eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
4.9هزار دنبال‌کننده
16.6هزار عکس
2.4هزار ویدیو
1.6هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ حکایت قِصّهٔ زنده شُدنِ استخوان ‌ها به دُعایِ عیسی عَلَیْهِ السَّلام !!! (این قسمت به علت طولانی بودن در چند بخش تنظیم گردیده و بمرور می آید) بخش 1 🌺 خواند نام حق بر استخوان از برای التماس آن جوان حکم یزدان از پی آن خام مرد صورت آن استخوان را زنده کرد از میان بر جست یک شیر سیاه پنجه‌ای زد کرد نقشش را تباه کله‌اش بر کند مغزش ریخت زود مغز جوزی کاندرو مغزی نبود گر ورا مغزی بدی اشکستنش خود نبودی نقص الا بر تنش گفت عیسی چون شتابش کوفتی گفت زان رو که تو زو آشوفتی گفت عیسی چون نخوردی خون مرد گفت در قسمت نبودم رزق خورد ای بسا کس همچو آن شیر ژیان صید خود ناخورده رفته از جهان قسمتش کاهی نه و حرصش چو کوه وجه نه و کرده تحصیل وجوه برنامه ی - قسمت 1 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
🌺 خواند نام حق بر استخوان از برای التماس آن جوان حضرت عیسی به دلیل اصرار جوانی خام (که حضرت عیسی را ناراحت کرده بود ) ، نام شریف حق را بر استخوان خواند و به امر الهی صورت استخوان ‌های پوسیده زنده شد. ناگهان شیری سیاه از آن میان برجست و پنجه‏ای زد. سر آن ابله را از تن کند و مغزش را روی زمین ریخت. سر او مانند گردویی پوک و میان تهی بود و در واقع هیچ مغزی نداشت. مولانا می‏گوید: کسی که مغز دارد اگر شیر او را شکار کند فقط تنش دچار نقص یا نابودی می‏شود، ولی روح آگاه او زیان نمی‏‏بیند. عیسی به شیر گفت: چرا این‌قدر سریع او را درهم کوبیدی؟ شیر گفت: به دلیل این‌که تو به دست او خشمگین و پریشان حال شدی. حضرت گفت: چرا خون این مرد را نخوردی؟ پاسخ داد: در قسمتم مقدّر نشده بود که این و را بخورم. چه بسیارند انسان‌هایی که مانند این شیر خشمگین و مهاجم‌، هنوز شکار خود را نخورده از دنیا رفته‌ اند. حتی به اندازه کاهی نصیب و قسمت ندارد، ولی آزمندی و حرص مانند کوه، سترگ و عظیم است. او در نزد حق آبرویی ندارد ولی ثروت و اموال بی‌شماری به دست آورده است. و از این معنى است فرموده على (علیه السلام ): اعْلَمُوا عِلْماً يَقِيناً، أَنَّ اللَّهَ لَمْ يَجْعَلْ لِلْعَبْدِ -وَ إِنْ عَظُمَتْ حِيلَتُهُ وَ اشْتَدَّتْ طَلِبَتُهُ وَ قَوِيَتْ مَكِيدَتُهُ- أَكْثَرَ مِمَّا سُمِّيَ لَهُ فِي الذِّكْرِ الْحَكِيمِ، وَ لَمْ يَحُلْ بَيْنَ الْعَبْدِ فِي ضَعْفِهِ وَ قِلَّةِ حِيلَتِهِ وَ بَيْنَ أَنْ يَبْلُغَ مَا سُمِّيَ لَهُ فِي الذِّكْرِ الْحَكِيمِ. وَ الْعَارِفُ لِهَذَا الْعَامِلُ بِهِ أَعْظَمُ النَّاسِ رَاحَةً [رَحْمَةً] فِي مَنْفَعَةٍ، وَ التَّارِكُ لَهُ الشَّاكُّ فِيهِ أَعْظَمُ النَّاسِ شُغُلًا فِي مَضَرَّةٍ؛ وَ رُبَّ مُنْعَمٍ عَلَيْهِ مُسْتَدْرَجٌ بِالنُّعْمَى، وَ رُبَّ مُبْتَلًى مَصْنُوعٌ لَهُ بِالْبَلْوَى؛ فَزِدْ أَيُّهَا الْمُسْتَنْفِعُ [الْمُسْتَمِعُ] فِي شُكْرِكَ، وَ قَصِّرْ مِنْ عَجَلَتِكَ، وَ قِفْ عِنْدَ مُنْتَهَى