eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
4.9هزار دنبال‌کننده
16.6هزار عکس
2.4هزار ویدیو
1.6هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️دعای صحیفه سجادیه در این آثار شرح شده است: 🔴شرح‌های فارسی دیار عاشقان اثر حسین انصاریان، جلد ۶، صفحه ۵۰۳ تا ۵۳۴. شهود و شناخت اثر محمدحسن ممدوحی کرمانشاهی، جلد ۲، صفحه ۴۱۵ (به صورت مختصر). شرح صحیفه سجادیه اثر محمد بن سلیمان تنکابنی. شرحی بر دعای 25 صحیفه سجادیه اثر داوود رضوانی. 🔴 شرح‌های عربی آفاق الروح اثر سید محمدحسین فضل الله. ریاض السالکین فی شرح صحیفه سید الساجدین اثر سید علیخان حسینی، جلد ۴، صفحه ۹۱ تا ۱۴۷. فی ظلال الصحیفه السجادیه اثر محمد جواد مغنیه، صفحه ۳۲۷ تا ۳۳۷. 🔴 شرح‌های لغوی تعلیقات علی الصحیفه السجادیه اثر محمد بن مرتضی فیض کاشانی. حل لغات الصحیفه السجادیه اثر محمدباقر شفیع حسینی. شرح الصحیفه السجادیه اثر عزالدین جزائری. ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
🔹اینگونه برای ان دعا کنیم 📜خداوند در قرآن می فرماید: «وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَذُرِّیّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُن وَاجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ إِماما (فرقان ۷۴.) / و [عبادالرحمان] کسانی اند که می گویند: پروردگارا، به ما از همسران و فرزندانمان آن ده که مایه ی روشنی چشمان [ما] باشد، و ما را پیشوای پرهیزگاران گردان». با دقت در این آیه می بینیم که یکی از ویژگی های عبادالرحمان و بندگان خوب خداوند این است که از خداوند طلب فرزند و همسری می نمایند که مایه ی چشم روشنی آنها باشد. منظور از روشن شدن چشم با دیدن زن و فرزند این است که انسان از ناحیه ی آن ها هیچ نگرانی و اضطرابی نداشته باشد و وقتی چشمش به آن ها می افتد دلش شاد گردد. علاقه ی به همسر و فرزند از ویژگی های فطری انسان است اما در عین حال انسان باید به این ویژگی فطری جهت بخشد. توجه به سعادتمندی همسر و فرزند از ویژگی های خاص انبیاء الهی بوده است و در قرآن نیز نمونه هایی از این توجه را می بینیم. به عنوان مثال در رابطه با حضرت ابراهیم علیه السلام اینگونه آمده است که وقتی ایشان با فرزندشان اسماعیل مشغول ساختن خانه ی کعبه بودن دعا کردند و چنین گفتند: رَبَّنا وَاجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَک؛ (بقره ، ۱۲۸) پروردگارا، ما را تسلیم [فرمان] خود قرار ده، و از نسل ما امتی که تسلیم فرمانت باشند [پدید آور]. در واقع با این دعا حضرت ابراهیم علیه السلام خواستار نسلی شدند که مطیع اوامر الهی باشد و بدین طریق برای فرزندان خویش دعا می فرمودند. یکی از ویژگی هایی که نماد محبت والدین به فرزندان است دعا برای آنها می باشد؛ اما بعضا شاهد بوده ایم که پدر و مادر درخواست های مادی و دنیایی و یا در یک کلام سعادت دنیوی را برای فرزند خویش خواسته اند اما در دعاهای خود توجهی به سعادت اخروی و معنوی فرزندان نداشته اند؛ لذا با نظر به قرآن باید والدین به این امر خطیر نیز توجه نمایند و در کنار تلاش برای هدایت و اصلاح فرزندان در دعاهای خود نیز سعادتمندی دنیوی و اخروی آنان را نیز مدنظر قرار دهند. حضرت ابراهیم حتی زمانی که به مقام امامت نائل شدند باز هم از دعا برای ذریه و فرزندان خویش دست برنداشتند و برای آنها نیز دعا کردند. یکی از قرارهای معنوی که والدین می توانند خود را مقید کنند که همیشه به آن اهتمام ورزند این است که بعد از هر نماز، دعای خیری برای فرزندان خویش داشته باشند و توفیق بهره های معنوی را از خداوند مهربان برای فرزندانشان خواستار شوند تا ان شاءالله فرزندان نیز مایه ی چشم روشنی آن ها گردند. ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
