eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
4.9هزار دنبال‌کننده
16.3هزار عکس
2.2هزار ویدیو
1.4هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
❇️ قرآن کریم هر روز یک آیه تفسیر نور – استاد محسن قرائتی سوره تِلْكَ الْرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى‏ بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَ جَتٍ وَءَاتَيْنَا عِيسَى اْبنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَتِ وَ أَيَّدْنَهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَلَوْ شَآءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَآءَتْهُمُ الْبَيِّنَتُ وَلَكِنِ اخْتَلَفُواْ فَمِنْهُمْ مَنْ ءَامَنَ وَمِنْهُمْ مَّنْ كَفَرَ وَلَوْ شَآءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُواْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ نشانه‌هاى روشن (آن پیامبران، ما بعضى از آنان را بر بعضى برترى دادیم. از آنان كسى بود كه خداوند با اوسخن گفته ودرجات بعضى از آنان را بالا برد، وبه عیسى‌بن‌مریم و معجزات) دادیم و او را با روح‌القدس (جبرئیل) تأیید نمودیم، و اگر خدا مى‌خواست، كسانى كه بعد از آنان (پیامبران) بودند، پس از آنكه نشانه‌هاى روشن براى آنها آمد، با هم جنگ و ستیز نمى‌كردند. (امّا خداوند مردم را در پیمودن راه سعادت آزاد گذارده است،) ولى با هم اختلاف كردند پس برخى از آنان ایمان آورده و بعضى كافر شدند. (و باز) اگر خدا مى‌خواست (مؤمنان و كافران) با هم پیكار نمى‌كردند، ولى خداوند آنچه را اراده كند انجام مى‌دهد. (و اراده حكیمانه‌ى او بر آزاد گذاردن مردم است.) 👈 با نصب نرم افزار زیر با ما در این دوره ی تفسیر خوانی همراه شوید 👇 https://cafebazaar.ir/app/com.ghadeer.tafsirnour ⏺کانال انس با 🆔 @sahife2
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای دعای سیدالساجدین (علیه السلام ) در و : «18» اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ وَفِّقْنَا فِي يَوْمِنَا هَذَا وَ لَيْلَتِنَا هَذِهِ وَ فِي جَمِيعِ أَيَّامِنَا 1. لِاسْتِعْمَالِ الْخَيْرِ 2. وَ هِجْرَانِ الشَّرِّ 3. وَ شُكْرِ النِّعَمِ 4. وَ اتِّبَاعِ السُّنَنِ 5. وَ مُجَانَبَةِ الْبِدَعِ 6. وَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ 7. وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ 8. وَ حِيَاطَةِ الْإِسْلَامِ 9. وَ انْتِقَاصِ الْبَاطِلِ 10. وَ إِذْلَالِهِ وَ نُصْرَةِ الْحَقِّ وَ إِعْزَازِهِ 11. وَ إِرْشَادِ الضَّالِّ 12. وَ مُعَاوَنَةِ الضَّعِيفِ 13. وَ إِدْرَاكِ اللَّهِيفِ خدايا! بر محمّد و آلش درود فرست، و ما را در اين روز و شبمان، و در تمام اياممان براى اين امور موفّق بدار: 1. به كارگيرى خير، 2. و دورى از شر، 3. و شكر نعمت‏ها 4. و پيروى از روش‏هاى نيك، 5. و دورى از بدعت‏ها، 6. و امر به معروف، 7. و نهى از منكر، 8. و پاسدارى از اسلام 9. و كم كردن و خوار ساختن‏باطل، 10. و يارى و گرامى داشت حق، 11. و راهنمايى گمراه، 12. و كمك كردن به ناتوان، 13. و پناه دادن به درمانده و گرفتار. 👈 براى هر كدام از سيزده موردى كه امام سجّاد عليه السلام در ضمن دعا بيان كرده‏اند توضيحى مختصر بيان مى‏شود. 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