رِزْقِكَ. به يقين بدانيد خداوند براى بنده خود هر چند با سياست و سخت كوش و در طرح و نقشه نيرومند باشد، بيش از آنچه كه در علم الهى وعده فرمود، قرار نخواهد داد، و ميان بنده، هر چند ناتوان و كم سياست باشد، و آنچه در قرآن براى او رقم زده حايلى نخواهد گذاشت. هر كس اين حقيقت را بشناسد و به كار گيرد، از همه مردم آسوده تر است و سود بيشترى خواهد برد. و آن كه آن را واگذارد و در آن شك كند، از همه مردم گرفتارتر و زيانكارتر است. چه بسا نعمت داده شده اى كه گرفتار عذاب شود، و بسا گرفتارى كه در گرفتارى ساخته شده و آزمايش گردد، پس اى كسى كه از اين گفتار بهرمند مى شوى، بر شكر گزارى بيفزاى، و از شتاب بى جا دست بردار، و به روزى رسيده كن. قسمت 1 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ حکایت قِصّهٔ زنده شُدنِ استخوان ‌ها به دُعایِ عیسی عَلَیْهِ السَّلام !!! (این قسمت به علت طولانی بودن در چند بخش تنظیم گردیده و بمرور می آید) بخش 2 🌺 ای میسر کرده بر ما در جهان سخره و بیگار ما را وا رهان طعمه بنموده بما وان بوده شست آنچنان بنما بما آن را که هست گفت آن شیر ای مسیحا این شکار بود خالص از برای اعتبار گر مرا روزی بدی اندر جهان خود چه کارستی مرا با مردگان این سزای آنک یابد آب صاف همچو خر در جو بمیزد از گزاف گر بداند قیمت آن جوی خر او به جای پا نهد در جوی سر او بیابد آنچنان پیغامبری میر آبی زندگانی‌پروری چون نمیرد پیش او کز امر کن ای امیر آب ما را زنده کن هین سگ نفس ترا زنده مخواه کو عدو جان تست از دیرگاه خاک بر سر استخوانی را که آن مانع این سگ بود از صید جان سگ نه‌ای بر استخوان چون عاشقی دیوچه‌ وار از چه بر خون عاشقی برنامه ی - قسمت 2 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
🌺 ای میسر کرده بر ما در جهان سخره و بیگار ما را وا رهان 🔴آن چنان بنما: برگرفته است از حدیث «اللَّهُمَّ أرِنِى الدُّنیا کَما تُرِیها صالِحِى عِبادَکَ: خدایا دنیا را آن چنان به من بنما که بندگان صالح خود را مى‏نمایانى.» و عبارتى دیگر هست: «اللَّهُمَّ أرِنَا الدُّنیا کَما هِى.» و نیز با این حدیث مناسب است که «إنَّ داوُد قالَ یا رَبِّ أرِنِى الحَقّ کَما هُوَ عِندَکَ حَتّى أقضِىَ بهِ» خدایا، ما را از این بى‏هوده کاریها که بدان خو گرفته‏ایم، دام را دانه و قلاّب را طعمه انگاشته‏ایم وارهان و ما را به خود وامگذار و دنیا را چنان که هست و حقیقت آن است به ما نشان ده. 🙏ای خدایی که کارهای دشوار را برای ما در جهان آسان کرده‏ای! ما را از کارهای بی‏فایده نجات ده. چه بسا آن چه به نظر ما شکار می‏نماید و خیال می‏کنیم که به طعمه ‌هایی دست یازیده‌ایم در واقع دام است. خداوندا! هر چیزی را آن‌گونه که هست به ما نشان بده. 