eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
4.9هزار دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
1.6هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
برنامه ی ◀️ نتیجه برخی ضد ارزشها وَ قَالَ (علیه السلام): مَنْ أَصْبَحَ عَلَى الدُّنْيَا حَزِيناً، فَقَدْ أَصْبَحَ لِقَضَاءِ اللَّهِ سَاخِطاً؛ وَ مَنْ أَصْبَحَ يَشْكُو مُصِيبَةً نَزَلَتْ بِهِ، فَقَدْ أَصْبَحَ يَشْكُو رَبَّهُ؛ وَ مَنْ أَتَى غَنِيّاً فَتَوَاضَعَ لَهُ لِغِنَاهُ، ذَهَبَ ثُلُثَا دِينِهِ؛ وَ مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ فَمَاتَ فَدَخَلَ النَّارَ، فَهُوَ مِمَّنْ كَانَ يَتَّخِذُ آيَاتِ اللَّهِ هُزُواً؛ وَ مَنْ لَهِجَ قَلْبُهُ بِحُبِّ الدُّنْيَا، الْتَاطَ قَلْبُهُ مِنْهَا بِثَلَاثٍ: هَمٍّ لَا يُغِبُّهُ، وَ حِرْصٍ لَا يَتْرُكُهُ، وَ أَمَلٍ لَا يُدْرِكُهُ. علی علیه السلام فرمودند: كسى كه از دنيا اندوهناك مى باشد، از قضاء الهى خشمناك است، و آن كس كه از مصيبت وارد شده شكوه كند از خدا شكايت كرده، و كسى كه نزد توانگرى رفته و به خاطر سرمايه اش برابر او فروتنى كند، دو سوّم دين خود را از دست داده است و آن كس كه قرآن بخواند و وارد آتش جهنّم شود حتما از كسانى است كه آيات الهى را بازيچه قرار داده است، و آن كس كه قلب او با دنيا پرستى پيوند خورد، همواره جانش گرفتار سه مشكل است، اندوهى رها نشدنى، حرصى جدا نشدنى، و آرزويى نايافتنى. 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ نتايج غم انگيز پنج صفت: قسمت اول 📜 امام(علیه السلام) در این گفتار حکیمانه به پنج رذیله اخلاقى و آثار سوء آن اشاره کرده نخست مى فرماید: «کسى که براى دنیا غمگین باشد (درواقع) از قضاى الهى ناخشنود است»; (مَنْ أَصْبَحَ عَلَى الدُّنْیَا حَزِیناً فَقَدْ أَصْبَحَ لِقَضَاءِ اللَّهِ سَاخِطاً). با توجه به این که آنچه در عالم رخ مى دهد به اراده خداست و معناى توحید افعالى همین است که «لا مُؤَثِّرَ فِى الْوُجُودِ إلاَّ اللهُ» بنابراین اگر بر اثر حوادثى بخشى از امکانات دنیوى ما از دست برود در واقع قضاى الهى بوده و اگر کسى به سبب آن اندوهگین گردد در واقع به قضاى الهى خشمگین شده است. به تعبیر دیگر، گاه ضررها و زیان ها و حوادث نامطلوب بر اثر کوتاهى ها و ندانم کارى هاى خود ماست که باید خود را درباره آن ملامت کنیم و گاه بر اثر امورى است که خارج از اختیار ماست و این همان چیزى است که به عنوان قضاى الهى تعبیر مى شود. اندوهگین شدن براى این امور در واقع اظهار ناراحتى در برابر قضاى الهى است. از سوى دیگر توجه به این حقیقت که انسان باید در برابر قضاى الهى تسلیم باشد دو اثر مثبت در انسان دارد: نخست موجب آرامش روح انسان است و دیگر این که یأس و نومیدى را از انسان دور مى دارد و وى را از حالت انفعالى دور ساخته به سوى آینده اى بهتر حرکت مى دهد. در قرآن مجید در سوره «توبه» مى خوانیم: «(إِنْ تُصِبْکَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکَ مُصیبَةٌ یَقُولُوا قَدْ أَخَذْنا أَمْرَنا مِنْ قَبْلُ وَیَتَوَلَّوْا وَهُمْ فَرِحُونَ * قُلْ لَنْ یُصیبَنا إِلاَّ ما کَتَبَ اللَّهُ لَنا هُوَ مَوْلانا وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ); هرگاه نیکى به تو رسد، آنها را ناراحت مى کند; و اگر مصیبتى به تو رسد، مى گویند: «ما تصمیم خود را از پیش گرفته ایم». و (از نزد تو) بازمى گردند در حالى که خوشحالند! * بگو: «هیچ حادثه اى براى ما رخ نمى دهد، مگر آنچه خداوند براى ما مقرّر داشته است; او پشتیبان و سرپرست ماست; و مؤمنان باید تنها بر خدا توکّل کنند!». دشمنان اسلام اصرار داشتند که مسلمانان و شخص پیامبر را در برابر حوادثى که رخ مى دهد ناراحت کنند، لذا هنگامى که مصیبتى براى مسلمانان پیش مى آمد اظهار خوشحالى مى کردند و آن را دلیل بر عدم حقانیت اسلام مى گرفتند. خداوند به پیغمبر گرامى اش مى فرماید: «بگو این حوادث قضاى الهى است او مولاى ماست (و براى ما غیر از نیکى نمى خواهد و به همین دلیل ما بر او توکل مى کنیم). این منطق منافقان را مأیوس و دوستان را امیدوار مى کرد. البته طبیعى است که انسان با از دست دادن مال و ثروت یا مقام و فرزند و امثال آن غمگین مى شود; ولى براى مؤمن این غمگینى امر موقتى است; هنگامى که در قضاى الهى فکر کند و به این نکته توجه نماید که خداوند هم حکیم است هم رحمان و رحیم است و چیزى جز خیر بندگانش را نمى خواهد در این حال غم و اندوه فروکش مى کند و جاى خود را به رضا و تسلیم مى دهد. 