eitaa logo
ساحل رمان
8.8هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
830 ویدیو
19 فایل
رمان‌های [ نرجس شکوریان‌فرد ] را این‌جا بخوانید✨ . . بعضی لحظه‌ها سخت و کسل‌کننده می‌گذرند :( . یک حرفی نیاز دارم تا این لحظات ناآرام را، آرام‌بخش کنم🌱 . نویسنده‌هایی هستند که خاص لحظات من می‌نویسند♡✍🏻 . . ارتباط با ما: @sahele_roman
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گفتی چـه خبر؟ بـاز همان حـرف همـیشه وقتـی خـبری از تــو نبـاشـد خبــری نیـست.. ✉️ . . SAHELEROMAN | ساحل رمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| ♥️ • 🪞| . . . « قسمت هفتاد » «رمان بگذارید خودم باشم» دعوای خواهر برداری ترک‌های دیوار خانه‌مان می‌شد و محبت‌های کادونشان تولدی و غیر تولدی لامپ روشن اتاق دلمان! من مثل خیلی از بچه‌های کلاس مدرسه‌مان نبودم حداقل تا وقتی که مبایل‌دار نشدم، نشان‌دار بودم، معلم‌ها بین بچه‌ها خسته می‌شدن از صداهای بلندشان و از... راستش خود من هم تعجب می‌کردم؛ دوستانم حرف زدن عادیشان هم با صدای بلند بود، یعنی نبودن شده بود، میزان فحش و ناسزا مثل قطرات آب در زبانشان تهوع‌آور بود، هر جمله یک فحش! اصلا نمی‌توانستند با آرامش باهم صحبت کنند، با ادب اعتراض کنند، همه یک مدل شده بودن و من مغرور نبودم مثل همه بودم تا اینکه موبایل‌دار شدم! اوایل احتیاط داشتم در عضو هر کانال و چت در هر گروه، اما مسخره شدم بابت ندیدن بعضی از فیلم‌ها و سریال‌ها و تصاویر و عضو بعضی پیج‌ها نبودن و خبر نداشتن از حال و احوال سلبریتی‌ها و نخواندن رمان‌ها! من شکسته شدم. دلم می‌خواست به کسی بگویم که آن کس دخترخاله‌ام نباشد که خودش جزو هُل‌دهندگان من بود و مادرم هم که خودش جزو معتادین مجازی بود و پدرم هم هم! فقط دایی و سوده بودند که مثل همه نبودن که با وجود مسخره کردن‌های فرزانه از چشم من افتاده بودن! افتادم وسط همهٔ‌ زاویه‌های مجازی! اولین رمانی که خواندم وسطش چشمانم درشت می‌شد قلبم تپش می‌گرفت و خواب از سرم می‌پرید، بعضی از فیلم‌ها را که دیدم دهانم خشک می‌شد... شاید... نمی‌توانستم صحنه‌هایش را حتی دوباره برای خودم بازخوانی کنم اما راست است که تکرار، عادت می‌شود و عادت‌ها حریم‌ها را درمی‌نوردند چه خوب و چه بدش و ترک عادت مریضت می‌کند! اولین بار که کیان با من چت کرد را ده بار خوانده بودم و در فیلم‌ها دیده بودم اما برای خودم هم جالب بود، و اولین قرار که اولین بار دستم را کسی گرفت که غریبه بود، نامحرم هم بود؛ باز هم هرچند کم خجالت کشیدم. آمدم خانه تا شب مدام دستم را نگاه می‌کردم و سوال: - درست بود یا نه! . . . [ برای خوندن هر شب دو قسمت از رمان، کافیه عضو کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ] ادامه دارد... کپی اکیدا ممنوع!!!!! 🌊 •• SAHELEROMAN | ساحل رمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•[ 🏜 ]• که رفته‌ایم ز خود پیشِ چشمِ هوش‌ربایت! SAHELEROMAN | ساحل رمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| ♥️ • 🪞| . . . « قسمت هفتادویکم » «رمان بگذارید خودم باشم» در ادبیات فعلی جهانی درست بود، در ادبیات تربیتی من نه! راست بگویم؟ نه با خلقت من سازگارتر بود. من به عنوان انسان دوست داشتم که دستم در دست کسی قرار بگیرد که او تماما برای من بود و من برای او! پسرهای خیابانی هرچند دوست تماما من نبودم و نبود! تا صبح اذیت بودم اما میان دوستان مدرسه حالا من مثل آن‌ها بودم و می‌توانستم مقابل مسخره شدنم قیافه بگیرم! دیگر چت من و کیان، قرارهای کم منو کیان، محبت‌های من و کم کیان... پیش رفت تا اینجا! با صدای خش‌خشی بیرون می‌آیم از همه‌ی لحظاتم با کیان و نگاهم به سختی می‌افتد روی دایی و بی‌اختیار می‌پرسم: - دایی شما از کجا متوجه رابطه‌ی منو کیان شدید؟ اخمش درهم می‌رود، حساسیت دارد به اسم او. - بگو از کی؟ تا من خجالت بکشم که دیر فهمیدم و تو این همه آسیب دیدی! - الان این مدل زندگی برای همه دخترها و پسرهای دنیاست! اخموتر می‌شود. - چقدر تلخ راست می­گی! یادمه یه بار سوده کانالی رو نشونم داد برای خرید یه لباس، تبلیغ لباس برای خانم­‌های خاص بود. سوده می­‌خندید که تا حالا سی هزار نفر این لباس رو خریدن، البته به گفتۀ ادمین! می­‌گفت چطور دیگه خاص حساب می­‌شه وقتی تن سی­‌هزار نفر هست. من بهش گفتم الان تو خاصی که ادمین حریف عقلت نشده و سلیقه­‌اش رو با کلمات و اداها و اجبار تحمیلت نکرده! تو هم مطمئن باش تمام دنیا از این رابطه سود نمی­‌برن! خاص اون­‌هایی هستند که با عقل تمام حس و محبت­‌شون رو تقدیم آدم درست زندگی­‌شون می­‌کنند، نه آدم­ خیابونی! - راست می­گی اما انجامش سخته! - با سوده که توی خیابون می­‌ریم بهش می­‌گم که بین تمام خانم­‌هایی که با هزار آرایش و مدل لباس و رنگ مو دارند جلوه­‌گری می­‌کنند، فقط تو خاصی که چادر سرته و چشم نیازت رو مدیریت­مندانه چرخوندی! - هرکسی فکر می­کنه که خودش خاصه! - آفرین اما وقتی تقلید میلیونی از یه مدل اتفاق می­‌افته؟ - دیگه خاص نیست! . . . [ برای خوندن هر شب دو قسمت از رمان، کافیه عضو کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ] ادامه دارد... کپی اکیدا ممنوع!!!!! 🌊 •• SAHELEROMAN | ساحل رمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ ‌گو شمع میارید در این جمع که امشب؛ در مجلسِ ما، مآهِ رخِ دوست تمام است... :)🌙 _ SAHELEROMAN | ساحل رمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•🪟• که‌تُو‌هَرگِز‌گُلِ‌مَن‌باشی‌ و‌مَن‌خارِتو‌باشَم SAHELEROMAN | ساحل رمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| ♥️ • 🪞| . . . « قسمت هفتادودوم » «رمان بگذارید خودم باشم» - توی دانشگاه یه کتابی دست به دست می­‌شد به نام «دختران به عفاف روی می­‌آورند»، یه روانشناس آمریکایی نوشته بود! قصه میلیون­‌ها دختری که در ارتباط با پسرها پوکیده بودند و حالا یه تعداد خاصشون می­‌خواستند سالم زندگی کنند! هم دردآور بود، هم امیدوار کننده! - دردش برای همۀ دخترهای عالمه! نگفتی از کجا دایی؟ - از کی رو راحت­‌ترم، اومدم خونه­‌تون یه بار دیدم مقابل من مدل حرف زدنت، نگاه کردنت، لباس پوشیدنت، خندیدنت فرق کرده... اعتراض نکردم. به مادرت اما حرفی زدم که ناراحت شد؛ گفتم اگه تو برای زندگی خودت ارزش قائل می­‌شدی، نه فقط برای زیبایی و لباست، فرشته فرشته باقی می­‌موند! - من فرشته نیستم دایی! - اشتباه دوم رو نکن! درسته زشتی­‌ها، آدم رو زشت می­‌کنه اما زیبایی­‌ها هم هستند! نباید بمونی وسط کثیفی و آلودگی. باید یاعلی بگی فرشته! - حس می­‌کنم کیان اراده­‌م رو هم از من گرفته دایی! - اراده شاید ضعیف بشه اما نابود نمی­‌شه! قوت دادنش فقط خواستۀ خودته، میدون نده به هرچیزی، حرفی، خاطره­ای، کسی که بهت تلقین می­‌کنه ناامیدی رو! آدم می‌تونه غیرممکنی­‌ها رو دقیقا عملی کنه... فقط فرشته بخواه! می‌خواهم مخالفت کنم که می‌گوید: - قبل از اینکه دوباره بگی نمی‌تونم، بگو می‌تونم، می‌شه! فری قابل حله، راه‌حل داره، اصلا کلا