❇️ مرتد شدن كاتب وحى
پیش از عثمان یکی نساخ بود
کو به نسخ وحی جدی مینمود
چون نبی از وحی فرمودی سبق
او همان را وا نبشتی بر ورق
پرتو آن وحی بر وی تافتی
او درون خویش حکمت یافتی
عین آن حکمت بفرمودی رسول
زین قدر گمراه شد آن بوالفضول
کانچ میگوید رسول مستنیر
مر مرا هست آن حقیقت در ضمیر
پرتو اندیشهاش زد بر رسول
قهر حق آورد بر جانش نزول
هم ز نساخی بر آمد هم ز دین
شد عدو مصطفی و دین بکین
مصطفی فرمود کای گبر عنود
چون سیه گشتی اگر نور از تو بود
گر تو ینبوع الهی بودیی
این چنین آب سیه نگشودیی
تا که ناموسش به پیش این و آن
نشکند بر بست این او را دهان
اندرون میسوختش هم زین سبب
توبه کردن مینیارست این عجب
آه میکرد و نبودش آه سود
چون در آمد تیغ و سر را در ربود
کرده حق ناموس را صد من حدید
ای بسا بسته به بند ناپدید
کبر و کفر آن سان ببست آن راه را
که نیارد کرد ظاهر آه را
گفت اغلالا فهم به مقمحون
نیست آن اغلال بر ما از برون
خلفهم سدا فاغشیناهم
مینبیند بند را پیش و پس او
رنگ صحرا دارد آن سدی که خاست
او نمیداند که آن سد قضاست
شاهد تو سد روی شاهدست
مرشد تو سد گفت مرشدست
ای بسا کفار را سودای دین
بندشان ناموس و کبر آن و این
بند پنهان لیک از آهن بتر
بند آهن را کند پاره تبر
بند آهن را توان کردن جدا
بند غیبی را نداند کس دوا
مرد را زنبور اگر نیشی زند
طبع او آن لحظه بر دفعی تند
زخم نیش اما چو از هستی تست
غم قوی باشد نگردد درد سست
شرح این از سینه بیرون میجهد
لیک میترسم که نومیدی دهد
نی مشو نومید و خود را شاد کن
پیش آن فریادرس فریاد کن
کای محب عفو از ما عفو کن
ای طبیب رنج ناسور کهن
عکس حکمت آن شقی را یاوه کرد
خود مبین تا بر نیارد از تو گرد
ای برادر بر تو حکمت جاریهست
آن ز ابدالست و بر تو عاریهست
گرچه در خود خانه نوری یافتست
آن ز همسایهٔ منور تافتست
شکر کن غره مشو بینی مکن
گوش دار و هیچ خودبینی مکن
صد دریغ و درد کین عاریتی
امتان را دور کرد از امتی
من غلام آن که او در هر رباط
خویش را واصل نداند بر سماط
بس رباطی که بباید ترک کرد
تا به مسکن در رسد یک روز مرد
گرچه آهن سرخ شد او سرخ نیست
پرتو عاریت آتشزنیست
گر شود پر نور روزن یا سرا
تو مدان روشن مگر خورشید را
هر در و دیوار گوید روشنم
پرتو غیری ندارم این منم
پس بگوید آفتاب ای نارشید
چونک من غارب شوم آید پدید
سبزهها گویند ما سبز از خودیم
شاد و خندانیم و بس زیبا خدیم
فصل تابستان بگوید ای امم
خویش را بینید چون من بگذرم
تن همینازد به خوبی و جمال
روح پنهان کرده فر و پر و بال
گویدش ای مزبله تو کیستی
یک دو روز از پرتو من زیستی
غنج و نازت مینگنجد در جهان
باش تا که من شوم از تو جهان
گرمدارانت ترا گوری کنند
طعمهٔ ماران و مورانت کنند
بینی از گند تو گیرد آن کسی
کو به پیش تو همیمردی بسی
پرتو روحست نطق و چشم و گوش
پرتو آتش بود در آب جوش
آنچنانک پرتو جان بر تنست
