراد بانفوذ غیرروحانی در میان مردم مخاطب دارند و بخشی از مردم مرجعیت اخلاقی را به دیگران داده اند.
🔻در مولفه سوم هم این نگاه مردم که قدرت فساد می آورد، موجب شده نهاد روحانیت به دلیل اتصال به قدرت سیاسی و حکومت، قداست، آبرو و نفوذ سابق را در میان مردم نداشته باشد.
🔹بنابراین اگر نهاد روحانیت می خواهد اعتبار و نفوذ اخلاقی خود را در جامعه حفظ کند، باید دلایل افول این سه مولفه را ارزیابی کرده و جبران کند.
📡@andisheqalam
@sadeghniamehrab
🔷 هیاهوی روشنفکری
✅ بالاخره بعد از تبلیغات گسترده، لایو اینستاگرامی دو استاد نامدار فلسفه در روزگار ما، یعنی دکتر عبدالکریم سروش و مصطفی ملکیانِ نازنین در بارهی روشنفکری دینی برگزار شد و از همان ابتدا با یورش علاقهمندان مواجه شد. جوری که در صفحهی اینستاگرام منسوب به استاد ملکیان بیش از سه هزار نفر حضور داشتند. با این که میشد حدس زد حرف تازهای گفت و شنود نخواهد شد، ولی برای این که از قافلهی علاقهمندان به این بحث جا نمانم و بعدها بتوانم بگویم من هم آدمِ باکلاسی هستم و در این جلسهها شرکت میکنم، نزدیک به دو ساعت سخنان این دو استاد را گوش دادم. انصافاً، آنگونه که هر دو بزرگوار فرمودند، هیچکدام حرف تازهای نزدند و سخنی غیر از آنچه پیشتر نوشتهبودند، نگفتند.
✅ از محتوای این سخنان که بگذریم، این همه اشتیاق مخاطبان برای جا دادن خود در فهرست نواندیشان و علاقهمندان به روشنفکری تأمل برانگیز بود. آدمهایی که از همان ابتدای جلسه میخواستند خود را به یاد دو استاد محترم بیاورند که فلانجا با هم فالودهای خوردهاند. برای گروه وسیعی از کسانی که در این جلسه و نیز جلسههای مشابه شرکت میکنند، این کار چیزی شبیه یک "کلاس" است؛ آنها به دنبال شنیدن یک ایدهی جدید نیستند و یا اساساً مهم نیست که آنچه میشنوند چه نسبتی با جهان آنها دارد؛ مهم این است که بعدها بتوانند بگویند ما هم در این جلسه شرکت کردیم و شاید هم مثل داریوش ارجمند که با مناسبت و بیمناسبت، خود را شاگرد شریعتی میداند، اینها هم بتوانند بگویند ما شاگرد سروش و ملکیان هستیم و بودیم.
✅ در حالی که هر دوی استاد بزرگوار، دغدغهی انسان را اصلِ زیرین روشنفکری میدانند، هیچ کس از خودش و یا سخنرانهای محترم نپرسید که خودِ این بحث چه دردی را از انسانِ ایرانی امروز دوا میکند؟! مدتی پیش یکی از دوستان اندیشمندم میگفت: " این فیلسوفان اخلاق، آنقدر خود را مشغول تعریف خوبی و امر اخلاقی کردهاند که دیگر وقت نمیکنند اخلاقی زندگی کنند و خوب باشند." حالا این علاقهمندان به روشنفکری آنقدر مشغول تعریف آن شدهاند و پُزش را میدهند که یادشان میرود روشنفکر باشند.
مهراب صادقنیا
۱۴۰۰/۲/۵
@sadeghniamehrab
https://t.me/sadeghniamehrab
🔷 تاریخ اجتماعی شیعیان ایران: آداب ماه رمضان در دوره قاجار.