38.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 دعا برای صالح شرح سوره صافات آیه 99 تا 102 👤استاد ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
👆انشاالله از فردا دعای 25 را شروع و با هم میخوانیم ... بسیار دعای کاربردی است
✳️خب داستان ما هم اینجا به آخرش میرسه . چون این بخش طولانی هست من توی دو یا سه قسمت براتون مینویسم . البته خود داستان امروز تموم میشه و نتیجه گیری ها که یه جورایی اصلا اصل ماجراست ادامه پیدا میکنه . خب دیدیم که آقای اعرابی هدیه اش که سبوی آب باران بود رو داد به نقیبان و گفت ببرند برای خلیفه و خیلی هم فکر میکرد هدیه ی ارزشمند و در خور خلیفه آورده ... نقیبان سبو را به خلیفه دادند و وقتی خلیفه شرح حال مرد رو شنید نه تنها سبو رو پر از زر کرد ، بلکه بخشش های دیگه و خلعت های خاص به آقای اعرابی داد و به نقیبان گفت که این مرد از راه بیابان و با سختی اومده برای اینکه راحت تر برگرده و راه نزدیک تر باشه ، از روی دجله و با کشتی ببریدش . وقتی مرد اعرابی در کشتی نشست و این دجله ی پر آب رو دید سجده کرد و بسیار شرمگین شد و گفت : چقدر خلیفه بخشندگی داشت در مقابل این سبوی آب بی ارزشی که من آوردم ! و عجیب تر اینکه این کوزه ی بی ارزش که مثل سکه ای تقلبی بود رو از من پذیرفت !! خب اینجا پایان داستان ماست و از این قسمت به بعد مولانا شرح این داستان رو برای ما میگه و رمزهای داستان رو برای ما باز میکنه : کل این عالم مثل اون سبوی آب هست هر چقدر هم پر از لطف و خوبی باشه در حد همون کوزه است ، و خوبی های این دنیا ، مثل قطره ای در مقابل دجله ی خوبی های او است . خوبی هایی که اونقدر عظیم هست که زیر پوست نمی گنجیده و نتیجه این شده که این گنج مخفی ، سر باز کرده و ظهور کرده و این تجلی ها که ما میبینیم در حقیقت همین هست . البته این مفهوم در حدیث نبوی هم هست ، حضرت داوود از راز خلقت میپرسه و پروردگار پاسخ میده : من گنج نهانی بودم و می خواستم شناخته شوم ، خلق را آفریدم تا مرا بشناسند . و به قول عراقی : سلطان عشق خواست که خیمه به صحرا زند ، در خزاین بگشاد گنج بر عالم پاشید ... هر کسی بخش کوچکی از این دجله ی خوبی رو ببینه حتما سنگ میزنه بر این سبو و اون رو میشکنه ! هر که چشمش به این دجله افتاده از خود بی خود شده و شکستن این سبو از آن شکست هاست که تازه درستی به همراه میاره ، فکر نکن وقتی این کوزه میشکنه تو چیزی از دست میدی ، بلکه به حقیقت بزرگی دست پیدا میکنی . وقتی این سبو بشکنه همه ی اجزاش رقص کنان به سوی حق هستند . عقل جزوی ، که عقل حسابگر و مادی است این چیزها رو درک نمیکنه و محال میدونه ... در نهایت وقتی به فنا رسیدی دیگه نه سبویی هست و نه آبی و هر چه هست حقیقتی بیش نیست ... و این همون نقطه ی بقا است ... دوستان اگه تونستید توی ذهنتون یه نگاهی به روند این داستان داشته باشید ، همسری که نقش نفس رو داشت و مرد رو تشویق میکرد به بهتر کردن اوضاع ، مردی که نقش عقل رو داشت ( البته عقل رو به کمال ) و زن با حرف هاش اون رو راهی کرد ، وقتی راهی شد برای اهداف کوچکی بود ( تا بدین جا بهر دینار آمدم ) و وقتی رسید و تازه چشم اش به لطف و خوبی خلیفه باز شد مست خوبی های او شد ( چون رسیدم ، مست دیدار آمدم ) ، مقایسه ی زیبای دنیایی که ما توش غرق هستیم ( سبو ) با اون حقیقت محض ( دجله ) و راهی شدن به سمت یکتایی ... (نه سبو پیدا در این حالت نه آب / خوش ببین . و الله اعلم بالصّواب ) امیدوارم همه ی ما بتونیم گوشه ای از این دجله رو ببینیم .... و شاید اون موقع بفهمیم که خیلی از چیزهایی که اینقدر برامون مهم شده چقدر کم ارزش هست ... 