eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
4.9هزار دنبال‌کننده
16.6هزار عکس
2.4هزار ویدیو
1.6هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
امام سجاد (ع) در ادامه به پيشگاه خداوند عرض مى‏كند: و اغضى عن السيئه: بار الها! به من توفيق عنايت فرما كه از بديها چشم ‏پوشى نمايم.
يكى از برنامه‏هاى انسان‏ سازى در مكتب آسمانى پيغمبران اين بود كه به پيروان خود درس حسن‏نظر مى‏دادند، به آنان مى‏گفتند: جهان و جهانيان را از ديدگاه خوشبينى بنگريد و از جويى و سوءنظر اجتناب نماييد . حضرت عيسى بن مريم در رهگذر با حواريون از كنار سگ مرده‏ اى عبور كردند. حواريون از تعفن و بوى بد آن لاشه سخن گفتند، اما حضرت عيسى (ع) فرمود: چقدر دندانهايش سفيد است.
از جمله‏ى صفات حضرت بارى ‏تعالى آشكار نمودن خوبيها و پوشاندن بديها است: يا من اظهر الجميل و ستر القبيح: اگر انسانى بتواند اين دو صفت بزرگ را تمرين كند و خويشتن را به آن دو متخلق سازد، او به كامل مطلق يعنى ذات اقدس الهى تشبه يافته است و اميرالمومنين (ع) از اين مزيت و كمال، برخوردار بود: على (ع) فرمود: اگر مومنى را در حال گناه مشاهده كنم او را با لباس خود مى‏پوشانم، يا آنكه فرموده است با لباس خودش مى‏پوشانم.
اولياى گرامى اسلام درباره ‏ى حسنات يا كارهاى خوب و همچنين درباره‏ى سيئات يا كارهاى بد از ابعاد مختلف سخن گفته و در هر بعدى وظيفه ‏ى اسلامى و انسانى پيروان خود را بيان نموده است. در جايى كه ديگرى به شما نيكى كند وظيفه ‏ى شما شكرگزارى اوست و اين همان جمله‏ ى اول دعاى امام سجاد (ع) است: و ان اشكر الحسنه. در جايى كه ديگرى به شما بد كند وظيفه ‏ى كرامت خلق شما چشم‏پوشى و ناديده گرفتن بدى اوست و اين دستور، همان جمله‏ ى دوم دعاى امام سجاد (ع) است: و ان اغضى عن السيئه. در جايى كه شما موفق شديد به دگرى احسان نماييد، خداوند را بر اين موفقيت حمد كنيد و شكر او را در كار نيكى كه انجام داده‏ايد بجاى آوريد. در جايى كه شما دچار لغزش گرديديد و نسبت به دگرى بد كرديد، استغفار كنيد و از پيشگاه خداوند طلب آمرزش نماييد،
امام صادق (ع): در جايى كه از دگرى به شما نعمتى رسيده آن را همواره به خاطر داشته باشيد و از ياد نبريد، جايى كه شما به دگرى خدمت نموده‏ايد و به وى نعمتى داده‏ايد آن را فراموش كنيد مبادا موقعى بر سرش منت بگذاريد و اجر خود را در پيشگاه پروردگار عالم از ميان ببريد اميرالمومنين (ع): در جايى كه شما به دگرى احسان مى‏كنيد و او را از عطاى خويش برخوردار مى‏سازيد، بكوشيد در كيفيت احسان، نكاتى را كه حضرت صادق (ع) ضمن حديثى تذكر داده است رعايت كنيد و بدين وسيله عمل نيك خود را در پيشگاه حضرت بارى‏تعالى گرانقدر نماييد. امام صادق (ع) فرموده: صلاح و شايستگى عمل معروف را وابسته به سه چيز مى‏بينم: كوچك شمردن، پنهان داشتن، و تعجيل در انجام آن. چه وقتى عطاى خود را كوچك شمردى آن را در نظر گيرنده‏ى عطا بزرگ نموده‏اى، وقتى خدمت خود را پنهان داشتى نعمت را تتميم و تكميل كرده‏اى، و چون در انجام خدمت عجله نمايى آن را بر گيرنده‏ى نعمت گوارا ساخته‏اى.
