eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
4.9هزار دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
1.6هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
شد و باز دلم هوای تو ای صاحب مسجد مقدس کرده است ، مرا بپذیر مولای من ... ✳️ گفتا برون شدی به تماشای از ماه ابروان منت شرم باد رو عمریست تا دلت ز اسیران زلف ماست غافل ز حفظ جانب یاران خود مشو مفروش عطر عقل به هندوی زلف ما کان جا هزار نافه مشکین به نیم جو تخم وفا و مهر در این کهنه کشته زار آن گه عیان شود که بود موسم درو ساقی بیار باده که رمزی بگویمت از سر اختران کهن سیر و ماه نو شکل هلال هر سر مه می‌دهد نشان از افسر سیامک و ترک کلاه زو جناب پیر مغان مامن وفاست درس حدیث عشق بر او خوان و ز او شنو 🔅 برنامه ی روزانه ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
انس با صحیفه سجادیه
#سه_شنبه شد و باز دلم هوای تو ای صاحب مسجد مقدس #جمکران کرده است ، مرا بپذیر مولای من ... ✳️ گفتا بر
گفتا برون شدی به تماشای ماه نو از ماهِ ابروانِ منت شرم باد رو معشوق گفت: ای عاشق به تماشای ماه نودرآسمان آمدی! برو، ازماهِ ابروان من شرم نمی کنی؟ وقتی عاشق هستی فقط باید به معشوق توجّه کنی وهمه ی زیبائیها رادروجوداوببینی. آسمان گومفروش این عظمت کاندرعشق خرمن مه به جوی خوشه ی پروین به دوجو عمریست تا دلت ز اسیران زلف ماست غافل ز حفظ جانب یاران خود مشو معشوق درادامه گفت: توکه عمریست درحلقه های گیسوان من زندانی هستی بهترآنست که‌‌‌ ازاحوالاتِ سایرهم بندانِ خود( عشّاقی که همانندِ تودرحلقه های زلفِ من اسیرند) بی خبرنباشی،حُرمتِ آنان نگاهدار وباهمّتی عاشقانه همپای آنان عشق وَرز وازاین قافله جدامشو. جنابِ عشق بلنداست همّتی حافظ که عاشقان رهِ بی همّتان به خودندهند ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ اللَّهُمَّ وَأَتْبَاعُ الرُّسُل‏ ... عَلَى جَمِيعِهِمُ السَّلَامُ خدايا! پيروان رسولان و تصديق كنندگانشان، ... در هر روزگار و زمان ، از زمان آدم، تا دوران محمد ص ، از پيشوايان هدايت و فرماندهان اهل تقوا، بر همه آنان سلام باد! استاد حسین دعای https://b2n.ir/sahife2_4 ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
قسمت 11 🔴 ‏ 1 تخم عشق در بدايت حال اگر چه به تصرّفِ‏ «ثُمَّ رَشَّ عَلَيْهِمْ مِنْ نورِهِ در زمين ارواح انداختند امّا تا آبِ‏ «ما كُنْتُ أعْبُدُ رَبًّا لَمْ أرَهُ» بدان نرسيد، سبزه إنّى ذاهِبٌ إلى‏ رَبِّى پيدا نيامد. بلكه تخم عشق در بدايت بيخودى به دستكارى «يُحِبُّهُمْ» در زمين «يُحِبُّونَهُ» انداختند و آب ألَسْتُ بِرَبِّكُم بدو رسانيدند سبزه قالُوا بَلى‏ پيدا آمد. اول كه شرر آتش عشق از قَدّاحه: فَأحْبَبْتُ أنْ اعْرَفَ دوست داشتم تا شناخته گردم. برخاست، هنوز نه عالم بود و نه آدم. حرّاقه سياه روى‏ «خَلَقَ الْخَلْقَ فى ظُلْمَةٍ» مى‏بايست تا قابل آن شرر گردد كه: فَخَلَقْتُ الْخَلْقَ لِكَى أُعْرَفْ. پس خلايق را آفريدم تا شناخته شوم. 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏3، ص: 238 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
