••
زمین خورد.
زانویش زخم برداشت.
بغض به گلویش خنج کشید.
خواست هزار تکه شود که نگاهش به
آبیِــــ
دریایِــــــ
آســمانــــــــ
افتاد. وقت حرف زدن بود . . .☁️☔️
رفتم کتاب «خودت باش دختر» را
خریدم چــون دلـم برای خودم تنــگ
شده بود و شـبها برای خودم گریه
میکردم، دیـــدم خود نویــســندهاش
گــم شدهتر از مـن در ماز دنیـاست!
📖- بگذارید خودم باشم
📽- #ســکـانــسیـــجات
SAHELEROMAN | ساحل رمان
| ♥️ • 🪞|
.
.
.
« قسمت نودوهشتم »
«رمان بگذارید خودم باشم»
- فرشته من اصلا قبول ندارم این حرفت رو، یه نوزاد گرسنهاش میشه گریه میکنه، یعنی حس گرسنگی رو میفهمه، تشنگی رو، خواب رو، حتی پوشکش رو که کثیف کرده میفهمه گریه میکنه، همین نوزاد همینقدر کفایتش میکنه، هرچی بزرگتر میشه بیشتر میفهمه، خوب و بد رو میگم.
الان که تو توی چشمای من زل زدی میگی نمیفهمی، خودت میدونی راست نمیگی!
دلیلش هم میدونی چیه؟
همون خدایی که من و تو رو از خاک و آب آفریده، با روح خودش راهاندازی کرده، روح الهی یعنی بالاترین درجه عالم!
دیگه جدا کردن خوب و بد کمترین درک روحه!
فقط خواهشا خودت رو به خواب نزن نزن، نزن!
کاش خدا هیچجای زندگی من نبود، کاش اصلا خدایی نبود تا من بتوانم هرکاری میخواهم انجام بدهم بدون هیچ ترسی!
رها باشم!
صدای دایی از لذت و خشم بیرونم میکشد:
- آخ فرشته کاش خدا نبود و من یه دل سیر تو و سوده رو میزدم!
صدای ضعیف سوده بلند میشود:
- فرشته رو نه، من رو بزن!
- دِ خب خدا نمیذاره، دِ خب پدرم رو درمیآره!
سوده نالهکنان میگوید:
- خدایا شوهرم رو دعوا نکن بذار من رو بزنه آروم بشه!
دایی عصبی است و میخندد:
- اینطوری که مناجات میکنی الان چوبم خیس خیسه!
میان بگو بخندهای آنها فکر میکنم که یعنی کیان خدا نداشت، از خدا نمیترسید که هرکسی را در چالهای انداخت و رفت!
خدا بودنش بهتر از نبودنش است با این حساب و کتابها!
حداقل بودنش جلوی ظلم را که میگیرد و اشک جمع میشود در چشمانم؛ جلوی ظلم کیان را هم میگیرد که آمد و در روان من خودش را جا کرد و رفت؟
الان کجاست؟
با کدام دخترها؟
دل آنها را هم بند زده و رفته است؟
نمیدانم چه کنم و چه بگویم؟
متحیرم بین خوبیهایی که خودم کنار گذاشتم و بدیهایی که خودم با آغوش باز پذیرایشان شدم و بودم.
چه جنگلی شده است دنیا، یکی میآید به اسم کیان در فضای موبایل من، خودش را عاشق نشان میدهد، یکی بیکار در چتها دور میزند، خودش را معشوق میبیند، او میگوید و من باور میکنم، من به مرور میشوم عاشق و او معشوق.
.
.
.
[ برای خوندن هر شب دو قسمت از رمان، کافیه عضو
کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ]
ادامه دارد...
کپی اکیدا ممنوع!!!!!
#بگذارید_خودم_باشم
#نرجس_شکوریان_فرد
🌊 •• SAHELEROMAN | ساحل رمان ...
بر و بچههایی که عضو کانال خصوصی
هســـتند، دارن عروســی دایی رو برگزار
میکنند😄 نگی نگفتم!
[ برای خوندن هر شب دو قسمت از رمان،
کافیه عضو کانال VIP ما بشید! هماهنگی از
طریق: @sahele_roman ]
#بگذارید_خودم_باشم
#نرجس_شکوریان_فرد
🌊 •• SAHELEROMAN | ساحل رمان
به دستِ آنکه نوازش شدیم، تیغ افتاد
دلیل خون جگریِ من و انار یکیست! 🩹
.
