برنامه ی #نهج_البلاغه_خوانی
#نهج_البلاغه_نامه_61
*️⃣ و من كتاب له (علیه السلام) إلى كميل بن زياد النخعي و هو عامله على هيت، ينكر عليه تركَه دفع مَن يَجتاز به مِن جَيش العدو طالباً الغارَة:
از نامه هاى امام(علیه السلام) به #کمیل بن زیاد نخعى فرماندار منطقه «هیت» (از آبادى هاى کشور عراق) است امام(علیه السلام) او را در این نامه سرزنش مى کند که چرا از لشکریان دشمن که از آن منطقه براى غارت عبور کرده اند جلوگیرى نکرده است.
👈 این نامه در 1 بخش می آید :
✳️ نکوهش فرمانروای متخلف :
أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ تَضْيِيعَ الْمَرْءِ مَا وُلِّيَ وَ تَكَلُّفَهُ مَا كُفِيَ لَعَجْزٌ حَاضِرٌ وَ رَأْيٌ مُتَبَّرٌ؛ وَ إِنَّ تَعَاطِيَكَ الْغَارَةَ عَلَى أَهْلِ قِرْقِيسِيَا وَ تَعْطِيلَكَ مَسَالِحَكَ الَّتِي وَلَّيْنَاكَ لَيْسَ [لَهَا] بِهَا مَنْ يَمْنَعُهَا وَ لَا يَرُدُّ الْجَيْشَ عَنْهَا لَرَأْيٌ شَعَاعٌ؛ فَقَدْ صِرْتَ جِسْراً لِمَنْ أَرَادَ الْغَارَةَ مِنْ أَعْدَائِكَ عَلَى أَوْلِيَائِكَ، غَيْرَ شَدِيدِ الْمَنْكِبِ وَ لَا مَهِيبِ الْجَانِبِ وَ لَا سَادٍّ ثُغْرَةً وَ لَا كَاسِرٍ لِعَدُوٍّ شَوْكَةً، وَ لَا مُغْنٍ عَنْ أَهْلِ مِصْرِهِ وَ لَا مُجْزٍ عَنْ أَمِيرِهِ.
✳️ نكوهش از فرمانده شكست خورده :
پس از ياد خدا و درود، سستى انسان در انجام كارهايى كه بر عهده اوست، و پافشارى در كارى كه از مسؤوليّت او خارج است، نشانه ناتوانى آشكار، و انديشه ويرانگر است.
اقدام تو به تاراج مردم «قرقيسا» در مقابل رها كردن پاسدارى از مرزهايى كه تو را بر آن گمارده بوديم و كسى در آنجا نيست تا آنجا را حفظ كند، و سپاه دشمن را از آن مرزها دور سازد، انديشه اى باطل است.
تو در آنجا پلى شده اى كه دشمنان تو از آن بگذرند و بر دوستانت تهاجم آورند، نه قدرتى دارى كه با تو نبرد كنند، و نه هيبتى دارى كه از تو بترسند و بگريزند، نه مرزى را مى توانى حفظ كنى، و نه شوكت دشمن را مى توانى در هم بشكنى، نه نيازهاى مردم ديارت را كفايت مى كنى، و نه امام خود را راضى نگه مى دارى.