قسمت 11 🔴 ‏ 2 چون در اين عالم كبريت صدق طلب را كه به حقيقت كبريت احمر است آتش افروز آن شرر مى‏كنند، از كبريت صدق طلب كه نتيجه «يُحِبُّونَهُ» است، شرر آن آتش كه نتيجه «يُحِبُّهُمْ» است مشتعل مى‏شود. آن شعله را «عشق» خوانند. چون آن آتش‏ شعله كشيد هر چه در خانه وجود هيزم صفات جسمانى و روحانى است جمله فراسوختن مى‏آيد. اين جا عشق در عالم انسانى صفت قيامت را آشكارا كند، چنانكه خواجه صلى الله عليه و آله فرمود: مِنْ أشْراطِ السّاعَةِ نارٌ تَخْرُجُ مِنْ قِبَلِ الْيَمَنِ تَطْرُدُ النّاسَ إلى‏ مَحْشَرِهِمْ. از نشانه‏هاى قيامت آتشى است كه از سوى يمن بيرون مى‏آيد كه مردم را به سوى محشرشان سوق مى‏دهد. زمين صفات بشرى را مبدَّل مى‏كند: يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأرْضُ غَيْرَ الْأرْضِ و السَمواتُ [در] روزى كه زمين به غير اين زمين، و آسمان‏ها [به غير اين آسمان‏ها] تبديل شود. آسمان صفات روحانى را درنوردند: يَوْمَ نَطْوِي السَّماءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ روزى كه آسمان را در هم مى‏پيچيم، مانند در هم پيچيدن طومار. چنانكه مصدر موجوداتْ حضرت جلّت بود مرجعْ همان حضرت باشد: إنَّ إلى‏ رَبِّكَ الْرُّجْعى‏ بى‏ترديد بازگشت به سوى پروردگار توست. به همان ترتيب كه آمدند روند. باز از كارگاه قدرت به عالم روحانيّت آيند و از آن‏ روحانيّت به جسمانيّت، به همان قدم بازگردانندش: كَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ همان گونه كه نخستين بار آفريده‏ها را آفريديم، دوباره آنان را باز مى‏گردانيم. 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏3، ص: 238 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
قسمت 11 🔴 ‏ 3 چون آتش عشق در غلبات وقت، به خانه‏پردازى وجود صفات بشريّت برخاست، در پناه نور شرع به هر قدمى كه بر قانون متابعت كه صورت فناست مى‏زند، نور كشش كه فنابخش حقيقى است از الطاف ربوبيّت، استقبال او مى‏كند كه: مَنْ تَقَرَّبَ إلَىَّ شِبْراً تَقَرَّبْتُ إلَيْهِ ذِراعاً. هر كه يك وجب به من نزديك شود من يك ذراع به او نزديك مى‏گردم. در اين مقام رونده جز به زمام كشتى عشق و قدم ذكر و بدرقه متابعت نتواند رفت كه: قُلْ إِن كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللّهُ بگو: اگر خدا را دوست داريد، پس مرا پيروى كنيد تا خدا هم شما را دوست بدارد. پس به حقيقت، عشق است كه عاشق را به قدم نيستى به معشوق رساند و عقل، عاقل را به معقول بيش نرساند، و اتّفاق علما و حكما است كه حق تعالى معقولِ عقل هيچ عاقل نيست، زيرا بزرگان فرموده‏اند: لا تُدرِكُهُ الْأبصارُ وَلا تَكْنُفُهُ الْعُقُولُ، وَهُوَ يُدْرِكُ الْأبْصارَ وَيَكْنُفُ الْعُقُولَ. وَلا يُحيطُونَ بِشَىْ‏ءٍ مِنْ عِلْمِهِ إلّابِما شاءَ وَقَدْ أحاطَ بِكُلِّ شَىْ‏ءٍ عِلْماً. چشمها او را در نيابد و خردها بر او احاط نكند و حالا آن كه چشمها را دريابد و بر خردها احاطه كند، و جز به اندازه‏اى كه او بخواهد به علم او احاطه نيابند و حال آن كه علم او به همه چيز احاطه دارد. پس چون عقل را بر آن حضرت راه نيست، رونده به قدم عقل بدان حضرت نتواند رسيد؛ زيرا كه موصوف به هستى است، الّا به قدمِ فَاْذْكُرُونى ، كه ذكر حق است. إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ حقايق پاك [چون عقايد و انديشه‏هاى صحيح‏] به سوى او بالا مى‏رود و عمل شايسته آن را بالا مى‏برد. 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏3، ص: 238 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
