#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_5
#دعا_پنجم_1
#عجايب_عظمت_حق 28
#عظمت_آفرینش
#عجايب_حيات
#شگفتی_حیوانات 8
🔴 یک نکته عجیب از زندگی #زنبورها
موجودات برون آب به سختى مىتوانند كاركردهاى خود را حتى در هواى سرد براى دو تا سه روز حفظ كنند. موجود زنده هميشه بايد داراى اندوخته آب باشد.
اصيلترين روش ذخيره آب را زنبورهاى عسل اختراع كردهاند. ادامه زندگى براى خانواده زنبور كه متشكل از هزار حشره بالغ و تعداد زيادى شفيره مىباشد محال است. اگر هوا براى پرواز نوزادان مساعد نباشد چه اتفاقى رخ خواهد داد؟
زنبورها اين مسأله را به طريقى حل كردهاند. اگر كندوى زنبورها را باز كنيد تعداد زيادى از زنبورهاى كارگر را مشاهده خواهيد كرد كه بدون حركت از شانهها آويزان هستند. آنها خود منابع يا ذخاير آب زنده مىباشند. زنبورهاى حامل آب مقدار زيادى آب در شكم زنبورهاى كارگر مىريزند، در نتيجه زنبورهاى كارگر سنگين شده و قدرت پرواز و خزيدن را موقتاً از دست مىدهند. بعد از يكى دو روز هواى نامساعد، شكم زنبورها به حالت اوّل برگشته و منابع آب خالى مىشوند!
👈 ادامه دارد ...
تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج4، ص: 206
👌 دعای #پنجم
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
⏺ ۱۰ واقعیت جالب در مورد #زنبور های #عسل
قسمت اول
1 - زنبورهای عسل می توانند با سرعت ۲۵ کیلومتر در ساعت پرواز کنند
ممکن است فکر کنید زنبورهای عسل موجودات سریعی هستند اما در قلمرو حشرات آن ها از گونه های بسیار کند به شمار می آیند. بدن زنبورهای عسل برای سفرهای کوتاه، از یک گل به گلی دیگر، تکامل یافته است به همین دلیل سرعت نسبتاً پایینی نسبت به دیگر حشرات دارند. آن ها بال های ریزشان را با سرعت ۱۲٫۰۰۰ بار در دقیقه به هم می زنند تا در هوا باقی بمانند.
۲- کلونی زنبورهای عسل حداکثر شامل ۶۰٫۰۰۰ زنبور خواهد بود
برای انجام دادن کارهای یک لانه زنبور عسل باید زنبورهای بسیار زیادی در این کلونی حضور داشته باشند. زنبورهای پرستار از نوزادان مواظبت می کنند و زنبورهای کارگر نیز به امور مربوط به ملکه رسیدگی کرده و به او غذا داده و او را تمیز می کنند. زنبورهای نگهبان نیز از لانه محافظت می کنند. زنبورهای کارگر ساختمانی نیز موم لازم برای قرار دادن تخم های ملکه و عسل تولیدی توسط زنبورهای کارگر را تولید کرده و کندو را می سازند. زنبورهایی نیز مسئولیت خارج کردن اجساد از کندو را بر عهده دارند. برخی دیگر نیز باید گرده و شهد کافی برای تغذیه ی تمامی کلونی را فراهم کنند.
۳- یک زنبور عسل کارگر به اندازه ی یک دوازدهم قاشق چای خوری در طول عمر خود عسل تولید می کند
برای زنبورهای عسل قدرت در تعداد زیاد خلاصه می شود. از بهار تا زمستان،زنبورهای کارگر باید حدود ۲۸ کیلوگرم عسل تولید کنند تا تمامی کلونی در طول زمستان از آن تغذیه کرده و زنده بماند. برای تولید این اندازه از عسل ده ها هزار زنبور عسل باید تلاش بی وقفه ای داشته باشند.
۴- زنبور عسل ملکه به اندازه ی تمام عمرش اسپرم ذخیره خواهد کرد
زنبورهای ملکه بین سه تا ۴ سال زنده خواهند ماند اما ساعت بیولوژیکی بدن او از ان چه که فکر می کنید بسیار سریع تر کار خواهد کرد. ملکه ی جدید، تنها یک هفته پس از بیرون آمدن از تخم برای جفت گیری از کندو خارج می شود. اگر این کار را در طول ۲۰ روز اول زندگی خود نکند دیگر برای جفت گیری بسیار دیر خواهد شد و توانایی اش برای جفت گیری را از دست خواهد داد. اما اگر جفت گیری او موفقیت آمیز باشد دیگر تا آخر عمر لازم نیست جفت گیری دیگری داشته باشد زیرا اسپرم های زنبور نر را برای همیشه در کیسه ای در بدن خود نگه داشته و با آن تخم های خود را بارور خواهد کرد.
