eitaa logo
ساحل رمان
8.6هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
814 ویدیو
19 فایل
رمان‌های [ نرجس شکوریان‌فرد ] را این‌جا بخوانید✨ . . بعضی لحظه‌ها سخت و کسل‌کننده می‌گذرند :( . یک حرفی نیاز دارم تا این لحظات ناآرام را، آرام‌بخش کنم🌱 . نویسنده‌هایی هستند که خاص لحظات من می‌نویسند♡✍🏻 . . ارتباط با ما: @sahele_roman
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| ♥️ • 🪞| . . . « قسمت صدوپنجاه‌وهشتم » «رمان بگذارید خودم باشم» فصل جدید با امروز که دارم می‌نویسم ۳۹ روز است که پاک پاکم! هر روز در دفترم نوشته‌ام؛ کارهایی که کرده‌ام، کارهایی که باید می‌کردم، کارهایی که نکرده‌ام، کارهایی که نباید می‌کردم، کارهایی که باید انجام می‌دادم و ندادم، کارهایی که نباید انجام می‌دادم و دادم! میان همه این سی‌ونه روز یک شب مانده به عروسی دایی و سوده جان رفتم خانه‌شان تا مثلا کمک سوده جانش کنم، به بابا گفتم: - می‌شود برایم گل بخرید؟ - خودت گلی، خودم را ببر خانه دایی‌ات! - بابا جون! - دختر من، خودش گله، عطر و بوش هرجا هم بره پر می‌کنه از تعریف بابا دلم حال می‌آید، البته که باعث هم می‌شود حسرت بخورم برای خودمی که این گل خوش عطر و بو را خیابانی کرد و هزار چشم دیدش زدند و هزار نفر از عطر و بویش تعریف کردند. دلم می‌خواست برای یکی می‌بودم که چشمش پاک بود و مشامش فقط عطر مرا می‌فهمید، نه که فاضلاب باشد! با زحمت زنگ خانه را می‌زنم و چشم می‌دوزم به چشمی آیفون و صدای دایی را می‌شنوم: - خوشبخت کی بودم من که این فرشته زیبا در خونه من رو زده! فقط لبخند نمی‌زنم. تلاش می‌کنم که کمی از هنر بیانم هم استفاده کنم! . . . [ برای خوندن هر شب دو قسمت از رمان، کافیه عضو کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ] ادامه دارد... کپی اکیدا ممنوع!!!!! 🌊 •• SAHELEROMAN | ساحل رمان ...
-❤️‍🩹'• نوشت: - من ممکنه خودخواسته از همه‌کس دل بریده باشم، اما قطعا این تنهایی رو فقط زیر یکی از طاق‌های حرمت می‌تونم دووم میارم. .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
|🤍| تو، گل‌ترینِ گل‌هایی‌... :) •• SAHELEROMAN |
و فرمود: - علم و دانش ما به خبرهای شما احاطه دارد و چیزی از اخبار شما بر ما پوشیده نمی‌ماند.🕯 • . SAHELEROMAN | ساحل رمان
- . . .
•• شاعر می‌فرماید که: دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره!🤓🎁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| ♥️ • 🪞| . . . « قسمت صدوپنجاه‌ونهم » «رمان بگذارید خودم باشم» - هر دختری باید یه دایی مثل تو داشته باشه که انگیزه خرید گل و هدیه داشته باشد! دایی اذیت نکند روزش شب نمی‌شود: - خب حالا در رو باز می‌کنم گل و هدیه رو بذار و زود برو خونه‌تون! صدای اعتراض من از این طرف و سوده جان از آن طرف بلند می‌شود! بدجنسی را تمام می‌کنم و اول سوده جان را احترام و اکرام می‌کنم و هدیه‌ها را تقدیمش اما اندکی در حال خندان دایی تاثیر ندارد! خودم را می‌اندازم وسط خانه‌شان که مثل همهٔ عروس‌ها هست و نیست! همه چیز نو نوار است اما همه‌چیز ساده است و چه‌قدر احساس راحتی می‌دهد به من خانه نو دیدن یک لذت شوقی دارد، چه برسد به خانه عروس و چه برسد به خانه دایی و سوده جان! دایی غرید: - همه‌چیز به نام عروس تموم شد که! دوباره بلند فکر کرده بودم. - بابا منم آدمم، دومادم مثلا، خونه از پول زحمت و رنج شبانه‌روزی منه! چرا می‌گید خونه عروس! و سوده که ابرو بالا می‌دهد با لذت: - دیدی دوماد گلم، اصالت آدم به زنه، عروسی، خونه عروس و من که شیطنت می‌کنم - عروس باید برقصد! و سوده‌ای که با خنده می‌گوید: - اصلا همه می‌گن عروس کیه! . . . [ برای خوندن هر شب دو قسمت از رمان، کافیه عضو کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ] ادامه دارد... کپی اکیدا ممنوع!!!!! 🌊 •• SAHELEROMAN | ساحل رمان ...