👈ادامه دارد ... 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ نتايج غم انگيز پنج صفت: قسمت 2 📜 در دومین جمله حکیمانه مى فرماید: «و آنکس که از مصیبتى که به او رسیده شکایت کند از پروردگارش شکایت کرده است»; (وَمَنْ أَصْبَحَ یَشْکُو مُصِیبَةً نَزَلَتْ بِهِ فَقَدْ أَصْبَحَ یَشْکُو رَبَّهُ). این جمله در واقع جمله سابق را تکمیل مى کند، زیرا حوادث تلخ گاه به شکل ضرر و زیان خودنمایى مى کند و گاه به صورت مصیبت; آن کس که ایمان و توحیدش کامل است مى داند در این مصائب نیز حکمت ها و رحمت هایى است و به همین دلیل زبان به شکایت نمى گشاید که اگر زبان به شکایت بگشاید در واقع از خداوندى که این مصیبت را مقدر کرده شکایت کرده است. البته همان طور که در بالا گفتیم اینها مربوط به ضررها و مصائبى است که خود ساخته نباشد، بلکه از دایره اختیار ما بیرون باشد. جالب این که بعضى براى این که زبان به شکایت بگشایند چرخ گردون را مخاطب قرار مى دهند و زمانه را نفرین مى کنند که نمونه هاى آن در اشعار شعرا و نثر نویسندگان فراوان است; اما اگر درست آن را بشکافیم گاهى این شکایت به شکایت از پروردگار باز مى گردد. همان گونه که در حدیثى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده است که فرمود: «لا تَسُبُّوا الدَّهْرَ فَإنَّ اللهَ هُوَ الدَّهْرُ; زمانه را دشنام ندهید، زیرا این همان خداوند است (که با این تعبیر بیان شده است)». در حدیث دیگرى از آن حضرت آمده است که فرمود: «لا تَسِبُّوا الرِّیاحَ فَإنَّها مَأمُورَةٌ وَلاَ الْجِبالَ وَلاَ السّاعاتِ وَلاَ الاَْیّامَ وَلاَ اللَّیالِىَ فَتَأْثِمُوا وَیَرْجِعَ إلَیْکُمْ; بادها را دشنام ندهید زیرا از طرف خدا مأمورند و نه کوه ها و نه ساعت ها و نه روزها و شب ها را که اگر این کار را کنید مرتکب گناه شده اید و آن لعن و نفرین، به خود شما باز مى گردد». البته گاه انسان براى جلب آرامش مصیبت خود را با دوستان مؤمن در میان مى گذارد تا آن ها به او تسلى دهند، این ضررى ندارد; ولى گاه نزد غیر آنها شکایت مى کند که این کار، زیان بار است. البته شکایت کردن به درگاه خداوند نه تنها عیبى ندارد، بلکه نوعى دعا و تضرع و درخواست از اوست و در دعاهاى معصومان هم آمده است، همان گونه که یعقوب پیغمبر بعد از آنکه یوسف و بنیامین را از دست داد در برابر سرزنش افراد گفت: «(قالَ إِنَّما أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنی إِلَى اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ); گفت: من غم و اندوهم را تنها به خدا شکوه مى کنم; و از خدا چیزهایى مى دانم که شما نمى دانید!». نیز در مناجات دوم از مناجات هاى پانزده گانه امام سجاد(علیه السلام) مى خوانیم: «إِلَهِى إِلَیْکَ أَشْکُو نَفْساً بِالسُّوءِ أَمَّارَةً». 👈ادامه دارد ... 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ نتايج غم انگيز پنج صفت: قسمت 3 📜 سپس در سومین گفتار حکیمانه مى افزاید: «کسى که در برابر ثروتمندى به علّت ثروتش تواضع کند، دو سوم دین خود را از دست داده است»; (وَ مَنْ أَتَى غَنِیّاً فَتَوَاضَعَ لَهُ لِغِنَاهُ ذَهَبَ ثُلُثَا دِینِهِ). در این که چگونه تواضع کردن در برابر ثروتمندى براى غناى او سبب مى شود که دو سوم دین انسان بر باد رود، توجیهات فراوانى از سوى شارحان نهج البلاغه ذکر شده است از جمله: 1. همان گونه که در حکمت 227 گذشت، ایمان داراى سه رکن است: معرفت قلبى، اقرار زبانى و عمل