👈 ادامه دارد ...
👌 دعای #پنجم #دعا_پنجم_1
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
⏺ ۱۰ واقعیت جالب در مورد #زنبور های #عسل
قسمت دوم
۵- زنبور ملکه بیش از ۱٫۵۰۰ تخم در روز خواهد گذاشت و این مقدار در تمام طول عمرش به یک میلیون تخم نیز خواهد رسید
۴۸ ساعت پس از جفت گیری، ملکه تخم گذاری بی پایان خود را تا هنگام مرگ اغاز می کند. وی چنان در این کار قدرتمند است که در هر روز می تواند به اندازه ی وزن خود تخم بگذارد. در واقع او وقت کار دیگری ندارد به همین دلیل در زمانی که وی مشغول تخم گذاری است، زنبورهای مستخدم به او غذا داده و او را تمیز می کنند.
۶- زنبورهای عسل از پیچیده ترین زبان سمبلیک در میان جانوران استفاده می کنند
هر زنبور عسل یک میلیون نورون در مغز خود دارد که به اندازه ی یک میلی متر مکعب است و جالب این که از تمامی این نورون های عصبی به بهترین شکل ممکن استفاده می شود. زنبورهای کارگر باید نقش های متفاوتی را در طول عمر خود ایفا کنند. زنبورهای مسئول پیدا کردن شهد باید به نقاط دوردست سفر کرده و پس از پیدا کردن شهد و بازگشتن به کندو اطلاعات خود را با دیگر زنبورهای کارگر در میان بگذارند. در سال ۱۹۷۳، دانشمندی به نام کارل وون فریش جایزه نوبل پزشکی را به خاطر رمزگشایی زبان زنبورهای عسل دریافت کرد که به آن «رقص پیچشی» گفته می شود.
۷- زنبورهای نر بلافاصله پس از جفت گیری می میرند
زنبورهای نر تنها به یک هدف زنده می مانند و آن هم تولید اسپرم برای ملکه است. این زنبورها حدود یک هفته پس از این که از تخم بیرون می آیند برای جفت گیری آماده می شوند و وقتی که جقت گیری با ملکه به اتمام برسد بلافاصله خواهند مرد.
۸- زنبورهای عسل دمای درون کندو را رد تمام طول سال در حدود ۳۴ درجه سانتیگراد حفظ خواهند کرد
وقتی که دمای هوا کاهش پیدا می کند، زنبورهای عسل به هم می چسبند تا خود را گرم نگه دارند. زنبورهای کارگر دور ملکه را گرفته و او را از سرمای بیرون در امان نگه می دارند. در تابستان نیز زنبورهای عسل کارگر به کمک بال هایشان هوای درون کندو را خنک نگه می دارند و با بر هم زدن باله هایشان از گرم شدن بیش از حد بدن ملکه و تخم هایی که بزودی باز خواهند شد جلوگیری می کنند. صدای بر هم زدن بال های زنبورهای عسل از چند متر دورتر از کندو نیز شنیده می شود.
۹- زنبورهای عسل موم را به کمک غده های خاصی که در زیر شکمشان وجود دارد تولید می کنند
جوان ترین رنبورهای عسل کارگر مسئول تولید موم هستند که زنبورهای عسل دیگر شانه ی کندو را از آن خواهند ساخت. در زیر شکم زنبورهای کارگر ۸ غده ی خاص وجود دارد که قطرات موم را تولید خواهند کرد که در تماس با هوا سفت خواهد شد. در ادامه، زنبورهای کارگر دیگر این موم منجمد شده را در دهان گذاشته و نرم می کنند تا بتوانند با آن ها شانه کندو را بسازند.
۱۰- یک زنبور عسل کارگر ممکن است روزی روی ۲٫۰۰۰ گل نیز بنشیند
هر زنبور عسل کارگر مسئول جمع آوری شهد پس از نشستن بر روی ۵۰ تا ۱۰۰ گل به لانه برگشته و محموله ی شهد خود را تخلیه خواهد کرد. وی در تمام طول روز این کار را بارها و بارها انجام خواهد داد. به همین دلیل بدن او خیی زود فرسوده شده و تنها ۳ هفته زنده خواهد ماند.
👌 دعای #پنجم #دعا_پنجم_1
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
«1» يَا مَنْ لَا تَنْقَضِي عَجَائِبُ عَظَمَتِهِ
اى آن كه، شگفتىهاى عظمتش به پايان نمىرسد!
👌 دعای #پنجم #دعا_پنجم_1
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
طرح #برداشت_من هفته 20
از عبارات نورانی #صحیفه_سجادیه
👌صفحه ی ویژه اعضا در روزهای #جمعه
✳️ عبارت #منتخب
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ.....
وَ طَرِيقَةِ حَقٍّ لا أَزِيغُ عَنْهَا،
پروردگارا درود فرست بر محمد و آل او ...
