eitaa logo
کانال کمیل
6هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.9هزار ویدیو
113 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
زینب دل تنگ باباست... این دلتنگی سن و سال نمی‌شناسد........
🍃🌸امـام_خـامنه_ای🌸🍃 آنچه که مهـم است یعنی پاسـداری از خـون شهـدا. این وظیفه اول ماست. در قـبال شهـدا نه این که بعضی وظیفه دارند و بعضی نه.... 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
✨لپ تاپم رو روشن کردم و افتادم تو کوچه پس کوچه های اينترنت...😊 چند تا کوچه رو که دور زدم، يهو ديدم آژير آنتی ويروس به صدا دراومد ؛ فهميدم ويروس گرفته 😕 سريع ويروس رو از بين بردم تا به سيستمم، آسيبی نرسونه ... کارم که تموم شد به حال خودم خنديدم. "البته از اون خنده ها "خنده ی تلخ من از گريه غم انگيز تر است"!😔 با خودم گفتم: کاش اينقدر که هوای لپ تاپت رو داری، هوای خودتم داشتی😓 کاش وقتی گناه ميکردی و آژير دلت داد ميزد که: خطر.. خطر..!!😔 دلم به حال خودم سوخت...!!😓 تازه فهميدم خيلی وقته گناهها، آنتی ويروس دلم رو هم خفه کردند😔 اما خوش به حال اونايی که آنتی ويروس دلشون اورجيناله و هر روز با وصل شدن به آپديتش ميکنن ...🌹 خوش به حال اونايی که هر شب رفتاراشون رو مرور می کنن واگر گناهی ناخواسته وارد دلشون شده با آنتی ويروس نابودش ميکنن🚫 يه آنتی ويروس خريدم به نام " استغفار " از ته دل گفتم: "استغفرالله ربی و اتوب الیه...🤲
شهید به اون آخوندها سلام هم نکرد 👇 یک روز با هم از کوچه بیرون آمدیم. چند روحانی با ظاهری زیبا و آراسته به سمت ما می‌آمدند. با شناختی که از ابراهیم داشتم گفتم: حتما حسابی آن‌ها را تحویل می‌گیرد. اما برعکس به آنها سلام هم نکرد‌! با تعجب نگاهش کردم. خودش فهمید و گفت: «این‌ها آخوندهای ولایی هستند. کاری با این جماعت نداریم.» گفتم: ولایی؟! گفت: «یعنی به جز ولایت اهل بیت، چیز دیگری را قبول ندارند. نه ولایت فقیه. نه انقلاب و نه حضور در جبهه و... فقط دم از ولایت مولا می‌زنند. چند سری با این‌ها صبحت کردم ولی بی‌فایده بود. فقط کار خودشان را قبول دارند.» بعد ادامه داد: «خطر این‌ها برای اسلام و انقلاب کم نیست. مثل خوارج که در بدنه حکومت مولا بودند. اما...» 🌹 شهید ابراهیم هادی 🏷 📗 سلام بر ابراهیم، ج2، ص138 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 🥀به باغبون بگویید دیگه لاله نکاره... 🍃گوشه گوشه ی این سرزمین لاله زاره 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
💔دلگير ڪه شدے از زمانہ تعطیل ڪن زندگے را برس بہ داد ِدلَٺ حـرم اگر راه نیافتے 🌷شـهـدا هستند گلزارشان میشود مأمنے براے دلٺ🕊 🍃 @SALAMbarEbrahimm
کانال کمیل
💠 دست های مهربان 🌷قسمت 1 🌹 شهید منصور ستاری یک روز صبح زود ، همانند روزهای دیگر صبحانه ی تیمسار س