قسمت 3 🔴 3- شكر نعمت‏ وَ شُكْرِ النِّعَمِ شكر، ياد نعمت‏ها و اظهار آن است. يعنى سپاس گويى و نيكو گفتن از احسان كننده كه در حقيقت اعتراف به نعمت همراه با تعظيم و احترام است. تشكّر بنده بر نعمت‏هاى ظاهرى و باطنى كه خداوند در اختيار او نهاده و از واجبات حتميّه و اوليه است. خداوند در قرآن مجيد بسيار بر شكرگزارى تأكيد نموده است كه بندگان همواره خود را ممنون او دانند و در نتيجه سر به طاعت او نهند و تسليم فرامينش باشند. امام على عليه السلام اسوه شاكران و مولاى ستايشگران ربوبى مى‏فرمايد: أَوَّلُ ما يَجِبُ عَلَيْكُم لِلَّهِ سُبحانَهُ شُكْرُ أَيادِيِه وَ ابْتِغاءُ مَراضِيِه. نخستين چيزى كه بر شما در برابر خداى سبحان واجب است، سپاسگزارى از نعمت‏هاى او و فراهم آوردن موجبات خشنودى اوست .. خداوند درباره يكى از بندگان صالح خويش يعنى لقمان حكيم مى‏فرمايد: وَلَقَدْ ءَاتَيْنَا لُقْمنَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَ مَن يَشْكُرْ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَن كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِىٌّ حَمِيدٌ و به راستى ما به لقمان حكمت عطا كرديم كه نسبت به خدا سپاس‏گزار و شاكر باش و هركه سپاس گزارد تنها به سود خود سپاس مى‏گزارد، و هركه ناسپاسى كند [به خدا زيان نمى‏زند، زيرا] خدا بى‏نياز و ستوده است. «هر چند حكمت معانى گسترده‏اى دارد از جمله گفته‏اند: مجموعه‏اى از معرفت و علم و اخلاق پاك و تقوا و نور هدايت است. ولى اساس و هدف از اعطاى حكمت از سوى خداوند به لقمان حكيم، شكرگزارى بوده است. و لقمان به خاطر امتيازهاى عالى به مقام شكر دست يافت. انسان هر گاه نعمت‏هاى الهى را در جاى خود به كار بگيرد سودش به خود او برمى‏گردد ولى اگر كفران نعمات كند، ضررش در وهله اوّل به خودش، سپس به ديگران مى‏رسد. در پايان آيه مى‏فرمايد: غَنِىٌّ حَمِيدٌ يعنى شكرگزار در برابر انسان‏هاى عادى يا نعمتى را به بخشنده مى‏دهد و يا اگر چيزى نمى‏دهد با ستايش او مقامش را در نزد مردم بالا مى‏برد ولى در مورد خداوند هيچكدام معنى ندارد؛ زيرا او از همگان بى‏نياز است و همه ستايشگران به ويژه فرشتگان حمد او مى‏گويند. يك نكته پيرامون آيه قابل توجه است كه كلمه شكر با صيغه فعل مضارع آمده كه نشانه استمرار و هميشگى است ولى كفر با صيغه ماضى آمده كه بر يك مرتبه هم صدق مى‏كند، اشاره به اين است كه: كفران حتى يكبار سرانجام دردناكى دارد، امّا شكرگزارى بايد مستمر باشد تا انسان مسير تكاملى خود را طى كند. حضرت صادق عليه السلام مى‏فرمايد: اوْحَىَ اللَّهُ تَعَالى‏ إِلى‏ مُوسى‏: يا مُوسى‏ اشْكُرْنى‏ حَقَّ شُكْرِي، فَقالَ: يا رَبِّ كَيْفَ أَشْكُرُكَ حَقَّ شُكْرِكَ، وَ لَيْسَ مِنْ شُكْرٍ أَشْكُرُكَ بِهِ إِلَّا وَ أَنْتَ أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَىَّ؟! فَقالَ: يا مُوسى‏ شَكَرْتَنى‏ حَقَّ شُكْرى‏ حِيْنَ عَلِمْتَ أَنَّ ذَلِكَ مِنِّى. خداى تعالى به موسى وحى فرمود: اى موسى! مرا چنانكه بايد شكر كن. موسى عرض كرد: پروردگارا! چگونه تو را چنانكه بايد شكر گويم حال آن كه هر شكرى كه تو را مى‏گويم خود نعمتى است كه تو به من ارزانى داشته‏اى؟ فرمود: اى موسى! وقتى كه بدانى توفيق آن شكر را هم من به تو داده‏ام، حق شكر مرا ادا كرده‏اى. پس شكر كامل، اعتراف خاضعانه زبان درون در برابر خداى تعالى به عجز و ناتوانى از به جا آوردن كمترين شكر اوست؛ زيرا كه توفيق شكرگزارى نعمت جديدى است كه بايد بر آن شكر نمود. امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد: رسول خدا صلى الله عليه و آله در سفرى بر ناقه خود سوار بود كه ناگاه فرود آمد و پنج بار سجده كرد و دوباره سوار ناقه شد. همسفران پرسيدند: اى رسول خدا! ما از شما رفتارى ديديم كه پيش از اين نديده بوديم؟ حضرت فرمود: «آرى، جبرئيل عليه السلام نزد من آمد و مرا از جانب خداى عزّوجلّ بشارت‏هايى داد. از اينرو خدا را در سجده سپاس گفتم و بر هر بشارتى سجده نمودم. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏ 5 ، ص: 105 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌 دعای ( ) ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
🌹 یک غزل زیبا از مرحوم فیض کاشانی در : 👈 یارب چمن حسن تو خرم زچه آبست کاندر نظرم هر چه به جز تست سرابست غیر از دل عشاق تو معمور ندیدیم گشتیم سراپای جهان جمله خرابست هر کس که چشید از می عشق تو نشد پیر مستان غمترا همهٔ عمرشبابست در عهد صبا توبه شکستیم بصهبا دیریست که سجاده مارهن شرابست رندی که بمستی گذراند همه عمر فارغ زغم پرسش و اندوه حسابست هشیار کجا گردد زآشوب قیامت آن مست که از نشأهٔ چشم تو خراب است بر بحرو بر و خشک و تر دهر گذشتیم جز آب رخ دوست جهان جمله سرابست پرکن ز می صاف غزل ساغر دیوان جانرا می بی دردسر ای فیض کتابست گر میکده ویران و خرابات خرابست در هر نگه چشم تو صد گونه شرابست هم گردش چشم تو مگر با خودش آرد آن مست که از گردش چشم تو خرابست بیدار کجا گردد از آشوب قیامت آن دیده که با فتنه چشم تو بخوابست پروا نکند زآتش جانسوز جهنم آن سینه که بر آتش عشق توکبابست با آنهمه تمکین که سراپای تو دارد چون عمر زما میگذری این چوشتابست زان لطف نهان با دل ما هیچ نکردی باری همه گر قهر و عتابست حسابست تنها نه دل خراب از نگه تست کو دل که نه زآن غمزه مستانه خرابست ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