به ارکان دین; کسى که در برابر چنین ثروتمندى خضوع مى کند در واقع اقرار زبانى به توحید را با کلمات آمیزش در هم شکسته و همچنین خضوعى که باید در برابر ذات پاک پروردگار داشته باشد به وسیله خضوع در مقابل این ثروتمند، به شرک آلوده کرده است، بنابراین دو رکن از ارکان ایمان را بر باد داده، هرچند ایمان قلبى او محفوظ مانده باشد 2. کمال نفس انسانى به وسیله علم و عفت و شجاعت است و کمال قوه شهوانى به داشتن عفت و کمال قوه غضبى به داشتن شجاعت است و از آنجا که فروتنى در مقابل ثروتمند براى ثروتش موجب علاقه زیاد به دنیا و خارج شدن از فضیلت عفت مى شود و همچنین سبب بیرون رفتن از دایره حکمت و دانش است که باید هر چیز را به جاى خود بگذارد به این ترتیب دو رکن از ارکان سه گانه فضلیت و کمال انسانى از بین مى رود. ولى این توجیه قابل نقد است، زیرا چنین کسى فضیلت سوم او که شجاعت است نیز براى این خضوع ذلیلانه از بین مى رود، بنابراین هر سه رکن فضیلت از میان رفته است. 3. توجیه سوم این است که منظور از دو ثلث، بخش اعظم دین است که مجازا اطلاق دو ثلث بر آن شده، زیرا انسانى که در برابر غیر خدا براى غنایش تواضع مى کند و او را در واقع روزى رسان خود مى پندارد آلوده به شرک شده است و مى دانیم که توحید، اعظم بخش هاى دین است. در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: هنگامى که آیه شریفه «(لاَ تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجاً مِّنْهُمْ ...); (بنابر این،) هرگز چشم خود را به مواهب مادّى، که به گروه هایى از آنها دادیم، مدوز» نازل شد. پیغمبر(صلى الله علیه وآله)بیان مشروحى فرمود; از جمله فرمود: «مَنْ أَتى ذا مَیْسَرَة فَتَخَشَّعَ لَهُ طَلَبَ ما فی یَدَیْهِ ذَهَبَ ثُلْثا دینِهِ; کسى که نزد ثروتمندى برود و به امید استفاده آنچه او در اختیار دارد، در برابر او خضوع کند دو سوم دینش بر باد رفته است». سپس امام صادق(علیه السلام) به راوى این روایت ( بن عمر) فرمود: (در تفسیر این جمله) عجله نکن. کسى که نزد دیگرى برود که داراى امکاناتى است و او را احترام و توقیر کند گاهى لازم است که چنین کارى را انجام دهد، زیرا مى خواهد شکر نعمت را بگزارد (بنابراین چنین کسى دو ثلث دینش از بین نمى رود). 4. توجیه دیگر این است که لازمه خضوع در برابر غیر خداوند این است که انسان عمل خود را براى غیر خدا قرار داده باشد و بزرگ شمردن مال در واقع نشانه ضعف یقین است، بنابراین چیزى جز اقرار به زبان باقى نمى ماند. این توجیه نیز قابل ایراد است، زیرا این گونه اشخاص معمولاً در مقابل اغنیا تعبیرات شرک آلودى مى کنند; مثلاً مى گویند: امید ما اول به خدا و بعداً به توست یا مى گویند همه امید ما به توست، بنابراین هر سه بخش از دینش مطابق این توجیه از بین مى رود. بهترین توجیه همان است که در ابتدا گفته شد. به هر حال شک نیست که تواضع در برابر ثروتمندان براى ثروتشان هم موجب ذلت تواضع کننده است و هم طغیان ثروتمندى که به او تواضع شده تا آنجا که گویى خود را روزى رسان مى داند و دیگران را روزى خوار خودش و متأسفانه این رذیله اخلاقى در افراد بسیارى دیده مى شود; اما در هر حال نباید احترام ثروتمندان مؤمن و صالح را به سبب خدماتشان به نیازمندان و جامعه اسلامى را مصداق این حدیث دانست; آن در واقع فضیلتى است و اداى حقى. 👈ادامه دارد ... 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
❇️ قرآن کریم هر روز یک آیه تفسیر نور – استاد محسن قرائتی سوره مَا نَنْسَخْ مِنْ ءَايَةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَآ أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَى‏ كُلِّ شَي‏ءٍ قَدِيْرٌ هر (حكم و) آیه‌اى را نسخ كنیم ویا (نزول) آنرا به تأخیر اندازیم، بهتر از آن، یا همانند آنرا مى‌آوریم، آیا نمى‌دانى كه خدا بر هر چیزى قادر است؟ 🔴 این آیه در مقام پاسخ به تبلیغات سوء یهود است. آنان سؤال مى‌كردند چرا در اسلام برخى قوانین تغییر پیدا مى‌كند؟ چرا قبله از بیت‌المقدّس به كعبه تغییر یافت؟ اگر اوّلى درست بود پس دستور دوّم چیست؟ و اگر دستور دوّم درست است پس اعمال قبلى شما باطل است. قرآن به این ایرادها پاسخ مى‌گوید: ما هیچ حكمى را نسخ نمى‌كنیم یا آنرا به تأخیر نمى‌اندازیم مگر بهتر از آن یا همانندش را جانشین آن مى‌سازیم. 👤استاد ⏺کانال انس با 🆔 @sahife2
