eitaa logo
ساحل رمان
8.6هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
945 ویدیو
19 فایل
رمان‌های [ نرجس شکوریان‌فرد ] را این‌جا بخوانید✨ . . بعضی لحظه‌ها سخت و کسل‌کننده می‌گذرند :( . یک حرفی نیاز دارم تا این لحظات ناآرام را، آرام‌بخش کنم🌱 . نویسنده‌هایی هستند که خاص لحظات من می‌نویسند♡✍🏻 . . ارتباط با ما: @sahele_roman
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ساحل رمان
••🌙 ✒️... افطار خوردند که نه، انگار بمب خورده بودند، خیالشان که راحت شد، اهالی خانه رفتند مراسم دع
••🌙 ✒️... جواد نیم‌خیز شد و گفت: - پاشید جمع کنید بریم یه دور بزنیم! نالهٔ آرشام بلند شد! جواد کوتاه نیامد و مجبورشان کرد بزنند به دل کوچه‌ها! عمدا سمت خیابان نمی‌رفتند تا سر و صدای کمتری بشنوند و البته که مردم به خاطر افطار بیشتر در خانه بودند و خلوتیِ کوچه‌های سمت مصطفی تلنگری شد برایشان که جواد گفت: - آرشی دقت کردی، این سمت شهر که وضعیت مالی‌شون مثل سمت ماها نیست خدا باورترند اون‌وقت می‌گن وضعیت اقتصادی چون بده مردم با خدا در افتادن!!! آرشام شانه بالا انداخت و گفت: نقل این حرفا نیست! طغیان می‌کنند. کیا؟ اونایی که فکر می‌کنن وضعشون عالیه و از خدا بی‌نیازن! مصطفی سعی می‌کرد که حرفی نزند و دوستانش را ناراحت نکند. اما خود جواد گفت: - آدمی که خدا نداره، باید بهش گفت آدم حداقلی! دیگه بی‌نهایت طلب هم نیست! به یه ماشین میلیاردی و یه خونه میلیاردی‌تر و همین خوشی‌ها خفه می‌شه! دیگه می‌ره سمت بد شدن! مصطفی در دلش گذشت که خدا کنه بدی‌ها ان‌قدر نشه، فرصت‌ها رو ان‌قدر از دست نده که از چشم خدا بیفته! خدا کنه حداقلی که داره رو بکنه یه شروع برای صعود نه کمتر و کمتر بشه تا نبود بشه! رسیدند مقابل مسجدی که رفت و آمد زیادی داشت! مصطفی پیشنهاد نداشت اما آرشام دلش می‌خواست برود کنار حوض وسط حیاط مسجد بنشیند و دستی در آبش فرو کند. جواد مطیع بود و همراه شد! آرشام دوتا دستش را فرو کرد و نگاه انداخت و با خودش گفت: چه رمز و رموزی داره خدا و خندید! خندهٔ ناخودآگاهش چشم جواد و مصطفی را معطوف خودش کرد و خودش هم گفت: - باورتون می‌شه که خدا ان‌قدر راه باز کنه، من ببندم، دوباره راه باز کنه، من برگردم ده بار، صد باره تا بالاخره قبول کنم از این حال و احوال حداقلی در بیام، روزه بگیرم! هان جواد، تو چی مصطفی! الان منو باورت می‌شه که دلم مسجد دوست داره و حوضش رو، پارسال شبای رمضان می‌دونی کجا بودم، چه‌کار می‌کردم! مصطفی دست زیر آب برد و پاشید سمت آرشام و بلند شد و سرعتی خودش را رساند در ورودی. چند لحظه بعد گوشهٔ مسجد تکیه داده بودندو جوانی را رصد می‌کردند که داشت صحبت می‌کرد! | @SAHELEROMAN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