و به طريقتى شايسته كه از آن روى برنتابم، هدایتم کن 🔸
https://eitaa.com/sahife2/5144
دعای #بیستم #مکارم_اخلاق
#دعا_بیستم_5
👈 نظرات، دل نوشته ها و حرفهای صمیمانه ی شما درخصوص عبارت فوق که از هم اکنون برای ما ارسال شود، در این قسمت بارگذاری میشود
◀️ انشاالله سعی کنید در این طرح به عشق امام سجاد علیه السلام و انس بیشتر با این کتاب نورانی ولو درحد یک خط!! مشارکت فرمایید
👌 ادمین 👇
@yas2463
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
انس با صحیفه سجادیه
طرح #برداشت_من هفته 20 از عبارات نورانی #صحیفه_سجادیه 👌صفحه ی ویژه اعضا در روزهای #جمعه ✳️ عبارت #
با تشکر از همه دوستانی که در این بحث امروز ما مشارکت داشتند
#دعا_بیستم_5 وطریقة حق لا ازیغ عنها.عبارت اخری جمله قبل است.واو عطف ؛
ومتعنی بطریقة حق لا ازیغ عنها.
در ابتدای دعای بیستم امام علیه السلام از خداوند اکمل ایمان را طلب میکنند و در ادامه راه های رسیدن به آن را.ازجمله همین عبارت:
خداوندا برای رسیدن به کاملترین ایمان راه و روشی نصیبم کن که حق باشد واین حق را آنچنان برمن روشن کن که به یقین برسم واز آن منحرف نشوم .
خدایا کمک کن با نور خودت راهی را انتخاب کنم که به راه دیگر میل نکنم.
انسان باید ملتمسانه از خداوند هدایت را تقاضا کند،زیرا بواسطه وجود نفس ،هرچند راه هدایت را می بیند و می شناسدولی مورد وسوسه قرار گرفته توجیه می کندومیل به راه های دیگر می کند.
...خداوندا هدایت نورانی به من عطا کن که یقین کنم به مقصد رسیده ام.البته این پایان راه نیست،زین پس بایستی بازهم از خداوند کمک بخواهیم تا در این راه استقامت داشته ودر رویارویی با فتنه ها سربلند باشیم.
ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا فلا خوف علیهم ولا هم یحزنون.
«در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی.
و طريقه حق لا ازيغ عنها
امام (علیه السلام) به پيشگاه باريتعالى عرض مىكند:
بار الها! مرا آنچنان از راه حق بهره مند و مستفيد فرما
كه هرگز آن را ترك نگويم
و به انحراف نگرايم.
راه حق كه در دعاى امام سجاد عليهالسلام آمده، همان صراط مستقيمى است كه در آيات و روايات، مكرر از آن نام برده شده است.
صراط مستقيم دو شاخه دارد:
يكى شاخهى هدايت تكوينى باريتعالى كه تمام موجودات ارضى و سماوى از آن برخوردارند، و آن ديگر شاخه ى هدايت تشريعى خداوند كه توسط پيمبران الهى براى انسانها فرستاده شده است.
هدايت تكوينى كه صراط مستقيم جميع موجودات است و به جبر اجرا مىشود راه تعالى و تكامل همهى آنهاست و خداوند در قرآن شريف ضمن يكى از آيات، هدايت تكوينى جنبندگان را ذكر نموده و فرموده است:
ما من دابه الا هو آخذ بناصيتها. ان ربى على صراط مستقيم.
هيچ حيوان و جنبندهاى نيست مگر آنكه آفرينندهى توانا مالك و صاحب اختيار آن است و بر آن قاهر و غالب است و خداوند در تدبير و ادارهى امور آنها بر صراط مستقيم است و كمترين اعوجاج و انحرافى در برنامهى ذات اقدس او نيست.
هدايت تشريعى نيز صراط مستقيم آدميان و راه تعالى و تكامل آنان است، با اين تفاوت كه بشر به مشيت حكيمانهى باريتعالى مختار آفريده شده و در قبول و رد آيين الهى آزاد است:
فمن شاء فليومن و من شاء فليكفر.
هر كه مىخواهد دعوت پيمبر را اجابت كند و به او ايمان بياورد و هر كه مىخواهد از آن اعراض كند و به كفر گرايش يابد.
ماموريت پيشواى بزرگ اسلام آن بود كه دين حق را به قوم خود ابلاغ كند، آيين باريتعالى را كه صراط مستقيم است به مردم ارائه نمايد و از آنان بخواهد كه از راهش پيروى كنند و موجبات رستگارى و سعادت خويش را فراهم آورند.
و ان هذا صراطى مستقيما فاتبعوه و لا تتبعوا السبل فتفرق بكم عن سبيله.
اين صراط مستقيم من است، از آن تبعيت كنيد و پيرو راههاى باطل نباشيد كه نتيجهاش پراكندگى و بازماندن از راه حق و حقيقت است.
ممكن است براى بعضى اين سوال پيش آيد كه حضرت على بن الحسين عليهماالسلام مطيع بى قيد و شرط اوامر الهى است و همواره راه حق و صراط مستقيم را مىپيمايد، چطور در دعاى «مكارمالاخلاق» از خداوند درخواست مىكند كه مرا از راه حق متمتع و بهرهمند نما.
از اين سوال مهمتر آن است كه تمام ائمهى معصومين عليهمالسلام در شبانهروز چندين بار نماز واجب و مستحب مىخواندند و در ضمن سورهى حمد مكرر مىگفتند:
اهدنا الصراط المستقيم.
خدايا! ما را به راه راست هدايت فرما.
مگر ائمهى طاهرين در راه حق و صراط مستقيم نبودند كه از پيشگاه الهى آن را درخواست داشتند؟
پاسخ اين پرسش در بعضى از روايات آمده است
امام حسن عسكرى (علیه السلام) از على ابن ابيطالب عليهالسلام نقل نموده است كه فرمود:
در معناى «اهدنا الصراط المستقيم» فرمود: بار الها! توفيق خود را براى ما مستدام بدار كه توفيقى كه در پرتو آن ترا در ايام گذشته اطاعت نموديم با همان توفيق در آيندهى عمرمان نيز ترا مطيع و فرمانبر باشيم.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: گوينده از خدا مىخواهد كه ما را به صراط مستقيم، هدايت نما، ما را ملازم راهى قرار ده كه منجر به محبت و دوستى تو مىشود، دين ترا به ما ابلاغ مىنمايد، و مانع آن است كه از هواى نفسمان پيروى كنيم و معذب شويم يا به راى خود عمل نماييم و تباه و هلاك گرديم.
از اين دو روايت، پاسخ آن پرسش روشن مىشود. افراد باايمان با آنكه در صراط مستقيماند همه روزه از پيشگاه خدا درخواست مىكنند كه:
بار الها! ما را به راه مستقيم هدايت فرما و توفيق خود را نسبت به ما مستدام بدار،
يعنى همانطور كه در گذشته با عنايت معنوى تو صراط هدايت را پيموديم همچنين موفقمان بدار كه در آينده نيز از حمايتت بهرهمند باشيم و فيضت هرگز از ما منقطع نشود.
لامپ براى آنكه روشن شود نيازمند به نيروگاه برق است، بايد از آن كارخانه نيروى برق دريافت كند تا روشن شود، ولى اين نياز بدان معنى نيست كه وقتى روشن شد احتياجش پايان مىيابد، بلكه لامپ براى روشن شدن و روشن ماندن، هر لحظه نيازمند نيروى برق جديد است و براى آنكه روشن بماند بايد فيض نيروگاه، علىالدوام، به او برسد و اگر يك لحظه برق نرسد لامپ خاموش مىشود.
آدمى با نور هدايت باريتعالى رهرو صراط مستقيم مىشود، ولى اين نور بايد دوام يابد و اگر اين فيض منقطع گردد انسان از هدايت صراط مستقيم، محروم مىشود و نمىتواند به سوى كمال و سعادت رهسپار گردد. بنابراين انسان باايمان و متوجه به دقايق امر بايد هر لحظه از خدا بخواهد كه فيضش را از او قطع نكند و عنايتش را از وى برنگيرد تا بتواند همچنان صراط مستقيم را بپيمايد تا به كمال لايق خود برسد.
در يك روايت «صراط مستقيم» به معناى ديگرى تفسير شده :
از امام صادق (علیه السلام) روايت شده كه: صورت انسانيت، همان راه مستقيم براى نيل به هر خير و خوبى است و همان صورت انسانى پلى است كشيده شده بين بهشت و دوزخ.
بنابر حديث امام صادق (علیه السلام) كسى كه مىگويد: «اهدنا الصراط المستقيم» مقصودش اين است كه:
بار الها! مرا از حمايت و رحمت وسيع خود برخوردار فرما و موفقم بدار كه همواره، اعمالم و اخلاقم انسانى باشد و از طريق انسانيت منحرف نشوم و به خلق و خوى حيوانات و درندگان نگرايم، كه بر اثر آن گرايش صورت انسانى از كفم برود و رخسار حيوانات و درندگان به خود بگيرم. با توجه به اين حديث معلوم مىشود كه حيوانات و درندگان انساننما در اين جهان بسيارند و اولياى الهى با چشم واقع بين خود آنان را مشاهده مىكنند و گاهى اجازه مىدهند كه دگران نيز آنها را با چهرهى غيرانسانى ببينند.
امام سجاد (علیه السلام) به مكه مشرف شده بود. در عرفات، مردم بسيارى گرد آمده بودند. حضرت از زهرى پرسيد به نظرت عدد اينها چقدر است. او عدد زيادى را حدس زد و گفت: اين همه براى اداى فريضهى حج آمدهاند. امام (علیه السلام) فرمود:
يا زهرى! ما اكثر الضجيج و اقل الحجيج!
چقدر هياهو و فرياد زياد است و حج كننده كم! زهرى از سخن امام به شگفت آمد. حضرت فرمود:
امام (علیه السلام) به زهرى فرمود: صورتت را نزديك من بياور. نزديك آورد. امام (علیه السلام) دستى به صورتش كشيد، سپس فرمود: نگاه كن، زهرى به مردم نظر افكند، مىگويد: مردم را به صورت ميمون ديدم مگر عدهى قليلى از آنان را.
اين عده كه در عرفات بودند به ظاهر در صف مسلمين قرار داشتند و صراط مستقيم اسلام را مىپيمودند اما فاقد اخلاق اسلام و سجاياى انسانى بودند، از اين رو صورت انسانى نداشتند. موقعى كه امام، پردهى طبيعت را عقب زد و چشم زهرى را واقعبين ساخت حقيقت امر آشكار گرديد و شكل واقعى آنان مشهود شد.
بنابراين با توجه به روايت امام صادق (علیه السلام) معناى «اهدنا الصراط المستقيم» براى كسانى كه راه راست را از خدا درخواست مىكنند اين است كه مىگويند:
بار الها! ما را موفق بدار كه واجد اخلاق اسلامى و سجاياى انسانى شويم، ما را آنچنان هدايت فرما كه در دنيا انسان باشيم، انسان زيست كنيم، انسان بميريم، و در قيامت به صورت انسان كه صراط مستقيم توست محشور گرديم.
كلام امام سجاد (علیه السلام) حاوى دو قسمت است:
يكى بهره مندى از راه حق، (طريقه حق)
و آن ديگر منحرف نشدن از آن راه. (لا ازيغ عنها)
امام (علیه السلام) در متن دعا عرض مىكند:
و طريقه حق لا ازيغ عنها:
بار الها! مرا :
1- از راه حق بهرهمند فرما
2- بگونهاى كه آن را هرگز ترك نگويم و استقامت خود را از دست ندهم.
لا ازيغ عنها
راغب در مفردات مىگويد:
«الزيغ الميل عن الاستقامه»
«زيغ» عبارت از اين است كه آدمى در راه مستقيم به راست يا چپ متمايل شود و به انحراف گرايش يابد.
شناخت صراط مستقيم و تميز راه حق از باطل يك مطلب است
و پيمودن راه حق با استقامت و ثبات، مطلب ديگر.
سعادت و رستگارى براى كسانى است كه هر دو جهت را رعايت نمايند،
از طرفى براى شناختن راه حق مجاهده كنند و سعى لازم را مبذول دارند
و از طرف ديگر در پيمودن راه حق دودل و مردد نشوند و با پايدارى و استقامت آن را طى نمايند.
براى شناخت راه حق بايد از نيروى عقل استفاده كرد، لجاج و عناد، تعصب و تصلب، و خودخواهى و بلندپروازى، و ديگر عواملى را كه حجاب واقعبينى و سد راه نيل به سعادت است ترك گفت و آزادانه از پى درك حقيقت رفت. براى پيمودن صراط مستقيم بايد خود را مهياى مصائب و مشكلات نمود، رنجها و مشقتهايى كه در اين راه دامنگير مىشود متحمل شد و با صبر و بردبارى به راه حق ادامه داد.
كسانى كه واجد اين مزايا و صفاتاند و در راه حق قدم برمىدارند سرانجام خودشان برستگارى مىرسند و دگران را نيز به صلاح و سعادت مىرسانند.
در صدر اسلام، افرادى پاكدل و بىغرض وقتى از دعوت رسول گرامى آگاهى مىيافتند حضورش شرفياب مىشدند تا سخنان آن حضرت را بشنوند و با عقل خود بسنجند، اگر آن را بر وفق واقع يافتند و قانع شدند ايمان بياورند و به اطاعت حضرتش همت گمارند.
مشركين كه از دعوت آن حضرت بسيار خشمگين و ناراحت بودند وقتى از اسلام بعضى از افراد عادى آگاه مىشدند براى ارعاب دگران او را در مقابل چشم مردم شكنجه مىدادند و به شدت زجر و آزارش مىنمودند تا دوباره به بتپرستى برگردد و عقيدهى قبلى خود را دنبال نمايد.