شكر حسنات و چشم‏ پوشى از سيئات داراى فوايد روانى و آثار عملى است ، شكر نعمت مايه ‏ى تشويق منعم است، در وى اثر روحى مى‏گذارد و او را با علاقه و رغبت بيشترى به خدمات اجتماعى وا مى‏دارد، به علاوه، دگران را نيز به راه نيكوكارى سوق مى‏دهد و بر تعداد خدمتگزاران مى‏افزايد و در نتيجه، جامعه از تعاون و رفاه بيشترى برخوردار مى‏گردد. بر عكس، بى ‏تفاوتى در مقابل احسان و خوددارى از شكر منعم مايه‏ ى دلسردى و ياس مى‏شود و خدمتگزاران را در ادامه‏ى خدمت بى‏رغبت مى‏نمايد.
اثر مفيد تشويق منحصر در شكر منعم و خدمتگزارى اهل احسان نيست، بلكه تشويق مى‏تواند محصل خردسال و جوان را در رشته‏ ى درس خواندن، كارمند دولت را در وظايف ادارى و نيروهاى مسلح را در دفاع از كشور، بيش از پيش دلگرم نمايد و آنان را با جديت زيادترى در ادامه‏ى كار وادار سازد. حضرت اميرالمومنين (ع) ضمن عهدنامه‏ ى خود تشويق نظاميان خدمتگزار و نام بردن از خدمات آنان را اكيدا به مالك اشتر، والى مصر، توصيه فرموده: و واصل فى حسن الثناء عليهم و تعديد ما ابلى ذو و البلاء منهم، فان كثره الذكر لحسن افعالهم تهز الشجاع و تحرض الناكل. همواره از نظاميان خدمتگزار به نيكى ياد كن و كارهاى بزرگى را كه انجام داده‏اند به شمار آور، چه زياد نام بردن از كارهاى نيك آنان افراد شجاع را تحريك مى‏كند و اشخاص سست را ترغيب مى‏نمايد و به تحرك و فعاليت وادار مى‏سازد.
گكفران نعمت : امام صادق (ع) فرموده : خدا لعنت كند كسى را كه قطع راه معروف مى‏نمايد و مانع احسان نيكوكار مى‏گردد، او مردى است حق‏ناشناس، به وى احسان مى‏شود، نعمت منعم را كفران مى‏نمايد و بر اثر اين عمل ناروا راه خير را سد مى‏كند و مانع آن مى‏گردد كه نيكوكار در مورد شخص دگرى قدم بردارد و كار معروفى را درباره‏ى او انجام دهد.
چشم‏پوشى از سيئه مانند شكر حسنه داراى اثر مفيد روانى و اجتماعى است، شكر حسنه، اهل معروف را در راه خير تشويق مى‏كند و كسانى را كه اهل معروف نيستند به اين راه سوق مى‏دهد. چشم‏پوشى از سيئه نيز مى‏تواند زمينه‏ ى كرامت خلق شود و آدمى به سجيه ‏ى عفو و اغماض گرايش يابد و اگر چشم‏پوشى نشود چه بسا پيگيرى از يك سيئه منشاء سيئات بسيار گردد، مايه ‏ى مشاجره و اختلاف شود، و ممكن است در مواقعى كار مشاجره به مفاسد ندامت‏ بار و غير قابل جبران منتهى گردد.
امام سجاد (ع) در جمله‏ى اول دعاى در پيشگاه خداوند عرض مى‏كند: و ان اشكر الحسنه: بار الها! موفقم بدار كه نيكى را شكرگزار باشم. انفاق مالى اگر بجا و نيكو باشد سزاوار شكر است و بايد از عمل منعم قدردانى نمود، اما اگر انفاق، نابجا و در غير مورد باشد، نه تنها شايسته‏ ى شكر نيست بلكه ممكن است در پاره‏اى از موارد بر اثر اسراف و تضييع مال شايان توبيخ باشد. گاه شخص شهرت‏ طلب و خودخواه مجلس ضيافتى تشكيل مى‏دهد و از جمعى دعوت مى‏كند، هدفش از اين دعوت، پذيرايى دوستانه و ضيافت برادرانه نيست بلكه مى‏خواهد خود را نشان بدهد و خويشتن را بلندآوازه نمايد. از اينرو در تهيه ‏ى غذا و كيفيت و كميت آن افراط مى‏كند و به اسراف و زياده‏روى دست مى‏زند و چون طعام تهيه شده چندين برابر نياز مهمانان بوده، پس از پذيرايى قسمت اعظم غذا در سفره باقى مى‏ماند و بدبختانه بيشتر غذاى باقيمانده در ظروف زباله ريخته مى‏شود و تبذير و اسراف نعمت به ميان مى‏آيد. اين قبيل انفاقها را شرع مقدس، احسان نمى‏داند و انفاق‏كننده استحقاق شكر ندارد.
قسمتى از روايت حضرت مولى‏الموحدين، اميرالمومنين، على عليه‏السلام در خصوص امر مال و چگونگى صرف نمودن آن : كسى از شما كه داراى مال و ثروت است بپرهيزد از فساد، چه آنكه اعطاى مال در غير مورد تبذير است و اسراف و اين عمل ناروا ياد صاحبش را بين مردم زياد مى‏كند و نامش را بالا مى‏برد، ولى نزد بارى‏تعالى او را پست مى‏كند و موجب انحطاطش مى‏گردد و هيچ انسانى مال خود را در غير حق و در مورد افراد نااهل صرف نمى‏كند، مگر آنكه خداوند او را از شكرگزارى دريافت‏كنندگان مال محروم مى‏سازد و علاقه و مودت اينان به غير اعطاكننده‏ى مال معطوف مى‏گردد و اگر كسانى از دريافت‏كنندگان به جاى مانده باشند و زبان به شكر و خيرخواهى صاحب مال بگشايند، هدفشان چاپلوسى و دروغگويى است و هيچ فرد متمكن، مال خود را در غير حق و براى نااهل صرف ننموده مگر آنكه نصيبش از آن پرداخت نابجا و بى‏مورد، ستايش فرومايگان و مدح اشرار بوده، آن هم نه هميشه و به طور دائم بلكه تا وقتى كه نعمت منعم را دريافت مى‏كنند و از فضل و عنايت او برخوردارند. سپس على (ع) به دوستان خود فرمود: هر يك از شما كه داراى مال است آن را در راه صله ‏ى رحم يا مهمانى نيكو و پسنديده صرف نمايد يا آنكه مال خود را در راه نجات و رهايى كسانى كه در رنج و تعب‏اند يا آنكه اسير يا ابن السبيل‏اند به كار گيرد و موجبات آزادى و رفع گرفتارى آنان را فراهم آورد كه دست يافتن به اين خصال حميده، مايه‏ى كرامت و بزرگوارى دنيا و موجب شرف و فضيلت در عالم آخرت است.
با تشکر از همه دوستان مشارکت کننده در بحث ما (برداشت من)( نویسنده - خواننده و نشر دهنده این کلام نورانی ) اجرتان با صاحب این کتاب با عظمت امام سجاد علیه السلام ...
برنامه ی و وَ قَالَ (عليه السلام ) : إِنَّ لِلْوَلَدِ عَلَى الْوَالِدِ حَقّاً، وَ إِنَّ لِلْوَالِدِ عَلَى الْوَلَدِ حَقّاً؛ فَحَقُّ الْوَالِدِ عَلَى الْوَلَدِ أَنْ يُطِيعَهُ فِي كُلِّ شَيْءٍ إِلَّا فِي مَعْصِيَةِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ؛ وَ حَقُّ الْوَلَدِ عَلَى الْوَالِدِ أَنْ يُحَسِّنَ اسْمَهُ وَ يُحَسِّنَ أَدَبَهُ وَ يُعَلِّمَهُ الْقُرْآنَ. حضرت علی که درود خدا بر او، فرمود: همانا فرزند را به پدر، و پدر را به فرزند حقّى است. حق پدر بر فرزند اين است كه فرزند در همه چيز جز نافرمانى خدا، از پدر اطاعت كند، و حق فرزند بر پدر آن كه نام نيكو بر فرزند نهد، خوب تربيتش كند، و او را قرآن بياموزد. 👈 شرح اینجا 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
❇️ قرآن کریم هر روز یک آیه تفسیر نور – استاد محسن قرائتی سوره زُيِّنَ لِّلنَّاسِ حُبُّ الْشَّهَوَتِ مِنَ الْنِّسَآءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الْذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَمِ وَالْحَرْثِ ذَ لِكَ مَتَعُ الْحَيَو ةِ الْدُّنْيَا وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَابِ‏ عشق وعلاقه به زنان وفرزندان پسر واموال زیاد از طلا ونقره واسبان ممتاز وچهارپایان و كشتزارها كه همه از شهوات و خواسته‌هاى نفسانى است، در نظر مردم جلوه یافته است، (در حالى كه) اینها بهره‌اى گذرا از زندگانى دنیاست و سرانجام نیكو تنها نزد خداوند است. 👈 با نصب نرم افزار زیر با ما در این دوره ی تفسیر خوانی همراه شوید 👇 https://cafebazaar.ir/app/com.ghadeer.tafsirnour ⏺کانال انس با 🆔 @sahife2
دعای سیدالساجدین (علیه السلام ) در هنگام : «2» وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِكَ الْأَسْبَابُ وَ جَرَى بِقُدرَتِكَ الْقَضَاءُ وسايل زندگى و اسباب حيات ، به لطفت فراهم آيد، و فرمان و حكم به نيرويت جريان يابد. دعای 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
7 ✳️ صبح روز بعد به مسلمين كه در جستجوى كاروان ابوسفيان بودند خبر رسيد كه ابوسفيان مال التجاره را به منزل رسانيد و اينك بايد با لشگر قريش كه در فاصله مختصرى قرار دارد روبه‏رو شوند و در نتيجه آرزويى كه مسلمين به اميد رسيدن به آن خرسندى مى‏كردند مبدّل به يأس گرديد و جماعتى از ايشان به رسول الهى اصرار مى‏ورزيدند كه به مدينه بازگردد و با لشگر قريش مصاف ندهد و در جنگ وارد نشود. خداى متعال درباره ايشان مى‏فرمايد: وَ إذْ يَعِدُكُمُ اللَّهُ إحْدَى الطّائِفَتَيْنِ أنَّها لَكُمْ وَ تَوَدُّونَ أنَّ غَيْرَ ذاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَ يُريدُ اللَّهُ أنْ يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ وَ يَقْطَعَ دابِرَ الْكافِرينَ» «انفال 7» و [ياد كنيد] هنگامى را كه خدا پيروزى بر يكى ازدو گروه [سپاه دشمن يا كاروان تجارتى قريش‏] را به شما وعده داد، و شما دوست داشتيد بر كاروان تجارتى قريش دست يابيد، ولى خدا مى‏خواست پيروزى در ميدان جنگ را با فرمان نافذى [كه داير بر پيروزى مؤمنان و شكست دشمنان جارى ساخته بود] تحقّق دهد و ريشه كافران را قطع كند. پس از مختصرى مسلمانان يكدل و يك جهت بر آن شدند كه با لشگر