پرتو ابدال بر جان منست
جان جان چو واکشد پا را ز جان
جان چنان گردد که بیجان تن بدان
سر از آن رو مینهم من بر زمین
تا گواه من بود در روز دین
یوم دین که زلزلت زلزالها
این زمین باشد گواه حالها
گو تحدث جهرة اخبارها
در سخن آید زمین و خارهها
فلسفی منکر شود در فکر و ظن
گو برو سر را بر آن دیوار زن
نطق آب و نطق خاک و نطق گل
هست محسوس حواس اهل دل
فلسفی کو منکر حنانه است
از حواس اولیا بیگانه است
گوید او که پرتو سودای خلق
بس خیالات آورد در رای خلق
بلک عکس آن فساد و کفر او
این خیال منکری را زد برو
فلسفی مر دیو را منکر شود
در همان دم سخرهٔ دیوی بود
گر ندیدی دیو را خود را ببین
بی جنون نبود کبودی بر جبین
هر که را در دل شک و پیچانیست
در جهان او فلسفی پنهانیست
مینماید اعتقاد و گاه گاه
آن رگ فلسف کند رویش سیاه
الحذر ای مؤمنان کان در شماست
در شما بس عالم بیمنتهاست
جمله هفتاد و دو ملت در توست
وه که روزی آن بر آرد از تو دست
هر که او را برگ آن ایمان بود
همچو برگ از بیم این لرزان بود
بر بلیس و دیو زان خندیدهای
که تو خود را نیک مردم دیدهای
چون کند جان بازگونه پوستین
چند وا ویلی بر آید ز اهل دین
بر دکان هر زرنما خندان شدست
زانک سنگ امتحان پنهان شدست
پردهای ستار از ما بر مگیر
باش اندر امتحان ما را مجیر
قلب پهلو میزند با زر به شب
انتظار روز میدارد ذهب
با زبان حال زر گوید که باش
ای مزور تا بر آید روز فاش
صد هزاران سال ابلیس لعین
بود ز ابدال و امیر المؤمنین
پنجه زد با آدم از نازی که داشت
گشت رسوا همچو سرگین وقت چاشت
#مثنوی_معنوی_150
برنامه ی #مثنوی_خوانی
#مولوی - #مثنوی_معنوی - #دفتر_اول
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
❇️ مرتد شدن كاتب وحى
قسمت اول
◀️پيش از عثمان يك نفر كاتب وحى بود.
و چون بحضرت رسول وحى مىرسيد عين آن چه حضرت قرائت مىفرمود او مىنوشت
در حال وحى پرتو وحى بر او مىتابيد و او در ضمير خود حكمت مىديد
و عين همان حكمت را حضرت رسول مىفرمود و از اين جهت آن مرد گمراه شده گفت.
آن چه رسول خدا مىگويد در ضمير منهم هست.
پرتو انديشه او در ضمير حضرت منعكس شده قهر خداوندى بر جان كاتب نازل شد.
هم از كتابت بيرون رفت و هم از دين و يكى از دشمنان حضرت رسول گرديد.
حضرت فرمود اگر آن روشنى از تو و مال تو بود اكنون چگونه تاريك و ظلمانى شدى
اگر تو سرچشمه اسرار الهى بودى چنين آب سياهى از تو جارى نمىشد
اندرونش مىسوخت و قادر به توبه و باز گشت نبود
و براى اينكه ميان مردم سر شكسته نشده و پست نگردد دهان از توبه بسته بود.
آه مىكشيد ولى پس از آن كه شمشير سر از بدن جدا كرد وقت آه كشيدن سپرى شده است.
عار و ناموس را خداوند براى او زنجير آهنى محكمى قرار داده بود و بسا اشخاص ببند محكم ناپيدايى بسته مىشوند.
كبر و كفر چنان راه او را بسته بود كه حتى آه خود را نمىتوانست آشكار كند.
خداى تعالى در قرآن در سوره يس مىفرمايد إِنَّا جَعَلْنا فِي أَعْناقِهِمْ أَغْلالاً فَهِيَ إِلَى اَلْأَذْقانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ وَ جَعَلْنا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْناهُمْ فَهُمْ لا يُبْصِرُونَ 36: 8- 9 يعنى ما بگردن آنها زنجيرها نهاديم كه تا زنخ آنها را پوشانيده و سر آنها رو بهوا مانده و چشمشان گرفته شده و در جلو و عقب آنها سدى محكم قرار داده و محجوبشان نموديم بطورى كه نمىبينند.
مولوى اشاره باين آيه شريفه مىفرمايد: اينكه مىفرمايد بگردن آنها زنجيرها نهاديم و آنها بواسطه آن زنجير رو بهوا هستند آن زنجيرها براى ما از بيرون نيست.
و اينكه مىفرمايد در جلو و عقب آنها سدى قرار داديم آنها بند را در پيش و پس خود نمىبينند.
بلكه آن سدى كه در جلو و عقب آنها بلند شده برنگ زمين هموار و صحراست و آنها نمىدانند كه اين سد قضاى الهى است.
شاهد تو حجاب و پرده روى شاهد است راهنما و مرشد تو سد گفتار مرشد است.
اى بسا كفار كه سوداى دين بسر دارند ولى ناموس و تكبر و امثال اينها سد آنها بوده و نمىتوانند بدين بگروند.
بند و سد تو پنهان است ولى از آهن سختتر و محكمتر است زنجير و سد آهنى را تبر پاره مىكند.
و مىتوان بند آهنى را با تبر جدا كرد ولى براى بند غيبى كسى چارهاى سراغ ندارد
اگر كسى را زنبور نيش بزند طبيعت او شروع بدفاع مىكند
اما اگر زخم نيش از هستى تو باشد طبع تو تابع هستى تو است و دفاع نتواند و درد نيش ساكن نشود
سينهام براى شرح اين مطلب در جوش است ولى مىترسم باعث نوميدى شود.
نه نااميد نشو و با كمال اميدوارى در پيشگاه آن فريادرس فرياد كرده.
عرض كن اى آن كه عفو را دوست دارى ما را بيامرز و اى طبيب مهربان درد و رنج كهن ما را شفا بده.
عكس و تابش حكمت بود كه آن كاتب را گمراه و سر گردان نمود تو خود را مبين تا نتواند بر تو دست يابد.
حكمت براى تو مثل آب روان گذران است او متعلق بابدال است و در تو عاريه است.
اگر چه در خانه تو نورى تابيده ولى او از چراغ همسايه است.
اكنون كه اين تابش نور بخانه تو آمده شكر كن و مغرور نباش متوجه باش و خود بينى نكن.
صد افسوس كه اين نور عاريتى كسانى را مغرور نموده عجب و خود ستايى در آنان پيدا شد و از تبعيت بزرگان دورشان نمود.
من غلام آن كسم كه در هر منزل و كاروانسرا خود را بمنزل رسيده و واصل تصور نكند
ترجمه قسمت اول #مثنوی_معنوی_150
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
❇️ مرتد شدن كاتب وحى
قسمت دوم
◀️بس منزلها كه بايد آن را جا گذاشته و ترك نمود تا يك روز بمنزل رسيد.
اگر آهن سرخ بشود سرخى از آهن نيست بلكه پرتو آتش است كه در آهن جلوه مىكند.
اگر ديدى كه خانه يا پنجره روشن شد تو بدان كه روشنى از خورشيد است .
اگر در و ديوار بگويد اين منم كه روشنم و پرتو مال من است.
آفتاب خواهد گفت وقت غروب من معلومت خواهد شد.
اگر سبزهها بگويند اين ماييم كه سبز و خرّم هستيم و اين خرّمى و شادابى از خود ما است.