-- " چرا زودتر نگفتی؟" گفتم: " -- خجالت کشیدم." تیمسار گفتند: " الان چکار میتوانم بکنم؟" گفتم: "تا به حال چند بیمارستان رفته ایم، تنها راه معالجه اش اعزام به خارج است، ولی دکترها با اعزام او موافقت نمی کنند." تیمسار بلافاصله به بیمارستان نیروی هوایی زنگ زد و دستور دادند تا یک کمیسیون پزشکی تشکیل شود. سپس رو به من کرد و گفتند: " برو پسرت را ببر بیمارستان! به خدا توکل کن. همه چیز درست می شود." با یک دنیا امید، پسرم را به بیمارستان بردم و کمیسیون پزشکی تشکیل شد. ولی متاسفانه این بار هم پزشکان همان حرف قبلی را زدند و گفتند: "امیدی به معالجه اش نیست." گفته ی آنها چون پتکی به سرم کوبیده شد. مایوس از همه جا روی نیمکت بیمارستان نشسته بودم و اشک می ریختم. در دل به ائمه اطهار (علیه السلام) متوسل شدم. ناگهان به فکرم رسید که تیمسار ستاری را در جریان تصمیم کمیسیون پزشکی بگذارم. بلافاصله به دفتر پزشک مسئول رفتم و از همان جا به تیمسار زنگ زدم و ماجرا را گفتم. تیمسار گفتند: " گوشی را بده به دکتر!" وقتی که دکتر گوشی را از دستم گرفت، تیمسار، چنان بر سر او فریاد کشیدند که من صدایش را شنیدم. تیمسار به دکتر گفتند: "اگر بچه ی خودت داشت نابینا می شد، می گفتی امیدی به معالجه اش نیست؟" پس از صحبت های تیمسار، دکتر مسئول با سایر پزشکان صحبت کرد و موافقت آن ها را برای اعزام به خارج گرفت و پرونده را آماده به دست من داد. از آن طرف تیمسار، برای سرعت دادن به کار، شخصی را مسئول کرده بودند که برای تهیه ارز و آماده نمودن وسایل سفر با بنیاد شهید و بنیاد جانبازان هماهنگی کند. سرانجام با پیگیری های ایشان، پسرم به آلمان اعزام شد و پس از یک هفته بستری شدن، عمل جراحی چشمش با موفقیت انجام گرفت. 📚پاکبازعرصه عشق ص203 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 : 🔻آمـریکا در برابر انسان‌هایی که برای کار می‌کنند شکست می‌خورد شک نکنید! 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
کانال کمیل
💔دلگير ڪه شدے از زمانہ تعطیل ڪن زندگے را برس بہ داد ِدلَٺ حـرم اگر راه نیافتے 🌷شـهـدا هستند گلزارش
🍃بابک عاشق  (ع) بود... 🍁ما هر سال آبان‌ ماه خانوادگی به حضرت علی ‌بن موسی‌ الرضا(ع) می‌ رفتیم ولی سال آخر سوریه بود 🍁نتوانست به برود درست در امام رضا(ع) هم آسمانی شد🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عرض سلام🍃 خدمت بانوی والامقام 🌷 تقدیم به شهدای مدافع حرم❤️ 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
منطقه که بودیم با یک تانکر، آب خوردن می‌آوردند. پیراهنم کثیف و گلی شده بود. رفتم طرف تانکر. هنوز شیر آب را باز نکرده بودم که مجتبی آمد و گفت: پیراهن رو بدید من، ببرم تو رودخونه بشورم. اون‌جا آب زیاده و راحت تمیز می‌شه. از کارم شرمنده شدم. پیش خودم گفتم: یه روز من معلمش بودم، حالا اون معلم من شده! 🌷 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
کانال کمیل
منطقه که بودیم با یک تانکر، آب خوردن می‌آوردند. پیراهنم کثیف و گلی شده بود. رفتم طرف تانکر. هنوز شیر
🍃گفتند مجتبی زخمی شده. تنهایی بدون مادرش، از ییلاق رفتم مهدی‌شهر. دیدم با پای خودش آمده. گفتم: بابا! نصفه عمر شدم تا بیام این‌جا. زخمی شدی؟ 🔸گفت: آره ولی چیز مهمی نیست. گوشم یه ترکش ریزی خورده. می‌دانست مادرش چقدر دلواپس و نگرانش است. گفت: بابا، سه روز دیگه از مرخصیم مونده. باهات میام مامان رو ببینم. 🔹با هم رفتیم ییلاق. روز دوم دل‌دردی گرفت که به خودش می‌پیچید. توی کوه و بیابان، نه ماشینی بود، نه وسیله‌ای. مجتبی هرچند دردش را ظاهر نمی‌کرد، اما رنگ رخساره خبر می‌دهد از سرِّ درون. 🔸رنگش از شدت درد، سیاه شده بود. گفتم: خدایا! زیر آتش توپ و خمپاره اتفاقی براش نیفتاد، حالا این‌جا داره از دست می‌ره! خودت کمک کن! 