طرح هفته 32 از عبارات نورانی 👌صفحه ی ویژه اعضا در روزهای ✳️ عبارت 🔹اللَّهُمَّ .... وَ تَكْذِيبا لِمَنْ قَصَبَنِى، وَ سَلامَةً مِمَّنْ تَوَعَّدَنِى 🔹 🔸 بار الها! مرا از نيرويى برخوردار فرما كه بتوانم عيبجويى و دشنام گويى بدخواهان را تكذيب نمايم. پروردگارا! كسى كه مرا ارعاب مى‏كند و به اذيت و آزار تهديد مى‏نمايد تو مرا از شر او سالم و مصون بدار. https://eitaa.com/sahife2/5187 دعای 👈 نظرات، دل نوشته ها و حرفهای صمیمانه ی شما درخصوص عبارت فوق که از هم اکنون برای ما ارسال شود، در این قسمت بارگذاری میشود ◀️ انشاالله سعی کنید در این طرح به عشق امام سجاد علیه السلام و انس بیشتر با این کتاب نورانی ولو درحد یک خط!! مشارکت فرمایید 👌 ادمین 👇 @yas2463 👈 میتوانید این دعای زیبا را با 🎙 صدای مداحان مختلف گوش دهید 👈 و متن آن را بخوانید ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈 دعای 👤 با صدای زیبای مداح جوان بحرینی 👇 https://www.aparat.com/v/MGhF7/ 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆 با تشکر از همه دوستانی که در این بحث ما مشارکت داشتند
در این دسته از فرازهای دعا که از«واجعل لی یدا...»شروع می شود،امام سجاد علیه السلام،گویا قدرت خدا را به رخ می کشد.خود را متصل به این قدرت می داند. شاید مناجات میکند که:خدایا من بر سر عهد و پیمان بندگی هستم پای تو می ایستم،تا به تو متصل شوم.....توهم که معلوم است پای عهد خود هستی...«ومن اوفی بعهده من الله»پشتوانه من باش و به من توانایی عطا کن تا دروغ آن کس که در مورد من بدگویی میکند ،آشکار سازم. روایتی از امام صادق علیه السلام هست «...به کسی که به تو بد می گوید،بگو اگر این صفت که به من نسبت دادی درمن هست،خدا مرا بیامرزد،واگر در من نیست،خدا تو را بیامرزد» و مرا از شر کسانی که تهدیدم می کنند،سلامت بدار. رسول خدا صلی الله علیه وآله می فرماید«کسی که نظر تندی به مؤمنی بیفکند که او را بترساند،خداوند او را در روزی که سایه و پناهگاهی جز سایهٔ او وجود ندارد،می ترساند» خدایا امام عصر (علیه السلام)ازبدخواهان در امان بدار. هر کسی را عشق لیلایی به صحرا می کشد من که سر گردان کوی اکبرت هستم حسین (علیه السلام).
در جوامعى كه حكام مستبد و زورگو فرمانروا هستند و منويات خائنانه‏ى خويش را بى‏چون و چرا به موقع اجرا مى‏گذارند، مردم از حق و عدالت محروم‏اند و چون قدرت دفاع از خود ندارند، ناچارند كه بيدادگريها را تحمل كنند و به مصائب و بلايا تن دردهند. اگر افراد آزرده و شجاعى در گوشه و كنار وجود داشته باشند كه بتوانند در مواقعى به جبار خائن اعتراض كنند و مردم را به تخلف و سرپيچى از اوامرش تحريك نمايند، حكومت وقت با تهمت و افترا، عيبجويى و دشنامگويى، و از هر راه ديگر كه ممكن شود مى‏كوشد تا آن عناصر شريف را بدنام نمايد، قدر و منزلتشان را از ميان ببرد، و سخنانشان را از اثر بيندازد. على (ع) و ديگر ائمه‏ى معصومين در طول حكومت معاويه و ساير حكام بنى‏اميه و بنى‏عباس با اين گرفتارى مواجه بودند و به صور مختلف مورد هتك و اهانت واقع مى‏شدند. يك روز معاويه على (ع) را به قتل عثمان متهم نمود و مردم را به نام خونخواهى بر ضد آن حضرت تحريك كرد، روز ديگر مردم را نسبت به سب على (ع) وادار نمود و بدگويى و اسائه‏ى ادب نسبت به آن حضرت را در منابر و مجالس معمول ساخت و آن را از وظايف عبادى خطبا و مردم به حساب آورد و مامورين دولت و عموم مردم را در اجراى اين دستور اكيدا مكلف و موظف ساخت.
روزى وليد بن عبدالملك به فرزندان خود گفت: من پيوسته مى‏شنيدم كه اصحاب ما و خاندان ما على (ع) را سب مى‏كنند و فضايل و كمالات آن حضرت را دفن مى‏نمايند و مردم را به دشمنى با آن جناب وامى‏دارند، اما اين كار برخلاف انتظار اصحاب ما موجب مى‏شد كه على (ع) به دلها نزديكتر شود و آل اميه از دلها دورتر و كار دفن فضايل على (ع) و بى‏خبر نگاهداشتن افراد عالم و تحصيلكرده از مراتب كمالات آن حضرت به جايى رسيد كه احدى جرئت نمى‏كرد حديثى را در مجالس از على (ع) نقل كند و از آن حضرت اسم ببرد و ناچار بود بگويد: يكى از اصحاب رسول خدا حديث نموده است، يا بگويد مردى از قريش حكايت كرده است، و بعضى مى‏گفتند: پدر زينب حديث نموده است.
دشنامگو و سب مسلمان دو روایت از پیامبر اکرم ص : *سب كننده‏ى مومن مانند كسى است كه در پرتگاه هلاكت قرار گرفته است. *دشنامگويى به مسلمان فسق است و جنگ با او كفر. معاويه برخلاف دستور رسول اكرم هم على (ع) را سب نمود و هم با آن حضرت جنگيد و در نتيجه مشمول هر دو قسمت حديث پيمبر گرامى قرار گرفته است. در مقابل اعمال نارواى معاويه به روش اسلامى و الهى على (ع) توجه بنماييد: على (ع) شنيد كه بعضى از اصحابش در ايام جنگ صفين اهل شام را سب مى‏كنند. فرمود: ميل ندارم شما در جمع دشنام‏دهندگان باشيد و اگر اعمال اهل شام را بگوييد و متذكر حالشان بشويد از نظر سخن شايسته‏تر و از جهت عذر، رساتر است، شما به جاى سب بگوييد: خدايا! ما و آنان را از ريختن خون يكديگر مصون و محفوظ دار، خدايا! بين ما و آنان اصلاح برقرار نما و آنها را از گمراهى به هدايت سوق ده تا جاهل، حق را بشناسد. معاويه بن ابى‏سفيان و آل اميه علاوه بر نسبتهاى دروغ و خلاف واقع به على (ع) و سب و دشنام آن حضرت در مجالس، و همچنين دفن نمودن فضايل آن جناب، به خيانت بهت‏آور دگرى دست زدند و با تبليغات خائنانه‏ى خود، بخصوص در منطقه‏ى وسيع شام، وابستگى و قرابت على (ع) و حضرت صديقه‏ى اطهر و فرزندان معصومشان را با رسول گرامى پنهان داشتند و هويت آنان را در افكار عوام مردم به گونه‏هاى مختلف ترسيم كردند و به مردم فهماندند كه تنها اهل‏بيت رسول خدا و وراث آن حضرت بنى‏اميه هستند و از اين راه، خود را جانشين بحق پيشواى اسلام معرفى نمودند و تحت اين عنوان مقدس، جنايات بزرگى را مرتكب شدند و اين تبليغات خائنانه و خلاف واقع همچنان جريان داشت تا با انقلاب بنى‏عباس، كاخ ستمكارى بنى‏اميه فروريخت و دروغ آنان آشكار گرديد.
مسعودى، مورخ نامى، از قول يكى از برادران تحصيلكرده و عالم خود نقل مى‏كند كه مى‏گفت: روزها با جمعى مى‏آمديم، در نقطه‏اى مى‏نشستيم، و درباره‏ى ابوبكر و عمر و على (ع) و معاويه مناظره مى‏كرديم و گفته‏هاى اهل علم را در اين باره نقل مى‏نموديم. چند نفر عوام مى‏آمدند، نزديك ما مى‏نشستند و سخنان ما را استماع مى‏نمودند. روزى يكى از آنان كه عقل بيشتر و ريش بلندترى داشت به ما گفت: چقدر درباره‏ى معاويه و على و فلان و فلان سخن مى‏گوييد، از او پرسيديم شما در اين باره چه مى‏گوييد؟ گفت درباره‏ى چه شخصى مى‏پرسيد، مقصودتان كيست؟ گفتم على (ع). گفت مگر نه اين است كه او پدر فاطمه بود، پرسيدم فاطمه كيست؟ گفت: عيال پيغمبر اسلام، دختر عايشه، و خواهر معاويه. پرسيدم قصه‏ى على (ع) به كجا انجاميد؟ گفت: در غزوه‏ى حنين كشته شد. سپس مسعودى مى‏گويد: عبدالله بن على از افسران بنى‏عباس بود و براى كشتن مروان حمار، آخرين خليفه‏ى اموى، به شام وارد شد. او جمعى از شيوخ اهل شام را كه صاحب ثروت و رياست بودند و غير از سپاهيان شام به حساب مى‏آمدند تحت الحفظ نزد ابوالعباس سفاح فرستاد. اينان در حضور ابوالعباس سفاح قسم ياد كردند كه ما براى پيمبر گرامى اسلام قرابت و اهل‏بيتى كه وارث او باشند جز بنى‏اميه نمى‏شناختيم تا شما عهده‏دار امر خلافت شديد و زمام امور را به دست گرفتيد. نه تنها اهل‏بيت رسول گرامى براى مردم شام ناشناخته بودند، بلكه عده‏ى زيادى از مردم كوفه نيز از اين امر آنچنان كه بايد آگاهى نداشتند و اهل‏بيت را به خوبى نمى‏شناختند. متجاوز از چهل سال بر اثر تبليغات خائنانه‏ى بنى‏اميه، سب على (ع) در مجالس، معمول بود و گويندگان خودفروخته در منابر به حضرتش دشنام مى‏گفتند و فرزندان معصوم آن حضرت نيز از اين جسارت و اسائه‏ى ادب مصونيت نداشتند. عمر بن عبدالعزيز كه به مقام خلافت رسيد تصميم گرفت از سب آن حضرت جلوگيرى نمايد. تصميم خود را به موقع اجرا گذارد و به تمام مامورين دولت، در سراسر كشور، دستور داد اين مهم را عملى نمايند و بر اثر اين تصميم، رفته رفته، سب على (ع) در مجامع و منابر متروك گرديد. واقعه‏ى دردناك عاشورا و اسارت امام سجاد (ع) و ساير اهل‏بيت رسول گرامى در خلال آن چهل سال صورت گرفت. خطبه‏هاى نافذ امام سجاد و حضرت زينب در نقاط حساس كوفه و شام بخصوص در مسجد اموى و مجلس يزيد مردم را به مقدار قابل ملاحظه‏اى از حقيقت امر و خيانت آل‏اميه آگاه نمود و مكر آنان را كه مدعى قرابت نزديك با پيغمبر بودند و خويشتن را وارث بحق پيشواى اسلام مى‏خواندند آشكار ساخت و بر اثر نشر آن سخنان، سب و دشنام در داخل كوفه و شام تقليل يافت.
امام سجاد (ع) : و تكذيبا لمن قصبنى. بار الها! مرا از نيرويى برخوردار فرما كه بتوانم عيبجويى و دشنامگويى بدخواهان را تكذيب نمايم. مقصود امام از اين تكذيب نه آن است كه به مردم بفرمايد آن گفته‏ ها دروغ است، بلكه هدف آن حضرت اين است كه خداوند موجباتى را فراهم آورد كه بتواند حقايق امر را براى مردم بيان كند و شنوندگان را به دروغ بودن آن تبليغات خائنانه واقف سازد تا مردم بدانند كه سب و دشنامشان گناه بوده و از عمل خود پشيمان شوند و از آن پس خويشتن را به آن گناهان آلوده ننمايند. اين موفقيت در سفر كوفه و شام نصيب آل رسول (ص) گرديد و موجب شد كه زن و مرد در مواقع مختلف گريستند و از اعمال خود ابراز شرمندگى نمودند. آنجا كه حضرت زينب در آغاز خطبه‏ى كوفه به مردم فهماند كه او دختر پيمبر اسلام است كه با شما سخن مى‏گويد. وقتى ام كلثوم فرمود: ان الصدقه علينا محرمه، و به زن صدقه دهنده فرمود: ما فرزندان پيمبريم.
سخن امام سجاد (ع) در مسجد شام با حضور يزيد: امام سجاد (ع) قبلا از يزيد خواسته بود كه روز جمعه منبر برود و يزيد پاسخ مثبت داده بود. روز جمعه فرارسيد. مرد منحرفى را امر نمود كه منبر برود، به حضرت على و حضرت حسين عليهماالسلام بدگويى نمايد. او منبر رفت و هر چه خواست در اين باره گفت. سپس امام (ع) استيذان منبر نمود. يزيد كه از وعده‏ ى قبلى خود پشيمان شده بود اجازه نداد. مردم شفاعت نمودند پذيرفته نشد. سپس فرزند يزيد كه سن كمى داشت در مقام تقاضا برآمد و گفت: پدر! اين شخص چه كارى را مى‏تواند با خطبه‏ى خود انجام دهد، اجازه بده. يزيد گفت: اينان وارث علم و فصاحت ‏اند و من مى‏ترسم از سخنرانى او فتنه‏اى به ضرر ما برپا شود. سرانجام اجازه داد و حضرت سجاد (ع) منبر رفت. پس از حمد خداوند و ذكر ازلى و ابدى بودن ذات مقدسش به معرفى خود پرداخت و قسمت اعظم سخنان آن حضرت اين بود كه به حضار بفهماند كسى كه با شما سخن مى‏گويد فرزند حضرت محمد بن عبدالله رسول گرامى اسلام است تا بر مردم آشكار شود كه بنى‏اميه به دروغ خود را اهل‏بيت و وارث پيشواى اسلام خوانده‏اند. امام سجاد (ع) در مقام معرفى خود تنها به اسم نبى‏ اكرم اكتفا نكرد، بلكه بعضى از آيات قرآن شريف را كه در امر معراج نازل شده و همه مى‏دانستند كه مربوط به شخص نبى اسلام است خاطرنشان ساخت و فرمود: انا ابن من اسرى به الى المسجد الاقصى، انا ابن من بلغ به الى سدره المنتهى، انا ابن من دنى فتدلى، فكان قاب قوسين او ادنى، انا ابن من اوحى اليه الجليل ما اوحى. خلاصه، پس از ذكر پاره‏اى از مميزات و اوصاف آن حضرت فرمود: انا ابن الحسين القتيل بكربلا، انا ابن على المرتضى، انا ابن محمد المصطفى، انا ابن فاطمه الزهراء. من فرزند حسين قتيل كربلايم، من پسر على مرتضايم، من پسر محمد مصطفايم، من فرزند فاطمه‏ى زهرايم. وقتى سخن امام (ع) به اينجا رسيد صداى شيون و گريه‏ى شديد مردم بلند شد، يزيد احساس فتنه و آشوب كرد، به موذن گفت برخيزد براى نماز اذان بگويد. امام كرسى سخن را ترك نفرمود، وقتى موذن به اسم مبارك رسول اكرم رسيد، امام سجاد عمامه‏ى خود را از سر برداشت و به موذن قسم داد كه ساكت شود. سپس از روى كرسى خطابه متوجه يزيد شد و فرمود: اين محمد جد توست يا جد من است، اگر او را جد خودت بدانى همه مى‏دانند دروغ گفته‏اى، اما اگر او را جد من بدانى از تو مى‏پرسم چرا فرزند او را كشته‏اى و چرا اموال اهل‏بيت را به غارت برده‏اى و چرا خانواده‏ى پيغمبر را اسير گرفته و گرد بلاد گردانده‏اى؟ يزيد اوضاع و احوال را خطرناك ديد و به موذن فرياد زد اقامه‏ى نماز را بگويد. در اين موقع از مردم كلمات خشم‏آلود شنيده مى‏شد و صداهايى همانند لهيب آتش به گوش مى‏رسيد، بعضى نماز خواندند، بعضى نماز نخواندند و متفرق شدند.