🔊 " " https://www.aparat.com/v/fsDVu ✳️ ای قصه بهشت ز کویت حکایتی شرح جمال حور ز رویت روایتی انفاس عیسی از لب لعلت لطیفه‌ ای آب خضر ز نوش لبانت کنایتی هر پاره از دل من و از غصه قصه ‌ای هر سطری از خصال تو و از رحمت آیتی کی عطرسای مجلس روحانیان شدی گل را اگر نه بوی تو کردی رعایتی در آرزوی خاک در یار سوختیم یاد آور ای صبا که نکردی حمایتی ای دل به هرزه دانش و عمرت به باد رفت صد مایه داشتی و نکردی کفایتی بوی دل کباب من آفاق را گرفت این آتش درون بکند هم سرایتی در آتش ار خیال رخش دست می‌دهد ساقی بیا که نیست ز دوزخ شکایتی دانی مراد از این درد و غصه چیست از تو کرشمه‌ای و ز خسرو عنایتی 🔅 برنامه ی روزانه ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
انس با صحیفه سجادیه
🔊 " #بین_الطلوعین #ظهور " #انقلاب #ایران #ولایت_فقیه https://www.aparat.com/v/fsDVu ✳️ ای قصه بهشت
ای قصّه ی بهشت ز کویت حکایتی شرح جمال حور ز رویت روایتی معنی بیت: ای محبوب، داستان هایی که ازجاذبه های بهشت نقل می شود درحقیقت یک روایت مختصرازویژگیهای کوی توست. زیبائی هایی راکه به حوریان بهشتی نسبت می کنند توصیف روی زیبای توست. ازدرخویش خدارابه بهشتم مفرست که سرکوی توازکون ومکان مارابس در آرزوی خاک در یار سوختیم یادآورای صبا که نکردی حمایتی معنی بیت: درآتش حسرت وآرزوی رسیدن به خاک آستانه ی سرمنزل معشوق سوختیم ای نسیم صبا به یادداشته باش که شاهد سوخته شدن ما بودی و هیچ حمایتی نکردی. بسوختیم دراین آرزوی خام ونشد گداخت جان که شودکاردل تمام ونشد ترجمه ی ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
🔴 عبد براى رسيدن به مقام عبوديّت و به دست آوردن رشد و كمال و تأمين سعادت دنيا و آخرت و از همه مهم‏تر جلب رضا و خشنودى حق ، راهى جز دريافت مفاهيم حقيقى اسماء خداوند ندارد. ✍️ استاد حسین در ذیل شرح (شرحی بر ) آورده اند که ما آن را در این صفحه می آوریم (به توفیق الهی انشاالله) ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
در ذیل شرح بند 16 دعای چهارم صحیفه سجادیه معانی 11 🔴 28- اين نام مقدّس در قرآن مجيد و دعاها و روايات، بسيار زياد آمده است و محقّقان از عرفا آن را اسم اعظم دانسته و كليد حلّ هر مشكلى قلمداد كرده‏اند. البتّه حقيقت و مصداق اين كلمه كه جان هستى و مالك الملك خلقت و تكيه گاه آفرينش است اسم اعظم مى‏باشد نه حرف «را» و «با». ربّ در لغت به معناى مالك و مربّى است. وجود مقدّس حضرت محبوبْ مالك تمام هستى و مربّى جميع موجودات آفرينش است. عبد اگر توجّه به اين دو معنى كند از قيد بندگى ارباب باطل رها شده و سر به هيچ مكتبى جز مكتب اسلام كه مربّى و معلّم آن خداست فرود نمى‏آورد. مالك ذاتى و حقيقى عرصه هستى و مربّى واقعى تمام موجودات ظاهرى و باطنى «اللّه» است، بنابراين معنا ندارد انسان در برابر غير او به عبادت و بندگى برخيزد و از مدرسه‏اى جز مكتب او درس بگيرد. انسان وقتى از هوا و هوا پرستان ببرد و از تعاليم غلط و باطل شياطين بگريزد به فرموده قرآن مجيد در سوره آل عمران «ربّانى» مى‏شود و از فيوضات الهيّه بهره‏مند شده به حقيقت جهان و روح هستى متّصل مى‏گردد. ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 29 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