••🇮🇷 مدفون کنمت دشمن صهیونی با آن خاک که بر گوشه ی پرچم افتاد. SAHELEROMAN |
هدایت شده از  تک رنگ
امشب البته عجیب مورد تاکید است، تو هم فقط فرج و سلامتی مولا رو نیت کن و از طرف شهدای غریب دیروز بهترین صدقه رو‌ بده. 6104337338149907 خیریه زمزم کوثر ولایت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
••🌙 ✒️... - حدود ۱۸۰ قدشه! - نه ۱۷۵ ته تهش! - لیسانس داره، بهش هم می‌خوره ۲۴ باشه دیگه داوود هم اسمش خوبه! - داره ارشد می‌گیره، ۲۶ ساله، محمد اسمش! مصطفی خندید به حدس و گمان این دو! - آریا توکلیه، ۲۳ سالشه داره ارشد سینما می‌خونه! اینام که دورشن نوجوونائین که چند ساله باهاشن! جواد دستی کوبید به کمر مصطفی و گفت: - این‌جا که مسجد شما نیست! مصطفی شانه بالا انداخت و گفت: - از اهل خونه و خودم که فراری می‌شم و نیاز به تنهایی و یه کس و کار دیگه دارم راه می‌افتم توی همین کوچه پس کوچه‌ها، تا برسم به خونهٔ خدا! دیگه آوارگیمو توی هر مسجدی که روزیم بشه بازسازی می‌کنم می‌زنم بیرون! این مسجد رو هم گاهی میام، آریا هم گاهی حالمو خوب می‌کنن! سوال آریا حواسشان را برد سمت خودش. - فرق نسخه‌های دینی با نسخه‌های دنیایی چیه؟ هرکس داشت جواب می‌داد، جواد و آرشام و مصطفی هم داشتند ذهنی تلاش می‌کردند جواب پیدا کنند که آریا توضیح کامل را داد: _یکی از تفاوتای این دو تا نسخه برای درمان دردهای ما آدما اینه که اگه شما مثلأ آثار آنتی‌بیوتیک و آثاری رو که مصرف اون در بدن ما داره رو ندونید، صِرف مصرف، آنتی‌بیوتیک اثر خودش رو می‌ذاره و کار خودش رو انجام می‌ده. آرشام خندید و زیر لب گفت: _خوبه دارو ماروها نیازی به چند کلاس سواد و علم داشته باشی نداره. دارو رو بخور، چه متخصص باشی، چه عامی، دارو کارکرد یکسانی داره. تازه شدیم گاو! | @SAHELEROMAN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
|🪶| ببین خب چی کار می‌کنی! •• SAHELEROMAN |
•• پرونده رو دو روز پیش بستیم! روزهای خوشی رو گذروندیم باهاتون و چه استعدادهایی شناسایی شدن!😎 خوشحال میشیم نظرتون رو درمورد این چالش پانزده روزه بدونیم!👐🏻😇 @sahele_roman ••
هدایت شده از نمکتاب
به تعداد کتاب‌هایی که می‌خری، تخفیف بگیر😍 خرید ۱ کتاب: ۱۰ درصد تخفیف خرید ۲ کتاب: ۲۰ درصد تخفیف خرید ۳ کتاب: ۳۰ درصد تخفیف خرید ۴ کتاب: ۴۰ درصد تخفیف خرید ۵ کتاب : ۵۰ درصد تخفیف تازهههه، همراه با خریدت شگفتانه هم بگیر!✌️ •° اطلاع از موجودی و قیمت کتـب: 📪- @sefaresh_namaktab سفارش از طریق: 📚|@ketab98_99 مهلت ثبت سفارش: از میلاد امام حسن علیه‌السلام تا عید فطر✨ •° بفرست برای رفیقت که اونم کتاب مورد علاقه‌ش رو بگیره🥸 👇👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2615869456C65e7ea9c67 👆👆👆👆👆👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