حضرت زينب عليهاالسلام براى يزيد پيام فرستاد كه موافقت كند براى حسين بن على عليهماالسلام مجلس ماتمى تشكيل دهد، موافقت نمود، هفت روز مجلس عزا ادامه داشت و هر روز عده‏ى زيادى از زنان شام در مجلس شركت مى‏كردند، مجموع جريانها زمينه‏ى هيجان در مردم آماده نمود، مى‏خواستند به خانه‏ى يزيد هجوم برند و او را به قتل برسانند. مروان از اين تصميم آگاهى يافت، براى يزيد پيام فرستاد كه ماندن اهل‏بيت در شام به صلاح نيست، وسايل حركتشان به حجاز را آماده كن، آماده نمود و آنان را روانه‏ى مدينه ساخت.
معاويه مرتكب گناهى بزرگ و عملى خائنانه گرديد، به على (ع) نسبتهايى دروغ و خلاف واقع داد، سب و دشنام آن حضرت را در مجالس عمومى و منابر پايه‏گذارى نمود و فرزندان معصوم و بزرگوار آن حضرت نيز از اين بدگويى و بدعت ظالمانه مصون نبودند و كم و بيش مورد اسائه‏ى ادب و تعرض افراد ناآگاه قرار مى‏گرفتند. امام سجاد و حضرت زينب عليهماالسلام در سفر كوفه و شام با اين خيانت بزرگ مبارزه نمودند، دروغگويى و عمل ناحق آل اميه را برملا ساختند و آنچنان شد كه مردم به يزيد و آل اميه با چشم كينه و بغض مى‏نگريستند.
حضرت على بن الحسين عليهماالسلام در پاره‏اى از مواقع با سخنان ناروا و ظالمانه‏ى بعضى از افراد به طور خصوصى مواجه مى‏شد و در آن موارد نيز با منطق حكيمانه و اخلاقى به گفته‏هاى آنان پاسخ مى‏داد و كذبشان را آشكار مى‏نمود. مردى از بستگان امام سجاد در حضور حضرت توقف نمود و به آن جناب ظالمانه دشنام داد و سخنان ناروا گفت. حضرت ساكت بود. پس از آنكه دشنام‏دهنده از مجلس خارج شد امام به حضار محضر خود فرمود: سخنان آن مرد را شنيديد، ميل دارم با من بياييد تا رد گفته‏ هاى او را از من بشنويد. گفتند: دوست داريم شما بگوييد و ما هم بگوييم. امام حركت كرد و راه منزل او را در پيش گرفت، ولى با خود آهسته مى‏گفت: الكاظمين الغيظ و العافين عن الناس و الله يحب المحسنين. آنانكه با حضرت بودند فهميدند امام به مردى كه دشنام گفته با تندى برخورد نمى‏نمايد و مقابله نخواهد كرد. امام (ع) به در منزل آن مرد رسيد، به صداى بلند فرمود: به او بگوييد كه على بن الحسين آمده، از منزل بيرون بيايد. از منزل خارج شد، در حالى كه آماده شده بود با پيشامدهاى بد روبه‏رو شود ولى برخلاف انتظارش امام (ع) فرمود: برادر! تو ساعتى قبل مقابل من توقف نمودى و سخنانى گفتى. اگر گفته‏هايت در من وجود دارد، از خداوند طلب عفو و بخشش مى‏نمايم، و اگر گفته‏هاى تو در من نيست، خداوند ترا مشمول عفو و غفران خود قرار دهد. مرد پيش آمد و بين دو چشم امام را بوسيد و گفت: بلى من چيزهايى گفتم كه در شما نيست و خود من به آنچه گفتم شايسته‏ترم.
و تكذيبا لمن قصبنى. بار الها! مرا از نيرويى برخوردار فرما كه بتوانم عيبجويى و بدگويى بدخواهان را تكذيب نمايم. اين نيرويى اعطايى خداوند بود كه امام سجاد را در سفر كوفه و شام موفق به آشكار نمودن دروغ بنى‏اميه نمود، و از نيرويى برخوردار ساخت تا در مقابل شخص جسور به گونه‏اى عمل كند كه او به پاكى امام و دروغ بودن گفته‏هاى خويش اعتراف نمايد.