در ذیل شرح بند 16 دعای چهارم صحیفه سجادیه معانی 11 🔴 29 و 30- ، اين دو نام مبارك و پرمعنا مشتقّ از رحمت است و معنايش رحمت واسعه بر بندگان است از جهت رزق و انعام برايشان. رحمت، افاضه خير به محتاجان و عنايت به آنان است و اين صفت از جانب حضرت رب نسبت به بندگان، تامّ و عامّ و كامل است. تماميّت آن به اين است كه: آن جناب از باب عنايت به عباد، قضاى حاجات آنان را اراده فرموده و نمى‏خواهد گدائى از پيشگاهش دست خالى برگردد. عام بودن آن به اين است كه: رحمتش شامل مستحق و غير مستحق و امور دنيايى و آخرتى و ضرورت و غير ضرورت مى‏شود. كمالش به اين است كه: رحمتش از باب ترحّمى نيست كه وضع محتاج و نيازمند، آن را در وجودش برانگيخته باشد، كه تغيير و تحوّل در او نيست؛ و نيز از باب دفع الم و غرض شخصى از وجود مقدّسش نمى‏باشد، بلكه رحمت از باب آقايى و كرامت خود او به بندگان مى‏رسد. در روايات اهل بيت عليهم السلام آمده: إنَّ الرَّحمنَ هُوَ بِجَميعِ الْعالَمِ، وَالرَّحيمَ بِالْمُؤمِنينَ خاصَّةً. به حقيقت كه رحمانيّتش شامل تمام عالم، و رحيميّتش فقط متوجه مردم مؤمن است. آراستگى عبد به مفهوم رحمانيّت در اين است كه به بندگان غافل از حق و جاهل به قيامت و مسائل الهى ترحّم كند، آنان را با وعظ و نصيحت آنهم از طريق لطف و مهربانى نه جبر و زور، از راه غفلت به راه حضرت حق آورد. به عاصيان به چشم رحمت بنگرد، معصيت ديگران را همانند مصيبت بر خودش بداند، به اين معنا كه همچون زحمتى كه براى علاج خود مى‏كشد براى رهايى آنان از معصيت و سخط خدا روا بدارد. و آراستگيش به رحيميّت در اين است كه: نيازِ نيازمند را برآورده كند، به همسايگان فقير و محتاج برسد، با مال و آبرو و قدرت و توان و شفاعت و وساطت، دردِ دردمندان را دوا كند و اگر عاجز از همه اين امور باشد با دعاى در پيشگاه حق، به يارى آنان برخيزد. 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 30 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
در ذیل شرح بند 16 دعای چهارم صحیفه سجادیه معانی 12 🔴 31- الذارى‏ ذارى به معناى خالق است. در «توحيد» شيخ صدوق است: آراستگى عبد به حقيقت اين اسم به اين است كه: حقيقتاً خود را مخلوق و بنده خالق بداند و در مقام عبوديّت و بندگى نسبت به خالق خود به هيچ عنوان فرو گذارى نكند، كه تنها و تنها حضرت او مستحقّ عبادت است و بس، كه خالق هستى را بر عهده مخلوقْ حقّ ولايت، حقّ اطاعت، حقّ ربوبيّت، حقّ مالكيّت و حقّ عبوديّت است. 🔴 32- الرزّاق‏ رزق و روزى را او آفريده و او آن را به موجودات زنده مى‏رساند، و آن وجود مقدّس است كه وسايل بهره‏گيرى از روزى را براى صاحبان حيات آماده مى‏كند. رزقى كه حضرت حق براى بندگان آماده كرده است دو رزق است: رزق ظاهرى و مادّى براى ابدان، و رزق باطنى و روحى براى قلوب. رزق مادّى، سبزيجات و ميوه‏جات و حبوبات و گوشت حيوانات حلال گوشت است. رزق معنوى و باطنى، علوم و اسرار است كه در قرآن مجيد و سخنان انبيا و ائمّه‏ منعكس است و آن را با رزق مادّى هيچ نسبت نيست؛ زيرا حيات ابد و نامحدود به رزق باطنى است و حيات محدود و معلوم به رزق مادّى مى‏باشد. متولّى و بانى هر دو رزق خداست، چيزى كه هست براى هر كس كه قابليّت دارد بسط مى‏دهد و براى آن كه قابليّت نشان ندهد بسط نمى‏دهد. عبد بايد مظهر اسم رزّاق باشد، به اين معنا كه خود را در رساندن رزق حق به عباد و بندگان واسطه نمايد و اين واسطه بودن را در هر دو نوع رزق رعايت كرده و غنيمت بداند. در حديث آمده: أيْدِى الْعِبادِ خَزايِنُ المَلِكُ الجَواد. دست‏هاى بندگان، خزائن خداى بخشنده است. و كسى را نمى‏رسد كه درِ خزاين حق را به روى نيازمندان و محتاجان ببندد. بايد دست را خزينه روزى مادّى و زبان را خزينه روزى معنوى قرار داد. ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 32 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
در ذیل شرح بند 16 دعای چهارم صحیفه سجادیه معانی 13 🔴 33- الرقيب‏ حضرت او حفيظ عليم است، از چيزى در جهان هستى چه در نهان و چه در آشكار غفلت ندارد، ملاحظه او ملاحظه ازلى و ابدى است. عبد بايد به اين معنى توجه داشته باشد كه مولايش در هر حال و در هر لحظه مراقب ظاهر و باطن اوست. وَكُنْتَ أنْتَ الرَّقيبَ عَلَىَّ مِنْ وَرائِهِمْ. و خود فراتر از آنها مراقب من بودى. عبد بايد متوجه باشد كه نفس و شيطان دو دشمن خطرناك او هستند و منتظر فرصت كه وى را به چاه غفلت و مخالفت با حضرت دوست در اندازند. توجه به مراقبت حضرت حق، انسان را از شرّ اين دو دشمن در امان مى‏برد. وقتى انسان رقيب بودن مولا را دائماً در لحاظ داشته باشد، از پيروى نفس و شيطان سر باز مى‏زند و با آن دو به عشق حضرت محبوب مخالفت مى‏كند و تمام منافذ و مجارى آنان را به سوى خويش با توجه به رقيب بودن حق سدّ مى‏كند و از اين كه به وسيله اين دو دشمن دچار معصيت و آلودگى شود مى‏گريزد. آخوند ره مى‏فرمايد: «آنچه اين ضعيف از عقل و نقل استفاده نموده‏ام اين است كه اهمّ اشيا از براى طالب قرب، جدّ و سعى تمام در ترك معصيت است. تا اين خدمت را انجام ندهى نه ذكرت، نه فكرت به حال قلبت فايده نخواهد داشت، چرا كه پيشكش و خدمت كردنِ كسى كه با سلطان در عصيان و انكار است بى فايده خواهد بود. پس اى عزيز! چون اين كريم رحيم، زبان تو را مخزن كوه نور، يعنى ذكر اسم شريف قرار داده، بى حيائى است مخزن سلطان را آلوده به نجاست و قاذورات غيبت و دروغ و فحش و اذيّت و غيرها من المعاصى نمودن، مخزن سلطان بايد محلّش پر عطر و گلاب باشد نه نجس مملوّ از قاذورات. و بى شك چون دقّت در مراقبت نكرده‏اى نمى‏دانى كه از جوارح سبعه يعنى گوش و زبان و چشم و دست و پا و بطن و فرج چه معصيت‏ها مى‏كنى و چه آتش‏ها روشن مى‏نمايى و چه فسادها در دين خودت بر پا مى‏كنى و چه زخم‏هاى منكره به سيف و سنان زبانت به قلبت مى‏زنى؛ اگر نكشته باشى بسيار خوب است.» « تذكرة المتقين : 112» ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 33 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
در ذیل شرح بند 16 دعای چهارم صحیفه سجادیه معانی 14 🔴 34- الرؤوف‏ به معناى شدّت رحمت است، كه توضيح مفصّل آن در رحمن و رحيم گذشت. 🔴 35- الرائى‏ به معناى عالم است و همچنين به معناى مُبصر (بيننده)، كه شرح آن در عليم و بصير رقم زده شد. 🔴 36- السّلام‏ به اين معناست كه وجود مقدّسش و ذات بى‏مانندش از عيب، و صفاتش از نقص، و افعالش از شر، سالم است. سلامت در تمام امور و در همه جهات و براى همه كس از جانب او صادر مى‏شود او را عيب و نقص و زوال و انتقال و فنا و موت نيست و آثارى كه براى مخلوق است براى حضرت او نمى‏باشد. معناى سلامت در لغت، صواب و سداد است. عبد اگر در تمام امور ظاهر و باطن، در طريق صواب و سداد باشد و از غشّ و حقد و حسد و ريا و نفاق و شرك و بد دلى و جبن و حيله و مكر و خدعه و غلّ و ساير اوصاف ناپسند سالم باشد، در حدّ قدرت و توان خودش مشابهت با محبوب پيدا كرده است و در قيامت جايگاهش چنانكه در قرآن مجيد آمده دارالسّلام است: لَهُمْ دارُ السّلامِ عِنْدَ رَبِّهِم» براى آنان نزد پروردگارشان خانه سلامت و امن است. 🔴 37- المؤمن‏ وجود مقدّسش مصدر امن و امان در ظاهر و باطن آفرينش است. اوست كه تمام طرق منتهى به امن و امان را به روى موجودات عالم باز كرده و اسباب و علل به چنگ آوردن امنيّت را در اختيار موجودات زنده قرار داده است. امن و امان در دنيا از آفات و امراض و مهالك، و امن و امان در آخرت از عذاب و نقمات جز از طريق آن حضرت ميسّر نيست. چنانكه در قرآن مجيد به كرّات اشاره فرموده: علّت امنيّت انسان از عذاب و نقمت آخرت، ايمان به حق و عمل صالح است؛ ايمان و عمل صالحى كه در دنيا هم براى خانواده‏ها و اجتماع ايجاد امن و امان مى‏كند. امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد: الْمُؤمِنُ مَنِ ائْتَمَنَهُ النَّاسُ عَلى‏ أمْوالِهِمْ وَأنْفُسِهِمْ. مؤمن كسى است كه مردم وى را در اموال و جانشان امين بدانند و از جانب وى احساس امنيّت كنند. آرى، نصيب عبد از مفهوم اين حقيقت بايد آن چنان باشد كه تمام مؤمنان و مسلمانان و مردم از وى در امان باشند و بلكه در هر خطر و خوفى براى نجات از بلا و ضرر به وى تكيه كنند و در دفع مهالك نفسى و دينى و دنيائى از همّت و اراده و كمك او بهره جويند. امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد: سُمِّىَ الْبارى عَزَّوَجَلَّ مُؤمِناً لِأنَّهُ يُؤْمِنُ مِنْ عَذابِهِ مَنْ أطاعَهُ، وَ سُمِّىَ الْعَبْدُ مُؤمِناً لِأنَّهُ يُؤمِنُ عَلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ فَيُجيزُ اللّهُ أمانَهُ. خالق دو جهان را مؤمن مى‏نامند چون مطيع را از عذابش امان مى‏دهد. و عبد را مؤمن مى‏نامند چون بر خدا امان مى‏بندد و خداوندش به خاطر ايمان و عمل صالح او جواز امان از عذاب قيامت مى‏دهد. 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 35 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
در ذیل شرح بند 16 دعای چهارم صحیفه سجادیه معانی 15 🔴 38- المُهَيْمِن‏ وجود مقدّسش با علم و استيلا و حفظش قائم بر اعمال و ارزاق و آجال عباد است. وجودى كه بر كُنه تمام امور مُشرِف است و تمام ظاهر و باطن در استيلاى اوست و همه بر قدرت حفظ آن جناب تكيه دارند، او را مهيمن مى‏خوانند. عبدى كه بر اسرار و پنهانى‏هاى دلش توجه دارد و بر احوال و اوصافش مستولى است و به طور دائم قيام به امور انسانيّت و مقتضاى وضع دنيا و آخرتش دارد، بالنسبه به موجوديّت خويش مهيمن است و از اين وصف و اسمى كه در رابطه با مولايش مى‏باشد بهره‏ور است. 🔴 39- العزيز او غالب غير مغلوب است، نسبت به چيزى عجز ندارد، قاهر بر كلّ شى‏ء است. وجودى است كه مانند ندارد، تمام موجودات با همه وجودشان محتاج اويند و وصول به كُنه ذاتش مشكل و يا محال است. مؤمن بايد اينچنين باشد، به اين معنا كه در خصوصيّات ايمانى و عملى نظيرش كمتر يافت شود، درگاه لطفش درگاه عرض حاجات نيازمندان باشد و در برابر دشمنان ظاهرى و باطنى شكستى برايش متصوّر نگردد، كه قرآن مجيد مى‏فرمايد: وَلِلّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤمِنينَ» در حالى كه عزت و اقتدار براى خدا و پيامبر او و مؤمنان است. 🔴 40- الجبّار وجود مباركى كه مشيّت و اراده‏اش بر سبيل اجبار در ظاهر و باطن هستى نفوذ دارد و مشيّت احدى از موجودات راه به اراده و خواست او ندارد. قاهرى است كه فوق قهرش چيزى نيست، عظمت و بزرگى و تجبّر و جبروتيّت، فقط و فقط برازنده اوست و بس. احدى از قبضه قدرتش خارج نيست، و چيزى از ميدان جبروتش بيرون نمى‏باشد، موجودات عرصه هستى بخواهند يا نخواهند تكويناً فرمانبر او هستند. در ميان عباد و بندگان هستند كسانى كه از دايره تبعيّت از ديگران فراتر رفته و به درجه عالى متبوعيّت رسيده‏اند، به نحوى كه ديگران به طور قهر و جبر به هيئت و صورت آنان در مى‏آيند، چنانكه خواجه انبيا عليهم السلام فرمود: لَوْ كانَ مُوسى‏ حَيّاً ما وَسِعَهُ إلَّااتِّباعى. اگر موسى عليه السلام زنده بود، چاره‏اى جز پيروى از من در همه امور نداشت. 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 37 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
در ذیل شرح بند 16 دعای چهارم صحیفه سجادیه معانی 16 🔴 41- المتكبّر وجود مقدّسى كه عظمت و بزرگى شأن اوست و كلّ موجودات در پيشگاه بزرگيش باطل و هيچند. او در مقابل ذات يگانه‏اش همه چيز را حقير و كوچك مى‏بيند، كبريائى و عظمت را جز براى خود نمى‏داند. نظرش به عباد و موجودات نظر مالك به مملوك، سلطان به رعيّت، زنده به مرده، بزرگ به كوچك است، و اين گونه نظر وقف حريم كبريايى اوست و كسى را نسزد كه به چيزى چون او نظر بيندازد. كسى كه همه چيز را در باطن و اعتقادش نسبت به حضرت او حقير و كوچك شمارد و حتّى به دنيا و آخرت نظر استقلالى نداشته باشد و از جز او نظر بپوشد از حقيقت اين اسم نصيب و حظ برده است. 🔴 42- السيّد آقا و بزرگى كه اطاعتش بر همگان واجب است، چنانكه از اطاعت و بندگيش سرپيچى كنند به راه هلاكت افتاده و به سعادت دنيا و آخرت خود لطمه زده‏اند. در زمينه معناى سيّد روايتى به مضمون زير در كتاب «توحيد» صدوق آمده است: رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: عَلِىٌّ سَيِّدُ الْعَرَبِ، فَقالَتْ عايِشةُ: يا رَسولَ اللّهِ! ألَسْتَ سَيِّدَ الْعَرَبِ؟ فَقالَ: أنَا سَيِّدُ وُلْدِ آدَمَ و عَلِىٌّ سَيِّدُ الْعَرَبِ، فَقالَتْ: يا رَسُولَ اللّهِ! وما السَّيِّدُ؟ قال: مَنِ افْتُرِضَتْ طاعَتُهُ كَمَا افْتُرِضَتْ طاعَتى. على سيّد و آقاى عرب است. عايشه گفت: آيا شما سيّد عرب نيستى؟ فرمود: من سيّد فرزندان آدمم. عرضه داشت: معناى سيّد چيست كه در حقّ على استعمال كردى؟ فرمود: كسى كه اطاعتش واجب است چنانكه اطاعت از من واجب است. هر كس از ايمان بالايى برخوردار شود و در اداى واجبات الهيّه بكوشد و از تمام محرّمات بپرهيزد و به اخلاق حسنه آراسته گردد، به مقام سيادت به آن معنائى كه رسول عزير اسلام فرمود، رسيده است. 🔴 43- السُّبّوح‏ وجود مقدّسى كه از آنچه لايق او نيست پاك و منزّه است و از آنچه جاهلان در حقّش مى‏گويند برتر و بالاتر است، كه وصفش در فهم نگنجد و كُنه ذاتش به دست عقل نيفتد. باطن و ظاهر تمام موجودات گوياى منزّه بودن وى از هر عيب و نقص است و حقيقت اشيا و عناصر نشان دهنده پاكى آن وجود مبارك. يُسَبِّحُ لِلّهِ ما فِى السَّماواتِ وَما فِى الْأَرضِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزيزِ الْحَكيمِ آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است، خدا را [به پاك بودن از هر عيب و نقصى‏] مى‏ستايند، خدايى كه فرمانرواى هستى و بى‏نهايت پاكيزه و تواناى شكست‏ناپذير و حكيم است. آنچه را خداوند سبّوح در حالات قلب و امور نفس و مسائل اخلاقى و عملى و خانوادگى و اجتماعى عيب دانسته و به وسيله وحى و انبيا و ائمّه عليهم السلام اعلام كرده است، عبد بايد از آن دورى جسته و براساس خواسته حضرت محبوب به حقايق و پاكى‏ها آراسته شود، تا از مقام سبوّحيّت آن جناب بوئى به مشام جان او برسد و باغ وجود انسان از گل‏ها و لاله‏هاى معنوى و واقعيّت‏هاى ملكوتى پر شود. 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 39 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
در ذیل شرح بند 16 دعای چهارم صحیفه سجادیه معانی 17 🔴 44- الشهيد او به غيب و نهان و ظاهر و آشكارِ هستى شاهد است و حركت و عملى در باطن و ظاهر موجودات از او پوشيده نيست. إنِّ اللّهَ عَلى‏ كُلِّ شَىْ‏ءٍ شَهيدٌ بى‏ترديد خدا بر همه چيز گواه است. وَاللّهُ شَهيدٌ عَلى‏ ما تَعْمَلُونَ در حالى كه خدا بر آنچه انجام مى‏دهيد، گواه است. عبد چون به حقيقت اين اسم واقف شود و جانش به نور مفهوم اين صفت منوّر گردد، با كمال مواظبت و مراقبت زندگى خواهد كرد و تمام حركات و سكنات و آنات و لحظاتش را كه در مرأى‏ و منظر حضرت محبوب است به مواظبت خواهد كشيد، مبادا كه شيطان و هواى نفس به او حمله كند و وى را از نظر رحمت حضرت حق دور ساخته، به سعادت دنيا و آخرتش لطمه بزند. امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد: عَلِمْتُ أنَّ اللّهَ مُطَّلِعٌ عَلَىَّ فَاسْتَحْيَيْتُ. دانستم كه خداوند بزرگ گواه و شاهد من و آگاه بر ظاهر و باطن انسان است، در برخورد به خلاف خواسته‏اش از او شرم كردم و بر عرصه گاه حيا نشستم. 🔴 45- الصادق‏ در وعده و در گفتارش صادق است و آنچه را از ثواب و اجر و مزد در برابر عبادت و طاعت به بندگانش وعده داده است، بدون اين كه كم بگذارد وفا مى‏كند. عبد بايد در تمام حركاتش صداقت و درستى و راستى را از مولايش درس بگيرد، و مصداق حقيقى صدق گردد، تا حظّ و نصيب و بهره و سودش از پيشگاه حضرت محبوب به جايى رسد كه خير دنيا و آخرت وى را تأمين نمايد. يا أيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَكُونُوا مَعَ الصّادِقينَ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! از خدا پروا كنيد و با صادقان باشيد [صادقانى كه كامل‏ترينشان پيامبران و اهل بيت رسول بزرگوار اسلام هستند.] قالَ اللّهُ هذا يَوْمُ يَنفَعُ الصّادِقينَ صِدْقُهُمْ خدا فرمود: اين روزى است كه راستان را راستى و صدقشان سود دهد. 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 41 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2