eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
4.9هزار دنبال‌کننده
16.6هزار عکس
2.4هزار ویدیو
1.6هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
برنامه ی ◀️ ارزش و وَ قَالَ (علیه السلام): كَفَى بِالْقَنَاعَةِ مُلْكاً، وَ بِحُسْنِ الْخُلُقِ نَعِيماً. وَ سُئِلَ (علیه السلام) عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى "فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً"، فَقَالَ: هِيَ الْقَنَاعَةُ. علی علیه السلام فرمودند: آدمى را قناعت براى دولتمندى، و خوش خلقى براى فراوانى نعمت ها كافى است. ( از امام سؤال شد تفسير آيه، فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً چيست؟ فرمود) آن زندگى با قناعت است. ) 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ : قسمت اول 📜 امام(عليه السلام) در اين كلام نورانى به اهميت و حُسن خلق اشاره مى كند، مى فرمايد: «مُلك قناعت براى انسان كافى است و حُسن خلق به عنوان نعمت»; (كَفَى بِالْقَنَاعَةِ مُلْكاً، وَبِحُسْنِ الْخُلُقِ نَعِيماً). سپس مرحوم سيد رضى مى افزايد: «از امام(عليه السلام) از تفسير آيه (فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً) سؤال كردند فرمود: «منظور از حيات طيبه قناعت است»; (وَسُئِلَ(عليه السلام) عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً فَقَالَ هِيَ الْقَنَاعَةُ). امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به دو نكته مهم به زبان كنايه اشاره كرده است: نخست مُلك قناعت را براى انسان كافى مى داند، زيرا كسى كه به حد اقل زندگى قانع شود نه نيازى به خلق روزگار دارد و نه محتاج به حاجت بردن نزد اين و آن، آرامشى بر وجود او حكمفرماست و لذتى را كه او از زندگى توأم با قناعت خود مى برد هيچ سلطانى از مملكت وسيع و گسترده خود نخواهد برد و به گفته شاعر: مُلك آزادگى و گنج قناعت گنجى است كه به شمشير ميسر نشود سلطان را تعبیر به «مُلک» (مملکت و کشور) اشاره به اهمیت فوق العاده قناعت است که گویى زندگى قانعانه معادل حکمرانى بر کشورى پهناور است. همین معنا در ذیل گفتار حکیمانه 57 به تعبیر دیگرى گذشت، آنجا که فرمود: «الْقَنَاعَةُ مَالٌ لاَ یَنْفَدُ; قناعت مالى است که پایان نمى پذیرد» در خطبه و موارد دیگر نیز کلامى از امام(علیه السلام) در فضیلت قناعت ذکر شده است. در حدیث پرمعنایى از امام صادق(علیه السلام) در کتاب کافى آمده است: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ خَصَّ الاَْنْبِیَاءَ بِمَکَارِمِ الاَْخْلاَقِ فَمَنْ کَانَتْ فِیهِ فَلْیَحْمَدِ اللَّهَ عَلَى ذَلِکَ وَمَنْ لَمْ تَکُنْ فِیهِ فَلْیَتَضَرَّعْ إِلَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَلْیَسْأَلْهُ إِیَّاهَا; خداى متعال پیامبر خود را به فضایل اخلاقى اختصاص داده است. کسى که آن فضایل را داشته باشد خدا را به سبب آن شکر گوید و کسى که نداشته باشد از پیشگاه خداوند متعال آن را تقاضا کند». راوى مى گوید: از امام(علیه السلام) پرسیدم آن فضایل اخلاقى چیست؟ امام(علیه السلام) فرمود: «الْوَرَعُ وَالْقَنَاعَةُ وَالصَّبْرُ وَالشُّکْرُ وَالْحِلْمُ وَالْحَیَاءُ وَالسَّخَاءُ وَالشَّجَاعَةُ وَالْغَیْرَةُ وَالْبِرُّ وَصِدْقُ الْحَدِیثِ وَأَدَاءُ الاَْمَانَةِ; تقوا و قناعت و صبر و شکیبایى و شکر و بردبارى و حیا و سخاوت و شجاعت و غیرت و نیکوکارى و راستگویى و اداى امانت. (که مجموعا دوازده صفت برجسته مى شود)». در حدیث دیگرى از همان حضرت مى خوانیم: «مَنْ قَنَعَ بِما رَزَقَهُ اللهُ فَهُوَ مِنْ أغْنَى النّاسِ; کسى که به آنچه خدا به او روزى داده قانع باشد از غنى ترین مردم است». گویا از همین احادیث بهره گرفته که در ، خود از سائلى چنین نقل مى کند که خطاب به گروهى از ثروتمندان چنین مى گفت: اى خداوندان نعمت! اگر شما را انصاف بودى و ما را قناعت رسم سؤال از جهان برخواستى. اى قناعت توانگرم گردان که براى تو هیچ نعمت نیست گنج صبر اختیار لقمان است هر که را صبر نیست حکمت نیست در تفسیر «قناعت» تعبیرات مختلفى در منابع لغت و تعبیرات بزرگان آمده که تضادى با هم ندارند: بعضى قناعت را به معناى رضایت به آنچه خدا به انسان داده تفسیر کرده اند و برخى به راضى بودن به کمتر از نیازها و عدّه اى به رضایت به حداقل زندگى و گاه گفته اند قناعت آن است که انسان در برابر آنچه خدا به او داده است خشنود باشد و بیش از آن را طلب نکند و این همان حقیقتى است که بسیارى از بارهاى زندگى را از دوش انسان بر مى دارد. این سخن را به یک حدیث قدسى که مرحوم علامه مجلسى در جلد 75 بحارالانوار آورده است پایان مى دهیم: خداوند به داود وحى فرستاد اى داود! من پنج چیز را در پنج چیز قرار دادم و مردم آن را در پنج چیز دیگر جستوجو مى کنند و به آن نمى رسند. من علم را در گرسنگى (کم خوردن) و تلاش و کوشش قرار دادم و مردم آن را در شکمبارگى و راحتى مى طلبند و به آن نمى رسند. من عزت را در طاعتم قرار دادم و آنها آن را در خدمت سلاطین جستوجو مى کنند و نمى یابند. غنا و بى نیازى را در قناعت قرار دادم و آنها آن را در فزونى مال مى طلبند و نمى یابند. رضایم را در مخالفت با نفس قرار دادم و آنها آن را در رضایت نفس جستوجو مى کنند و نمى یابند و راحتى و آسودگى را در بهشت قرار دادم و آنها آن را در دنیا مى طلبند و به آن نمى رسند. 👈ادامه دارد ... 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @
◀️ حيات طيّبه: قسمت 2 📜 دومین نکته اى را که در اینجا امام(علیه السلام) به آن اشاره فرموده همان است که آن را نعمتى مهم و با عظمت شمرده و به راستى حسن خلق هم نعمتى است در دنیا، چرا که قلوب مردم را به انسان متوجه مى سازد و همه به عنوان انسانى با فضیلت به او مى نگرند و هم مایه نجات وى در آخرت است، زیرا در حدیثى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «أَکْثَرُ مَا تَلِجُ بِهِ أُمَّتِىَ الْجَنَّةَ تَقْوَى اللَّهِ وَحُسْنُ الْخُلُق; بیشترین چیزى که امت من به وسیله آن وارد بهشت مى شوند پرهیزگارى و حسن خلق است» در حدیث دیگرى از همان حضرت آمده است: «مَا یُوضَعُ فِی مِیزَانِ امْرِئ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَفْضَلُ مِنْ حُسْنِ الْخُلُقِ; در ترازوى اعمال هیچ کس در قیامت چیزى بهتر از حسن خلق گذارده نمى شود» . اما جمله اخیر امام(علیه السلام) اشاره به آیه شریفه 97 سوره «نحل» است که مى فرماید: «(مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَر أَوْ أُنْثى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً); هر کس کار شایسته اى انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالى که مؤمن است، به طور مسلّم او را حیات پاکیزه اى مى بخشیم». در تفسیر «حَیاةً طَیِّبَةً» مفسران تعبیرات مختلفى دارند: بعضى آن را به قناعت آن گونه که امام(علیه السلام) در اینجا تفسیر فرموده، تفسیر کرده اند و برخى به عبادت توأم با روزى حلال و یا توفیق به اطاعت فرمان خدا و روشن است که این امور با هم منافاتى ندارد و حیات طیبه همه آنها مخصوصا قناعت را شامل مى شود، زیرا قناعت، انسان را بى نیاز از مردم و آزاد از پیچ و خم هاى زندگى ثروتمندان مى سازد و فرد مى تواند آسوده خاطر و سربلند زندگى کند 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
❇️ قرآن کریم هر روز یک آیه تفسیر نور – استاد محسن قرائتی سوره أَمْ تُرِيدُونَ أَنْ تَسْئَلُوا رَسُولَكُمْ كَمَا سُئِلَ مُوسَى‏ مِنْ قَبْلُ وَمَنْ يَتَبَدَّلِ الكُفْرَ بِالإيمَنِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَآءَ الْسَّبِيلِ‏ آیا بنا دارید از پیامبرتان سؤالات و درخواست‌هایى (نابجا) بكنید، آنگونه كه پیش از این، موسى (از طرف بنى‌اسرائیل) مورد سؤال قرار گرفت، و هر كس (با این بهانه‌جویى‌ها از ایمان سرباز زند و) كفر را با ایمان مبادله كند، پس قطعاً از راه مستقیم گمراه شده است. 🔴 از سؤالات ودرخواست‌هاى بى‌ جا بپرهیزید كه گاهى زمینه ‌ساز كفر است. «ام تریدون ان تسئلوا... و من یتبدل الكفر» 🔴 از عاقبت و سرانجام دیگران، عبرت بگیرید. «كما سئل موسى» ⏺کانال انس با 🆔 @sahife2
یا عجل ابرضوی او غیرها ام ذی طوی... یا بَنیّ اذهبوا فتَحسّسوا من یوسف...یوسف/۸۷ بروید دنبال یوسف بگردید... +توی کوچه های شهر ما ,خانه هایی هستند که همیشه صبح ها , جلوی درشان آب و جارو شده است.... + همه ی غروب ها و بی خبری ها و چشم به راهی ها و بغض ها و دلتنگی های عالم یک طرف غروب ها یک طرف... ✳️ سبت سلمی بصدغیها فؤادی و روحی کل یوم لی ینادی نگارا بر من بی‌دل ببخشای و واصلنی علی رغم الاعادی حبیبا در غم سودای عشقت توکلنا علی رب العباد امن انکرتنی عن عشق سلمی تزاول آن روی نهکو بوادی که همچون مت به بوتن دل و ای ره غریق العشق فی بحر الوداد به پی ماچان غرامت بسپریمن غرت یک وی روشتی از امادی غم این دل بواتت خورد ناچار و غر نه او بنی آنچت نشادی دل شد اندر چین زلفت بلیل مظلم و الله هادی 🔅 برنامه ی روزانه غزلی به سه زبان فارسی دری , عربی و شیرازی( شاید هم لری) ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