تابستان خواهد گفت وقتى من رفتم حال خود را ببينيد.
تن بخوبى و جمال خود مىبالد و روح پر و بال و جاه و جلال خود را پنهان كرده.
و مىگويد اى مزبله تو كيستى؟ تو فقط چند روزى از پرتو من زنده هستى.
غنج و ناز تو جهان را پر كرده باش تا من از تو جدا شوم آن وقت معلوم مىشود تو چه بودهاى.
آرى آن وقت كسى كه براى تو جان مىداد دستمال جلوى بينى خود مىگيرد كه بوى گند ترا استشمام نكند.
گويايى و بينايى و شنوائى از پرتو روح است چنان كه جوشيدن آب پرتو آتش است.
همان طور كه پرتو جان در تن جلوهگر است پرتو ابدال و مردان بزرگ در جان من حكومت دارد
وقتى جانان از جان صرف نظر كند جان حال تنى را پيدا مىكند كه جان از او دور شده باشد.
من از آن سر بر زمين نهاده و سجده مىكنم كه زمين در روز قيامت شاهد و گواه من باشد.
روز قيامت كه زمين مىلرزد و زلزله سخت حادث مىگردد اين زمين شاهد و گواه احوال مردمان خواهد بود.
و خبرهاى آن را آشكارا نقل مىكند زمين و خارها بسخن مىآيند
فيلسوف كه منكر سخن گفتن زمين است از معقولات پست صحبت مىكند عقل در اين مرحله از دهليز خانه بيرون مانده و باين جا راه ندارد.
فيلسوف كه با فكر و گمان منكر سخن گفتن جمادات است باو بگو برو سر خود را بديوار بزن.
سخن گفتن آب و خاك را حواس اهل دل ادراك مىكند نه عقل تو.
فيلسوف كه منكر زارى ستون حنانه است او از حواس انبيا بويى نبرده
فيلسوف مىگويد كه قوه سوداوى و عصبى است كه بسى خيالات و عقايد در مردم توليد مىكند كه همگى توهم و خيال بوده واقعيت ندارد
ولى انعكاس فساد و كفر فيلسوف است كه اين انكار را در او ايجاد كرده
فلسفى در عين اينكه ديو و شيطان را منكر است خود سخره ديو و شيطان است.
باو بگو اگر ديو نديدى خودت را ببين كه از جبين تو آثار جنون پيدا بوده و معلوم است كه ديو در وجود تو حكومت مىكند
هر كس كه در دل او شك وجود دارد و در وجود جان در شك است در باطن او فلسفه پنهان است.
گاهى عقيده صحيح پيدا مىكند ولى آن رگ فلسفى پنهانى پرده بروى عقيده او كشيده روى او را سياه مىسازد.
اى مؤمنين حذر كنيد كه اين رگ فلسفى با شما هست بلكه عوالم بىانتهايى در وجود شما نهفته است.
همه هفتاد و دو ملت در وجود تو است براى اينكه شايد بتواند از وجود تو سر بر آورد.
هر كس كه اين عقيده و ايمان را دارا باشد از بيم و خوف چون بيد بر خود مىلرزد
تو از آن جهت به ابليس و ديو خنديده و آنان را حقير شمردهاى كه خود را آدم خوبى تصور كردهاى.
وقتى جان پوستين خود را واژگونه پوشيده آن چه در وجودها پنهان است آشكار شود آن وقت است كه وا ويلاها از اهل دين بلند مىشود.
هر شبه زرى در دكان جلوهگرى مىكند براى اينكه محك امتحان پنهان شده است
اى ستار العيوب پرده از روى ما بر ندار و در روز امتحان بداد ما برس .
زر قلب در شب با زر خالص دعوى همسرى مىكند ولى زر منتظر است كه روز برسد.
و مىگويد اى مزور باش كه آفتاب بر آيد و روز برسد.
صد هزاران سال ابليس از ابدال و فرمانده مؤمنين بود
و از روى ناز با آدم پنجه زد بالاخره رسوا گرديد.