🔹داروی گیاهی خوراندیم، حوله گرم کردیم و گذاشتیم، هر کاری به فکرمان رسید انجام دادیم، اما افاقه نکرد. یک‌دفعه صدایی از دور به گوش رسید. خانمم گفت: تو صدایی نمی‌‌شنوی؟ گفتم: چرا ولی فکر کردم خیالاتی شده‌ام. صدای ماشین بود که از دور می‌آمد. 🔸دویدم طرف جاده. ماشین هر لحظه نزدیک‌تر می‌شد. یک وانت بود. وقتی رسید، راننده مضطرب و نگران پرسید: این‌جا کجاست؟! من راه رو اشتباه اومدم! دست به آسمان گرفتم و گفتم: خدایا! شکرت. راننده هاج‌‌وواج نگاهم می‌کرد. 🔹انگار ترسیده بود. گفتم: آقا! من این‌جا دامدارم. پسرم مریض شده و داره از درد داغون می‌شه. خدا تو رو رسونده. کرایه‌ات هرچی بشه می‌دم، بچه‌ام رو ببر شهر. راننده باور نمی‌کرد. گفتم: وایستا برم بیارمش. وقتی مجتبی را دید، باور کرد. کمک کرد تا سوار ماشینش کردیم. بدون این که کرایه بگیرد بردمان بیمارستان مهدی‌شهر. انگار او هم فهمید که خدا این بنده‌اش را خیلی دوست دارد. ✍به روایت پدربزرگوارشهید 🌷 ولادت : ۱۳۴۶/۳/۲۵ مهدی‌شهر ، اصفهان شهادت : ۱۳۶۵/۱/۲۴ فاو 🌷یادش با ذکر
پشت ترک موتورش بودم رسیدیم به یک چهار راه خلوت پشت چراغ قرمز ایستاد بهش گفتم: امید چرا نمیری..؟! ماشین که اطرافت نیست بهم گفت: رد کردن چراغ خلاف قانونه و امام گفته رعایت نکردن قوانین راهنمایی رانندگی خلاف شرعه پس اگر رد بشم گناهه داداش من شب تو هیئت اشک چشمم کم میشه
درگیر دفاع مقدسیم در جبهه ی نَفس شهدا کمکمون کنین
از محمد هادی یاد گرفتم که ...
شهدا خوب تمرین کردن ولایت پذیریِ امام مهدی(عج) را در سید روح‌الله خمینی! ما تمرین کنیم ولایت پذیریِ امام مهدی(عج) را در حضرت آقا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت پرده خلوت این غمکده بالا زد و رفت رفت و از گریه طوفانی ام اندیشه نکرد چه دلی داشت خدایا که به دریا زد و رفت....💔😔 🍃شهید مدافع حرم جوادالله کرم 🌷شادی روح شهید و تسلی دل خانواده شهید 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
🌸 قرار بود از تدمر عملیات کنیم و خودمان را به مرز شرقی سوریه و عراق برسانیم . یک جلسه با نیروهای روس داشتیم . اصغر توی جلسه نبود . در همان جلسه وقتی ما برنامه عملیاتی مان را ارایه کردیم گفتند : خب ، با کدام نیروهای تان می خواهید وارد عمل شوید ؟ مهدی ذاکر هم هست ؟ » تا این حد بین شان شناخته شده بود . اصغر هرچه بین خودمان گمنام و در حاشیه بود و ناشناخته شهید شد ولی روس ها و سوری ها قبولش داشتند و روی حرف ها و نظراتش حساب باز می کردند . شادی روح شهید اصغر پاشاپور 🌷 🌷
@manbardelnshin - حجت الاسلام دانشمند_5830061398696133852.mp3
7.66M
@salambarebrahimm چرا زندگیامون بی‌ برکت‌ شده ؟؟ حجت‌ الاسلام‌ دانشمند
يا قُرَّهَ عَينِ‌ مَن لا ذَبِکَ وَ‌انقَـطَعَ‌ اِلَيکَ... پاداشِ دل‌ بریدن از همه آغوشِ‌ توست خدا جانم..! ابوحمزه‌ ثمالی
کنارِ گوشت زمزمه میکنه: تا از زندگیت لذت ببر❗️ هر جور که میشه خوش بگذرون اما تو حواست باشه، نکنه خوش گذرونیت به قیمت شکستن دل باشه...
بدترین حالت واگذاریِ بندہ به خودش اینه که دیگه هرچی بخواد میتونه گناه کنه.... نه عذاب وجدانی... نه پشیمونی... نه خجالتی... نه حیایی... گناه‌ دل رو‌ سر‌وته میکنه...
شبتون مهدوی یا علی