eitaa logo
ساحل رمان
8.8هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
828 ویدیو
19 فایل
رمان‌های [ نرجس شکوریان‌فرد ] را این‌جا بخوانید✨ . . بعضی لحظه‌ها سخت و کسل‌کننده می‌گذرند :( . یک حرفی نیاز دارم تا این لحظات ناآرام را، آرام‌بخش کنم🌱 . نویسنده‌هایی هستند که خاص لحظات من می‌نویسند♡✍🏻 . . ارتباط با ما: @sahele_roman
مشاهده در ایتا
دانلود
|❄️| جان‌و‌دلی‌را‌چه‌محل‌، ای‌دل‌و‌جانم‌که‌تویی! SAHELEROMAN | ساحل رمان
• شرایط تحتِ کنترلِ ادمینه دوستان با خیال راحت بخوابید!✊🏻😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| ♥️ • 🪞| . . . « قسمت بیست و چهارم » «رمان بگذارید خودم باشم» _ البته فری من هم ساده بودم! اون اولی بهم لبخندی می‌زد براش جون می‌دادم، اخم می‌کرد سکته می‌کردم، گل می‌خرید کثافت، بال درمی‌آوردم، کافه می‌رفتیم فانتزی‌هامو براش می‌چیدم... برق اشک بعدی، اشک من را هم به دنبالش کشاند تا روی متکایم! _ ولی خب آدم نباید ساده باشه! من حواسم به تو هست، همه چیز رو خودم یادت می‌دم! مَن، من مگر می‌خواستم با کسی ارتباط بگیرم؟! از فکرش هم یک ترس و تپش متفاوتی وجودم را گرفت. خودم را رها کردم با سوالی: _ اولی رو چی‌کار کردی؟ دوباره آن قطره برق زد کنار چشمش و آهی کشید که رها شد: _ من که کاری نکردم اون بعد چند ماه یک‌هو خیلی عجیب منو نخواست. _ تو رو نخواست؟ _ به کسی نگو، من پیش همه می‌گم که خودم تموم کردم اما متوجه شدم که من اصلا مهره اصلی بازیش نیستم، خیلی برام گرون تموم شد، ازش خواستم بیاد سر قرار همیشگی. _ کجا؟ _ یه کافه بود که خیلی برام خاطره شده بود، همه‌شو یادمه، فکر کردم اونجا قرار بذارم می‌تونم درست کنم. _ فقط برای تو خاطره بود؟ آب دماغش را بالا کشید. _ منِ احمق اینجوری فکر می‌کردم، وقتی نشست جلوم کاملا حالت دفاعی داشت، چون چند هفته بود خیلی بین‌مون بهم ریخته بود، چند بار گفته بود از این اداهای دخترانه‌ام حالش بهم می‌خوره. _ ادا؟ _ اینکه گریه می‌کردم، قهر می‌کردم... چه می‌دونم همین کارایی که باباهای ما وقتی از مادرامون می‌بینن نازشون رو می‌خرن، برای من برعکس بود؛ سرزنشم می‌کرد، منم گفتم یه خاطره بازی راه بندازم دیگه حتما جواب می‌ده! هدیه هم خریدم . . . . . . [ برای خوندن یه پارت جلوتر از کانال اصلی، کافیه عضو کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ] ادامه دارد... کپی اکیدا ممنوع!!!!! 🌊 •• SAHELEROMAN | ساحل رمان ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صاحب قبله و قبله دو عزیزند ولی خوش‌تر آن است من از قبله‌نما بنویسم... :) آسمان مثل تو احساس مرا درک نکرد باز غمنامه به بیگانه چرا بنویسم؟ . . - از شما به ما رسیده!📨 SAHELEROMAN | ساحل رمان
در حال بررسی اتفاقی نو در [ ساحل رمان! ] • با حضور افتخاری ادمین‌های [ نـــمــکــــتـــاب! ] • منتظر باشید!😎 •
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقا قرار شد ادمین یه سفر بیست روزه بره! اگـه دوست دارید همراه و هم‌سفرش باشید، یه [ بـــــــزن بریـــم ] بفرستید پیوی تا برنامه‌ی‌ سفرمون رو بگم بهتون!😃 • .