••🌙 ✒️... مصطفی لب گزید و سرش را پایین انداخت تا خنده‌اش معلوم نشود اما‌ جواد با آرنج کوبید به پای آرشام و گفت: _ خیلیاشم دخلتو میاره، بدون غصه می‌میری آقای گاو آریا داشت می‌گفت: _ اما نسخه‌های دینی این‌جور نیستن. که آرشام گفت: _هر چی لذت داره از نظر دین حرومه! جواد نگذاشت آرشام ادامه دهد و گفت: _کسی گفته شما لالی؟ آرشام خنده‌اش را رها کرد و گفت: _ نه به جان تو ، باشه بابا آقا مهدوی اثبات کرد که دین می‌گه هر چی لذتش کمه، کوتاه، ضرر می‌زنه، تموم می‌شه رو دین تبلیغ نمی‌کنه، می‌گه لذت ببر عالی. مواظب باشند گاو نباشی. آریا حواسش کمی پرت این دو نفر شد، نگاهی کرد و ادامه داد: _ نسخه‌های دین رو هرچی بیشتر بفهمیم، و داروهاش رو هرچی بیشتر بشناسیم، بیشتر اثر داره. علم و فکر برا تأثیرگذاری رفتارهای دینی مخصوصا تو عبادت نقش بالایی داره. _دین نمی‌خواد گاو باشی. اینو کسی نگفته بود! _ارشام بقیه رو که گفتن من و تو رفتیم دنبالش! _به جون جواد که برام عزیزتر از این مصطفایی مهمه بگن، ولی مهمه چطور بگن، کی‌ بگه! _ البته هر کس به قدر معرفتش، به قدر عقلش، دقتش، اثر کارهاشو می‌بینه. رمضان میاد و می‌ره و بالاخره ما هم، روزه می‌گیریم، قرآن و دعا می‌خونیم و...، اما اگه بدونیم روزه و رمضان، چجوری می‌خواد در ما اثر بذاره، می‌تونیم به پرثمر و پراثرتر بودن روزه تو روح و روانمون، کمک کنیم و استفادهٔ بیشتری از این ماه ببریم. حتی اگه کار خاصی رو هم در اثر این آگاهی‌ها انجام ندیم. همینه که امام سجاد(ع) از خدا می‌خواد که: " و ألهِمنَا مَعرِفَةَ فَضلِهِ؛ خدایا شناخت برتری‌های رمضان را به ما الهام کن" جواد کوبید روی‌پای مصطفی و‌گفت: _ پاشو بریم که این آریاتون ما رو‌شست و‌ چلوند و‌ پهن کرد. | @SAHELEROMAN
در جریان باشید که رمان در خصوصی تموم شد. عروسی آرشام و فرشته خوش گذشت جای شما خالی!😉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
• ⭕️💯یکی از پر سروصداترین کنسرت‌های جهان!💯⭕️ یعنی ممکنه هنوز اینو نشنیده باشی؟!😳 بابا تو دیگه خیلی از دنیا عقبی!!!! • • جوری که مخاطباش تحت تاثیر قرار گرفتن>>>>>>>🥺💔 SAHELEROMAN | ساحل رمان
ساحل رمان
• ⭕️💯یکی از پر سروصداترین کنسرت‌های جهان!💯⭕️ یعنی ممکنه هنوز اینو نشنیده باشی؟!😳 بابا تو دیگه خیلی
•• جدید!⚠️ تا صبح اینو برای همه‌ی مخاطب‌ها و گروه‌هاتون فوروارد کنید؛ شات بگیرید و ادمین رو خبر کنید. به سه نفر هدیه فوق‌العاده تعلق می‌گیره!🎁 ( این‌بار جایزه چیزیه که اگه از دست بدی قطعا حسرت می‌خوری! از ادمین گفتن!👀🤫)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇵🇸 P A L E S T I N E ما را به هر طریق، فلسطین بخوان فقط! گیرم که نقشه‌های جهان نابلد شدند | @SAHELEROMAN