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ ذکری که حضرت صاحب الامر(عج) توصیه فرمود ⏹ از همه به خصوص جوانان تقاضا دارم که با این ختم، به عجل متوسّل شوید و این ختم را زیاد بخوانید. همه افراد، حتی کسانی که ‌سواد و تحصیلات کافی ندارند هم می‌توانند این ختم را بخوانند و به پنج تن آل عبا و امام زمان متوسّل شوند: «یا محمّد،‌ یا علی، یا فاطمه، یا حسن، یا حسین، یا صاحب الزمان أدرکنی و لا تهلکنی». این ختم، علاوه بر آنکه آسان است، برای رفع هر حاجتی خوب، مؤثر و مجرّب می‌باشد. 👤آیت الله ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ ذکری که حضرت صاحب الامر(عج) توصیه فرمود 📜 بر اساس روایات فراوان و نیز طبق تصریح که بهترین و صحیح ترینِ زیارات است، واسطه فیض عالم، (عج) هستند. گرچه همه چهارده معصوم(ع) واسطه فیض‌اند، اما در زمان ما، واسطه فیض عالم، امام زمان(عج) هستند. یکی از علمای بزرگ، در زمان قدیم در خدمت امام زمان«ارواحنا‌فداه» رسیده بود و از آن حضرت درخواست «علم اکسیر»کرده بود. در حالی که یاد گرفتن علوم غریبه حرام است و گفت و شنود و تعلیم و تعلّمش نیز حرام است. آن حضرت به او فرموده بودند: علوم غریبه به تو چه ربطی دارد؟ من به جای آن ختمی به تو یاد می‌دهم که بهتر از اکسیر است. بعد فرموده بودند: به پنج تن و امام زمان«ارواحنا‌فداه»توسّل پیدا کن و در توسّل‌هایت بگو: «یا محمّد یا علی یا فاطمه یا حسن یا حسین، ‌یا صاحب الزمان ادرکنی و لا تهلکنی». آن عالم نقل می‌کند: وقتی حضرت فرمودند:«ادرکنی»، به ذهنم خطور کرد که باید بفرمایند:«ادرکونی»، یعنی برای درخواست کمک از پنج نور مقدّس، باید فعل جمع به کار ببریم، پس چرا ایشان فعل مفرد به کار برده و می‌فرمایند: «ادرکنی و لاتهلکنی»؟! وقتی چنین تصوّری کردم، امام زمان«ارواحنا‌فداه» تبسّم کردند و فرمودند: همین است که گفتم. برای اینکه واسطه فیض این عالم، فعلاً من هستم. یعنی اگر در زمان حاضر توسّلی به پیغمبراکرم«ص»یا سایر حضرات معصومین«ع»بشود، فیض الهی به واسطه وجود مقدّس امام زمان«ارواحنا‌فداه»به بندگان می‌رسد: «بِکُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِکُمْ یَخْتِمُ وَ بِکُمْ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ بِکُمْ یُمْسِکُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ بِکُمْ یُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ یَکْشِفُ الضُّر» از همه به خصوص جوانان تقاضا دارم که با این ختم، به امام زمان متوسّل شوید و این ختم را زیاد بخوانید. همه افراد، حتی کسانی که ‌سواد و تحصیلات کافی ندارند هم می‌توانند این ختم را بخوانند و به پنج تن آل عبا و امام زمان متوسّل شوند: «یا محمّد،‌ یا علی، یا فاطمه، یا حسن، یا حسین، یا صاحب الزمان أدرکنی و لا تهلکنی». این ختم، علاوه بر آنکه آسان است، برای رفع هر حاجتی خوب، مؤثر و مجرّب می‌باشد. 