قسمت 11 🔴 ‏ 4 پس رفعتى كه ميسّر مى‏شود و صعودى كه سوى حق صورت مى‏بندد نيست الّا به واسطه عمل صالح، و عمل صالح وقتى باشد كه بى‏شايبه ريا باشد. و مراد از ريا، هستى و در ميان بودن شخص است در انواع طاعات و عبادات. پس ذاكر به حق به قدم فَاذْكُرُونى راه حضرت أذْكُرْكُمْ سپرد و به كلّى متوجّه آن يار شود، به زمام كشتى عشق و بدرقه متابعت و دلالت جبريل عقل تا به سدرة المنتهى روحانيّت برود، كه ساحل بحر عالم جبروت است و منتهاى عالم معقول، پس جبريل عقل را خطاب رسد كه: لَوْ دَنَوْتَ أنْمُلَةً لَاحْتَرَقْتَ. اگر به اندازه سر انگشتى نزديكتر شوى خواهى سوخت. از آنجا راه جز به راهبرى رفرف «1» عشق نتواند بود، اين جاست كه عشق از كسوت عين و شين و قاف بيرون آيد و در كسوت جذبه روى بنمايد. به يك جذبه سالك را از قاب قوسين سر حدّ وجود بگذراند و در مقام أوْ أدْنى بر بساط قربت نشاند كه: جَذْبَةٌ مِنْ جَذَباتِ الْحَقِّ تُوازى عَمَلَ الثَّقَلَيْنِ. يعنى به معامله ثقلين آنجا نتواند رسيد جز به جذبه. و اين جا ذكر نيز از قشر فَاذْكُرُونى بيرون آيد، سلطان أذْكُرْكُمْ جمال بنمايد، ذاكرْ مذكور گردد و عاشقْ معشوق شود، و چون عشقْ عاشق را به معشوق رسانيد، عشق دلالت صفت بر در بماند. عاشق چون قدم در بارگاه وصال معشوق نهاد پروانه صفت نقد هستى عاشق را نثار قدم شعله شمع جلال معشوقى كند تا معشوق به نور جمال خويش عاشق سوخته را ميزبانى كند. هستى مجازى عاشقى برخاسته و هستى حقيقى معشوقى از خفاى كُنْتُ كَنْزاً مَخْفِيّاً متجلّى شده، از عاشق جز نام نماند. اشارتِ: لا يَزالُ الْعَبْدُ يَتَقَرَّبُ إلَىَّ بِالنَّوافِلِ وَالْعِباداتِ حَتّى‏ احِبَّهُ فَإذا أحْبَبْتُهُ كُنْتُ لَهُ سَمْعاً وَبَصَراً وَلِساناً وَيَداً، فَبى يُبْصِرُ وَبى يَنْطِقُ وَبى يَسْمَعُ وَبى يَبْطُشُ. بنده، پيوسته با انجام مستحبّات به من نزديكى مى‏جويد تا آنجا كه او را دوست دارم، چون او را دوست داشتم گوش و چشم و زبان و دست او مى‏شوم، پس به من مى‏بيند و به من سخن مى‏گويد و به من مى‏شنود و به من همه چيز را مى‏گيرد. بدين معنى باشد. فايده تكرار لفظ وَالسّابِقُونَ السّابِقُونَ اين جا محقّق گردد، چون دانستى كه السّابقون در بدايت آنها بودند كه در خطاب كُنْ سابق ارواح بودند، در نهايت كه وقت مراجعت است به خطاب ارْجِعى إلى رَبّكِ ، گوى مسابقت در ميدان قربت هم ايشان ربوده‏اند كه: وَالسّابِقُونَ السّابِقُون* اولئِكَ الْمُقَرَّبُون و پيشى گيرندگان [به اعمال نيك‏] كه پيشى گيرندگان [به رحمت و آمرزش‏] اند،* اينان مقربان‏اند. يعنى: السّابِقُونَ الْأوَّلُونَ بِالْخُرُوجِ عَنْ غَيْبِ الْغَيْبِ، هُمُ السّابِقُونَ الْآخِروُنَ بِالرُّجُوعِ إلى‏ غَيْبِ الْغَيْبِ. نَحْنُ اْلاخِرُونَ السّابِقُونَ رمزى بدين معناست. 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏3، ص: 238 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
برنامه ی ◀️ بیعت مشروط طلحه و زبیر وَ قَالَ (علیه السلام) -وَ قَدْ قَالَ لَهُ طَلْحَةُ وَ الزُّبَيْرُ نُبَايِعُكَ عَلَى أَنَّا شُرَكَاؤُكَ فِي هَذَا الْأَمْرِ-: [فَقَالَ] لَا وَ لَكِنَّكُمَا شَرِيكَانِ فِي الْقُوَّةِ وَ الِاسْتِعَانَةِ، وَ عَوْنَانِ عَلَى الْعَجْزِ [الْعَجْرِ] وَ الْأَوَدِ.. واقع نگرى در مسائل سياسى علی علیه السلام که درود خدا بر او (طلحه و زبير خدمت امام آمدند و گفتند با تو بيعت كرديم كه ما در حكومت شريك تو باشيم، فرمود:) نه هرگز بلكه شما در نيرو بخشيدن، و يارى خواستن شركت داريد، و دو ياوريد به هنگام ناتوانى و درماندگى در سختى ها. 