سَبَت سَلمی بصُدغیها فُؤادی و روحی کُلُّ یومٍ لی یُنادی معنی بیت: معشوق دل مرا به اسارت بُرد ازآن پس هر روزروح مرانیزصدا می زند که بیا. معشوق دلم را برده اینک قصد بردن جان نیزدارد. دین ودل بردندوقصدجان کنند الغیاث ازجورخوبان الغیاث نگارا بر من بی‌دل ببخشای وَ واصِلنی علی رغم الاَعادی معنی بیت: ای محبوب ، رحمت ومرحمتت راشامل حال ِمنِ دلداده بکن مرابه کوری چشم دشمنان از وصال خویش بهرمند کن. مراامید وصال توزنده می دارد وگرنه هردَمم ازهجرتوست بیم هلاک حبیبا درغم سودای عشقت تَوکّلنا علی ربّ ِ العِبادی معنی بیت: ای حبیب، ازفشارغم واندوهِ سودای عشق تو، ازجنون عشق تو مابه پروردگار وخالق بندگان پناه برده وسرنوشت عشق خویش رابه اوسپرده ایم. روزاوّل رفت دینم برسرزلفین تو تاچه خواهدشددراین سودا سرانجامم هنوز اَمَن اَنکَرتَنی عَن عشق سَلمی تَزاوّل آن روی نِهْکو بوادی معنی بیت: ای کسی که عشق مرابه معشوق انکارمی کنی ، تو از اول باید رخسارِنیکوی اورامی دیدی تومعذوری ، چون چهره ی زیبای اورا خوب ندیده ای عشق مراانکارمی کنی وگرنه انکار نمی کردی. مَنعم مکن زعشق وی ای مُفتی زمان معذوردارمت که تواورا ندیده‌ای که همچون مَت بِه بوتَن دل وای رَه غَریق العِشق فی بَحر الوِدادی معنی بیت: تاهمانند من دل تونیز در دریای دوستی غرق شود دل به راهِ عشق بده و درطریق عشقبازی گام بردار. آشنایان ره عشق دراین بحرعمیق غرقه گشتند ونگشتند به آب آلوده به پَی ماچان غرامت بسپریمن غَرَت یک وی رَوشتی ازاَما دی معنی بیت: اگر تو یک خطا وکاراشتباه از ما دیدی، ما به پای ماچان غرامت خواهیم داد. به پای بوسی توخواهیم افتاد. یا همانندِ صوفیان خطاکار درمحل کفش کنی خودرامجازات خواهیم کرد تاغرامت بپردازیم. به پای بوس تودست کسی رسید که او چوآستانه بدین درهمیشه سردارد غم این دل بُواتَت خوردناچار وَغَر نه اوبنی آنچت نَشادی معنی بیت: خواهی نخواهی تو باید غم دل رابخوری اگرغم دل نخوری (اگرعاشق نشوی) بناچارآنچه راکه سزاوارتونیست خواهی دید. فقط غم عشق است که نشاط بخش است و شایسته ی تو. غم روزگار(غمهای متفرقه وروزمرّگی سزاوارتونیست) عاشق شو غمخوارخویش باش و “غم ِدل” بخور تا غم روزگار رنگ بازد هرجا غم عشق باشد غمهای دیگراثرات خودرااز دست می دهند. پیوندعمربسته به موئیست هوش دار غمخوارخویش باش غم روزگارچیست؟ دلِ حافظ شداندرچین زلفت به لَیلٍ مُظِلم والله هادی معنی بیت: دل حافظ درمیان چین وشکن زلفِ سیاه تو درشب تاریک وظلمانی فرورفته است خداوندهدایتگراست وازگمراهی نجات خواهدداد. سرانجام ازتاریکی ِچین وشکن زلفت به روشنایی ِ رخسارت خواهم رسید دراین شب سیاهم گم گشت راه مقصود ازگوشه ای برون آی ای کوکب هدایت ترجمه ی ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
🔴 عبد براى رسيدن به مقام عبوديّت و به دست آوردن رشد و كمال و تأمين سعادت دنيا و آخرت و از همه مهم‏تر جلب رضا و خشنودى حق ، راهى جز دريافت مفاهيم حقيقى اسماء خداوند ندارد. ✍️ استاد حسین در ذیل شرح (شرحی بر ) آورده اند که ما آن را در این صفحه می آوریم (به توفیق الهی انشاالله) ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
در ذیل شرح بند 16 دعای چهارم صحیفه سجادیه معانی 18 🔴 46- او پديده آورنده هر مصنوع و خالق هر مخلوق و مبدع جميع بدايع عرصه هستى است. آفريده‏هايش نشان دهنده اين معنايند كه او را در هيچ امرى شبه و مانند نيست و فعلى از افعال خلق به فعل او نمى‏ماند. صنعت او آسمان‏ها و زمين، ظلمت و نور، حجر و شجر، انسان و حيوان، برّ و بحر، گوشت و استخوان، پوست و خون، عصب و عروق، اعضا و جوارح، باطن و ظاهر، غيب و شهود و ذرّه بينى و غير ذرّه بينى است، كه شرح هر يك در جاى خود، كتاب يا كتاب‏هاست. اصولًا تمام كتاب‏هايى كه در كتابخانه‏هاى بزرگ و كوچك جهان است، شرح صنعت و صنعت‏هاى اوست. عبد در رابطه با اين اسم بايد صانع بهترين عبادت و بندگى و خُلق و خوى و رفتار و كردار براساس نقش‏هاى حضرت حق باشد. عبد بايد قدرت صنع خود را در ساختن رشد و كمال خود و آنچه براى بندگان حضرت محبوب مفيد است به كار برد. خنداندن شيطان هنر نيست، هنر تجلّى دادن انواع منافع ظاهرى و باطنى از ساختمان وجود خويش است. 🔴 47- وجود مقدّس او از اشباه، انداد، اضداد، امثال، حدود، زوال، انتقال، طول، عرض، قطر، سنگينى، سبكى، رقّت، غلظت، دخول، خروج، اتّصال، جدائى، بو، مزه، رنگ، لمس، زبرى، نرمى، گرما، سرما، حركت، سكون، اجتماع، افتراق، تمكّن در مكان و ... پاك و منزّه است، چرا كه جميع اين امور مخلوق و حادث و از اوصاف ممكنات و مخلوقات و از نشانه‏هاى عجز و ناتوانى است. اينها امورى است كه نشان دهنده وجود صانع و محدث حادث است. آرى، اگر عبد بخواهد از اين صفت در حدّ خودش بهره‏مند گردد، راهش پاك شدن از تمام ناپاكى‏هاى درون و برون است. 🔴 48- او نسبت به همه چيز و همه كس عادل است و اصولًا فعل او عدل است، ظلم و جور از او نيست و هرگز از او صادر نمى‏شود. در تمام عرصه گاه هستى، هر چيزى را به جاى خودش قرار داده، و به هر موجودى مطابق ظرف و شأنش عطا و عنايت فرموده است. تماشاى حقيقت عدل، منوط به تماشاى ظاهر و باطن تمام آفرينش است و اين از عهده انسان خارج است، مگر اين كه ملكوت سماوات و ارض به اراده خود آن‏ حضرت به انسان ارائه شود تا مشاهده كند كه به حقيقت در تمام هستى هر چيزى به جاى اصلى خود قرار دارد. آنچه ما از عدل مى‏بينيم نمونه‏اى جزئى از حكومت عدل مطلق در پهناى خلقت و هستى است. شرح مسأله عدل به اين آسانى ميسّر نيست، توفيقى عظيم از جانب او لازم دارد و علمى محيط به آسمان‏ها و زمين و موجوداتى كه در اين دو ميدان در كار زندگى هستند. عبد اگر بخواهد اتّصال به مفهوم عدل پيدا كند بر او لازم است دو قوه غضب و شهوت و توابع آن دو را در سيطره حكومت عقل و دين قرار دهد؛ آنجا كه عقل و جنودش خادم شهوت و غضب است ظلم محض است. البتّه مقهوريّت غضب و شهوت در دست عقل و دين، عدل فى الجمله است و تفصيل آن به اين است كه در تمام سكنات و حركاتْ قواعد شرع مطهّر رعايت شود. عدالت در حالات به اين است كه: حالات براساس قواعد الهى نظام گيرد. عدالت در اعضا و جوارح به اين است كه: هر يك در آنجا كه شرع فرموده به كار رود. عدالت در خانه و اجتماع و اقوام و مردم به اين است كه: به حقّ هيچ يك تجاوز نشود و بلكه حقّ به خطر افتاده افراد را از خطر برهاند. عدالت ايمانى هم به اين است كه: بر تدبير و حكمت و فعل جناب حق اعتراض نشود و كار حضرت او را عين مصلحت به حساب آورد، چه اين كه موافق طبعش باشد يا مخالف. نظام حضرت محبوب را نظام احسن و نظام متقن دانسته و كار او را در منتهاى عدالت و لطف ببيند و با تمام وجود از حضرت حق بخواهد: اللّهُمَّ أرِنَا الْحَقَّ حقّاً وارْزُقْنا اتَّباعَهُ، وَأرِنَا الْباطِلَ باطِلًا وَارْزُقْنا اجْتِنابَهُ. الهى حق را آن چنانكه هست به ما بنمايان و متابعت از آن را روزيمان گردان، و باطل را آن چنانكه هست به ما نشان بده و اجتناب از آن را توفيقمان ده. آرى، صفحه هستى آيينه‏اى است كه اگر انسان با چشم سر و ديده قلب در آن بنگرد به حقّ حق جز عدل و عدالت چيزى در آن نبيند. 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 43 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
در ذیل شرح بند 16 دعای چهارم صحیفه سجادیه معانی 19 🔴 49- وجود مقدّسش از باب لطف و عنايت و آقايى، محو كننده سيّئات از پرونده تائبان و غرق شدگان در ايمان و عمل صالح است. آيات فراوانى در قرآن مجيد براين حقيقت نشاط آور دلالت دارد. عبد بايد نسبت به آزار و اشتباه برادران و خواهران مسلمانش و حتّى در مواردى نسبت به ساير مردم، مظهر اين اسم باشد؛ به اين معنا كه از ديگران چشم بپوشد و سيّئات آنان را نسبت به خود ناديده بگيرد و چون محبوبش در مقابل ستم ديگران اقدام به احسان و خوبى كند. 🔴 50- اسمى است مشتقّ از مغفرت به معناى پرده پوشى، آن جناب بر گناهان عباد پرده پوشى كند و به آبروى كسى در بين مردم لطمه نزند. غفور نشان دهنده مبالغه در پرده‏پوشى است، آنهم پرده پوشى در نهايت درجه‏اش. عبد هم بايد مفهوم اين حقيقت را از مولايش ارث داشته باشد، به اين معنا كه از بازگو كردن گناه و عيب مردم خوددارى كند و از پرده‏درى بپرهيزد، تا خدايش پرده او ندرد و عيبش در برابر ديدگان مردم نمايان نسازد. 🔴 51- آن جناب از تمام موجودات هستى بى نياز است، چرا كه ذات مقدّسش مستجمع جميع صفات كمال مى‏باشد. آن زمان كه از هستى و موجوداتش خبرى نبود چيزى كم نداشت و اين زمان كه هستى با تمام موجوداتش در تجلّى است چيزى به او اضافه نشده، او بوده و هست و خواهد بود، بدون اين كه به چيزى نياز داشته باشد. وجود مبارك او در ذات و صفات ذات از غير بى‏نياز است و از تعلّق به اغيار منزّه و پاك؛ از كمك‏گيرى از آلات و ادوات و كلّ اشيا مستغنى است. اين موجودات هستند كه به حضرتش محتاجند و براى جبرانِ فقر خود به پيشگاه لطفش نيازمند. عبد بايد بداند كه هيچ موجودى در كارگردانى حيات او جز ذات حق استقلال ندارد. عبد بايد بر غير حق تكيه نكند و نسبت به كلّ موجودات كوس غنا بزند و با زبان حال بگويد: تمام نياز من متوجه ذات غنىّ اوست و مرا جز به لطف و رحمت و كرم او چشمداشتى نيست و شما اى موجودات هستى عواملى هستيد كه به اجازه محبوبم در طريق حيات من و همه عناصر آفرينش در كاريد، نياز من و احتياج من بالاستقلال به شما نيست بلكه من با تمام هويّت و وجودم گداى حضرت اويم. 🔴 52- حضرتش فريادرس تمام فرياد خواهان و دادرس تمام دردمندان و نجات بخش تمام اميدواران و دستگير همه گرفتاران و شفابخش كلّ بيماران و آزاد كننده همه اسيران و دلگرم كننده نا اميدان است. عبد در برخورد با ياد شدگان بالا، بايد به همان صورت و سيرت باشد، كه رجوع نيازمند و دردمند و بيچاره و حاجت دار به انسان، عين عنايت و لطف حضرت حق به آدمى است و به داد شكستگان رسيدن از اخلاق خداوندى است. 🔴 53- او آفريننده هر شى‏ء و ابتدا كننده صنعت تمام اشياى هستى بدون سابقه وجود و نوآور است. عبد بايد در اعتقادات و يقينش، حضرت او را اينچنين بداند و براى چيزى از موجودات هستى هر چند همراه با قدرت باشد استقلالى فرض نكند، كه خالق و صانع و مُبدِع و مُبدِء و فاطر فقط و فقط حضرت اوست. 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 46 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
در ذیل شرح بند 16 دعای چهارم صحیفه سجادیه معانی 20 🔴 54- وجود مبارك او در ربوبيّت و خالقيّت و ذات و صفات يگانه است و كسى با حضرتش در اسما و صفت و ذات معيّت ندارد. قلب عبد بايد با مفهوم اين اسم يكى باشد و در تمام امورش يكتابين، يكتاخواه و يكتاگو گردد تا از فيوضات الهيّه و عنايات ربّانيّه بهره‏مند گردد. 🔴 55- اوست آن وجود مقدّسى كه به عنايتش هر گرهى را باز مى‏كند و به هدايتش هر مشكلى را به نقطه حلّش مى‏رساند. اوست كه حكومت را از دست دشمنانش خارج و به دست با كفايت صالحان قرار مى‏دهد. إنّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبيناً به راستى ما براى تو پيروزى آشكارى فراهم آورديم. اوست كه از قلوب عاشقان و دل عارفان و والهان بر اثر رياضت و عبادت و تقوايشان هر حجابى را بر مى‏دارد و ابواب ملكوت رفعت و جمال كبريائيش را به روى آنان باز مى‏نمايد. مَّا يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحْمَةٍ فَلَا مُمْسِكَ لَهَا وَمَا يُمْسِكْ فَلَا مُرْسِلَ لَهُ مِن بَعْدِهِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ چون خدا رحمتى براى مردم بگشايد، بازدارنده‏اى براى آن نيست، و چون بازدارد، بعد از او فرستنده‏اى برايش وجود ندارد، و او تواناى شكست‏ناپذير و حكيم است. آرى، وجود مبارك و عزيزى كه تمام كليدهاى غيب و رزق و مُلك و ملكوت به‏ دست اوست سزاوار است كه فتّاح خوانده شود. عبدى كه مظهر اين اسم است، با زبان و آبرويش و قدرت و مالش و با دانش و علمش، باز كننده راه مشكلات دنيايى و آخرتى به روى مردم است، و چه نيكو بود كه تمام عباد و بندگان براى مظهر شدن نسبت به اين حقيقت عالى مى‏كوشيدند تا مشكلى در هيچ برنامه‏اى براى كسى باقى نمى‏ماند. 🔴 56- اوست آن خدائى كه هر چيزى را آفريد و آن را براى طى كردن راه رشد و كمال شكافت. دانه و هسته را در زير خاك شكافت و از آن درخت و گياه بيرون آورد، رَحِم را شكافت و از آن موجود زنده خارج نمود، زمين را شكافت و از آن آنچه براى نظام حيات لازم بود بيرون آورد، دريا را شكافت و به دنبال آن موسى و قومش را از شرّ فرعونيان خلاص كرد و ... عبد بايد از اين مفهوم حظّ و نصيب بگيرد، به اين معنا كه هر سدّى را كه در برابر عقل و قلب و نفس خود دارد بشكافد و هر سدّى كه در برابر امور معنوى و مادّى مردم است با قدرت درايت و كفايت و علم و بصيرتش از ميان بردارد. 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 48 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
در ذیل شرح بند 16 دعای چهارم صحیفه سجادیه معانی 21 🔴 57- او بدون اوّل و آخر داشتن قديم است، دائم بوده و دائم خواهد بود. چيزى بر حضرتش پيشى نگرفته، بر تمام هستى مقدّم است، كه هر چيزى در عرصه‏گاه خلقت به اراده و خواسته و عنايت او حادث شده. اگر بر غير او وصف قديم استعمال گردد از باب مجاز است، كه حقيقت ذاتى هر وصف مثبتْ وقف حريم وجود مقدّس اوست. 🔴 58- وجود مقدّس حضرتش در ذات و صفت از هر چيزى بى‏نياز است و كلّ موجودات به درگاه خدائيش نيازمند. هيچ چيز در هيچ برنامه‏اى نمى‏تواند از او بى‏نياز باشد. ذات و صفات و وجود و بقاى هر شى‏ء به جناب او نيازمند است. وجود كلّ شى‏ء از اوست يا از چيزى كه از اوست. ما سواى او مملوك آن حضرت است چه در ذات و چه در صفات، تنها و تنها اوست كه از هر كس و از هر چيز بى‏نياز است. عبد ازلًا و ابداً فقير و محتاج اوست و در صورتى از مفهوم اين حقيقت مى‏تواند بهره داشته باشد كه قلب و نفس و غضب و شهوت و زبان و چشم و دست و پا و تمام وجودش را با كمك عقل و نبوّت و امامتْ مملوك خود كند و از تمام خطرات شيطانى و هوايى آزاد، زندگى نمايد. زمانى كه مالك اين واقعيّت‏ها شد و از سيطره تملك آنان در آمد و آن همه وى را اطاعت كردند و او سر از اطاعت آنان باز زد، در حدّ خودش به درجه مَلِكى رسيده، و چون در حدّى از مردم بى‏نياز شد و مردم بدو نيازمند گشتند به مرحله اعلا از اين حقيقت دست يافته است. انبيا كه در هدايت و رشد و كمال و به دست آوردن حيات اخرويّه از غير حضرت او بى‏نياز بودند و تمام مردم محتاج آنان، در عالى‏ترين درجه اين واقعيّت قرار داشتند و در صف بعد از آنان عالمان ربّانى هستند كه عباد به هدايت آنان محتاج و آنان از ارشاد شدن به وسيله مردم بى‏نيازند. 🔴 59- حضرت ربّ العزّه از هر وصفى كه حسّ و خيال و وهم و باطن و انديشه تصوّر كند پاك و منزّه است. اگر در توضيح قدّوس بگوييم منزّه از عيب و نقص است سخنى دور از ادب نسبت به آن جناب گفته‏ايم. منظور از منزّه بودن حضرتش از هر وصف، اوصاف كماليّه‏اى است كه اكثر عباد براساس فهم و درك خود به او نسبت مى‏دهند، كه به حقيقت، از اوصاف كمالى كه بندگان با عقل محدود خود نسبت به آن جناب فرض مى‏كنند پاك و منزّه است. عبد بايد براى متّصف شدنش به اين وصف، علم و ارادتش را به طور كامل پاك و منزّه كند و ظاهر و باطن خود را از آلودگى‏ها دور نمايد. علمش را از خيالات و اوهام و آنچه بهايم در فهم آنها با انسان مشترك است منزّه نمايد، محور دانش و بينش خود را امور شريفه كلّيّه الهيّه و معلومات متعلّق به حقايق ازليّه و ابديّه قرار دهد، اراده و نيّتش را از آنچه برگشت به شهوات و مَطعم و مَلبس و مناظر عادى و امور جزئيّه و لذايذ حيوانى و مادّى صرف مى‏نمايد پاك كند، اراده‏اى جز حضرت محبوب برايش نماند، غير شوق و عشق به لقاى دوست هوسى نداشته باشد، تمام ابتهاج و فرح و لذّتش خلاصه در رسيدنِ به قرب حق گردد و حتّى بهشت عنبر سرشت را از اين كه هدف نهايى و مقصد آخرش باشد از نيّتش دور نمايد، كه در ذات قلب و حقيقت دل و عمق باطن جز حضرت محبوب چيزى نماند. 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 50 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
در ذیل شرح بند 16 دعای چهارم صحیفه سجادیه معانی 22 🔴 60- او بدون كمك‏گيرى و استعانت از چيزى داراى قدرت است و قدرت حضرتش قدرت تامّه و قدرت بى‏نهايت در بى‏نهايت است. عبد را بايد از اين مفهوم آن چنان نصيب باشد كه در عبادت، تحصيل علم، به دست آوردن فضايل و كمالات و خدمت به عباد حضرت حق در كمال قوّت و قدرت ديده شود. 🔴 61- حضرتش اجابت كننده دعا و درخواست بندگان است، چنانكه در قرآن مجيد آمده: فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ يقيناً من نزديكم، دعاى دعا كننده را زمانى كه مرا بخواند اجابت مى‏كنم. بين او و مخلوقاتش حجاب راه و مسافت و مفارقت وجود ندارد، او ناظر به همه چيز و عالم به كلّ شى‏ء و همراه كلّ شى‏ء است، قريب به موجودات است بدون مماسيّت، و جداى از آنهاست بدون راه و مسافت، تقرّب به حضرتش نه از جهت مكان و مسافت و طريق است، كه عبد اگر بخواهد از اين معنا حظّ و نصيب و قسمت داشته باشد بايد از جهت طاعت و حُسن عبادت و اخلاق حسنه به او تقرّب جويد. 🔴 62- آن جناب وجود مبارك و مقدّسى است كه تمام موجودات هستى قائم به وجود او هستند، براى اشيا وجود و دوام وجودى جز به او متصوّر نيست، كه قوام حضرت او به ذات خود و قوام كلّ شى‏ء به جناب اوست. عبد در تمام امورش به هر اندازه از غير حق بى‏نياز شود، از مفهوم اين صفت بهره گرفته و مظهر اين حقيقت شده است. 🔴 63- براى لغت قابض معانى متعددى است: 1- مالكيّت، چنانكه در قرآن مجيد آمده است: وَالْأَرْضُ جَمِيعاً قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ در حالى كه زمين در روز قيامت يكسره در قبضه قدرت اوست. 2- فنا كردن شى‏ء، چنانكه درباره ميّت مى‏گويند: خداوندش قبض روح كرد، و در قرآن مجيد آمده: ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَليلًا* ثُمَّ قَبَضناهُ إلَينا قَبْضاً يَسيراً آن گاه خورشيد را براى [شناختن‏] آن سايه، راهنما [ى انسان‏ها] قرار داديم.* سپس آن را [با بلند شدن آفتاب‏] اندك اندك به سوى خود باز مى‏گيريم. 3- انداختن حجاب بر قلبى كه لياقت گيرندگى فيوضات الهيّه و معارف ملكوتيّه را از دست داده، تا جايى كه آن قلب به قلب ضيِّق حَرِج و قلب قاسيه و قلب مريض وصف شود. 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 52 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
در ذیل شرح بند 16 دعای چهارم صحیفه سجادیه معانی 23 🔴 64- بسط دهنده ارواح در اجساد، بسط دهنده رزق مادّى به عباد، بسط دهنده روزى معنوى در قلوب و بسط دهنده معارف ملكوتيّه و آلاء و نعم معنويّه در دل عارفان و مشتاقان و والهان است. وَاللّهُ يَقْبِضُ وَيَبْسُطُ وَإلَيْهِ تُرْجَعُونَ و خداست كه [روزى را] تنگ مى‏گيرد و وسعت مى‏دهد؛ و [همه شما براى دريافت پاداش‏] به سوى او بازگردانده مى‏شويد. مفصّل دو مسأله بسط و قبض، در معارف الهيّه و به خصوص در عرفان و فلسفه مطرح است كه مشتاقان و علاقمندان مى‏توانند براى يافتن عمق اين دو حقيقت به كتب مربوطه مراجعه نمايند. عبد اگر از پرداخت وقت و نيرو و حالات و حقايق وجودى خويش، به راهزنان راه حق امساك كرد و سفره قلب و جان و سرّ و باطن و روح و نفس خود را براى گرفتن معارف حَقّه باز كرد و در امور دنيايى و آخرتى براى بندگان حضرت محبوب ايجاد گشايش نمود، از اسم قابض و باسط حظّ و نصيب برده است. 🔴 65- او به نحو كامل و تامّ و جامع برآورنده نياز محتاجان و قضا كننده حاجتِ حاجتمندان است. عبد بايد در اين زمينه به طور كامل متخلّق به اخلاق حق باشد، كه هر كس‏ آراسته به چنين واقعيّتى گردد تمام سعادت دنيا و آخرت را نصيب خود نموده است. 🔴 66- ذات مقدّسش شريف است، افعالش و زيباست، عطا و نوالش جزيل و بزرگ است. شرف ذات وقتى به حُسن عمل مقارن شود «مجد» است. عبد مى‏تواند از ذات محبوب كسب شرف و از حسن عمل معبود درس بگيرد و شرف نفس را با حسن عمل مقارن كند تا مظهر صفت مجيد گردد. 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 54 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
در ذیل شرح بند 16 دعای چهارم صحیفه سجادیه معانی 24 🔴 67- حضرت او يارى كننده مؤمنان و سرپرست آنان در همه امور است. اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ خدا سرپرست و يار كسانى است كه ايمان آورده‏اند؛ آنان را از تاريكى‏ها [ى جهل، شرك، فسق وفجور] به سوى نورِ [ايمان، اخلاق حسنه و تقوا] بيرون مى‏برد. اوست كه متولّى نصرت مؤمنان بر كافران، و متولّى ثواب و كرامت عاشقان و عارفان، و ولىّ طفل صغير و شيخ كبير، و متولّى اصلاح ظاهر و باطن تمام موجودات هستى است. عبد بايد نسبت به نفس و قلب خود براى يافتن خير دنيا و آخرت، ولايت تربيتى پيدا كند و سرپرستى صحيح اهل بيت خود و بندگان حق را جهت آشنايى آنان با حضرت محبوب و وظايف و مسئوليّتشان براى خدا به عهده بگيرد تا از نور ولايت بى‏نهايت در بى‏نهايت حضرت ربّ بهره‏مند شود و خود و موجوديّت و هويّتش در ولايت دوست فانى گردد. 🔴 68- وجود مقدّسى كه به موجودات و به خصوص به بندگان، بسيار احسان مى‏كند و در اين دنيا به خاطر چيزى كسى را از عطايش منع نمى‏نمايد. از او بخواهند يا نخواهند نعمتش را عطا مى‏كند، و احسان و عطايش بغير حساب است. عبد بايد به دنبال محبوب و مولايش به احسان بسيار به بندگان حق، به خصوص ضعيفان و فقيران و نيازمندان و محتاجان برخيزد و از اين طريق اخلاق حضرت حق را از طريق حركات صحيح خود به كار گيرد. 🔴 69- آن وجود مقدّس به قدرت و علمش و به اراده و رحمتش، به ظاهر و باطن هستى و جسم و جان موجودات و به حقيقت و ذات همه اشيا و عناصر احاطه دارد و چيزى از حيطه نظر و عنايت و قدرت و لطف او خارج نيست. عبد بايد در يك مرحله به تمام مضرّات و خطرات و فحشا و منكراتى كه سعادت دارين او را تهديد مى‏كند معرفت و احاطه داشته باشد تا خود را مصون و محفوظ بدارد، و در مرحله ديگر به واقعيّت‏ها و حقايق و فضايل و درستى‏ها و معارف و فيوضات ربّانيّه احاطه به دست آورد تا وجودش را به زيبايى‏هاى معنوى بيارايد و به حق و حقيقت آراسته گردد، و از وجود خود منبعى گران و ظرفى پر ارزش به وجود آورد. 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 56 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
در ذیل شرح بند 16 دعای چهارم صحیفه سجادیه معانی 25 🔴 70- آن وجود مباركى كه حكمت و آثار قدرتش را در عرصه گاه هستى مى‏نماياند و از اين طريق راه رسيدن به نقطه معرفت را در اختيار بندگانش مى‏گذارد. وحى را به توسط صد و بيست و چهار هزار پيغمبر و به وسيله كتب آسمانى بيان مى‏كند و حقايق را جهت رشد بندگانش آشكار مى‏سازد. عبد بايد ظهور دهنده حقايق و واقعيّت‏ها و برنامه‏هاى مثبت و علم و معرفت از وجود خود باشد تا از اين رهگذر مظهر اسلام مبين گردد و از محبوب و معشوقش نصيب وافر برد. 🔴 71- او آفريننده انواع اطعمه و رساننده به اجسام و ابدان است. او طعام‏دهنده به قلوب و نفوس است، معرفت را براى قلب و حسنات را براى نفس قرار داده است. در مرحله ديگر گفته‏اند: معناى مُقيت استيلا و قدرت داشتن بر اشيا است كه بازگشت اين معنى به همان صفت علم و قدرت است، چنانكه در قرآن مجيد آمده است: وَكانَ اللّهُ عَلى‏ كُلِّ شَىْ‏ءٍ مُقيتاً و خدا همواره نگهبان بر هر چيزى است. عبد اين قدرت را دارد كه براى گرسنگان مادّى و معنوى سفره نان و علم و دانش بگسترد و براى هواى نفس و غرايز و اميال غلط خود چيره و مسلّط شود تا درونش از نور اسم مقيت منوّر گردد. 🔴 72- وجود مقدّسش در ارحام و ظلمات ثلاث به هر صورتى كه بخواهد بر نطفه موجود زنده نقش مى‏زند و وجود هر كسى را شكل و قيافه مى‏دهد. او مصوِّر تمام تصاوير و نقّاش همه نقش‏هاست، ولى خود او به صورت و اعضا و به حدود و ابعاض وصف نمى‏شود، او به آيات و آثارش شناخته مى‏شود و به قدرت و عظمت و جلال و كبريايى توصيف مى‏گردد. عبد بايد تمام حركاتش و اعمال و افعالش نقش مثبت و تصوير صحيحى بر جريده عالم باشد و از افعال ضدّ عقل و شرع و اخلاق بهيمى و سَبُعى و شيطانى، به شدّت بپرهيزد. 🔴 73- وجود عزيزى كه چون انسان در بارگاه قدرت و مقامش قرار گيرد چشم پوشى كند، چون وعده دهد به وعده خود به طور حتم وفا نمايد، چون عطا فرمايد بخشش را به منتهى درجه اميد و آرزوى خواهنده برساند و براى او باكى نباشد كه چه اندازه عطا كند و به كه عطا نمايد. از اين كه نياز و حاجت به در خانه غير برند خشنود نباشد، حقّ آن را كه به او پناه برد و نياز و التجا به پيشگاهش ببرد ضايع ننمايد. او تمام اين حقايق و واقعيّت‏ها و برنامه‏ها را به اختيار و اراده انجام دهد نه به تكلّف و جبر، كه جبرى در آن حريم مقدّس نيست، و تكلّفى در آن پيشگاه مبارك راه ندارد. عبد به اندازه امكان و قدرت خودش بدون شك مى‏تواند تجلّى گاه كرم آن كريم شود و بدانگونه كه حضرت حق با عبادش معامله مى‏كند با خلق خدا معامله كند. 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 57 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
عاشقانه های عشق بازی با خدا با مدد از اسمای زیبا و دلنشین خدا رَتِّل مَعِی (با من بخوان) 29 فایل صوتی https://shenoto.com/album/48627/%D9%BE%D8%A7%D8%AF%DA%A9%D8%B3%D8%AA?lang=fa بسیار زیبا ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
هر آن چیزی که در عالم عیان است چو عکسی ز آفتاب آن جهان است جهان چون زلف و خط و خال و ابروست که هر چیزی به جای خویش نیکوست تجلی گه جمال و گه جلال است رخ و زلف آن معانی را مثال است صفات حق تعالی لطف و قهر است رخ و زلف بتان را زان دو بهر است چو محسوس آمد این الفاظ مسموع نخست از بهر محسوس است موضوع ندارد عالم معنی نهایت کجا بیند مر او را لفظ غایت هر آن معنی که شد از ذوق پیدا کجا تعبیر لفظی یابد او را چو اهل دل کند تفسیر معنی به مانندی کند تعبیر معنی که محسوسات از آن عالم چو سایه است که این چون طفل و آن مانند دایه است به نزد من خود الفاظ ماول بر آن معنی فتاد از وضع اول به محسوسات خاص از عرف عام است چه داند عام کان معنی کدام است نظر چون در جهان عقل کردند از آنجا لفظها را نقل کردند تناسب را رعایت کرد عاقل چو سوی لفظ معنی گشت نازل ولی تشبیه کلی نیست ممکن ز جست و جوی آن می‌باش ساکن بدین معنی کسی را بر تو دق نیست که صاحب مذهب اینجا غیر حق نیست ولی تا با خودی زنهار زنهار عبارات شریعت را نگه‌دار که رخصت اهل دل را در سه حال است فنا و سکر و آن دیگر دلال است هر آن کس کو شناسد این سه حالت بداند وضع الفاظ و دلالت تو را گر نیست احوال مواجید مشو کافر ز نادانی به تقلید مجازی نیست احوال حقیقت نه هر کس یابد اسرار طریقت گزاف ای دوست ناید ز اهل تحقیق مر این را کشف باید یا که تصدیق بگفتم وضع الفاظ و معانی تو را سربسته گر خواهی بدانی نظر کن در معانی سوی غایت لوازم را یکایک کن رعایت به وجه خاص از آن تشبیه می‌کن ز دیگر وجه‌ها تنزیه می‌کن چو شد این قاعده یک سر مقرر نمایم زان مثالی چند دیگر ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
ره در یک تقسیم بندی ، اسماء خداوند را به اسماء جمال و اسماء جلال تقسیم کرده‏ اند. اسماء جمال بیانگر لطف و رحمت پروردگارند و اسماء جلال منشأ قهر و غضب وی. تجلّی گه جمال و گه جلال است رخ و زلف آن معانی را مثال است ( ) به اعتقاد امام خمینی، نخستین ظهور اسم اعظم الله، به اعتبارجامع جمیع اسماء و صفات بودن، مقام رحمانیت و رحیمیت ذاتی است. به همین دلیل دو اسم و ، که از اسماء جمالند، بر همه ی اسماء شمول و عمومیت دارند و سبب شده‌اند که «سبقت رحمته غضبه». درواقع بعد از اسماء جمال الهی است که اسماء جلال الهی ظهور پیدا می‌کنند. ( مصباح الهدایه، ص 18). اما چه چیز سبب می‌شود که اسمی را جمالی و اسم دیگر را جلالی بخوانیم؟ به اعتقاد امام خمینی ، آن چه که باعث می‌شود اسمی، جمالی باشد، ظهور آن اسم است. باید توجه داشت که در دل هر اسم جمال، اسمی جلالی و در دل هر اسم جلال، اسمی جمالی نهفته است. ( شرح دعای سحر، ص 54). امام در این باره چنین می‌گوید: «این که گفتیم فلان اسم از اسماء جلال و فلان اسم از اسماء جمال است و این اسم رحیم و رحمان است و دیگر اسم قهار و جبار است به این اعتبار است که هر یک از این اسماء در آن چه به او اختصاص داشته است ظهور نموده. پس در اسم «الرحیم» رحمت ظاهر است و غضب باطن و در اسم جمال، جمال ظاهر می‌باشد و جلال باطن و در اسم جلال به عکس آن.(مصباح الهدایه، ص 19- 20) ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
سلسله مباحث علیه السلام در ◀️ اخلاق و کردار ناپسند پناه ببريد به خداوند بزرگ از اخلاق ناستوده و کردارهاي ناپسنديده که نام برده ميشود: 1ـ طغيان 2ـ تندي 3ـ غلبه 4ـ ضعف نيروي 5ـ کمي 6ـ سوء خلق 7ـ افراط در 8ـ غلبه 9ـ پيروي هوس 10ـ مخالفت با راه هدايت 11ـ به خواب غفلت فرو رفتن 12ـ اقدام بر تکلف 13ـ برگزيدن باطل به جاي حق 14ـ پافشاري بر گناه 15ـ خرد شمردن معصيت 16ـ بزرگ شمردن طاعت 17ـ تفاخر توانگران 18ـ تحقير نسبت به درويشان و بي چيزان و فقرا و مستمندان ومستضعفان 19ـ کوتاهي در حق زيردستان 20ـ ناسپاسي نسبت به کسي که بر ما حقي داشته باشد 21ـ کمک به ستمگر و 22ـ خوار کردن ستمديده و 23ـ خواستن چيزي که ميدانيم حق و حقيقت نيست 24ـ سخن گفتن و اظهار نظر کردن از روي بي اطلاعي 25ـ داشتن قصد خيانت نسبت به همنوعان 26ـ خودپسندي در اعمال 27ـ داشتن آرزوهاي دراز 28ـ داشتن باطن بد و شر 29ـ کوچک شمردن گناه خرد 30ـ اسراف کردن. بخشي از دعاي صحيفه سجاديه https://b2n.ir/sahife2_8 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2