👤آیت الله ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⏪برنامه ی روزنامه ی ✅ کریم 👈 روزی یک صفحه 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❇️ اعمال روزها و شب های 🙏 آداب ، اعمال ، ادعیه ، استعاذه ، تسبیح و نماز روز 👉🏻 1da.ir/rqjEC 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸 کی شعر ِ تَر انگیزد؟ خاطر که حزین باشد یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد از لعل تو گر یابم انگشتری زنهار صد ملک سلیمانم در زیر نگین باشد غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل شاید که چو وابینی خیر تو در این باشد هر کو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد جام می و خون دل هر یک به کسی دادند در دایره قسمت اوضاع چنین باشد در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود کاین شاهد بازاری وان پرده نشین باشد آن نیست که را رندی بشد از خاطر کاین سابقه پیشین تا روز پسین باشد 🔅 برنامه ی روزانه ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife
🔹 هرکو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد کِلک: قلم کِلک خیال انگیز : قلم آفرینش ِ نقّاش هستی ” نقشش به حرام ” یعنی کسی که زیبائی رانمی فهمد درتاریکی زندگی می کند و زندگانیش بیهوده است هیچ نقشی موثری ندارد، کارش فقط خوردن وخوابیدن است. صورتگرچین: مجسمّه سازان ونقّاشانِ چینی به ویژه درمینیاتور درقدیم زبانزدِ همگان بودند وشهرتی جهانی داشتند. معنی بیت: هرکس که از این نقّاشی ِ خیال انگیز جهان هستی، وازهنرمندی ِقلم زیبا آفرینِ نقّاش کائنات به ذوق وشوق نیاید، زیبائیها رانبیند و درک نکند، اگرچه این شخص،خود نقّاش ومجسمّه ساز چینی بوده باشد،زندگانیش باطل وبیهوده باد. حافظ جهان بینی ِ جالبی دارد. اوکائنات راهمانندِ نقّاشی ِ سحرانگیز می بیند وعبادت وبندگی را درفهم ِ زیبائیها وتحسین کردن ِ نقّاش هستی می داند. اوبه جای تعظیم کردن،تحسین کردن رامی پسندد. تفاوتِ اساسی وبنیادی ِ نگرش ِ حافظ بازاهد وعابد دقیقاً درهمین نکته هست. اوبا دیدن ِ زیبائیها به زیبای مطلق ونقّاش ِ هستی می اندیشد. اوزیبا می بیند وبه زیبائیها نظرمی افکند(نظربازی) ودرغایت به زیبائی نیز می رسد. خیزتابرکِلکِ آن نقّاش جان افشان کنیم کاین همه نقش ِعجب درگردش ِ پرگارداشت. ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife
🔹 در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود کاین شاهد بازاری وان پرده نشین باشد در مورد گل و گلاب نیزبعضی از شارحان محترم به خطا رفته وجای گلابِ بازاری وگلِ پرده نشین را اشتباه گرفته اند! حافظ می فرماید: اراده و فرمان خالقِ زیبائیها درموردِ هرکس متفاوت است. تقدیر بر این بوده که گلاب همیشه ودرهمه جا دردسترس باشد. زمستان وبهار ندارد هرکس هروقت اراده کند می تواند گلاب راازبازارتهیّه وازآن استفاده کند. درست است که گلاب عصاره ی گل است،امّا این حاصل دسترنج بشریست وطی فرآیندی به منظوردسترسی ِ راحت تر و بیشترحاصل ودرطول ِ سال موردِ استفاده قرارمی گیرد. درشیشه بودن ِ گلاب به معنی پرده نشینیِ او نیست. اتّفاقاً درشیشه بودن یعنی دربازار ودردسترس بودن است. این گل است که درپرده ی غنچه پنهان است. درنظرگاهِ حافظ گل نماد وسمبل ِ معشوق است. معشوق همیشه درپرده نهانست. معشوق حافظ هرگز شخصیّتِ بازاری ندارد وپرده پنهانست. ضمن ِ آنکه حافظ خود درهمین بیت سرنخ رمزرا به جویندگان داده است. به خوانش