راه‌حل برای مشکلات، سخت یا راحت قابل حله! - خوبه که روحیه داری و روحیه می‌دی! - ترم اول دانشگاه رو خوب جلو رفتم. ترم دوم یادته اوضاع خونه بهم ریخت با بیماری پدربزرگ و روحیه خراب مادربزرگ... موندم حیرون کم آوردم... رفتم تا مشروط شدن. هم افت داشت، هم ضرر بود. یه شب نشستم وسط همه چیز. برگه گذاشتم جلوم شرایط رو نوشتم، زمان رو کم و کسری‌ها رو، موانع رو، روحیه داغونم رو... . . . [ برای خوندن هر شب دو قسمت از رمان، کافیه عضو کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ] ادامه دارد... کپی اکیدا ممنوع!!!!! 🌊 •• SAHELEROMAN | ساحل رمان
| ♥️ • 🪞| . . . « قسمت هفتادوسوم » «رمان بگذارید خودم باشم» فکرم رو سروسامون دادم حسم رو تنظیم کردم تونستم بلند شم حرکت کنم. نمره‌ی اول نشدم اما مشروط نشدن یعنی یه ترم عقب نیوفتادن! عزتم خیلی حفظ شد... اعتماد به نفسم. اول هم رفتم نمازخونه دانشگاه خلوتی صبح یک ساعت نشستم فقط از کاشی‌کاری‌ها لذت بردم و هزار بار نفس گرفتم که خدایا شکرت، خدایی کردی در حق من. درمونده نذاشتی بمونم! الان هم نذار ذهنت منفی‌بافی تخیلی خاطره‌ای داشته باشه. گذشته اگر قدرت داشت زمان رو برمی‌گردوند که بشه آینده! بذار گذشته برای خودش بمونه! - یه متنی می‌خوندم که اون چیز‌هایی که توی ذهن می‌ره و میاد و مشغول می‌کنه ذهن رو اون‌قدر قدرت داره که ترکیب شیمیایی اعصاب رو هم تغییر می‌ده، اگه به یه چیزی عقیده داشته باشیم و پیش‌بینی کنیم یعنی امید رو داشته باشیم آرومت می‌کنه، دردت رو از بین می‌بره، مثل مورفین!   - خوبه، حالا که اون­قدر خوب بلدی، وقت من رو نگیر! فقط بهش عمل کن! - من امید ندارم دایی! - تو امید داری، فقط یه خورده باورهای درست و غلطت درهم شده! اگه ناراحت نمی‌شی بهت بگم که فلسفۀ خلقت فضای‌مجازی دقیقا همین اگه نبوده، سیاست‌مدارای کثیف دنیا همین استفاده رو ازش کردن؛ یه زرنگی کثیف؛ باورها را جابه‌جا کردن، مخلوط کردن، روی باورهای درست خاک پاشیدند، مسخره کردن، کنترل عقیده‌هایی که سست شده بود رو دست گرفتن. تو تنها نیستی، هشت میلیارد آدم دستاورد همین تغییر و تحریف باورهاست، محیط و تجربه و الگو‌ها و تخیلات و رسانه نباید به تو مسلط بشند و بهت باور بدند. تو باید اهل فکر باشی و خودت زیر و رو کنی، باورات رو درست کنی. امید یعنی این فرشته... دور و برت رو اون‌طوری نبین که خودت هستی، اون‌طوری که واقعیت دارند ببین تا درست ببینی! . . . [ برای خوندن هر شب دو قسمت از رمان، کافیه عضو کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ] ادامه دارد... کپی اکیدا ممنوع!!!!! 🌊 •• SAHELEROMAN | ساحل رمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جلوه‌ی سرو تو دیدیم و زمین‌گیر شدیم آنقدر محو تو گشتیم، که تصویر شدیم!📺 . - از شما به ما رسیده SAHELEROMAN | ساحل رمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. پناه آورده ام پشت در خانه ات مادر... امام رضا (علیه السلام) فرمود: صدقه بده اگر چه اندكى باشد زیرا هر چیز اندكى در راه خدا با نیت صادقانه داده شود، بزرگ است. از به صدقه بدید حتما برکتش به زندگیتون برمیگرده روی‌شماره کارت بزنیدکپی میشه 6104337911747317 نرجس شکوریان فرد اجرتون باحضرت مادر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
- . . .
و فرمود: - تنها او است که پس از دوران‌های طولانی بلاخیز و تنگناهای طاقت‌فرسا، غم‌ها و گرفتاری‌ها را از دل شیعیانش برطرف می‌نماید... 🩹💔 • . SAHELEROMAN | ساحل رمان