ولى آن مسلمانان واقعى كه راه حق را يافته بودند از شكنجه و ايذاء، عقيدهى خود را ترك نمىگفتند و در پيمودن صراط مستقيم متزلزل نمىشدند و همچنان با پايدارى و ثبات به راه خود ادامه مىدادند. از جملهى افرادى كه به جرم مسلمان شدن مورد شكنجه و آزار سخت قرار گرفت و از عقيده و ايمان خود دست نكشيد بلال بن رياح است. او مردى بود باايمان و ثابت قدم و پس از آنكه اسلام به پيروزى رسيد رسول گرامى، اذان گفتن و اعلام وقت را به وى محول فرمود و مردم با شنيدن صداى بلال به مسجد مىآمدند و اقامهى جماعت مىنمودند و اين منصب از افتخارات بلال بود. اميه بن خلف، شكنجهى بلال را به عهده داشت. در نيمهى روز و شدت گرمى هوا دستور مىداد بلال را مىآوردند.
او را در بطحاء مكه بر زمين مكه به پشت مىخواباندند، سپس امر مىنمود سنگ بزرگى را روى سينهاش قرار دهند، آنگاه با صداى بلند قسم ياد مىكرد كه تو از اين وضع، نجات پيدا نمىكنى تا بميرى يا آنكه به حضرت محمد كافر شوى و بتهاى لات و عزى را پرستش نمايى. اما بلال باايمان، اين وضع دردناك را تحمل مىنمود و در آن فشار شديد از يگانگى خدا سخن مىگفت، فرياد مىزد: «احد، احد».
در صدر اسلام، افراد ديگرى نظير بلال بودند كه به دست مشركين شكنجه شدند تا از دين خدا دست بردارند و راه حق را ترك گويند ولى آنان نيز استقامت نمودند، به صراط مستقيم، ادامه دادند، در نتيجه، خودشان به سعادت رسيدند و مايهى پيشرفت اسلام گرديدند، به علاوه، انسانها را از قيد بندگى و اسارت شرك آزاد ساختند.
به موجب روايات متعددى رسول اكرم تا زنده بود براى اتمام حجت و به منظور اينكه مردم، بعد از آن حضرت، تفسير قرآن شريف را از زبان كه بشنوند و راه حق را با راهنمايى كدام انسان آگاه بشناسند در موارد متعدد با تعبيرهاى مختلف از على عليهالسلام نام برده، از آن جمله اين حديث شريف است:
حضرت رسول فرمود: على از من است و من از او هستم و على بعد از من ولى هر مومنى است.
علامهى امينى رضوان الله تعالى عليه اين حديث را از چند كتاب از كتب اهل سنت نقل نموده است .
بين پيروان على عليهالسلام افراد ثابت قدمى بودند كه با تهديد دشمنان از صراط مستقيم دين منحرف نمىشدند و راه حق على را ترك نمىگفتند
حجر بن عدى يكى از آنان بود.
زمانى كه على (علیه السلام) بر اثر ضربت ظالمانهى عبدالرحمن بن ملجم بسترى گرديد، روز بيستم رمضان، جمعى از دوستان و اصحاب آن حضرت به عيادت آمدند و حجر بن عدى از جملهى آنان بود. براى آنكه تاسف و تاثر خود را از رويداد على (علیه السلام) بيان كند چند شعرى گفته بود و به حضور حضرت عرض كرد.
پس از آنكه على (علیه السلام) او را نگريست و شعرش را شنيد به وى فرمود:
چگونه خواهى بود وقتى ترا به برائت از من بخوانند؟
در جواب گفت:
اى اميرالمومنين! اگر مرا با شمشير قطعه قطعه كنند يا آنكه آتش بيفروزند و مرا در آن بيفكنند به اين هر دو تن درمىدهم و هرگز از تو تبرى نمىجويم.
حضرت فرمود:
اى حجر! موفق باشى و خداوند، ترا با علاقهاى كه به اهلبيت رسول گرامى دارى از پاداش خير بهرهمند نمايد.
پس از شهادت على (علیه السلام) حجر بن عدى و چند نفر از يارانش در دوستى آن حضرت ثابتقدم بودند و همهجا در مقابل مامورين، مراتب علاقه ى خود را نسبت به آن حضرت ابراز مىنمودند. سرانجام معاويه دستور داد آن چند نفر را به زنجير ببندند و روانهى شام نمايند. اين عمل انجام شد و مامورين معين شدند و آن عده را به سوى دمشق حركت دادند و در نقطهاى نزديكيهاى دمشق آنان را زندانى نمودند تا به معاويه خبر بدهند و كسب دستور نمايند. مامورين معاويه به ملاقات آنان آمدند و پيام او را اينچنين ابلاغ كردند:
فرستادگان معاويه گفتند: ما ماموريت داريم به شما بگوييم كه از على تبرى بجوييد و او را لعنت كنيد. اگر به ماموريت ما ترتيب اثر داديد و عمل كرديد شما را آزاد مىكنيم و اگر از تبرى جستن و لعن كردن ابا نموديد همه ى شما را به قتل مىرسانيم. اين افراد پاكدل و باايمان گفتند:
بار الها! ما هرگز به گفتهى اينان ترتيب اثر نمىدهيم و به چنين عملى دست نمىزنيم. دستور داده شد كه قبرهاى آنان را حفر كنند و كفن هاى آنان را نيز به آنان بدهند. آن شب تا صبح به آنان مهلت داده شد و اينان به عبادت خدا مشغول بودند. صبح، دوباره مامورين، پيشنهاد خود را گفتند و آنان چنين پاسخ دادند:
ما دوستدار على هستيم و تبرى مىجوييم از كسى كه از على تبرى مىجويد. هر يك نفر به دست يك مامور كشته شد و جمعا شش نفر از دوستداران على در آن روز به درجهى شهادت رسيدند و ثبات و استقامت خود را در راه حق و اطاعت از اوامر باريتعالى اثبات نمودند.