#شعریجات
#حامد_عسکری
SAHELEROMAN | ساحل رمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••
محققان به تازگی دنیای
جدیدی رو کشف کردن که ... 🤫
اگه اهل ریسک نیستی اصلا نبین!‼️
.
.
SAHELEROMAN | ساحل رمان
| ♥️ • 🪞|
.
.
.
« قسمت نودونهم »
«رمان بگذارید خودم باشم»
من را از خانواده جدا میکند، همراه میکند با ادبیات خودش، مدل زندگی خودش، و میشوم پابهرکابش برای اینکه میان محبوبهای زیادی که اطرافش پرسه میزنند جا نمانم، هرکاری او میگوید انجام میدهم، حتی در خیابان فریاد و فحش...
ادبیات زندگی من اصلا این نبود، کلا این شد!
دایی از وسط خیابان مرا جمع کرد و آورد این گوشۀ باغ تا در باغ باشم نه پرت از همهچیز!
- دایی من واقعا نمیفهمم که مشکل من و کیان چی بود؟
- کیان اصلا کیان نیست دایی!
این رو متوجه شو. او اومده بود سراغ تو و صدتا دختر و پسر شبیه تو، پول گرفته بود تا شما رو آموزش بده بکشه توی خیابون!
اصلا عشق نبود، تو چندتا مصداق از عاشقی اون بگو، نگی گل میخرید، پیام میداد، شارژ میداد، پارک میبرد، بستنی میداد که همۀ اینها رو من و مامان و بابا یه عمر برات انجام دادیم اما الان تو چشم تو بدترین آدم دنیائیم!
دقیقا میخواستم همینها را بگویم به اضافه اینکه کیان آزادی من را نمیگرفت:
- کیان آزادی من رو نمیگرفت!
دایی لب برمیچیند و سری تکان میدهد که ته تاسف است:
- بشمارم یا میشمری؟
- نه خب...
- بشمارم؟
- خب وقتی میگفت بعضی کارها رو نکنم چون گروهی که درست کرده بود ضربه میخورد!
- پس تو محدود میشدی به خاطر گروه؟
- گروه مهمه!
- خانواده یه گروه نیست؟
گروهی که تو رو بزرگ کرده؟
گروهی که اگه نبودن تو نبودی تا گروه جدید تشکیل بدید؟
محدودیت پدرومادر برای حفظ گروه خانواده بده محدودیت کیان برای حفظ یک گروه خوبه؟
کیان محدودت میکرد، آزادیت رو میگرفت، بدتر هم میکرد،
شما رو اسیر کرده بود نه رها، اجازه نداشتی بدون اجازه کیان با هرکسی چت کنی، هرجایی بری، تو حتی شعارهایی که توی خیابون میدادید رو باید از کیان میگرفتی. رنگ لباس رو حتی اون تعیین میکرد.
باشه خدا نه، اما چرا کیان میگفت دروغ بگید، کتک بزنید، فحش بدید...
دقت کن؛ دروغ، تهمت، فحش، سیگار، شراب، رابطه با ده پسر آزاد، با اینکه وجدان خودت میگه همۀ اینها بده، اون موقع خوب میشه؟
.
.
.
[ برای خوندن هر شب دو قسمت از رمان، کافیه عضو
کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ]
ادامه دارد...
کپی اکیدا ممنوع!!!!!
#بگذارید_خودم_باشم
#نرجس_شکوریان_فرد
🌊 •• SAHELEROMAN | ساحل رمان ...
••
سلام سلام!
غیر اینکه درگیر امــتحانایید و
اگه مؤلـف کتاب درســـیها رو
گیر بیارید، با گیوتین میوفتید
به جونشون، اوضاع خوبه؟💆🏻♀😂
••
••
ادمین امروز دو گوش شنوا آورده که
انواع محـــصولات مُحصلــین داغدیده
در ایام امتحانات رو پذیرا باشه!😌📞
••
••
از جمله:
- موفقیاتِ شما
- جملات مثلا انگیزشیِ شما
- اسکرینشاتهای اسیدِ شما
- نقاشیهای گوشه کتابهای درسیِ شما
و هرچیزی که منسوب به شما و اینروزهای پر مشغلهی امتحانی باشه!📚😃
گودرتمندانه تشریف بیارید پیوی🦾😂
••
.
توجه شما را به ساعت چت که
نشاندهنده عمق فاجعه است
جلب مینمایم دوستان🤧
#ارسالیاهالیلبساحل
.