✅ در پاسخ به این پرسش که جامعهی ایران نسبت به گذشته دینیتر شده است یا نه، پاسخهای مختلفی داده میشود. هر کدام از این پاسخها بر یک رویکرد نظری مبتنی است؛ ولی رجوع به تاریخ اجتماعی ایرانیان گواه بهتری است. تاریخ اجتماعی ما را به قضاوت بهتری نسبت به آنچه الآن هستیم میرساند و البته نشان میدهد باورها و مناسک اکنون ما چه نسبتی با گذشته دارند. عبدالله مستوفی در باره آداب ماه رمضان در میان تهرانیها مینویسد:
🔸سه شب احیا شبهاى عبادت بود، مردم بعد از افطار به مسجدها میرفتند. شش شبانه روز (صد رکعت) نماز قضا میخواندند. بعد از آن واعظ یا پیشنماز به منبر میرفت. اکثر تفسیر سورة انا انزلناه فی لیه القدر و فضیلت عبادت شب قدر را براى مردم میگفت و چون یکى از عبادات هم گریه از خوف خداست، آنها را میگریاند و بعد قرآن سر میگرفتند و به مسلمانان دعا میکردند و نزدیک سحر به منزل برمیگشتند. ... درست است که شب نوزدهم مصادف با ضربت خوردن حضرت امیر المؤمنین على بن ابیطالب سلام اللّه علیه و روز بیست و یکم روز رحلت آن بزرگوار است، ولى من کمتر روضهخوان بیسواد کمسلیقهاى دیدهام که در این سه شب به جاى موعظه و گریاندن مردم از خوف خدا بذکر مصیبت بپردازد. اگر فى الجمله ذکرى هم از واقعهی شهادت حضرت مولى آنهم در شب بیست و یکم برود، باز هم براى درك ثواب حزن بر محزونىِ آل پیغمبر است و الا شب قدر شب عزادارى نیست. در این ماه کارها تقریبا تعطیل میشد و مردم به عبادت مشغول بودند. اگر کسى طلبى از کسى داشت تا احتیاج مبرم محرك او نمیشد، سروقت بدهکار خود نمیرفت. عروسى کمتر اتفاق میافتاد، خرید و فروش و معاملهاى که حاجت به تنظیم قباله داشت کم بلکه هیچ نبود، مرافعات شرعى در محاضر علماء متوقف میگشت، ادارات دولتى باز بود ولى کسى رجوعى نمیکرد، اگر کسى از دولت طلبى داشت در این ماه به مطالبه نمیرفت و محصلین دیوانى هم دنبال مطالبه بدهکارى افراد نمیرفتند، حتى در خانهها هم جز کارهاى ناگزیر زندگانى کار دیگرى از نوکر و خدمتکار توقع نمیکردند. به همین جهت کارهاى سنگین خانه را یا قبل از ماه انجام داده بودند یا به بعد از این ماه محول میکردند. اگر بنائى نیمهتمام بود، صاحبکار به عمله و بناها مزد تمام میداد ولى بیشتر از نصف روز تقاضاى کار نمیکرد و در دهات هم کارهاى سنگین زراعتى را، حتى المقدور تعطیل میکردند و اگر مثلا درو و خرمنکوبى و از این کارها که تعطیل آن خسارت جبران ناپذیر داشت، پیش میآمد، با رعایت بیشتر از کارگرها، انجام میدادند. خلاصه اینکه ماه عبادت بود و در همه چیز مردم از همدیگر رعایت میکردند. (مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من: تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، ص. 330)
مهراب صادقنیا
۱۴۰۰/۲/۱۲
@sadeghniamehrab
https://t.me/sadeghniamehrab
☘ #مهراب_صادقنیا:
🔴 فرد و جامعه در رویکرد اخلاقی قرآن
لایوهای رمضانی دینآنلاین، جلسه ۲۱
@dinonline
کانال «گلچین سخنرانیها»:
@sokhanranihaa2
✅ قرآنپژوهان آیات اخلاقی قرآن را به دو دسته فردی و اجتماعی تقسیم میکنند.
✅ مرادشان از اخلاق اجتماعی، همان اخلاق جمعی است، یعنی توصیهها و دستوراتی که به روابط میانفردی معطوف است.
✅ در قرآن کریم تعالیم اخلاقی دیگری هم هست که میتواند "اخلاق جامعهای" لقب گیرد. اخلاق جامعهای ناظر به اصلاح کیفیّتهای جامعه است و به کنشگران معطوف نیست.
✅ دستور به اقامهی عدل، قسط، صلاه(نه خواندن نماز)، امر به معروف و نهی از منکر، اخوت و برادری دینی، انسجام، و ... دستوراتی در حوزهی اخلاق جامعهای هستند.
✅ اخلاق جامعهای، به جامعه به مثابه یک واقعیّت متمایز از جمع عددی شهروندان مینگرد. از نظر قرآن کریم، جامعه خود را به فرد تحمیل میکند، پس لازم است که کیفیّتهای اخلاقی دینی داشته باشد.
✅ در روزگار ما، متاسفانه بیشتر کنشگران مخاطب معلمان اخلاق هستند و مردم موعظه میشوند و این در جالی است که اخلاق جامعهای در قرآن بیشتر به موعظهی اصحاب قدرت میپردازد.
۱۴۰۰/۲/۱۶
@sadeghniamehrab
🔷 بیحسی اخلاقی
همین اول کاری بگویم غرب چیز خوبی نیست و مهد توحّش است. اما این حادثه اینجا رخ داده است؛ بیخ گوش خودمان! پدر و مادری به صورت سریالی فرزندان خود را به شکل دلخراشی کشتهاند. عجب جامعهای شدیم ما!! از "حساسیّت اخلاقی"مان چیزی نمانده است. این سِرشدگیِ اخلاقی کر و کورمان کرده است. پوست کلفت شدهایم. یک روز میشنویم یکی از ما از زورِ فقر بچههایش را کشته است؛ روز دیگر میشنویم کارگری برای پانصد هزار تومان خودسوزی کرده است؛ روز دیگر میشنویم جوانی از ما برای تأمین هزینههای ازدواج از مرجع تقلیدش استفتاء کرده است؛ و یا رئیس یک شعبه بانک با لگد دختر یکی از ما را زده و از شعبه به بیرون پرتاب کرده است ولی ما و مسئولانمان چنان بیحس و حساسیت هستیم که گویا نه خانی آمد و نه خانی رفت! ما گرفتار سِر شدگی اخلاقی هستیم؛ اگر نبودیم از کنار فجایع و بیاخلاقیهای اطرافمان اینگونه ساده و خموش رد نمیشدیم! ما گرفتار بیحسی اخلاقی شدهایم وگرنه کسانی که بابت بیلیاقتیهایشان باید از ما معذرت بخواهند کاندیدای ریاست جمهوری ما نمیشدند.
مهراب صادقنیا
۱۴۰۰/۲/ ۲۸
#بابک_خرم_دین
#آرزو_خرم_دین
@sadeghniamehrab
🔷 سکولاریسمِ نهادی
✅ یکی از دوستان جاافتاده و همشهری میگفت: در اواخر حکومت پهلوی، ساواک باجناق من را به دلیل فعالیّتهای سیاسی دستگیر کرده بود. چند روزی از او بیخبر بودیم. به هر دَری میزدیم تا از او خبری بگیریم موفق نمیشدیم. روزی یکی از بستگان ما که از حالِ زار خانواده باخبر بود، پاکت نامهای به من داد و گفت این دستخط را ببر و به فلان فرمانده شهربانی بده، انشاءالله درست میشود. من هم با شک و تردید نامه را گرفتم و بدون این که آن را باز کنم و بخوانم به سراغ آن فرمانده رفتم. با ترس و احتیاط تقاضایم را گفتم و البته نامه را هم روی میزش گذاشتم. با اخم و تلخی، نامه باز کرد. چشمش که به پائین نوشته افتاد، ایستاد و در کمال تعجّب آن را بوسید و بر پیشانی خود نهاد. بعد هم گفت "هیچ نگران نباش الآن درستش میکنم." چند جایی تماس گرفت و بعد آدرسی به من داد و گفت برو فلانجا و باجناقت را ببین. من هم خوشحال به آن آدرس رفته و باجناقم را دیدم. برایش سؤال شده بود که چگونه توانستهام اجازهی ملاقات بگیرم. از آنجا که برگشتم، از آن دوستی که نامه را به من داده بود، پرسیدم ماجرا چه بود؟ آن دستخط از کی بود که حتّی برای ساواک و شهربانی هم این همه اعتبار داشت. ایشان پاسخ داد: آن کاغذ را به تقاضای من، آیتالله سید اسدالله نبوی (از مراجع تقلید آن زمانِ شهرستان) نوشته بود. ...
