eitaa logo
سجده بر خاک
280 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
270 ویدیو
2 فایل
﷽ بیاد معلم شهید جواد مغفرتی با هدف نشر سیره شهدا و معارف اسلامی شادی ارواح مطهر شهدای عزیزمان صلوات ارتباط با مدیر : @ya_roghayeh63 💢 اینستاگرام 💢 https://www.instagram.com/seyed.morteza.bameshki63
مشاهده در ایتا
دانلود
🚩 اَللّهُمَّ اشْفِ کُلَّ مَریضٍ محبت بفرمایید سوره حمد به همراه صلوات به نیت شفا و سلامتی بیمار مورد نظر قرائت بفرمایید. سپاسگزارم. «أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ یکشِفُ السُّوءَ» 💠 @sajdeh63
میگفت: امیدوارم، هـر گلوله ای که به تنم می خورد درد و رنجش را از عسل شیرین تر حس کنم... 💠 @sajdeh63
سلام و ارادت ضمن آرزوی سلامتی پیرو پیگیری برخی از اعضای محترم کانال در خصوص دلیل عدم انتشار تصاویر و فایل های صوتی جلسات و هیاتی که اینحقیر توفیق خدمتگذاری دارم، ضمن تشکر از لطف و محبت شما عزیزان، به اطلاع میرسانم چنانچه خادمین محترم جلسات و هیات، محتوای فرهنگی که از حداقل کیفیت مناسب برخوردار باشد را برای اینجانب ارسال نمایند حتماً در کانال "سجده بر خاک" به اشتراک خواهم گذاشت که متاسفانه برخی از بزرگواران در این امر کم لطفی و کوتاهی می نمایند. امید است نوکری اینحقیر مورد رضایت بانوی بی نشان "حضرت زهرا سلام الله علیها" قرار گیرد. ارادتمند همیشگی تان سیدمرتضی بامشکی 🔻🔻🔻 ارتباط با مدیر 💠 @ya_roghayeh63 💠 @sajdeh63
پروردگارم... حالِ‌ من‌ هر‌ چه‌ که‌ باشد‌ این‌ را خوب‌ میدانم، که‌ جز‌ تو‌ کسی‌ درمانش‌ را‌ بلد‌ نیست ❤️ 💠 @sajdeh63
🚩 🔸چند بُرش کوتاه از زندگی شهید مدافع‌ حرم رضا اسماعیلی 🌼 | عاشق شهادت بود؛ برا همین توی ۲۱سالگی، حتی خبرِ بابا شدنش هم باعث نشد دست از جهاد بکشه... مادرش میگه: رضا عکساش رو قاب کرده و زده بود به دیوار. بهم می‌گفت: اگه من شهید شدم؛ همه میگن چه شهید خوش‌‌تیپی! مامان! وقتی من شهید بشم، تو افتخار می‌کنی که مادر شهید رضا اسماعیلی هستی! 🌼 | خواهرش همیشه ازش می‌پرسید: رضا! از شهادت نمی‌ترسی؟ رضا هم جواب می‌داد: نه! فقط نگران یه چیز هستم؛ توی اینترنت دیدم که داعشی‌ها سرِ مسلمونا رو از تن‌شون جدا می‌کنن. فکر می‌کنم چقدر سخته، چقدر دردناکه. اینا یه ذره انسانیت ندارن که اینکار رو می‌کنن؟! همیشه می‌گفت: دعا کنین من اسیر نشم. 🌼 | رضا شب قبل از شهادتش خوابی دیده‌ و همه رو بیدار کرده بود. گفته بود: بیدار شید! بیدار شید! من می‌خواهم شهید بشم. دوستانش گفته بودند حالا نصف شبی چه وقت این کارهاست؟! کو شهادت؟ رضا هم گفته بود: امام حسین(ع) به خوابم اومد و گفت: رضا تو شهید میشی! اگه سرت رو بریدند، نترس؛ درد نداره... 🌼 | توی درگیری با داعشی‌ها زخمی و به دلیل جراحاتِ شدید نتونست برگرده عقب و اسیر شد. از اونجایی که بی‌سیم همراهش بود، دوستانش صداش رو می‌شنیدند که تا لحظات آخر «یا علی» می گفت... 💠 @sajdeh63