http://farsi.balaghah.net/محمد-دشتی/ترجمه
👌 شرح فقرات نورانی فوق را " اینجا " بخوانید
* نامه در یک نگاه:
این نامه همان گونه که از عنوانش پیداست نامه عتاب آمیزى است که امام(علیه السلام) به کمیل بن زیاد که فرماندار منطقه آبادى در اطراف بغداد و در نزدیکى شهر انبار بود مرقوم داشت، زیرا او مرتکب یک خطاى نظامى شده بود و مناطق حساس تحت نفوذ خود را رها کرده و به سراغ مناطق دیگرى رفته بود و همین امر سبب شد که غارتگران لشکر شام و معاویه ضربه سنگینى بر مردم منطقه وارد سازند. ماجرا به گونه اى که «ابن اثیر» مورخ معروف در کتاب «کامل» نوشته است چنین بود:
در سال 39 هجرت، معاویه، سفیان بن عوف را با شش هزار مرد جنگى به مرزهاى عراق فرستاد و دستور داد به سراغ منطقه «هیت» بیاید و آنجا را از مناطق دیگر جدا سازد سپس به سراغ شهر «انبار» و بعد «مدائن» برود و ضرباتى بر مردم آنجا وارد سازد (و گروهى از اهل آنجا را به قتل برساند و خون هاى بى گناهان را بریزد). سفیان هنگامى که به «هیت» آمد کسى را ندید که از آنجا دفاع کند. به «انبار» آمد که در آنجا یکى از پادگان هاى على(علیه السلام) براى حفظ مرزها مستقر بود و پانصد نفر از آن نگهدارى مى کردند در حالى که بیشتر آن جمعیت پراکنده شده بودند و سبب پراکندگى آنها این بود که به «کمیل بن زیاد» خبر رسید گروهى از اهل «قرقیسا»; (یکى از شهرهاى شام نزدیک مرزهاى عراق که مرکز تجارى مهمى میان عراق و شام محسوب مى شد) مى خواهند به «هیت» حمله کنند او بدون کسب اجازه از امیرمؤمنان على(علیه السلام) به سوى «قرقیسا» رفت و «هیت» را خالى گذارد و همراهان سفیان آمدند و جنایات زیادى در آنجا مرتکب شدند; اموال زیادى را از انبار غارت کردند و به سوى معاویه برگشتند.
به محض اینکه این خبر به على(علیه السلام) رسید، گروهى از سپاهیان خود را به تعقیب آنها فرستاد; ولى آنها منطقه را ترک کرده بودند. امام(علیه السلام) کمیل را سرزنش کرد و نامه مورد بحث را براى وى مرقوم داشت.
* ماجراى توبیخ کمیل
* کميل بن زياد کيست؟
* از عبرتهاى تاريخ آن است كه برادر كميل بن زياد به خلاف وی ، حارث بن زياد شخصى آلوده و سفّاك بود كه دو فرزندان مسلم را در كوفه سر بريد.
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_25
#دعای_25_صحیفه_سجادیه
#دعا_بیست_پنجم_1
#اولاد_انسان 5
✳️ رسول خدا صلى الله عليه و آله مىفرمايد:
احِبُّوا الصِّبْيانَ وَ ارْحَمُوهُمْ فَاذا وَعَدْتُمُوهُمْ فَفُوا لَهُمْ، فَانَّهُمْ لايَرَوْنَ الّإ انَّكُمْ تَرْزُقُونَهُمْ.
بچهها را دوست بداريد و به آنان مهربانى كنيد، و چون چيزى را به كودكانتان وعده داديد به وعده خود وفا كنيد؛ زيرا آنان شما را روزى دهنده خود مىبينند.
عَنِ النَّبِىِّ صلى الله عليه و آله و نَظَرَ الى رَجُلٍ لَهُ ابْنانِ فَقَبَّلَ احَدَهُما وَ تَرَكَ الْآخَرَ، فَقالَ النَّبِىُّ: فَهَلّا آسَيْتَ بَيْنَهُما.
رسول خدا به مردى كه دو پسر داشت نظر انداخت كه يكى را بوسه داد و به ديگرى توجه نكرد، حضرت فرمود: براى چه بين اين دو مساوات را رعايت نكردى؟
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
اعْدِلُوا بَيْنَ اوْلادِكُمْ كَما تُحِبُّونَ انْ يَعْدِلُوا بَيْنَكُمْ فِى الْبِرِّ وَ اللُّطْفِ.