✅ برای سنجش میزان دینی بودن یک جامعه، میتوان به اعتبار نهاد مرجعیّت در آن جامعه توجّه کرد. کاهش میزان اعتبار و نفوذ این نهاد به معنای آن است که جامعه به سوی سکولاریسم نهادی میل میکند.
#جایگاه_مرجعیّت_شیعی
#نفوذ_مرجعیّت_شیعه
#سکولاریسم_نهادی
مهراب صادقنیا
۱۴۰۰/۳/۹
@sadeghniamehrab
https://t.me/sadeghniamehrab
🔷 آقای رئیس جمهور، بِستان بزن!
✅ به هر حال، انتخابات ریاست جمهوری هزار و چهارصد تمام شد و جناب آقای حجةالاسلام و المسلمین رئیسی با بیش از چهل سال تجربهی فعالیّت مؤثر در قوهی قضائیه، آن هم در ردههای بالای مسئولیّت که با دعوت بیش از دویست نمایندهی مجلس وارد این کارزار شده بودند، با نزدیک هیجده میلیون رأی منتخب جمهور شدند. حالا دیگر رقابتها تمام شده است و فرد منتخب، همانگونه که خودشان هم در مناظرات انتخاباتی گفتند، منتخب همهاند. چه آنها که رأی دادند، چه آنها که رأی ندادند، چه آنها که به نامزد دیگری رأی دادند، و چه آنها که حتّی به هزار و یک دلیل رأی نامعتبر دادند. تحلیل این سبد رأی مهم است و لازم؛ ولی سخن نویسندهی این سطور چیز دیگری است و آن این که دموکراسی یک درونمایهی اخلاقی دارد که نباید فراموش شود. دموکراسی صرفاً به معنای دادن حق رأی به عموم مردم و محترم بودنِ رأی اکثریّت نیست. دموکراسی یعنی این که حقّ همهی افراد و گروهها باید در نظر گرفته شود. هیچ گروهی نباید به بهانهی در اقلیّت بودند از حقوق طبیعی خود محروم شود. هیچ صدایی نباید به بهانهی کمشمار بودن ناشنیده باقی بماند. دموکراسی یعنی این که اکثریّت نباید به بهانهی این که بیشتر هستند گروه کمتر را تحقیر کنند و علاقهها، سلیقهها، و باورهایشان را به باد تمسخر بگیرند. رئیس جمهور، رئیس همه نیست صدای همه است و باید صدای همه را بشنود و انعکاس دهد. آقای رئیس جمهور، در شرایط فعلی دیگر کسی نیست که متّهم به کارشکنی شود. تحریمها هم که از اوّل کم اثر دانسته شدهاند؛ پس "بستان و بزن". حالا نوبت رسیدن به دادِ این مردم است. برای من یکی مهم آن است که باری از دوش مردم برداشته شود، از غمشان کاسته شود، احساس امنیّت روانی کنند، فردا برایشان قابل پیشبینی باشد، محرم دانسته شوند، با آنها از سرِ راستی و دوستی حرف زده شود، و ببینند که در ساختار قدرت سهمی دارند. واقعیّت آن است که مهم نیست که کدام مسئول چه قدر عادل است و اهل زهد، که البته اگر باشد خوشا به حالش، مهم آن است که عدالت در محکمهها و در ساختار حکمرانی و کشورداری اقامه شود. حکومت عدل لزوماً به معنای حاکمیّت عادلان نیست. جانمایهی دموکراسی یعنی این که فرد منتخب کَسِ همه باشد، چه آنان که کَسی دارند و چه بیکسان، نماینده مردم باشد در برابر قدرت و نه نمایندهی قدرت در برابر مردم. به قول دوست مرحومم رضا بابایی ما شرمندهی شناسنامههایمان هستیم از بس که به امید بهتر شدن اوضاع در آنها مهر رأی کوبیدهایم، بگذارید این خجالتزدگی تمام شود.
مهراب صادقنیا
۱۴۰۰/۴/۱
@sadeghniamehrab
https://t.me/sadeghniamehrab