اى بو الهوس با مردان خدا پنجه مزن و جلوتر از سلطان اسب متاز.
ترجمه قسمت دوم #مثنوی_معنوی_150
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
هدایت شده از انس با صحیفه سجادیه
#صحیفه_سجادیه_صفحه_ای
#صفحه_150
دعای #بیست_هفتم
🌹 دعای سیدالساجدین (علیه السلام )
" برای #مرزداران و رزمندگان "
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#صحیفه_سجادیه_بصورت_بند_به_بند
#دعا_بیست_هفتم_2
دعای سیدالساجدین (ع ) برای مرزداران:
🔹اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ كَثِّرْ عِدَّتَهُمْ، وَ اشْحَذْ أَسْلِحَتَهُمْ، وَ احْرُسْ حَوْزَتَهُمْ، وَ امْنَعْ حَوْمَتَهُمْ، وَ أَلِّفْ جَمْعَهُمْ، وَ دَبِّرْ أَمْرَهُمْ، وَ وَاتِرْ بَيْنَ مِيَرِهِمْ، وَ تَوَحَّدْ بِكِفَايَةِ مُؤَنِهِمْ، وَ اعْضُدْهُمْ بِالنَّصْرِ، وَ أَعِنْهُمْ بِالصَّبْرِ، وَ الْطُفْ لَهُمْ فِى الْمَكْرِ🔹
🔸خدايا درود بر محمد و آل او فرست، و شماره آنان را بسيار گردان و سلاحه آن ها را برّان كن، و حوزه آنها را پاس دار، و جايگاه آنان را حفظ كن و ميان آنان الفت و كار ايشان را سامان ده، و آذوقه آن ها را پى در پى بفرست. هزينه معيشت آنان را متكفل باش و به يارى خود بازوى آنان را قوى گردان و به شكيبايى مدد كن و چاره سازى به ايشان آموز🔸
#بیست_هفتم #مرزداران
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
شرح ( َ وَ حَصِّنْ ثُغُورَ الْمُسْلِمِينَ بِعِزَّتِكَ __ _ _ ...).pdf
704.6K
#شرح
#دعا_بیست_هفتم_1
🔸خداوندا درود بر محمد و آل او فرست،
و سرحدّ كشور مسلمانان را به عزّت خود محفوظ دار
و نگاهداران آن را به نيروى خود تقويت فرما
و از دارايى خود عطاى فراوان بر ايشان بخش🔸
#بیست_هفتم #مرزداران
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح
#دعا_بیست_هفتم_1
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ حَصِّنْ ثُغُورَ الْمُسْلِمِينَ بِعِزَّتِكَ ...
📜 مذاهب و آیین ها و مسلک هایی که جنبه ی باطنی گرایی و فرد گرایی دارد کتاب های دعایشان یا کتاب های مناجاتشان یا ارتباط هایی که گاهی وقت ها تعریف می کنند بین انسان و خدا چند درصدشان وارد این مقوله ها در دعا شده اند؟ این یک چیزی است که می شود آمار گرفت و دید چقدر دعاهایشان درباره خودشان و خانواده شان و درباره عرفان و عوالم بالا است و حتی گاهی وقت ها هر چه نفسانیت بیشتر، دعاهای غیر ظاهری و غیر مادی هم بیشتر! این، خیلی جالب است. اما ائمه ما چون نفسانیت نداشتند دعا برای بچه اش هم می کند، دعا برای رزقش هم می کند و دعاهایی هم می کند که بزرگان عرفان معنی اش را نمی فهمند. و گاهی نفسانیت ها که بالا می رود بعضی دعاها را حذف می کند. گاهی شما این مناجات نامه های مختلف را مراجعه کنید می بینید. از خود آن مناجات نامه می شود فهمید باصطلاح این طرف چند مرده حلاج است؟ آیا واقعا این ها حرف های تو با خدا بوده است؟ اما امام صادق(ع) و امیرالمومنین (ع) که ما می دانیم نفسی (از جنس چیزی که الان مثال زدیم) در آنها نیست، می بینیم از این دعاها (برای امور زندگی) هم کرده اند. حالا این، در بحث های فردی. ولی نگاه می کنید می بینید (در مناجات نامه ها و دعاهای غیر معصومین، معمولا ) بحث های اجتماعی و عمومی (وجود) ندارد.
صحیفه سجادیه یک دعانامه ای بوده که امام سجاد(ع) خودشان داشتند با چند نفر خواص شاید و به تعداد انگشتان دست تا زمان امام صادق(ع) از آن مطلع بودند. این جور نبود که بگوییم این یک بحثی بوده که می خواستند در رسانه ها مطرح شود! اصلا ممکن است تکرار عرائض ( و دعاهای) امیرالمومنین(ع) باشد که امام سجاد هم به خدا عرض می کند. بحث اینجاست! شما نشسته ای در خانه ی خصوصی و به چند تا از خواص هم گفته اید که این را اگر خواستید بنویسید و داشته باشید. حالا در سراسر این دعا که برای اهل مرزداران است یک دانه حوائج (شخصی) در آن نیست و حتی استغفار هم در آن نیست و حضرت دارند ما را متوجه می کنند که حواست هست دنیای تو چیست؟ متوجه هستی منافعت با نشستن در غار حل نمی شود؟ در یک اجتماعی هستی به نام اجتماع مسلمین؛ که شمای امام زمان آن عصر می آیی برای مرزداران جامعه مسلمان ( دعا می کنی) و آن هم، موقعی که حاکم آن زمان بنی امیه و بنی مروان هستند (سلطان آن زمان که عادل یا معصوم نبوده است) مرزداران را دعا می کند و عرض می کند اینها را چنین کن (که کمی بعد وارد متن دعا می شویم) آیا این، برای ما تاملی ایجاد نمی کند؟ ما را از یک لاکی بیرون نمی آورد؟ ما را به یک نقاط درستی نمی رساند؟ قطعا می رساند! چون امام معصوم اعمالش حجت است و درس است. درست است که این دعا، دعای مخفی بوده و درس اجتماعی نبوده است، ولی از زمان امام صادق (ع) که پخش شد معلوم است ما اجازه داریم در این رابطه فکر کنیم. لذا ( می بینیم که) برای اهل ثغور دعا می کنند.
#بیست_هفتم #مرزداران
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
شرح ( َ وَ كَثِّرْ عِدَّتَهُمْ، وَ اشْحَذْ أَسْلِحَتَهُمْ __ _ _ ...).pdf
924.7K
#شرح
#دعا_بیست_هفتم_2
🔸خدايا درود بر محمد و آل او فرست،
و شماره آنان را بسيار گردان و سلاحه آن ها را برّان كن،
و حوزه آنها را پاس دار،
و جايگاه آنان را حفظ كن
و ميان آنان الفت و كار ايشان را سامان ده،
و آذوقه آن ها را پى در پى بفرست.
هزينه معيشت آنان را متكفل باش
و به يارى خود بازوى آنان را قوى گردان
و به شكيبايى مدد كن و چاره سازى به ايشان آموز🔸
#بیست_هفتم #مرزداران
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
chetore-mehraban-bashim5-beitezohoor.ir.mp3
8.52M
#تکنیک_های_مهربانی 5
تکنیک پنجم؛
دو تا چیز باید فراموش بشه؛
۱- خوبیهای خودت
۲- بدیهای دیگران
بدون این دو تا، مهربونیهات،
بزرگت نمیکنند!
👤 استاد #شجاعی
🙏لطفا با ما شنونده ی این سلسله گفتگو ها باشید
☑️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
امانتهای زندگی من_18.mp3
12.44M
#امانتهای_زندگی_من ۱۸
🔵 بزرگیِ خیانت افشایِ #راز.....
اگر میل قلبی به پی بردن و کشف اسرار دیگران ، در وجود ماست؛
فکری به حال خود کنیم!
👤 استاد #شجاعی
🙏لطفا با ما شنونده ی این سلسله گفتگو ها باشید
☑️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️ #محتواي_دعا
دعای #دهم
در پناه بردن به خداي تعالي
عنوان دعا چنين است:
و کان من دعائه عليهالسلام في اللجا الي الله تعالي، از دعاهاي امام (ع) در پناه بردن به خداي تعالي است.
امام سجاد (ع) ارادهي خداوند را حاکم بر همه چيز معرفي ميکند، لذا در فراز اول دعا ميفرمايد:
اللهم ان تشاتعف عنا فبفضلک، و ان تشاتعذبنا فبعدلک، خدايا اگر بخواهي ما را عفو کني از فضل و احسان تو است (نه شايستگي ما) و اگر بخواهي ما را به کيفر برساني از عدل و دادگري تو است (نه ستم بر ما)
سپس از خداوند جل جلاله بخشش او را درخواست ميکند و ميفرمايد:
يا غني الاغنياء، ها نحن عبادک بين يديک و انا افقر الفقراء اليک، فاجبر فاقتنا بوسعک، اي بينياز بينيازان، اينک ما بندگان تو و در اختيار توايم، و من نيازمندترين نيازمندان به تو هستم، پس به بينيازي و عطاي خود نيازمندي ما را برطرف فرما.
و در فراز ديگر دعاء ميفرمايد:
و الي اين مذهبنا عن بابک، و از درگاه تو به کجا برويم؟ (جز تو کسي و جز درگاهت پناهي نداريم).
امام سجاد (ع)، ايستاده بر قلهي عرفان، درس پرستش حقيقي و نيايش خالصانه و خاضعانه را در زيباترين عبارات و کلمات بيان ميکند. در حقيقت اين دعا چگونه پناه بردن به خدا را آموزش ميدهد. و آنگاه که انسان همهي درها را بسته ميبيند، تنها يک در هميشه به روي او گشوده است و آن درگاه خداوند کريم است، درگاهي که هيچکس از آن محروم بازنميگردد. و امام (ع) راه بهره بردن از اين نعمت بزرگ را ميآموزد، تا بدين وسيله روحهاي تشنه را از قطرات حياتبخش دعا و پرستش سيراب کرده و دريچهاي نو بر آنها گشوده، و نهال اميد و آرامش را در دلهاي آنان بکارد.
آنچه امام سجاد عليهالسلام در اين دعا و دعاهاي ديگر صحيفه در مقام نيايش و پرستش خداوند جل جلاله بيان ميکند، برگرفته از معرفت و شناخت و عشق و محبت ايشان به خداوند است. گويي کلمات و واژهها پارههايي از وجود نوراني اوست که به پيشگاه اقدس الهي عرضه ميشود، و زيباترين و ژرفترين و متعاليترين ارتباط انسان کامل را با خداوند و معبود خويش نشان ميدهد. زيرا عبادت امام معصوم عليهالسلام، امام عبادتها و نيايش ايشان امام نيايشهاست، و هيچ انساني نميتواند بر قلهي رفيع معرفت و عشق و محبت امام معصوم عليهالسلام نسبت به خداوند دست پيدا کند. و آنچه ما ميتوانيم از بيانات و کلمات و عبارات نوراني ائمهي معصومين (ع) و فرازهاي ادعيهي صحيفهي سجاديه کسب کنيم، به قدر توان و استعداد و قابليت خود، تنها قطرهاي، ذرهاي و نمي از اين اقيانوس مواج معرفت الهي است. و اين قطره نيز اگر نصيب گردد همهي ما را بس.