👈شیر خشمگین گفت: ای مسیح، این شخص را که کشتم و خوردمش، این کار فقط برای عبرت مردم بود. اگر در این جهان روزی و نصیبی برای من بود با مردگان چه کار داشتم، اگر من در دنیا نصیب داشتم که در میان اموات نمی‏‏خوابیدم. مولانا می‏گوید: این است سزای کسی که آب زلال را می‌یابد، اما از روی نادانی مانند الاغ در آن ادرار می‌کند. اگر الاغ ارزش آن چشمه را می‌دانست، مسلّماً به جای پا نهادن‌ در جوی، سر می‏نهاد. اگر آن ابله چنان پیامبری یابد که فرمانروای آب حیات و زندگی‌بخش باشد، چرا در برابر آن پیامبر جان نبازد و نگوید: ای فرمانروای آب حیات! ما را به فرمان حق‌ زنده کن. او با پیامبری ملاقات کرده بود که می‏توانست به جان‌ها آب حیات طیبه بخشد، ولی از سرِ نادانی از آن حضرت تنها می‏خواهد اجسام و ابدان را حیات ببخشد. به‌هوش باش و سگ نفس خود را زنده مخواه که او از زمان‌های پیشین و ادوار دیرین، دشمن جان و روح تو بوده است. نفس که منبع تمام علایق مادی و این جهانی است به سگ تشبیه شده است. مولانا به این حدیث نبوی نظر دارد: «اعدی عدوّک نفسک التی بین جنبیک». معنای ابیات پایانی این است که تمام همّ و غمّ انسان‌های آزمند و دنیاپرست، تیمار تن و پروردن بدن است و به دنبال صید معانی و کسب معالی نمی‏‏باشند. مولانا می‏گوید: اگر واقعاً سگ نیستی، پس چرا شیفتهْ استخوانی و چرا مانند زالو به مکیدن خون، حریص و آزمندی. قسمت 2 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ حکایت قِصّهٔ زنده شُدنِ استخوان ‌ها به دُعایِ عیسی عَلَیْهِ السَّلام !!! (این قسمت به علت طولانی بودن در چند بخش تنظیم گردیده و بمرور می آید) بخش 3 🌺 آن چه چشمست آن که بیناییش نیست ز امتحانها جز که رسواییش نیست سهو باشد ظنها را گاه گاه این چه ظنست این که کور آمد ز راه دیده آ بر دیگران نوحه‌گری مدتی بنشین و بر خود می‌گری ز ابر گریان شاخ سبز و تر شود زانک شمع از گریه روشن‌تر شود هر کجا نوحه کنند آنجا نشین زانک تو اولیتری اندر حنین زانک ایشان در فراق فانی‌اند غافل از لعل بقای کانی‌اند زانک بر دل نقش تقلیدست بند رو به آب چشم بندش را برند برنامه ی - قسمت 3 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
🌺 آن چه چشمست آن که بیناییش نیست ز امتحانها جز که رسواییش نیست مولانا پیرامون ارزش و اهمیت و زاری ( بی ‌قراری) می‌گوید: کسی که به حقیقت آگاهی دارد، باید بداند که گریه، درخت معرفت را سبزتر و شمع درونش را روشن‌تر می‌کند. مولانا به چنین کسی می‌گوید‌: هر جا دیگران شیون می‌کنند تو همراهی کن، زیرا آنها برای چیزی گریه می‌کنند که فانی و دنیایی است و از گنجینه‌های حیات جاودان معنوی بی‌خبرند؛ تو که از عالم بقا خبرداری و می‌دانی که در پیوستن به حق جاودانگی است، باید برای آن، بیشتر ناله و زاری کنی. مولانا می‌گوید ‌: بسیاری از این گریه ‌ها و بی‌قراری ‌ها بر امور ناپایدار است‌ و دلیلش این است که دل‌ ها اسیر تقلید است و هرچه دیگران در پی آن هستند، ما نیز برای آن ناله سر می‌دهیم. تقلید مانند سدّی است که آن را با سیلاب اشک باید ویران کرد. قسمت 3 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ حکایت قِصّهٔ زنده شُدنِ استخوان ‌ها به دُعایِ عیسی عَلَیْهِ السَّلام !!! (این قسمت به علت طولانی بودن در چند بخش تنظیم گردیده و بمرور می آید) بخش 4 🌺 آن