• جمعیت کثیر رو داشته باشید که یه مینیبوس بگیرم بیارم تا فردا😁 •
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| ♥️ • 🪞| . . . « قسمت بیست و پنجم » «رمان بگذارید خودم باشم» _ تو هدیه خریدی؟ _ چیه تو هرچی شنیدی مردا ناز می‌کشن و خرج می‌کنن؟ نه فری جون تو نمی‌دونی من برای اولی چند میلیون جیرینگی گذاشتم وسط که حرومش باشه، برای دومی از ترس مثل اولی دو برابر خودمو خالی کردم ولی برای این سپهر یه پوست شکلات هم هزینه نکردم! _ تلافی کردیا! _ نه اولش خرج نکردم ببینم آدمه، بعد چرا دیگه الان بعضی وقتا شارژ موبایلش‌ رو هم می‌دم! آب دهانم را قور دادم و فکر کردم چه کار سختی است! _ اون تو کافه، هدیه رو دست نزد که هیچ، خیلی قبیح برخورد کرد که هان، چته! _ وای! _ حالم بدتر از وای بود. مثل ماهی درحال مرگ شده بودم، هی دهنم رو باز و بسته می‌کردم که حرف بزنم، قیافه و حالتش می‌بست. بعد از کلی بالا و پایین، راحت ولم کرد و رفت. _ رفت؟ جوابم را نمی‌دهد، در رویای خودش است یا شدت دردش زیاد است که عکس‌العملی نمی‌بینم، نمی‌دانم! اما زمزمه‌اش را می‌شنوم: _ انقدر خوشحال بودم که داشتم رمانم‌رو می‌نوشتم تا کانال بزنم و آنلاین ادامه بدم. حالا حسم به همه رمانا دروغه! من کنار اولی هم رویاهامو از دست دادم هم... رنگم می‌پرد از اعترافات فرزانه و دلم نمی‌خواهد ادامه دهد، اما او دلش حرف زدن می‌خواست که کاش من را انتخاب نمی‌کرد: _ گول خوردم و چندبار باهاش به مکان‌های خالی هم رفتم! معده‌ام درجا درهم می‌پیچد. _ من عاشقش بودم و حاضر بودم برای خوشحالیش هر کاری انجام بدم. دست می‌گذارم روی معده‌ام. _ تمام عاشقانه‌هامو سوزوند، مثل خاکستر ریخت وسط زندگیم و من از لجش ارتباط گرفتم با یکی از دوستاش. اگر چشم نمی‌بستم و طاق‌باز نمی‌شدم حتما بالا می‌آوردم. دیگر هیچ دست خودم نبود. _ آدم بعد از شکست خواه ناخواه پر از حس انتقام می‌شه، می‌خواستم جلوی چشمش باشم، خودم رو خوشحال نشون بدم تا انتقامم‌رو بگیرم. دومی یه احمقی بود مثل اولی و من. فقط از من احمق‌تر. دید که سکوت کردم نیم‌خیز شد روی صورتم و پرسید: _ فری خوبی؟ فقط می‌توانستم یک عکس‌العمل نشان بدهم _ هوم! . . . [ برای خوندن هر شب سه قسمت از رمان، کافیه عضو کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ] ادامه دارد... کپی اکیدا ممنوع!!!!! 🌊 SAHELEROMAN | ساحل رمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این قوم را به راه حقیقت کشانده‌ای موسای بی عبا و عصایی بزرگوار بر شانه‌های باد، جهاز تو حمل شد فرمانروای ملک صبایی بزرگوار گم کرده‌ایم کعبه حاجات و آمدیم نزد شما که قبله‌نمایی بزرگوار من گریه می‌کنم که نگاهی کنی مرا آری همیشه عقده‌گشایی بزرگوار... • • - SAHELEROMAN | ساحل رمان
[ قدم اولِـــــ① سفر! ] . . موقع زمزمه کردنش، کی پیش چشم‌تون قد عَلَم می‌کنه؟ کدوم مخاطب خاص؟;)💌 @sahele_roman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
- ...
و فرمود: - : اگر دلهاى شیعیان ما در وفا کردن به پیمانشان یکى بود هرگز سعادت و ملاقات ما از آنان به تأخیر نمى افتاد❗️°• • . SAHELEROMAN | ساحل رمان
• فــکــر کردیــد ادمین دل نــداره؟ منم مخاطب خاص دارم خب چیه مگه!🚶🏻‍♀😁👀 اما مخاطب خاص این شعر ... •
[ قدم دومــــِ② سفر! ] شما به یک پویش جذاب دعوت شدید!😃 •
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| ♥️ • 🪞| . . . « قسمت بیست و ششم » «رمان بگذارید خودم باشم» _ می‌دونی من برای اینکه به اولی اثبات کنم خودم‌و، طوری دور دومی می‌گشتم که باور کرد، انقدر باور کرد که قید دو سه تا دختر رو زد کثافت و چسبید به من! من حالم بهم می‌خورد حتی از قیافش! ذهنم فریاد می‍‌زند؛ وای! _ مثل کنه بود، جون کندم تا پرتش کنم پایین! الان هم هنوز رصدم می‌کنه و ردم رو هرجا که بتونه می‌زنه، شده مثل لولو، منم خرمن، کلا وصل شده سر خرمنِ زندگیِ نکبتِ من! با ناله می‌پرسم: _ یعنی دوسش نداشتی یه‌ذره هم؟ _ پسرک پیزوری دختر خوشگلی مثل من‌و تو خواب هم نمی‌دید اما حالا توی مشتش بود. نه بابا تو اصلا نمی‌دونی بعد از هر رابطه‌ای آدم چقدر مچاله می‌شه. باید یه دستی بیاد، باز کنه و تکون بده و پهن کنه روی طناب تا هوا و آفتاب بخوره حال آدم جا بیاد. من از همون اولی مچاله مونده بودم، نمی‌تونستم خودم رو باز کنم، خیلی حال وحشتناکیه هی مرور می‌کنه حال لامصبت خوشی‌ها رو، بعد می‌افته رو دنده لج چرا؟ چی شد؟ چگونه؟ آیا؟ ای کاش، وای، درد... روزی دوتا قرص می‌خوردم تا مثل آدم صاف راه برم و شب دوتا، تا مثل آدم بخوابم! پنج میلیون فقط ریختم تو حلقوم روان‌شناسه تا فقط من‌و گوش بده. پیرمرد احمق آخرش خودش هم طالب شد. لبم را چنان دندان می‌گیرم که دردش غلبه کند بر درد حرف‌هایی که شنیده‌ام! _حالام این سپهر رو توی دانشگاه دیدم. اول هم خودش اومد جلو اما حالا دارم خودم‌و به در و دیوار می‌زنم جلوش‌و بگیرم. . . . [ برای خوندن هر شب سه قسمت از رمان، کافیه عضو کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ] ادامه دارد... کپی اکیدا ممنوع!!!!! 🌊 •• SAHELEROMAN | ساحل رمان ...
هر کس که بیداره هر کس که پیام رو میخونه امشب برای غزه و مردم و رزمندگانش توسل بگیره....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا