eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
4.9هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
2.2هزار ویدیو
1.4هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
✳️دعای 🔹 استاد اصغر ✔️ جلسه 24 👌 مرکز صمیمیت ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دعای 🌹 دعای سیدالساجدین (علیه السلام ) " در طلب و " ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
دعای 🌹 دعای سیدالساجدین (علیه السلام ) " در طلب و " ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
دعای سیدالساجدین (علیه السلام) در طلب و : 🔹اللَّهُمَّ وَ أَيُّمَا عَبْدٍ مِنْ عَبِيدِكَ أَدْرَكَهُ مِنِّى دَرَكٌ، أَوْ مَسَّهُ مِنْ نَاحِيَتِى أَذًى، أَوْ لَحِقَهُ بِى أَوْ بِسَبَبِى ظُلْمٌ فَفُتُّهُ بِحَقِّهِ، أَوْ سَبَقْتُهُ بِمَظْلِمَتِهِ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَرْضِهِ عَنِّى مِنْ وُجْدِكَ، وَ أَوْفِهِ حَقَّهُ مِنْ عِنْدِكَ🔹 🔸خدايا! هر يك از بندگان تو را كه از من زيان و آسيبى رسيد، يا از طرف من آزارى ديد، يا ازمن و به دست من يا به سبب من ستمى كشيد، و حق او را پايمال كرده ام، و جورى بر وى روا داشته ام، پس درود بر محمد و آل او فرست، و او را به قدرت خود از من خشنود گردان و حقّ او را از پيش خود بده🔸 🔗کانال انس با 🆔 @sahife2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✳️طلب آمرزش براى ديگران‏ 1 🔴 از نشانه‏هاى عظمت روحى و مرتبه بلند تقوا و تربيتى انسان در اسلام؛ درخواست غفران و عفو براى كسى است كه نسبت به مقام او آزار روا داشته يا حقى را از بين برده است. اين روش از بزرگترين عبادت‏هايى است كه به راه يافتن به مقامات و قرب معنوى كمك كرده است و بندگانى، از اين مسير در جهت فرشته گونه شدن گام‏هاى مؤثّرى برداشته‏اند. رسول اللّه اعظم صلى الله عليه و آله مى‏فرمايد: عَلَيْكُم بِالْعَفْوِ؛ فَإِنَّ الْعَفْوَ لايَزيدُ الْعَبْدَ إِلَّا عِزًّا فَتَعافَوْا يُعِزُّكُمُ اللَّهُ. بر شما باد گذشت؛ زيرا كه گذشت جز بر عزّت بنده نمى‏افزايد. پس از يكديگر گذشت كنيد تا خداوند شما را عزّت بخشد. ابوحمزه ثمالى از امام سجّاد عليه السلام نقل مى‏كند: إِذا كانَ يَوْمَ الْقِيامَةِ جَمَعَ اللَّهُ تَبارَكَ وَ تَعالى‏ الاوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ فى‏ صَعيدٍ واحِدٍ ثُمَّ يُنادِى مُنادٍ: ايْنَ اهْلُ الْفَضْلِ؟ قالَ: فَيَقُومُ عُنُقٌ مِنَ النَّاسِ فَتَلَقَّاهُمْ الْمَلائِكَةُ فَيَقُولُونَ: وَ ما كانَ فَضْلُكُم فَيَقُولُونَ: كُنَّا نَصِلُ مَنْ قَطَعَنَا وَ نُعْطِى‏ مَنْ حَرَمَنا وَ نَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَنا قالَ: فَيُقالُ لَهُمْ: صَدَقْتُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ. هنگامى كه روز قيامت فرا رسد خداوند متعال همه گذشتگان و آيندگان را در يك سرزمين گسترده گرد هم مى‏آورد و سپس فرمان مى‏دهد منادى در ميان آنها فرياد مى‏زند، اهل فضيلت و نيكى كجايند؟ فرمود: در اين هنگام گروهى‏ سر بلند مى‏كنند، فرشتگان به طرف آنها مى‏روند و مى‏گويند: شما چه فضيلتى داشتيد، آنها مى‏گويند: ما با كسانى كه با ما قطع رابطه مى‏كردند ارتباط برقرار مى‏كرديم و هر كس ما را محروم مى‏كرد ما او را محروم نمى‏كرديم و هر كه به ما ظلم مى‏كرد ما او را عفو مى‏كرديم، فرشتگان به آنها مى‏گويند: شما راست مى‏گوييد اكنون وارد بهشت شويد. از زيباترين زير بناى مسائل اخلاقى، گذشت و عفو بدون منّت و سرزنش است. بعضى از انسان‏ها نگرانند كه گذشت از آبرو سبب از از بين رفتن حق و شخصيت مى‏شود و تنبيهى براى خطاكار نيست و اگر هم گذشتى كنند با منّت و دلخورى است. ولى خداوند حكيم در آيه شريفه مى‏فرمايد: وَ مَا خَلَقْنَا السَّموَ تِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَيْنَهُمَآ إِلَّا بِالْحَقّ وَ إِنَّ السَّاعَةَ لَأَتِيَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ* إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْخَلقُ الْعَلِيمُ» و آسمان‏ها و زمين و آنچه را ميان آن دوتاست، جز به حق نيافريديم، و بى‏ترديد قيامت آمدنى است؛ پس [در برابر ناهنجارى‏هاى مردم‏] گذشتى كريمانه داشته باش.* يقيناً پروردگارت همان آفريننده داناست. اكنون كه قيامت حق است و به حساب همه رسيدگى مى‏شود، پس نگران حيله‏ها و دشمنى كفّار مباش و آنان را عفو كن. صفح از صفحه به معنى صورت است. صفح جميل يعنى رويگردانى از روى فضيلت و چشم پوشى باشد؛ نه از روى قهر و ناچارى؛ زيرا مراد از جميل در آيه، گذشت با كمال ميل و بدون منّت و تلخى است. همانگونه كه حضرت رضا عليه السلام در تفسير صفح فرمود: الْعَفْوُ مِنْ غَيْرِ عِتابٍ. مقصود گذشت بدون سرزنش است. 👈ادامه دارد .... دعای 🔗کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
✳️طلب آمرزش براى ديگران‏ 2 🔴مردى را به نزد مأمون آوردند كه خواست او را بكشد و حضرت رضا عليه السلام در مجلس نشسته بود. مأمون گفت: اباالحسن چه مى‏گويى؟ فرمود: خداوند به نيكويى عفو تو بر عزّتت مى‏افزايد، پس او گذشت نمود. «2» بزرگى كه فرمان گذشت و بخشش مى‏دهد خدايى است كه پروردگار و آفريننده و داناست او كه چنين به نيكى از گذشتن سخن به ميان مى‏آورد، مى‏داند كه در وجود انسان و جامعه چه جاذبه و رشدى را پديد مى‏آورد و چه آثارى دارد كه برخى از بندگان با اين روش خودسازى كرده‏اند و سبب بيدارى و هدايت ديگران شده‏اند. سلوك رفتارى معصومان عليهم السلام و يارانشان گواه بر اين سيره نيك است. حكايت كرده‏اند كه: روزى مالك اشتر كه خداوند از او خشنود باد، از بازار كوفه مى‏گذشت، وى يك پيراهن و شال از كرباس بر تن داشت. جوان بازارى كه او را با آن هيبت ديد او را به مسخره گرفت و گلوله‏اى از گل و خاك به سويش پرتاب كرد و مالك به او توجّه ننمود و به راهش ادامه داد، در اين بين كسى به آن جوان گفت: واى بر تو! آيا فهميدى كه به طرف چه كسى گلوله انداختى؟ گفت: نه، گفتند: بيچاره، او مالك اشتر يار امير المؤمنين بود، آن مرد به خود لرزيد و به دنبال مالك رفت، تا از او معذرت خواهى كند، مالك وارد مسجد شد. وقتى كه ديد او وارد مسجد شده و مشغول نماز است، نمازش را كه تمام كرد، آن مرد روى پاهاى مالك افتاد و شروع به بوسيدن پاهاى مالك كرد، مالك رو به او كرد فرمود: اين چه كارى است؟ گفت: از كارى كه كرده‏ام پوزش مى‏خواهم، مالك فرمود: باكى بر تو نيست، به خدا قسم وارد مسجد نشدم مگر اين كه براى تو طلب آمرزش نمايم. زمانى كه وحشى، قاتل حمزه سيد الشهداء، عموى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله پس از ارتكاب جنايت نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد و توبه نمود و اسلام آورد. حضرت با اينكه عمويش را بسيار دوست مى‏داشت، توبه‏اش را پذيرفت و با عفو و بزرگوارى گذشت كردند و فرمود: برو از جلوى ديدگان ما دور باش. هنگامى كه حرّ بن يزيد رياحى با آن همه شرارت و جسارت به خدمت امام حسين عليه السلام آمد و درخواست توبه نمود، حضرت فرمود: بله، پذيرفته است و او را به گرمى در آغوش رحمت به حضور پذيرفت تا در كاروان امام به شهادت رسيد. «3» در اين مدرسه اخلاق، بزرگان و اولياى الهى ما بسيارى از انسان‏ها را به راه راست هدايت فرموده‏اند. دعای 🔗کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
بند به بند ⬅️ از ابتدای کتاب شریف صحیفه سجادیه به قلم استاد حسین دعای 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
الْحَمْدُ لِلَّهِ الْأَوَّلِ بِلَا أَوَّلٍ كَانَ قَبْلَهُ و الآخِرِ شرح انصاریان.pdf
837.3K
دعای امام سجاد علیه السلام " در ستايش خداي عزوجل " 🔹الْحَمْدُ لِلَّهِ الْأَوَّلِ بِلا أَوَّلٍ كَانَ قَبْلَهُ، وَ الاْخِرِ بِلا آخِرٍ يَكُونُ بَعْدَهُ🔹 🔸سپاس خداوند را كه نخستين موجود است و پيش از او هيچ نبود و آخرين موجود است و پس از او هيچ نباشد🔸 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
🔴 «خدای متعال به شما بشارتی داده که تو که زیر این بار سنگین کمرت شکسته و امکان حرکت از تو گرفته شده، نور امیدی برایت پیدا می‌شود. این نور امید از این آیه درخشیده است: «وَالیَعْفُوا وَالیَصْفَحُوا»، بعد خطابی‌اش کرد: «اَلا تُحِبُّونَ اَنْ یَغْفِرَاللهُ لَکُم». مگر نمی‌خواهید من از شما بگذرم؟ خیلی خب، این بابش است. شما بگذرید، بعد ببینید من چه می‌کنم. یکی از ابواب اصلی گذشت آنجایی است که من گرفتار دیگران هستم. اینکه گفتم: «عَوِّضنی عَفْوَکَ»، این تازه مقدّمه‌سازی بود. آنجایی که سروکار من مستقیم با خودت است که کار من خیلی آسان است. اینجا کار من سخت است. لذا امام سراغ این نکته می‌آید: اللَّهُمَّ وَ أَيُّمَا عَبْدٍ مِنْ عَبِيدِكَ أَدْرَكَهُ مِنِّي دَرَكٌ»، یک وقت زحمت یا آسیبی از ناحیه من به کسی رسیده - اینجا تنوّع بیان دارد و با این کار حضرت ما را متوجّه ابعاد گرفتاری‌مان می‌کند - «أو مَسَّهُ مِنْ نَاحِيَتِي أَذىً»، از سمت من یک اذیتی به بنده تو رسید، «أَوْ لَحِقَهُ بِي أَوْ بِسَبَبِي ظُلْمٌ»، از طرف من یا با واسطه یا مستقیماً به او ظلمی شده است. گاهی انسان مستقیماً به کسی ستمی کرده، گاهی نه با واسطه و خودش توجّه نداشته «أَوْ بِسَبَبِي ظُلْمٌ فَفُتُّهُ بِحَقِّهِ»، من حقّ او را زیرپا گذاشتم، تضییع کردم، نابود کردم، «أَوْ سَبَقْتُهُ بِمَظْلِمَتِهِ»، گاهی هم من برای آسیبی که باید به طرف برسد، پیشی گرفتم؛ مثلاً چند نفر نشسته بودند، تا آنها می‌خواستند وارد میدان غیبت بشوند، من از همه زدم جلو، گفتم صبر کنید من بگویم! من برایتان می‌گویم که فلانی چه‌کاره است. از دیگران جلو افتادم. تازه من که جلو افتادم، آنها هم تشجیع شدند. اینجا ببینید امام (عَلَیهِ السَّلام) چه می‌کند. «فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ» من فاطمه (سَلامُ الله عَلَیها) را واسطه قرار می‌دهم. من که آبرویی ندارم، توقّعم این است که: «وَ أَرْضِهِ عَنِّي مِنْ وُجْدِكَ»، تو از خزانه‌ی لطف و کرم خودت کسی را که من درباره‌اش ستم کردم، از من راضی کن. «وَ أَوْفِهِ حَقَّهُ مِنْ عِنْدِكَ» از من که ساخته نیست، تو از ناحیه‌ی خودت حقّش را پرداخت کن و مرا آزاد کن. «ثُمَّ قِنِي مَا يُوجِبُ لَهُ حُكْمُكَ»، خدایا اینجا تو حکمی کردی که آن حکم خیلی سنگین است. آن حکم این است که باید آن شخص از بنده راضی بشود، والّا ای خداوند باز با سِخَط و خشم تو مواجه می‌شوم. تو اینجا حُکمت خیلی سنگین است. به این ترتیب تو مرا از این حکم خودت نجات می‌دهی، «وَ خَلِّصْنِي مِمَّا يَحْكُمُ بِهِ عَدْلُكَ»، اینجا باب عدل است. مرا از این حکم عادلانه‌ی خودت خلاص کن. اگر پای عدلت وسط بیاید، کارم ساخته است: «وَ عَدْلُكَ مُهْلِكِی؛[۸] عدل تو مایه هلاکت من است». دستم به هیچ‌جا بند نیست. مرا از این حکم عادلانه‌ای که دادی و می‌خواهی حق هیچ‌کس، حتی به اندازه ذرّه‌ا‌ی پایمال نشود، نجات بده. خودت آن حق را پرداخت ‌کن. من در مرحله‌ی قبلی به نیابت از تو بخشیدم، حالا تو به من این اجازه را دادی من بگویم تو از طرف من آنها را راضی کن. «فَإِنَّ قُوَّتِي لَا تَسْتَقِلُّ بِنَقِمَتِكَ» اگر پای نقمت تو باشد، تو بخواهی با من دشمنی کنی، تو بخواهی مرا بگیری، هیچ قدرت و توانی ندارم. چون یک جاهایی گفته است که من می‌گیرم: «اَخْذِ عَزیزِ مُقْتَدِر؛[۹] آنها را همچون گرفتن پيروزمندى مقتدر بگرفتيم». «فَإِنَّ قُوَّتِي لَا تَسْتَقِلُّ بِنَقِمَتِكَ»، من اصلاً چه کسی هستم؟ چه قوّتی؟ چه توانی؟ خودم را چی حساب کردم؟ «وَ إِنَّ طَاقَتِي لَا تَنْهَضُ بِسُخْطِكَ»، هیچ تحمّلش را ندارم، «فَإِنَّكَ إِنْ تُكَافِنِي بِالْحَقِّ»، اگر بنا باشد تو با من حساب کنی و بخواهی حقّ دیگران را از من بگیری، «تُهْلِكْنِي» هلاکت من قطعی است، «وَ إِلَّا تَغَمَّدْنِي بِرَحْمَتِكَ تُوبِقْنِي»، این همان تُهْلِکْنی است، منتها با یک تعبیر دیگر. «تُوبِقْنِي» یعنی مرا هلاک و نابود کردی؛ اگر من را به رحمت خودت نگیری، این وضعیّت من است. 👤استاد دعای 🔗کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
✳️ در صحیفه سجادیه غوغایی شده و امام سجاد (عَلَیهِ الصَّلاةُ وَالسَّلام) ابوابی را باز می‌کند که خیلی عجیب است. امام (عَلَیهِ الصَّلاةُ وَالسَّلام) دهان بندگان خدا را به گفتن سخنانی باز می‌کند که بسیار عجیب است. 👤استاد 🔗کانال 🆔 @sahife2
⚫️ 3 قسمت اول خیابانی تبریزی در تاریخ نهم دی ماه 1339 هجری شمسی مطابق با پانزدهم رجب 1380 قمری در سن 55 سالگی به سرای باقی شتافت و خبر وفاتش همان روز سینه به سینه کوچه به کوچه و محلّه به محلّه در شهر پیچید و همه کسانی را که با او آشنایی و رفاقت و برخوردی داشتند، غمگین و متأثر کرد. ابتدا جنازه او را به مسجد شیخ عبدالحسین، معروف به مسجد آذربایجانی ها بردند و کم کم انبوهی از جمعیت به سوی آن مسجد سرازیر شدند. همه محزون و اندوهگین بودند و هر کدام به شکلی ابراز تأسف و اندوه می نمودند. حتی پیرمردها و بزرگ ترهای هیئت ها نیز نمی توانستند بی صبری و بی تابی های خودشان را ظاهر نسازند. به طور مثال مرحوم حاج حسین برنجی از نوحه خوان های شهیر و با صفای آذری تا وارد مسجد شده بود، در حالی که به شدّت اشک می ریخت، به سوی تابوت رسولِ ترک رفت و این شعر را با آه و فغان خواند: سَنی نه دیلّر ایله آغلیوم ایدوم افغان بو قدر وار دیه بولّم اوزوم سنه قربان یعنی: به تو چه می گویند؟ تا من هم همانند آنچه(به تو می گویند گریان شوم و ناله و افغان نمایم، امّا حالا به این اندازه می توانم بگویم که خودم به فدای تو عده زیادی از آذربایجانی ها و بازاری های بازار تهران جنازه رسول ترک را بلند کردند و از مسجد بیرون آوردند تا به رسم آن زمان تا مقبره آقا در نزدیکی های چهار راه مولوی تشییع کنند. صدای لا اله الا اللَّه و یا حسین علیه السلام و یا زهراعلیها السلام با صدای گریه و ناله های بسیاری از تشییع کنندگان در هم آمیخته بود. همچنان که جنازه رسول در طول مسیر به پیش می رفت لحظه به لحظه بر تعداد جمعیت افزوده می شد. تشییع جنازه رسول ترک به اندازه ای با شکوه شده بوده است که همه کسانی که آن را دیده اند، همچون: حاج میر حسن قدس، حاج سید احمد تقویان، حاج محمد احمدی، حاج محمد سنقری و بسیاری دیگر از قدیمی های بازار تهران، تعبیرشان این بود که انگار یک مجتهد بزرگ از دنیا رفته است. ادامه دارد .... 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
⚫️ 3 قسمت دوم آقای حاج احمد فرشی می گفت: «من در زمان تشییع جنازه حاج رسول ده دوازده سال سن داشتم و در جلوی پرچمی که جلوتر از جنازه در حرکت بود حرکت می کردم. من هنوز به خوبی در ذهن و خاطرم مانده است که آن روز تش̛̘٠حاج رسول به اندازه ای شلوغ شده بود که بعضی از این خانم های چادری و متدین تندتند از من که در آن زمان در حدود دوازده سال داشتم می پرسیدند: آقا پسر! کدام آقا و مجتهدی از دنیا رفته است؟! من هم جواب می دادم: حاج رسول از دنیا رفته است.» آن روز در همان اولین دقیقه های تشییع جنازه رسول، در ابتدا سر و کلّه یکی از مشتی ها و گردن کلفت های تهران، معروف به مصطفی دیوانه پیدا شده بود. مصطفی دیوانه با عدّه ای از دوستان و هم مرام های خود به سوی تابوت رسول هجوم برده بودند و تابوت را از دست آذربایجانی ها و بازاری های تهران بیرون آورده و بر بالای دست های خویش گرفتند و همچنین زمانی که تابوت حاملِ جنازه پاک و نظر شده رسول ترک به نزدیکی های چهار راه مولوی رسیده بود، مرحوم طیب نیز با جمعی از میدانی ها و با دارو دسته اش به جمعیت پیوسته بودند و خود را به زیر تابوت رسول رسانیده بودند. از دور به نظر می رسیده که برای حمل و گرفتن جنازه رسول دعوایی بر پا شده است، امّا این دعواها به هیچ وجه زننده و غیر طبیعی نبوده و بلکه بسیار هم گریه آور و منقلب کننده بوده است. آن روز در هنگام تشییع جنازه رسول ترک، مرحوم حاج حسین فرشی به یاد یکی از حرف های رسول افتاده بود و حالا در گوشه ای ایستاده بود و زار زار گریه می کرد. چند روز پیش از این یعنی در روزهای مریضی و بیماری رسول، بسیاری از دوستان و آشناهای رسول آن چنان که شایسته بوده است به ملاقات و عیادتش نرفته بودند. به همین دلیل رسول ترک در چند روز پیش از این در بستر بیماری به حاج حسین فرشی گفته بود: من می ترسم شماها این جنازه مرا بسیار غریبانه و بی سر و صدا تشییع و تدفین کنید که در این صورت من فقط ترسم از این است که خدای ناکرده بعضی از این هم مرام ها و رفقای دوره قدیم و دوره قبل از توبه در پیش خودشان به ارباب و مولای من طعنه بزنند که رسول به سوی امام حسین علیه السلام رفت و حالا ببین جنازه اش را چه غریبانه و خاموش به خاک می سپارند. حاج حسین فرشی در آن لحظات به یاد این حرف های رسول افتاده بود و حالا با دیدن و مشاهده این تشییع جنازه بسیار باشکوه و به دور از انتظار، به شدّت به گریه افتاده بود و با خود زمزمه می کرد و می گفت: ای حاج رسول! نگاه کن ببین ارباب و مولایت امام حسین علیه السلام عجب تشییعی برای تو به راه انداخته است! به هر حال جنازه مرحوم حاج رسول دادخواه خیابانی تبریزی در میان انبوهی از جمعیت که متشکّل از اعضای هیئت های آذربایجانی ها و دیگر هیئت های تهرانی و اعضای اصناف مختلف بازار تهران و دار و دسته های مرحوم طیب و مرحوم مصطفی دیوانه و دیگر اقشارِ مردم بود، با آن شکوه و عظمت در تهران تشییع شد و سپس عده زیادی از دوستان و رفقای رسول جنازه او را به شهر مقدّس قم منتقل کردند و پس از طواف به دور حرم مطهّر حضرت فاطمه معصومه علیها السلام در قبرستان مرحوم آیت اللَّه العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری معروف به قبرستان نو در همان قبری که رسول ترک را در چندین روز پیش از این به خود جلب و خیره کرده بود به خاک سپردند. 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
🔴 شناسنامه و گذرنامه رسول ترک 🔴 یکی از آگهی‌های ترحیم مرحوم که از طرف اصناف بازار تهران و هئیت‌های بزرگ تهران در روزنامه اطلاعات 14 دی ماه 1339 در صفحه 2 به چاپ رسیده است. 🔴 آگهی ترحیم اولین سالگرد «رسول ترک» 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌ادامه ی جلسه ی قبل 👤 استاد دعا 🖋کانال انس با 🆔 @sahife2
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
برنامه ی ◀️ برتری بنی‌هاشم بر دیگران وَ [قَدْ] سُئِلَ عَنْ قُرَيْشٍ، فَقَالَ (علیه السلام): أَمَّا بَنُو مَخْزُومٍ فَرَيْحَانَةُ قُرَيْشٍ، [تُحِبُ] نُحِبُّ حَدِيثَ رِجَالِهِمْ وَ النِّكَاحَ فِي نِسَائِهِمْ؛ وَ أَمَّا بَنُو عَبْدِ شَمْسٍ فَأَبْعَدُهَا رَأْياً وَ أَمْنَعُهَا لِمَا وَرَاءَ ظُهُورِهَا؛ وَ أَمَّا نَحْنُ فَأَبْذَلُ لِمَا فِي أَيْدِينَا وَ أَسْمَحُ عِنْدَ الْمَوْتِ بِنُفُوسِنَا، وَ هُمْ أَكْثَرُ وَ أَمْكَرُ وَ أَنْكَرُ، وَ نَحْنُ أَفْصَحُ وَ أَنْصَحُ وَ أَصْبَحُ. 🔴 و (از قريش پرسيدند) درود خدا بر او، فرمود: امّا بنى مخزوم، گل خوشبوى قريشند، و كه شنيدن سخن مردانشان، و ازدواج با زنانشان را دوست داريم، امّا بنى عبد شمس دورانديش تر، و در حمايت مال و فرزندان توانمندترند كه به همين جهت بد انديش تر و بخيل تر مى باشند. و امّا ما (بنى هاشم) آنچه را در دست داريم بخشنده تر، و براى جانبازى در راه دين سخاوتمندريم. آنها شمارشان بيشتر امّا فريب كارتر و زشت روى ترند، و ما گوياتر و خيرخواه تر و خوش روى تريم. ◀️بنى عبد شمس، همان امويان هستند، كه عبد شمس پسر عموى هاشم بن عبد المطلّب بود. 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ ويژگى هاى قبايل قريش قسمت 1 📋 اين كلام حكيمانه در پاسخ كسى بيان شد كه از امام(عليه السلام) درباره ويژگى هاى قبايل قريش سؤال كرد امام(عليه السلام) نيز به سه قبيله معروف آنها («بنو مخزوم»، «بنو عبد شمس» و «بنو هاشم») اشاره كرد و ويژگى هاى روحى و جسمى آنها را بر شمرد و در واقع به عنوان يك روان شناس ماهر در عبارات كوتاهى سجاياى آنها را بررسى كرد»; (وَ سُئِلَ(عليه السلام) عَنْ قُرَيْش). نخست در پاسخ اين سؤال ـ سؤال درباره طايفه قريش ـ از قبيله «بنى مخزوم» سخن مى گويد و مى فرمايد: «اما بنى مخزوم گل هاى قبيله قريش اند كه ما دوست داريم با مردانشان هم سخن شويم و با زنانشان ازدواج كنيم»; (فَقَالَ أَمَّا بَنُو مَخْزُوم فَرَيْحَانَةُ قُرَيْش، نُحِبُّ حَدِيثَ رِجَالِهِمْ، وَالنِّكَاحَ فِي نِسَائِهِمْ). «مخزوم»، جد اين قبيله فرزند «يقظة بن مرة» بود. و اين طايفه به پاكيزگى و برخورد خوب و حسن معاشرت معروف بودند. امام(عليه السلام) نيز همين اوصافشان را ستود نه اوصاف معنوى و اخلاقى ديگر را و مى دانيم كه «ابو جهل» معروف، «وليد» و دودمان «مغيره» از دشمنان سرسخت اسلام از اين قبيله بودند كه شأن نزول بعضى از آيات قرآن مسائل مربوط به آنها را تشكيل مى دهد; از جمله در شأن نزول آيات (ذَرْنِى وَمَنْ خَلَقْتُ وَحِيداً * وَجَعَلْتُ لَهُ مَالا مَّمْدُوداً ...) (1) گفته اند که این آیات درباره «ولید بن مغیره» ى معروف است که تصمیم داشت با قرآن معارضه کند. و آیه شریفه (ذُقْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْکَرِیمُ)(2) درباره «ابو جهل» نازل شده که مذمت شدیدى در این آیات از هر دو به چشم مى خورد. سپس امام(عليه السلام) به سراغ معرفى طايفه «بنى عبد شمس» مى رود كه «ابو سفيان»، «معاويه» و «بنى اميه» از اين قبيله اند، مى فرمايد: «اما طائفه بنى عبد شمس از همه بدانديش تر و بخيل ترند»; (وَأَمَّا بَنُو عَبْدِ شَمْس فَأَبْعَدُهَا رَأْياً، وَأَمْنَعُهَا لِمَا وَرَاءَ ظُهُورِهَا). جمله «أَبْعَدُهَا رَأْياً» و «أَمْنَعُهَا لِمَا وَرَاءَ ظُهُورِهَا» گاه به شكل مدح تفسير شده به اين گونه كه آنها داراى افكارى عميق و دورنگرند و نسبت به آنچه در اختيار دارند شجاعانه دفاع مى كنند و گاه به صورت دو وصف مذموم تفسير شده و جمله «أَبْعَدُهَا رَأْياً» يعنى دورترين قبايل قريش از حقند و «أَبْعَدُهَا رَأْياً» و «أَمْنَعُهَا لِمَا وَرَاءَ ظُهُورِهَا» به اين معنا تفسير شده كه آنها بخيل ترين افرادند نسبت به چيزهايى كه در اختيار دارند. با توجه به شواهد و قراين تاريخى و وجود افرادى همچون «ابو سفيان»، «معاويه» و «بنى اميه» در ميان آنها، تفسير دوم مناسب تر به نظر مى رسد و جمله «امكر» و «انكر» كه بعدا خواهد آمد نيز شاهد اين مدعاست. آن گاه امام(عليه السلام) از بنى هاشم ياد كرده، مى فرمايد: «اما ما (طايفه بنى هاشم) از همه آنها به آنچه در دست داريم بخشنده تر و به هنگام بذل جان از همه سخاوتمندتريم، جمعيت آنها بيشتر و مكرشان فزون تر و زشت ترند و ما فصيح تر و دلسوزتر و زيباتريم»; (وَأَمَّا نَحْنُ فَأَبْذَلُ لِمَا فِي أَيْدِينَا، وَأَسْمَحُ عِنْدَ الْمَوْتِ بِنُفُوسِنَا، وَهُمْ أَكْثَرُ وَأَمْكَرُ وَأَنْكَرُ، وَنَحْنُ أَفْصَحُ وَأَنْصَحُ وَأَصْبَحُ). ادامه دارد .... 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ ويژگى هاى قبايل قريش قسمت 2 📋 فصاحت بنى هاشم نمونه بارز آن در پيغمبر اكرم و اميرمؤمنان(عليهما السلام) و خطبه هاى نهج البلاغه و نامه ها و كلمات قصار آن كاملاً نمودار است. دعاى عرفه امام حسين(عليه السلام) و دعاهاى صحيفه سجاديه نيز نمونه هاى ديگرى از اين فصاحت بى بديل است. خيرخواهى آنها درباره اسلام تا آنجا بود كه تا پاى جان ايستادند و همه چيز را براى حفظ اسلام در صحنه هايى همچون كربلا و غير آن فدا كردند. زيبايى صورت آنها در تواريخ كاملاً منعكس است. بذل و بخشش آنان در زندگى امير مؤمنان كه هزار برده را با دسترنج خود آزاد كرد و در ركوع نماز انگشتر گران قيمتى را به سائل داد و آيه در مدح او نازل شد و در زندگى بانوى اسلام فاطمه زهرا(عليها السلام) كه پيراهن شب زفافش را به سائل تقديم كرد و در زندگى امام حسن(عليه السلام) كه در طول عمر خود چند بار تمام اموالش را ميان خود و نيازمندان تنصيف نمود و همچنين در زندگى امام صادق(عليه السلام) كه بخشى از اموال خود را به دست يكى از شيعيان سپرده بود تا اگر اختلافى در ميان شيعيان در باره مسائل مالى ببيند مبلغ مورد اختلاف را از اموال او بپردازد و ميان آنها صلح و صفا برقرار سازد معروف است. كوتاه سخن اين كه تاريخ اسلام كه به دست دوست و دشمن نوشته شده شاهد گوياى سخنان فشرده و پرمعنايى است كه امام(عليه السلام) در اين كلام حكمت آميز خود بيان فرموده است. در اينجا اين سؤال مطرح مى شود كه چگونه امام(عليه السلام) قبيله اى را به طور عموم زير سؤال مى برد و آنها را آشكارا مذمت و نكوهش مى كند در حالى كه از نظر شرع اسلام چنين كارى مناسب به نظر نمى رسد. پاسخ اين سؤال روشن است. اولاً اين گونه حكم هاى عام ناظر به عموم نيست، بلكه ناظر به غالب افراد است. مثلاً وقتى مى گوييم: جوانان جسور و سركش اند مفهومش اين نيست كه همه بدون استثنا چنين اند و يا اين سخن كه پيران پخته و پرتجربه اند دليل وجود اين صفت در تمام افراد كهن سال نيست. ثانياً ابراز صفات مخفى و پنهان اشكال دارد اما صفات آشكار كه افراد نمونه هاى آن را در اين قبايل آشكارا ديده بودند، بيان آن بى اشكال است; مثلا در طايفه بنى عبد شمس چهره هايى همچون «ابو سفيان» و فرزندانش و همچون همسر آلوده و زشت كارش «هند» را مى ديدند. سؤال ديگر اينكه در عصر جاهليت، عرب به افراد قبيله خود افتخار مى كردند و حتى كثرت جمعيت خود را به رخ ديگرى مى كشيدند; ولى با ظهور اسلام اين تفاخر به انساب جاهلى از ميان رفت. چگونه امير مؤمنان على(عليه السلام) در اينجا ويژگى هاى قبايل قريش و برترى بنى هاشم را بيان مى كند؟ پاسخ آن است كه عرب جاهلى بر ارزش هاى اخلاقى تكيه نمى كرد، بلكه روى تعداد و كثرت و پاره اى از صفات زشت مانند غارت گر بودن تكيه داشت و اصولاً دفاع از قبيله، دفاعى بى چون و چرا و بى قيد و شرط و تعصب آميز بود نه براى ارزش هاى اخلاقى آنها. امام(عليه السلام) نيز در اينجا تكيه بر ويژگى هاى اخلاقى مى كند. 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2