#محتواي_دعا_دهم
⏺کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
🙏اى بى نیاز بى نیازان،
اینک ما بندگان تو در اختیار توایم،
و من نیازمندترین نیازمندان بتوام،
پس به بى نیازى و عطاى خویش (که هر نیازمندى از آن بهره مى برد) نیازمندى ما را برطرف فرما،
و ما را به بازداشتن (از رحمت) خود نومید مگردان که (اگر از رحمت بازداشتى) #بدبخت کرده اى کسى را که از تو نیکبختى خواسته، و نومید ساخته اى آن را که از احسان تو بخشش طلبیده
#دعا_دهم_3
⏺کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
📜 قلبى که به انسان عنایت شده خزینه خداست، عرش الهى است، جایگاه عشق اوست، نمودارى از عالم کبیر و سرچشمه خیر کثیر و محّل ظهور حکمت و جاى ارادت ورزیدن به حضرت ربّ العزّه است; به حدیث زیر که از عجایب احادیث قدسیه است توجه کنید تا معلومتان شود که کیستید و چیستید و در کجایید:
إنَّ اللّهَ قالَ لِمُوسى: یا مُوسى، جَرَّدْ قَلْبَک لِحُبَّى، فَإنَّى جَعَلْتُ قَلْبَک مَیدانَ حُبّى، وَ بطْتُ فى قَلَبِک أرْضاً مِنْ مَعْرِفَتى، وَ بَنَیتُ فى قَلْبِک بَیتاً مِنَ الْإیمانِ بى، وَ أجْرَیتُ فى قَلْبِک شَمْساً مِنْ شَوْقى، وَ أضَأْتُ فى قَلْبِک قَمَراً مِنْ مَحَبَّتى،وَ أسْرَیتُ فى قَلْبِک نُجُوماً مِنْ مُرادى، وَ جَعَلْتُ فى قَلْبِک غَیماً مِنْ تَفَکرى، وَ أذْرَیتُ فى قَلْبِک ریحاً مِنْ تَوْفیقى، وَ أمْطَرْتُ فى قَلْبِک مَطَراً مِنْ تَفَضُّلى، وَ زَرَعْتُ فى قَلْبِک زَرْعاً مِنْ صِدْقى، و أنْبَتُّ فى قَلْبِک أشْجاراً مِنْ طاعَتى، وَ جَعَلْتُ أوْراقَها مِنْ وَقائى، وَ أوْلَیتُ ثَمَرَها حِکمَةً مِنْ مُناجاتى، وَ أجْرَیتُ فى قَلْبِک أنْهاراً مِنْ دَقائِقَِ عُلُومِ أزَلیتى، وَ وَضَعْتُ فى قَلْبِک جَبالا مِنْ یقینى.
خداوند به موسى فرمود: اى موسى قلبت را براى تجّلى محبّت من از هر چیزى خالى کن، که من دلت را میدان محبتّم قرار داده ام، و در قلبت سرزمینى از معرفتهم پهن کرده و خانه اى از ایمان به خودم بنا نهاده ام. در دلت آفتابى از شوقم به گردش درآورده، و ماهى از محبتّم روشن و درخشان کرده، و ستارگانى از خواسته ام در قلبت به جریان آورده، و ابرى از اندیشه ام در آسمان دلت پدید آورده ام.
نسیمى از توفیقم در قلبت پراکنده و بارانى از فضل و بخششم در قلبت باریده ام، از صدق و درستى چمنزارى در این سرزمین کاشته، و درختانى از طاعت و عبادت در آن پرورش داده ام، برگهاى آن درختان را از تقوا تعبیه کرده، و میوه اش را حکمتى از مناجاتم قرار داده و در قلبت نهرهایى از دقائق دانش ازلى ام جارى کرده، و کوههایى از یقین در سرزمین دلت استوار ساخته ام.
👤استاد حسین #انصاریان در شرح #دعا_دهم_3
⏺کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
*⃣ چهار نصیحت سردار شهید حاج #قاسم_سلیمانی
1⃣ #اخلاص
2⃣خالی کردن قلب از غیر خدا و اهلبیت
3⃣ #نماز_شب
4⃣یاد شهدا
☑️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2