زانک آفت هر نیکویست که بود تقلید اگر کوه قویست گر ضریری لمترست و تیز خشم گوشت ‌پاره‌ش دان چو او را نیست چشم گر سخن گوید ز مو باریکتر آن سرش را زان سخن نبود خبر مستیی دارد ز گفت خود ولیک از بر وی تا بمی راهیست نیک همچو جویست او نه او آبی خورد آب ازو بر آب‌خوران بگذرد آب در جو زان نمی‌گیرد قرار زانک آن جو نیست تشنه و آب‌خوار همچو نایی نالهٔ زاری کند لیک بیگار خریداری کند نوحه‌گر باشد مقلد در حدیث جز طمع نبود مراد آن خبیث نوحه‌گر گوید حدیث سوزناک لیک کو سوز دل و دامان چاک چه چشمست آن که بیناییش نیست ز امتحانها جز که رسواییش نیست سهو باشد ظنها را گاه گاه این چه ظنست این که کور آمد ز راه دیده آ بر دیگران نوحه‌گری مدتی بنشین و بر خود می‌گری ز ابر گریان شاخ سبز و تر شود زانک شمع از گریه روشن‌تر شود هر کجا نوحه کنند آنجا نشین زانک تو اولیتری اندر حنین زانک ایشان در فراق فانی‌اند غافل از لعل بقای کانی‌اند زانک بر دل نقش تقلیدست بند رو به آب چشم بندش را برند برنامه ی - قسمت 4 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
🌺 آن زانک تقلید آفت هر نیکویست که بود تقلید اگر کوه قویست آسیب شناسی: مذمت از این سد تقلید اگر کوهی قوی باشد، باز هم می‌توان آن را فرو ریخت. مولانا تأکید می کند که چون بیشتر کار آدمى از روى تقلید است و نقش این تقلید در دلها جاى گرفته است باید با تضرع و گریه آن نقش را از میان برد. آن مُقلِّد صد دلیل و صد بیان در زبان آرد ندارد هیچ جان‏ چون که گوینده ندارد جان و فر گفت او را کى بود برگ و ثمر مى‏کند گستاخ مردم را به راه او به جان لرزان‏تر است از برگِ کاه‏ کسی که بینایی و آگاهی ندارد، ممکن است سخنان دقیق و پرمعنا بگوید، اما باطنش از مفاهیم آنها خبر ندارد و به عبارت دیگر: خودش نمی‌فهمد چه می‏گوید؛ تمثیلی است برای آنان که مدّعی معرفت و حقیقتند، ولی در واقع بهره‌ای از آن ندارند. اینان ظاهری آراسته و با ابهت دارند، ولی هیچ‌گونه ارزش حقیقی ندارند. کسی که ادای مستی را در می‌آورد لطف می ‏را نمی‏داند، جوی از مزهْ آب بی‌خبر است؛ نی‌زن و نوحه‌گر، از سوزدل خود نمی‏نالد، در خدمت دیگران‌ است. همین‌طور آب معانی و معارف الهی در باطن انسان مقلد که طوطی‌وار کلمات اولیاءالله را بر زبان جاری می‏کند، تأثیری نمی‏گذارد و او را به طریق مردان حق نمی‏کشاند. در‌حالی‌که شنوندگان مستعد، از آن کلمات عالی بهره‌مند می‏شوند و خود را در طریق اولیاءالله قرار می‏دهند. این‌که آب در جوی نمی‏ماند، برای این است که جوی آب نه تشنه است و نه خورنده آب. مقلد، مانند نوحه‌خوانی است که برای جلب نظر شنوندگان نوحه‌گری می‏کند. روضه خوان، سخنان پُرسوز و گدازی می‏گوید، ولی کجاست سوزدل و دامانی که به‌راستی برای نیک‌خواهی، چاک شده باشد؟ قسمت 4 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ حکایت قِصّهٔ زنده شُدنِ استخوان ‌ها به دُعایِ عیسی عَلَیْهِ السَّلام !!! (این قسمت به علت طولانی بودن در چند بخش تنظیم گردیده و بمرور می آید) بخش 5 🌺 از محقق تا مقلد فرقهاست کین چو داوودست و آن دیگر صداست منبع گفتار این سوزی بود وان مقلد کهنه‌آموزی بود هین مشو غره بدان گفت حزین بار بر گاوست و بر گردون حنین هم مقلد نیست محروم از ثواب نوحه‌گر را مزد باشد در حساب کافر و مؤمن خدا گویند لیک درمیان هر دو فرقی هست نیک آن گدا گوید خدا از بهر نان متقی گوید خدا از عین جان گر بدانستی گدا از گفت خویش پیش چشم او نه کم ماندی نه بیش سالها گوید خدا آن نان‌خواه همچو خر مصحف کشد از بهر کاه گر بدل در تافتی گفت لبش ذره ذره گشته بودی قالبش نام دیوی ره برد در ساحری تو بنام حق پشیزی می‌بری برنامه ی - قسمت 5 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
🌺 از محقق تا مقلد فرقهاست کین چو داوودست و آن دیگر صداست محقق کسی است که در طریقت پیش رفته و به حقیقت رسیده و مقلد کسی است که سخنانی در این ‌باره می‏گوید و ادای مردان حق را در می‌آورد. در این ابیات، مولانا این دو را مقایسه می‏کند. محقق، مانند حضرت داود نبی، منبع صوت خوشند و مقلدان، مانند انعکاس صدا در کوهستان. منبع و منشأ سخن محقق، سوزدل و اخلاص است، ولی مقلد جوششی ندارد جز تکرار معانی بلند بر مردم. مولانا می‏گوید: ای شنونده! آگاه باش مبادا گول سخنان اندوه‌ بار آن مقلد را بخوری؛ برای مثال: بار را گاو بر‌می‌دارد، ولی گاری ناله سر می‌دهد. البته برای آن‌که دوست نداریم مقلدان را ناامید کرده باشیم، مقلد از ثواب پاداش محروم نیست، بلکه نوحه‌ گران را نیز در روز حساب مزد می‏دهند. با این‌حال، همین که به تقلید، خدا خدا می‏گوید، از ثواب محروم نیست. به عنوان مثال: گدا برای رسیدن به نان، خدا خدا می‏گوید، ولی انسان با تقوا از صمیم دل و جان، خدا را صدا می‏زند؛ آن گدای نان هم اگر می‌دانست که خدا گفتن او چه معنای بزرگی دارد، کم و بیش این جهان مادی را از یاد می‌برد. مولانا می‏گوید: خدا گفتن او مثل این است که مجلدات قرآن را برخری بار کنند. (برگرفته شده از آیه« مَثَلُ اَلَّذِینَ حُمِّلُوا اَلتَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها کَمَثَلِ اَلْحِمارِ یَحْمِلُ أَسْفاراً»: مثل حاملان تورات (دانشمندان جهود) همچون خر است که کتاب و دفتر با خود برد.» ) کسى که نان مى‏خواهد سالها خدا خدا مى‏گوید ، مثل خرى که بار قرآن بدوش مى‏کشد براى اینکه در منزلگاه کاه باو بدهند ذَرَّه ذرّه شدن قالب: اشاره است به آیه «لَوْ أَنْزَلْنا هذَا اَلْقُرْءانَ عَلى‏ جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَةِ اَللَّهِ: اگر این قرآن را بر کوهى فرو مى‏فرستادیم کوه را مى‏دیدى فروتنانه ، شکافته میشود از ترس خدا.» اگر آن چه لب او مى‏گوید بدل مى‏تابید قالبش از هم متلاشى مى‏گردید . نام دیو در سِحر ساحران راه مردم مى‏زند ، تو اى مقلد بنام حق بالاخره پشیزى هم که شده بدست مى‏آورى و دست خالی نمی روی.. نام دیو: اشاره به وردى است که ساحران خوانند و سحر خود را آشکار سازند تا مردم را بفریبند. پشیز: پول خرد. قسمت 5 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2