اين دوستداران ثابتقدم على عليهالسلام در پيمودن صراط مستقيم ولايت و تحقق بخشيدن به كلام رسول اكرم حداكثر پايدارى را از خود نشان دادند. اين قبيل افراد، مصداق ارزشمند دعاى امام سجاد عليهالسلاماند كه در پيشگاه الهى عرض كرد:
و طريقه حق لا ازيغ عنها.
بار الها! مرا از راه حقى بهرهمند كن كه در پيمودن آن پايدارى و استقامت را از دست ندهم و به راست و چپ تمايل نيابم.
جا دارد فکر شود:
چرا بعضى از افراد، در راه حق دچار تزلزل مىشوند و از صراط مستقيم منحرف مىگردند.
در پاسخ مىتوان گفت كه اين امر علل متعددى دارد و يكى از آن علل، ضعف ايمان است.
حضرت حسين بن على عليهماالسلام روزى كه وارد كربلا شد اين حقيقت مهم را براى اصحاب خود ضمن عبارت كوتاهى بيان كرد و فرمود:
الناس عبيد الدنيا و الدين لعق على السنتهم يحوطونه ما درت معايشهم فاذا محصوا بالبلاء قل الديانون.
مردم بندگان دنيا هستند و دين را زبان زدهاند. تا موقعى كه زندگى آنان جريان دارد گرد دين مىگردند و چون به بلا و امتحان مبتلا شدند عدد متدينين و افراد باايمان كم و ناچيز خواهد بود.
از كلمه «لعق» كه در سخن امام (علیه السلام) آمده مىتوان استفاده نمود و ضمن تشبيهى ضعف و قوت دين را توضيح داد. مردم براى قوت جسم بايد تغذيه ى مادى نمايند و براى قوت روح نيز بايد تغذيهى معنوى و ايمانى داشته باشند. غذاى جسم، گندم و جو، گوشت و قند، سبزى و ميوه، و ديگر مواد غذايى لازم است. غذاى روح ايمان به آفريدگار جهان، تحصيل علم و معرفت، ملكات پسنديده و سجاياى انسانى، و ديگر فضايل معنوى است. اگر غذاى جسم، كامل و كافى باشد جميع مواد لازم را به بدن برساند، بدن نيرومند مىشود و مىتواند در مقابل سرما و گرما، كار و كوشش، پيادهروى و كوهپيمايى، و امثال اينها مقاومت كند و كارهاى سنگين را بخوبى انجام دهد. اما اگر غذا به قدر كافى نباشد و بدن گرسنه و ناتوان بماند، جسم دچار ضعف مىگردد، رفته رفته آنچنان ناتوان مىشود كه قدرت كار و فعاليت را از دست مىدهد و چون پارهگوشتى در گوشهى اطاق مىافتد.
روح نيز مانند بدن است، اگر به آفريدگار جهان مومن باشد، تعاليم الهى را كه به وسيلهى پيغمبر اكرم فرستاده است درست به كار بندد، وظيفهشناسى و تخلق به كرايم اخلاق را همواره مورد عنايت قرار دهد، روحى توانا و قدرتمند به دست مىآورد و مىتواند در مقابل مصائب و بلايا خود را نگه دارد، قدرتمند باشد، با #ياد_مرگ ، در مرگ فرزندان و عزيزان جزع نكند، و در زيانهاى مالى بردبار و خويشتندار باشد، و خلاصه، رويدادهاى زندگى او را دچار ناراحتى و اضطراب ننمايد و شخصيت خود را نبازد. اما اگر روحش به قدر كافى تغذيه نكند، از ذخاير ايمانى و معنوى، درست برخوردار نگردد، و رفته رفته نيروى معنوى را از دست بدهد چنان ضعيف و ناتوان مىگردد كه در مقابل حوادث كوچك خود را مىبازد و تاب مقاومت در مقابل مشكلات زندگى و ضربات طاقت فرساى حيات ندارد. امام عليهالسلام براى اينكه ضعف دينى را به مردم بفهماند در سخن خود كلمهى «لعق» را به كار برده، «لعق» در لغت عرب به معناى ليسيدن انگشت است، اگر كسى انگشت خود را در عسل فروببرد و سپس آن را بليسد عسل خورده، اما به مقدارى كم، اگر يك نفر آدمى انگشت خود را در كره يا روغن فروببرد، ذرات كره و روغن به انگشت او بماند، سپس آن را بليسد چربى كه از مواد غذايى است خورده، اما كم. آيا يك نفر انسان اگر فقط غذايش به وسيلهى ليسيدن انگشت باشد مىتواند قوى و نيرومند شود، مىتواند كوهپيمايى كند، قادر است عهدهدار كارهاى سنگين شود؟ هرگز.
امام (علیه السلام) مىخواهد بفرمايد: مردم مسلمان متديناند، دروغ نمىگويند كه ما دين داريم. اما بدبختى اينجاست كه غذاى جان را در حد ليسيدن انگشت خوردهاند، يعنى همانطورى كه ليسيدن انگشت به قدر كافى قوت جسم نمىدهد، اگر دين در حد ليسيدن انگشت در غذاى مادى باشد به جان قوت معنوى نمىبخشد و آدمى در مقابل حوادث سنگين قدرت مقاومت را از دست مىدهد. اين قبيل افراد اگر با شكنجههاى جانكاهى مانند شكنجههايى كه بر بلال وارد آوردند مواجه شوند، يا اگر اين قبيل افراد به مصائب و بلايايى مانند مصائبى كه بر حجر بن عدى و ياران او وارد شد مواجه گردند حتما با اين قدرت ناچيز ايمان تاب مقاومت در مقابل آن بلايا
را ندارند، از ميدان دين بيرون مىروند، از صراط مستقيم هدايت خارج مىشوند.
در بين لشكريان عبيدالله عدهاى بودند كه قبلا به حضرت حسين نامه نوشته و آن حضرت را براى امر امامت به كوفه دعوت نموده بودند. نمىتوانيم بگوييم آنان دروغ مىگفتند و ايمان نداشتند. ايمان داشتند اما وقتى عبيدالله وارد كوفه شد و شهر كوفه را قبضه كرد و پيامهاى تندى براى افراد موثر فرستاد، آنها براى حفظ جان و مال و زن و فرزند و خانه و زندگى خود نامهى حسين بن على را از ياد بردند و به عنوان لشكريان عبيدالله به طرف كربلا حركت كردند و با امام حسين (علیه السلام) جنگيدند. در همان موقعى كه با آن حضرت مىجنگيدند دلهاى آنها مىدانست كه حسين بر حق است و امام واقعى، اما از ترس قدرت عبيدالله بايد با حسين بن على بجنگند تا خودشان و خانواده و اموالشان محفوظ بماند. فرزدق موقعى كه نزديك دروازهى مكه با حسين بن على برخورد نمود و از وضع كوفه خبر داد حضرت گفت: مردم را چگونه ديدى؟ عرض كرد:
قلوب الناس معك و اسيا فهم عليك.
يعنى: من مردم را آنچنان ديدم كه دلهاشان با شما اما شمشيرهاى آنان به روى شما كشيده است.
آنانكه ايمان واقعى و قوى دارند اگر چنانچه براى اظهار عقيدهى معنوى و حقيقى خودشان با مشكل مواجه گردند نمىهراسند، حقيقت را با صراحت مىگويند و به عوارض سنگينش تن مىدهند. اما آنانكه ضعف ايمان دارند با آنكه داراى عقد قلبى صحيحاند اما جرئت نمىكنند عقيدهى قلبى خود را به زبان بياورند زيرا از عوارض آن
مىترسند و ايمانشان آنقدر قوى نيست كه آن عوارض را تحمل نمايند.
عامل ديگرى كه مىتواند آدمى را در پيمودن راه حق دودل و مردد سازد و از صراط مستقيم منحرفش نمايد اين است كه مشاهده كند طرفداران راه حق عدهى كمى هستند اما آنانكه در نقطهى مقابل راه حق قرار دارند و به مسير باطل مىروند جمعيت بسيارند، كثرت جمعيت در پيمودن راه باطل و قلت افراد در صراط مستقيم و راه حق موجب مىشود كه افراد ظاهربين تحت تاثير قرار گيرند، حق را ترك گويند و از پى اكثريتى بروند كه راه باطل در پيش گرفته و به خطا مىروند. على (علیه السلام) براى آنكه مردم را متوجه اين خطر بزرگ نمايد در يكى از خطبهها فرمود:
ايها الناس لا تستوحشوا فى طريق الهدى لقله اهله.
مردم! در راه هدايت از كمى جمعيت وحشت زده نشويد و صراط مستقيم را ترك نگوييد، واضح است كه ترك راه هدايت مايهى گمراهى و ضلالت است.