پرواز ملائک به زمین دیدنی است عرضِ ادبِ روح الامین دیدنی است در غار حرا پر شده عطر صلوات لبخند محمد امین دیدنی است 🌺 مبعث پیامبر رحمت حضرت محمد صلی الله علیه و آله مبارک باد🌺 💠 @sajdeh63
🚩 ‏پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: خوشا به حال کسی که توجه به عیوب خود، او را از توجه به عیوب دیگران باز دارد. 💠 @sajdeh63
🚩 با شهید حسن باقری سوار بلیزر بودیم میرفتیم خط، عراقی ها همه جا را میکوبیدند. صدای اذان را که شنید، گفت: نگه دار نماز بخونیم. گفتیم توپ و خمپاره میاد، خطر داره. گفت: کسی که جبهه میاد، نماز اول وقت را نباید ترک کنه. 🥀 💠 @sajdeh63
هدایت شده از سجده بر خاک
15.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این صدای سردار شهید "حسن باقری" است که می شنوید... 🔻🔻🔻 https://eitaa.com/joinchat/809762818C5011c62353
🚩 در عملیات خیبر بمبهای عراقی بر سر ما ریخته شد. من همراه چند تن از دوستان، برای در امان بودن از تیر و ترکش دشمن، داخل یکی از تانکها پناه گرفتیم. بالاخره یکی از دوستان طاقت نیاورد و گفت یعنی این همه توپ که میزنند، هیچکدام عمل نمی کند؟! بلافاصله بعد از گفتن این حرف به بیرون رفت و خیلی سریع برگشت و گفت: دشمن تعدادی گلوله شیمیایی به منطقه زده است. یکی از بچه ها بنام جواد زاد خوش گفت: شنیده ام برای جلوگیری از شیمیایی شدن، پارچه ای را خیس کرده و مقابل دهان و بینی خود میگیرند. خیلی سریع برای یافتن دستمال خیس از تانک بیرون آمده و به سمت سنگر دویدیم. داخل سنگر، هر کس بدنبال آب و دستمال میگشت که جواد ظرف آبی را روی پتویی ریخت و گفت: بچه ها بیایید و هر یک گوشه ای از این پتو را جلوی دهان و بینی تان بگیرید. ناگهان متوجه شدیم که بوی پتو از بوی شیمیایی هم بدتر است. چون ظهر همانروز مقداری آبگوشت روی آن ریخته بود و بچه ها آن را همانطور جمع کرده و در گوشه ای گذاشته بودند تا در فرصتی مناسب بشویند. خلاصه، جواد در این موقعیت با خنده گفت: مثل اینکه این پتو هم شیمیایی شده است؟! این جا بود که هراس از گاز شیمیایی با شلیک خنده ما از بین رفت😄😄😄 💠 @sajdeh63
🚩 نزدیک ظهر بود. از شناسایی بر می‌گشتیم. از دیشب تا حالا چشم روی هم نگذاشته بودیم. آن قدر خسته بودیم که نمی‌توانستیم پا از پا برداریم؛ کاسه زانوهامان خیلی درد می‌کرد. حسن طرف شنی جاده شروع کرد به نماز خواندن. صبر کردم تا نمازش تمام شد. گفتم: «زمین این طرف چمنیه، بیا این جا نماز بخوان.» گفت: «اون جا زمین کسیه، شاید راضی نباشه.» 📚کتاب «باقری»، جلد۴ مجموعه کتب یادگاران 🥀 💠 @sajdeh63
بر خُلق خوش و خوی مُحَمَّد صلوات بر عطر گل روی مُحَمَّد صلوات در گلشن سر سبز رسالت گویید بر چهره گل بوی مُحَمَّد صلوات 💠 @sajdeh63