eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
4.9هزار دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
1.6هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👆🔸مسابقه بزرگ عطر سلام به حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها 1️⃣بخش محتوایی ویژه کودک، نوجوان و عمومی 2️⃣ بخش ارسال عکس و فیلم یا صوت عرض ارادت به حضرت فاطمه معصومه علیها السلام ✔️هدایا: 110سنگ متبرک مضجع شریف حضرت معصومه علیها السلام 🔷🔸💠🔸🔷 https://keramat.amfm.ir شرکت کنندگان عزیز کانال انس با صحیفه سجادیه هنگام شرکت در مسابقه نام کانال را وارد کنید👇 @sahife2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❇️ اعمال روزها و شب های 🙏 آداب ، اعمال ، ادعیه ، استعاذه ، تسبیح و نماز روز 👉🏻 1da.ir/tYO2Vq 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
🔹وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي مَنَّ عَلَيْنا بِمُحَمَّدٍ نَبِيِّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ الِهِ - سپاس مخصوص خداست، كه بر ما به وجود محمد صلي الله عليه و آله منّت نهاد؛ دُونَ الْاُمَمِ الْماضِيَةِ، وَالْقُرُونِ السَّالِفَةِ، نه بر امّت‏هاي گذشته و زمان‏هاي سپري شده ... 👌بخشی از دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ پيامبر صلى الله عليه و آله در كلام ‏ قسمت اول 🔴 لاهيجى در « » در تفسير و توضيح: يكى خطّ است ز اوّل تا به آخر بَرو خلق جهان گشته مسافر (شيخ محمود ) و اشعار بعد از آن مى‏گويد: «از اوّل مراتب موجودات كه عقل اوّل است تا آخر تنزّلات كه مرتبه انسانى است و از مرتبه انسانى تا مرتبه الهيّت كه نقطه آخرين دايره به اوّل متّصل مى‏شود، يك خطّ مستدير موهوم است كه از تجدّد تعيّنات نقطه وحدت نموده مى‏شود. «بَرو خلق جهان گشته مسافر» و بر اين خطّ مذكور خلق عالم مسافرند كه از بطون به ظهور مى‏آيند و از ظهور به بطون مى‏روند: كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ» همان گونه كه شما را آفريد، [پس از مرگ به او] بازمى‏گرديد. و مبدأ و معاد و تقدّم و تأخّر و جان و جسم و عقول و نفوس به حسب قلّت و كثرت مناسب با نقطه وحدت نموده مى‏شود. سوى هستى از عدم در هر زمان هست دائم كاروان در كاروان‏ باز از هستى روان سوى عدم مى‏روند اين كاروانها دم بدم‏ جزوها را رويها سوى كُل است بلبلان را عشق بازى با گل است‏ آنچه از دريا به دريا مى‏رود از همان جا كآمد آن جا مى‏رود (مولوى) 👈 ادامه دارد ... ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ پيامبر صلى الله عليه و آله در كلام ‏ قسمت 2 🔴 رهبرى انبيا و اوليا و حكمت بالغه حضرت الهيّه مقتضى آن است كه رفتن و آمدن خلايق در اين راه خطّ موهوم كه مذكور شد بى‏رهبرى كه متّصف به كمال اعتدال جمعى الهى باشد ميسّر نگردد. و آن جماعت كه متّصف بدين كمالند أوّلًا و بالذّات انبيايند كه مظاهر حقيقت نبوّت روح اعظم‏اند و ثانياً به سبب متابعت انبيا اوليايند، قدّس اللَّه أسرار هم، فلهذا فرمود كه: در اين ره انبيا چون ساربانند دليل و رهنماى كاروانند (شيخ محمود شبسترى) يعنى در اين راه مبدأ و معاد و نزول و عروج، انبيا كه به حسب كمال ذاتى اطّلاع بر حقايق امور و منازل و مراحل و حمدات و موانع راه حقيقت يافته‏اند چون ساربانند، يعنى چنانچه، ساربان در كاروان ضبط و نگاهبانى اشتران مى‏نمايد كاروان را با احمال و اثقال به وسيله اشتران باربردار به منزل مى‏رساند، انبيا نيز ضبط و نگاهبانى نفوس خلايق از افراط و تفريط اخلاق و اوصاف و اعمال مى‏نمايند به صراط مستقيم عدالت هدايت فرموده به منزلگاه كمال كه وصول به مبدأ است مى‏رسانند. و در تشبيه انبيا به ساربان اشارتى است دقيق كه نفس انسانى را گاهى كه مستعدّ رياضت و مخالفت وى بوده باشد در اصطلاحات عارفان «بَقَره» مى‏نامند و بعد از اشتغال به سلوك «بَدَنه» مى‏خوانند و بَدَنه شترى است كه روز عيد اضحى‏ در مكّه ذبح مى‏نمايند. خلاصه سخن اين است كه چون انبيا عليهم السلام جهت هدايت خلقند و هدايت حقيقى كه رجوع به مبدأ است آن جماعتى را ميسّر گشته كه بدنه نفس را به تيغ مخالفت نفس و هوا و موت اختيارى ذبح نموده باشد؛ كأنَّه كه بعثت انبيا عليهم السلام به جهت ايصال نفوس اين جماعت است و به منزل وصول هر چند كه حكم نبوّت شامل همه است كه: وَاللَّهُ يَدْعُوا إِلَى‏ دَارِ السَّلَامِ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَى‏ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ» [مردم را] به سراى سلامت و امنيت [كه بهشتِ عنبر سرشت است‏] دعوت مى‏كند و هر كه را بخواهد به راهى راست هدايت مى‏نمايد. اين طايفه‏اند اهل معنى باقى همه خويشتن پرستند فانى زخود و به دوست باقى اين طُرفه كه نيستند و هستند (محمد اسيرى لاهيجى) دليل كاروان راه شريعتند كه عامّه خلايقند و راهنماى كاروان راه طريقتند كه خواصّند، چو هر طايفه به قدر استعداد فطرى كه دارند قبول فيض هدايت هادى مى‏توانند نمود. سير هر كس تا كمال وى بود قرب هر كس حسب حال او بود لاجرم چون مختلف افتاد سير هم رَوِش هرگز نيفتد هيچ طير هست با هر ذرّه درگاهى دگر پس ز هر ذرّه بدو راهى دگر (عطار نيشابورى) 👈 ادامه دارد ... ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ پيامبر صلى الله عليه و آله در كلام ‏ قسمت 3 🔴 اگر چه انسان مظهر جامع اسم كلى «اللَّه» است وفى الحقيقه از جميع اسما وصفات الهى من حيث الجامعّية محظوظ است امّا انسان كامل كه انبيا و اوليا از باقى افراد انسانى از آن جهت به كمال ممتاز گشته‏اند كه به طريق تصفيه، رجوع به مبدأ حاصل كرده‏اند ودر پرتو تجلّى احديّت او، هستى موهوم خويش فانى كرده باقى باللَّه شده‏اند و صفات جزئى ايشان عين صفات كلّى حق گشته است و در اين مرتبه بقاء باللَّه تفاوت مراتب كمال به حسب تحقّق و اتّصال به صفات الهى بسيار است، بعضى متحقّق به اكثر صفات الهى شده‏اند و بعضى به اقّل و باز در اين اقّل و اكثر تفاوت بسيار است. و آن فرد كامل كه مستعدّ آن باشد كه به حسب حقيقت و معنى مظهر ذات و مجموع اسما و صفات اللَّه باشد و خواصّ و احكام اسم كلّى اللَّه به جزئيات و كليّات در او ظاهر مى‏شود و آن متحقّق به همه صفات الهى مى‏گردد حضرت خاتم محمّدى است و باقى انبيا و تمامت اولياى الهى اگر چه مظهر اين اسم كلى اللَّه‏اند، امّا هر يك مظهر اين اسم به بعضى صفاتند و مظهر تامّ اللَّه، كه مجموع صفات در او بالفعل به ظهور پيوسته باشد حضرت سيّد كونين است، پس نشأه ختمى محمّدى من حيث الحقيقة و المعنى سابق بر جميع انبيا باشد كه: كُنْتُ نَبِيًّا و آدَمُ بَيْنَ الْماءِ و الطّينِ. من نبى بودم در حالى كه حضرت آدم در بين آب و گل بود. ومن حيث الصّورة، متأخّر؛ چه علّت غايى «اوّل الفكر آخر العمل» است‏ «و نَحْنُ الْآخَرُونَ السّابِقُونَ» و از جهت اين تقّدم ذاتى كه بيانش بر سبيل اجمال گفته شد، فرمود: و ز ايشان سيّد ما گشته سالار هم او اوّل هم او آخر در اين كار (شيخ محمود ) «و ز ايشان» يعنى از انبيا «سيّد ما» كه حضرت رسالت پناه محمّدى صلى الله عليه و آله است «گشته سالار» يعنى مقدّم و بزرگ و مقتداى خلايق از انبيا و غيرهم. و در اين محلّ، سالار به مناسبت كاروان فرمود. «هم او اوّل هم او آخر در اين كار» يعنى در اين كار نبوّت. ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
📔 « » قسمت اول 🔴 شیخ محمود از بزرگان عرفان نظری و از شاعران متوسط پارسی گوی اواخر قرن هفتم و اوایل هشتم(متولد ۶۸۷ ق و متوفی ۷۲۰ ق) است که در جوانی (ظاهراً سی و سه سالگی)، در زادگاهش شبستر تبریز درگذشت. مهمترین اثر بجای مانده از وی «گلشن راز» بوده که منظومه ایست عرفانی در ۹۹۳ بیت که وی آن را به اشاره استادش شیخ بهاء الدین یعقوب در جواب هفده سؤال منظوم شیخ خراسان امیر سید حسین حسینی هروی سرود (تلخیص تاریخ ادبیات ایران دکتر ذبیح الله صفا، ج ۲، محمد ترابی، ۱۵۶-۱۵۷). شبستری آن پرسشهای منظوم عرفانی را در یک مجلس، به این ترتیب که هر بیتی را به بیتی، جواب داده و برای سائل بازپس فرستاد و پس از آن بر ابیات ارسالی افزود، تا منظومه گلشن راز با مطلع: به نام آنکه جان را فکرت آموخت/ چراغ دل به نور جان برافروخت، آفریده شد. این اثر در جایگاه یکی از بهترین منظومه هاى ادبیات تعلیمی فارسى در بیان حکمت عملی و عرفانِ نظری است. پاسخ هاى شیخ در این اثر، همسو و هم رنگ و بو با مشرب معرفتی شیخ محیى الدین بن عربى اندلسی، پدر عرفان نظری(به تعبیر استاد در خدمات متقابل اسلام و ایران) است. اگر چه با تصریح شاعر در این اثر، مجموعه گلشن راز نخستین منظومه شعری اوست، آنجا که می گوید؛ همه دانند کین کس در همه عمر/ نکرده هیچ قصد گفتن شعر(!) که در این بیت به مناسبت موضوع که نفی هنر شاعری از اوست، عمداً «شعر» را با «عُمر» قافیه کرده تا معلوم کند که شاعر نیست (مقدمه گلشن راز، دکتر حسین الهی قمشه ای)، اما برخلاف گفته خود که: معانی هرگز اندر حرف ناید/ که بحر قلزم اندر ظرف ناید، زبان ساده و بیان روان شیخ در این مثنوی، مشتمل بر معانی و معارف دقیق عرفان نظری است، چنانکه قرنهاست که آن را مطبوع طبع ارباب معرفت گردانیده است. برخی تعداد شرح های نوشته شده بر آن را تا هفده شرح برشمرده اند(دانشمندان آذربایجان، محمد علی تربیت، ص۳۳۷) هر چند که مجموعه حاشیه ها، شرح ها و مستزادهای بر این مثنوی، از شمار سى تجاوز مى کند. مشهورترین این شروح، شرح شیخ محمد متخلص به «اسیری» از عرفای قرن نهم هجری به نام «مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز» است و پس از آن شرح شاه نعمت الله ولی(متوفی ۸۳۴ ق) به نام «روضه اطهار» مشهور می باشد (مقدمه ای بر مبانی عرفان و تصوف، دکتر سید ضیاء الدین سجادی، ص۱۷۱). البته مستزادی عرفانی نیز به عنوان شرح آن توسط میر سید حسین ظهیر الاسلام دزفولی با مطلع: به نام آنکه جان را فکرت آموخت/ قبای عاشقی دوخت/ چراغ دل به نور جان برافروخت/ سراپا جان ما سوخت، سروده شده است.(عرفان و سلوک اسلامی، سید علی کمالی دزفولی) محورهای اساسی گلشن راز عبارتند از: در ماهیت تفکر:‌ تفکر رفتن از باطل سوی حق/ به جزو اندر بدیدن کل مطلق. در موضوع تفکر: در آلا فکر کردن شرط راه است/ ولی در ذات حق محض گناه است. در حقیقت «من»: چو هست مطلق آید در اشارت/ به لفظ من کنند از وی عبارت. در معنای انسان کامل: کسی مرد تمام است کز تمامی/ کند با خواجگی کار غلامی. در راز وحدت: کسی بر سرّ وحدت گشت واقف/ که او واقف نشد اندر مواقف. در معنی انا الحق: همه ذرات عالم همچو منصور/ تو خواهی مست گیر و خواه مخمور/ در این تسبیح و تهلیلند دائم/ بدین معنی همی باشند قائم؛ و نیز: در حقیقت وصال، در وحدت حدوث و قدم، در معنی شراب و شمع و شاهد، و ... . جهت نشان دادن اهمیت گلشن راز در نزد بزرگان وادی معرفت، ذکر خاطره دکتر حسین الهی قمشه ای از پدر عارفش مرحوم آیت الله مهدی الهی قمشه ای، مناسب است: «روزی پدر، که روانش خوش باد مرا گفت: خواهی که تو را هزار درهم زر دهم که هرچندان خرج کنی هیچ کم نشود، بلکه همچنان بر بهای آن بیفزاید؟ گفتم از این خوشتر چیست که به گفته سعدی: خرم دلی که محبوب از در فرازش آید/ چون رزق نیکبختان بی منت سؤالی، فرمود آن هزار بیت است از عارفی بزرگوار و شاعری کریم النفس، که چون از معرفت نور و صفا دید/ به هر چیزی که دید اول خدا دید؛ شاعری که در همه عمر هیچ قصد گفتن شعر نکرده اما ناگهان طوطی طبعش به گفتار آمده و به یکباره بی تلقین و تکرار در میانه جمع منظومه ای آفریده که از عالم بالا گلشن راز نام گرفته و نیاز اهل دل شده است؛ گلشنی که: عیون نرگس او جمله بیناست/ زبان سوسن او جمله گویاست» (مقدمه دکتر حسین الهی قمشه ای بر گلشن راز) . 👈 ادامه دارد .... ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife
📔 « » قسمت 2 🔴 کتاب «مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز» اثر ‌شمس‌الدین‌ محمد بن‌ یحیى‌ بن‌ على‌ گیلانى‌ مشهور به شیخ محمد و متخلص به «اسیری‌» عارف و‌ شاعر قرن نهم (متولد حدود ۸۳۳ ق‌) ایرانی (لاهیجان) است. وی علاوه‌ بر عرفان‌ در علوم‌ فقه‌ و حدیث‌ و تفسیر تبحر داشت و چنانکه‌ در این اثر مفصّل‌ او، مفاتیح‌ الاعجاز، مى‌نماید، از کلام‌ و حکمت‌ نیز بهرة کامل‌ داشت‌. لاهیجی همیشه جامة سیاه‌ برتن داشت و او دلیل سیاه‌پوشى‌ خود را در جواب پرسش شاه اسماعیل صفوی،‌ نشان‌ واقعة کربلا و استمرار عزای‌ عاشورا برشمرد و این‌ حاکى‌ از پسندِ مذهبى‌ و معتقدات‌ شیعى‌ اوست‌. وی شخصی متشرع و متعادل و از ادعاهای‌ متداول صوفیه به دور بود‌.‌ ‌عرفان‌ِ لاهیجی متأثر از عرفانِ نظری‌ ابن‌ عربى‌ است. البته چنانکه‌ در آثار او مشهود است، دانش‌ و بینش‌ عرفانى‌ و ذوق‌ ادبى‌ او ترکیبى‌ است‌ از معرفت‌ مولوی‌وار و عشق‌ و رندی‌ حافظانه‌ و نظریة وحدت‌ وجود و مظهریت‌ اسمائى‌ ابن‌ عربى‌. (دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج ۸، اسیری لاهیجی، نجیب‌ مایل‌ هروی‌) مفاتیح‌ الاعجاز، مشهورترین‌ اثر لاهیجی در قلمرو معارف عرفانی‌ و معروف‌ترین‌ شرح‌ در میان‌ شروح‌ بر گلشن‌ راز شیخ محمود شبستری‌ است‌. شرح لاهیجى خود اثرى مستقل و مبنایى به شمار مى آید. لاهیجى در این تصنیف ارزشمند، مباحث گسترده اى از عرفان نظرى و عملى را به میان کشیده است که همگى مغتنم و سود بخش است. گرایش هاى شیعى و هماهنگی افق اندیشه هاى لاهیجى به آفاق تشیع، بر قدر و بهاى آن افزوده است. لاهیجى در این اثر، بر خلاف اکثر مؤلّفان متون عرفانى، در توصیف انسان کامل، تنها به بیان مفهوم اکتفا نکرده، بلکه جاى جاى کتابش را به نام حضرت موعود(عج)، متبرک مى کند. این شرح‌ در حقیقت‌ دانشنامه‌ای‌ است‌ از مطالب‌ و موضوعات‌ اساسی عرفان‌ نظری‌، با استشهاد به‌ آیات‌ و احادیث‌ و روایات‌ مستند‌ و اشعار و اقوال‌ بزرگان‌ اهل معرفت‌ و مشتمل‌ بر نکته‌های‌ برخاسته‌ از تجربه‌ها و دریافتهای‌ عرفانى‌ شارح‌. این‌ شرح‌ در طول‌ قرنها‌، همواره‌ مورد توجه‌ و مراجعة علاقمندان قرار داشته و در عصر صفویه‌ به‌ قلم‌ علامه محمد دهدار با عنوان‌ «ایجاز مفاتیح‌ الاعجاز» تلخیص‌ شده‌ است‌. این‌ کتاب با عنوان‌ «جام‌ دلنواز» به‌ ترکى‌ نیز ترجمه‌ شده‌ است‌. متن‌ کامل‌ آن بارها منتشر شده‌ و نسخه‌ای‌ نسبتاً معتبر از آن‌ به‌ کوشش‌ دکتر محمدرضا برزگر و عفت‌ کرباسى‌، در تهران‌ ۱۳۷۱ ش‌ انتشار یافته‌ است‌. ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife
✳️ هلْ إِلَیْکَ یَابْنَ أَحْمَدَ سَبیلٌ فَتُلْقى؟ ... مَتى تَرانا وَ نَراکَ ؟ آیا بسوی تو ای پسر احمد راهی هست که ملاقات شوی؟؟؟!!! ... کی شود که تو ما را و ما تو را ببینیم ... 👌بخشی از ✳️ مرحبا طایر فرخ پی فرخنده پیام خیر مقدم چه خبر دوست کجا راه کدام یا رب این قافله را لطف ازل بدرقه باد که از او خصم به دام آمد و معشوقه به کام ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست هر چه آغاز ندارد نپذیرد انجام گل ز حد برد تنعم نفسی رخ بنما سرو می‌نازد و خوش نیست خدا را بخرام زلف دلدار چو زنار همی‌فرماید برو ای شیخ که شد بر تن ما خرقه حرام مرغ روحم که همی‌زد ز سر سدره صفیر عاقبت دانهٔ خال تو فکندش در دام چشم بیمار مرا خواب نه در خور باشد من لَهُ یَقتُلُ داءٌ دَنَفٌ کیفَ ینام تو ترحم نکنی بر من مخلص گفتم ذاکَ دعوایَ و ها انتَ و تلکَ الایام ار میل به ابروی تو دارد شاید جای در گوشه محراب کنند اهل کلام 🔅 برنامه ی روزانه عجل ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
انس با صحیفه سجادیه
✳️ هلْ إِلَیْکَ یَابْنَ أَحْمَدَ سَبیلٌ فَتُلْقى؟ ... مَتى تَرانا وَ نَراکَ ؟ آیا بسوی تو ای پسر
🔴 مَرحبا طـایــر فــرُّخ پی فرخـُنـده پــیـام خـیـر مـقـدم چه خبـر؟ دوست کجا ؟ راه کـدام ؟ ای پرنده‌ی خوش قدم خوش خبر آفرین بر تـو، قدمت مبارک وخجسته باد، بگو از دوست چه خبری آورده‌ای ؟ معشوق کجاست ؟ مسیرش از کدام طرف است ؟ مَرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست تاکنم جان ازسر رغبت فدای نام دوست. 🔴 یـا رب ایـن قـافـلــه رالـطـف ازل بـدرقــه بــاد کـه ازوخـَصـم بـه دام آمـد و مـعـشـوقـه بـه کــام پروردگارااین کاروانی که معشوق درمیان آنهاست موردِ عنایت و حمایتِ خاصّ ِخود قرارده. چشم من دررهِ این قافله ی راه بماند تابه گوش ِ دلم آوازِ درآ بازآید 🔴 ماجرای مـن ومعشـوق مـراپایان نـیـسـت هــر چـه آغاز نـدارد نپـذیــرد انـجــام جریان وسرگذشتِ عشق من با معشوق هرگزپایانی نخواهد داشت.زیرا هر آنچه که آغازی برایش نیست وازازل بوده است سرانجامی نیزبرایش رقم نخواهدخورد واَزلی ابدی هم هست. روزاوّل رفت دین اَم برسرزلفین تو تاچه خواهدشددراین سودا سرانجامم هنوز 🔴 گـل ز حـــد بـُـرد تـَنـَــعـُّــم ، نـفـسـی رُخ بـنــمـــا سـرو مـی‌نـازد و خـوش نـیـست ، خـدا را بـخـرام محبوب من گل درغیابِ توازحدودِ خویش خارج شده وبیش ازاندازه عشوه وافاده می کند،ازطرفِ دیگرسَرو نیزدرنبودِ توبه قد وقامتِ خویش می نازد،اینجوری اصلاً خوش نیست! یک لحظه چهره‌ اَت را نشان بـده تاجلوه گران(سرو وگل) شرمسارشوند و برسرجایشان بنشینند. نرگس کرشمه می بَردازحد برون خرام ای من فدای شیوه ی ِچشم سیاه تو 🔴 چـشـم بـیـمـارمـرا خواب نـه در خـور بـاشـــد مـَـنْ لـَـــهُ یـَقـتـُــلُ دا ءٌ دَنـَـفٌ کـَیـْــفَ یـَـنــٰـام ؟! چشمان ِ بیمار من سزاوار خواب نیستند! آخرکسی که دارای بیماری ایست که دارد آرام آرام او را نابودمی سازد ومی کُشد چگونه می‌تواند بـخوابد ؟ 🔴 تـو تـرحـُّم نـکـنــی بـر مـن مـُخـلـِـص ، گـفتـم : ذاکَ دَعـــــوایَ وَ هـــٰـا اَنـتَ وَ تـِلـــــــکَ الایــّـام گفتم : تـو بر من بی ریـای عاشق رحم نمی‌کنی ، این ادّعای من است ، اینک این گوی واین میدان! این تـو و این هم روزها یی که در پیش ِ رویمان است تا ببینیم چه ترحّمی در حقِ این عاشق ِ مُخلص وصادق می کنی! ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا