تا پرچمِ سبز و سفید و سرخِ ایران
در آسمانها همنشینِ آفتاب است
«الله اکبر» ضامنِ پیروزیِ ماست
«الله اکبر» ضامنِ این انقلاب است🇮🇷
SAHELEROMAN | #شعریجات
خدا آزاد آفریده تو رو، اگه حرفی هم
برات داشته، همون حرف معلمه که
تدریس میکنه تا یاد بگیری، و تهش
نمره و مدرک درست حسابی !
.
📖- بگذارید خودم باشم
📽- #ســکـانــسیـــجات
SAHELEROMAN | ساحل رمان
| ♥️ • 🪞|
.
.
.
« قسمت صدوسیوسوم »
«رمان بگذارید خودم باشم»
تصمیم همان لحظه اول گرفته شده بود!
خودم هم میدانستم که نباید کیان را ببینم.
اصلا چرا میخواستم ببینمش؟
آب دهان بیندازم به صورتش، تمام عقدههایم را تبدیل به ناسزا کنم و به صورتش بکوبم؟
چندبار بگویم چرا چرا چرا؟
این روزهای باغ اجباری دایی، روزهای فکر و بیداری من بود!
خودم هم میفهمیدم که هر ساعت این باغ، یک فهم جدید دارد برایم اتفاق میافتد و من هم از این فهم متاسف نبودم.
نمیدانم چقدر میگذرد از این خواهش، اما دقیقا وقتی که دیگر دلم کسی را میخواهد صدای قدمهایش میآيد؛ دایی که آمد مقابلم خودم پیشقدم شدم در حرف زدن:
- بار اول بود که کسی فرصت میداد تا فکر کنم به کاری که اصرار داشتم انجام بدهم.
- نتیجه؟
- اگه قرار شد یه روزی کسی رو قانع کنم به انجام دادن یا ندادن، فرصت فکر کردن بهش میدم!
- قبلش فکر کردن رو یادش بده!
- تو در حقم همین کار رو انجام دادی.
- کاش دایی هزار تا فرشته بودم!
- همین محدودیت دنیا آزاردهنده است!
- خوبه که!
نمیذاره عاشقش بشیم، بال پرواز میسازیم!
.
.
.
[ برای خوندن هر شب دو قسمت از رمان، کافیه عضو
کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ]
ادامه دارد...
کپی اکیدا ممنوع!!!!!
#بگذارید_خودم_باشم
#نرجس_شکوریان_فرد
🌊 •• SAHELEROMAN | ساحل رمان ...
برای خوندن بریدههای بیشتر و
دیدن عکسنوشتهها و استوری
های جذابش، روی #راز_تنهایی👉🏻
برای سفارش pdf یا نسخه اصلی
[ اینجا ] 📦 کلیک کن.
••
| ♥️ • 🪞|
.
.
.
« قسمت صدوسیوچهارم »
«رمان بگذارید خودم باشم»
- کاش دایی همهٔ فرشتههای دنیا میشدی، کاش همهٔ کیانهای دنیا رو هم از رده خارج میکردن، کاش دنیا درحد دنیا میموند نه جای خدا رو بگیره
کاش من آدم بودم!
میخندد و سرم را میبوسد.
- جان تو و جان سوده!
میخندم و دستش را میبوسم
-خوش به حال سوده
تا میخواهد خوشحال شود میگویم:
-که مثل آب روان و چشمه جوشانه!
پاکه و رفع تشنگی میکنه، فقط بازم خوش به حال من که زن دایی منه!
چنان خوشحال میرود که تمام دل گرفتی من را هم میبرد و البته که قول میدهد شب تا برمیگردد همه چیز را مو به مو برایمان توضیح دهد برای من و سودهای که امروز بساط آش زغالی راه انداختهایم وسط باغی که سوز دارد هوایش و ما هر دو داریم دعا میکنیم برف ببارد، برف ببارد آنقدر که راهها بسته شود که هیچ شهری نتواند بیاید روستا تا جمعه ساکت روستا را با سروصداها پر آهنگشان زخمی کنند!
دایی رفته و من یک امروز را، یک همین چند ساعت را میخواهم مثل یک دختر، یک دختر اصیل، یک دختر فهیم، یک دختر فخیم و یک ملکه رفتار کنم
یک همین چند ساعت که پر از علامت سؤال و استرس و گنگی است را دقیقا انتخاب کردهام برای عمل کردن به همهٔ توصیههای این چند روزه دایی و سوده جانش!
.
.
.
[ برای خوندن هر شب دو قسمت از رمان، کافیه عضو
کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ]
ادامه دارد...
کپی اکیدا ممنوع!!!!!
#بگذارید_خودم_باشم
#نرجس_شکوریان_فرد
🌊 •• SAHELEROMAN | ساحل رمان ...
از فطرسِ مَلَک به همه دلشکستهها؛
حی علی کرامتِ گهوارهیِ حسین...❤️🩹🕊
.
#ولادت_امام_حسین
SAHELEROMAN | #شعریجات
رفقای ساحل رمانی!
لیست کامل کتابهای سرکار خانم #نرجس_شکوریان_فرد
رو ازمون خواسته بودید. ایشون هستن!👐🏻😎
.
.
[قصهی قهرمانان وطن🇮🇷]
• از او - قصه شال
• از او - عبدالمهدی
• از او - ناخدا رحمت
• از او - مادر شمشادها
• از او - هنوز سالم است
• از او - چهار قصه شورانگیز
●
[جیبیهای شگفتانگیز🪄]
• پدر
• مادر
• سعید
• خواهر
• امیر من
• امام من
• معصومه
• امام رئوف
• حاجقاسم ۱
• حاجقاسم ۲
• محبوب من
• سفر بیستم
• میر و علمدار
• دل های امیدوار
• صاحب پنجشنبهها
• میر و علمدار مصور
• آرزوی شیرین
●
[رمانهایی از زندگیِ تو🫂]
• اپلای
• من نه ما
• راز تنهایی
• شطرنجباز
• از کدام سو
• هــــــوای من
• سو من سه
• مثبت یـــک
• سیاهصورت
• رنج مقدس۱
• رنج مقدس۲
• زنان عنکبوتی
• عشق و دیگر هیچ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه دیدار با
نویسنده بریم؟
اول نیت کن،
بعد ببین.
@sahele_roman
| ♥️ • 🪞|
.
.
.
« قسمت صدوسیوپنجم »
«رمان بگذارید خودم باشم»
گام اول را برمیدارم؛ فرار میکنم از تمام آنچه که میخواهد ذهنم را در منگنه بگذارد؛ تمام خاطرات، خیالات...
پیشنهاد میدهم به سوده جان دایی:
- مشاعره کنیم؟
شروع میکند همان اول:
- در این درگه که گَه گَه کُه کَه و کَه کُه شود ناگه مشو غره به امروزت که از فردا نهای آگه
نفسم حبس میشود؛ تا میآیم غُر بزنم که سوده جان کمی مدارا، کمی سادهتر، چکشت را بگذار زمین، قبلا اگر نفهم بودم و مغرور به حال و روز و زیبایی و هر کوفتی، مؤدب میشوم، هرچه داشتم، حالا تمام آنها ریخته، آگه نبودم از فردایم که امروز میشود و به این بدبختی!
_ 《ه》بده فری جون!
_ همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تورا که من هم برسم به آرزویی
- دوست داشتم اینو!
مقاومت میکنم که حالم بد نشود و با ضربه پا چوب خشک را میشکنم و حرصم خالی میشود نه با اشک و ناله.
با حرکت و بلند هم میگویم:
- 《ی》بده سوده جان که بدون شوی عزیزت داری باخت را تجربه میکنی!
با ارهای که دستش است و تلاش میکند چوبها را ببرد اشارهای تهدید آمیز میکند و میگوید:
- یارا یارا گاهی دل ما را به چراغ نگاهی روشن کن
چشم تار دل را چو مسيحا به دمیدن آهی روشن کن
.
.
.
ادامه دارد...
کپی اکیدا ممنوع!!!!!
#بگذارید_خودم_باشم
#نرجس_شکوریان_فرد
🌊 •• SAHELEROMAN | ساحل رمان