ما بين فرزندانتان عدالت را رعايت كنيد چنانكه در احسان و لطف از طرف مردم دوست داريد نسبت به شما عدالت رعايت شود.
رسول اللّه صلى الله عليه و آله مىفرمود:
اكْثِرُوا مِنْ قُبْلَةِ اوْلادِكُمْ، فَانَّ لَكُمْ بِكُلِّ قُبْلَةٍ دَرَجَةً فِى الْجَنَّةِ ما بَيْنَ كُلِّ دَرَجَةٍ خَمْسُمِائَةِ عامٍ.
فرزندان خود را زياد ببوسيد، به حقيقت كه براى هر بوسيدنى يك درجه در بهشت است، ميان هر درجهاى تا درجه ديگر پانصد سال راه است.
رسول خدا صلى الله عليه و آله در جهت مراعات حق فرزندان فرمود:
يَلْزَمُ الْوالِدَيْنِ مِنْ عُقُوقِ الْوَلَدِ ما يَلْزَمُ الْوَلَدَ لَهُما مِنَ الْعُقُوقِ.
همان طور كه ممكن است فرزند عاقّ پدر و مادر شود، ممكن است پدر و مادر عاقّ فرزند شوند.
رسول خدا صلى الله عليه و آله مردى را با كودكى ديد، فرمود: اين كودك كيست؟ عرضه داشت: فرزند من است، فرمود: خداوند به وسيله او تو را بهره بدهد، نگفتم: او را براى تو مبارك كند، اگر مىگفتم قبل از تو از دنيا مىرفت. «3» رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: كسى كه وارد بازار شود و تحفهاى را بخرد و به طرف زن و فرزند برود، مانند كسى است كه به سوى محتاجان صدقه مىبرد، چون به خانه رفت ابتدا تحفه را بين دختران تقسيم كند. كسى كه دخترش را خوشحال كند همانند اين است كه بندهاى از اولاد اسماعيل را در راه خدا آزاد كرده، و هر كس پسر بچهاش را خوشحال كند، گوئى از خشيت خدا گريسته، و هر كس از خشيت خدا بگريد پروردگار او را وارد جنّات نعيم مىنمايد!!
رسول خدا صلى الله عليه و آله مىفرمايد:
فَرِّقُوا بَيْنَ اوْلادِ كُمْ فِى الْمَضاجِعِ اذا بَلَغُوا سَبْعَ سِنينَ.
چون فرزندانتان به هفت سالگى رسيدند، بستر خواب آنان را از هم جدا كنيد!
رسول خدا صلى الله عليه و آله مىفرمايد:
خَمْسَةٌ فِى قُبُورِهِمْ وَ ثَوابُهُمْ يَجْرى الى ديوانِهِمْ: مَنْ غَرَسَ نَخْلًا، وَ مَنْ حَفَرَ بِئْراً، وَ مَنْ بَنى لِلّهِ مَسْجِداً، وَ مَنْ كَتَبَ مُصْحَفاً، وَ مَنْ خَلَّفَ ابْناً صالِحاً.
پنج نفر در قبر خفتهاند ولى ثواب آنها به طور مرتب در ديوان عملشان ثبت مىشود: آن كه درخت خرمائى كاشته، و آن كه چاه آبى حفر نموده، و آن كه براى خدا مسجدى ساخته، و آن كه كتاب با منفعتى نوشته، و آن كه فرزند شايستهاى از خود بجاى گذاشته است.
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج9، ص: 296
ادامه دارد ...