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ بيعت مشروط! قسمت اول 📜 «اين كلام حكيمانه را امام(عليه السلام) در پاسخ طلحه و زبير فرمودند آنجا كه به امام پيشنهاد خلافت شورايى كردند و گفتند با تو بيعت مى كنيم به اين شرط كه در حكومت شريك باشيم. امام در پاسخ آنها فرمود: نمى شود (شركت در خلافت معنا ندارد) شما شريك در تقويت و كمك و يار و ياور به هنگام ناتوانى و سختى و مشكلات باشيد»; (وَقالَ(عليه السلام) وَقَدْ قالَ لَهُ طَلْحَةُ وَالزُّبِيرُ: نُبايِعُكَ عَلى أَنّا شُرَكاؤُكَ في هذَا الاَْمْر: لاَ، وَلكِنَّكُمَا شَرِيكَانِ فِي الْقُوَّةِ وَالاِْسْتِعَانَةِ، وَعَوْنَانِ عَلَى الْعَجْزِ وَالاَْوَدِ). آيا منظور طلحه و زبير اين بود كه واقعاً خلافت شورايى باشد و آنها با على(عليه السلام) شريك در تصميم گيرى شوند. يا مقصود اين بود كه بخشى از قلمرو حكومت اسلامى را امام به آنها بسپارد آن گونه كه از بعضى روايات استفاده مى شود؟ در بعضى از منابع معروف آمده است آن روز كه زبير با امام(عليه السلام) بيعت كرد امام به او فرمود: من از اين مى ترسم كه تو پيمان خود را بشكنى، عرض كرد: هرگز بيم نداشته باش تا ابد چنين كارى را نخواهم كرد. امام فرمود: آيا خداوند شاهد و گواه بر اين موضوع باشد، عرض كرد: آرى. چيزى نگذشت كه آن دو به اميرمؤمنان(عليه السلام) عرض كردند: مى دانى در زمان عثمان چه اندازه به ما جفا شد و او همواره طرفدار بنى اميه بود; اما اكنون كه خداوند خلافت را به تو سپرده بعضى از اين فرماندارى ها را در اختيار ما بگذار امام فرمود: به قسمت الهى راضى باشيد تا در اين باره فكر كنم. سپس افزود: آگاه باشيد من كسى را در اين امانت شريك مى كنم كه از دين و امانت او راضى و مطمئن باشم. از سویى دیگر هنگامى که امیرمؤمنان على(علیه السلام) به معاویه نامه نوشت که مردم با من بیعت کردند تو هم از اهل شام براى من بیعت بگیر و بزرگان اهل شام را نزد من بفرست و معاویه (سخت دست پاچه شد) و نامه اى براى زبیر نوشت و او را به عنوان امیرالمؤمنین خطاب کرد و گفت: از تمام مردم شام براى تو بیعت گرفتم با سرعت به سوى کوفه و بصره برو و این دو شهر را تسخیر کن که اگر آن دو را تسخیر کنى دیگر هیچ مشکلى نخواهى نداشت.(1) از اینجا روشن مى شود این که طلحه و زبیر به هنگام بیعت و طبق بعضى از روایات مدتى بعد از بیعت خدمت امام(علیه السلام) آمدند و گفتند: ما بیعت کرده ایم که با تو شریک باشیم منظورشان این بود که حکومت بصره و کوفه را امام به آنها بسپارد و به این ترتیب بر تمام عراق مسلط شوند و دست به دست معاویه بدهند شام را هم در اختیار بگیرند تا قسمت عمده کشور اسلام تحت سیطره آنها واقع شود. با این توضیح مى فهمیم چرا امام(علیه السلام) دست رد بر سینه آنها گذاشت و این جواب حکیمانه پرمعنا را به آنها داد. ادامه دارد ... 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ بيعت مشروط! قسمت 2 📜 در کتاب خلفاى ابن قتیبه که از علماى مشهور اهل سنت است و در قرن سوم مى زیسته تحت عنوان رفت و آمد طلحه و زبیر نزد على(علیه السلام) چنین آمده است: بعد از تمام شدن بیعت، طلحه و زبیر نزد آن حضرت آمده عرض کردند: مى دانى براى چه با تو بیعت کرده ایم؟ فرمود: آرى براى این که گوش به فرمان من باشید و اطاعت کنید; همان بیعتى که با ابوبکر و عمر و عثمان کردید. آنها (با صراحت) گفتند: نه ما با تو بیعت کردیم که شریک تو در امر خلافت باشیم. امام(علیه السلام) فرمود: چنین نیست. بلکه شما شریک در همکارى و کمک در برابر مشکلات و رنج ها هستید. این در حالى بود که «زبیر» شک نداشت که على(علیه السلام) حکومت عراق را به او مى سپارد و حکومت یمن را به «طلحه». هنگامى که براى آنها روشن شد که على(علیه السلام) حکومتى را به آنها نمى سپارد شکایت خود را از آن حضرت آشکار ساختند «زبیر» در میان جمعیتى از قریش گفت: «هذا جَزائُنا مِنْ عَلِىّ قُمْنا لَهُ فی أمْرِ عُثْمانَ حَتّى أثْبَتْنا عَلَیْهِ الذَّنْبُ وَسَبَبْنا لَهُ الْقَتْلُ وَهُوَ جالِسٌ فی بَیْتِهِ وَکَفَى الاْمْرُ فَلَمّا نالَ بِنا ما أرادَ جَعَلَ دُونَنا غَیْرَنا; این پاداش ماست از سوى على! ما در کار عثمان به نفع او قیام کردیم و گناهکارى او را ثابت نمودیم و عوامل قتل او را فراهم ساختیم در حالى که على در خانه خود نشسته بود و ما مشکل را حل کردیم; اما هنگامى که به وسیله ما به مقصودش رسید (و حکومت را در اختیار گرفت) دیگران را بر ما مقدم داشت.(2) از این عبارت به خوبى روشن مى شود که آنها واقعاً اهل توطئه و سیاست هاى مکارانه و دور از تقوا و پرهیزگارى بودند و این که بعضى گمان مى کنند خوب بود على(علیه السلام) مقامى به آنها مى داد تا ساکت شوند اشتباه بزرگى است; آنها نه صلاحیت و شایستگى و تقوا براى فرماندارى و استاندارى کشور اسلام داشتند و نه به آن قانع بودند. دست در دست معاویه داشتند و مى خواستند حکومت بر مسلمانان را به زور و از طریق دغل کارى به چنگ آورند و تقواى امیرمؤمنان على(علیه السلام) هرگز پذیراى چنین مطلبى نبود. در ذیل روایت بالا نیز آمده است که على(علیه السلام) هنگامى که از سمپاشى هاى طلحه و زبیر آگاه شد به ابن عباس فرمود: تو چه پیشنهاد مى کنى؟ ابن عباس گفت: من چنین فکر مى کنم که آنها عاشق حکومت اند; بصره را به زبیر بسپار و کوفه را به طلحه. امام علیه السلام خندید فرمود: واى بر تو! در کوفه و بصره مردان باشخصیت و اموال فراوانى وجود دارد که اگر آن دو به حکومت آن برسند بر گردن مردم سوار مى شوند، سفیهان را از طریق طمع و ضعیفان را با فشار و قدرتمندان را با زور تحت سیطره خود مى گیرند (و مردم را بدبخت مى کنند و چهره حکومت اسلامى را به کلى تغییر مى دهند) 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
❇️ قرآن کریم هر روز یک آیه تفسیر نور – استاد محسن قرائتی سوره أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُواْ لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلَمَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ‏ سپس دلهاى شما بعد از این جریان سخت شد، همچون سنگ یا سخت‌تر! چرا كه از پاره‌اى سنگ‌ها، نهرها شكافته (وجارى) مى‌شود وپاره‌اى از آنها، شكاف برمى‌دارد و آب از آن تراوش مى‌كند، و بعضى از سنگ‌ها از خوف خدا (از فراز كوه) به زیر مى‌افتد. (امّا دلهاى شما هیچ متأثّر نمى‌شود) و خداوند از اعمال شما غافل نیست. 🔴 انتظارِ ایمان آوردن مردم نیز نیكوست، ولى همه این توفیق را ندارند، شما هم انتظار آن را نداشته باشید. «أفتطمعون أن یؤمنوا» 👤استاد ⏺کانال انس با 🆔 @sahife2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دعای 🌹 دعای سیدالساجدین (علیه السلام ) "در روز " ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
