مقصد بعدی
منزل کودک پنج ساله معلولی بود
که در یک اتاق سرد زندگی میکرد، مادر از شدت سرما او را در آغوش گرفته بود و میفشرد تا کمتر سرما را احساس کند.
معصومیت از نگاهش می بارید.
اما این نگاه معصوم چه غریبانه دستخوش ظلم روزگار شده بود...
🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧
https://eitaa.com/safarnameh_lobnan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پوشک وشیرخشک و چند دست لباس مردانه و یک کالسکه تقدیمشان شد و بچه های تاسیسات پیگیر نصب بخاری شدند برایشان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح یکشنبه مون منور شد به چهره های پاک ومعصوم این بچه ها
عادتشون تا ماشین سید رو می بینن دورش جمع میشن
سیدهم باهاشون عربی فارسی شوخی وبازی میکنه ومیخندن
بزرگتراهم بچه های کوچکتر رو بغل میکنن میارن بالا تا بوسشون کنیم.
بوسیدن گونه های سرخ و یخ زده از سرمای این بچه ها همون حس بوسیدن انگورهای سرد ضریح امیرالمومنین رو داره که توخنکای حرم وقتی لبت رو میزاری تا عمق جانت خنک میشه،
اینجا هم بوسیدن این عروسکهای چشم رنگی وزیبا که حالا تو خاک وخل افتادند، جوری قلبت رو تسکین میده که انگار این تویی که نازح شدی تا از گونه های ترک خورده و دستانِ خشک ازسرمای اینان آرامش طلب کنی
#سوریه
#جبهه_مقاومت
🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧
https://eitaa.com/safarnameh_lobnan
تو راه خیمه ها رفتم داروخانه تا داروی مادر نرجس رو که سه روزه سزارین شده و پماد عفونت چشم برای حیدر بگیرم.
اینجا داروخانه وپمپ بنزین خیلی زیاده
یعنی تو هر خیابون دوتا یا سه تا داروخانه و حتما یه پمپ بنزین هست چون خیلی گرونند و پرسود
اما این داروخانه ها، داروهای مردم سوریه رو بهشون نمیدن، می ترسند پول نداشته باشند.
حتی از من که چندبار رفتم و میدونن ایرانی ام هردفعه میپرسند پول داری بعد دارو رو میارن.
دیروز هم که نسخه رو دید گفت پول داری؟ من که کمی ناراحت شده بودم مجبور شدم برای رفع این احساس تحقیر به دکتر بگم که ما در ایران شرکتهای داروسازی بزرگی داریم که و مردم ما مثل شما درگیر پول دارو نیستند و حتی پزشکان و داروسازهای ما کلی پیام دادندکه میخواهند دارو به لبنان بفرستند تا ما مجبور نشویم هردفعه به شما تاکید کنیم پول برای خرید دارو داریم... و دکتر که فهمید من ناراحت شدم عذرخواهی کرد و توجیه و...
یک بسته قرص معادل سفکسیم خودمون ویه پماد استریل چشمی شد ۱۴دلار یعنی حدودا یک ملیونو دویست
باز زمزمه ای در مغزم پیچید
کجایی ایرانِ من
🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧
https://eitaa.com/safarnameh_lobnan
وارد خیمه مادر نرجس که شدم کپسولشون تموم شده بود چنتا پتو انداخته بود سرش
ازش پرسیدم بخیه هات درد نداره؟
گفت خیلی نه فقط وقتی از سرما شکمم میلرزه یا سرفه میکنم درد میکشم 😔
راست میگفت اینجا از سرما مدام روده ها و فکمون میلرزه😢😢
#سوریه
🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧
https://eitaa.com/safarnameh_lobnan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعد چند روز آب سرویسهای بهداشتی وصل شده بود و بچه ها داشتند با ذوق سرویسها رو می شستند.
🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧
https://eitaa.com/safarnameh_lobnan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بچه ها هم مشغول بازی با هرچیزی که تو خرابه پیدا بشه
فقط اون هادی که از پشت لاستیکو هل میده تا بچه ها بیفتن😂😂😂
🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧
https://eitaa.com/safarnameh_lobnan
21.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چند روز پیش خیمه مادر وکودک به همت بچه های تاسیسات احداث شده بود وحالا نوبت میرسید به موکت کردنش
🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧
https://eitaa.com/safarnameh_lobnan
29.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
موکت کردن خیمه مادر وکودک هم حال وهوایی داشت
بچه ها اومدن پای کار
با دستای کوچیکشون، سنگها رو از کف زمین جمع می کردند
بدو بدو میرفتن جلو در انبار کارتن خالی میاوردن
و یاعلی گویان موکت رو جابجا میکردن...
اینها همونهایی بودند که یاعلی گفته بودند وپای عشقی که با نام علی آغاز شده بود،مردانه ایستاده بودند واکنون مثل پروانه در شعله عشق علی بال وپر میسوزاندند...
عشق تو آتش به دل افروخته
❤ یاعلی❤
#سوریه
🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧🇮🇷🇱🇧
https://eitaa.com/safarnameh_lobnan