بیت دوباره نظری می افکنیم تاببینیم او چه می فرماید: حافظ ابتدا “گلاب” را مطرح کرده سپس “گل” را. درادامه ودرمصرع دوّم: وان شاهدبازاری وین پرده نشین باشد. چون ابتدای سخن گلاب آمده پس “آن”(که برای اشاره به دورتربکارمی رود) به گلاب که نسبت به گل دورتراست تعلّق دارد و”وین”(که اشاره به نزدیک است) به گل متعلّق است. برای اطمینان ازاین نظریه به دیوان آنحضرت که رجوع می کنیم، می بینیم که درجای دیگر می فرماید: به غنچه می زد ومی گفت درسخنرانی که تنگدل چه نشینی زپرده بیرون آی پس می بینیم که گل درپرده ی غنچه نهان شده وعاشقانش منتظربیرون آمدنِ گل ازپرده هستند. یادرجایی دیگرمی فرماید: چون گل ومِی دَمی ازپرده بردن آی ودرآ که دگرباره ملاقات نه پیداباشد به هرصورت منظورحافظ ازبیان این مطلب این است که بسیاری ازمسایل خارج ازاختیار واراده ی ماست. به هرکس نقشی داده شده،باید درآن نقش فرورود وخوب بازی کند. گل نمی تواند ازاین موضوع که چرامن پرده نشین باشم وگلاب بازاری؟ دلگیرشود. حُکم ازلی براین بوده وبایدپذیرفت. قبلن گفته شد که مانمی توانیم ازاینکه چرا پدرومادر من این دونفرهستند ناراحت شویم! دراینجا ماهیچ اختیاری نداریم،حکم ازلی چنین بوده که ماحاصل ازدواج این دونفرباشیم. مابایدسعی کنیم با نقشی که به ماداده اند ارتباط ب قرارکنیم وآن راخوب بازی کنیم.شایدکسی دوست داشته باشد ای کاش به جای خودش ، مثلن فلان کس می بود وشب وروز ازاینکه چرابه جای فلان کس آفریده نشده نق وناله کند! قطعاً این شخص هرکاری کند نمی تواندبه جایِ آن شخص موردِ نظرش بوده باشد. باید به نقش ِ خود توجّه کند وبپذیرد که بسیاری ازامورات رانمی توان تغییر داد.روانشادشریعتی جمله دعاییِ جالبی دراین مورددارد می فرماید: پروردگارا! به من آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم و شهامتی،تا تغییر دهم آنچه را که می توانم و بینشی تا تفاوت این دو را بدانم. ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife
❇️ ترجمه ابیات 16 قسمت اول خليفه چون حال مرد عرب را ديده و تفصيل كار او را شنيد سبوى او را پر از زر نموده و علاوه بر آن. بخششهاى زيادى باو نموده و از افلاس و فقر نجاتش داد پس پادشاه، همان درياى بخشش و مركز عدل و داد بيكى از ملازمانش فرمود. پس از آن كه سبوى زر را باو دادى در مراجعت او را از سمت دجله ببر. چون او از راه خشكى آمده و راه دجله نزديكتر است. وقتى بكشتى بنشيند رنج راهى كه آمده فراموشش خواهد شد. عرب چون در كشتى نشسته و دجله را ديد خجل گرديده از حيا و خجلت سر را خم كرد بطورى كه بحال سجده در آمده‏ گفت عطا و لطف شاهنشاه بس عجب است و از او عجيب ‏تر اين است كه آن كوزه آب را از من پذيرفت راستى آن جنس پست را آن درياى بخشش چگونه از من به آن اشتياق قبول كرد. بلى همه عالم يك سره با تمام لطف و خوبيش سبويى است كه تمام آن قطره‏اى از دجله حسن اوست كه از پرى و خوبى در پوست نمى‏گنجد و پنهان نمى‏ماند. گنج پنهانى بود كه از پرى پرده را شكافته و خاك را روشنتر از افلاك نمود. آرى آن گنج نهان از پرى جوش و خروش آغاز كرده خاك تيره را لباس اطلس پوشانيده خلعت سلطنت پوشيد. اگر قطره‏اى از دجله خداوندى مى‏ديد آن سبو را معدوم و فانى مى‏نمود. آنان كه ديده‏اند هميشه از خود بى‏خود بوده و بى‏اختيار سبو را بسنگ زده‏اند . اى آن كه از روى غيرت بر سبو سنگ زده‏اى آن سبو از شكستن درست‏تر و كاملتر شده خم شكسته شده ولى آبش نريخته و از اين شكستن صد درستى بوجود آمده است جزء جزء خم در حال رقص و طربند ولى عقل جزئى اين كيفيت را باور ننموده و محال تصور مى‏كند. خوب بين باش كه در اين حالت نه سبو پيدا است و نه آب ديده مى‏شود اگر در معنى را بكوبى باز خواهند كرد با پر فكرت پرواز كن تا بلطف حق شهباز شوى پر فكرت تو گل آلود و سنگين شده براى اينكه گل خوار هستى و گل را چون نان همى‏خورى نان و گوشت از خاك و گلند از اينان كمتر بخور تا چون گل بزمين نچسبى وقتى گرسنه شوى چون سگ تند و خشم آلود و حريص مى‏گردى و چون سير شوى مثل مردار و نقش ديوار بى‏حس و بى‏خبر مى‏گردى پس تو كه ساعتى سگ و ساعت ديگر مردارى كجا در راه شيران قدم توانى زد وسيله شكار و نفس حيوانى تو جز سگ چيز ديگر نيست جلو اين سگ كمتر استخوان بريز زيرا كه سگ اگر از استخوان سير شود عقب شكار نخواهد رفت بى‏نوايى بود كه آن عرب را بدرگاه خليفه كشيده بدولت رسانيد 👈ادامه دارد ... 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
❇️ ترجمه ابیات 16 قسمت دوم ما بعنوان حكايت احسان شاه را در باره آن بى‏نوا گفتيم مرد عاشق هر چه بگويد در كوى عشق بوى عشق از دهانش مى‏جهد اگر كلمه فقه بگويد بوى فقر از دهان او استشمام شده و اگر كفر بگويد رايحه دين و اگر كلمه شك ادا كند بوى يقين از آن استشمام مى‏شود. اگر كج بگويد راست را نمايش مى‏دهد و كجى است كه راستى را مجسم مى‏كند كف كج كه از درياى صاف برخاسته همان اصل صاف است كه آن فرع را بوجود آورده يقين بدان كه آن كف هم صاف و راست است و چون دشنامى است كه از لب معشوق شنيده شود اين دشنام كه از هر لبى نامطلوب است چهره زيبا و محبوب معشوق آن را مطلوب و مطبوع مى‏كند واضح است اگر از شكر شبيه نان درست كنند در ذائقه طعم شكر خواهد داشت. اگر مؤمنى بتى از زر پيدا كند كى او را براى سجده بكار خواهد برد بلكه او را در آتش گداخته صورت عاريه‏اش را مى‏شكند تا صورت بت بر زر باقى نماند زيرا صورت راه زن و مانع است ماده زر همان است كه خداوند داده ولى نقش بر ماده زر عاريتست براى استخلاص از كيكى گليمى را آتش نزن و روزگار خود را براى درد سر هر مگس از دست نده اگر پاى‏بند صورت باشى بت پرستى صورت را رها كرده بمعنى بنگر اگر مرد حج هستى همراهى بطلب كه حاجى باشد خواه آن حاجى ترك يا هندى يا رومى يا عرب باشد برنگ و شكل نگاه نكن بلكه متوجه باش كه چه عزمى داشته و مقصدش كجا است اگر هم آهنگ تو بوده و با تو هم مقصد باشد اگر رنگش سياه است تو سفيد فرض كرده و هم رنگ خود بشمار 👈ادامه دارد ... 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
❇️ ترجمه ابیات 16 قسمت سوم اين حكايت در هم و بر هم گفته شد و چون فكر عاشقان سر و پا ندارد سر ندارد براى اينكه با ازل هم آهنگ بوده و پا ندارد براى اينكه با ابد هم آغوش است بلكه چون آبست كه هر قطره آن هم سر است و هم پا و هم بى‏سر و پا حاشا اين حكايت نيست بلكه حالت كنونى من و تو است پس در آن دقت و تأمل كن هر صوفى با حشمتى نظر بگذشته ندارد و چون تمام همش مصروف حال است به آينده نيز متوجه نيست هم عرب ما هستيم و هم سبو و هم شاه آرى همه ما هستيم و بمضمون آيه شريفه إِنَّكُمْ لَفِي قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ يُؤْفَكُ عَنْهُ مَنْ أُفِكَ 51: 8- 9 (سوره و الذاريات) شما گفتار مختلف نسبت بپيغمبر داريد و كسى كه از روز ازل رو گردان شده از او رو گردان خواهد شد عقل را شوهر و زن را نفس و طمع فرض كن نفس و طمع ظلمانى و تاريك و منكر بوده و عقل بمنزله شمع است اكنون متوجه باش كه انكار از كجا پيدا شده و علت پيدايش انكار اين است كه كل جزءهاى مختلف دارد كه هر جزئى مغاير با جزء ديگر و مغاير با كل است جزء نسبت بكل هميشه چنين نيست كه مثل بوى گل نسبت بگل باشد و با او سنخيت كامل داشته باشد خود نيستند. اگر در اينجا بخواهم در رد اشكالات بحث كنم از مقصود اصلى باز مى‏مانم و تشنگان حقيقت را نتوانم سيراب نمود اگر تو مشكلاتى دارى صبر كن كه صبر كليد حل مشكلات است از انديشه‏هاى پريشان و افكار گوناگون پرهيز كن كه در اين بيشه‏ها شيران درنده‏اى خفته‏اند پرهيز بهترين دواها است زيرا كه هضم كردن دارو در معده خود باعث علت و درد ديگرى است بلى پرهيز سرور و سلطان دواها است زيرا خوردن دوا مثل كاوش و خاريدن محل درد است و خاريدن كچلى باعث ازدياد آن است همان طور كه گوش سخن را مى‏پذيرد تو نيز اين گفته‏ها را بپذير تا من از زر ناب براى تو گوشوار بسازم گوشوار چيست گوش كن تا كان زر شوى و قدر تو تا ماه و ثريا بالا رود 👈ادامه دارد ... 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
❇️ ترجمه ابیات 16 قسمت چهارم اولا بدان كه افراد مختلف بشر در اين جهان مثل حروف الفبا ساختمان و روح و روانشان با هم اختلاف دارد در حروف مختلف اختلافاتى هست اگر چه سر هم رفته همه حرف هستند و يكى محسوب مى‏شوند اينها مثل ساعات روزاند كه از اول تا آخر يك روز محسوب مى‏شود ولى هر ساعت و دقيقه با ساعات و دقايق ديگر اختلاف دارد. از يك رو با هم ضدند و از يك روى ديگر با هم متحدند زيرا همه بشرند. روز قيامت روزى است كه حقيقت اين افراد را خوب يا بد عرضه مى‏كنند و آشكار مى‏سازند و البته طالب عرضه شدن كسى است كه داراى جلال و حشمت و زيور و زينت باشد. هر كس كه روان او چون هندو سياه باشد آن روز نوبت رسوايى او است چون چهره روشنى نداشته زشت و بد تركيب است طالب شب و تاريكى خواهد بود كه پرده بدى و نقاب چهره زشت او باشد او چگونه برگ گل را خار نشمارد در صورتى كه بهار دشمن اسرار او بوده زشتيش را آشكار مى‏سازد. ولى آن كسى كه سر تا پا گل و سوسن است بهار براى او چون دو چشم روشن مطبوع و دل پذير است. خار بى‏معنى طالب خزان است تا با گلستان دعوى همسرى كند. خزان را دوست دارد براى اينكه حسن گل و عيب او را بپوشاند و كسى رنگ گلستان و ننگ خار را نبيند پس خزان بر او بهار و مايه زندگى است كه سنگ با ياقوت پاك در آن فصل يكى ديده مى‏شوند باغبان هم مى‏داند كه خزان اين خاصيت را دارد ولى ديدن يكى از ديدن جهانى بهتر است‏ تمام جهان يك نفر است و آن يك نفر شاه است چنان كه در فلك هر ستاره‏اى جزء ماه است جهان عبارت از همان يك نفر است و باقى ديگر طفيلى وجود او هستند پس از گذشتن خزان و زمستان هر نقش و نگارى از طبيعت با زبان طبيعى مى‏گويند مژده مژده كه بهار رسيد تا شكوفه‏ها درختان را چون زره در بر گيرند و تكمه ميوه‏ها ظاهر شوند وقتى شكوفه ريخت ميوه از زير آن سر بر مى‏آورد مثل اينكه وقتى تن شكسته شد جان سر بلند مى‏كند ميوه بمنزله معنى است كه صورت آن شكوفه است ميوه نعمت و شكوفه مژده رسيدن آن است وقتى شكوفه ريخت ميوه آشكار شد اينكه كم شد آن افزون گرديد نان اگر خورد و شكسته نشود كى قوت بدن خواهد شد خوشه‏هاى انگور تا فشرده نشوند كى تبديل بشراب خواهند شد اگر هليله با داروها خورد نشود كى باعث صحت مزاج خواهد شد 👈پایان ترجمه 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2