دعای سیدالساجدین(ع) در روز عرفه: 🔹اللَّهُمَّ فَأَوْزِعْ لِوَلِيِّكَ شُكْرَ مَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَيْهِ، وَ أَوْزِعْنَا مِثْلَهُ فِيهِ، وَ آتِهِ مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانا نَصِيرا، وَ افْتَحْ لَهُ فَتْحا يَسِيرا، وَ أَعِنْهُ بِرُكْنِكَ الْأَعَزِّ، وَ اشْدُدْ أَزْرَهُ، وَ قَوِّ عَضُدَهُ، وَ رَاعِهِ بِعَيْنِكَ، وَ احْمِهِ بِحِفْظِكَ وَ انْصُرْهُ بِمَلائِكَتِكَ، وَ امْدُدْهُ بِجُنْدِكَ الْأَغْلَبِ🔹 🔸پس ولى خود را الهام كن تا شكر اين نعمت بگزارد، و ما را نيز الهام كن كه نعمت وجود او را سپاس گوييم و او را به پيروزى از جانب خود نصرت كن، و كار او را به آسانى بگشاى و او را به نیرومندترین تکیه گاه خود مدد فرماى و پشت او را قوى كن و بازوى او را نيرومند گردان، و چشم عنایت خود را از او برمدار و به نگهداری خود حمايتش فرما، و به فرشتگانش يارى كن و به سپاه نيرومند خويش مدد ده🔸 علیه السلام ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مختصر نعمت اللَّهُمَّ فَأَوْزِعْ لِوَلِيِّكَ شُكْرَ مَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَيْهِ، وَ أَوْزِعْنَا مِثْلَهُ فِيهِ، وَ آتِهِ مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا، وَ افْتَحْ لَهُ فَتْحًا يَسِيرًا، وَ أَعِنْهُ بِرُكْنِكَ الْأَعَزِّ، وَ اشْدُدْ أَزْرَهُ، وَ قَوِّ عَضُدَهُ، وَ رَاعِهِ بِعَيْنِكَ، وَ احْمِهِ بِحِفْظِكَ وَ انْصُرْهُ بِمَلَائِكَتِكَ، وَ امْدُدْهُ بِجُنْدِكَ الْأَغْلَبِ. خداوندا، پس به ولىّ خود، شكرِ آنچه را كه به او نعمت داده‏اى، الهام فرما و مانند آن (شكر) را در نعمت، به ما الهام نما و او را از جانب خود، سلطنتى پيروزمند عطا فرما و براى او پيروزى به آسانى بگشاى و او را به ستون (نيروى) خود، يارى فرما و پشتش را محكم ساز و بازويش را قوّت ده و تحت نظر خود، از او نگهدارى كن و با حفظ خويش، او را پشتيبانى كن و با فرشتگانت يارى‏اش نما و با چيره‏ترين لشكرت، به او كمك رسان. «أَوْزِعْ»: به معناى الهام است و منظور از آن الهامى نيست كه اگر خداوند عنايت نكند، انسان (به حسب طبع خود) به آن علم پيدا نمى‏كند، بلكه منظور الهام عملى است و آن به معناى وادار كردن، و دعوت باطنى به عمل خير و شكر نعمت و بالاخره عمل صالح است. پس جمله «فَأَوْزِعْ لِوَلِيِّكَ شُكْرَ مَا أَنْعَمْتَ» و جمله «أَوْزِعْنَا مِثْلَهُ» بر اين مطلب اذعان دارد كه نعمتِ ثنا و شكرگذارى را به ولى خود و به ما الهام دار كه هم شكرگذار قولى و زبانى تو باشيم و هم شكرگذار عملى تو گرديم. شكر عملى آن است كه بدانيم نعمت از سوى خداى سبحان است. لازمه اين كار آن است كه از طرفى عبوديّت و مملوكيّت خود را به درگاه الهى در گفتار و عمل هويدا ساخته و به وظايف خود عمل كنيم، و از سوى ديگرْ امام، حقوق زيردستان را رعايت كرده، ما نيز حقّ امام را ادا نماييم. عجل ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
