eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
4.9هزار دنبال‌کننده
16.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
1.5هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
❇️ قرآن کریم هر روز یک آیه تفسیر نور – استاد محسن قرائتی سوره اهدِنا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ (6) (خداوندا!) ما را به راه راست هدايت فرما. 👌انسان، هم در انتخاب راه مستقیم و هم در تداوم آن باید از خدا كمك بگیرد. مانند لامپى كه روشنى خود را هر لحظه از نیروگاه مى‌گیرد. 👤استاد ⏺کانال انس با 🆔 @sahife2
👆این نرم افزار را نصب کنید و از روی آن در این دوره ی تفسیر خوانی با ما همراه باشید
❇️ اعمال روزها و شب های 🙏 آداب ، اعمال ، ادعیه ، استعاذه ، تسبیح و نماز روز 👉🏻 1da.ir/XKHl 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
دعای نسحه ی ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ حضرت محمد صلى الله عليه و آله‏ گوهر يكدانه آفرينش‏ 🔴 معلّم والايى كه گوهر يكدانه درياى آفرينش است، آموزگارى كه دانشش از ملائكه و جنّ و انس فزون‏تر است، پيامبرى كه مقام بزرگ نبوّت به او ختم شده، به نظر آنان ساحر و معجزات و بيّنات و آياتش جادو و جادوگرى است؛ واى كه در برابر اين گونه حيوانات انسان نما چه بايد گفت؟! لعن خدا بر مردم ناآگاه و جاهل و قبيله‏اى كه به عداوت و عمد بر حقّ و حقيقت مى‏تازند. آخر محمّد صلى الله عليه و آله محمّد بود، گزين مخلوقِ واحد احد و برترين پيك پيام آور خلّاق صمد، دُرّ يگانه درياى خلقت و لُؤلُؤ شاهوار جاودانه بحر عظمت؛ آن كه خدا بود و جز او نبود كه «لاإله إلا اللَّه» چون خواست انيسى طلبد، خلوت مقدّس خويش را كه حبيب او باشد به دو معنى فعيل: هم او را محبوب باشد و هم «هو» را محبّ، محمّد صلى الله عليه و آله را ايجاد فرمود و بدين هستى بخشى در مشهد قدس ربوبى با نظاره كمال محمّد در مرتبه محبّى و در مقام محبوبى، صنع خويش را به آفرينش اين آدم اعلى، آفرين نمود و به تمجيدِ: فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ پس هميشه سودمند و بابركت است خدا كه نيكوترين آفرينندگان است. از آن ياد فرمود؛ آن كه او مقصود خالق بود و ديگر هر چه هست به طفيل خلقت او موجود. خداوند متعال به آفرينش او، خلق اوّل را به ساحت آخر در آورد و رسول نخستين اعظم را به جلوه نبىّ آخرين خاتم بپرورد و پاى پى خجسته آن حضرت اشرف اعلى را بر تخت ارشاد و هدايت والا نهاد كه در خور او بود نه غير او؛ و از او زيبنده بود نه از جز او. خدايش بى‏اندازه شرح صدر داد، بدين وجه كه سينه بى‏كينه‏اش را براى دريافت نهايت معرفت كه غير را تاب تحمّل آن نباشد و غايت طاعت نسبت به ذات اقدس‏ الهى- جلّ و علا- از آن حاصل آيد گشايشى به سزا داد و انشراح فؤاد و توسّع قلبش به عطاى بهره نهاد تا بتواند با بهره‏مندى از اين پشتوانه نامحدود و بى‏كرانه، بار گران بار ختم رسالت را بر دوش جان گيرد؛ چون مبعوث گردد و دعوت را بنياد نهد بر آزار جاهلان و استهزاى كافران صبر كند و به هر حال و در هر كار جز خداوند را منظور ندارد و اين جمله را با صبر و بردبارى و گذشت و پايدارى تحمّل فرمايد تا راه خدا كلّاً و جزءاً براى خلق روشن شود و اقدام آماده در آن صراط مستقيم، بى‏لغزش و با صفاى فطرت، صاف و ساده روبه راه گردد. از اين شرح صدر و سعه قلب كه حاصل احاطه لطف‏آميز الهى است به حضرت رسول اللّهى در هر گاه و به همه وقت، سوره انشراح كه جزء سُوَر اواخر قرآن كريم واقع گشته نشان‏ها دارد و بيان‏ها؛ و ما را عقيدت در باب شرح صدر جناب مصطفوى صلى الله عليه و آله همين است كه خداى تعالى رسول رهنماى ما محمّد را كه خاتم النّبيّين است و سيّد المرسلين صلى الله عليه و آله، از مايه معرفت در حدّ اعلا و از سرمايه طاعت به قدر اوفى‏ مايه دار كرد و حضرتش را به خلوص و تقوا مخصوص گردانيد و در مركز دايره حفظ تمام و صيانت تامّ، معصوم آفريد و بدين گونه مبرّى‏ از سوء قصد تسويلات شيطان رجيم برگزيد. بدين صورت كه چون از شير باز گرفته شد برترين ملك و بزرگترين فرشته خود را شبانه روز با آن آفتاب دل افروز و موحّد مشرك سوز، قرين ساخت و بر وى موكّل، تا حضرتش را با آن كه بعون اللَّه تعالى در باطن امر و در عالم عقل اصلًا اساس مكرمت است و رأس فضيلت، در اين سراى ظاهر به طريق مكارم و محاسن اخلاق و محامد صفات روانه سازد و در اين راه روشن همراهى نمايد! و اين كلام نه سخنى است كه از خود مى‏گوييم و اين طريقه نه راهى است كه به خود مى‏پوييم، نصّ افادات وصىّ بى فاصله محمّد مصطفى علىّ مرتضى- عليهما و آلهما صلوات اللَّه الملك العلّام- اين نكته شريف را باز گو مى‏كند و اين مطلب‏ دقيق را گوشزد مى‏نمايد، آن جا كه درخطبه قاصعه در اين باره به صراحت مى‏فرمايد: وَلَقَدْ قَرَنَ اللَّهُ بِهِ صلى الله عليه و آله مِنْ لَدُنْ أنْ كانَ فَطيماً أعْظَمَ مَلَكٍ مِنْ مَلائِكَتِهِ يَسْلُكُ بِهِ طَريقَ الْمَكارِمِ ومَحاسِنَ أخْلاقِ الْعالَمِ لَيْلَهُ ونَهارَهُ. از وقتى رسول خدا صلى الله عليه و آله را از شير گرفتند خداوند بزرگترين فرشته از فرشتگانش را مأمور وى نمود تا شبانه روز او را در مسير كرامت و محاسن اخلاق جهان سوق دهد. ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏2، ص: 115 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ نور حضرت محمد صلى الله عليه و آله‏ 🔴 جهل را تاريكى‏اى است كه جز روشنايى علم آن را نمى‏زدايد و رذيلت را سياهى است كه جز رونق و روشنى فضيلت آن را محو نمى‏كند و شكّ و بدگمانى را ابرهاو ظلمت‏هايى است كه جز اشعّه حقيقت و انوار يقين آنها را از ميان برنمى دارد و ستمگرى و تجاوز را حُجُب و پرده‏هايى است كه جز تشعشعات عدل آنها را نمى‏سوزاند و فراموش كردن خدا و در نتيجه آن فراموش كردن خود و نفع و ضرر و صلاح و فساد خود را شب تيره و تار و درازى است كه جز سپيده دم، ايمان آن را نمى‏شكافد و پرده‏هاى سياهش را جز روز روشن و شعاع دامنه دار و گسترده آن پاره پاره نمى‏كند. محمّد صلى الله عليه و آله نيز آن چنان نورى بود كه شعاعش بر اقطار جهان بشريّت، چون خورشيد در وسط آسمان تابيدن گرفت و اخگرهايى از اين نور با دل‏ها عجين شد و به سرعت به عقول راه يافت و در انديشه‏ها نفوذ كرد، تا افراد با ايمان را از تاريكى‏هاى حيرت و گمراهى و حماقت و سبك مغزى و تخبّط رهايى بخشد. اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ خدا سرپرست و يار كسانى است كه ايمان آورده‏اند؛ آنان را از تاريكى‏ها [ى جهل، شرك، فسق وفجور] به سوى نورِ [ايمان، اخلاق حسنه و تقوا] بيرون مى‏برد. و كسانى كه كافر شدند، سرپرستان آنان طغيان گرانند كه آنان را از نور به سوى تاريكى‏ها بيرون مى‏برند. از اين جهت افراد با ايمانى كه از حضرت محمّد صلى الله عليه و آله پيروى مى‏كنند با اين امتياز مشخّص شده‏اند كه آنان، مردمان روشن و با نورانيّتى مى‏باشند كه عالمند آن جا كه ديگران جاهلند، كاملند آن جا كه ديگران ناقصند، اهل اطمينان و يقينند آن جا كه ديگران در اضطراب و شكّ و ترديد به سر مى‏برند، دادگرند آن جا كه ديگران ستمگرند، حقّ خدا و حقّ خود را احيا مى‏كنند آن جا كه ديگران پروردگارشان را فراموش مى‏كنند كه در نتيجه خدا هم خود آنان را از ياد خودشان مى‏برد. و اينها بدان جهت است كه آنان از روزى كه اسلام آوردند از ظلمات جهل و رذيلت و شكّ و بد گمانى و تجاوز و ستمگرى و گمراهى بيرون آمدند و در زير انوار يك زندگى صحيح گام برداشتند.» «2» أَوَ مَن كَانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُوراً يَمْشِى بِهِ فِي النَّاسِ كَمَن مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا» آيا كسى كه [از نظر عقلى و روحى‏] مرده بود و ما او را [به وسيله هدايت و ايمان‏] زنده كرديم و براى وى نورى قرار داديم تا در پرتو آن در ميان مردم [به درستى و سلامت‏] حركت كند، مانند كسى است كه در تاريكى‏ها [ىِ جهل و گمراهى‏] است و از آن بيرون شدنى نيست؟! ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏2، ص: 115 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
یا علیه السلام ✳️ به غیر از آن که بشد دین و دانش از دستم بیا بگو که ز عشقت چه طرف بربستم اگر چه خرمن عمرم غم تو داد به باد به خاک پای عزیزت که نشکستم چو ذره گر چه حقیرم ببین به دولت عشق که در هوای رخت چون به مهر پیوستم بیار باده که عمریست تا من از سر امن به کنج عافیت از بهر عیش ننشستم اگر ز مردم هشیاری ای نصیحتگو سخن به خاک میفکن چرا که من مستم چگونه سر ز خجالت برآورم بر دوست که خدمتی به سزا برنیامد از دستم بسوخت و آن یار دلنواز نگفت که مرهمی بفرستم که خاطرش خستم 🔅 برنامه ی روزانه ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ حکایت قسمت 5 🌺 چون جنید از جند او دید آن مدد خود مقاماتش فزون شد از عدد بایزید اندر مزیدش راه دید نام قطب العارفین از حق شنید چونک کرخی کرخ او را شد حرس شد خلیفهٔ عشق و ربانی نفس پور ادهم مرکب آن سو راند شاد گشت او سلطان سلطانان داد وان شقیق از شق آن راه شگرف گشت او خورشید رای و تیز طرف صد هزاران پادشاهان نهان سر فرازانند زان سوی جهان نامشان از رشک حق پنهان بماند هر گدایی نامشان را بر نخواند حق آن نور و حق نورانیان کاندر آن بحرند همچون ماهیان بحر جان و جان بحر ار گویمش نیست لایق نام نو می‌جویمش حق آن آنی که این و آن ازوست مغزها نسبت بدو باشند پوست که صفات خواجه‌تاش و یار من هست صد چندان که این گفتار من آنچ می‌دانم ز وصف آن ندیم باورت ناید چه گویم ای کریم برنامه ی - قسمت 3 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
🌺 چون جنید از جند او دید آن مدد خود مقاماتش فزون شد از عدد 👈جُنید: ابو القاسم بن محمد (وفات 297 ه. ق). از عارفان بزرگ سده سوم هجرى. در بغداد متولد شد و هم در آن جا نشأت یافت و به سر برد. بایزید: طیفور بن عیسى بن آدم از مشایخ بزرگ عرفان (وفات 261 یا 264 ه. ق). بایزید به لقب سلطان العارفین ملقب بوده است. مزید: زیادت، و مقصود زیادت تجلّى است و ممکن است اشاره باشد بدان چه عطار نوشته است: «نقل است که یحیى معاذ رازى نامه‏اى نوشت به بایزید- رحمهما اللَّه- که چه گویى در حقّ کسى که قدحى خورد و مست ازل و ابد شد؟ بایزید جواب نوشت که اینجا مرد هست که در شبانه روزى دریاى ازل و ابد در مى‏کشد و نعره هَل مِن مَزید مى‏زند». کرخى: ابو محفوظ معروف بن فیروزان از محله کرخ بغداد (وفات 200 ه. ق). در کرخ بغداد متولد شد و در آن شهر پرورش یافت و هم بدان جا در گذشت. کرخ: نیکلسون نویسد: واژه‏اى آرامى به معنى سنگر یا دژ است. در این بیت کرخ استعارت از سرّ الهى یا نور ولایت است، وجاری کردن آب نیز است. کرخ او را شد حَرَس: یعنی معروف کرخی جریانِ رودخانهْ دین را نگهبان شد. پور ادهم: ابراهیم بن ادهم ابو اسحاق بلخى (وفات 162 ه. ق ) شقیق: ابو على شقیق بن ابراهیم بلخى (وفات 194 ه. ق). استاد حاتم اصم بود و شاگرد ابراهیم ادهم. شق راه: طى کردن آن، پیمودن راههاى ریاضت، و در آن اشاره ایست به داستانى که عطار آن را آورده است: «وى نخست بازرگان بود و به ترکستان رفت و بر بت خانه‏اى گذشت. بت پرستى را دید که پیش بت زارى مى‏کرد. شقیق گفت چرا پیش آن که تو را آفریده زارى نکنى گفت اگر چنین است که تو مى‏گویى مگر قادر نیست که در شهر تو روزى دهد تا بدین جا نیایى. شقیق از این سخن بیدار شد» پادشاهان نهان: اشاره است به مضمون حدیث قدسى «أولِیائى تَحتَ قِبابِى لا یَعرِفُهُم غَیرى.» ز آن سوى جهان: در جهان غیر مادى، در غیر این عالم. این اولیا در این جهان گم‏نامند و نزد خدا بلند مرتبه و مقام. و این مضمون فرموده‏ى على (ع) است در وصف یاران امام بحق که «أَسماءُهُم فِى السَّماءِ مَعرُوفَةٌ وَ فِى الأَرضِ مَجهُولَةٌ نور: وجود حق است به اعتبار ظهور او فى نفسه که «اَللَّهُ نُورُ اَلسَّمواتِ وَ اَلْأَرْضِ.» (نور، 35) نورانیان: همین مردان حق‌اند و مؤمنان‏اند که «نُورُهُمْ یَسْعى‏ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ.» 66: 8 (تحریم، 8) بحر جان: صفت نور است که در بیت پیش آمد و مقصود ذات احدیت است که جامع جمیع حقایق است و جانها همه در آن بحر زنده‏اند. جان بحر: کنایه است از مرتبه قَیُّومِیَّت که قوام همه اشیا بدوست و قوام او به خود. آن: حقیقتى که برتر از اشارات است، چنان که على (ع) فرماید «مَن أشارَ إلَیهِ فَقَد حَدَّهُ: آن که در جهتش نشاند محدودش انگارد». این و آن: نیکلسون به نقل از افضل الدین کاشانى آن را جان و تن معنى کرده. ولى بهتر است این و آن به معنى مشار إلیه نزدیک و دور باشد که خدا آفریننده جهات است، و خود در جهتى نیست. آن و آنی که این و آن از اوست: یعنی آن حقیقت وصف‌ناپذیری که «بحر جان و جان بحر» هر دو از اوست. مغزها: به معنای باطن‏ها یا معنویات و معارف ماست؛ آن‌چه ما از حقیقت می‏‏دانیم در برابر آن کیفیت وصف‌ناپذیر، پوسته‌ای است. قسمت 3 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
Makaremolakhlagh53_(Maghferat)_lobolmizan[H].mp3
6.08M
✳️دعای 🔹 استاد اصغر ✔️ جلسه 53 👌مغفرت، راهی گشوده به سوی حق ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
👆 لطفا در این مسابقه شرکت فرمایید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از انس با صحیفه سجادیه
دعای 🌹 دعای سیدالساجدین (علیه السلام ) " هنگام " ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
دعای سیدالساجدین(ع) " هنگام " : 🔹 و فُرْقَانا فَرَقْتَ بِهِ بَيْنَ حَلالِكَ وَ حَرَامِكَ، وَ قُرْآنا أَعْرَبْتَ بِهِ عَنْ شَرَائِعِ أَحْكَامِكَ وَ كِتَابا فَصَّلْتَهُ لِعِبَادِكَ تَفْصِيلا، وَ وَحْيا أَنْزَلْتَهُ عَلَى نَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ - صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ – تَنْزِيلا 🔹 🔸کتابی که آن را فرقان قرار دادی و با آن حلال را از حرام جداى كردى، قرآن است كه شرايع و احكام خود را در آن آشكار نمودى، كتابى است براى بندگان شكافته و روشن، و وحى است كه بر پيغمبرت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) فرستادى🔸 ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✳️ نتایج مواجهه‌ ی خردمندانه با قرآن 🔴 ۱. شکل‌گیری احساس شخصیت انسان وقتی از منظر کتاب با قرآن کریم روبه‌رو می‌شود، در او احساس شخصیت شکل می‌گیرد. با تشریفات و ویژگی‌های خاصی برای هدایت متقین فرستاده شده و در دسترس آنها قرار گرفته است. اگر این را بفهمیم، ممکن است جان دهیم و قالب تهی کنیم! اینکه «بین دفتین»، بین دو جلد، یک‌جا به صورت نوشته شده و کنار هم چیده شده با این ترتیب از سوی خدای متعال به سوی ما فرستاده شده، چنانچه با آن شکوه و عظمتش بر ما طلوع کند، اگر کسی جان داد، ملامتی ندارد. «ذَلِكَ» نشان می‌دهد که قرآن خیلی رفیع‌الشأن است. «لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ»؛ برای هدایت و رساندن شما به مقام شامخ تقوا آمده است. با توجه به این مطالب، وقتی این قرآن و این کتاب را در دست می‌گیرید، چه حسی پیدا می‌کنید؟ انسان چقدر بزرگ می‌شود و چه احساس شخصیتی می‌کند! احساس بسیار عجیبی است. اگر در ما این احساس شکوه شکل نمی‌گیرد، خودمان را درست کنیم. ما قرآن را می‌بوسیم و تلاوت هم می‌کنیم، اما هیچ احساسی در ما شکل نمی‌گیرد. یک لحظه فکر کنید که این کتاب برقی است از آن علم الهی، با این ویژگی‌ها: استحکام، گستردگی، تفصیل مبین، شامل اوامر و نواهی و معارف محکم. پیامبر اعظم (ص) جمله‌ی تکان‌دهنده‌ای در مورد قرآن دارند: «فَضْلُ الْقُرآنِ عَلي سائِر الكَلام كَفَضْل اللهِ عَلي خَلْقِهِ؛برترى قرآن بر ديگر سخنان، همچون برترى خدا بر خلق خود است». با این حال درک ما از قرآن کریم و سایر کتاب‌ها در چه حد هست؟ چقدر تفاوتش را احساس می‌کنیم؟ ۲. کسب آمادگی جهت دریافت معرفت و فرمان‌های الهی دومین احساس انسان هنگام مواجهه با قرآن، آمادگی برای دریافت معرفت و فرمان‌های الهی است. این جمله را از سخن خدای متعال خطاب به جناب یحیی برداشت کردم؛ آنجا که در قرآن کریم فرمود: «يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ؛ اى يحيى كتاب [خدا] را به جد و جهد بگير». آماده باش، تمام قوایت را بسیج کن و همه‌ی توان جسمی، جوارحی، جوانحی، قلبی، روانی، روحانی و عقلانی خود را به کار گیر تا کتاب خدا را دریافت کنی. آیا تاکنون این‌گونه به محضر قرآن رفته‌ایم؟ «خُذ»؛ یعنی با قوّت بگیر، سرسری و عادی نگیر؛ چراکه این، کتاب و فرمان خدا است. ۳. ایجاد حالت شکر حالت سپاس و شکر نیز در مواجهه با قرآن در ما شکل می‌گیرد. علت اینکه به حضرت علی بن الحسین(علیه السلام) سیدالساجدین می‌گفتند، این بود که هر وقت یاد نعمتی می‌افتادند، به سجده می‌افتادند؛ که اوج کرنش و خضوع و خشوع از سویی، و حالت شکر و سپاس از سوی دیگر، و عجز از شکر، از سوی سوم، همه با هم در سجده جمع می‌شود. در قرآن کریم آیات سجده داریم که برخی واجب و بعضی مستحب است. اما نزد اهل معرفت، هر آیه از قرآن کریم یک سجده دارد. چنانچه عظمت، شکوه، جلوه و تجلی قرآن را دریافت کنی، حاصلش حالت سجده است که اگر امکانش باشد، به سجده می‌افتی و اگر امکانش نباشد، حالت سجده در انسان شکل می‌گیرد. توجه به این نعمت، یعنی بدانی کتابی که در دست تو است و در حضورش هستی، حاوی اسما الله تبارک و تعالی و همه‌ی اسرار آفرینش است. بنابراین باید فراوان به خاطر قرآن کریم سجده‌ی شکر داشته باشیم. منتظر نشویم به سجده‌ی واجب یا مستحبی برسیم، هر وقت در خلوت‌تان حتی به یاد قرآن افتادید، و البته زمینه‌اش فراهم بود، به سجده بروید. اگر به سجده هم نرفتید، حالت شکر و سجده در شما شکل بگیرد. در چند جمله‌ی بعد به آداب مواجه با قرآن کریم می‌رسیم. آنجا خواهید دید چقدر در برابر این کتاب آسمانی بی‌ادب هستیم. بخش عمده‌ای از عدم راهیابی به مفاهیم و معارف قرآن کریم، به خاطر این است که آدابش را رعایت نمی‌کنیم. چرا مؤدب نیستیم؟ چون شناخت نداریم. برای رسیدن به آن ادب، مبادی شناختی تو در این بحث‌ها یک مقدار تقویت می‌شود. ۴. شکل‌گیری معاشقه و صمیمیت با خداوند از صدر تا ذیل و از آغاز تا انجام این کتاب، با وجود استحکام و شکوهش، در اوج صمیمیت، ملاطفت و نرمی از مقام رحمانیت و رحیمیت مطلق صادر شده است. خود او فرمود: «الرَّحْمَنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ؛ [خداى] رحمان، قرآن را ياد داد». خدا در قرآن به تو می‌گوید: «دوست دارم». از اول تا آخر این کتاب، حامل پیام دوستی است. لذا بعضی از اولیای الهی، از جمله حضرت امام به این کلمه علاقه‌مند هستند: «نامه‌ی دوست». «بسم الله الرحمن الرحیم» ابراز محبت خداوند و دعوت به مهر و گشایش باب دوستی است. قرآن یک رفیق، جلیس، انیس و دوست همیشگی به ما معرفی می‌کند که خداوند تبارک و تعالی است. خدا حاج‌آقا حق‌شناس را رحمت کند؛ در لابلای سخنانش می‌گفت: «داداش جون». همین عبارت بس است برای اعلام دوستی. خداوند نیز با «بسم الله الرحمن الرحیم» در ابتدای سوره‌های قرآن، به همه‌ی ما اعلام دوستی کرده است. 👤 استاد ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ «الَّذِي أَنْزَلْتَهُ نُوراً» قرآن است قسمت اول 🔴 واژه‌ی «نور» خیلی جذاب است. اوج جذابیتش به خاطر این است که از اسما الله تبارک و تعالی است. خدای متعال وقتی می‌خواست خود را در این پهنه‌ی آفاق و هستی نشان دهد، از این واژه استفاده کرد: «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ خدا نور آسمان‌ها و زمین است». واژه‌ی فوق‌العاده جذاب، دوست‌داشتنی، الهام‌بخش، انرژی‌بخش، گرمابخش و پیش‌برنده‌ای است. در ادبیات قرآن کریم درست در نقطه مقابلش، کلمه‌ی «ظلمات» قرار دارد. ما برداشت حسی از نور داریم که برای فهمیدن معنای آن خیلی کمک‌کننده است. خورشید منبع اصلی نور برای ما است و در روز، حس خیلی خوبی داریم. ضمن اینکه نور‌های مصنوعی دست‌ساز بشر، از قدیمی‌اش تا مدرنش، حس خیلی خوبی به انسان می‌دهد. وقتی می‌گوییم نور، گشایش، انبساط، فراخی، وسعت، آرامش و اطمینان به ذهن ما متبادر می‌شود. کلمه‌ی دیگری نیز به ذهن ما خطور می‌کند که خیلی جالب است: «زیبایی». نور اصلاً با جمال همراه است. جالب است که از این واژه در اسما الله تبارک و تعالی استفاده شده و خدا متعال، این اسمش را وصف کتابش قرار داده است. نقطه‌ی مقابلش، ظلمت نیست؛ ظلمات است. منظور آنکه امام(علیه السلام)، هنرمندانه و عارفانه از واژه‌هایی بهره برده که خداوند متعال در قرآن کریم برای معرفی خود قرآن کریم استفاده کرده است. در قرآن کریم نیز واژه‌ی نور در چند مورد استفاده شده است. برای مثال: «فَالَّذینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛ پس كسانى كه به او ايمان آوردند و بزرگش داشتند و ياري‌اش كردند و نورى را كه با او نازل شده است، پيروى كردند، آنان همان رستگارانند». چقدر این آیه قشنگ و عاشقانه است؟! اینها هستند که تمام ظرفیت‌ها و استعداد‌هایشان به فعلیت می‌رسد و شکوفا می‌شود. آیه‌ی دیگری که در آن کلمه‌ی نور آمده، این است: «یا أَیُّهَا النّاسُ قَدْ جاءَکُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ نُوراً مُبیناً؛ اى مردم! درحقيقت براى شما از جانب پروردگارتان برهانى آمده است و ما به سوى شما نورى تابناك فروفرستاده‏‌ايم». این آیه پیام جالبی دارد و آن رسالت جهانی و همیشگی قرآن کریم برای همه‌ی مردم است. اینجا نیز لطایفی دارد که بماند؛ فقط این را بگویم که «أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ»، یعنی جنابعالی حواست هست که برایت کتابی فرستاده شده است؟ جالب است که نور، خودش آشکار و واضح است. خدا علامه طباطبایی(اعلی الله مقام الشریف) را رحمت کند. در بدایه می‌گوید: «ظاهرا به ذاته مظهره به غیره». یعنی اصلاً آشکار بودن، وضوح و روشنایی، در ذات آن است. ولی در این آیه برای نور، صفت مبین آمده که تأکید را نشان می‌دهد. قرآن به نور، آن‌هم نور مبین توصیف شد؛ پس کسی که آن را نمی‌بیند و از وضوح و آشکاری این نور سهمی نگرفته است،‌ باید خیلی کور باشد. خداوند متعال در سوره‌ی مبارکه‌ی تغابن، می‌فرماید: «فَامِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسولِهِ وَ النُّورِ الَّذِى أَنزَلْنَا؛ پس به خدا و پيامبر او و آن نورى كه ما فرو فرستاديم، ايمان آوريد». اینجا دو لطیفه‌ی بسیار بهجت‌افزا و شوق‌انگیز عرض می‌کنم. اول نسبت قرآن کریم در جلوه‌ی نور با پیغمبر اکرم(ص) است که از اتفاق، از اوصاف وجود نازنین او هم نور است. حال به این نسبت دقت کنید: «وَاتَّبَعُوا النّورَ الَّذي أُنزِلَ مَعَهُ و نورى را كه با او نازل شده است پيروى كردند». نوری که با پیامبر اکرم(ص) فرستادیم، «نورٌ عَلی نورٍ، و نورٌ مِن النور» است. جمال و جلال قرآن در تجلی تام و نهایی، می‌شود جلال و جمال محمد مصطفی(صلوات الله علیه و آله). تجلی‌اش در سیمای فاطمی، اعلا و ابها است که «وَلها جَمالٌ لَیس فَوق جماله الّْا جَمال الله وَلَها جَلالٌ لَیسَ فَوقَ جلاله الّا جلال الله؛ برای آن جمالی است که برتر از آن جمالی نیست، جز جمال خداوند؛ و برای آن جلالی است که برتر از آن جلالی نیست، جز جلال خداوند». 👈 ادامه دارد ... 👤 استاد ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ «الَّذِي أَنْزَلْتَهُ نُوراً» قرآن است قسمت 2 🔴 دو جا روضه‌ی حضرت زهرا(س) برای من حالت کُشنده پیدا می‌کند؛ یکی همین‌جا است. می‌گویند که حضرت، از امیر المؤمنین(علیه السلام) رو می‌گرفت. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «مَتی قامَتْ فِی مِحرابِها بَیْنَ یَدَیْ رَبِّها جَلَّ جَلالُهُ زَهَرَ نُورُها لِمَلائِکَةِ السَّماءِ کَما یَزهَرُ نُورُ الْکَواکِبِ ِلاَهلِ الاَرضِ؛ وقتی [فاطمه] در محراب عبادتش در پیشگاه الهی به عبادت می‌ایستد، نورش برای فرشتگان آسمان می‌درخشد؛ همان‌طور که نور ستارگان برای اهل زمین می‌درخشد». وقتی حضرت در محراب می‌ایستاد، در عالم غوغا می‌شد. خداوند متعال همه را خبر می‌کرد و فراخوان می‌داد که: «یا مَلائِکَتِی أُنظُرُوا إلی اَمَتی فاطِمَةَ سَیِّدَةُ إمائی قَائِمَةٌ بَیْنَ یَدَیَّ تَرتَعِدُ فَرائِصُها مِنْ خِیفَتِی وَ قَدْ أَقبَلَتْ بِقَلبِها عَلی عِبادَتی؛ ای فرشتگان من، نگاه کنید به کنیز و بنده‌ی من، فاطمه، که سَرور کنیزان و بنده‌های من است. ببینید چگونه در پیشگاه من به عبادت ایستاده و در محراب عبادت، تمام ارکان وجودش از خوف من می‌لرزد و با همه‌ی قلبش به عبادت من روی آورده‌ است». صف‌درصف فرشته‌ها ایستاده‌اند تا از جمال و نور او بهره ببرند؛ اما «وَخَسَفَ الْقَمَرُ؛ و ماه بى‌نور گردد». من در عالم خیال خودم می‌گویم: آن شب وقتی این ماه در افق آسمان‌ها و ملکوت عالم طلوع کرد، به فرشته‌ها چه گذشت؟ چه به روز امیرالمؤمنین(علیه السلام) آمد؟ حضرت در خطبه‌ی شقشقیه جمله‌ای دارند که اگر بفهمیم، دیوانه می‌شویم؛ منتها خوشبختانه آن را نمی‌فهمیم. حضرت فرمود: «طَفِقتُ أرتَئی بَینَ أن أصولَ بِیدٍ جَذّاءَ، أو أصبِرَ عَلى طَخیةٍ عَمیاءَ؛ با خود مى اندیشم که آیا با دستى تهى یورش بَرَم یا بر ظلمت کورى مردم صبر کنم؟». علی، غیرت الله تبارک و تعالی، زنده باشد و چنین اتفاقی گزارش شود؟ می‌شود باور کرد؟ حضرت فرمود: چه کنم دستم بریده بود. نسبت عجیبی بین نور و حضرت زهرا (س) برقرار است. زهرا مساوی است با نور؛ مساوی است با قرآن؛ مساوی است با پیامبر و... خانه‌ی فاطمه، تجلی‌گاه نور عظمت حق است : «فِى بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَیُذْكَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالغُدُوِّ وَالْأَصَالِ؛ [نور الهی] در خانه‏هایى است كه خداوند اذن داده رفعت یابند و نام او در آنها ذكر شود. در آنها بامدادان و شامگاهان او را تسبیح گویند». اینجا جلوه زهرایی و فاطمی آشکار شد. 👈 ادامه دارد ... 👤 استاد ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ «الَّذِي أَنْزَلْتَهُ نُوراً» قرآن است قسمت 3 🔴 وقتی به محضر قرآن کریم با وصف نور می‌روید، باید توجه شما به ظلمات وجودی خودتان باشد. این ظلمات تودرتو و حجاب‌های متراکم، در منطقه‌ی فکر، عقل، قلب، نیات، عزائم، اخلاق و اعمال ما است. بر طرف کردن این ظلمات، راهی جز این نداریم که خود را برسانیم به محضر نور مطلق که قرآن کریم است. استضائه، استناره و تمنا کنیم تا ان‌شاءالله عقل ما روشن شود و از حجاب و تاریکی خارج شود. اگر معرفت نفس برایت اتفاق بیفتد، می‌بینی چقدر گرفتار حجاب‌های تودرتو بودی که همانند حبس‌های انفرادی است. در ایام مبارکه‌ی دهه‌ی فجر، همراه آقای نوری به موزه‌ی عبرت رفتیم. برخی، ازجمله مقام معظّم رهبری، چند ماه در این سلول‌ها بودند. چنانچه آن تاریکی را تجربه کنید، التماس می‌کنی یک رشعه‌ی نور به داخل سلول بتابد. اگر خدای متعال، معرفت نفس را به تو روزی کند، می‌فهمی که در سلولی. آن وقت تمنای نور داری و احساس عطش و طلب نور در وجودت شکل می‌گیرد. ما دنبال آن نیستیم، چون گرفتار جهل مرکّب هستیم. انسانِ در تاریکی نمی‌داند در تاریکی است. حال اگر به این معرفت برسیم، رفتن ما به محضر قرآن، شکل دیگری پیدا می‌کند. قرآن نور است؛ برای عقل شما نور است، برای قلب شما نور است، برای جوارح شما نور است، برای جوانح شما نور است. «وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذی أُنْزِلَ مَعَهُ»، یعنی آن نور از قلب حضرت خاتم و انسان کامل، جدایی‌ناپذیر است. وقتی پیغمبر اکرم(ص) خواستند این را برای ما آشکار سازند، فرمودند: «عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَالْقُرْآنُ مَعَ عَلِيَ». ثقل اصغر و ثقل اکبرِ حدیث ثقلین، اصلاً انفکاک‌ناپذیر هستند. ما غیر از مواردی که گفتم، گرفتار ظلمات طبیعت هم هستیم. دنیا با همه‌ی روشنایی‌هایش نسبت به آخرت، ظلمت است. اینجا «ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ» است که «إِذَا أَخْرَ‌جَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَرَ‌اهَا؛ هرگاه [غرقه] دستش را بيرون آورد، به زحمت آن را مى‌بيند». مسئله‌ی دنیا و آخرت، حکایت عالم ماقبل دنیا و دنیا است. قرآن برای توصیف دوران جنینی، می‌گوید: «ظلمات ثلاث». بعد فرمودند شما در رحم دنیا، مثل جنین در رحم مادر هستید و نسبت دنیا با آخرت از نظر تنگنا و تاریکی، مثل نسبت رحم مادر است با دنیا. حالا اگر تو در آن عالم متولد شوی، چه می‌شود؟! هنر قرآن کریم این است که دست تو را می‌گیرد و از این شکم نهنگ دنیا خارج می‌سازد. خدا رحمت کند آقای حق‌شناس را که فرمود: «لولاأَنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ لَلَبِثَ فِى بَطْنِهِ إِلَي يَوْمِ يُبْعَثُونَ؛اگر او از زمره‌ی تسبيح‏كنندگان نبود، قطعاً تا روزى كه برانگيخته مى‌شوند، در شكم آن [ماهى] مى‏‌ماند». اگر حضرت یونس تسیبح نکرده بود، تا قیامت در شکم ماهی حبس می‌شد. آیت‌الله حق‌شناس فرمودند: داداش تو شکم نهنگ اسیری ـ البته حبس اجتماعی غافلت کرده ـ اگر به مقام تسیبح و تحلیل نرسی و یونس‌وار نگویی: «لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ؛ معبودى جز تو نيست. منزهى تو. راستى كه من از ستمكاران بودم» همین‌جا کال می‌مانی. قرآن کریم این هنر و معجزه را دارد که تمام این پرده‌ها را از جلوی وجود تو بردارد. امیدواریم خداوند تبارک و تعالی به حق سید الساجدین (علیه السلام)، همه‌ی آنچه در دعای چهل دوم حضرت درخواست کرده‌اند، نصیب جمع ما و همه‌ی دوستان امیر المؤمنین و حضرت صدیقه‌ی طاهره(علیهما السلام) بفرماید. 👤 استاد ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2