قريش مصاف دهند، به همين جهت خود را زودتر به آب بدر رسانيده و چاه را تصرف كردند. خداى تعالى بارانى فرستاد تا بيابان شنزار و لغزنده جهت آنان محكم و استوار گردد و قسمت لشگر گاه قريش كه زمينى خاكى بود گِل و لغزنده شود و بالأخره لشگر اسلام توانست خود را قبل از قريش به محلّ مناسب يعنى كنار اولين چاه در قسمت پايين بدر برساند. آنگاه خود را آماده قتال كرده به مشورت پرداختند. در حالى كه گفتگو مى‏كردند سعد بن معاذ پيش آمد، عرض كرد: اى پيامبر خدا! اجازه مى‏دهى سايبانى جهت شما بر پا كنيم تا شما در آن جا قرار گيريد و مركب‏هاى شما را در كنار آن آماده نگهداشته و خود با دشمن مصاف دهيم؟ اگر پيروز شديم كه هيچ و اگر خداى نخواسته كشته گشتيم تو بر مركب سوار شده به پيروانت در مدينه ملحق شوى، چه آن مسلمانان كه در مدينه مانده‏اند كمتر از ما به تو معتقد و علاقمند نيستند و اگر احتمال مى‏دادند كار تو سرانجام به جنگ منتهى مى‏شود هرگز تخلّف نمى‏كردند و اگر چنين پيشامدى رخ دهد ايشان شرّ دشمن را دفع مى‏كنند و از درِ خيرخواهى با كمك تو به جهاد مى‏پردازند. رسول خدا صلى الله عليه و آله او را بستود ودر حقّش دعا كرد. سعد با ياران به ساختن سايبان پرداخت تا اگر پيروزى و فتح نصيب او و يارانش نشد، آن منبع كرامت و عظمت به دست دشمن گرفتار نشود و بتواند خود را به باقى اصحاب برساند و دعوت خود را ادامه دهد، چه اسلام براى طائفه معيّنى نيامده بود، اگر همه اهل مدينه هم كشته شوند، او بايد بماند و ساير قبايل عرب و ديگر ملل دنيا را رهبرى كند. قريش نيز آماده جنگ شدند و شخصى را فرستادند تا از مسلمانان خبرى بياورد. 👈 ادامه دارد ... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏ 5 ، ص: 266 👌 ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
8 ✳️ آن شخص بازگشت و خبرآورد كه اصحاب محمّد سيصد نفر و يا كمى كمتر و يا بيشترند و هيچ كمينى هم ندارند و از آب هم بسيار دورند، ولكن با همه اين احوال مردمى هستند كه جز شمشير پناهگاهى براى خود قائل نيستند و جز به ايمان ثابت و يقين استوار خود اتكايى ندارند. اين خبر، رعب و وحشتى در دل‏هاى قريشيان ايجاد كرد و برخى از عقلاى آنان به اين فكر فرو رفتند كه اگر سپاه اسلام همه آنان را بكُشند حرمتى براى مكّه باقى نخواهد ماند. از ميان آنان عتبة بن ربيعه برخاست و گفت: اى گروه قريش، به خدايم سوگند! شما از اين كه با محمّد و يارانش مصاف دهيد كارى از پيش نمى‏بريد؛ زيرا اگر او را بكشيد پيوسته چشمتان به روى مردمى باز مى‏شود كه يا پسر عمويش را كشته‏ايد و يا پسر خاله‏اش را و يا مردى از عشيره‏اش را؛ پس بهتر اين است كه بازگرديد و او را به عرب بسپاريد، چه اگر ساير طوائف عرب او را بكشند شما به مقصود خود نايل آمده‏ايد و اگر او بر عرب فايق آمد شما كارى كه مايه كراهت و ندامتتان شود نكرده‏ايد. كلام عتبه به گوش ابوجهل رسيد، او پر از خشم و غيظ شد و كينه‏هاى ديرينه‏اى را كه با مسلمين داشت يادآورى كرد. و همين معنى باعث شد كه همه بر قتال سپاه اسلام يكدل و يك جهت شوند. رسول خدا صلى الله عليه و آله وقتى كثرت عدد دشمنان و بسيارى نيروى آنان را ديد به ميان ياران آمد و با سخنان گرم و دلنشين خود روحيه آنان را تقويت كرده و به تنظيم صفوف ايشان پرداخت و دستور داد قبل از آن كه وى فرمان دهد حمله نكنند و فرمود: چنانچه دشمن را محاصره كرديد با تير به ايشان حمله كنيد. آنگاه به عريش خود يعنى سايبان بازگشت در حالى كه از سرانجام كار ياران نگران بود، در آن جا به درگاه خداى سبحان ملتجى گشته و از اودرخواست پيروزى و تنجيز وعده مى‏نمود و تضرّع و زارى همى كرد و گفت: بارالها! اين قريش متكبّر و متعصّب است كه همواره با تو مخالفت و دشمنى مى‏ورزيد و فرستاده‏ات را تكذيب مى‏كرد، اينك روى آورده تا با پيغمبرت بجنگد. پروردگارا! آن نصرت كه مرا بدان وعده فرمودى بفرست. بارالها! اگر امروز اين گروه كه با من هستند كشته شوند ديگر كسى تو را پرستش نخواهد كرد. 👈 ادامه دارد ... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏ 5 ، ص: 266 👌 ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
9 ✳️ رسول خدا صلى الله عليه و آله همچنان دعا همى مى‏كرد و رو به قبله دست به دعا بلند داشت تا ردايش از شانه‏اش بيفتاد و آن قدر ادامه داد تا خواب او را گرفت، در عالم رؤيا يارى خدا را به چشم ديد و نيز به حالت وحى درآمد و اين آيه بر وى نازل شد: يا أيُّهَا النَّبِىُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنينَ عَلَى الْقِتالِ إنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ‏ يَغْلِبُوا مِأَتَيْنِ وَ إنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ يَغْلِبُوا ألفاً مِنَ الَّذينَ كَفَرُوا بِأنَّهُمْ قَوْمٌ لايَفْقَهُونَ» «انفال 65» اى پيامبر! مؤمنان را به جنگ برانگيز كه اگر از شما بيست نفر صابر باشند بر دويست نفر چيره مى‏شوند، و اگر از شما صد نفر [صابر] باشند بر هزار نفر از كافران چيره مى‏شوند؛ زيرا آنان گروهى هستند [كه حقايق توحيد و قدرت خدا را] نمى‏فهمند. رسول خدا صلى الله عليه و آله پس از گرفتن اين وحى، به ميان سپاه خود آمد و آنان را بر قتال با كفّار تحريص كرده و فرمود: به آن خدايى كه جان محمّد در دست اوست هيچ يك از شما امروز با اين كفّار نمى‏جنگد و با صبر و پايدارى كشته نمى‏شود مگر اين كه خداى تعالى تو را به بهشت درخواهد آورد. آنگاه مشتى خاك از دست اميرالمؤمنين عليه السلام گرفته و آن را به جانب كفّار پاشيد و فرمود: شاهَتِ الْوُجُوهُ. زشت باد رويتان. سپس به ياران فرمود: كمر همّت ببنديد. مسلمانان قويدل گشته يكصدا فرياد زدند: أحَد: أحَد. خداى تعالى ملائكه را نيز به مدد ايشان فرستاد تا بر فتح و پيروزى بشارتشان دهد و ايمانشان را قوى‏تر سازد. رسول خدا صلى الله عليه و آله در قلب معركه قرار گرفته مردم را تشجيع مى‏نمود و به نصرت خدا نويد مى‏داد. بودن رسول خدا صلى الله عليه و آله در ميان صفوف ايشان از يك سو و كمك ملائكه از سوى ديگر، اثر عميقى در روحيه مسلمانان داشت و به همين جهت كشتار زيادى از لشگرِ دشمن كرده كه در تاريخ كم‏نظير و بى مانند بود و افتخارى بزرگ در تاريخ اسلام‏ براى هميشه به يادگار گذاشتند و بدريّون در اصحاب پيامبر از ديگران ممتازند. غبار معركه بر روى اجساد بى جان كفّار فرو نشست و اهل مكّه با وضع فضيحت بارى فرار كردند. سپاه اسلام با افتخار و پيروزى و غنيمت بسيارى به سوى مدينه بازگشتند، در حالى كه از يارى و نصرتى كه خداى تعالى ارزانى‏شان داشته خوشحال و شكرگزار بودند. «1» در داستان با عظمت بدر، بارانى كه باريد، دعايى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله داشت، قوّت قلبى كه به مردم مؤمن داده شد و نزول ملائكه و رعبى كه از عظمت معنوى ارتش اسلام به دل كافران افتاد، همه و همه اسبابى بود كه خداوند مهربان به لطف خود جهت پيروزى مردم مؤمن فراهم آورد. آرى، به قول حضرت زين‏العابدين عليه السلام كه فرمود: «وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِكَ الأْسْبابُ» ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏ 5 ، ص: 266 👌 ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
برنامه ی شناخت امور واقعی و خرافی وَ قَالَ (عليه السلام ) : الْعَيْنُ حَقٌّ، وَ الرُّقَى حَقٌّ، وَ السِّحْرُ حَقٌّ، وَ الْفَأْلُ حَقٌّ؛ وَ الطِّيَرَةُ لَيْسَتْ بِحَقٍّ، وَ الْعَدْوَى لَيْسَتْ بِحَقٍّ؛ وَ الطِّيبُ نُشْرَةٌ، وَ الْعَسَلُ نُشْرَةٌ، وَ الرُّكُوبُ نُشْرَةٌ، وَ النَّظَرُ إِلَى الْخُضْرَةِ نُشْرَةٌ. حضرت علی که درود خدا بر او، فرمود: چشم زخم حقيقت دارد، استفاده از نيروهاى مرموز طبيعت حقيقت دارد، سحر و جادو وجود دارد، و فال نيك راست است، و رويداد بد را بد شگون دانستن، درست نيست، بوى خوش درمان و نشاط آور، عسل درمان كننده و نشاط آور، سوارى بهبودى آور، و نگاه به سبزه زار درمان كننده و نشاط آور است. 👈 شرح اینجا 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
❇️ قرآن کریم هر روز یک آیه تفسیر نور – استاد محسن قرائتی سوره قُلْ أَؤُنَبِّئُكُمْ بِخَيْرٍ مِّنْ ذَ لِكُمْ لِلَّذِينَ اتَّقَوْاْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّتٌ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَرُ خَلِدِينَ فِيهَا وَأَزْوَ جٌ مُّطَهَّرَةٌ وَرِضْوَ نٌ مِّنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ بگو: آیا شمارا به بهتر از اینها (كه محبوب شماست) خبر دهم؟ براى كسانى كه تقوا داشته باشند، نزد پروردگارشان باغهایى (بهشتى) است كه از زیر (درختان) آن نهرها جارى است. براى همیشه در آنجا (بهره‌مند) هستند و همسرانى پاك (خواهند داشت) و رضا و خشنودى خداوند (شامل حالشان مى‌شود) و خداوند به حال بندگان بیناست. 👈 با نصب نرم افزار زیر با ما در این دوره ی تفسیر خوانی همراه شوید 👇 https://cafebazaar.ir/app/com.ghadeer.tafsirnour ⏺کانال انس با 🆔 @sahife2
دعای سیدالساجدین (علیه السلام ) در هنگام : «2» وَ مَضَتْ عَلَى إِرَادَتِكَ الْأَشْيَاءُ و همه چيز بر اساس و اراده‏ات مى‏گذرد؛ «3» فَهِيَ بِمَشِيَّتِكَ دُونَ قَوْلِكَ مُؤْتَمِرَةٌ وَ بِإِرَادَتِكَ دُونَ نَهْيِكَ مُنْزَجِرَةٌ پس همه موجودات به خواست تو بى آن كه فرمان قولى دهى، فرمان برند، و به اراده‏ات، بى آن كه با گفتار نهى كنى از كار باز ايستند. دعای 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ درون حضرت ابراهيم عليه السلام از عواطف پدرى نسبت به اسماعيل موج مى‏زد. او را همواره به ياد مى‏آورد و جانش براى ديدار او طوفان شوق و مهر داشت. از تقدير الهى سر نمى‏پيچيد، اما از احساسات انسانى هم تهى نبود. رضاى حضرت محبوب را بر خشنودى خود مقدم مى‏دانست ولكن دلش در گرو عطوفت فرزندش نيز بود، به خصوص كه او را به فرمان خدا در بيابانى خشك و سوزان، بى‏آب و نان با مادرى بى پناه رها كرده بود و نمى‏دانست در اين امر الهى چه مصلحتى است و آينده چگونه مى‏شود؟ گاهى حوادث روزگار بسيار سنگين و خرد كننده است اما مردان بزرگ و خداپرست مى‏دانند كه تا گندم نرسد آن را آرد نمى‏كنند، اين است كه حوادث و وقايع آنها را پخته مى‏كند، از خامى بيرون مى‏آورد و احساس سنگينى پيشامدها براى ايشان پر از لذت و خوشى است. ابراهيم كه گاه‏گاه به ديدار فرزند مى‏شتافت و نان و آبى براى او مى‏برد، با دلى‏ قوى اميد تغيير وضع و دستور جديد خداوند را داشت. شبى در خواب ديد كه از جانب پروردگار مأموريت يافته كه فرزندش اسماعيل را ذبح كند! ابراهيم يقين داشت كه رؤياى انبيا، خواب پريشان و وساوس و پندارهاى موهوم نيست و معتقد بود كه حقيقتى است كه در خواب به او الهام شده و براى انجام آن بايد بدون كم و كاست بپا خيزد و اقدام كند: قربان كردن فرزند! سر بريدن همان اسماعيل كه خداوند به او عنايت كرده است! بايد انديشيد كه اين كار چه اندازه دشوار و سخت است، كدام پدر مى‏تواند خود را راضى و حاضر كند كه سر فرزندش را به دست خود ببرد؟ كدام دلى است كه از اين انديشه فرو نريزد؟ و كدام دستى است كه توانايى چنين كارى داشته باشد و نلغزد و از كار نيفتد؟! انجام اين گونه فرامين جز آثار ايمان و نمودهاى عقيده و اعتقاد به حقّ و حقيقت نمى‏تواند باشد. اين محنت كوهها را در هم فرو مى‏ريزد و جان‏ها را زير و زبر مى‏كند اما ابراهيم بزرگ هيچ گونه تزلزل و سستى به خود راه نمى‏دهد. او خدا را بزرگتر از هر چيز و مقدم بر كل هستى مى‏داند و رضاى او را بر رضا و ميل خود ترجيح مى‏دهد. اسماعيل اندك اندك جوانى برومند و با نشاط و قوّت شده بود، بازوان ستبر و شانه‏هاى پهن و پيشانى بلندش جان پدر پير را قوّت و نيرو مى‏بخشيد، اما چه كند، مأمور شده او را قربان كند. پدر فرمان الهى را به پسر گفت تا او را هم از سرنوشت عجيب و شگفت‏انگيزش كه از تولد گام به گام همراه او بود آگاه سازد. اسماعيل چون سخن پدر را شنيد بدون تأمل اظهار رضايت كرد و خود را تسليم نمود. اين چه تربيت و ايمان محكمى بود كه به اين صورت و با آن رضامندى و چهره گشوده، از مرگ به خاطر اطاعت فرمان خدا استقبال مى‏شد؟ خدا خود داناتر است. پدر پير پسر جوان را در آغوش كشيد و بوسه‏هاى گرم و پرسوزى نثارش كرد، سپس دست و پاى او را بست و با دلى سرشار از ايمان و لبريز از رضا، كارد را بر كشيد و بر گلوى اسماعيل نزديك كرد در حالى كه تمام ملكوت نگران كار او بودند. ابراهيم كارد را به گلوى اسماعيل كشيد، بار دوم و سوم نيز تكرار كرد اما اثرى از بريدگى و جارى شدن خون نديد و تغيير حالتى هم در قربانى مشاهده ننمود.» گويى به زبان حال بر سر كارد تيز فرياد زد: چرا نمى‏بُرى؟ و كارد هم به زبان حال به او پاسخ داد: الْخَليلُ يَأْمُرْنى، وَ الْجَليلُ يَنْهانى. ابراهيم تو مى‏خواهى من سر فرزندت را جدا كنم، ولى صاحب هستى مرا از بريدن نهى مى‏كند! آرى: «وَ مَضَتْ عَلى إرادَتِكَ الأْشْياءُ فَهِىَ بِمَشيَّتِكَ دُونَ قَوْلِكَ مُؤْتَمِرِةٌ، وَ بإرادَتِكَ دُونَ نَهْيِكَ مُنْزَجِرَةٌ» 👈 ادامه دارد ... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏ 5 ، ص: 283 👌 ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2