برنامه ی ◀️ ترس از خدا و وَ قَالَ (علیه السلام): أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِنْ قُلْتُمْ سَمِعَ، وَ إِنْ أَضْمَرْتُمْ عَلِمَ؛ وَ بَادِرُوا الْمَوْتَ الَّذِي إِنْ هَرَبْتُمْ مِنْهُ أَدْرَكَكُمْ، وَ إِنْ أَقَمْتُمْ أَخَذَكُمْ، وَ إِنْ نَسِيتُمُوهُ ذَكَرَكُمْ. علی علیه السلام که درود خدا بر او : اى مردم، از خدا بترسيد. خدايى كه اگر سخن گوييد، مى شنود و اگر چيزى در دل نهان كنيد، مى داندش. و بر مرگ پيشى گيريد، مرگى كه اگر بگريزيد به شما مى رسد و اگر بايستيد، مى گيردتان و اگر فراموشش كنيد، شما را ياد كند. 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ اندرزى بسيار حكيمانه: قسمت اول 📜 امام(عليه السلام) در اين گفتار نورانى كه به گفته «ابن عباس» شبيه آيات قرآنى است روى دو نكته تكيه مى كند: نخست درباره آگاهى خدا بر افعال و رفتار و نيات انسان ها هشدار مى دهد و سپس درباره مرگى كه هرگز انسان را فراموش نمى كند و مى فرمايد: «اى مردم! از خدايى بترسيد كه اگر سخنى بگوييد مى شنود و اگر چيزى را در دل پنهان داريد مى داند و بر مرگ پيشى گيريد كه اگر از آن فرار كنيد به شما دست مى يابد و اگر بايستيد شما را مى گيرد و اگر فراموشش كنيد شما را فراموش نخواهد كرد»; (أَيُّهَا النَّاسُ، اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِنْ قُلْتُمْ سَمِعَ، وَإِنْ أَضْمَرْتُمْ عَلِمَ، وَبَادِرُوا الْمَوْتَ الَّذِي إِنْ هَرَبْتُمْ مِنْهُ أَدْرَكَكُمْ، وَإِنْ أَقَمْتُمْ أَخَذَكُمْ، وَإِنْ نَسِيتُمُوهُ ذَكَرَكُمْ). همه آنچه امام در اين گفتار حكيمانه فرموده در واقع برگرفته از آيات قرآن مجيد است. در آيه 7 سوره «مجادله» مى خوانيم: «(أَلَمْ تَرَى أَنَّ اللهَ يَعْلَمُ مَا فِى السَّماوَاتِ وَمَا فِى الاَْرْضِ مَا يَكُونُ مِنْ نَّجْوَى ثَلاَثَة إِلاَّ هُوَ رَابِعُهُمْ وَلاَ خَمْسَة إِلاَّ هُوَ سَادِسُهُمْ وَلاَ أَدْنَى مِنْ ذَلِكَ وَلاَ أَكْثَرَ إِلاَّ هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ مَا كَانُوا ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللهَ بِكُلِّ شَىْء عَلِيمٌ); آيا نمى دانى كه خداوند آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمين است مى داند; هيچ گاه سه نفر با هم نجوا نمى كنند مگر اين كه خدا چهارمين آنهاست، و هيچ گاه پنج نفر با هم نجوا نمى كنند مگر اين كه خداوند ششمين آنهاست، و نه تعدادى كمتر و نه بيشتر از آن مگر اين كه او همراه آنهاست هر جا كه باشند، سپس روز قيامت آنها را از اعمالشان آگاه مى سازد، چرا كه خدا به هر چيزى داناست». در جایى دیگر مى فرماید: «(وَلَقَدْ خَلَقْنَا الاِْنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ); ما انسان را آفریدیم و وسوسه هاى نفس او را مى دانیم و ما به او از رگ قلبش نزدیک تریم!». در جایى دیگر مى فرماید: «(قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِى تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاَقِیکُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ); بگو مرگى که از آن فرار مى کنید سرانجام با شما ملاقات خواهد کرد; سپس به سوى کسى که داناى پنهان و آشکار است بازگردانده مى شوید; آن گاه شما را از آنچه انجام مى دادید خبر مى دهد».( ادامه دارد ... 