#بیست_پنجم
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
✳️أشعار مرحوم كمپانى درباره آن حضرت #فاطمه_زهرا سلام الله علیها
https://eitaa.com/sahife2/62355
✳️مرحوم علامه #حسن_زاده_آملی در کتاب هزار و یک نکته – نکته 305 :
*️⃣امام صادق (عليه السلام) فرمود: حضرت #فاطمه_زهرا سلام الله علیها ليلة القدر است. (ادامه بیانات استاد در ذیل)👇
https://eitaa.com/sahife2/63931
❇️ #تفسیر_خوانی قرآن کریم
هر روز یک آیه
تفسیر نور – استاد محسن قرائتی
سوره #توبه
#توبه_31
✳️ اِتَّخَذُواْ أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَنَهُمْ أَرْبَاباً مِّن دُونِ اللَّهِ وَ الْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَآ أُمِرُواْ إِلَّا لِيَعْبُدُواْ إِلَهاً وَ حِداً لَّآ إِلَهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَنَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ
(اهل كتاب،) دانشمندان و راهبانِ خود و مسیح فرزند مریم را به جاى خداوند به خدائى گرفتند، در حالى كه دستور نداشتند جز خداى یكتا را كه معبودى جز او نیست بپرستند. خداوند از هر چه براى او شریك مى پندارند، منزّه است.
✍️ «اَحبار»، جمع «حِبر»، به معناى دانشمند و «رُهبان»، جمع «راهب»، به معناى تاركِ دنیا و دِیرنشین است. آنان با همه ى قداستشان بنده ى خدایند، نه معبود.
اطاعت بى قید و شرط از احبار و راهبان، نوعى پرستش آنان است و امام صادق علیه السلام فرمود: «مَن اطاعَ رجلاً فى معصیة اللَّهِ فقد عَبَدَه» هر كس در راه معصیت خدا، از دیگرى پیروى كند، او را پرستش نموده است. [ ]
امام صادق علیه السلام فرمود: اهل كتاب براى علماى خود، نماز و روزه انجام نمى دادند، بلكه علماى آنان حرام هایى را حلال و حلال هایى را حرام كرده بودند و مردم از آنان پیروى مى كردند. [ ]
در قیامت، مشركان از اینكه خدا را با شركاى دیگر برابر پنداشته اند، حسرت مى خورند و مى گویند: «تاللَّه اِن كنّا لفى ضلالٍ مبینٍ اذ نُسوّیكم بربّ العالمین»
👈 با نصب نرم افزار زیر با ما در این دوره ی تفسیر خوانی همراه شوید 👇
https://cafebazaar.ir/app/com.ghadeer.tafsirnour
🆔 @sahife2
برنامه ی #نهج_البلاغه_خوانی
#نهج_البلاغه_نامه_62
*️⃣ و من كتاب له (علیه السلام) إلى أهل مصرَ مع مالك الأشتر [رحمه الله] لمّا وَلّاهُ إمارتَها:
از نامه هاى امام(عليه السلام) است که همراه #مالک_اشتر براى اهل #مصر فرستاد در آن زمان که استاندارى آنجا را به او واگذار کرد.
👈 این نامه در 2 بخش می آید :
✳️ بخش اول: اولویت حفظ دین بر خلافت:
أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بَعَثَ مُحَمَّداً (صلی الله علیه وآله) نَذِيراً لِلْعَالَمِينَ وَ مُهَيْمِناً عَلَى الْمُرْسَلِينَ؛ فَلَمَّا مَضَى، تَنَازَعَ الْمُسْلِمُونَ الْأَمْرَ مِنْ بَعْدِهِ. فَوَاللَّهِ مَا كَانَ يُلْقَى فِي رُوعِي وَ لَا يَخْطُرُ بِبَالِي أَنَّ الْعَرَبَ تُزْعِجُ هَذَا الْأَمْرَ مِنْ بَعْدِهِ (صلی الله علیه وآله) عَنْ أَهْلِ بَيْتِهِ، وَ لَا أَنَّهُمْ مُنَحُّوهُ عَنِّي مِنْ بَعْدِهِ؛ فَمَا رَاعَنِي إِلَّا انْثِيَالُ النَّاسِ عَلَى فُلَانٍ يُبَايِعُونَهُ؛ فَأَمْسَكْتُ [بِيَدِي] يَدِي حَتَّى رَأَيْتُ رَاجِعَةَ النَّاسِ قَدْ رَجَعَتْ عَنِ الْإِسْلَامِ يَدْعُونَ إِلَى مَحْقِ دَيْنِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه وآله)؛ فَخَشِيتُ إِنْ لَمْ أَنْصُرِ الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ أَنْ أَرَى فِيهِ ثَلْماً أَوْ هَدْماً تَكُونُ الْمُصِيبَةُ بِهِ عَلَيَّ أَعْظَمَ مِنْ فَوْتِ وِلَايَتِكُمُ الَّتِي إِنَّمَا هِيَ مَتَاعُ أَيَّامٍ قَلَائِلَ يَزُولُ مِنْهَا مَا كَانَ كَمَا يَزُولُ السَّرَابُ [وَ] أَوْ كَمَا يَتَقَشَّعُ السَّحَابُ؛ فَنَهَضْتُ فِي تِلْكَ الْأَحْدَاثِ حَتَّى زَاحَ الْبَاطِلُ وَ زَهَقَ وَ اطْمَأَنَّ الدِّينُ وَ تَنَهْنَهَ.
✳️ 1. #مظلوميت امام در خلافت :
پس از ياد خدا و درود خداوند سبحان محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را فرستاد تا بيم دهنده جهانيان، و گواه پيامبران پيش از خود باشد. آنگاه كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به سوى خدا رفت، مسلمانان پس از وى در كار حكومت با يكديگر درگير شدند. سوگند به خدا نه در فكرم مى گذشت، و نه در خاطرم مى آمد(بدون استفاده از علم غيب) كه عرب خلافت را پس از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از اهل بيت او بگرداند، يا مرا پس از وى از عهده دار شدن حكومت باز دارند، تنها چيزى كه نگرانم كرد شتافتن مردم به سوى فلان شخص بود كه با او بيعت كردند.
من دست باز كشيدم، تا آنجا كه ديدم گروهى از اسلام باز گشته، مى خواهند دين محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را نابود سازند، پس ترسيدم كه اگر اسلام و طرفدارانش را يارى نكنم، رخنه اى در آن بينم يا شاهد نابودى آن باشم، كه مصيبت آن بر من سخت تر از رها كردن حكومت بر شماست، كه كالاى چند روزه دنياست و به زودى ايّام آن مى گذرد چنانكه سراب ناپديد شود، يا چونان پاره هاى ابر كه زود پراكنده مى گردد. پس در ميان آن آشوب و غوغا بپا خاستم تا آن كه باطل از ميان رفت، و دين استقرار يافته، آرام شد.
http://farsi.balaghah.net/محمد-دشتی/ترجمه
👌 شرح فقرات نورانی فوق را " اینجا " بخوانید
* نامه در یک نگاه
* توصیه امام به مردم : بايد #اختلافات خويش را کنار بگذارند تا بتوانند به جهانى بودن اسلام عملاً جامه عمل بپوشانند.
* از همه لايق تر براى جانشينى پيغمبر، اهل بيت او به طور عام بودند که به اهداف و نيّات و نظرات وى از همه آشناتر بودند و در ميان اهل بيت(عليهم السلام) به طور خاص کسى از او علیه السلام لايق تر براى اين مقام نبود.
* هنگامى که ديدم مردم در مسأله خلافت راه خلافى را بر اثر تبليغات اين و آن انتخاب کرده اند چاره اى جز #سکوت و کناره گيرى نديدم; اما ناگهان ديدم اوضاع دگرگون شد و دشمنان اسلام به پا خاستند و اگر سکوت کنم و به يارى مسلمانان وفادار برنخيزم خطر جدى است
* قيام «اصحاب ردّه»
* تعبير امام از مسأله حکومت و ولايت به «سراب» و يا «ابرهايى که به سرعت متلاشى مى شوند».
🆔 @sahife2