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ اندرزى بسيار حكيمانه: قسمت 2 📜 به راستى اگر انسان ایمان محکمى به محتواى این آیات و محتواى کلام امام(علیه السلام) داشته باشد تسلیم هواى نفس و وسوسه هاى شیطان و آلوده به گناه و معاصى نخواهد شد. نیز اگر انسان مرگى را که براى همه مسلم است فراموش نکند و بداند این زندگى دیر یا زود پایان مى گیرد و آنچه را براى گردآورى آن تلاش کرده رها مى سازد و رخت بر مى بندد و سپس در دادگاه عدل پروردگار حضور مى یابد و نامه اعمال خود را که به مقتضاى (لاَ یُغَادِرُ صَغِیرَةً وَلاَ کَبِیرَةً إِلاَّ أَحْصَاهَا) همه اعمال و گفتار او از کوچک و بزرگ را در دست دارد و باید پاسخ گوى همه آنها باشد، به یقین چنین انسانى با چنین اعتقادى جز در راه تقوا گام بر نمى دارد. مشکل انسان از آنجا شروع مى شود که حضور نظارت خدا را در اعمال و گفتارش در همه حال فراموش کند و مرگ را به دست نسیان بسپارد. عجیب این است که در زندگى معمولى دنیا اگر تبهکاران احساس کنند مأموران انتظامى در جایى حضور دارند و آنها را دستگیر مى کنند و به دادگاه تحویل مى دهند قطعاً دست به کار خلافى نمى زنند; حضور پلیس از یک طرف و دادگاهى که در انتظار است از طرفى دیگر آنها را از اعمالشان باز مى دارد. تنها به جایى مى روند که پلیس حضور نداشته نباشد و یا اگر گرفتار شوند مدرکى در دادگاه براى اعمال خلاف آنها به دست قضات نیفتد. با این حال چگونه ممکن است انسان ایمان به خدایى داشته باشد که از رگ قلب یا رگ گردنش به او نزدیکتر است و در همه جا فرشتگان الهى مراقب اعمال او هستند و همه را ثبت و ضبط مى کنند. به علاوه دادگاه قیامت قطعى و یقینى است. چگونه ایمان به این امور با آلودگى به ظلم و گناه مى سازد؟ مرحوم علامه مجلسى در حدیثى از امیرمؤمنان نقل مى کند که ضمن خطبه مفصلى معروف به خطبه «دیباج» فرمود: «وَأفیضُوا فی ذِکْرِ اللهِ جَلَّ ذِکْرُهُ فَإنَّهُ أحْسَنُ الذِّکْرِ وَهُوَ أمانٌ مِنَ النِّفاقِ وَبَرائَةٌ مِنَ النّارِ وَتَذْکیرٌ لِصاحِبِهِ عِنْدَ کُلِّ خَیْر یَقْسِمُهُ اللهُ جَلَّ وَعَزَّ وَلَهُ دَوِىٌّ تَحْتَ الْعَرْشِ; بشتابید به سوى ذکر خداى متعال که بهترین ذکر است و انسان را از نفاق در امان مى دارد و سبب برائت از آتش دوزخ است و نعمت هایى را که خدا به او مى دهد یادآورى مى کند و این ذکر صدایى در زیر عرش خدا طنین انداز دار در حدیثى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «أکْثِرُوا ذِکْرَ الْمَوْتِ فَإنَّهُ یُمَحِّصُ الذُّنُوبَ وَیَزْهَدُ فِى الدُّنْیا; زیاد به باشید که گناهان را محو مى کند و انسان را نسبت به زرق و برق دنیا بى اعتنا مى سازد».( ) ادامه دارد ... 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
❇️ قرآن کریم هر روز یک آیه تفسیر نور – استاد محسن قرائتی سوره وَإِذَا لَقُواْ الَّذِينَ ءَامَنُواْ قَالُواْ ءَامَنَّا وَإِذَا خَلَا بَعْضُهُمْ إِلَى‏ بَعْضٍ قَالُوا أَتُحَدِّثُونَهُمْ بِمَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ لِيُحَآجُّوكُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ‏ و (همین یهودیان) هنگامى كه مؤمنان را ملاقات مى‌كنند، مى‌گویند: ایمان آوردیم، ولى هنگامى كه بعضى از آنها با بعضى دیگر خلوت مى‌كنند، مى‌گویند: چرا آنچه را كه خداوند (درباره‌ى صفاتِ پیامبر اسلام) براى شما (در تورات) گشوده (و بیان كرده، به مسلمانان) بازگو مى‌كنید تا (روز رستاخیز) در پیشگاه پروردگارتان بر ضدّ شما به آن استدلال كنند؟ پس آیا تعقّل نمى‌كنید؟ 🔴 انسان وقتى حقیقت را فهمید، باید از آن پیروى كند و نباید با ارعاب و تهدید دیگران و نفوذ مقام این و آن، حقیقت را نادیده بگیرد. «قالوا اتحدثونهم بما ...» اى بسا اگر در آن روز دانشمندان كتمان حقّ نمى‌كردند، این همه یهودى و مسیحى وجود نداشت. 👤استاد ⏺کانال انس با 🆔 @sahife2